عزیز غضنفری/ سهشنبه 8 مه از منظری آغازگر مرحله تازهای در تاریخ مناسبات سیاسی ایران و آمریکا شده است. در حالی که دونالد ترامپ رئیسجمهوری آمریکا تا ۱۲ مه (۲۲ اردیبهشت) فرصت داشت درباره پایبند ماندن ایالات متحده به برجام تصمیم بگیرد؛ اما هفتم مه در صفحه توئیتر خود نوشت: «من فردا ساعت دو بعدازظهر از کاخ سفید تصمیم را درباره توافق با ایران اعلام میکنم.»
اما درباره تعجیل چند روزه ترامپ نظرهای گوناگونی قابلیت طرح دارد؛ ممکن است این گونه فرض شود که چون ترامپ تصمیم خود را قطعی اتخاذ کرده بود، به تأخیر و اعلام آن در موعد تعیین شده، یعنی 22 اردیبهشت نیاز نداشت. فرض دیگر آن است که روز6 مه اعلام خبر پیروزی محور مقاومت و حزبالله لبنان در انتخابات پارلمانی بازتاب گستردهای در فضای رسانهای جهان داشت، اما تیم سیاسی ترامپ با تعجیل در اعلام موضع خود در پی آن بودند با فرافکنی و انتقال افکار و تحلیلها، ذهنیتها و فضای تبلیغاتی را به سمت موضوع برجام سوق دهند؛ چرا که برآوردها حکایت از پیروزی مقاومت در لبنان داشت و خبر این پیروزی برای سیاست خارجی آمریکا که سالهاست میکوشد فضای سیاسی و اجتماعی آنجا را به نفع خود تغییر دهد، یک ناکامی بزرگ محسوب میشد. البته این تعجیل و فرافکنی تغییری در واقعیت موضوع ایجاد نمیکند، ضمن آنکه در 12 مه انتخابات پارلمانی عراق برگزار میشود که پیشبینیها از پیروزی قابل توجه جریان مقاومت و شیعی حکایت میکند و حال باید این سؤال را مطرح کرد که آمریکا با این اتفاق مهم چه خواهد کرد، آیا فرافکنی و سرپوش گذاشتن بر ضعفهای خود و اقتدار مقاومت در غرب آسیا، دردی از مشکلات و اوضاع شکننده آمریکا در منطقه درمان خواهد کرد؟
زمینههای خروج آمریکا
از برجام
در ایام تبلیغات انتخاباتی آمریکا از زمانی که ترامپ اعلام کرد توافق هستهای کشورهای 1+5 با ایران را قبول ندارد و وعده داد چنانچه رئیسجمهور آمریکا شود آن را پاره خواهد کرد، توجه کارشناسان سیاسی را متوجه خود کرد و از آن ایام نگرانیهای بسیاری را درباره بودن یا نبودن آمریکا در برجام به وجود آورد. اما به نظر میرسد این اقدام ترامپ مبتنی بر یک سری بسترها، زمینهها و دلایلی است که میتوان به برخی از آنها به شرح زیر اشاره کرد:
1ـ پیشروی اقتدار منطقهای ایران
آمریکاییها انتظار داشتند که توافق هستهای و محدودیتهایی که درون و خارج از برجام با حفظ و توسعه تحریمها علیه ایران برقرار کرده بودند، رفتار سیاسی ایران را در سطح منطقه به سمت «نرمالیزه شدن» سوق دهد؛ رؤیایی که هیچگاه برای آمریکاییها رنگ واقعیت به خود نگرفت و از قضا روند نفوذ منطقهای ایران در مدار صعودی قرار گرفت. در این زمینه شورای روابط خارجی آمریکا مدعی میشود که توافق هستهای و دیپلماسی اجبار ایالات متحده در دوره اوباما، در قبال رفتارهای ایران به قدری ضعیف و ناتوان بوده که نه تنها سبب مهار رفتار منطقهای ایران نشده، بلکه به تهاجمیتر شدن رفتارهای منطقهای جمهوری اسلامی ایران انجامیده است.
مطابق با اذعان این شورا، رهبران ایران طی سالهای گذشته، به ضعف آمریکا پی برده و آن را به یک باور داخلی و فرصتی برای گسترش هژمونی منطقهای خود تبدیل کردهاند. این نهاد مهم تصمیمساز در آمریکا در ادامه گزارش خود به این موضوع هم اشاره میکند که حتی ادبیات تند و خشن ترامپ نیز نتوانسته رفتار ایران را مهار کند. این در حالی است که این ترامپ بود که صحبت از پاره کردن برجام و اعمال تهدیدات تند و جدید علیه ایران داشت. این تحلیل نشان میدهد که خروج آمریکا از برجام کنشی فعال از سوی ترامپ نیست؛ بلکه واکنشی انفعالی به اقتدار و قدرت منطقهای جمهوری اسلامی ایران و حاصل ناکامی و ضعف جدی آمریکا برای مانعسازی پیشروی این اقتدار در معادلات منطقهای و جهانی از طریق برجام بوده است.
جدای از ارزیابی شورای روابط خارجی آمریکا، رویدادها و روندهای موجود در غرب آسیا نیزـ چه در بخش تحولات نظامی و میدانی و چه در عرصه رخدادهای سیاسیـ به روشنی گویای این واقعیت است که شرایط و سمت و سوی این تغییرات به نفع جبهه مقاومت و جمهوری اسلامی ایران در حال رقم خوردن است. سرانجام این وضعیت آمریکا را به این جمعبندی رساند که برجام باید بازنگری شود؛ به همین دلیل ژنرال مک مستر، مشاور سابق امنیت ملی ترامپ، در نطق خود در نشست امنیتی مونیخ اعلام کرد فعالیتهای منطقهای ایران به حدی رسیده که اکنون زمان آن است به نواقص موجود در توافق هستهای با ایران رسیدگی کنیم.
2ـ ناکامی آمریکا در مهار ایران از طریق برجام
اساساً برجام با سوءظن تمام و با هدف مهار جمهوری اسلامی ایران در دستور کار غرب به ویژه آمریکا قرار گرفت. اما آنها با تلاشی که تیم هستهای ما داشتند نتوانستند به تمام اهداف خود نائل شوند. در زمان اوباما به این کاستیها اشاره میشد، اما ترامپ با صراحت به نقایص برجام پرداخت و حتی شروطی را برای اصلاح برجام تعیین کرد که در صورت اعمال نشدن آنها تهدید به خروج از برجام کرد. در واقع، مطلوب و اولویت نخست آمریکا برای مهار رفتار منطقهای ایران از طریق بازنگری در برجام سیاستگذاری شد، اما چون این تصمیم با واکنش قاطعانه جمهوری اسلامی ایران مواجه شد، به زعم ترامپ و تیم سیاسی وی تنها راه باقیمانده برای آمریکا برای اینکه رفتارها و اقدامات ایران را در منطقه غرب آسیا «نرمال» کنند، خروج از برجام و طراحی «سناریوهای جدید» تلقی شد.
البته در این زمینه، اروپاییها نیز با آمریکاییها اشتراک هدف دارند و انتظار و توقع حقیقی اروپاییها از برجام چیزی جز استانداردسازی سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران با استانداردهای مد نظرشان نیست، با این تفاوت که آنها به دنبال پیگیری بحثهای معطوف به نرمال کردن رفتار منطقهای و توان موشکی ایران با حفظ برجام هستهای و طرح بحث برجامهای زنجیرهای در دیگر حوزهها هستند.
3ـ ریختشناسی شخصیتی ترامپ
به زمینهسازیهای دیگری نیز برای خروج ترامپ از برجام میتوان اشاره کرد که یکی از آنها که بسیار هم مورد توجه برخی از تحلیلگران از جریان خاص قرار میگیرد، «تیپولوژی شخصیتی» شخص دونالد ترامپ است. البته، در تحلیل وقایع خیلی نباید به پررنگسازی شخصیت فردی وی پرداخت و اینکه ترامپ غیر قابل پیشبینی بوده و توجهی به ساختارها در تصمیمگیریها ندارد، که با مثالهای نقیض فراوان قابل خدشه است. مثلاً پیگیریهای اخیر قاضی مولر درباره مداخله روسیه در انتخابات آمریکا افزون بر اینکه مانع نزدیکی بیشتر ترامپ به روسیه وفق وعده انتخاباتیاش شد، قدرت ساختار کنترلی قضایی این کشور بر رئیسجمهور آمریکا را نیز نشان داد. همچنین فرمان اجرایی پیشین ترامپ در زمینه ممنوعیت صدور روادید ورود به آمریکا برای اتباع هفت کشور اسلامی از طریق قاضی یک دادگاه محلی کانلمیکن شد.
آنچه در باب تصمیمسازی و تصمیمگیریها در همه مقاطع و برههها در آمریکا مهم و مؤثر بوده و به نوعی خود آمریکاییها بر آن اصرار دارند و حتی به آن افتخار میکنند، تعیینکننده بودن نظام و ساختار حاکمیتی این کشور است. اما در مقاطعی هم نمیتوان از نقش کارگزاری رئیسجمهور که اختیارات گستردهای دارد، غافل شد. از این منظر زمینههای شخصیتی ترامپ نظیر؛ محاسبهگری، سوداگری، تجارتپیشگی، عجول و بلندپرواز بودن وی را در بسترسازی برای خروج از برجام باید به اندازه خودش مورد توجه قرار داد، نه بیشتر. مبتنی بر این نگاه، هیچگاه در آمریکا مشابه دوران کنونی تا این اندازه نقش «اراده فردی و کارگزاری» مؤثر نبوده است. مثلث نتانیاهو، بنسلمان و مشاورانی نظیر جان بولتن که هسته اصلی گردهمایی آنها در ویژگی «ضد ایرانی» بودن آنهاست، نیز در اقدام ترامپ برای خروج از برجام بیتأثیر نبوده است.
نمایی از
راهبرد جدید آمریکا
اگرچه واکاوی زمینههای انگیزشی پرتویی از روشنایی بر بخشی از موضوع خروج میتاباند، اما به این پرسش مهم که آمریکا مشخصاً با این اقدام به دنبال چیست؟ پاسخ کاملی نمیدهد. در واقع، این پرسش که ناظر بر اهداف آمریکا از اعلام خروج از برجام است، نیازمند شرحی مفصل است. اما به اجمال میتوان گفت، برآورد و ارزیابی تیم سیاسی ترامپ اینگونه شد که آمریکا با بودن در برجام توانایی و امکان رسیدن به اهدافش را ندارد؛ لذا ضرورتاً باید خارج از برجام طراحیها و اقدامات لازم علیه جمهوری اسلامی صورت گیرد.
مبتنی بر این نگاه، هسته مرکزی راهبرد جدید آمریکا در مقطع کنونی و در راستای تقابل با جمهوری اسلامی، فعال کردن نارضایتیها و شکافهای سیاسی و اقتصادی با هدف بیثباتسازی اجتماعی در درون کشور از طریق شوکهای تبلیغاتی و اعمال فشارهای اقتصادی است؛ برگرداندن فضای سیاسی و روانی کشور به سالهای 82 به بعد، یعنی زمانی که ایران به بهانه ساخت سلاح اتمی مورد تحریم آمریکا قرار گرفت، هم اینک در قالبی جدید در حال تکرار است.
بیتوجهی به محورهای تعیینکننده و راهبردهای راهگشای رهبر معظم انقلاب در زمینه اقتصاد مقاومتی و نداشتن اهتمام جدی به گرهگشایی از مشکلات معیشتی و اقتصادی مردم که در قالب تعیین نام سالها و تحریضها و تحذیرها در طول سالهای گذشته از سوی معظمله شاهد بودهایم، در بخشهایی از جامعه به ویژه جوانان زمینهها و ضعفهایی را به وجود آورده که امروز دشمن بر همین زخمها مینشیند و از آنها بهره میگیرد. بر اساس این، آمریکاییها قصد دارند همزمان با تشدید تحریمها، موضوعات موشکی و منطقهای را به لایههای اجتماعی و سیاسی کشور بکشانند و نظیر بازیهایی که با دوگانه
«هستهایـ اقتصاد» در سالهای پیشین انجام دادند، هماکنون دوگانههایی چون؛ «موشکـ معیشت»، «امنیتـ اقتصاد»، «عدالتـ ولایت» و... را در حوزه اجتماعی ادراکسازی کنند. بیشک با تجربهای که از گذشته وجود دارد نباید اجازه اجرای این سناریوی خطرناک را به طرف آمریکایی داد.
پیامدهای خروج آمریکا
از برجام
پرسش مهم دیگری که ذهن کارشناسان و تحلیلگران مسائل سیاسی و حتی افکار عمومی را به خود مشغول کرده، این است که خروج آمریکا از برجام و به تعبیر رایج این روزها «برجام منهای آمریکا» چه آثار و پیامدهایی را به دنبال خواهد داشت؟ پاسخ سطحی یا ناصحیح و غرضورزانه به این پرسش میتواند زمینههای نگرانی و چالشهای متعددی در حوزه عملیات روانی و تبلیغات دروغین را به محیط سیاسی و اجتماعی ایران تحمیل کند و شرایطی را پیش آورد که در صورت بیتوجهی به آن آثاری ناخوشایند بر اوضاع اقتصادی، سیاسی و امنیتی ایران به جای بگذارد. در این باره در سه بخش گمانههایی قابلیت طرح دارد:
1ـ عملیات روانی از طریق فضاسازی رسانهای
نکته مهم در این باره از آن رو که به فضاسازی رسانهای طی روزهای آینده معطوف است، بسیار حساس و سرنوشتساز به نظر میرسد و آن، اینکه از هم اکنون، خط تبلیغاتی بخش رسانهای و عملیات روانی آمریکا معطوف به ایجاد یا تقویت دودستگی در بین مردم و مسئولان خواهد بود؛ از این رو باید از هر گونه اقدام که مناسبات قدرت و سیاست در ایران را به سمت اختلافافکنی سوق میدهد، اجتناب کرد. هدف دیگر خط تبلیغاتی و عملیات روانی نظام سلطه، کوشش برای القای پروژه ناامیدسازی مردم و تحریک به آشوب طبقات اجتماعی و نیز تغییر محاسبات مسئولان ایرانی است. بر اساس این، تلاش میکنند در نبود آمریکا در برجام، اروپا را ناجی و شریک قابل اعتماد معرفی کنند. در حالی که مطابق با بیان رهبر فرزانه انقلاب در دیدار با دانشجوهای دانشگاه فرهنگیان، به آنها نیز با توجه به سابقه گذشته نمیتوان اعتماد کرد.
2ـ افزایش محدودیتهای اقتصادی
اساساً ابزار آمریکا در دوران خروج از برجام برای رسیدن به مقاصد خود اعمال فشارهای اقتصادی است؛ ترامپ با این قصد از توافق هستهای خارج شد که مانعی برای اعمال دور تازهای از سختگیریهای اقتصادی علیه جمهوری اسلامی ایران نداشته باشد. ایجاد مشکلات سرمایهگذاری خارجی، وجود مانع در فروش نفت ایران و تداوم معضلات بر سر راه تجارت خارجی و نظام مالی و بانکی ایران از اقدامات احتمالی است که آمریکا در وضعیت کنونی در پی آن است. اگرچه در این زمینه، طبق گفته رئیس بانک مرکزی و دیگر مسئولان دولت، برجام کمترین آثار مثبت اقتصادی را برای ایران به همراه داشته است؛ علیالقاعده نباید نگرانی جدی برای آثار خروج آمریکا از برجام به وجود آید. اما لازم است مسئولان همه تلاش خود را برای تداوم اقدامات بازدارنده و کاهنده آثار تحریم به کار گیرند. در این زمینه نکته مهم و حیاتی برای کشور آن است که متولیان اقتصادی و بازیگران سیاسی اجازه ندهند سایه «آثار روانی» این خروج بیشتر از «آثار واقعی» آن بر اقتصاد ایران سنگینی کند.
3ـ اقدام نظامی علیه ایران
برخی از کارشناسان احتمال افزایش وقوع جنگ در صورت خروج آمریکا از برجام را مطرح میکنند. با این استدلال که حزب جمهوریخواه در آمریکا جنگطلب است و چون افراد این حزب از سهامداران و کارتلهای نفت و اسلحه هستند، تنش و درگیری برای آنان منافع حزبی خوبی به بار میآورد؛ اما در مقابل تحلیلگرانی دیگر بر این تصور هستند که ترامپ هر چند از حزب جمهوریخواه است، اما تجارتپیشه و اهل محاسبه سود و زیان است، به همین دلیل به اقدام نظامی دست نخواهد زد؛ اما در این بین نگاه سومی هم وجود دارد که از این رو که وقوع جنگ علیه جمهوری اسلامی را منتفی میداند، با دسته دوم مشابهت دارد. این انتفاء را نه فقط به دلیل حساب سود و زیانی که ترامپ میکند، بلکه به دلیل شرایط شکننده و بغرنج آمریکا در منطقه از یکسو و توانمندی جمهوری اسلامی ایران از سوی دیگر، شرایط موجود اجازه چنین اقدامی را به دولت آمریکا نمیدهد. نکته مهم این است که تهدیدات رهبر معظم انقلاب در زمینه اقدامات احتمالی آمریکا علیه ایران، در نظام تصمیمسازی و تصمیمگیری آمریکا «پاسخ و تهدید معتبر» تلقی شده است.
درسها و عبرتها
1ـ اگرچه برجام حدود سه سال توان زیادی از کشور و مسئولان گرفت، اما تجارب گرانقدر، درسها و عبرتهای مهمی برای مسئولان و مردم در داخل و حتی افکار عمومی و مسئولان دنیا داشته است که باید به مثابه فرصتی طلایی از آن در حوزهها و ساحتهای گوناگون، به ویژه در بسیج و اجماعسازی ملل مستضعف و تنفرپراکنی از خوی استکباری آمریکا در بین ملتها و دولتها استفاده کرد.
2ـ مهمترین موضوع در وضعیت کنونی آن است که با شناخت تجربیات تلخ و شیرین گذشته و درک هزینههایی که کشور و مردم متحمل شدهاند، مسیر حرکت آینده خوب تشخیص داده شود و بر اساس آن مدبرانه اقدامات لازم صورت بگیرد. مسیر طی شده برای حل و فصل موضوع هستهای ایران در سالهای پیشین (به ویژه از سال 92) براساس اعتماد به طرف مقابل و اخذ نکردن تضمینهای لازم بوده است. درک این نکته برای مسئولان و صاحب نظران این رویکرد، دیگر نباید کار دشواری باشد که از این پس جهتگیری معطوف به ایده «ادامه برجام با اروپا» عقلانی و منطقی نیست، مگر مطابق با بیانات رهبر معظم انقلاب که با اخذ ضمانتهای کافی منوط باشد.
3ـ اوضاع حساس کشور و رعایت منافع ملی و مصالح عمومی اقتضا میکند که در سطح جامعه و به ویژه در بخش سیاسی از رویکردهای تقابلی اجتناب شود. دولت آمریکا پس از اعلام خروج از برجام در حال ارزیابی و رصد دقیق فضای سیاسی و اجتماعی ایران است، تا با سوءاستفاده از کمترین اختلافات و شکافهای سیاسی و اجتماعی در محیط داخلی، به شکل دادن برخی دوقطبیهای کاذب با هدف مقابل هم قرار دادن مردم و مسئولان مبادرت کنند. انسجام ملی حول منافع ملی و مسیری که رهبر حکیم انقلاب اسلامی معین کردهاند، نیاز فوری و ضروری جامعه امروز ماست. نباید برخی افراد و گروههای سیاسی با هجمه به قوه مقننه و مجریه، اتفاق پیش آمده را فرصتی برای به رخ کشیدن خطاهای گذشته آنان یا تسویهحسابهای سیاسی تلقی کنند و فضای آرامشبخشی که اکنون به آن نیاز داریم، به مناقشه تبدیل شود؛ از آن سو بخشهای سیاسی منسوب به دولت یا افراد و شخصیتهای دولتی نیز نباید با طرح دیدگاههای حاشیهای و انحرافی جامعه را به سمت اختلافات و منازعات داخلی بکشانند، کاری که مدتهاست در حال ارتکاب آن هستند.
4ـ عبرت دیگر، به نحوه رفتار و مواجهه ما با اروپا و نقش جدید آن پس از خروج آمریکا از برجام است. چه بسا اختلاف آمریکا و اروپا در بحث برجام پشت صحنهای همانند تقسیم کار بین «پلیس خوب و بد» هم داشته باشد و در راستای تغییر محاسبات مسئولان ایرانی و در نبود آمریکا در برجام، اروپا ناجی و شریک قابل اعتماد معرفی شود تا آنچه را که آمریکا در زمینه توانمندی موشکی و منطقهای ایران نشانهگذاری و طراحی کرده بود و به آن دست نیافته، در مرحله جدید از سوی اروپا پیگیری شود و به اجرا درآید. این سناریو دقیقاً همان وضعیتی است که کشورمان در آینده با آن روبهرو خواهد شد و لازم است مسئولان اجرایی و بخش قانونگذاری کشور با تجربههای متراکم و البته تلخی که اکنون پیشرویشان قرار گرفته، با هوشمندی و تدبیر با آن مواجه شوند؛ چرا که دیگر فرصتی برای خطا و اشتباه وجود ندارد.