شهناز سلطانی/ در همین سه چهار سال گذشته انواع فروشگاههای کوچک و بزرگ خارجی مانند قارچ یکی پس از دیگری سر بلند کردند. آن هم نه فقط در محلههای پایتخت و کلانشهرها، که این روزها به هر شهر کوچکی که سفر کنید به کرات این فروشگاهها از مقابل چشمان شما رژه میروند؛ فروشگاههایی که دیگر شما را از سر زدن به بقالی سر کوچه بینیاز کردهاند. به همان تعداد و البته بیشتر از آنکه کرکرههای این فروشگاههای خارجی با اجناس خارجیترش بالا رفته، کرکرههای بقالیهای قدیمی در محلهها پایین آمده و تعطیل شدهاند. خلاصه نه فقط هیبت و شمایل این فروشگاههای خارجی، که اجناسش هم ما را به وجد میآورد. این را خیلی خوب میشود از پرکردن چرخهای خریدمان فهمید. وقتی که جنسهای خارج وطنی را یکییکی آن هم با تفاخر و فاتحانه راهی چرخدستی میکنیم، نمیدانیم که با کارگر وطنی و دستساختههایش چه میکنیم!
ذهنیت معیوب ما
فرشهای دستباف ایرانی، زعفران ایرانی، برنج ایرانی، کیف و کفش چرمی ایرانی آوازهشان به اندازهای در دنیا بلند است که اگر گوشهایمان را هم بگیریم، باز هم درباره آنها خواهیم شنید. همین چند قلم کالای داخلی کافی است تا ایمان بیاوریم که جوانان ما در تولید اجناس متعددی تواناییهای لازم را دارند. اما چرا وقتی وارد مغازهها و فروشگاهها و مراکز خرید میشویم، برق اجناس خارجی بیشتر چشممان را میگیرد. حتی اگر بدانیم ایرانیاش با کیفیتتر و ارزانتر است؟
کشور ژاپن که حداقل برای بسیاری از ما ایرانیها در بسیاری از زمینهها زبانزد است، بعد از جنگ جهانی دوم خرید کالای داخلی را بر خرید کالای خارجی ترجیح داد، حتی اگر مطمئن بود نمونه خارجیاش ارزانتر و باکیفیتتر است، اما چرا ما در اغلب مواقع حتی از کالاهای با کیفیتمان در مقایسه با نوع بیگانهاش حمایت نمیکنیم. البته که بخشی از این ناکامیها به ذهنیت ما از کالای ایرانی برمیگردد. نکته تأملبرانگیزی که رهبر معظم انقلاب خرداد همین امسال در دیدار با دانشجویان به وضوح به آن اشاره کردند: «بحث کالای ایرانی مطرح است؛ مشکل عمدهای که بنده با آن برخورد کردهام، یک مشکل ذهنی نسبت به کالای خارجی است که متأسّفانه در یک قشر وسیعی در کشور وجود دارد که از مواریث نحس و نجسِ رژیمِ طاغوتِ گذشته است؛ چشم به محصولات خارجی بود و هر چیزی، خارجیاش بهتر بود؛ البتّه کارِ داخلیِ قابلِ ذکری هم آن روز نبود؛ این هنوز باقی مانده. این مشکل، مشکل فکری است؛ یک حرکت عمومیِ فکری به وجود بیاید برای تحوّل در این احساسها. مثلاً اگر چنانچه ما بتوانیم این فکر را که «جنس خارجی بهتر است»، از ذهنها پاک بکنیم، آنوقت خود مردم به طور طبیعی میروند دنبال کالای داخلی و برکات و خیرات این کار هم تحقّق پیدا خواهد کرد.» بیشک برای تصحیح این ذهنیت باید تلاش کرد.
نیاز به آگاهیبخشی
آگاهیبخشی نیازی است که به طور حتم به ما کمک خواهد کرد. ما اگر بدانیم با خرید هر کالای خارجی چه خدمت مبارک و میمونی به کارگر و تولیدکننده و سرمایهدار خارجی میکنیم، آن وقت ورق برمیگردد. همانوقت که ما از باز شدن یک فروشگاه خارجی در محلهمان ذوقزده شدیم و از آن استقبال کردیم، متوجه نشدیم بقال محلهمان غصه خورد و از کار بیکار شد و فرزندش هم که امیدی به ادامه کار پدر داشت ناامید و او هم بیکار شد. راه برای ازدواج و خانهدار شدن او هم بسته شد. حال باید بقال محلهمان و پسرش در فروشگاه خوش بر و رو و پر طمطراق تازه تأسیس شده محل با کلی منت دنبال فروشندگی باشند، چه بسا دستشان از آن هم کوتاه باشد.
تعصب کالای داخلی
هویت ملی و تعصب وطنی هم از آن دست الزاماتی است که سخت به آن نیازمندیم. اگر باور داشته باشیم که پیشرفت کشورمان با دستهای خود ما صورت میگیرد، آن وقت وضعیت فرق خواهد کرد. یکی از مهمترین راهها برای رسیدن به آن همین است که ما ارزشمند بدانیم آنچه به مدد فکر و دست ایرانی ساخته میشود و این ایرانی بودن برایمان مهم باشد. قرار نیست دستی از غیب برسد و ما را یک شبه به توسعه اقتصادی و به تبع آن اجتماعی برساند. اگر احترام بگذاریم به آنچه به امید خرید کردن ما تولید شده، دلگرمیها فزونی میگیرد و انگیزهها برای فزونی کیفیت هم بالا میرود.
خرید داخلی و اشتغالزایی
وقتی از معضل بیکاری جوانان شکوه و گلایه داریم، باید بدانیم به همان اندازه که مسئولان برای اشتغالزایی وظیفه دارند، ما هم به همان اندازه میتوانیم راهگشا باشیم. وقتی اولویت در خریدمان را «ایرانی» نشانهگذاری کنیم، یعنی رونق تولید را سبب شدهایم، به همان نسبت نیروی کار بیشتری هم به کار گرفته میشود.
ورود فرهنگ بیگانه
وقتی ما مرزهایهای کشورمان را به روی کالاهای خارجی باز میکنیم یادمان باشد که با ورود این کالاها بخشی از فرهنگ بیگانه مصرف آنها را هم وارد کردهایم که دیگر کار از کار گذشته است.
شک نداریم که بخشی از کالاهایی که در داخل تولید میشود کیفیت مطلوبی ندارند که مشتری را به خرید راغب کند. دور از انصاف و منطق هم هست که به هر قیمتی انتظار داشته باشیم بازار فروش داشته باشد، یا گاهی کیفیت با کیفیت کالای مشابه خارجی برابری میکند، اما قیمت نمونه تولید شده داخلی بالاتر است. بنابراین انتظار بالابردن کیفیت و پایین آوردن معقول قیمتها انتظار بجایی است که تولیدکنندگان باید لحاظ کنند تا متقابلاً شاهد حمایت مصرفکننده هم باشند.
ابزاری برای مقابله با تحریم
حمایت از کالای ایرانی ابزار مهمی نیز برای مقابله با تحریمهای خارجی است. همان وقتی که چشم میدوزیم تا بلکه راهی پیدا کنیم تا کالاهای تحریمی را به هر شکل ممکن و با هر هزینه معقول و غیر معقولی وارد کنیم و نیاز تولید و مصرف را در کشور پاسخ دهیم، اگر اصل را بر اعتماد به طراحان و صاحبان اندیشه و تولید پایهریزی کنیم، دیری نمیپاید که راهی بهتر و مقرون بهصرفهتر پیش رویمان باز میشود.
اعتماد به تولیدکننده
با اعتمادی که ما در جایگاه مصرفکننده به تولیدکننده میدهیم، او را دلگرمتر میکنیم. کشوری چون چین که با کالاهای حتی بیکیفیت و کمارزش خود بازارهای اقتصادی ما را قبضه کرده، پشت کوچکترین و ناچیزترین کالاهایش مینویسد: «ساخت چین»، اما گاهی برخی از تولیدکنندگان داخلی کالاهایی با بهترین کیفیت روانه بازار مصرف میکنند که اگر کالا را زیرو رو کنید ردی از «ساخت ایران» پیدا نمیکنید؛ چرا که نگران همان ذهنیت خدشهدار مصرفکننده داخلی هستند که مرغ همسایه را غاز میپندارد.
کار واجب
بنابراین برای رسیدن به اهداف بلند توسعه اقتصادی و اجتماعی راهی نداریم جز اینکه از راه حمایت از کالای ایرانی وارد شویم؛ همان کاری که رهبر فرزانه انقلاب در دیدار چند هفته پیش خود با مسئولان آن را واجب دانستند: «تولید داخل و کالای ایرانی را باید تقویت کنیم. حقیقتاً بایستی به مسئله حمایت از کالای ایرانی اهمّیّت بدهیم؛ این یک کار واجب است، کار ضروری و قطعی است. مسئولان دولتی، مسئولان بخشهای مختلف، نیروهای مسلّحـ که خریدهای عمده برای آنها است، هزینههای مهمّ اینطور چیزها به عهده آنها استـ سعی کنند که مطلقاً از محصولات غیر ایرانی آنجایی که [محصول] ایرانی وجود دارد، استفاده نکنند.»