استاد شهید مطهرى می‌گوید: تأثير مهم دين و نقش دين در اجتماع اين است كه نوعى انقلاب فكرى و وجدانى به وجود مى‏آورد كه عواطف و احساسات و هدف‏ها و ايده‏آل‏ها و معيارها دگرگون مى‏شود و جهان‏بينى عوض مى‏شود. آدمى خود را داراى رسالت احساس مى‏كند؛ زندگى اجتماعى جهت خاص پيدا مى‏كند و جهت ديگر غير از جهت زندگى فردى را درك مى‏كند؛ نوع دلبستگى عوض مى‏شود.


جریان‌شناسی فکری فرهنگی انجمن حجتيه‌ـ 14

 عبدالله نوری‌گلجایی/در راستای شناخت مواضع سیاسی و عملکرد انجمن حجتیه در مقطع زمانی پهلوی دوم، در این شماره مبارزه با فرقه بهائیت بررسی می‌شود. مبارزه با فرقة ضالة بهائيت ماهيت اصلی تشکيل انجمن بود؛ به گونه‌ای ‌‌که انجمن در سال‌هاي پیش از پيروزي انقلاب اسلامي عمدة فعاليت خود را مبارزه با فرقة بهائيت قرار داده بود که در قالب‌های گوناگون صورت می‌گرفت، گاه فعاليت آنان ممكن بود در قالب كمك به نويسندگان باشد كه نمونة آن، آقاي محمد‌‌باقر نجفي در كتاب بهائيان است كه از آقاي حلبي به دليل در اختيار نهادن برخي اسناد تشكر كرده است. همين‌‌طور خود آقاي حلبي به نقد ايقان مشغول بود. مرحوم محيط طباطبايي در مقاله‏اي مي‌گويد: «آقاي حاجي شيخ‌‌محمود حلبي... 154 غلط ادبي از متن ايقان بيرون آورده و در كتاب پژوهش جامع دربارة ايقان تأليف خود به ‌‌تفصيل ياد كرده است.»(1)
اما واقعیت امر دیگری بود: «در انجمن حجتيه مي‌گفتند که ما نمازمان را مي‌خوانيم و حداکثر با جريان بهائيت مقابله مي‌کنيم، اما آنها با بهائيت هم مقابله نکردند، در‌‌ حالي ‌‌که بهائي‌ها مصادر مهم کشور را در اختيار داشتند. از نخست‌وزير گرفته تا پزشک شاه و بيشتر سران ارتش همه بهائي بودند و در‌‌ جهت منافع صهيونيست‌ها فعاليت مي‌کردند، ولي اعضاي انجمن حجتيه در اين بخش‌ها کاملاً ساکت بودند و نظري نمي‌دادند، مبني بر اينکه چرا در کشوري که مسلمان است، بيشتر وزراي آن بايد بهائي باشند. از طرفي، اعلام مي‌کردند که فقط در حوزة فرهنگي مي‌خواهيم با بهائيت مقابله کنيم و دستگاه پهلوي نيز اين مسئله را مي‌پذيرفت.»(2)
در اين سال‏ها، مبارزه‏ با بهائيت به انجمن حجتيه منحصر نبود. در اطلاعيه‏هايي كه گاه مراجع منتشر مي‏کردند، با نفوذ اقتصادي بهائيان مبارزه مي‏شد؛ اما مبارزة فرهنگي انجمن با بهائيت سودي به همراه نداشت؛ زيرا در دوران پهلوي به ویژه پهلوي دوم فعاليت بهائيت شدت بيشتري به خود گرفت، به‌‌ گونه‌ای ‌‌که بسياري از پست‌هاي کليدي را در اختيار گرفتند و فهرستی طولاني‌‌ از مقامات مهم سياسي، نظامي و امنيتي رژيم در نيمة دوم سلطنت محمد‌‌رضا پهلوي از سوي اعضاي اين فرقه اشغال شده بود.
انجمن حجتيه در فعاليت‌هاي مبارزاتي خود به اين افراد متعرض نشدند و عاملان اصلي ترويج فرقة بهائيت را به حال خود رها کردند و براي مبارزه با بهائيت نيز صداقت لازم را نداشتند؛ به‌‌گونه‌اي که در برخورد با بهائيت سليقه‌اي عمل مي‌کردند.(3)
انجمن حجتيه به بهانه اينکه برخورد با افراد بهائي که در حکومت پست‌هاي کليدي و مهم دارند، دخالت در امور سياسي است، عملاً سردمداران فرقة بهائيت در ايران را رها کرده و تبليغ با چند بهائي روستايي را مبارزه با بهائيت مي‌دانستند؛ در‌‌واقع، «انجمن حجتيه به‌‌ صورت بخشي عمل مي‌کرد، به‌‌ طوري ‌‌که هر ‌‌جا به ضررش تمام مي‌شد، ورود نمي‌کرد.(4)
اگرچه به بيراه کشاندن اقشار متدين و مذهبي به ویژه افراد انقلابي در پیش از انقلاب اسلامي، ايراد و اشکالي اساسي است که به انجمن حجتيه وارد است، ولي نبايد اين نکته را فراموش کرد انجمن حجتيه که با هدف مبارزه با فرقة بهائيت تأسيس شده بود، مسئولان و دست‌‌اندرکاران آن نخست، در پي انحراف مردم نبودند، ولي با گذشت مدتي از تأسيس انجمن حجتيه و مراودات اعضاي آنها با گروه‌ها و سازمان‌هاي گوناگون از ‌‌جمله ساواک و نفوذ آنان به انجمن به ‌‌صورتي ‌‌که برنامه‌‌ريزي‌هاي انجمن از سوي ساواک تأييد مي‌‌شد، کار به جايي رسيد که پس ‌از مدتي برخي مديران بخش‌هاي گوناگون انجمن حجتيه به سفارش آنها تعيين مي‌شدند. همين کار سبب شد افراد زيادي از انجمن حجتيه و حتي خود شيخ‌‌محمود حلبي، در گرداب دسيسه‌هاي ساواک اسير شوند و به ‌‌دليل نداشتن بصيرت سياسي، دنباله‌‌روی مواضع شاه و حاميان آن باشند. از سوی ‌‌ديگر، نفوذ ساواک در کادر مديريتي انجمن حجتيه به ‌‌حدي بود که ارکان اصلي آن را ساواکي‌ها تشکيل مي‌دادند؛ از اين ‌‌رو، با دادن اطلاعات غلط و گمراه‌‌کننده، ديگر اعضاي انجمن را در سال‌هاي پیش از انقلاب اسلامي از هدف اصلي، که همان مبارزه با رژيم طاغوت بود، دور کردند.
اما برخي مسئولان انجمن حجتيه معتقدند، انجمن حجتيه خدمات فراواني انجام داد؛ به‌‌گونه‌‌اي که بسياري از بهائيان را در شهر‌هاي گوناگون به دين اسلام معتقد کرد، ولي انجمن حجتيه هيچ‌‌گاه آماري مبنی بر ميزان افراد يا حتي اسامي برخي افرادي که مسلمان شده‌‌اند، ارائه نداده است. در ‌‌مقابل، شماری از اعضاي انجمن حجتيه به ‌‌عنوان کميتة تحقيق با افراد بهائي مناظره می‌کردند، ولي به ‌‌دليل کمبود اطلاعات علمي و عقيدتي در برابر بهائيان در مناظره با برخي افراد اين فرقه شکست مي‌خوردند و اين خود عاملي براي تأييد و ترويج فرقة بهائيت مي‌شد.
«يکي از نکات عجيبي که در انجمن وجود دارد، اين است که غير از مرحوم آقاي حلبي، سردمداران انجمن، همه تيپ‎هاي شاغل عادي‎اند و هيچ‌‌ نوع کار علمي تخصصي شناخته‌‌شده و روشن و قاطع در زمينة معارف اصلي تشيع، از ‌‌لحاظ اعتقادات، کلام و فلسفه، فقه و امثالهم انجام نداده‌اند. اینها هميشه مشغول مسائل ريز و حواشي‌‌اند. باز من اين را مقايسه مي‎کنم با روش صوفيه و بهائي‌‌ها. اين دو جريان جزء بي‌سوادترين و کم‌اطلاع‌ترين افرادند، لذا مي‎‎بينيد که آقاي دکتر فلاني که يک پزشک عمومي شده است، قطب يکي از فرق صوفيه [مي‌‌شود که] نه سواد پزشکي دارد، نه سواد علوم رايج ديني، نه فلسفه، نه اعتقادات و کلام، نه مطالعات فرهنگ و بين‎الملل. او قطبيت خودش را چگونه به ديگران اثبات کند؟»(5)
همچنين، برخي اعضاي انجمن حجتيه در برخورد با فرقة بهائيت، به دليل نداشتن بنية اعتقادي و وجود جذابيت‌هاي مادي و غير‌‌اخلاقي در فرقة بهائيت، جذب اين فرقه شده‌اند. نه‌‌تنها افراد بهائي مسلمان نمي‌‌شدند؛ بلکه برخي اعضاي انجمن، به فرقة بهائيت مي‌پيوستند.
افراد وابسته به تشکيلات انجمن حجتيه، همراه با هدايت سران اين گروهک، با وارد کردن تعدادي از جوانان مسلمان در جلسات فرقة ضالة بهائيت به زعم خود در‌‌صدد مقابله با اين فرقه برآمدند که اين اقدامات آنها با پیامدهای منفي همراه بود. برابر اطلاعات به‌‌دست‌‌آمده، این اقدام انجمن سبب آلوده‌‌شدن جوانان مذکور به مفاسد عديدة اخلاقي و عقيدتي شد و پیامدهای سوئي در بر داشت؛ چرا‌‌که جلسات فرقة ضالة بهائيت آلودگي بسیاری به مفاسد داشته و اين افراد مسلمان مجبور بودند خود را همرنگ جماعت نشان دهند و معاشرت‌هايي خارج از چارچوب شرعي داشته باشند. از‌‌ سوي ‌‌ديگر، نفوذ‌‌دادن جوانان و نوجوانان مسلمان به درون جلسات فرقة ضالة بهائيت اين توهم و شائبه را در تشکيلات ايجاد مي‌‌کند که آ‌نها موفق به جذب مسلمانان شده و همين امر، انگيزه‌هاي مبلغان فرقة ضالة بهائيت را تقویت می‌کرد.(6)
نتيجه اينکه انجمن حجتيه نه‌‌تنها با گروهي مانند بهائيت عملاً مبارزه نکرد؛ بلکه عاملي براي موفقيت اين فرقه بوده است.
پی‌نوشت‌ها:
1ـ «نقد کتاب ايمان»، مجلة گوهر، س6، ش61، فروردين 1357.
2ـ مصاحبه با سليمي نمين، پایگاه خبری‌ـ تحلیلی فردا.
3ـ مصاحبة حضوري با عباس سليمي‌نمين، همان.
4ـ همان.
5ـ گروه مؤلفان، ديانت عافيت، همان، ص45.
6ـ «وقتي حجتيه، بهائي بشود»، پایگاه خبری‌ـ تحلیلی مشرق، دسترسي در:
 http://hojjatieh.blogsky.com، 7/4/1391.


اندیشه‌ سیاسی مسلمانان ـ 440

 فتح الله پریشان/ از اساسی‌ترین پایه‌های حکومت در کنار شاخصه مشروعیّت، کارآمدی آن است. ضرورت و اهمیت این پایه تا آن حد است که در صورت بی‌توجهی و نپرداختن به آن شاخصه، پایه مشروعیّت نیز در بلندمدت به ضد خود تبدیل می‌شود. به همین دلیل برخی از محققان(1) به درستی کارآمدی را مشروعیّت عملی، مشروعیّت همیشگی یا مشروعیّت مصطلح پذیرفته شده می‌نامند. تفحصی اندک در منابع دینی، حکایت از اهمیت راهبردی موضوع کارآمدی در فرهنگ دینی و در منطق هدایتی و مدیریتی انبیای الهی دارد. 
به هر ترتیب، کارآمدی بر پایه اصول و شاخصه‌های دگرگون شونده‌ای شکل می‌گیرد که در این نوشته به دو محور از آنها اشاره می‌شود: 
۱ـ هدف: هیچ حکومتی نمی‌تواند هدف یا هدف‌هایی را دنبال نکند. روشن و شفاف بودن هدف، دستیاب بودن هدف و توان برآورده‌سازی حقوق انسان‌ها در اجتماع از مختصات ویژه این هدف‌هاست که هرگاه از هدف یا هدف‌ها ستانده شود، پیامد آن ناکارآمدی حکومت خواهد بود. این خصایص نه تنها برای حکومت‌کنندگان، بلکه بیش از آن برای مردم به سبب فعالیت و مشارکت سیاسی و اجتماعی آنها ضروری است؛ چرا که آنها هم در تصمیم‌گیری و روشنگری نسبت به تصمیم‌های گرفته شده و هم به حقیقت پیوستن هدف‌های حکومتی با کمترین میزان اشتباه و خطاپذیری نقش بنیادی و اجرایی دارند.(2)
در کلام نراقی محور هدف با شرح و روشنگری و بیانی که در اینجا از آن به عمل آمد ارزیابی نشده است، اما اصل روشن بودن و نقش مردم در به حقیقت پیوستن آن در قالب گزاره‌های اخلاقی این‌گونه آمده است: «پس سلاطین عدالت شعار و خواقین معدلت آثار از جانب حضرت مالک‌الملک برای رفع ستم و پاسبانی عرض و مال اهل عالم معیّن گشته... عدالت و رعیّت‌پروری باعث تحصیل دعای دوام دولت و خلود سلطنت می‌گردد.»(3)
2ـ مدیریت: از دیگر پایه‌ها و ستون‌های کارآمدی حکومت، وجود مدیریت قوی، سالم و انسان‌محور است. برای مدیریت هر چند سازوکارهای گوناگون لازم است و در هر قلمرویی ویژگی‌های سازوار با خود را خواستار است؛ ولی سه عامل و مؤلفه در مدیریت کلان جامعه به ویژه به دلیل نقش مردم در آنها پراهمیت می‌نمایند:
الف‌ـ اراده بر انجام کار: از دشوارترین مراحل مدیریت مرحله آهنگ انجام کار است، چون در این مرحله ناسازگاری‌های روانی و فشار مسئولیت‌پذیری دوچندان می‌شود و از همین جهت موج‌های بازدارنده فشرده و با انرژی بسیار زیاد آسیب‌های فراوانی بر مدیریت و در پی آن بر حکومت وارد می‌آورند. بنابراین درنگ و تلاش دو چندان لازم است تا از چنین لغزش‌هایی جلوگیری شود.(4)
در نگرش نراقی به نکته‌هایی برمی‌خوریم که تا اندازه‌ای نشان‌دهنده نقش مردم در تصمیم‌گیری‌هاست. او بر این باور است که در پاره‌ای از امور که به گونه‌ای از مسائل حکومتی و اجتماعی به شمار می‌آیند هر چند ممکن است ظاهر فردی و غیر حکومتی به خود بگیرند، تصمیم‌گیری آنها و حتی ولایت بر آنها که بالاتر از تصمیم‌گیری است، برعهده خود مردم است، مانند ازدواج، سرپرستی دارایی یتیمان، دیوانگان، نابخردان و غایبان. در این نمونه‌ها ولایت و دست‌یازی که به یک معنای پس از تصمیم‌گیری نمود می‌یابند به گروه‌های ویژه‌ای از انسان‌ها واگذار شده است.
ب‌ـ بازرسی: یکی دیگر از رکن‌های مهم مدیریت، بازرسی است. در اسلام با هدف ارزیابی و ارزشگذاری کارکردها به قصد افزایش توانش‌ها و جلوگیری از استبداد و فساد فریضه امر به معروف و نهی از منکر به مثابه یک سیستم پیش‌برنده ـ بازدارنده مورد تأکید فراوان قرار گرفته است. ملااحمد نراقی بر زنده نگه داشتن و همگانی شدن امر به معروف و نهی از منکر سخت پای می‌فشرد، تا جایی که معتقد است: پذیرش ولایت، حکومت و داوری حاکمان ستم با آنکه حرام است و نباید به آن تن داد، در صورتی که سبب احیا و اقتدار فرهنگ امر به معروف و نهی از منکر بشود، به گونه‌ای که کاری برتر و شایسته‌تر پیامدش باشد و قصد هم همین باشد، مانعی ندارد.(۵) 
ج‌ـ برنامه‌ریزی: مهم‌ترین بخش و مرحله مدیریت، چه در سطح مدیریت‌های کلان و چه در سطح مدیریت‌های خُرد برنامه‌ریزی سازنده برای ساماندهی امور است. آنچه در برنامه‌ریزی در مدیریت کلان جامعه بسیار باارزش و حیاتی است، توجه جدی به مردم در پرتو بهره‌گیری از دو شاخصه عدالت اجتماعی و خرد جمعی است.
منابع: 
۱ـ ر.ک: «جایگاه مردم در حکومت از نظر محقق نراقی»، مجله حوزه، آذر و اسفند 1380، شماره‌های 107 و 108.              ۲ـ همان. 
۳ـ معراج‌السعاده، ملااحمد نراقی ص ۳۷۴ ـ ۳۷۱.
۴ـ همان، «جایگاه مردم در حکومت از نظر محقق نراقی»، مجله حوزه.
۵ـ مستندالشیعه فی احکام الشریعه، ملااحمد نراقی، ج14، صص۱۹۸ ـ ۱۹۲.


 شهاب زمانی/ یکی از مباحث دامنه‌دار انسان در طول عمر از گذشته تاکنون، بحث شناخت و معرفت بوده است. ورای چیستی و چگونگی حصول به آن، انواع و ابزار شناخت نیز مهم است. معروف‌ترین دسته‌بندی از گونه‌های شناخت چهار نوع
 است:
 1ـ شناخت تجربي و علمي كه با اندام‌هاي حسي به دست مي‌آيد؛ هر چند عقل نيز نقش خود را در تجريد و تعميم ادراكات حسي ايفا مي‌كند و قلمرو آن علم فيزيك و شيمي و زيست‌شناسي
 است.
 2ـ شناخت عقلي كه به وسیله مفاهيم انتزاعي(معقولات ثاني) شكل مي‌گيرد و قلمرو آن منطق و علوم فلسفي و رياضي است.
 3ـ شناخت تعبدي كه جنبه ثانوي دارد و بر اساس شناخت قبلي از منبع قابل اعتماد و مخبر صادق حاصل مي‌شود كه از پيشوايان ديني براي ما چنين شناختي حاصل مي‌شود.
 4- شناخت شهودي و عرفاني كه بدون وساطت صورت و مفهوم ذهني به ذات عيني معلوم تعلق مي‌گيرد و نوعي رؤيت باطني
 است.
به نوعی ردپای عقل در بیشتر این شناخت‌ها دیده می‌شود؛ از این رو، بسیاری پذيرفتن عقل به عنوان هادي را بهترين كار دانسته‌اند، اما شواهد و قرائنی هم از سوی مخالفان این موضوع به ویژه با رهیافت دینی وجود دارد که با ارائه مصادیق مهم و شواهد تاریخی به خطا رفتن عقل انسان در شناخت از راه علمی صرف را گوشزد می‌نماید و معتقد است باید بر پایه محکم و استواری برای معرفت ایستاد تا از هزینه‌کرد عبث سرمایه تکرارناپذیر عمر و حیات انسان جلوگیری شود. 
حقيقت آن است كه دين مكمل عقل و خرد بشرى یکی از چند ابزار معرفت و شناخت به شمار می‌آید و كار بشر با عقل تنها، به سامان نمى‏رسد. از سوی ديگر دين مؤيد عقل، پرورش‏دهنده و رهاننده آن از اسارت و برطرف‌كننده موانع شکوفایی آن و جهت‌دهنده به كاوش‏هاى عقلانى نيز است. بنابراين كاركرد دين در باب عقل عبارت است از:
1ـ تكميل عقل؛
2ـ تأييد عقل و پشتيبانى از احكام آن؛
3ـ بيدارگرى، آزادسازى انديشه و رشد و شكوفاسازى خرد؛
4ـ جهت‌بخشى و سمت و سودهى به عقل؛
5ـ آسان‏ياب‌سازى دستاوردهاى ديرياب خرد.
جامع‏ترين تعريفی که از دين شده این است که دین، مجموعه‏اي از آموزه‏هاي اعتقادي، اخلاقي و عملي است که پيامبران از سوي خداوند برای راهنمايي و هدايت بشر آورده‏اند. پس دین دارای نفع و کارکرد برای زندگی دنیوی و اخروی انسان است و اعتقاد و التزام به آموزه‏های دینی موجب کمال و سعادت انسان می‌شود. 


تحلیلی بر نسل نوین جنگ نرم علیه انقلاب اسلامی‌ـ قسمت یکصدوسوم

 دکتر سیامک باقری‌چوکامی/  وظیفه جامعه‌شناسی بررسی و تبیین رابطه سیاست و جامعه، رابطه بین نهادهای اجتماعی و سیاسی و رابطه بین رفتار اجتماعی و سیاسی است. در جامعه‌شناسی سیاسی تأثیر عوامل و نیروهای اجتماعی بر سیاست بررسی می‌شود. همان طور که راش(1377) گفت، براساس رویکرد جامعه‌شناختی، دولت موجودیت مستقل و اراده جداگانه‌ای از نیروهای اجتماعی یا ساختارهای اجتماعی ندارد. در نتیجه، دولت و قدرت سیاسی به پدیده‌های اجتماعی وابسته است و در درون شبکه پیچیده علایق و منافع اجتماعی و اقتصادی و روابط حاصل از آنها بقا و دوام می‌یابد. این یافته برای بازیگران جنگ نرم به معنای این است که لازمه تغییرات سیاسی با کمترین هزینه توسل به نیروهای اجتماعی است. 
با فرض بالا، بخشی از فهم و درک عمیق از ابعاد سیاسی و اجتماعی جنگ نرم منوط به شناخت ایده‌ها و نظریه‌های جامعه‌شناسی است؛ زیرا بازیگران جنگ نرم یا با الهام و بهره‌گیری از نظریه‌های جامعه‌شناختی، عملیات جنگ نرم را علیه دولت‌های ناهمسو راه‌اندازی کرده‌اند یا با ایده‌پردازی جامعه‌شناسانه مبادرت به براندازی نرم رقبا و حریفان‌شان کرده‌اند که به برخی از این یافته‌های الهام‌بخش اشاره می‌شود.

جنگ نرم و مسئله اطاعت سیاسی
بازیگران جنگ نرم با استفاده از نظریه‌ها و مدل‌های جامعه‌شناسی و جامعه‌شناسی سیاسی به این شناخت و مهارت دست یافتند که پاشنه آشیل یا چشم اسفندیار دولت‌ها، مبادی و منابع اطاعت سیاسی است و دریغ کردن آنها از این تکیه‌گاه‌ها فروپاشی آنها را رقم خواهد زد؛ آنها فهمیدند که چگونه می‌توان با قطع یا مختل کردن همراهی مردم با قدرت سیاسی رفتارها و ساختارهای سیاسی را تغییر داد؛ مؤید این موضوع، نظریه «هانا آرنت» برای بازیگران جنگ نرم است. نظریه آرنت مبنی بر محوریت اطاعت سیاسی در تضمین دسترسی حکومت به مجموعه منابع (مانند منابع مقبولیت، انسانی، مهارت و دانش، عوامل روانی و تبلیغاتی، منابع مادی و اهرم ارعاب و تنبیه) معتقد است، این منابع، به فرمان‌برداری و اطاعت مردم و همیاری تعداد بیشماری از انسان‌ها و نهادهای اجتماعی با حکام وابسته است. همیاری کامل، اطاعت و حمایت مردم، دسترسی حکام به منابع قدرت را افزایش می‌دهد و در نتیجه ظرفیت قدرت دولت تقویت می‌شود.(حسینی، ص 95)

خلق تکنیک‌های اختلال هنجاری
هنجار در اصطلاح دانش جامعه‌شناسی به الگوی رفتاری گفته می‌شود که روابط و کنش‌های اجتماعی را تنظیم می‌کند. بازیگران جنگ نرم با شناخت ایده‌های جامعه‌شناسان در زمینه نقش و تأثیر هنجارها در نظم و روابط اجتماعی و سیاسی از یک سو و فروپاشی اجتماعی و سیاسی بازیگران حریف از سوی دیگر، به این جمع‌بندی رسیدند که با خلق تکنیک‌های اختلال هنجاری می‌توان نظام سیاسی ناهمسو را بدون خشونت از پای در آورد. برخی محققان جامعه‌شناس این اختلال را در قالب پنج نوع «قطبی‌ شدن هنجاری»، «تضاد هنجاری»، «ناپایداری یا تناقض منطقی هنجاری»، «ضعف هنجاری» و «بی‌هنجاری یا فقدان قواعد هنجاری» توضیح داده‌اند.(چلبی، 1375)

تمرکز بر شکاف‌های اجتماعی
نظریه‌ جامعه‌شناختی، دانشی است که بازیگران جنگ نرم در پرتو مطالعه آنها با زمینه‌ها و علل شکاف‌های اجتماعی و چگونگی افزایش یا کاهش آنها آشنا می‌شوند. بازیگران جنگ نرم با بهره‌گیری از این دانش علیه دولت‌های ناهمسو و مخالف به ایجاد شکاف اجتماعی و متراکم‌سازی آن مبادرت ورزیده و در نتیجه انقلاب‌های رنگین را ایجاد و مدیریت کردند. آنها با شناخت دانش چگونگی بروز و ظهور بسیج اجتماعی و تبدیل آن به جنبش‌های اجتماعی، دست به راه‌اندازی آن در جوامع مخالف زده‌اند.

زمینه‌سازی نارضایتی و شورشگری
یافته‌های تحقیقاتی مانند «انسان‌ها چگونه شورش می‌کنند» و «کنش جمعی چگونه شکل می‌گیرد؟» الهام‌بخش بازیگران جنگ نرم شد که با توسل به ایده‌های آن، دولت‌های بسیاری را بی‌ثبات کرده یا براندازند؛ آنها با فهم این یافته که هر چه سرخوردگی بیشتر باشد، کمیت پرخاشگری علیه منبع سرخوردگی بیشتر خواهد بود، تلاش می‌کنند ضمن فراهم‌سازی سرخوردگی بیشتر در جامعه هدف و مستندسازی منبع و ریشه وضعیت سرخوردگی به شخصیت‌ها، جریان‌ها یا دولت‌های ناهمسو، شرایط شورشگری و طغیان علیه سیستم را فراهم کنند.  

 ایجاد فرصت حرکت توده‌ای علیه دولت 
بسیاری از نظریه‌های مربوط به جنبش‌های اجتماعی این قاعده را به بازیگران جنگ نرم شناساندند که با خلق فرصت‌های سیاسی می‌توان جرقه حرکت توده‌ای را علیه دولت‌ها کلید زد. نظریه فرصت‏‌یابی سیاسی، این توانایی دانشی و مهارتی را به بازیگران جنگ نرم داد که با وجود عوامل مساعدی، همچون نارضایتی‏‌های اجتماعی، چنانچه از فرصت‏‌های سیاسی بروز یافته استفاده نشود یا نتوان فرصت‌های سیاسی را خلق کرد، ناآرامی خیابانی فراگیر و بحران سیاسی معناداری برای دولت مستقر شکل نمی‏‌گیرد. 

براندازی سیاسی با همراه‌سازی حامیان  
بررسی‌های نظری و عملی محققان انقلاب‌ها و جنبش‌های اجتماعی نشان داد، نیروهای امنیتی، نظامی و انتظامی در کنار نیروهای وفادار به نظام مانع پیروزی براندازی نرم می‌شوند؛ از این رو، این یافته‌ها به عاملان جنگ نرم کمک کرد که برنامه‌های روان‌شناسی و اقناعی ویژه‌ای برای خنثی‌سازی آنها طراحی کنند. چنانچه هانتینگتون توصیه می‌کند:‌ «ژنرال‌ها را آماده و با خود همراه کن، آخرین مرحله بقا و فنای رژیم به این بستگی دارد که آنها از رژیم حمایت کنند یا نه؟ در مخالفت به آنها بپیوند یا در صف آنها خود را جای بده، وقتی بحران فرا می‌رسد، حمایت نظامیان می‌تواند سودمند باشد؛ اما تنها چیزی که تو نیاز داری، این است که نظامیان به دفاع از رژیم علاقه‌ای نشان ندهند... موافقت ژنرال‌های اصلی و دیگر مقامات مهم را در تشکیلات امنیتی برای برگزاری مذاکرات به دست بیاور.» (ساموئل هانتینگتون، 1373، ص 179ـ 157)
بهره‌مندی بازیگران جنگ نرم از نظریه‌های جامعه‌شناسی سیاسی سبب شد تا آنها الگوهای متعددی از جنگ نرم را طراحی و سامان‌دهی کنند. مبارزه مدنی و بی‌خشونت، فروپاشی اجتماعی و نبرد آرام، از جمله این الگوها است.



کتاب «شریعت در آینه معرفت» از نوشته‌های استاد مسلم فقه و فلسفه حضرت آیت‌الله عبدالله جوادی‌آملی با تحقیق و تنظیم دکتر حمید پارسانیا است که چاپ اول آن در مرکز نشر فرهنگی رجاء، به سال 1372 به چاپ رسید و هفتمین چاپ آن از سوی انتشارات اسراء در سال 1387 به بازار عرضه شده است. 
کتاب مزبور عهده‌دار دین‌شناسی و بررسی مبادی و اصول موضوعه فلسفه معرفت‌شناسی و تحلیل معرفت‌شناسانه معرفت‌شناسی و تمایز دین‌شناسی و معرفت‌شناسی دین است. نویسنده در عین حال که در ورود به این مسائل متأثر از کتاب «قبض و بسط تئوریک شریعت» به قلم دکتر سروش است، به طور ضمنی و بدون یادکرد از کتاب فوق و نویسنده آن، آن را نقد کرده و کوشیده است پاسخ‌های علمی و فلسفی و استدلالی برای آن با رهیافت دینی تدارک
ببیند.
 به نظر نویسنده، «اگر فلتاتی چند در احیاء‌العلوم غزالی، مرحوم ملامحسن فیض را واداشت که احیای او را تهذیب بلکه احیا نماید، لغزش‌های فراوانی که در فرضیه قبض و بسط وجود دارد، ایجاب می‌نماید که آن را تهذیب بلکه احیا نمود.»(ص 89)
پیشگفتار کتاب در بیش از پنجاه صفحه به قلم نویسنده و متن آن حاصل سخنرانی‌های اوست. عنوان برخی از مباحث کتاب چنین است: ثبات و تحول فهم شریعت، معنای نسبیت، مبادی تصوری و تصدیقی مسئله قداست، احیای معرفت دینی، حقیقت دین، ثبات و بازسازی دین، دین‌فهمی و دین‌داری، مسانخت علم و ایمان، علم و دین، همراهی وحی و عقل، خاتمیت و کمال دین و تفاسیر مختلف از آن، معرفت دین، ثبات و تغییر معرفت دینی، معرفت‌شناسی و مبادی آن، بازیگری و تماشا، داوری‌های درجه نخست و داوری‌های معرفت‌شناسی، معرفت‌شناسی و مسئله نسبیت، تقدس مفاهیم دینی در فهم بشری، احیا و اماته معرفت دینی.
خوانش این کتاب که البته به دلیل ثقل کلام استاد آملی به صبر و حوصله علمی نیاز دارد، می‌تواند بر قوت و قدرت استدلال مخاطبان بیفزاید. 



فروغى به نقل از «منتسكيو» می‌نویسد: «مذهب مى‏تواند هنگامى كه تمام قوانين كشورى و سياسى ناتوان و قاصر است، مُمِدّ تشكيلات و قوانين سياسى باشد.» این اظهار نظر برعکس گفتمان غالب امروز غرب، اعتراف جذابی به نقش دین در امور اجتماع
 است. 
بر اساس این، دين بزرگ‏ترين پشتوانه عدالت و قانون در اجتماع انسان‌ها در جهانی است که به قول «ژوزوئه دوكاسترو» با وجود پیشرفت در علم و صنعت، سياستش دوران توحش را طى مى‏كند؛ نکته‌ای که اسلام خیلی پیشتر به آن تأکید کرده است. جايگاه عدالت در دين چنان است كه قرآن به پا داري آن را يکي از اهداف اساسي رسالت انبيا دانسته است.