حمیدبزمشاهیاصفهانی*/ مطالعه عمیق و راهبردی، به مطالعهای اطلاق میشود که به طور بنیادین، بخشهای حیاتی سازمان را هدف قرار میدهد؛ عناصری که دربرگیرنده مؤلفهها یا موضوعاتی است که مستقیم یا حداکثر با یک واسطه، «مقوّم حیات و اثربخشی» سازمان است و چنانچه دچار خلل و نقصان شود، حیات سازمان به خطر میافتد. بدیهی است، این نوع مطالعه جنبههای هستیشناسانه بسیار قوی داشته و مفروضات اساسی را که عموماً پذیرفته شده و ظاهراً لایتغیر هستند، به چالش میکشاند.
اضلاع این «تفکر راهبردی» در سپاه شامل چهار مؤلفه (منویات فرمانده معظم کل قوا،-مطالعات و علوم راهبردی دیدهبانی و آیندهپژوهی تلفیق) است:
الفـ در بخش رهنمودها، بیانات، تدابیر و فرامین رهبری به طور عمیق مطالعه و تبدیل به منشور و استنباط فقهی شده و در سایه سیاسیپژوهی، گزارههای راهبردی برای کاربست در سازمان استخراج میشود.
بـ در بخش مطالعات و علوم راهبردی، میراث «اندیشه اسلامی» و اندیشمندان فلسفه و حکمت اسلامی به بسیاری از نیازهای راهبردی کمک میدهد. قرآنپژوهی و اندیشه اسلامی در سپاه، نه به صورت تبلیغی ترویجی، بلکه از منظر «نظامسازی دینی» و پیادهسازی از اندیشه تا فناوری (سخت و نرم) مد نظر است. همچنین در این بخش، استفاده از علوم و تجربیات بشری و تجربیات گرانسنگ سپاه به منزله تأمینکننده علوم و مطالعات مورد نیاز برای صیرورت سپاه به صورت فرآیندی جاری مورد توجه عمیق است.
جـ در بخش دیدهبانی محیطی و آیندهپژوهی، بررسی شرایط محیطی و تحلیل روندها و کشف آیندههای مُحتمل و ممکن و ترسیم آیندههای مطلوب در هر موضوع به روشی فنی صورت میگیرد که طی آن، محیط با نگاهی «فرصتمحور و آیندهسازانه» نگریسته میشود.
دـ در بخش تلفیق و برنامهریزی، همنهادیِ ایدهپرورانه خروجیهای سه بخش فوق، تفکر راهبردی در سپاه را شکل میدهد، سپس از روش «پیامدگرایی» برای انتقال انگارههای تحولی به بدنه اجرایی استفاده میشود. در این روش از پیامدهای مطلوبی که از طریق تفکر راهبردی و آیندهنگاری به دست میآید، به روش مهندسی معکوس، به عقب حرکت کرده تا تصاویر و اهداف مورد انتظار حاصل شود؛ ولی در این میان، آنچه مهم است، تحقق پیامدها است که باید به طور دائم اندازهگیری و تحقق آنان پیگیری شود.
در ادامه ملاحظاتی را از سه منظر ماهیت، کاربست و افق ارزیابی کرده تا نقش مراکز مطالعاتی سپاه در رفع چالشها و پاسخ به نیازها، بیش از پیش برجسته شود:
از نظر ماهیتی
با ورود مؤلفههای جدید قدرت که غالباً ماهیتی نرم، انسانی و اجتماعی دارند، سپاه از سازمانی صرفاً تجهیزمحور فاصله گرفته و «جنبههای انسانی، معنوی، فرهنگی، اجتماعی و روانی سازمان» را بیش از پیش مورد توجه قرار داده است. رصد محیطی صورت گرفته در مراکز مطالعه و تفکر راهبردی سپاه، حکایت از وقوع طوفانهای سهمگین در مفاهیم اجتماعی و امنیتی داشته که اثربخشی سازمانهای سنتی را با چالش جدی مواجه کرده و بیش از این نیز خواهد کرد.
از منظر کاربست
دشمن با سرمایهگذاری و تمرکز بر فناوریهای نوین، چالشهای ناشی از تغییرات محیطی را تشدید کرده و سعی در تنظیم هندسه جدید قدرت به نفع خویش دارد؛ بنابراین مراکز راهبردی انقلابی موظفند «قدرت و قابلیتهای نامتقارن» را در این هندسه مورد پرداخت و واکاوی دقیق قرار دهند.
از نظر افق
مؤلفههای توان و آمادگی در سپاه باید جهت «تمدن اسلامی» را نشان دهند. تمدن نوین اسلامی که هدف نهایی انقلاب اسلامی است، اقتضائاتی ماهوی دارد که باید همه دستگاهها و نهادهای جمهوری اسلامی ایران متناسب با آن، بازتعریف، بازآرایی و بازتنظیم شوند؛ بنابراین به کمک مراکز تفکر راهبردی، مؤلفههای توان و آمادگی نیروهای مسلح نیز باید متناسب با ابعاد تمدنی بازتعریف شود.
حال که از مؤلفههای توان و آمادگی سپاه سخن به میان آمد، شایسته است ملاحظاتی را که مراکز تفکر راهبردی باید در ارائه راهکارهای خود به منظور حفظ، انسجام و ارتقای مؤلفهها توجه کنند، به اختصار برشماریم:
۱ـ نصاب شایسته و مطلوب توان و آمادگی عملیاتی سپاه در واقع «الهامبخشی و الگودهی» برای همه ارتشهایی است که تصمیم دارند از زیر سیطره نظام سلطه خارج شده و مستقل و مقاوم به حیات عزتمندانه خود و کشورشان ادامه دهند و از هستی، عزت و سرمایهها و منافع خویش در برابر تجاوز و زیادهخواهی سلطهگران و مستکبران دفاع کنند؛ سپاهی که با اتکا به اعضای فکور و توانمند خود و مردم کشورش و نه بیگانگان قادر است به سرچشمههای «قدرت درونزا» و «اقتدار برونگرا» دست یابد.
۲ـ راههای دستیابی به توان و آمادگیهای عملیاتی، نیازمند روشن شدن مؤلفههای آن از سوی مراکز مطالعات و تفکر راهبردی است؛ زیرا هر مؤلفهای، نقشه تحقق خاص خود را طلب میکند و بیشک هر طرح ترسیمی در صورت به کار گرفته نشدن، عقیم و بیفایده خواهد بود.
بسیاری از اندیشههای راهبردی به دلیل تبدیل نشدن به «باور و گفتمان غالب» و فقدان «برنامه تحقق»، دچار مرگ جنینی شده و هرگز متولد نمیشوند؛ بنابراین جاریسازی راهبرد، مسئلهای است که از ابتدا باید برای آن، کار مفصل و طراحی جدی صورت گیرد. «پیوند و یکپارچگی» مراکز مطالعات راهبردی سپاه با شبکه فرماندهی و بدنه برای پیادهسازی طرحها بسیار تعیینکننده است. در حقیقت، «تحول در سازمان» به معنای کنار گذاشتن اندیشه و راهبردهای ناکارآمد و فرسوده قدیمی و طراحی و پیادهسازی اندیشه جدید در سازمان است.
سازمانهای باسابقه، برخوردار از مجموعه «داستانهایی» در لایههای غیررسمی و تاریک سازمان هستند که انگارهها و باورهای مأیوسکننده و اصطکاکزا در قالب آن داستانها، سینه به سینه به نسلهای بعدی منتقل شده و فرهنگ سازمان را شکل میدهند.
۳ـ شیوههای نو و مؤثر با اندازهگیری اثربخشی در محیط امنیت و هندسه قدرت جمهوری اسلامی ایران شناخته میشود. در واقع، شیوههایی نو و مؤثر است که سپاه را به صورت درونزا و حقیقی (نه حقوقی) در هندسه قدرت جمهوری اسلامی ایران بالا ببرد. «اثربخشی در قدرت بازدارندگی» و «کارآیی در بهرهوری سازمان» نقش دارد.
سخن پایانی
سپاه به منزله کنشگر بسیار فعال و مؤثر در امنیت جمهوری اسلامی ایران قادر است در سایه مراکز راهبردی، همگام با تغییرات محیطی، تحول درونی خود را مدیریت کرده و در این راه ضرورت دارد، معماری، ساختار، نظامات، فرهنگ سازمانی و سبک فرماندهی سپاه با تکیه به ایدههای نو و خلاق بهروز شده تا با «قابلیتمحوری» در مقابل طیف تهدیدات متصور جدید به بازدارندگی و دفاع تعیینکننده و قاطع اقدام کند. بیشک، تحقق این مهم، در سایه وجود مراکز مطالعات و تفکر راهبردی قوی، منسجم و همافزا رقم خواهد خورد.
*مسئول مرکز مطالعات
و توسعه تفکر راهبردی معاونت طرح و برنامهریزی سپاه