ورود چند گروه تروریستی اشرار به مرزهای شمال غرب کشور که با واکنش سریع رزمندگان بسیجی کرد و پاسداران مواجه شد و تعداد زیادی از آنان به درک واصل شدند، حاکی از تغییر راهکنشی در بین تعدادی از گروهک‌های تروریستی و ورود به مرحله نظامی است.
این تغییر راهکنشی، به دنبال ارتباط‌گیری و تشویق عناصر سرویس‌های یک کشور منطقه و آمریکایی‌ها با گروهک‌های تروریستی و تلاش آنها، به‌ویژه آمریکایی‌ها به ایجاد اتحاد بین این گروهک‌ها و ترغیب و واداشتن آنان به ایجاد ناامنی و اقدامات تروریستی علیه جمهوری اسلامی ایران صورت می‌گیرد.  آنچه برخی از این ضدانقلابیون را به پذیرش اقدام نیابتی به نفع یک کشور منطقه و آمریکا قانع ساخته در چند عامل خلاصه می‌شود:
۱ ـ افلاس و شرایط ناشی از سال‌ها اردوگاه‌نشینی و نیازمندی به دلارهای نفتی برخی حکام منطقه و تسلیحات اهدایی آمریکا که بتواند هزینه عیاشی سران این گروهک‌ها و تردد متوالی آنان را به پایتخت‌های اروپایی فراهم سازد. ۲ ـ جبران سرخوردگی ناشی از سال‌ها آوارگی و دربه‌دری برای پیکره خسته از وعده‌های پوچ و بن‌بست ایدئولوژیک نیروها که ورود به درگیری‌های نظامی می‌تواند تا مدتی به سرگرم‌سازی و حفظ این پیکره کمک کند. ۳ ـ تلقی ضعف در مرکزیت نظام با نگاه به برجام و ورود جمهوری اسلامی ایران به گفت‌وگو با آمریکا که در تحلیل سران ضدانقلاب آمریکا هدفی جز فرسایش قدرت نظام را دنبال نمی‌کند و این نیز نوعی فرصت‌ برای ضدانقلاب به شمار می‌آید. ۴ ـ تمرکز جمهوری اسلامی ایران بر روی مبارزه با تهدید داعش و اولویت نداشتن حضور نیروهای مسلح در مناطق مرزی و پوشش دادن به داخل که زمینه جولان گروهک‌های تروریستی را فراهم می‌کند. ۵ ـ ضعف دولت اقلیم کردستان عراق در کنترل گروهک‌های ضدانقلابی که عقبه‌ای امن برای تروریست‌‌ها و شرایط هرج‌ومرج در دو سوی مرز را از نگاه آنان فراهم می‌آورد. 
بنابراین سران گروهک‌های ضدانقلاب با فرض اینکه جمهوری اسلامی ایران در شرایط ضعف به سر برده و چند اقدام نظامی می‌تواند، هم اعتبار آنان را نزد اربابان خارج از کشور فراهم کند و هم دسترسی آنان به لجستیک، پشتیبانی و پول آمریکا و حکام منطقه‌ای را موجب شود، خطر بازگشت به مرحله نظامی را پذیرفته‌اند.
در واقع دریوزگی سران ضدانقلاب آنان را به میدان خیانت جدیدی کشانده که ورود به جنگ نیابتی به نفع یک کشور منطقه و آمریکای جنایتکار است و این سند رسوایی ادعاهای قومیت‌گرایانه این گروهک‌ها و خیانت آشکار آنها به هویت ملی و ایرانی قوم کرد است؛ چرا که هنوز هزاران زن و کودک کرد ایرانی در اسارت داعش به سر می‌برند و نه تنها خاطره جنایات داعش در شنگال و حمله به کرکوک و اربیل از اذهان مردم پاک نشده بلکه این آمریکایی‌ها هستند که در عروسک‌گردانی تغییر موضع داده و به کمک عربستان که ابتدا هجوم داعش را انقلاب مردمی می‌نامید، امروز ائتلاف ضدداعش تشکیل داده و پس از نتیجه نگرفتن از شکاف مذهبی برای ادامه جنگ نیابتی در منطقه از گروهک‌های تروریستی جدید و مدعی قومیت‌گرایی استفاده ابزاری می‌کنند، اما یادمان باشد که روزگاری همین آمریکا و حامیان صدام و حزب بعث برای اقدام علیه جمهوری اسلامی بسیج شدند و برخی گروهک‌های ضدانقلابی هم با اتکا به حمایت صدام و نیابتی به نفع او به اقدامات تروریستی و ناامنی برخی مناطق روی آوردند که نتیجه‌ای جز روسیاهی نداشت، اما گویی حافظه تاریخی همراه با هویت آغشته به خیانت و جنایت سران این گروهک‌ها جای عبرت‌آموزی باقی نگذاشته است.

گزارش اختصاصی صبح‌‌صادق از مقابله سپاه با عوامل‌ گروهک‌های تروریستی در شمال‌غرب
«دو تیم تروریستی وابسته به گروهک‌های ضد انقلاب که برای خرابکاری و انجام اقدامات تروریستی قصد عبور از منطقه مرزی اشنویه به داخل کشور را داشتند، در تور شناسایی نیروی‌های اطلاعاتی و عملیاتی رزمندگان غیور قرارگاه حمزه سیدالشهداء(ع) نیروی زمینی سپاه قرار گرفتند.» این موضوعی است که سردار محمد پاکپور، فرمانده نیروی زمینی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی عصر روز چهارشنبه آن را اعلام کرد و از درگیری مرزداران سرافراز و آماده جمهوری اسلامی ایران با اخلالگران امنیت کشور سخن گفت تا روز پنجشنبه روابط عمومی نیروی زمینی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی با انتشار بیانیه‌ای از هلاکت تمامی افراد متجاوز به مرزهای کشورمان خبر داد. در این بیانیه آمده است: «رزمندگان قرارگاه حمزه سیدالشهداء(ع) با انجام اقدامات دقیق و پیچیده اطلاعاتی، موفق به شناسایی دو تیم تروریستی ضد انقلاب در منطقه اشنویه شدند و طی یک عملیات تعقیب، گریز و درگیری موفق به متلاشی کردن این تیم‌های تروریستی شدند و مقادیر قابل‌توجهی سلاح، مهمات، تجهیزات و اسناد از تروریست‌ها به دست رزمندگان اسلام افتاد.» در ادامه این بیانیه آمده است:  «نیروی زمینی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی و سایر مدافعان انقلاب و نظام مقدس جمهوری اسلامی ایران با اشراف کامل اطلاعاتی و مراقبت‌های همه‌جانبه، هرگونه تحرک در مناطق مرزی را با دقت تحت نظر داشته و اجازه نخواهند داد امنیت پایدار و آرامش مثال‌زدنی مردم شریف استان‌های مرزی شمال‌‌غرب کشور مورد تهدید گروهک‌های تروریستی ضد انقلاب و اشرار مسلح وابسته به نظام سلطه و صهیونیسم قرار گیرد.»
یک منبع آگاه در شهرستان اشنویه نیز درباره این عملیات در گفت‌وگو با خبرنگار هفته‌نامه صبح‌صادق به تشریح اهداف این گروهک‌های تروریستی پرداخت و ایجاد ناامنی، انجام عملیات‌های روانی و اقدامات سیاسی و همچنین قاچاق کالا و مشروبات الکلی را از جمله اقدامات تیم‌های وابسته به گروهک‌های تروریستی در منطقه شمال‌غرب کشور دانست. وی این عملیات را یک عملیات کاملاً موفق توصیف کرد و افزود: به هلاکت رسیدن تمامی اعضای دو تیم وابسته به گروهک‌های تروریستی که در میان آنها افرادی با جایگاه‌ها و عنوان‌های مهم گروهک‌های تروریستی بودند، از این عملیات یک اقدام منحصربه فرد ساخته است.
همچنین، در این عملیات چهار تن از رزمندگان اسلام در راه حفظ حریم ایران اسلامی و در مسیر تأمین امنیت هموطنان‌ عزیزمان به درجه رفیع شهادت نایل آمدند تا گواهی دیگر از مجاهدت‌های خالصانه سپاه پاسداران انقلاب اسلامی برای حفظ امنیت ایران اسلامی باشند. سربازانی که از مرزهای جغرافیایی جمهوری اسلامی در شمال، جنوب، غرب و شرق کشور چه امروز و چه در سال‌های دفاع مقدس و چه هر بزنگاه دیگری که به حراست از این حریم نیاز بوده است، جانانه دفاع کردند؛ پاسدارانی که حتی برای حفظ این امنیت و عزت هزاران کیلومتر دورتر از این آب و خاک، در صف اول مقابله با دشمنان اسلام و انقلاب و مردم ایران قد علم کردند و تروریست‌های تکفیری و صهیونیستی را به زانو درآوردند تا مردم این گفته فرمانده نیروی زمینی سپاه را به وضوح لمس کنند که در خلال این عملیات گفته بود: «دشمنان نظام و انقلاب اسلامی بدانند فرزندان ملت ایران در سپاه پاسداران انقلاب اسلامی با هوشیاری و آمادگی کامل از امنیت استان‌های مرزی کشور صیانت و اجازه عرض اندام به تروریست‌های اجیر شده و تحت حمایت استکبار جهانی و صهیونیسم بین‌‌الملل نخواهند داد.» 

 آمریکایی‌ها می‌خواستند با اشغال افغانستان و عراق،‌ مقدمات حمله به ایران و فرو ریختن جمهوری اسلامی به‌منزله مهم‌ترین مانع بر سر راه اهداف منطقه‌ای خود را فراهم کنند؛ ولی در عمل نتیجه‌ آن شد که آقای اوباما، رئیس‌جمهور ایالات متحده با گذشت بیش از یک دهه از لشکرکشی به عراق گفت: «آمریکا در عراق تریلیون‌ها دلار هزینه کرد، اما نتیجه آن به نفع ایران شد!»
اکنون قدرت نظامی ایالات متحده، بسیار کمتر از زمان حمله این کشور به افغانستان و عراق است. آمریکایی‌ها در عراق به لحاظ نظامی، در حال فرو ریختن کامل و یک شکست راهبردی بودند، اما در پرتو هوشمندی باراک اوباما و امضای یک سند امنیتی با دولت عراق، «فرار»  از عراق را بر «قرار» ‌ترجیح داده، برای آشکار نشدن آن شکست، عراق را به سرعت ترک کردند. بر اساس همین تجربه‌های تلخ و شکست‌های بزرگ بود که آقای اوباما با صراحت اعلام کرد، آمریکا از جنگ افغانستان و عراق آموخت که در هیچ جنگ دیگری، از نیروی زمینی استفاده نکند. به این ترتیب و بر اساس همین تجربه است که آقای ‌اوباما، تاکنون از اقدام مستقیم نظامی در سوریه خودداری کرده است.
بزرگ‌ترین اشتباه محاسباتی کسانی که با صدور نامه از اوباما، «حمله نظامی هدفمند» به صورت هوایی علیه مواضع ارتش  سوریه را درخواست کرده‌اند، آن است که تصور می‌کنند اقدام آمریکا بدون پاسخ خواهد ماند. آنان اگر می‌دانستند حمله نظامی به ارتش سوریه به معنای زدن جرقه به بشکه‌های باروت در منطقه است، چنین درخواستی را از رئیس دولت خود نمی‌کردند. بدون تردید، دخالت نظامی مستقیم آمریکا در سوریه و درگیر شدن ارتش آمریکا با ارتش سوریه، تمامی معادلات صحنه را به ضرر آمریکا و متحدانش در منطقه (به‌ویژه رژیم صهیونیستی) تغییر خواهد داد و نتیجه آن چیزی جز تسهیل در روند فروپاشی امپراتوری آمریکا نخواهد بود. آمریکا یک امپراتوری فروریخته است که با هر دخالت نظامی جدید، نشانه‌های فروپاشی آن آشکارتر می‌شود.
 بیش از 50 تن از دیپلمات‌های وزارت امور خارجه آمریکا با امضای یک یادداشت داخلی، ضمن انتقاد شدید از سیاست‌های دولت باراک اوباما، رئیس‌جمهور آمریکا در سوریه، حملات نظامی علیه دولت بشار اسد را خواستار شده‌اند. رسانه‌های خبری به نقل از رویترز از واشنگتن، به این خبر که اولین بار از سوی «وال استریت ژورنال» منتشر شده است، بازتاب گسترده‌ای داده‌اند. این نشریه با استناد به نسخه‌ای از این سند که از سوی خبرنگار آن رویت شده، نوشته است: امضاکنندگان سند، «حملات نظامی هدفمند» را بر ضد دولت سوریه، با توجه به آتش‌بس در آستانه فروپاشی در این کشور خواستار شده‌اند.
پرسش این است که آیا دولت باراک اوباما با توجه به چنین درخواستی، تغییر عمده‌ای در سیاست‌ها و رویکردهای خود در سوریه خواهد داد یا نه؟ پاسخ به این پرسش نیازمند گذر زمان است. آقای جان کربی، سخنگوی وزارت امور خارجه آمریکا در پی انتشار خبر این نامه، در پست الکترونیک خود اعلام کرد: «ما از نگارش این سند موسوم به کانال ناراضیان از سوی گروهی از کارکنان وزارت امور خارجه درباره اوضاع سوریه مطلع هستیم. ما هم اکنون در حال بررسی متن این یادداشت داخلی هستیم که به تازگی وصول شده است و بنابراین نمی‌توانیم درباره آن اظهار نظر کنیم.» 
به نوشته نیویورک تایمز، اسامی ذکر شده در این یادداشت داخلی، تقریباً همگی از مقامات رده میانی وزارت خارجه به شمار می‌آیند که بسیاری از آنها دیپلمات‌هایی هستند که طی پنج سال گذشته، چه در داخل و چه در خارج کشور به نوعی در تدوین سیاست‌گذاری دولت اوباما در سوریه نقش داشته‌اند.
شاید به دلیل ماهیت و جایگاه نویسندگان نامه است که آقای جان کری، وزیر امور خارجه آمریکا، به نامه توجه خاصی کرده است. به گزارش رسانه‌ها جان کری روز جمعه با تأیید انتشار چنین نامه‌ای، تأکید کرد: «اظهارنظر داخلی درباره سوریه که بیش از 50 تن از دیپلمات‌های آمریکایی آن را امضا کرده‌اند، بیانیه مهمی است.» 
نگارنده بر این اعتقاد است که امضاکنندگان این نامه بدون توجه به ماهیت و روند تحولات در منطقه راهبردی غرب آسیا و از جمله سوریه، رئیس‌جمهور کشورشان را به مسیری فراخوانده‌اند که گام نهادن در آن، نتیجه‌ای جز تسهیل فروپاشی آمریکا نخواهد بود. این افراد تصور می‌کنند آمریکا همان قدرت برتر جهانی است که می‌تواند بن‌بست‌هایش را با تکیه بر قدرت نظامی فرو ریخته و به جلو برود. این همان تصوری است که عده‌ای از نخبگان سیاسی و نظامی آمریکا در اواخر دولت کلینتون داشتند و می‌پنداشتند که آمریکای در حال دور شدن از سکوی رهبری جهان، می‌تواند با استفاده از قدرت نظامی خود، رهبری جهان را از آن خود کرده و مدیریت بین‌المللی را برای یک دوره طولانی به دست گیرد. بر اساس همین تفکر و اندیشه بود که حاکمان آمریکا بهانه‌ای چون 11 سپتامبر را برای حمله به کشورهایی در غرب آسیا، با هدف شکل‌دهی به «خاورمیانه بزرگ»  یا «خاورمیانه جدید» پدید آوردند و به دنبال آن، به کشور افغانستان و سپس کشور عراق حمله نظامی کردند. دولتمردان در دولت بوش پسر، چنین تصور می‌کردند که در پرتو قوه قهریه و استفاده از ابزار نظامی، به سرعت خاورمیانه مورد دلخواه را به عنوان مقدمه سلطه کامل بر جهان شکل خواهند داد، اما واقعیت‌های شکل‌گرفته پس از لشکرکشی نظامی آمریکا و اشغال دو کشور اسلامی افغانستان و عراق، بسیار متفاوت‌تر از آن چیزی شد که طراحان این سیاست در سر داشتند.

«تروریسم بار دیگر به آمریکا بازگشت.» این جمله تیتر بسیاری از روزنامه‌های غربی در روزهای گذشته بود. بامداد یکشنبه (23 خرداد) فردی 29 ساله به‌نام عمر متین که یک شهروند آمریکایی افغانی‌تبار بود با تیراندازی در یک باشگاه شبانه (ویژه همجنس‌گرایان) در شهر «اورلاندو» در ایالت «فلوریدا» 50 نفر را کشت و53 نفر را نیز زخمی کرد. بلافاصله پس از این عملیات تروریستی فرماندار فلوریدا در این ایالت شرایط فوق‌العاده اعلام کرد. بسیاری از خبرگزاری‌ها و پایگاه‌های تحلیلی آمریکا این حادثه تروریستی را بدترین و مرگبارترین حادثه تیراندازی در تاریخ آمریکا عنوان کردند و بار دیگر به مسئله نبود امنیت و افزایش حملات تروریستی در این کشور پرداختند. پیش از این حادثه، مرگبارترین حادثه تیراندازی در آمریکا مربوط به سال 2007 میلادی در ویرجینیا بود که در آن حادثه نیز 32 نفر کشته شدند. بر اساس گزارش‌ها آمریکا بالاترین میزان کشتار جمعی در میان سایر کشورهای جهان را دارد. تحقیقات دانشگاه آلابامای آمریکا نشان می‌دهد که بین سال‌های 1966 تا 2012 میلادی، 90 فقره کشتار جمعی در آمریکا رخ داده بود. پس از این حمله، «باراک اوباما» رئیس‌جمهور آمریکا این حمله را اقدامی تروریستی با انگیزه‌ نفرت خواند و گفت، این حادثه بدترین تیراندازی در تاریخ ایالات متحده آمریکا بوده است. اوباما بدون اشاره به تروریسم اسلامی از لزوم تمهیدات جدی و گسترده برای کنترل سلاح سخن گفت. وی در دیدار با خانواده قربانیان حمله تروریستی گفت، شواهدی مبنی بر اینکه عامل حمله «به طور مستقیم» با پیکارجویان دولت اسلامی ارتباط داشته به دست نیامده است. اما در مقابل دونالد ترامپ بار دیگر این حادثه را بهانه‌ای برای حمله به مسلمانان قرار داد و اعلام کرد که این حادثه صحبت‌های اخیر من درباره مسلمانان افراطی را تأیید کرد. بر اساس اعلامیه خبرگزاری «اعماق»، که سخنگوی داعش به شمار می‌آید، داعش بلافاصله مسئولیت خود در این حمله و وابستگی عامل آن به این گروه را اعلام کرد. اما دلیل این حمله چه بود و چه پیامدهایی را به دنبال خواهد داشت؟ در این مطلب سعی می‌شود زوایای مختلف این حادثه واکاوی شود.

بررسی سناریوهای مختلف
حادثه اورلاندو سبب شده است تا کارشناسان مختلف فرضیه‌های متفاوتی را مطرح کنند. به‌طور کلی قضاوت‌ها درباره این حادثه به دو دسته تقسیم می‌شود؛ عده‌ای آن را نتیجه حمایت‌های غرب از داعش دانسته و اعلام کرده‌اند که داعش به خانه خود بازگشت. اما در مقابل عده‌ای معتقدند که این حادثه اساساً مشکوک است و چه بسا همانند حادثه 11 سپتامبر برنامه‌ریزی شده باشد.

سناریوی اول: بازگشت داعش به خانه
اولین سناریویی که درباره این حادثه مطرح شده این است که گروه تروریستی داعش عامل این حادثه است. استدلال موافقان این فرضیه این است که آمریکا در سال‌های گذشته و در مراحل تأسیس گروه تروریستی داعش طبق اعتراف هیلاری کلینتون در کتاب گزینه‌های دشوار کمک کرده است. در واقع، آمریکا با تقویت و تجهیز تروریست‌ها در غرب آسیا و استفاده ابزاری از آنها مقدمات حمله به خود را فراهم آورده است؛ چراکه در جهان امروز موضوع امنیت تفکیک‌ناپذیر است و نمی‌توان با ناامن کردن مناطق دیگر بر‌ای خود امنیت کسب کرد. در این باره نیز داعش به صورت گروهی تروریستی درآمده است که دیگر طبق فرمان اربابان خود عمل نمی‌کند و حملات این گروه تروریستی در اروپا و به تازگی در آمریکا نشانه این مهم است. این موضوع، که «عمر صدیق متین» پیش از حمله به باشگاهی شبانه در شهر «اورلاندو» در ایالت «فلوریدا» و انجام حمله تروریستی در آن، با داعش بیعت کرده و وفاداری خود را به این گروه تروریستی اعلان کند(البته طبق ادعای رسانه‌های غربی)، به این معناست که برای نخستین بار، این جوان آمریکایی افغانی‌تبار به شیوه‌ای مستقیم یا غیرمستقیم به درخواست «ابومحمد العدنانی» سخنگوی داعش، که از جوانان مسلمان خواسته است حملاتی را در غرب برای انتقام از دخالت نظامی علیه این گروه در سوریه و عراق و تلاش برای ریشه‌کن کردن و نابود کردن آن صورت دهند، پاسخ مثبت داده است.
در واقع، نفرت آمریکایی‌ها از اعراب و مسلمانان، که در لشکرکشی به عراق و اشغال آن به رهبری ترامپی دیگر به نام «جرج بوش پسر» نمود پیدا کرد، همان موضوعی است که بذر تروریسم را در عراق کاشت. سپس رشد کرد و پرورده شد و ثمره آن نیز گروه‌های تروریستی افراطی و در رأس آنها داعش شد. دخالت‌های نظامی آمریکا که با پشتیبانی ناتو و با تبانی برخی حکومت‌های عربی و ایجاد سهم‌بندی‌ طایفه‌ای و درگیری‌های قومی صورت می‌گیرد، بستر را برای افراط‌گرایی، خشونت، تروریسم و تبدیل بیش از پنج کشور به کشورهای ناامن فراهم کرد.
سناریوی دوم: تکرار 11 سپتامبر دیگر
اما سناریوی دیگری که در این میان محتمل است، تکرار حادثه 11 سپتامبر و همانندی حادثه اورلاندو با این واقعه در سال 2001 است. حادثه 11 سپتامبر در حالی به وقوع پیوست که آمریکا برای لشکرکشی به جهان اسلام نیازمند بهانه‌ای بود. در واقع، حملات 11 سپتامبر این بهانه را به آمریکا داد تا به نام مبارزه با تروریسم به افغانستان و سپس عراق حمله کند. اما پس از این حادثه مشخص شد که آمریکا صحنه‌گردان این حادثه بوده است و در واقع، این یک پروژه از پیش طراحی شده بوده است. کارشناسان آمریکایی به صراحت اعلام کردند که در حادثه 11 سپتامبر سازمان‌های اطلاعاتی عربستان، آمریکا و رژیم صهیونیستی با یکدیگر همکاری کرده‌اند.
درباره حادثه اورلاندو نیز تردیدهایی وجود دارد. یکی از این تردید‌ها مربوط به قطعی نبودن اظهارات مقامات امنیتی آمریکا در زمینه وابستگی عامل تیراندازی به داعش است. سخنگوی اف‌بی‌‌آی در این باره اعلام کرد که مقامات درحال بررسی دقیق این موضوع هستند که آیا این موضوع یک موضوع داخلی است، یا یک حمله تروریستی بین‌المللی اتفاق افتاده است. درواقع، یکی از اقداماتی که این سناریو را تقویت می‌کند مربوط به اقدام پلیس آمریکا در کشتن سریع مهاجم است. در صورتی که این حمله، تروریستی و منتسب به داعش بوده باشد پلیس آمریکا می‌توانست با دستگیری مهاجم با روش‌های مختلف، اطلاعات مهمی درباره شبکه‌های احتمالی تروریستی در داخل آمریکا کسب کند؛ اما ظاهراً پلیس آمریکا با کشتن مهاجم اعلام کرد که این حادثه به داعش ربطی ندارد و یک حادثه داخلی است و تنها رسانه‌های غربی سعی دارند آن را با هدف حمله بیشتر به کشورهای اسلامی به اسلام‌گراها نسبت دهند.
در ماه‌های اخیر حملات بی‌سابقه‌ای در رسانه‌های غربی علیه اسلام‌گرایان صورت گرفته است. افزون‌بر این حملات، دونالد ترامپ، نامزد جمهوریخواهان در انتخابات ریاست جمهوری آمریکا اعلام کرده است که برای حفظ امنیت شهروندان آمریکایی باید از سفر مسلمانان به این کشور جلوگیری شود. در واقع، اگر به این سناریو معتقد باشیم، این اظهارات در ماه‌های گذشته به نوعی آماده‌سازی افکار عمومی برای منتسب کردن حمله اورلاندو یا حملاتی شبیه به آن به اسلام‌گرایان بوده است. اما زمینه‌سازی برای انتساب این حادثه به اسلام‌گرایان به چه صورت بوده است: در ۲۹ مارس ۲۰۱۶ (۱۰ فروردین۹۵) شبکه ۹ تلویزیون WFTV به مناسبت سخنرانی اخیر دکتر فرخ بهرام سکالش‌فر در «مرکز اسلامی حسینی» شهر سنفورد فلوریدا، به سخنرانی جنجالی سال ۲۰۱۳ او در دانشگاه شیکاگو پرداخت. این سخنرانی، که متن آن در «یوتیوب» منتشر شده، در دفاع از مجازات اعدام همجنس‌گرایان در اسلام است. شبکه تلویزیونی فوق سخنرانی سکالش‌فر را دعوت به کشتار همجنس‌گرایان خواند. چند روز بعد، سه‌شنبه ۵ آوریل ۲۰۱۶(۱۷ فروردین۹۵)، یک فعال ضداسلامی سرشناس آمریکا به نام رابرت اسپنسر در وبگاه «جهاد واچ» مجدد به سخنرانی سکالش‌فر پرداخت و آن را دعوت اسلام به کشتار همجنس‌گرایان نامید. با کشتار همجنس‌گرایان در اورلاندو جنجال سخنرانی فرخ بهرام سکالش‌فر مورد توجه جدی قرار گرفت. محل سخنرانی اخیر سکالش‌فر در شهر سنفورد فلوریدا، در مجاورت شهر اورلاندو بود. در واقع، زمینه‌سازی‌های ماه‌های پیش برای فشار بیشتر بر مسلمانان، تنها منتظر بهانه‌ای همانند حادثه اورلاندو برای تشدید بود.
پس از این حادثه بلافاصله ترامپ اعلام کرد که همه امروز به نظرات من درباره اسلام افراطی ایمان آوردند و سخت‌ترین حملات را علیه مسلمانان انجام داد. اظهارات اسلام‌ستیزانه ترامپ و برخی دیگر از مقامات آمریکایی در حالی است که خانواده عامل حادثه اورلاندو اعلام کرده‌اند که او در انجام این عملیات هیچ انگیزه مذهبی نداشته و فقط از همجنس‌بازها متنفر بوده است. در زمینه انتساب وی به گروه تروریستی داعش نیز اظهارات ضد و نقیضی از سوی مقامات آمریکایی مطرح شده است. جیمز کومی رئیس اف‌بی‌آی اعلام کرد، عمر متین احتمالاً از طریق محتوای وبگاه‌‌های اینترنتی تحریک و نهایتاً رادیکالیزه شده و تاکنون شواهدی دال بر ارتباط سازمان‌یافته و مستقیم او با داعش و سایر گروه‌های تروریستی وجود ندارد. 
تلاش‌ها برای انتساب عمر متین به اسلام‌گراها تشدید شده است و در این مسیر اظهارات برخی مقامات عربی به کمک تندروهای آمریکایی آمده است. منصور الترکی، سخنگوی وزارت کشور عربستان اعلام کرد عمر متین دو بار در سال‌های 2011 و 2012 برای انجام مراسم حج به عربستان سفر کرده بود که بار اول 10 روز و بار دوم 8 روز در عربستان اقامت داشته است. در همین راستا یک مسئول آمریکایی اعلام کرد سابقه سفرهای متین نشان می‌دهد که او یک بار هم به امارات سفر کرده است، اما مسئولان سعودی تا کنون درباره اینکه آیا عامل حمله تروریستی اورلاندو در جریان سفرهایش به عربستان با تروریست‌های سرشناس دیدار و گفت‌وگو داشته، اطلاعاتی ارائه نکرده‌اند. در واقع سیر برخورد مقامات و رسانه‌های آمریکایی با حادثه اورلاندو نشان می‌دهد  که آنها در حال آماده‌سازی افکار عمومی برای تشدید فشارها و احتمالاً حملاتی شبیه به حملات پس از 11 سپتامبر به کشورهای اسلامی هستند.

تأثیر حادثه اورلاندو در انتخابات آمریکا
حادثه اورلاندو بیشترین تأثیر را بر انتخابات ریاست جمهوری آمریکا که کمتر از پنج ماه دیگر برگزار خواهد شد، به جای خواهد گذاشت. در واقع، همان‌طور که اشغال افغانستان و سپس اشغال عراق فرصت‌هایی بودند که فضای پس از حملات ۱۱ سپتامبر را در اختیار دولت نومحافظه‌کار جرج دبلیو بوش قرار داد، این موضوع نیز می‌تواند به همین طریق در انتخابات آینده تأثیرگذار باشد. اما تأثیر حادثه اورلاندو بر جایگاه دو نامزد انتخابات آمریکا به چه صورت خواهد بود؟
یکی از موضوعات مهم در مناظره‌های انتخاباتی آمریکا مربوط به آزادی خرید و فروش اسلحه بوده است. پس از این حادثه این موضوع دوباره اوج خواهد گرفت. ترامپ که حمایت‌های لابی‌های اسلحه‌سازی را دارد از این نظر تضعیف می‌شود. از سوی دیگر وی به این دلیل که اعتقاد داشت، داعش تهدید وجودی برای آمریکا نیست  جایگاهش تضعیف خواهد شد و مخالفان وی می‌توانند بر این دو نقطه دست بگذارند و مانور دهند. دقیقاً این دو نقطه ضعف ترامپ سبب ارتقای جایگاه هیلاری کلینتون خواهد شد و کلینتون که سهمی در مبارزه برای اعمال محدودیت در خرید و فروش اسلحه داشت، موضع محکم‌تری پیدا می‌کند.
اما نکته منفی این است که سیاست خارجی و نحوه مقابله با تروریسم بیش از پیش به کانون رقابت‌های انتخاباتی برمی‌گردد و احتمالاً ترکش‌هایی هم نصیب ایران خواهد شد و ممکن است مستلزم موضع‌گیری‌های پیاپی از جانب ایران باشد. در ادامه، کلینتون تلاش خواهد کرد با ترک مواضع لیبرال، به جناح محافظه‌کارتر گرایش پیدا کند و ترامپ به جبران بی‌توجهی به سیاست خارجی و موضوع آزادی حمل سلاح، از انزواگرایی و محافظه‌کاری اجتماعی کمی فاصله خواهد گرفت. احتمالاً ترامپ با موج‌سواری بر روی حادثه اورلاندو حمله به سیاست‌های مهاجرتی و مسلمانان را شدت می‌بخشد و به نظر می‌رسد روابط اجتماعی با مسلمانان در داخل آمریکا ملتهب خواهد شد. ترامپ پس از این حادثه در اظهاراتی تند اعلام کرد، تنها دلیلی که این قاتل در آمریکا بود در وهله اول این است که ما به خانواده‌اش اجازه دادیم وارد آمریکا شوند. اگر رئیس‌جمهور شوم، مهاجرت به آمریکا را از مناطقی که سابقه مشخص و شناخته شده در تروریسم علیه آمریکا و اروپا دارند به حالت تعلیق درخواهم آورد، تا زمانی که بفهمیم چطور باید این تهدیدات را رفع کنیم. در این میان سیاست‌های اوباما نقش مهمی در صعود و سقوط کلینتون و ترامپ بازی خواهد کرد. بنابراین رقابت‌های انتخاباتی در ماه‌های باقی مانده سه ضلع خواهد داشت و دولت اوباما قاعده مثلث را تشکیل می‌دهد.
در هر صورت این موضوع، که قتل‌عام اورلاندو به نفع راست‌گرایان افراطی و نژادپرست در آمریکای شمالی و اروپا است، جای بحث ندارد؛ لذا نباید از سیل تبریک‌ها به «دونالد ترامپ» نامزد جمهوری‌خواه ریاست‌جمهوری آمریکا و خوشحالی آشکار وی تعجب کرد. او خوشحالی خود را با این پیام در حساب کاربری خود در «توئیتر» نشان داد: «وی در تمرکز بر تروریسم اسلامی(!) و ضرورت رویارویی با آن بر حق بوده است.»

فرجام سخن
در پایان می‌توان گفت که در صورت اعتقاد به هر یک از سناریوهای بررسی شده حادثه اورلاندو سبب خواهد شد موج اسلام‌هراسی در اروپا و آمریکا افزایش یابد و به همین طریق میزان مداخله آمریکا و دیگر کشورهای غربی در عراق و سوریه بیشتر خواهد شد و همانند 11سپتامبر این حادثه نیز می‌تواند بهانه مداخلات بیشتر باشد.

برخی تصور می‌کنند ما می‌توانیم با آمریکا کنار بیاییم و مشکلات خود را حل کنیم، در حالی که این تصور نادرست و یک توهم است. رفتار آمریکایی‌ها همواره خباثت‌آمیز و همراه با عناد بوده است؛ بنابراین، تصور اینکه مسائل ایران و آمریکا سوءتفاهم است و از طریق مذاکره و به شیوه پنجاه ـ پنجاه قابل حل است، تصوری غیرواقعی و غلط است. جمهوری اسلامی ابتدائاً برجام را نقض نخواهد کرد، زیرا وفای به عهد، دستور قرآنی است، اما اگر تهدید نامزدهای ریاست جمهوری آمریکا مبنی بر پاره کردن برجام عملی شود، جمهوری اسلامی برجام را آتش خواهد زد که این کار هم دستوری قرآنی درباره نقض عهد متقابل است. (رهبر معظم انقلاب در دیدار مسئولان و کارگزاران نظام) با این مقدمه که به جملاتی از بیانات رهبر معظم انقلاب مزیّن شد، به سراغ سه نفر از کارشناسان مسائل سیاسی رفتیم و درباره بدعهدی آمریکا در زمینه پرونده هسته‌ای ایران به گفت‌وگو نشستیم.
باید از طریق اقتدار عمل کرد
فریدون عباسی*

ما باید در زمینه زیاده‌خواهی‌های آمریکا به آن قوه عاقله‌ای توجه کنیم که در آمریکا حاکمیت را در دست دارد. به بیان دیگر، نظام سرمایه‌داری که آمریکا را هدایت می‌کند، همواره به دلیل ایدئولوژی خاص خود به دنبال افزایش سرمایه است و این افزایش را با در دست داشتن قدرت سیاسی و نظامی توأم می‌کند و از قدرت سیاسی و نظامی در جهت افزایش سرمایه خود بهره می‌گیرد.
در آمریکا دیکتاتورهای حاکم آشکار نیستند و خود را در چهره‌هایی، مانند رئیس‌جمهور یا بعضی از وزرای دولت آمریکا نشان می‌دهند؛ از این نظر اگر کشورها در جهان امروز و در قرن بیستم و بیست‌ویکم که آمریکا به مثابه یک ابرقدرت جهانی ظاهر شده است، در مقابل آمریکایی‌ها ضعیف برخورد کنند و به قدرت مردمی خود متکی نباشند، قطعاً زیاده‌خواهی‌های آمریکا حدّ و حصری نخواهد داشت و آمریکا فقط اجازه می‌دهد که آن کشورها حاکمیت داشته باشند و حتی آمریکایی‌ها حاضرند یک زندگی نسبتاً مرفهی برای حاکمان آن کشورها فراهم کنند.
کشوری مانند ایران که مرکز تصمیم‌گیری آن در داخل کشور است، به آرای مردم متکی است و آثار انقلابی در جامعه همچنان به شکل پررنگی نمایان است، باید از طریق اقتدار عمل کرده و خود را در حوزه‌های فرهنگی، اجتماعی، علمی، فنی، جمعیت، دفاع و حوزه‌های دیگر قوی کند. همان‌طور که جمهوری اسلامی ایران این روند را در ۳۷ سال گذشته در پیش گرفته است، با قوی شدن و اقتدار می‌توانیم در برابر زیاده‌خواهی‌های آمریکا بایستیم. اگر در مواردی آنها توانستند جلو بیایند و بیشتر از آن چیزی که در توافقاتی، مانند برجام صورت گرفته طلب می‌کنند، احیاناً به دلیل موضع ضعفی است که ممکن است در بعضی افراد تصمیم‌گیرنده در کشور دیده‌اند یا اینکه آمریکا امید دارد در این اوضاع بتواند فشار بیشتری بر مردم وارد کند تا افکار عمومی بر تصمیمات دولت و حاکمیت تأثیر بگذارد.
همان‌طور که رهبر معظم انقلاب فرمودند، با اقتدار، ایستادگی و اجرای اقتصاد مقاومتی می‌توانیم جلوی آمریکا بایستیم، از طریق افزایش مناسبات اقتصادی کشور با منطقه نیاز کشور به امکانات هوایی و کشتی را در حوزه اقتصاد مقاومتی کمتر کنیم، از راه‌های ریلی و زمینی با کشورهای منطقه ارتباط برقرار کنیم و بازار منطقه را در اختیار خود درآوریم.
* رئیس اسبق سازمان انرژی اتمی

کارزار هسته‌ای نیازمند برخورد انقلابی است
سیدحسین نقوی حسینی*

جمهوری اسلامی ایران تصمیم گرفت از طریق مذاکره مسئله پرونده هسته‌ای را حل کند. بنابراین بر اساس اراده نظام روش مذاکره را برای حلّ مسئله پرونده هسته‌ای برگزید. این تصمیم، تصمیم فرد یا گروه خاصی نبود مذاکرات حدود دوازده سال طول کشید. از آنجایی که طرف مقابل جمهوری اسلامی عهدشکن، ناجوانمرد، متجاوز و خیانتکار بود، مذاکرات به کندی پیش می‌رفت.
جمهوری اسلامی در این دوازده سال تلاش کرد تا خود را قدرتمند کند؛ به این ترتیب به غنی‌سازی 20 درصد رسید، به سانتریفیوژهای نسل اول دست پیدا کرد، قلب رآکتور اتمی اراک را ساخت و نطنز و فردو را گسترش داد. این دستاوردها بسیار بزرگ و قابل توجه بود؛ به همین دلیل طرف مقابل جمهوری اسلامی دریافت که اگر در مذاکرات تعلل کند، ایران به زودی به دستاوردهای بسیار بزرگ‌تری خواهد رسید؛ از این رو در مقابل ملت ایران زانو زد و تسلیم ملت ایران شد و پذیرفت که پای میز مذاکره بنشیند و از شرایط خود عدول کند.
پیش از اینکه ایران دستاوردهای هسته‌ای خود را گسترش دهد، طرف مقابل ایران شرایط بسیار خاصی برای مذاکره قرار می‌داد، اما زمانی که ایستادگی ملت ایران را دید و فهمید که کشور عزیزمان با سرعت در جهت توسعه و دستیابی به علم و فناوری صنعت هسته‌ای حرکت می‌کند، تسلیم شد و پای میز مذاکره نشست.
در مذاکرات هسته‌ای بارها به مذاکره‌کنندگان توصیه شد؛ هم رهبر معظم انقلاب توصیه فرمودند و هم دلسوزان و منتقدان توصیه کردند که طرف مقابل ایران دشمن است و دشمن قابل اعتماد نیست؛ به مذاکره‌کنندگان توصیه کردند که دستاوردهای نقد جمهوری اسلامی را به نسیه دشمن ندهید، سعی کنید همان‌طور که داده‌های نقد می‌دهید، وعده‌های نقد بگیرید.
در نهایت مذاکرات تمام و توافق برجام نوشته شد. ما از همان ابتدا می‌دانستیم که طرف ما دشمن است، آمریکا عهدشکن است و به قول و قرار خود وفادار نیست؛ از این رو از همان ابتدا متوجه شدیم که داده‌های نقد در برابر ستاده‌های نسیه قطعاً با مشکل روبه‌رو خواهد شد. بنابراین، ما مطالب را گفتیم و نقد خود را بیان کردیم. به این ترتیب، مصوبه مجلس و شرایط هشت‌گانه رهبر معظم انقلاب به نحوی انجام شد که جلوی این ایرادات را بگیرد و برجام در این قالب اجرا شود.
 پس از آغاز اجرای برجام، ما به یازده تعهد خود عمل کردیم؛ اما وقتی نوبت طرف مقابل شد، آمریکایی‌ها نه‌تنها به تعهدات خود عمل نکردند، بلکه رفتارشان گستاخانه‌تر و خصمانه‌تر شد؛ تحریم‌های جدید اعمال کردند، اموال ایران را سرقت کردند و به عهد خود وفا نکردند.
به‌راستی، ما در مقابل دشمن غیرقابل اعتمادی قرار داریم که عهدشکنی می‌کند، در برابر چنین دشمنی ما باید از ابزارها و مناسبات خود استفاده کنیم، باید با دشمن برخورد انقلابی کنیم، باید دشمن را تهدید کنیم و در چنین شرایطی باید شجاعانه برخورد کنیم؛ اما متأسفانه شاهد چنین برخوردهایی از سوی مسئولان نیستیم. هر زمان که حضرت آقا پا به میدان می‌گذارند و تشری می‌زنند، آمریکایی‌ها عقب‌نشینی می‌کنند و سر جای خود می‌نشینند، اما هرگاه که دیپلماسی التماسی جلو می‌رود و برخی مسئولان می‌خواهند با درخواست و التماس حق کشور را بگیرند، دشمن گستاخ‌تر شده و جسورانه‌تر برخورد می‌کند.
لازمه موفقیت ما در چنین هماوردی برخورد محکم و انقلابی است. ما باید از حقوق خود در برجام استفاده کنیم و با کسی که هیچ سابقه‌ای جز دشمنی با ملت ایران ندارد، تعارف نکنیم.
* عضو کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی مجلس شورای اسلامی


 بدعهدی آمریکا اثبات شد
حجت‌الاسلام احمد مازنی*

با هدایت و مدیریت رهبر معظم انقلاب، یکی از پیچیده‌ترین مسائل داخلی و بین‌المللی ما در قالب مذاکره و گفت‌وگو تا حدودی در مرحله اول با موفقیت پیش رفت. یکی از مسائلی که معمولاً به مثابه اتهام متوجه جمهوری اسلامی می‌شد، این بود که جمهوری اسلامی ایران اهل گفت‌وگو و تعامل نیست و جنگ‌طلب است. دشمنان از این طریق ایران‌هراسی و اسلام‌هراسی را ترویج می‌کردند؛ بر همین اساس اولین نتیجه‌ای که از مذاکرات به دست آمد، این بود که این بهانه از دست دشمن گرفته شد و جمهوری اسلامی نشان داد که اهل گفت‌وگو است.
از سویی، از موضع عزت نشان دادیم که اگر کسی نیت سوئی نسبت به ملت، کشور و نظام جمهوری اسلامی ایران داشته باشد، با قاطعیت و قدرت در مقابل او می‌ایستیم.
یکی از پیش‌بینی‌ها این بود که طرف‌های مقابل و در رأس آنها ایالات متحده آمریکا بدعهدی کنند. پیش‌بینی‌ها محقق شد و عملاً این رفتار از سوی آنها دیده می‌شود. همان‌طور که اصل مذاکره و گفت‌وگو با هدایت رهبر معظم انقلاب صورت می‌گرفت، در تمامی مراحل از جمله این مرحله معظم‌له به حق موضوع را هدایت و تبیین کردند و بر اساس فرمایشات ایشان اگر مدعیان دموکراسی و گفت‌وگو در غرب به ویژه در آمریکا و به ویژه کاندیداهای ریاست جمهوری آینده آمریکا بخواهند برجام را پاره کنند، ما آن را آتش می‌زنیم.
موضع قدرت رهبر معظم انقلاب مایه عزت و غرور جمهوری اسلامی است و پیش‌بینی می‌کنم مواضع رهبر معظم انقلاب مانند همیشه دشمن را به عقب‌نشینی وادار می‌کند. مسئولان و مقامات جمهوری اسلامی هم بر اساس سیاست‌ها و رهنمودهای رهبر معظم انقلاب، این مسئله را مدیریت خواهند کرد و ان‌شاءالله دشمن این بار هم سرافکنده و منزوی خواهد شد.
اگر مخالفت بر اساس چارچوب‌های علمی، عقلانی و منطبق با منافع ملی باشد، هیچ جای نگرانی برای بحث و استدلال در این زمینه نیست؛ اما اگر عده‌ای چه در داخل و چه در خارج با منافع فردی، باندی و جناحی بخواهند منافع ملی را به خطر بیندازند، نمایندگان مردم روبه‌روی آنها خواهند ایستاد. برجام بر اساس یک اراده حاکمیتی شکل گرفت و رهبر معظم انقلاب، دولت و مجلس مشترکاً درباره آن به توافق رسیدند.
* نماینده مردم تهران در مجلس شورای اسلامی







معاون ستاد کل نیروهای مسلح گفت: اکنون دکترین ما یک گام رو به جلو حرکت کرده است و ما در مرز متوقف نمی‌شویم و همان‌طور که گفته شد، در واقع یک نظام بازدارنده پشیمان‌کننده را طراحی و پیاده‌سازی کرده‌ایم.
سردار سیدمسعود جزایری، معاون ستاد کل نیروهای مسلح در گفت‌وگو با خبرگزاری «تسنیم» با بیان اینکه جمله «افزایش توان موشکی مخلّ پیشبرد مناسبات دیپلماتیک است» یک طنز است، تأکید کرد: «اگر فاقد توانمندی دفاعی ـ موشکی باشیم، زیر دست و پای نظام ناعادلانه جهان له می‌شویم.»
وی همچنین خاطرنشان کرد: «اگر بخشی از توانمندی‌ها به عرصه و میدان بیاید و به عقیده بنده اگر آن اتفاق بیفتد، بسیار باعث تعجب خواهد شد که جمهوری اسلامی ایران تا چه میزان به طور ناگهانی در عرصه‌های دفاعی پیشرفت داشته است.»
معاون ستاد کل نیروهای مسلح گفت: «اکنون دکترین ما یک گام رو به جلو حرکت کرده است و ما در مرز متوقف نمی‌شویم و همان‌طور که گفته شد در واقع یک نظام بازدارنده پشیمان‌کننده را طراحی و پیاده‌سازی کرده‌ایم، بر روی آن رزمایش انجام داده و به لطف خداوند به موفقیت‌های خوبی نیز در این زمینه رسیده‌ایم.
سردار جزایری افزود: «آمریکایی‌ها تلاش می‌کنند هر بار به بهانه‌ای جمهوری اسلامی ایران را در کنج دفاعی در معرض افکار عمومی قرار دهند؛ دیروز به بهانه انرژی هسته‌ای، امروز به بهانه توان موشکی، فردا به بهانه به‌اصطلاح خودشان مسائل حقوق بشر یا ضد حقوق بشری و روزهای آتی یا ماه‌های آتی به بهانه‌های دیگری. این در حالی است که ایران تلاش می‌کند مشابه هر کشور دیگری که می‌خواهد روی پای خود بایستد و مستقل باشد، همه ابزارهای دفاعی را برای حفاظت و حراست از خود به کار ببندد.»
وی در ادامه گفت: «اکنون که جمهوری اسلامی ایران به اعتراف دوست و دشمن از توانمندی خوبی در این زمینه برخوردار است، رفتار حکومت‌هایی چون آمریکا، رژیم صهیونیستی، برخی کشورهای اروپایی، ارتجاع عرب و ارتجاع منطقه با کشور ما چگونه است و تا چه حد در معرض تهدید در همه زمینه‌ها هستیم؟ آنها به دفعات اعلام کرده‌اند که می‌خواهند علیه ایران دست به اقدام نظامی بزنند؛ اما هرگز نتوانسته‌اند. در این وضعیت، توان دفاعی و از جمله توان موشکی ایران یک عامل بازدارنده است. خوشبختانه امروز نه‌تنها از بازدارندگی مناسبی برخورداریم؛ بلکه باید گفت از یک بازدارندگی پشیمان‌کننده برخوردار هستیم. به این معنا که هم می‌توانیم به خوبی از خود دفاع کنیم و هم می‌توانیم آفند مؤثر داشته باشیم. مجموع این توانمندی‌ها قدرتی به ملت ما داده است که می‌تواند به پشتوانه آن مستقل بایستد و پیام خود را ارائه کند.
سردار جزایری با اشاره به نیاز کشور برای قوی شدن اظهار داشت: «اگر نگاهی گذرا به منطقه خاورمیانه، غرب آسیا، آفریقا، برخی کشورهای آسیایی داشته باشید درمی‌یابید که آمریکا با این مردم، با زیربناهای اساسی آنها و با آنچه که در طول هزاران سال ساخته شده است چه می‌کند، چگونه همه چیز را ویران می‌کند، چگونه با بیرحمی با کودکان و زنان برخورد می‌کنند و کشتارهای دسته‌جمعی به راه می‌اندازند، حتی اگر مروری بر تاریخ 10 ، 20 سال گذشته برخی کشورهای اروپایی داشته باشید، جای پای این گرگ‌ها را در جنایت‌های ضد بشری به خوبی می‌توانید ببینید و این مسئله پنهانی نیست. بدیهی است در چنین جهانی برای آنکه شما پایدار بمانید و بتوانید در برابر این گرگ‌ها مقاومت نشان داده و روی پای خود بایستید و خصلت کدخدامنشی نظام‌های سلطه و استکباری را نپذیرید، باید از توان لازم برخوردار باشید. مجموع این توانمندی‌ها، قادر خواهد بود منویات شما را در مذاکره، مراوده و هر نوع ارتباطی حفظ کند و پیش ببرد. اگر شما این توانمندی را نداشته‌ باشید زیر دست و پای این نظام ناعادلانه له می‌شوید.
معاون ستاد کل نیروهای مسلح با اشاره به اینکه اگر فاقد توانمندی دفاعی ـ موشکی باشیم، زیر دست و پای نظام ناعادلانه جهان له می‌شویم، افزود: بنابراین چاره‌ای ندارید مگر اینکه هر آنچه می‌توانید بر توان و قدرت خود بیفزایید که از مسائل علمی فناوری گرفته تا مباحث نظامی و دفاعی را در برمی‌گیرد. در حیطه مسائل نظامی نیز در کلیه عرصه‌ها اعم از دریایی، هوایی و زمینی باید قدرتمند باشید. اگر دشمن با هر شکلی به شما هجوم بیاورد باید بتوانید از خود دفاع مستحکم و لازم به عمل آورید و اگر دشمن به شما هجمه آورد و خواست شما را مورد تحمیل نیات شوم خود قرار دهد، ولو در دورست‌ها باید بتوانید علیه دشمن اقدام و او را تعقیب کنید. موشک این ویژگی را دارد و می‌تواند دست بلند شما علیه دشمن در هر کجا باشد. طبیعی است که دشمن این موضوع را برنمی‌تابد و سعی می‌کند این توان را از شما بگیرد. البته، گاهی اوقات نیز این توان را چند 10 برابر نشان می‌دهد؛ زیرا به دنبال همان دکترین ایران‌هراسی، اسلام‌هراسی و شیعه‌هراسی است و برای آنکه از ایران یک موجود ترسناک بسازد و به این وسیله کشورهای منطقه را به خود وابسته‌تر سازد و  مردم جهان را نسبت به ایران با ابهام روبه‌رو کند، سعی می‌کند از قدرت متعارفی که هر کشوری از جمله جمهوری اسلامی ایران دارد، یک غول و هیولا بسازد که همگان از او بترسند؛ از این رو باید مراقب این‌گونه خطوط تبلیغاتی و علمیات روانی دشمنان نیز باشیم.»
سردار جزایری با تأکید بر اینکه آمریکایی‌ها، صهیونیست‌ها و انگلیسی‌ها نیز از بخشی از توان جمهوری اسلامی ایران در عرصه‌های مختلف چون دفاعی و موشکی مطلع هستند، گفت: البته آنها  از «بخشی از توان ما» مطلع هستند. خوشبختانه به این علت که به داخل متکی هستیم دشمنان ما از بخش‌هایی اطلاع ندارند و به این زودی‌ نیز مطلع نخواهند شد، مگر آنکه اتفاقی رخ دهد.
وی درباره توان بازدارندگی قدرت کشورمان گفت: «برآورد بنده این است همان میزان که دشمن از توان ما اطلاع دارد، توانسته‌ایم یک بازدارندگی مؤثر را در سیاست‌ها و در برنامه‌ریزی‌های خود ایجاد کنیم. بارها گفته شده که ممکن است آمریکایی‌ها یا صهیونیست‌ها آغازگر یک منازعه باشند؛ اما جمهوری اسلامی ایران هیچ‌گاه شروع‌کننده نبوده، نیست و نخواهد بود. این اصل در دکترین دفاعی جمهوری اسلامی ایران و مبتنی بر آموزه‌های دینی ما است. البته، آمریکایی‌ها معتقدند که نمی‌توانند از آن مهلکه‌ای که درست کرده‌اند یا دیگران برایشان تهیه دیده‌اند به سلامت بیرون بیایند.»
 سردار جزایری افزود: «این مسئله چندان مهمی نیست؛ یعنی انهدام پایگاه‌های دشمن در صورت دست‌اندازی، برای منطقه و محدوده جغرافیایی که شما ممکن است در ذهن‌تان باشد، ممکن است ولی ما از این مسئله عبور کرده‌ایم. در واقع، اگر قرار باشد جمهوری اسلامی ایران در معرض یک هجمه قرار بگیرد بدون تردید منافع آمریکا، صهیونیست‌ها و کسانی که در این جرگه قرار بگیرند و بخواهند به آنها مستقیم یا غیرمستقیم کمک کنند را تهدید خواهیم کرد، ولی از این محدوده عبور کرده‌ایم. سیاست ما تعقیب دشمن در دوردست‌ها است.»


حسین‌‌آقا ممتحنی مشهور به حمید سبزواری از سن ۱۴سالگی شروع به سرودن شعر کرد و اشعارش را در دفتری با نام «فریاد‌نامه» می‌نوشت؛ اشعاری که بیشتر مضمون اجتماعی داشت و این به علت جریان‌های سال ۱۳۲۰ و ورود متفقین به ایران و مشکلات اقتصادی و معیشتی بود. وی ابتدا به سرودن تصنیف پرداخت که در آن زمان معمول و مرسوم بود و آنها را در کتابفروشی می‌فروخت. سبزواری در سال ۱۳۳۱ ازدواج کرد و یک سال پس از ازدواج، کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ برای او گرفتاری‌هایی به وجود آورد، به طوری که تحت تعقیب قرار گرفت و مدتی متواری و در اسفراین مخفی شد. مدت زمانی را در شرکت سنگ معدن در اطراف سبزوار و شاهرود کار کرد و مدتی را نیز با اجاره حمام در سبزوار گذراند. او برای مدتی در بانک بازرگانی مشغول به کار و سپس به تهران منتقل شد و در شعبه‌های مختلف آن مثل دروازه دولت و محمودیه تجریش و مدتی هم در روابط عمومی بانک و نشریه داخلی آن فعالیت کرد. حمید پس از انقلاب، ضمن کار در بانک، برای انقلاب شعر می‌سرود و شعار می‌ساخت که در راه‌پیمایی‌ها و نماز جمعه خوانده می‌شد. یکی از این سروده‌ها «آمریکا، آمریکا، مرگ به نیرنگ تو» بود. وی بعدها احساس کرد که باید کاملاً در خدمت انقلاب باشد و از طریق شعر و سرود به انقلاب خدمت کند، به همین دلیل خود را بازنشسته کرد و به صدا‌و‌سیما رفت و از آن زمان در شورای شعر مشغول خدمت شد. شعر حمید، شناسنامه زمان‌مند انقلاب است؛ زیرا که کمتر حادثه یا رویدادی است که انعکاسی از آن در شعر او نباشد. هفته گذشته جامعه ادبی و فرهنگی و مردم انقلابی ایران با پدر شعر انقلاب وداع کردند و ما به منظور تشریح بیشتر ابعاد شخصیتی وی به سراغ علیرضا قزوه نویسنده و شاعر انقلابی کشورمان رفتیم. او در این‌ گفت‌وگو استاد سبزواری را بزرگ جماعت شاعران انقلاب خواند و گفت: «روزهای بزرگ انقلاب با اشعار حمید گره خورده است. در این روزگار که ما به نوعی از سال‌های اول انقلاب دور شده‌ایم، اشعار این بزرگمرد هر زمان که مناسبت‌هایی همچون 22 بهمن یا سالگرد ورود امام خمینی(ره) پیش می‌آید، فضای نوستالژیک ایجاد می‌کند. حقیقتاً اگر امروز اشعار انقلابی می‌درخشد به دلیل وجود مردانی چون استاد سبزواری است.» در ادامه مشروح این مصاحبه را می‌خوانید.
 حمید سبزواری چه ویژگی‌هایی داشت که او را شاعر انقلابی و پدر شعر انقلاب می‌خوانند؟
حمید سبزواری با داشتن 91 سال سن، پیشکسوت و بزرگ شاعران و ادبای معاصر ما بود. وقتی انقلاب شد حمید 51 سال سن داشت و یک شاعر پخته و معروف در کشور بود. از سویی استمرار شاعری‌اش هم بیش از همه شاعران بود؛ چراکه از کودکی شعر گفتن را آغاز کرده بود و طبع شعری داشت؛ چرا‌که او دستِ کم 80 سال سابقه سرودن شعر را در کارنامه درخشان خود دارد. حمید در فضای انقلابی و دینی بزرگ شده بود؛ با اتفاقاتی همچون جریان کشف حجاب و 28 مرداد سال 32  آشنایی کامل داشت. به هر حال شاعر با تجربه‌ای بود و از شروع انقلاب هم بیش از دیگر شاعران برای انقلاب شعر سرود. به همین دلیل است که همگان او را شاعر انقلاب اسلامی می‌شناسند. 

 حضرت آقا دو تعبیر فنی ادبی و انقلابی‌گری درباره ایشان داشتند که در جمع ادبا و شاعران مطرح کردند؛ یکی همان جمله معروف- «ایشان شاعر خوبی هستند؛ هم قریحه شعری خوبی دارند و هم مضمون‌ساز هستند...» یا پیام با مفهوم و تأثیرگذار معظم‌له که در تحسین انقلابی‌گری سبزواری دارد و این طور آورده‌اند که ایشان در شرایط گوناگون پای انقلاب ایستاده‌اند و برای روزهای حسّاس همواره موضع ادبی داشته‌اند. در جایگاه یکی از شاعران و اصحاب ادبی کشور تحلیل شما از این دو تعبیر چیست؟
حمید سبزواری برای تمام مناسبت‌های مهم انقلاب شعر دارد. این نکته حائز اهمیتی است. کمتر شاعری داریم که  تمام مناسبت‌های مهم انقلاب را از سر گذرانده و به موقع واکنش نشان داده باشد. حمید سبزواری بیش از 200، 300 ترانه خوب برای مناسبت‌های مختلف انقلاب سرود. این رکوردی است که هیچ یک از شعرا و ادبای ما ندارند. به علاوه اینکه حمید سبزواری از نظر فنی هم شاعری پخته و بزرگ در سبک‌های مختلف بود. قصاید بی‌نظیر و محکم خراسانی و اشعار تأثیرگذار او در فضای عراقی و سبک هندی را علاقه‌مندان به حوزه ادبیات فراموش نخواهند کرد. او شاعری بود که در همه زمینه‌ها (غزل، مثنوی، قصیده و سرود) حرف‌های بسیاری برای گفتن داشت. 
به هر حال سبزواری تا وقتی که توان جسمی داشت در همه مناسبت‌ها، شعر سرود و در اعتلای نام انقلاب گام‌های تأثیرگذاری برداشت. یادمان نمی‌رود که برای حضور در همایش‌های کشوری به مناطق دور و برای ادای احترام به شهدا و رزمندگان دفاع مقدس به مناطق جنگی می‌رفت. بنده حمید سبزواری را یک بسیجی واقعی دیدم که با قلم هوشمندانه و اندیشمندانه خود اقتدار فضای انقلاب را به رخ جهانیان کشید و تا سال‌های آخر و تا همین سال گذشته، دیدار با رهبر معظم انقلاب را به مثابه یک توفیق ارزشمند مغتنم شمرد و همیشه هم حضور جدی داشت. 

 حمید سبزواری سال گذشته در حضور رهبر معظم انقلاب شعری را خواند که معظم‌له فرمودند «شعر حمید، جوانانه بود...» به نظر شما میزان تأثیرگذاری وی بر روی شاعران جوان چه اندازه بود؟
واقعاً حمید بر روی قشر جوان ما تأثیر بسیاری گذاشت. شاعران نسل جدید ما سبزواری را پیر شاعران انقلاب و پیشکسوت ادبیات کشور می‌دانند. شعری که حمید در محضر رهبر معظم انقلاب خواند جزء سروده‌های جدید او نبود، اما چون با مضمون بود و با آن لحن و آوای زیبا قرائت شد تأثیر خودش را گذاشت. 

  امروز افرادی پرورش یافته‌اند که جایگزین این شاعر بزرگ شوند؛ به نظر شما این امر تحقق خواهد یافت؟
بله، یک تعدادی از جوانان ما در همین خط قدم برمی‌دارند. خوشبختانه شعر در جامعه ما یک ثروت ملی است و همیشه جایگزین‌های خوبی داشته است. زیرا بحمدالله شعر جلوتر از دیگر بخش‌های عرصه فرهنگ و هنر است و سبزواری هم یکی از بهترین تلاشگران ادبی ما بود و شاگردان خوبی هم داشت؛ خیلی‌ها سبک شعری حمید سبزواری را به مثابه یک الگوی بلامنازع ادامه می‌دهند. بسیار خرسندم که بگویم تعداد زیادی از شاعران جوان ما هوشمندانه پا جای پای ایشان گذاشته و می‌گذارند.

 مرحوم سبزواری شاعری پای رکاب ولایت بود؛ شاید اصلی‌ترین مصداق آن تعصب انقلاب در سروده‌ها‌یش و ساده‌زیستی وی باشد، ضمن اشاره به این موضوع بفرمایید از نشست‌هایی که با حضرت آقا داشتند، خاطره‌ای دارید؟
در طول بیش از دو دهه‌ که رهبر معظم انقلاب با شاعران و بزرگان ادبیات کشور جلسات ادبی و شعری دارند همیشه سبزواری را  پای ثابت دیدم. حمید تنها یک سال آن هم به علت بیماری نیامد و حتی سال بعد هم یکسره گفت چرا به من نگفتید به این جلسه بیایم و ما به او می‌گفتیم شما حال مساعدی نداشتید. همیشه جزء اولین نفراتی بود که شعر می‌خواند. 
زندگی‌ او هم زندگی بسیار ساده‌ای با تفکر انقلابی و بسیجی بود. اینکه؛ در مقام یک شاعر پیشکسوت و بزرگ تا دورترین دعوت‌ها را هم می‌پذیرفت و بدون هیچ‌ چشمداشتی قدم برمی‌داشت. حقیقتاً سبزواری یک عمر مجاهدت ادبی کرد. 
 چه نکته یا ویژگی خاصی از حمید سبزواری مد نظر دارید که پیامی باشد برای جامعه ادبی کشور و نسل جوان شاعر ما که از آن برای تقویت بسترهای انقلابی‌گری در شعر معاصر بهره ببرند؟
حمید سبزواری همیشه درد دل می‌کرد و حرف‌هایش را با صراحت می‌زد؛ او همواره گله می‌کرد که بسیاری خودشان را از انقلاب بیگانه می‌دانند و از این فضای بسیار شکوهمند فاصله می‌گیرند. دل‌آزرده می‌شد وقتی می‌دید برخی از مسئولان در خط امام حرکت نمی‌کنند و از مردم فاصله گرفته‌اند. مشکلات مردم همیشه برای او مهم بود. همیشه انقلاب‌مدارانه در برابر آمریکا مواضع بسیار محکمی از خود نشان می‌داد و در مسائل عبادی و اعتقادی نیز الگویی بلامنازع بود. نماز اول وقتش ترک نمی‌شد. برای تمام ائمه شعر داشت. جامعه ادبیات کشور به او افتخار می‌کند. حمید در مقام یک شاعر بزرگ همواره در خاطره مردم ما خواهد ‌ماند. در صد سال اخیر کسی به اندازه حمید سبزواری با اشعار و سروده‌هایش در مردم نفوذ نداشت. به هر حال یک چهره بزرگی را از دست دادیم و حمید سبزواری افتخار فرامو‌ش‌نشدنی همه علاقه‌مندان عرصه ادبیات و حوزه شعر است.

 کدام سروده حمید سبزواری را بیش از دیگر سروده‌هایش دوست دارید؟
«آمریکا، آمریکا مرگ به نیرنگ تو» و «خمینی ای امام» ایشان دو اثر ارزشمند از گنجینه‌های شعری گرانبهای حمید سبزواری است؛ سروده‌هایی که برای نام در حافظه مردم باقی خواهد ماند. نام حمید در مقام مرد شماره یک ادبیات انقلابی کشور برای همیشه در تاریخ خواهد درخشید.


28 خرداد عراق شاهد تحولی مهم بود که شور و نشاطی خاص را بر این کشور حاکم کرد و آن آزادی کامل فلوجه بود. حیدر العبادی در سخنرانی تلویزیونی خود آزادسازی شهر فلوجه را از سیطره داعش اعلام کرد. نخست‌وزیر عراق در این سخنرانی تلویزیونی تأکید کرد: ما وعده آزادسازی فلوجه را دادیم و فلوجه به ما بازگشت و نیروهای ما توانستند داخل شهر را به تسلط خود درآورند این دستاورد بزرگ در حوزه مبارزه با تروریسم در حالی رقم خورده است که از چند منظر قابل توجه است. 
نخستین و مهم‌ترین مسئله ابعاد و زمینه‌های این پیروزی بزرگ است. آنچه در ماه‌های اخیر در فرآیند آزادسازی فلوجه مشاهده می‌شود، وحدت و یکپارچگی ملی عراقی‌ها است. در طول این عملیات جریان‌های سیاسی اختلافات گذشته را کنار گذاشته و یکپارچه از این عملیات حمایت کردند، چنانکه پس از آزادی فلوجه نیز جریان‌های سیاسی از شیعه و سنی و کرد و اقلیت‌های دینی ضمن تبریک این پیروزی به ملت و دولت عراق، بر ادامه وحدت سراسری تا پاک‌سازی کشور از تروریسم تأکید کردند. بعد دیگر این وحدت را در نیروهای حاضر در این عملیات می‌توان مشاهده کرد. در کنار ارتش عراق، هزاران نیروی حشد الشعبی، عشایر و اهل سنت قرار داشتند و با وحدت و یکپارچگی زمینه‌ساز این پیروزی شدند. نکته مهم توجه ویژه این نیروها به امنیت ساکنان فلوجه که اکثراً از اهل سنت هستند، بوده است. محافل رسانه‌ای غربی و عربی با ساختن تصاویر و پخش گزارش‌های مجهول به دنبال القای رفتار نامناسب بسیج مردمی با ساکنان فلوجه بود که حقیقت امر تلاش گسترده این نیروها برای حمایت و حراست از جان و مال مردم این مناطق بود، چنانکه در این راستا حتی مدتی عملیات آزادی فلوجه متوقف شد تا انتقال غیر نظامیان از شهر صورت گیرد. در این میان نقش علما و مراجع دینی در اتحاد عراقی‌ها و آزادسازی فلوجه بسیار مهم است، چنانکه حیدر العبادی در سخنرانی خود عامل اصلی تحقق اهداف در آزادی فلوجه را عملکردها و حضور مؤثر مراجع دینی دانست.
نکته دیگر درباره آزادسازی فلوجه نوع رفتار برخی کشورهای عربی و غربی است. در حوزه عربی محور اصلی را در رفتارهای سعودی می‌توان مشاهده کرد. همزمان با بازداشت ده‌ها تروریست داعشی در عملیات فلوجه، عربستان سعودی در اقدامی غیرمنتظره هیئتی را به جنوب عراق اعزام کرد تا با تروریست‌های بازداشت شده آن کشور در زندان ناصریه دیدار کنند. در همین حال ثامر السبهان در اظهاراتی مداخله‌جویانه خواستار توقف عملیات فلوجه با ادعای حمایت از ساکنان سنی این منطقه شده بود؛ اقدامی که با پاسخ قاطع عراقی‌ها مواجه شد و  وزارت خارجه این کشور در بیانیه‌ای نسبت به سخنان و دخالت سفیر عربستان در امور داخلی عراق هشدار داده و خواستار پاسخگویی جهانی سعودی درباره تأمین منابع مالی و تسلیحاتی تروریست‌ها شد. الجبیر وزیر خارجه سعودی نیز در اقدامی حمایتی از تروریست‌ها خواستار پایان عملیات فلوجه و پایان حمایت‌های مستشاری ایران از عراق در مبارزه با تروریسم شده بود. 
نوع رفتار آمریکایی‌ها در قبال عملیات فلوجه نیز امری قابل توجه است. اسناد و مدارک نشان می‌دهد که آمریکایی‌ها از ابتدا با این عملیات مخالف بوده و ماه‌ها نیز مانع اجرای آن شدند، اما در نهایت عراقی‌ها با وحدت سراسری این عملیات را آغاز کردند. در ایام عملیات نیز آمریکایی‌ها با ارسال سلاح برای تروریست‌ها و البته ایجاد جنگ روانی علیه نیروهای عراقی حاضر در این عملیات سعی در طولانی کردن آن داشتند، چنانکه محور رفتاری آمریکا و رسانه‌های وابسته به غرب را اهمیت‌زدایی از وحدت عراقی‌ها و انتشار گزارش‌های منفی از فضای حاکم بر فلوجه تشکیل می‌داد. برای نمونه بی‌بی‌سی در اقدامی کاملاً تبلیغاتی به انتشار برنامه‌های ساختگی با محوریت القای بدرفتاری نیروهای حشد الشعبی با مردم اهل سنت فلوجه می‌پرداخت، در حالی که همچون گذشته با طایفه‌ای خواندن جنگ عراق از تروریست‌ها حمایت می‌کرد. حلقه تکمیلی رفتار منفی غربی‌ها را در مواضع آنان پس از آزادی فلوجه می‌توان مشاهده کرد، چنانکه در اهمیت‌زدایی از این دستاورد بزرگ اشتون کارتر، وزیر دفاع آمریکا گفت: «نیروهای عراقی تنها توانستند بخشی از شهر را پس بگیرند نه کل شهر را.» وی به خبرنگاران در مقر وزارت دفاع آمریکا تأکید کرد که آزادسازی کامل شهر نیازمند عملیات بیشتری است. حلقه تکمیلی این طراحی برجسته‌سازی گسترده حضور نیروهای ائتلاف در این عملیات بود، چنانکه حضور نیروهای عراقی به امری حاشیه‌ای مبدل و نقش محوری ائتلاف آمریکایی برجسته شد تا پیروزی عراقی‌ها را به نفع آمریکا مصادره کنند. آمریکایی‌ها به دنبال القای این تصور بوده‌اند که هیچ دستاوردی بدون حضور آمریکا رقم نمی‌خورد و حضور نظامی آمریکا در جهان امری ضروری است، حال آنکه عملیات فلوجه برگرفته از وحدت سراسری عراقی‌ها بود که ناامید از وعده‌های غرب در نهایت، خود این عملیات را آغاز کردند و پیروزی بزرگی را رقم زدند. 
به هر تقدیر، آزادسازی فلوجه را می‌توان گامی بسیار مهم در مبارزه عراق و حامیانش با تروریسم دانست که زمینه‌ساز آزادی موصل و پاک‌سازی سایر مناطق از تروریست‌های بعثی ـ تکفیری می‌‌شود، در حالی که یک اصل مهم در آن مطرح است و آن وحدت و یکپارچگی عراقی‌ها به منزله رمز تمام پیروزی‌ها است. 


هر چقدر انسان شادابی و نشاطش بیشتر باشد، هم از نظر جسمی سالم‌تر است و هم بازدهی و بهره‌وری‌اش بیشتر است. کلمه نشاط و شادابی، در قرآن و روایات، با عنوان «فرح» آمده که از اوصاف خدا هم است. در روایات داریم که خداوند با توبه بنده‌اش شاد و فرحناک می‌شود. نقطه مقابلش، مرح است، یعنی شادی مست‌آور و با غرور و نخوت. اینکه قرآن کریم می‌فرماید: روی زمین با غرور راه نروید.
فرح یکی از اوصاف اهل بهشت است. خداوند در سوره عبس می‌فرماید: وقتی بهشتیان به صحرای محشر می‌آیند، چهره‌های‌شان درخشان و نورانی است و خندان و شاداب هستند. نقطه مقابل‌شان یعنی دشمنان‌شان، چهره‌های‌شان غبارآلود و غم‌انگیز است. پس همان‌طور که می‌بینید، نشاط و شادابی از اوصاف بهشتیان است. اتفاقاً در دعاهای پیامبر اکرم(ص) هم از نشاط یاد شده است؛ همان‌طور که فرموده‌اند: خدایا! به ما در زندگی، نشاط بده و ما را از کسالت، فشل، سستی، بهانه‌جویی، ضرر و از ملالت حفظ کن. 
علی‌رغم پیشرفت علم در مباحث جسمانی و فنی، بشر در مباحث روانی پیشرفتی نداشته است و این مشکلات در جوامع، روزبه‌روز در حال گسترش است. مواردی مانند بی‌نشاطی، افسردگی، کسالت، تنبلی و بی‌حوصلگی و نداشتن روحیه شادابی و نشاط خیلی خطرناک است. امروز روان‌شناسان می‌گویند مطالب روانی، هم در جسم انسان اثر می‌گذارد، مانند مشکلاتی که برای معده پیش می‌آید و هم در ذهن انسان اثر می‌گذارد. اما نشاط، مقاومت می‌آورد انسان‌های شاداب، حافظه و یادگیری‌شان بیشتر است؛ حتی قدرت بازدهی‌شان هم بیشتر است. یعنی شادابی، هم در تفکرات انسان و هم در جسم انسان و هم در یادگیری اثر مثبت دارد و حتی در مسائل اقتصادی، انسان‌های شاداب موفق‌ترند. شادابی حتی در مسائل سیاسی، در مصایب و شکست‌ها هم اثر دارد و لذا اصحاب امام حسین(ع) با اینکه می‌دانستند شهید می‌شوند، باز هم با یکدیگر مزاح می‌کنند. 
کسانی مثل بریر که سیدالقراء بوده است؛ شخصیتی که کمتر کسی مزاح کردن او را دیده بوده است. شخصی به نام عبدالرحمن نقل می‌کند که دیدم بریر، شب عاشورا در حال شوخی کردن با دیگران است. به او گفتم: تو که اهل مزاح و شوخی نبودی! امشب این چه روحیه‌ای است؟ گفت: کسی که در راه امامش و دینش جهاد می‌کند و آماده بهشت است، آن‌قدر شاداب است که این شادابی از دهانش تراوش می‌کند و در قالب مزاح خودش را نشان می‌دهد.
اتفاقاً یکی از اصحاب امام حسین(ع) وقتی خدمت حضرت رسید، همان آیه شادی را خواند. او یزیدبن‌سیبط است که لقب یزید بصراوی دارد. وقتی به حضرت وارد شد این آیه را خواند: «قل بفضل الله و برحمته فبذلک فلیفرحوا» منظورش این بود که من از اینکه به امام ملحق شدم، خوشحالم. این نشاط و شادابی در یاران اباعبدالله وجود داشت. نشاط و شادابی به انسان مقاومت، قدرت تحلیل در مشکلات، صبوری و بردباری را می‌دهد.
یکی از سؤالات مهم خانواده‌ها این است که چه کار کنیم که شاداب و بانشاط باشیم؟ و چه عواملی در زندگی انسان‌ها شادی می‌آورد.
در روایات، پاسخ این پرسش‌ها را می‌توان پیدا کرد و آنها را به چند دسته تقسیم کرد:
عوامل روانی، عوامل عبادی، عوامل اخلاقی، عوامل ظاهری.
عوامل روانی نیز چند دسته است:
۱ـ مثبت‌اندیشی: یکی از چیزهایی که در زندگی ما را آزار می‌دهد، منفی‌اندیشی است. اگر انسان مثبت‌اندیش باشد و خوبی‌ها و داشته‌هایش را ببیند و در زندگی در قضایای مرتبط با بدبینی وارد نشود، موفق می‌شود.
پیامبر گرامی(ص) در جنگ خندق، وقتی کلنگ زد که سنگی را جابه‌جا کند و دور مدینه را خندق حفر کنند، از ضربه سنگ به کلنگ، جرقه‌ای حاصل شد، فرمودند: من در این جرقه، نابودی امپراتوری‌ها را می‌بینم.
در زمان خودمان هم وقتی آمریکایی‌ها ما را تحریم کردند، امام خمینی(ره) فرمودند: تحریم خیلی خوب است، باید جشن بگیریم، چون که ما با تحریم، رشد و پیشرفت می‌کنیم. امروز می‌بینیم که در پرتو همان تحریم‌ها، در بیشتر زمینه‌ها به رشد و پیشرفت چشمگیری دست یافته‌ایم.
روزی ابوهاشم جعفری نزد امام هادی(ع) مشرّف شد. او وضع مالی‌اش به هم ریخته بود و اوضاع اقتصادی‌اش مناسب نبود؛ اما جسمش سالم بود و ولایت داشت و خیلی چیزهای دیگر داشت؛ یعنی داشته‌هایش را نمی‌دید و فقط اوضاع نامناسب اقتصادی‌اش را می‌دید. تا قصد داشت حرفی بزند، حضرت به او فرمودند: ابوهاشم! به چیزهایی که داری فکر کن؛ ایمان داری که جهنم نمی‌روی، سلامت داری که نماز می‌خوانی و عبادت می‌کنی، امنیت داری، ولایت و چیزهای مهم دیگری داری.
در زمان پیامبر(ص) شخصی را که فوت کرده بود آورده بودند تا حضرت برای او نماز میت بخواند. هر کسی شروع کرد به نحوی بدگویی کردن از او و بیان صفات ناشایستی که او داشته است. حضرت رو به جمعیت کردند و فرمودند: یعنی این شخص هیچ کار مثبتی در زندگی‌اش انجام نداده است؟ شخصی گفت: یا رسول‌الله! من دیدم که او یک شب در راه خدا نگهبانی داد. حضرت فرمودند: همین کافی است و برگشتند و نماز خواندند.
امام حسین(ع) در برخورد با حرّ، مثبت‌اندیشی کرد و نفرمود تو راه را بر ما بستی و تو ما را به این صحرا کشاندی. حتی زمانی که شهید شد، حضرت سر او را بر بالین گرفت و فرمود: تو کسی هستی که مادرت بحق، تو را حُر نامید.
اگر انسان نخواهد در زندگی مثبت‌اندیش باشد و موارد منفی را برجسته‌سازی کند، در زندگی به جایی نمی‌رسد.
سعدبن ابی‌عمیر، از اصحاب خاص چند امام و نویسنده معروفی بوده است. او را زندانی کردند و در زندان، 120 ضربه شلاق به او زدند، به طوری که تمام بدنش مجروح بود، اما بانشاط بود و شکنجه‌گرانش از دست او به تنگ آمده و گاهی خسته می‌شدند. با اینکه بدن ابی‌عمیر، کبود و خونین بود، اما محکم، استوار و بانشاط بود. این مقاومت، همان مثبت‌اندیشی و نشاط است. در روایت آمده است که سرور و شادی، ظرفیت انسان را بالا می‌برد و سبب می‌شود قدرت تحمل انسان بالا برود.
۲ـ زیستن در حال: خیلی‌ها در فردا زندگی می‌کنند و خیلی‌ها هم در دیروز در جا می‌زنند. خداوند متعال در قرآن کریم خطاب به پیامبر(ص) می‌فرماید: به مردم بگو نسبت به آنچه از دست داده‌اند، غصه نخورند.
ما نسبت به گذشته یک وظیفه‌ای داریم که همان ندامت و عبرت است. اگر کسی در گذشته گناهی انجام داده، پشیمان بشود و آن را تکرار نکند. اگر اتفاقی برایش افتاده، عبرت بگیرد تا دیگر آن اتفاق برایش نیفتد. نسبت به آینده هم یک وظیفه‌ای داریم و آن تدبیر است. انسان باید برنامه‌ریزی کند تا موفق بشود. پس، نه باید در گذشته زندگی کرد و نه در آینده.
عبیدالله حرّ جعفی در آینده زندگی می‌کرد. وقتی امام حسین(ع) او را دعوت کرد، عرض کرد می‌ترسم اگر دنبال تو بیایم خونم هدر برود؛ می‌خواهم جایی کشته بشوم که نامم جاودانه بماند. یعنی دنبال عنوان و شهرت بود. افرادی مانند جون، اسلم ترکی و یزید‌بن‌سبیط که دنبال شهرت نبودند نام‌شان جاودانه شد و حتی کسی نمی‌داند اصلاً قبر عبیدالله حرّ جعفی کجاست؟ او در آب افتاد، غرق شد. عمرسعد در فردا زندگی می‌کرد؛ به همین دلیل مضطرب بود و می‌گفت من حکومت ری را می‌خواهم. این موارد، بد و خطرناک است.
بعضی‌ها کارهای خوب را به آینده ارجاع می‌دهند که اشتباه است؛ بلکه باید آن کار را در زمان حال انجام داد چون که در بسیاری از موارد، انسان‌ها برای آینده وعده می‎دهند و انجام نمی‌دهند.
۳ـ هدف‌دار بودن: انسان باید در زندگی هدف داشته باشد. بعضی‌ها مانند مرغ سرگردان هستند و دائم از این شاخه به آن شاخه می‌پرند. هدف‌داری، انسان را بانشاط و شاداب بار می‌آورد.
۴ـ اکتفا به داشته‌های خود: انسان باید به داشته‌های خود اکتفا کند. روایت است: هر کس به دارایی‌های دیگران نظر داشته باشد، اندوهگین و محزون می‌شود، ولی در مسائل دینی، اگر انسان به دیگران استناد کند خیلی خوب است. همان‌طور که در قنوت نماز عید فطر می‌خوانیم که: خدایا! هر چه که انسان‌های خوب از تو خواستند، از تو می‌خواهیم. 
روزی امیرالمؤمنین(ع) همراه با صحابی‌شان جایی ایستاده بودند که زنی از مقابل آنها رد شد که حجابش خیلی درست نبود. گاهی بدحجابی سبب گناه و نگاه شهوت‌آمیز جوانان می‌شود. حجاب، مصونیت و عزت است و گوهری را در میان یک فضایی حفظ کردن است. این چیز بدی نیست. حجاب جزء فطرت است. افرادی که دور حضرت بودند، به این زن نگاه کردند. حضرت آنها را ندامت کردند و فرمودند: به همسران‌تان اکتفا کنید و نگاه‌تان به دیگران نباشد. اگر کسی به داشته‌هایش اکتفا کرد، این موجب نشاط و شادابی در زندگی می‌شود. 
افسردگی، کسالت، سستی، تنبلی و بی‌حوصلگی از بیماری‌های خطرناک روانی است که متأسفانه بخش‌های زیادی از فضای خانواده را در بر گرفته است. بیایید در زندگی شاداب باشیم. ریشه شادابی و نشاط، در روایات اهل‌بیت(ع) وجود دارد. انسان‌های شاداب، گروه‌گرا هستند و روحیه تعاون دارند و مشکلات را سنگین نمی‌بینند.

محمدبن‌سلمان، جانشین ولیعهد و وزیر دفاع عربستان در سفری رسمی راهی آمریکا شد و با مقامات ارشد سیاسی و نظامی این کشور دیدار کرد. آنچه درباره اهداف این سفر در محافل رسانه‌ای عربی، به ویژه سعودی مطرح شده، اصلاح روابط ریاض ـ واشنگتن و جلب حمایت از طرح اقتصای خود موسوم به «طرح توسعه ۲۰۳۰» است که در آن بر لزوم رهایی از وابستگی به صادرات نفتی تأکید شده بود. این ادعا در حالی مطرح شد که نوع رایزنی‌های محمدبن‌سلمان و نیز برخی تحولات روی داده همزمان با این سفر نشان‌دهنده حقایقی ورای این ادعا است. محمدبن‌سلمان، جانشین ولیعهد عربستان سعودی با باراک اوباما، رئیس‌جمهور آمریکا در کاخ سفید دیدار کرد. کاخ سفید گزارش داد که دو طرف در این دیدار راه‌های حمایت از عراق و به ویژه کمک‌های مالی کشورهای عرب حاشیه خلیج‌فارس به بغداد برای آرام کردن اوضاع داخلی این کشور را مورد بررسی قرار دادند. کاخ سفید در گزارش خود تأکید کرده است که اوباما از راه‌حل سیاسی منازعه در یمن حمایت کرد و خواستار کمک کشورهای عرب حاشیه خلیج‌فارس به تأمین نیازهای انسانی و بازسازی خرابی‌های جنگ یمن شد. رئیس‌جمهور آمریکا و شاهزاده سعودی در این دیدار همچنین اهمیت انتقال سیاسی قدرت در سوریه را بررسی کردند و خواستار کنار گذاشته شدن بشار اسد، رئیس‌جمهور سوریه از قدرت شدند. بعد دیگر دیدارهای محمدبن‌سلمان در حوزه نظامی بود، چنانکه «پیتر کوک» سخنگوی وزارت دفاع آمریکا به خبرنگاران گفت، مذاکرات اشتون کارتر و شاهزاده محمدبن‌سلمان سازنده بود و دو طرف، جنگ با گروه تروریستی داعش و القاعده را بررسی کردند. کوک افزود، اشتون کارتر درباره ادامه همکاری آمریکا و عربستان در زمینه مبارزه با تروریسم و مقابله با سایر تهدیدات امنیتی در منطقه خاورمیانه ابراز خوش‌بینی کرد. محمدبن‌سلمان، در دیدار با جان کری، وزیر خارجه آمریکا نیز درباره پرونده‌های یمن، سوریه، عراق، لیبی و طرح صلح عربی بحث و گفت‌وگو کرد.
وزیر دفاع عربستان در دیدار خود با جان کری درباره روابط میان دو کشور و آنچه مداخله ایران در منطقه خوانده شده، صحبت کرد. نکته مهم آنکه مجلس نمایندگان آمریکا یک روز پس از دیدار ولیعهد و وزیر دفاع عربستان با تعدادی از نمایندگان کنگره طرح فروش بمب‌های خوشه‌ای به رژیم سعودی را تصویب کرد. در همین حال، همزمان با این سفر رئیس سازمان سیا از بسته شدن پرونده نقش سعودی در حادثه 11 سپتامبر خبر داد و بر نقش نداشتن عربستان تأکید کرد. 
مجموع این تحولات یک نکته مهم را نشان می‌دهد و آن اینکه سفر محمدبن‌سلمان به آمریکا در قالب طرح 2030 که ماهیت اقتصادی دارد نیست؛ بلکه در چارچوب اهداف سیاسی و نظامی صورت گرفته است و ادعاهای اقتصادی صرفاً اقدامی برای فریب افکار عمومی بوده است. ارزیابی‌ها نشان می‌دهد که نگاه مردم آمریکا به سعودی بسیار منفی است، حال آنکه سران آمریکا نگاه همگرایانه به این رژیم دارند، به ویژه در آستانه انتخابات به حمایت‌های لابی سعودی وابسته هستند. این وابستگی چنان است که خبرگزاری رسمی اردن (پترا) در گزارشی به نقل از محمدبن‌سلمان اعلام کرد که سعودی تأمین ۲۰ درصد هزینه تبلیغات انتخاباتی «هیلاری کلینتون» نامزد دموکرات‌ها در انتخابات ریاست جمهوری آمریکا را تقبل کرده است. با توجه به نگاه منفی افکار عمومی آمریکا به سعودی، می‌توان گفت که برجسته‌سازی مسئله اقتصادی با عنوان بررسی طرح 2030 صرفاً برای نمایش چهره‌ای مثبت نزد مردم از سعودی بوده است. 
اما در نهایت آنچه در روند مذاکراتی محمدبن‌سلمان مشاهده می‌شود برگرفته از اهداف داخلی و منطقه‌ای آمریکا و سعودی است. از یک سو محمدبن‌سلمان به شدت به دنبال جلب‌نظر کشورهای غربی برای سلطه کامل بر قدرت است و محور رایزنی‌هایش را نیز تثبیت پایه‌های قدرت با ادعای تنها تحقق‌بخش اهداف غرب تشکیل می‌دهد، از سوی دیگر درباره این سفر چالش‌های گسترده سعودی و آمریکا در منطقه از جمله در قبال یمن، سوریه، عراق و جمهوری اسلامی ایران وجود دارد. روند تحولات نشان می‌دهد که سعودی در عمل نتوانسته اهداف آمریکا را محقق سازد و این از دلایل اصلی نارضایتی آمریکا از این رژیم است. محمدبن‌سلمان در این سفر به دنبال اطمینان‌بخشی به سعودی در زمینه توانایی برای تحقق اهداف آمریکا در منطقه است، چنانکه محور رایزنی‌هایش در دو قالب جلب تسلیحات بیشتر و نیز همگرایی با آمریکا در ایجاد تغییرات در معادلات منطقه تشکیل می‌داد. سفر محمدبن‌سلمان نه از روی قدرت، بلکه برگرفته از ناکامی‌های منطقه‌ای بوده که با تشدید رفتارهای افراطی و نظامی به دنبال جبران آنها است و در این سفر نیز به شدت تلاش کرد تا رضایت آمریکا را برای ادامه ایفای نقش در مقام پیگیری‌کننده اهداف منطقه‌ای آمریکا جلب کند، هر چند که روند تحولات منطقه از جمله دستاوردهای ارتش عراق و سوریه در مبارزه با تروریسم و نیز انتشار اخباری در زمینه فرار امارات از یمن نشانه‌هایی بر تشدید شکست سعودی و آمریکا در منطقه است.