هر چقدر انسان شادابی و نشاطش بیشتر باشد، هم از نظر جسمی سالمتر است و هم بازدهی و بهرهوریاش بیشتر است. کلمه نشاط و شادابی، در قرآن و روایات، با عنوان «فرح» آمده که از اوصاف خدا هم است. در روایات داریم که خداوند با توبه بندهاش شاد و فرحناک میشود. نقطه مقابلش، مرح است، یعنی شادی مستآور و با غرور و نخوت. اینکه قرآن کریم میفرماید: روی زمین با غرور راه نروید.
فرح یکی از اوصاف اهل بهشت است. خداوند در سوره عبس میفرماید: وقتی بهشتیان به صحرای محشر میآیند، چهرههایشان درخشان و نورانی است و خندان و شاداب هستند. نقطه مقابلشان یعنی دشمنانشان، چهرههایشان غبارآلود و غمانگیز است. پس همانطور که میبینید، نشاط و شادابی از اوصاف بهشتیان است. اتفاقاً در دعاهای پیامبر اکرم(ص) هم از نشاط یاد شده است؛ همانطور که فرمودهاند: خدایا! به ما در زندگی، نشاط بده و ما را از کسالت، فشل، سستی، بهانهجویی، ضرر و از ملالت حفظ کن.
علیرغم پیشرفت علم در مباحث جسمانی و فنی، بشر در مباحث روانی پیشرفتی نداشته است و این مشکلات در جوامع، روزبهروز در حال گسترش است. مواردی مانند بینشاطی، افسردگی، کسالت، تنبلی و بیحوصلگی و نداشتن روحیه شادابی و نشاط خیلی خطرناک است. امروز روانشناسان میگویند مطالب روانی، هم در جسم انسان اثر میگذارد، مانند مشکلاتی که برای معده پیش میآید و هم در ذهن انسان اثر میگذارد. اما نشاط، مقاومت میآورد انسانهای شاداب، حافظه و یادگیریشان بیشتر است؛ حتی قدرت بازدهیشان هم بیشتر است. یعنی شادابی، هم در تفکرات انسان و هم در جسم انسان و هم در یادگیری اثر مثبت دارد و حتی در مسائل اقتصادی، انسانهای شاداب موفقترند. شادابی حتی در مسائل سیاسی، در مصایب و شکستها هم اثر دارد و لذا اصحاب امام حسین(ع) با اینکه میدانستند شهید میشوند، باز هم با یکدیگر مزاح میکنند.
کسانی مثل بریر که سیدالقراء بوده است؛ شخصیتی که کمتر کسی مزاح کردن او را دیده بوده است. شخصی به نام عبدالرحمن نقل میکند که دیدم بریر، شب عاشورا در حال شوخی کردن با دیگران است. به او گفتم: تو که اهل مزاح و شوخی نبودی! امشب این چه روحیهای است؟ گفت: کسی که در راه امامش و دینش جهاد میکند و آماده بهشت است، آنقدر شاداب است که این شادابی از دهانش تراوش میکند و در قالب مزاح خودش را نشان میدهد.
اتفاقاً یکی از اصحاب امام حسین(ع) وقتی خدمت حضرت رسید، همان آیه شادی را خواند. او یزیدبنسیبط است که لقب یزید بصراوی دارد. وقتی به حضرت وارد شد این آیه را خواند: «قل بفضل الله و برحمته فبذلک فلیفرحوا» منظورش این بود که من از اینکه به امام ملحق شدم، خوشحالم. این نشاط و شادابی در یاران اباعبدالله وجود داشت. نشاط و شادابی به انسان مقاومت، قدرت تحلیل در مشکلات، صبوری و بردباری را میدهد.
یکی از سؤالات مهم خانوادهها این است که چه کار کنیم که شاداب و بانشاط باشیم؟ و چه عواملی در زندگی انسانها شادی میآورد.
در روایات، پاسخ این پرسشها را میتوان پیدا کرد و آنها را به چند دسته تقسیم کرد:
عوامل روانی، عوامل عبادی، عوامل اخلاقی، عوامل ظاهری.
عوامل روانی نیز چند دسته است:
۱ـ مثبتاندیشی: یکی از چیزهایی که در زندگی ما را آزار میدهد، منفیاندیشی است. اگر انسان مثبتاندیش باشد و خوبیها و داشتههایش را ببیند و در زندگی در قضایای مرتبط با بدبینی وارد نشود، موفق میشود.
پیامبر گرامی(ص) در جنگ خندق، وقتی کلنگ زد که سنگی را جابهجا کند و دور مدینه را خندق حفر کنند، از ضربه سنگ به کلنگ، جرقهای حاصل شد، فرمودند: من در این جرقه، نابودی امپراتوریها را میبینم.
در زمان خودمان هم وقتی آمریکاییها ما را تحریم کردند، امام خمینی(ره) فرمودند: تحریم خیلی خوب است، باید جشن بگیریم، چون که ما با تحریم، رشد و پیشرفت میکنیم. امروز میبینیم که در پرتو همان تحریمها، در بیشتر زمینهها به رشد و پیشرفت چشمگیری دست یافتهایم.
روزی ابوهاشم جعفری نزد امام هادی(ع) مشرّف شد. او وضع مالیاش به هم ریخته بود و اوضاع اقتصادیاش مناسب نبود؛ اما جسمش سالم بود و ولایت داشت و خیلی چیزهای دیگر داشت؛ یعنی داشتههایش را نمیدید و فقط اوضاع نامناسب اقتصادیاش را میدید. تا قصد داشت حرفی بزند، حضرت به او فرمودند: ابوهاشم! به چیزهایی که داری فکر کن؛ ایمان داری که جهنم نمیروی، سلامت داری که نماز میخوانی و عبادت میکنی، امنیت داری، ولایت و چیزهای مهم دیگری داری.
در زمان پیامبر(ص) شخصی را که فوت کرده بود آورده بودند تا حضرت برای او نماز میت بخواند. هر کسی شروع کرد به نحوی بدگویی کردن از او و بیان صفات ناشایستی که او داشته است. حضرت رو به جمعیت کردند و فرمودند: یعنی این شخص هیچ کار مثبتی در زندگیاش انجام نداده است؟ شخصی گفت: یا رسولالله! من دیدم که او یک شب در راه خدا نگهبانی داد. حضرت فرمودند: همین کافی است و برگشتند و نماز خواندند.
امام حسین(ع) در برخورد با حرّ، مثبتاندیشی کرد و نفرمود تو راه را بر ما بستی و تو ما را به این صحرا کشاندی. حتی زمانی که شهید شد، حضرت سر او را بر بالین گرفت و فرمود: تو کسی هستی که مادرت بحق، تو را حُر نامید.
اگر انسان نخواهد در زندگی مثبتاندیش باشد و موارد منفی را برجستهسازی کند، در زندگی به جایی نمیرسد.
سعدبن ابیعمیر، از اصحاب خاص چند امام و نویسنده معروفی بوده است. او را زندانی کردند و در زندان، 120 ضربه شلاق به او زدند، به طوری که تمام بدنش مجروح بود، اما بانشاط بود و شکنجهگرانش از دست او به تنگ آمده و گاهی خسته میشدند. با اینکه بدن ابیعمیر، کبود و خونین بود، اما محکم، استوار و بانشاط بود. این مقاومت، همان مثبتاندیشی و نشاط است. در روایت آمده است که سرور و شادی، ظرفیت انسان را بالا میبرد و سبب میشود قدرت تحمل انسان بالا برود.
۲ـ زیستن در حال: خیلیها در فردا زندگی میکنند و خیلیها هم در دیروز در جا میزنند. خداوند متعال در قرآن کریم خطاب به پیامبر(ص) میفرماید: به مردم بگو نسبت به آنچه از دست دادهاند، غصه نخورند.
ما نسبت به گذشته یک وظیفهای داریم که همان ندامت و عبرت است. اگر کسی در گذشته گناهی انجام داده، پشیمان بشود و آن را تکرار نکند. اگر اتفاقی برایش افتاده، عبرت بگیرد تا دیگر آن اتفاق برایش نیفتد. نسبت به آینده هم یک وظیفهای داریم و آن تدبیر است. انسان باید برنامهریزی کند تا موفق بشود. پس، نه باید در گذشته زندگی کرد و نه در آینده.
عبیدالله حرّ جعفی در آینده زندگی میکرد. وقتی امام حسین(ع) او را دعوت کرد، عرض کرد میترسم اگر دنبال تو بیایم خونم هدر برود؛ میخواهم جایی کشته بشوم که نامم جاودانه بماند. یعنی دنبال عنوان و شهرت بود. افرادی مانند جون، اسلم ترکی و یزیدبنسبیط که دنبال شهرت نبودند نامشان جاودانه شد و حتی کسی نمیداند اصلاً قبر عبیدالله حرّ جعفی کجاست؟ او در آب افتاد، غرق شد. عمرسعد در فردا زندگی میکرد؛ به همین دلیل مضطرب بود و میگفت من حکومت ری را میخواهم. این موارد، بد و خطرناک است.
بعضیها کارهای خوب را به آینده ارجاع میدهند که اشتباه است؛ بلکه باید آن کار را در زمان حال انجام داد چون که در بسیاری از موارد، انسانها برای آینده وعده میدهند و انجام نمیدهند.
۳ـ هدفدار بودن: انسان باید در زندگی هدف داشته باشد. بعضیها مانند مرغ سرگردان هستند و دائم از این شاخه به آن شاخه میپرند. هدفداری، انسان را بانشاط و شاداب بار میآورد.
۴ـ اکتفا به داشتههای خود: انسان باید به داشتههای خود اکتفا کند. روایت است: هر کس به داراییهای دیگران نظر داشته باشد، اندوهگین و محزون میشود، ولی در مسائل دینی، اگر انسان به دیگران استناد کند خیلی خوب است. همانطور که در قنوت نماز عید فطر میخوانیم که: خدایا! هر چه که انسانهای خوب از تو خواستند، از تو میخواهیم.
روزی امیرالمؤمنین(ع) همراه با صحابیشان جایی ایستاده بودند که زنی از مقابل آنها رد شد که حجابش خیلی درست نبود. گاهی بدحجابی سبب گناه و نگاه شهوتآمیز جوانان میشود. حجاب، مصونیت و عزت است و گوهری را در میان یک فضایی حفظ کردن است. این چیز بدی نیست. حجاب جزء فطرت است. افرادی که دور حضرت بودند، به این زن نگاه کردند. حضرت آنها را ندامت کردند و فرمودند: به همسرانتان اکتفا کنید و نگاهتان به دیگران نباشد. اگر کسی به داشتههایش اکتفا کرد، این موجب نشاط و شادابی در زندگی میشود.
افسردگی، کسالت، سستی، تنبلی و بیحوصلگی از بیماریهای خطرناک روانی است که متأسفانه بخشهای زیادی از فضای خانواده را در بر گرفته است. بیایید در زندگی شاداب باشیم. ریشه شادابی و نشاط، در روایات اهلبیت(ع) وجود دارد. انسانهای شاداب، گروهگرا هستند و روحیه تعاون دارند و مشکلات را سنگین نمیبینند.