عبدالله نوریگلجایی/در راستای شناخت مواضع سیاسی و عملکرد انجمن حجتیه در مقطع زمانی پهلوی دوم، در این شماره مبارزه با فرقه بهائیت بررسی میشود. مبارزه با فرقة ضالة بهائيت ماهيت اصلی تشکيل انجمن بود؛ به گونهای که انجمن در سالهاي پیش از پيروزي انقلاب اسلامي عمدة فعاليت خود را مبارزه با فرقة بهائيت قرار داده بود که در قالبهای گوناگون صورت میگرفت، گاه فعاليت آنان ممكن بود در قالب كمك به نويسندگان باشد كه نمونة آن، آقاي محمدباقر نجفي در كتاب بهائيان است كه از آقاي حلبي به دليل در اختيار نهادن برخي اسناد تشكر كرده است. همينطور خود آقاي حلبي به نقد ايقان مشغول بود. مرحوم محيط طباطبايي در مقالهاي ميگويد: «آقاي حاجي شيخمحمود حلبي... 154 غلط ادبي از متن ايقان بيرون آورده و در كتاب پژوهش جامع دربارة ايقان تأليف خود به تفصيل ياد كرده است.»(1)
اما واقعیت امر دیگری بود: «در انجمن حجتيه ميگفتند که ما نمازمان را ميخوانيم و حداکثر با جريان بهائيت مقابله ميکنيم، اما آنها با بهائيت هم مقابله نکردند، در حالي که بهائيها مصادر مهم کشور را در اختيار داشتند. از نخستوزير گرفته تا پزشک شاه و بيشتر سران ارتش همه بهائي بودند و در جهت منافع صهيونيستها فعاليت ميکردند، ولي اعضاي انجمن حجتيه در اين بخشها کاملاً ساکت بودند و نظري نميدادند، مبني بر اينکه چرا در کشوري که مسلمان است، بيشتر وزراي آن بايد بهائي باشند. از طرفي، اعلام ميکردند که فقط در حوزة فرهنگي ميخواهيم با بهائيت مقابله کنيم و دستگاه پهلوي نيز اين مسئله را ميپذيرفت.»(2)
در اين سالها، مبارزه با بهائيت به انجمن حجتيه منحصر نبود. در اطلاعيههايي كه گاه مراجع منتشر ميکردند، با نفوذ اقتصادي بهائيان مبارزه ميشد؛ اما مبارزة فرهنگي انجمن با بهائيت سودي به همراه نداشت؛ زيرا در دوران پهلوي به ویژه پهلوي دوم فعاليت بهائيت شدت بيشتري به خود گرفت، به گونهای که بسياري از پستهاي کليدي را در اختيار گرفتند و فهرستی طولاني از مقامات مهم سياسي، نظامي و امنيتي رژيم در نيمة دوم سلطنت محمدرضا پهلوي از سوي اعضاي اين فرقه اشغال شده بود.
انجمن حجتيه در فعاليتهاي مبارزاتي خود به اين افراد متعرض نشدند و عاملان اصلي ترويج فرقة بهائيت را به حال خود رها کردند و براي مبارزه با بهائيت نيز صداقت لازم را نداشتند؛ بهگونهاي که در برخورد با بهائيت سليقهاي عمل ميکردند.(3)
انجمن حجتيه به بهانه اينکه برخورد با افراد بهائي که در حکومت پستهاي کليدي و مهم دارند، دخالت در امور سياسي است، عملاً سردمداران فرقة بهائيت در ايران را رها کرده و تبليغ با چند بهائي روستايي را مبارزه با بهائيت ميدانستند؛ درواقع، «انجمن حجتيه به صورت بخشي عمل ميکرد، به طوري که هر جا به ضررش تمام ميشد، ورود نميکرد.(4)
اگرچه به بيراه کشاندن اقشار متدين و مذهبي به ویژه افراد انقلابي در پیش از انقلاب اسلامي، ايراد و اشکالي اساسي است که به انجمن حجتيه وارد است، ولي نبايد اين نکته را فراموش کرد انجمن حجتيه که با هدف مبارزه با فرقة بهائيت تأسيس شده بود، مسئولان و دستاندرکاران آن نخست، در پي انحراف مردم نبودند، ولي با گذشت مدتي از تأسيس انجمن حجتيه و مراودات اعضاي آنها با گروهها و سازمانهاي گوناگون از جمله ساواک و نفوذ آنان به انجمن به صورتي که برنامهريزيهاي انجمن از سوي ساواک تأييد ميشد، کار به جايي رسيد که پس از مدتي برخي مديران بخشهاي گوناگون انجمن حجتيه به سفارش آنها تعيين ميشدند. همين کار سبب شد افراد زيادي از انجمن حجتيه و حتي خود شيخمحمود حلبي، در گرداب دسيسههاي ساواک اسير شوند و به دليل نداشتن بصيرت سياسي، دنبالهروی مواضع شاه و حاميان آن باشند. از سوی ديگر، نفوذ ساواک در کادر مديريتي انجمن حجتيه به حدي بود که ارکان اصلي آن را ساواکيها تشکيل ميدادند؛ از اين رو، با دادن اطلاعات غلط و گمراهکننده، ديگر اعضاي انجمن را در سالهاي پیش از انقلاب اسلامي از هدف اصلي، که همان مبارزه با رژيم طاغوت بود، دور کردند.
اما برخي مسئولان انجمن حجتيه معتقدند، انجمن حجتيه خدمات فراواني انجام داد؛ بهگونهاي که بسياري از بهائيان را در شهرهاي گوناگون به دين اسلام معتقد کرد، ولي انجمن حجتيه هيچگاه آماري مبنی بر ميزان افراد يا حتي اسامي برخي افرادي که مسلمان شدهاند، ارائه نداده است. در مقابل، شماری از اعضاي انجمن حجتيه به عنوان کميتة تحقيق با افراد بهائي مناظره میکردند، ولي به دليل کمبود اطلاعات علمي و عقيدتي در برابر بهائيان در مناظره با برخي افراد اين فرقه شکست ميخوردند و اين خود عاملي براي تأييد و ترويج فرقة بهائيت ميشد.
«يکي از نکات عجيبي که در انجمن وجود دارد، اين است که غير از مرحوم آقاي حلبي، سردمداران انجمن، همه تيپهاي شاغل عادياند و هيچ نوع کار علمي تخصصي شناختهشده و روشن و قاطع در زمينة معارف اصلي تشيع، از لحاظ اعتقادات، کلام و فلسفه، فقه و امثالهم انجام ندادهاند. اینها هميشه مشغول مسائل ريز و حواشياند. باز من اين را مقايسه ميکنم با روش صوفيه و بهائيها. اين دو جريان جزء بيسوادترين و کماطلاعترين افرادند، لذا ميبينيد که آقاي دکتر فلاني که يک پزشک عمومي شده است، قطب يکي از فرق صوفيه [ميشود که] نه سواد پزشکي دارد، نه سواد علوم رايج ديني، نه فلسفه، نه اعتقادات و کلام، نه مطالعات فرهنگ و بينالملل. او قطبيت خودش را چگونه به ديگران اثبات کند؟»(5)
همچنين، برخي اعضاي انجمن حجتيه در برخورد با فرقة بهائيت، به دليل نداشتن بنية اعتقادي و وجود جذابيتهاي مادي و غيراخلاقي در فرقة بهائيت، جذب اين فرقه شدهاند. نهتنها افراد بهائي مسلمان نميشدند؛ بلکه برخي اعضاي انجمن، به فرقة بهائيت ميپيوستند.
افراد وابسته به تشکيلات انجمن حجتيه، همراه با هدايت سران اين گروهک، با وارد کردن تعدادي از جوانان مسلمان در جلسات فرقة ضالة بهائيت به زعم خود درصدد مقابله با اين فرقه برآمدند که اين اقدامات آنها با پیامدهای منفي همراه بود. برابر اطلاعات بهدستآمده، این اقدام انجمن سبب آلودهشدن جوانان مذکور به مفاسد عديدة اخلاقي و عقيدتي شد و پیامدهای سوئي در بر داشت؛ چراکه جلسات فرقة ضالة بهائيت آلودگي بسیاری به مفاسد داشته و اين افراد مسلمان مجبور بودند خود را همرنگ جماعت نشان دهند و معاشرتهايي خارج از چارچوب شرعي داشته باشند. از سوي ديگر، نفوذدادن جوانان و نوجوانان مسلمان به درون جلسات فرقة ضالة بهائيت اين توهم و شائبه را در تشکيلات ايجاد ميکند که آنها موفق به جذب مسلمانان شده و همين امر، انگيزههاي مبلغان فرقة ضالة بهائيت را تقویت میکرد.(6)
نتيجه اينکه انجمن حجتيه نهتنها با گروهي مانند بهائيت عملاً مبارزه نکرد؛ بلکه عاملي براي موفقيت اين فرقه بوده است.
پینوشتها:
1ـ «نقد کتاب ايمان»، مجلة گوهر، س6، ش61، فروردين 1357.
2ـ مصاحبه با سليمي نمين، پایگاه خبریـ تحلیلی فردا.
3ـ مصاحبة حضوري با عباس سليمينمين، همان.
4ـ همان.
5ـ گروه مؤلفان، ديانت عافيت، همان، ص45.
6ـ «وقتي حجتيه، بهائي بشود»، پایگاه خبریـ تحلیلی مشرق، دسترسي در:
http://hojjatieh.blogsky.com، 7/4/1391.