28 خرداد عراق شاهد تحولی مهم بود که شور و نشاطی خاص را بر این کشور حاکم کرد و آن آزادی کامل فلوجه بود. حیدر العبادی در سخنرانی تلویزیونی خود آزادسازی شهر فلوجه را از سیطره داعش اعلام کرد. نخست‌وزیر عراق در این سخنرانی تلویزیونی تأکید کرد: ما وعده آزادسازی فلوجه را دادیم و فلوجه به ما بازگشت و نیروهای ما توانستند داخل شهر را به تسلط خود درآورند این دستاورد بزرگ در حوزه مبارزه با تروریسم در حالی رقم خورده است که از چند منظر قابل توجه است. 
نخستین و مهم‌ترین مسئله ابعاد و زمینه‌های این پیروزی بزرگ است. آنچه در ماه‌های اخیر در فرآیند آزادسازی فلوجه مشاهده می‌شود، وحدت و یکپارچگی ملی عراقی‌ها است. در طول این عملیات جریان‌های سیاسی اختلافات گذشته را کنار گذاشته و یکپارچه از این عملیات حمایت کردند، چنانکه پس از آزادی فلوجه نیز جریان‌های سیاسی از شیعه و سنی و کرد و اقلیت‌های دینی ضمن تبریک این پیروزی به ملت و دولت عراق، بر ادامه وحدت سراسری تا پاک‌سازی کشور از تروریسم تأکید کردند. بعد دیگر این وحدت را در نیروهای حاضر در این عملیات می‌توان مشاهده کرد. در کنار ارتش عراق، هزاران نیروی حشد الشعبی، عشایر و اهل سنت قرار داشتند و با وحدت و یکپارچگی زمینه‌ساز این پیروزی شدند. نکته مهم توجه ویژه این نیروها به امنیت ساکنان فلوجه که اکثراً از اهل سنت هستند، بوده است. محافل رسانه‌ای غربی و عربی با ساختن تصاویر و پخش گزارش‌های مجهول به دنبال القای رفتار نامناسب بسیج مردمی با ساکنان فلوجه بود که حقیقت امر تلاش گسترده این نیروها برای حمایت و حراست از جان و مال مردم این مناطق بود، چنانکه در این راستا حتی مدتی عملیات آزادی فلوجه متوقف شد تا انتقال غیر نظامیان از شهر صورت گیرد. در این میان نقش علما و مراجع دینی در اتحاد عراقی‌ها و آزادسازی فلوجه بسیار مهم است، چنانکه حیدر العبادی در سخنرانی خود عامل اصلی تحقق اهداف در آزادی فلوجه را عملکردها و حضور مؤثر مراجع دینی دانست.
نکته دیگر درباره آزادسازی فلوجه نوع رفتار برخی کشورهای عربی و غربی است. در حوزه عربی محور اصلی را در رفتارهای سعودی می‌توان مشاهده کرد. همزمان با بازداشت ده‌ها تروریست داعشی در عملیات فلوجه، عربستان سعودی در اقدامی غیرمنتظره هیئتی را به جنوب عراق اعزام کرد تا با تروریست‌های بازداشت شده آن کشور در زندان ناصریه دیدار کنند. در همین حال ثامر السبهان در اظهاراتی مداخله‌جویانه خواستار توقف عملیات فلوجه با ادعای حمایت از ساکنان سنی این منطقه شده بود؛ اقدامی که با پاسخ قاطع عراقی‌ها مواجه شد و  وزارت خارجه این کشور در بیانیه‌ای نسبت به سخنان و دخالت سفیر عربستان در امور داخلی عراق هشدار داده و خواستار پاسخگویی جهانی سعودی درباره تأمین منابع مالی و تسلیحاتی تروریست‌ها شد. الجبیر وزیر خارجه سعودی نیز در اقدامی حمایتی از تروریست‌ها خواستار پایان عملیات فلوجه و پایان حمایت‌های مستشاری ایران از عراق در مبارزه با تروریسم شده بود. 
نوع رفتار آمریکایی‌ها در قبال عملیات فلوجه نیز امری قابل توجه است. اسناد و مدارک نشان می‌دهد که آمریکایی‌ها از ابتدا با این عملیات مخالف بوده و ماه‌ها نیز مانع اجرای آن شدند، اما در نهایت عراقی‌ها با وحدت سراسری این عملیات را آغاز کردند. در ایام عملیات نیز آمریکایی‌ها با ارسال سلاح برای تروریست‌ها و البته ایجاد جنگ روانی علیه نیروهای عراقی حاضر در این عملیات سعی در طولانی کردن آن داشتند، چنانکه محور رفتاری آمریکا و رسانه‌های وابسته به غرب را اهمیت‌زدایی از وحدت عراقی‌ها و انتشار گزارش‌های منفی از فضای حاکم بر فلوجه تشکیل می‌داد. برای نمونه بی‌بی‌سی در اقدامی کاملاً تبلیغاتی به انتشار برنامه‌های ساختگی با محوریت القای بدرفتاری نیروهای حشد الشعبی با مردم اهل سنت فلوجه می‌پرداخت، در حالی که همچون گذشته با طایفه‌ای خواندن جنگ عراق از تروریست‌ها حمایت می‌کرد. حلقه تکمیلی رفتار منفی غربی‌ها را در مواضع آنان پس از آزادی فلوجه می‌توان مشاهده کرد، چنانکه در اهمیت‌زدایی از این دستاورد بزرگ اشتون کارتر، وزیر دفاع آمریکا گفت: «نیروهای عراقی تنها توانستند بخشی از شهر را پس بگیرند نه کل شهر را.» وی به خبرنگاران در مقر وزارت دفاع آمریکا تأکید کرد که آزادسازی کامل شهر نیازمند عملیات بیشتری است. حلقه تکمیلی این طراحی برجسته‌سازی گسترده حضور نیروهای ائتلاف در این عملیات بود، چنانکه حضور نیروهای عراقی به امری حاشیه‌ای مبدل و نقش محوری ائتلاف آمریکایی برجسته شد تا پیروزی عراقی‌ها را به نفع آمریکا مصادره کنند. آمریکایی‌ها به دنبال القای این تصور بوده‌اند که هیچ دستاوردی بدون حضور آمریکا رقم نمی‌خورد و حضور نظامی آمریکا در جهان امری ضروری است، حال آنکه عملیات فلوجه برگرفته از وحدت سراسری عراقی‌ها بود که ناامید از وعده‌های غرب در نهایت، خود این عملیات را آغاز کردند و پیروزی بزرگی را رقم زدند. 
به هر تقدیر، آزادسازی فلوجه را می‌توان گامی بسیار مهم در مبارزه عراق و حامیانش با تروریسم دانست که زمینه‌ساز آزادی موصل و پاک‌سازی سایر مناطق از تروریست‌های بعثی ـ تکفیری می‌‌شود، در حالی که یک اصل مهم در آن مطرح است و آن وحدت و یکپارچگی عراقی‌ها به منزله رمز تمام پیروزی‌ها است. 


محمدبن‌سلمان، جانشین ولیعهد و وزیر دفاع عربستان در سفری رسمی راهی آمریکا شد و با مقامات ارشد سیاسی و نظامی این کشور دیدار کرد. آنچه درباره اهداف این سفر در محافل رسانه‌ای عربی، به ویژه سعودی مطرح شده، اصلاح روابط ریاض ـ واشنگتن و جلب حمایت از طرح اقتصای خود موسوم به «طرح توسعه ۲۰۳۰» است که در آن بر لزوم رهایی از وابستگی به صادرات نفتی تأکید شده بود. این ادعا در حالی مطرح شد که نوع رایزنی‌های محمدبن‌سلمان و نیز برخی تحولات روی داده همزمان با این سفر نشان‌دهنده حقایقی ورای این ادعا است. محمدبن‌سلمان، جانشین ولیعهد عربستان سعودی با باراک اوباما، رئیس‌جمهور آمریکا در کاخ سفید دیدار کرد. کاخ سفید گزارش داد که دو طرف در این دیدار راه‌های حمایت از عراق و به ویژه کمک‌های مالی کشورهای عرب حاشیه خلیج‌فارس به بغداد برای آرام کردن اوضاع داخلی این کشور را مورد بررسی قرار دادند. کاخ سفید در گزارش خود تأکید کرده است که اوباما از راه‌حل سیاسی منازعه در یمن حمایت کرد و خواستار کمک کشورهای عرب حاشیه خلیج‌فارس به تأمین نیازهای انسانی و بازسازی خرابی‌های جنگ یمن شد. رئیس‌جمهور آمریکا و شاهزاده سعودی در این دیدار همچنین اهمیت انتقال سیاسی قدرت در سوریه را بررسی کردند و خواستار کنار گذاشته شدن بشار اسد، رئیس‌جمهور سوریه از قدرت شدند. بعد دیگر دیدارهای محمدبن‌سلمان در حوزه نظامی بود، چنانکه «پیتر کوک» سخنگوی وزارت دفاع آمریکا به خبرنگاران گفت، مذاکرات اشتون کارتر و شاهزاده محمدبن‌سلمان سازنده بود و دو طرف، جنگ با گروه تروریستی داعش و القاعده را بررسی کردند. کوک افزود، اشتون کارتر درباره ادامه همکاری آمریکا و عربستان در زمینه مبارزه با تروریسم و مقابله با سایر تهدیدات امنیتی در منطقه خاورمیانه ابراز خوش‌بینی کرد. محمدبن‌سلمان، در دیدار با جان کری، وزیر خارجه آمریکا نیز درباره پرونده‌های یمن، سوریه، عراق، لیبی و طرح صلح عربی بحث و گفت‌وگو کرد.
وزیر دفاع عربستان در دیدار خود با جان کری درباره روابط میان دو کشور و آنچه مداخله ایران در منطقه خوانده شده، صحبت کرد. نکته مهم آنکه مجلس نمایندگان آمریکا یک روز پس از دیدار ولیعهد و وزیر دفاع عربستان با تعدادی از نمایندگان کنگره طرح فروش بمب‌های خوشه‌ای به رژیم سعودی را تصویب کرد. در همین حال، همزمان با این سفر رئیس سازمان سیا از بسته شدن پرونده نقش سعودی در حادثه 11 سپتامبر خبر داد و بر نقش نداشتن عربستان تأکید کرد. 
مجموع این تحولات یک نکته مهم را نشان می‌دهد و آن اینکه سفر محمدبن‌سلمان به آمریکا در قالب طرح 2030 که ماهیت اقتصادی دارد نیست؛ بلکه در چارچوب اهداف سیاسی و نظامی صورت گرفته است و ادعاهای اقتصادی صرفاً اقدامی برای فریب افکار عمومی بوده است. ارزیابی‌ها نشان می‌دهد که نگاه مردم آمریکا به سعودی بسیار منفی است، حال آنکه سران آمریکا نگاه همگرایانه به این رژیم دارند، به ویژه در آستانه انتخابات به حمایت‌های لابی سعودی وابسته هستند. این وابستگی چنان است که خبرگزاری رسمی اردن (پترا) در گزارشی به نقل از محمدبن‌سلمان اعلام کرد که سعودی تأمین ۲۰ درصد هزینه تبلیغات انتخاباتی «هیلاری کلینتون» نامزد دموکرات‌ها در انتخابات ریاست جمهوری آمریکا را تقبل کرده است. با توجه به نگاه منفی افکار عمومی آمریکا به سعودی، می‌توان گفت که برجسته‌سازی مسئله اقتصادی با عنوان بررسی طرح 2030 صرفاً برای نمایش چهره‌ای مثبت نزد مردم از سعودی بوده است. 
اما در نهایت آنچه در روند مذاکراتی محمدبن‌سلمان مشاهده می‌شود برگرفته از اهداف داخلی و منطقه‌ای آمریکا و سعودی است. از یک سو محمدبن‌سلمان به شدت به دنبال جلب‌نظر کشورهای غربی برای سلطه کامل بر قدرت است و محور رایزنی‌هایش را نیز تثبیت پایه‌های قدرت با ادعای تنها تحقق‌بخش اهداف غرب تشکیل می‌دهد، از سوی دیگر درباره این سفر چالش‌های گسترده سعودی و آمریکا در منطقه از جمله در قبال یمن، سوریه، عراق و جمهوری اسلامی ایران وجود دارد. روند تحولات نشان می‌دهد که سعودی در عمل نتوانسته اهداف آمریکا را محقق سازد و این از دلایل اصلی نارضایتی آمریکا از این رژیم است. محمدبن‌سلمان در این سفر به دنبال اطمینان‌بخشی به سعودی در زمینه توانایی برای تحقق اهداف آمریکا در منطقه است، چنانکه محور رایزنی‌هایش در دو قالب جلب تسلیحات بیشتر و نیز همگرایی با آمریکا در ایجاد تغییرات در معادلات منطقه تشکیل می‌داد. سفر محمدبن‌سلمان نه از روی قدرت، بلکه برگرفته از ناکامی‌های منطقه‌ای بوده که با تشدید رفتارهای افراطی و نظامی به دنبال جبران آنها است و در این سفر نیز به شدت تلاش کرد تا رضایت آمریکا را برای ادامه ایفای نقش در مقام پیگیری‌کننده اهداف منطقه‌ای آمریکا جلب کند، هر چند که روند تحولات منطقه از جمله دستاوردهای ارتش عراق و سوریه در مبارزه با تروریسم و نیز انتشار اخباری در زمینه فرار امارات از یمن نشانه‌هایی بر تشدید شکست سعودی و آمریکا در منطقه است.

24 خرداد ماه و سومین سالگرد پیروزی حسن روحانی در انتخابات ریاست جمهوری یازدهم، فضای رسانه‌ای کشور را در هفته گذشته تحت تأثیر قرار داد و حتی برخی از رسانه‌های خارجی نیز بر روی این موضوع تمرکز کردند. چنانچه نشریه آمریکایی «نیوز ویک» با اشاره به اینکه 12 ماه تا برگزاری انتخابات آینده ریاست جمهوری در ایران و رویارویی حسن روحانی با رأی‌دهندگان برای حضور در یک دوره چهار ساله دیگر در این سمت زمان باقی مانده است، نوشت: برای فکر کردن به اینکه حسن روحانی چقدر برای انتخابات آینده شانس دارد، خیلی هم زود نیست. نویسنده نیوز ویک در ادامه نیز به مشکلات پیش روی رئیس دولت یازدهم و بازار داغ انتقادات به وی اشاره کرد و این‌گونه نتیجه گرفت که اگرچه نتایج برجام می‌تواند در سرنوشت روحانی تأثیر به‌سزایی داشته باشد، اما می‌توان گفت که تاکنون ترازنامه روحانی مثبت است؛ چراکه روحانی همچنان برای حفظ پایه‌های جمهوری اسلامی ایران تلاش می‌کند و به دنبال تغییر آنها نیست.
اما رسانه‌های داخلی نگاهی متفاوت به ماجرا داشتند؛ روزنامه‌های اصلاح‌طلب به استقبال سالگرد پیروزی دولت رفتند، روزنامه «قانون» از روزنامه‌های اصلاح‌طلب نزدیک به دولت با تیتر «1096 روز اعتدال بدون اقتصاد»، انتخاب حسن روحانی در سال 92 را چنین توصیف کرد: هدف این نبود که ارکان مدیریت کلان کشور دست فلان جناح سیاسی باشد، بلکه مسئله مهم این بود که از مجرای انتخاب صحیح و هوشمندانه ملت، قوایی به وجود آید تا در آن فاصله میان دولت که برگزیده و منبعث از رأی مستقیم مردم است با حاکمیت و قوای دیگر کاهش و از وزن افراطی‌گری کاسته شود. روزنامه «اعتماد» که صاحب امتیاز آن به تازگی بر کرسی نمایندگی در مجلس شورای اسلامی تکیه زده است، بدون اشاره به دستاوردهای دولت یازدهم در عمل و تأثیر دستاوردها در زندگی مردم، با عنوان «1100 روز بعد» به بررسی صفات شخصی حسن روحانی پرداخت و نوشت: حسن روحانی شیخ جسور سیاستمداری بود كه خوب می‌دانست كجا باید تندی كند و همین تندی حتی به مذاق خیلی از منتقدان هم خوش نمی‌آمد. با این همه صراحت حسن روحانی بیشتر از آنكه جنبه عملیاتی داشته باشد، جنبه روانی داشت. جنبه روانی كه بیشتر از هر چیز پایگاه رأی و هواداران او را در روزهایی كه از او انتظاراتی داشتند، آرام می‌كرد؛ هر چند خود و هوادارانش نیك می‌دانستند در اجرا دست او بسته است. شیخ صریح اما صراحتش را هر روز بیشتر نشان می‌داد. حسن روحانی این روزها افزون بر صفت «جسارت» و «صراحت»، یك صفت دیگر هم دارد. حسن روحانی به مسائل سیاسی و به آنچه شاید تا پیش از ریاست‌جمهوری‌اش كمتر ترجیح می‌داد به آن وارد شود، نگاه بازتری دارد. این روزنامه همچنین در سرمقاله خود به قلم صادق زیباکلام روز 24 خرداد 1392 را یک روز تاریخی نامید و کنایه‌وار بدون اشاره به انتقادهای فراوانی که به دولت یازدهم وارد است، نوشت: «برای هر ارزیابی واقع‌بینانه‌ای از عملكرد دولتمردان، باید چند مسئله اصلی را در نظر داشته باشیم تا آن را مبتنی بر واقعیت تلقی كنیم. نخست آنكه باید شرایطی را كه كشور در سال ٩٢ در آن به سر می‌برد و همان‌گونه تحویل دولت یازدهم شد، در نظر گرفت. همه ما به خوبی به یاد داریم كه در آن روزها شرایط مطلقاً مطلوب نبود. كشور در یك بحران عمیق هم از نظر اقتصادی، هم از منظر تحریم‌ها، هم از نظر فشار بین‌المللی و هم از منظر خالی بودن خزانه، به سر می‌برد، شرایطی كه از هر نظر فقط می‌توان لغت «نامطلوب» و «نامساعد» را در مورد آنها به كار گرفت.»
ولی در طرف دیگر و برخلاف این نشریات، «کیهان» که یکی از شاخص‌ترین رسانه‌های مکتوب منتقد دولت یازدهم است و توجه ویژه‌ای به مسئله اقتصاد می‌کند، در صفحه اول خود با کلماتی درشت نوشت: «سه سال گذشت، قفل معیشت همچنان بی‌کلید!» و توضیح داد: حدود 1100 روز از انتخاب رئیس دولت یازدهم می‌گذرد و شعار حل مشکلات اقتصادی در 100 روز، امروز به وعده‌های ده ساله تقلیل پیدا کرده و  حامیان دیروز دولت روحانی اعتراف می‌کنند دولت یازدهم دولتی است که شعار اعتدال داده و در اقتصاد شکست خورده است! روحانی با گذر از سال سوم به فکر انتخابات دوره بعد بوده و با انبوهی از مشکلاتی که بر اساس تبلیغات انتخاباتی قرار بود صد روزه حل شوند و امروز تشدید شده‌اند، روبه‌رو است. برجام که تنها دستاورد دولت است، نتیجه‌ای ملموس برای مردم و سفره‌های آنان نداشته است. وضعیت بد اقتصادی همراه با تحریم‌های فزاینده‌ای که هر روز بخشی از آن در رسانه‌ها منتشر می‌شود، در حالی که قرار بود به گفته ظریف، وزیر امور خارجه کشورمان پس از برجام هیچ تحریمی در حوزه هسته‌ای نماند و هیچ تحریم دیگری در حوزه‌های غیرهسته‌ای اضافه نشود و این همه نشان می‌دهد که دست دولت یازدهم با نزدیک شدن به چهارمین سال روی کار آمدن این دولت خالی از دستاوردهای ملموس برای مردم است.

ایالات متحده آمریکا در حالی در ماه‌های آتی (آبان ماه) با مسئله‌ای به نام انتخابات ریاست جمهوری روبه‌رو است که یک نکته مهم در ورای فضای انتخاباتی این کشور مشاهده می‌شود و آن، تحرکات صورت‌گرفته از سوی کنگره برای تمدید تحریم‌های 10 ساله علیه جمهوری اسلامی ‌ایران است. بر اساس مصوبات گذشته کنگره، مجموعه تحریم‌هایی علیه ایران وضع شده است که مدت زمان آن تا اواخر سال 2016 به پایان می‌رسد. گزارش‌های منتشر شده نشان می‌دهد، نمایندگانی از احزاب جمهوریخواه و دموکرات در پی رایزنی در رسیدن به نقطه‌نظر مشترک برای تمدید 10 ساله این تحریم‌ها هستند. این تحرکات در حالی صورت گرفته است که برخی سران کاخ سفید ادعاهایی برای مخالفت با این طرح‌ها دارند و در کلمات‌شان یک کلیدواژه مشهود است و آن، اینکه این اقدام در حال حاضر به صلاح نیست و بعضاً بررسی آن در سال 2017 را مطرح می‌کنند. حال این پرسش‌ها مطرح می‌شود که آیا کنگره این طرح را تصویب می‌کند و اینکه آیا کاخ سفید و شخص اوباما با آن مخالفت می‌کنند؟
درباره اقدام کنگره توجه به چند نکته ضروری است؛ نخست آنکه، بررسی چند دهه رفتارشناسی آمریکا نشان می‌دهد، میان جمهوریخواهان و دموکرات‌ها تفاوتی وجود ندارد و یکی از ابعاد مشترک آنان، اقدام علیه جمهوری اسلامی ایران است.
 دوم آنکه، ساختار حاکم بر آمریکا به شدت به لابی‌های صهیونیستی و در مواردی عربی و البته لابی شرکت‌های اسلحه‌سازی وابسته است. از یک سو کارخانه‌های اسلحه‌سازی، ایران‌هراسی را زمینه فروش تسلیحات، به ویژه به کشورهای عربی می‌دانند؛ از این رو اگر ایران تماماً هم تسلیم آمریکا شود، لابی اسلحه سیاست فشار و اقدام علیه ایران را ادامه می‌دهد و بازار میلیاردی فروش تسلیحات به کشورهای عربی را حفظ خواهند کرد. از سوی دیگر، لابی صهیونیستی و بعضاً سعودی نیز که اربابان‌شان در بدترین وضعیت قرار دارند، برای توجیه بحران‌سازی‌های منطقه خود از ایران‌هراسی دست بر نخواهند داشت که بخشی از آن، اعمال فشار در قالب ساختار حاکم بر آمریکا علیه ایران است. با توجه به اینکه نظام حاکم بر آمریکا الیگارشی و وابسته به لابی‌ها است، مقامات آمریکایی از کنگره گرفته تا کاخ سفید جز خدمت به لابی‌ها، راهبرد دیگری ندارند؛ از این رو تمدید تحریم‌های ایران در جهت تأمین منافع لابی‌ها امری محتمل است. 
سوم اینکه آمریکایی‌ها دو نکته مهم را در صحنه بین‌الملل پیگیری می‌کنند؛ نکته اول: آمریکایی‌ها بر آنند تا کارکرد تحریم علیه کشورها را برای آنچه امنیت جهانی می‌نامند، به جهانیان نشان دهند. چنانچه محور تبلیغات آمریکا در قبال پرونده هسته‌ای ایران و برجام را تأثیر تحریم‌ها بر دوری ایران از بمب هسته‌ای و آمدنش به مذاکره تشکیل می‌دهد. 
آمریکایی‌ها برای نشان دادن اقتدار اقتصادی خود و القای این تصور به جهانیان که هر کشوری با آمریکا درگیر شود، در نهایت به تسلیم شدن و نابودی محکوم است، به تشدید تحریم‌ها ادامه می‌دهند.
نکته دوم: آمریکا یک مؤلفه مهم در سیاست خارجی خود دارد و آن، حذف رقبای اقتصادی از عرصه جهانی است. یکی از ابزارهای آمریکا برای فشار بر کشورها و ایجاد اختلال در اقتصاد آنها را موضوع تحریم تشکیل می‌دهد. این سیاست دو بعد دارد؛ بعد اول، اعمال تحریم مستقیم علیه کشورها، نظیر اقداماتی که علیه چین و کوبا صورت می‌گیرد؛ بعد دوم، یا تحریم علیه کشورهای تأثیرگذار در اقتصاد و ساختار سیاسی امنیتی جهان، نظیر جمهوری اسلامی ایران. آمریکایی‌ها با تحریم ایران افزون بر اعمال فشار بر کشورمان، سیاست تحریم و جلوگیری از رشد و پیشرفت سایر کشورها را نیز اجرا می‌کنند و در اصل با این حربه به دنبال حفظ برتری اقتصادی خود در جهان هستند. با توجه به این وضعیت ادعاهای کاخ سفید مبنی بر مخالفت با طرح کنگره صرفاً یک ادعای ظاهری است که برای سوق دادن ایران به مذاکره و امتیاز دادن به منزله راهکار بهره‌گیری از لغو تحریم‌ها و البته نمایش چهره‌ای مثبت از اوباما صورت می‌گیرد. 

  اعمال تغيير در سود سپرده‌هاي بانكي در وضعيت بازارها و فعالان اقتصادي حاضر در آنها و همچنين در نحوه تصميم‌گيري صاحبان سپرده تأثير بسزايي دارد. سپرده‌هاي بانكي به سه گروه سپرده‌هاي جاري، مدت‌دار و پس‌انداز تقسيم مي‌شوند. در اين بين انگيزه صاحبان سپرده‌هاي مدت‌دار، كسب درآمد و استفاده از سود است و هرگونه تغيير در نرخ سود سپرده‌ها،‌ موجب افزايش و كاهش مبالغ اين گروه در بانك مي‌شود.
هفته گذشته بانک‌ها داوطلبانه توافق خود را براي كاهش دو تا سه درصدي سود سپرده‌هاي بانكي از اول تیر ماه  اعلام كردند. کاهش نرخ سود بانکی که پیش از این با مخالفت‌های زیادی از سوی نظام بانکی روبه‌رو بود، این بار با توافق همه بانک‌ها قرار است تا 15 درصد کاهش یابد؛ کاهشی که مقامات دولتی آن را ضروری و برخی از کارشناسان آن را به ضرر نظام بانکی می‌دانند. طی دو سال گذشته میزان سود سپرده‌ها چهار بار تغییر کرده؛ از جمله در اردیبهشت‌ 93 به 22 درصد، در اردیبهشت‌ 94 به 20 درصد، در بهمن‌94  به 18 درصد و در خرداد 95 به 16 درصد کاهش یافته است.
كاهش میزان سود سپرده‌هاي بانكي از جنبه‌های گوناگونی قابل بررسي و موشكافي است، از این رو در ادامه تنها به چند نکته درباره آن پرداخته مي‌شود‏‏ْ‎‏‏ٌ:
ـ با کاهش سود سپرده‌ها انتظار می‌رود، سپرده‌گذاراني كه اين نرخ‌ها براي‌شان جذاب نيست، سپرده‌هاي خود را وارد بازار كنند که بخش توليد يكي از مكان‌هاي مورد انتظار ورود سپرده‌هاست. 
ـ انتظار اين است كه با كاهش سود سپرده‌ها ميزان سود تسهيلات وام‌گيرندگان نيز كاهش يابد. در غير اين‌صورت كاهش صرف سود سپرده‌ها يك بازنده به نام سپرده‌گذاران و يك برنده به نام شبكه بانكي و يك طرف بي‌تأثير از اين سياست به نام سرمايه‌گذاران خواهد داشت. شورای پول و اعتبار در نشست ویژه سودی خود در پایان بهمن 94 تصمیم گرفت، نرخ سود تسهیلات مبادله‌‌ای از 21، به 20 درصد و تسهیلات مشارکتی از 24، به 22 درصد کاهش یابد. کاهش نرخ سود بانکی البته جزء موضوعاتی است که مورد تأکید بیشتر مسئولان اقتصادی دولت است.
ـ  لازمه‌ كاهش تورم، كاهش میزان سود سپرده‌هاي بانكي و همچنين سود تسهيلات است. به این ترتیب اگر به واقع تورم كاهش يابد، باید اين دو نيز به تبع آن كاهش يابند كه اين كاهش است، ولي با میزان تورم اعلامي دولت هنوز فاصله زيادي دارد.
ـ با کاهش میزان سود سپرده‌هاي بانکی بخشی از نقدینگی از بانک‌ها خارج و به سمت سرمایه‌گذاری یا مصرف سرازیر می‌شوند که اگر با كاهش سود تسهيلات اعطايي نيز همراه باشد، با کاهش نرخ سود بانکی قدرت وام‌گیری مردم افزایش و هزینه تأمین پول برای مصرف و سرمایه‌گذاری کاهش می‌یابد.
البته گفتنی است، كاهش نرخ سود بانكي ممكن است سر از سفره مؤسسات غیر مجاز در بیاورد و بازار سپرده‌هاي آنها را پر رونق‌تر كند؛ مؤسساتي كه تابع اين شرايط و ضوابط نبوده و تحت نظارت شوراي بانك‌ها نیستند و در اين تفاهمنامه اخير هيچ نقشي ندارند كه اگر اين چنين باشد، تنها توانسته‌ايم سفره اين گونه مؤسسات را پررنگ‌تر كنيم.