آرش فهیم/ سیوهفتمین دوره جشنواره فیلم فجر برگزار شد و روزهای پرکاری را برای اصحاب هنر هفتم و نویسندگان و منتقدان این حوزه رقم زد که میتوان طیفی از نظرات را در این زمینه مشاهده کرد؛ طیفی که در یک سر آن گروهی معتقدند جشنواره فیلم فجر همچنان رویدادی فاقد استراتژی و راهبرد فرهنگی خاص است و گروهی نیز آن را ستایش کردهاند. این در حالی است که همه جشنوارههای فرهنگی و هنری در همه جای جهان، چارچوب و سیاستگذاری مدون و مؤثری دارند. هدف از راهاندازی و برگزاری یک جشنواره، ایجاد جریانسازی در یک عرصه است. به گونهای که باید گفت، بخش قابل توجهی از آنچه هر سال در سطح سینمای جهان رخ میدهد، تحت تأثیر فعالیت و تأثیرگذاری جشنوارهها و مراسمهای سینمایی، از جمله اسکار است. برای نمونه، جشنواره فیلم کن همواره پذیرا و مشوق نوع ویژهای از فیلمهاست. این جشنواره، ویترین فرهنگی اتحادیه اروپاست و معمولاً سعی در حمایت از سینمایی مستقل از هالیوود را دارد. جشنواره کن همچنین سعی در تبلیغ سینمایی مخالف حاکمیت کشورهای گوناگون را دارد. دفاع از همجنسگرایی نیز از اصول جشنواره کن قلمداد میشود. با این اوصاف، هر کشور و فیلمسازی میداند که باید چه نوع فیلمی بسازد و به این جشنواره ارائه کند تا موفق شود. در نتیجه سیاستگذاری جشنواره کن و توجه به موضوعات مشخص، در بسیاری از کشورهای جهان، از جمله در ایران، هر سال تعداد زیادی فیلم با جهتگیری مورد علاقه جشنواره کن ساخته میشود. این وضعیت درباره جشنوارههای دیگری، چون برلین، ونیز، ساندنس و مراسمهایی، چون اسکار، گلدن گلوب و... نیز صادق است.
اما در جشنواره فیلم فجر، هیچگاه جهتگیری خاصی وجود نداشته است. این جشنواره، کارکردی فراتر از یک ویترین برای نمایش چکیدهای از تولیدات سالیانه سینمای ایران را ندارد؛ یعنی اینگونه نیست که فیلمسازان برای راهیابی یا برنده شدن در آن، ترغیب شوند که به موضوعات یا فرم خاصی توجه کنند. در نتیجه این جشنواره برخلاف عنوان درخشان و هویتسازش، یعنی «فجر» یک رویداد سینمایی خنثی، بیهویت، فاقد چشمانداز و بدون قدرت جریانسازی فرهنگی است. هر سال نیز نحوه برگزاری جشنواره به سلیقه مدیریت آن تغییر پیدا میکند. حتی چرایی و چگونگی راهیابی فیلمها به بخش مسابقه و همچنین انتخاب برگزیدهها، معیار و چارچوب معین و مدونی ندارد و صرفاً به نظرات و سلایق هیئت انتخاب و داوران جشنواره وابسته است. افزون بر این، بخشهای جشنواره هر سال تغییر پیدا میکند، یعنی در هر دوره، بخش یا بخشهایی حذف یا به جشنواره اضافه میشود. برای نمونه، سال گذشته بخش فیلمهای اول (نگاه نو) حذف شد؛ اما امسال دوباره همین بخش به جشنواره فجر اضافه شد! در این دوره اتفاق عجیب دیگری هم رخ داد؛ سه روز پس از شروع جشنواره، بخش خارج از مسابقه وارد جشنواره شد و در آن دو فیلم به نمایش درآمدند! این بیهویتی به رخدادهای عجیب هر ساله در افتتاحیه و اختتامیه جشنواره منجر میشود.
نداشتن رویکرد و راهبرد برای جریانسازی در جشنواره فجر، بر همه اجزا و عوامل آن تأثیر گذاشته است. حتی امسال با اینکه برگزاری جشنواره فجر با چهلمین سالگرد پیروزی انقلاب اسلامی مقارن بود؛ اما هیچ ویژهبرنامه و حتی هیچ فیلمی به این مناسبت در جشنواره وجود نداشت!
در ادامه بخشهای گوناگون جشنواره فجر را بر اساس آنچه در سیوهفتمین دوره این گردهمایی سینمایی رخ داد، بررسی میکنیم. سیوهفتمین جشنواره فیلم فجر، امسال دو روز زودتر از موعد همیشگی، 10 بهمن آغاز شد. به دلیل همزمان شدن با سالروز شهادت حضرت فاطمه(س)، روزهای 19 و 20 بهمن برگزاری جشنواره متوقف شد و پس از آن تا 22 بهمن ادامه یافت. این گزارش، پیش از اتمام جشنواره تنظیم شده و در آن، موضوعاتی چون نامزدها، برگزیدگان و مراسم اختتامیه تحلیل نشده است.
سیمرغ عربی!
اما از عجایب جشنواره فیلم فجر، ساخت تندیسهای این جشنواره در یک کشور عربی است، که از قضا حاوی نمادی ملی هم هست! «سیمرغ» به منزله یکی از نشانههای افسانههای ایرانی از سالها پیش، روی تندیسهای برندگان جشنواره فجر، لانه کرده است؛ اما چندی پیش یکی از مقامات جشنواره فاش کرد، این تندیس در امارات ساخته میشود! نکته مهم این است که نشان سیمرغ افزون بر اینکه جلوهای از فرهنگ و تاریخ سرزمین ماست، در مراسم اختتامیه، روز 22 بهمن همزمان با سالگرد پیروزی انقلاب اسلامی به برگزیدههای جشنواره اعطا میشود، یعنی روز ملی استقلال. اما ساخت این جایزه به کشور دیگر سفارش داده شده که این اقدام خودش با استقلال فرهنگی ما تضاد دارد. همچنین کشوری که ساخت تندیس سیمرغ را برعهده گرفته، همواره چشم به بخشی از خاک سرزمین ماـ جزایر سهگانه در خلیجفارسـ دارد و امروز از متحدان عربستان در جریان کشتار مردم یمن محسوب میشود. از طرفی، امسال به نام «حمایت از کالای ایرانی» نامگذاری شده، اما در شب جشن سینمایی سالگرد پیروزی انقلاب یک کالای خارجی به دست منتخبان جشنواره فجر داده میشود! یعنی این حرکت، از هر نظر دهنکجی به استقلال، هویت و فرهنگ ایرانیـ اسلامی ما به حساب میآید.
هر چند این اتفاق، از یک نظر معنادار است؛ از این نظر که ساخت نشان جشنواره در کشوری بیگانه، خود استعارهای از بیهویتی و دور بودن بخش اعظم آثار این جشنواره با مبانی اعتقادی و فرهنگی ایران است. جشنوارهای که ویترینش با آثاری اغلب سیاه و سخیف و بیمایه پر شده، لابد سیمرغش هم باید کار دیگران باشد.
افتتاحیه یا افتضاحیه؟
اما پرده دیگری از آشفته بازار جشنواره فجر امسال، مراسم افتتاحیهای نه در شأن سینمای ایران بود. افتتاحیهای پرحاشیه که در آن به جز سخنرانی دبیر جشنواره، هیچ نشان دیگری از بزرگداشت 40 سالگی پیروزی انقلاب اسلامی دیده نمیشد! حداقل انتظار میرفت در مراسم، از خانواده شهدا یاد شود، از چند هنرمند شهید که تعدادشان هم کم نیست، تجلیل به عمل آید و تصاویری از روزهای پیروزی انقلاب اسلامی زینتبخش در و دیوار مراسم باشد؛ اما نه تنها این حداقل وجود نداشت که اتفاقاتی دور از شأن انقلاب رخ داد. یکی از این حاشیهها، بزرگداشت افرادی بود که جایگاه آنها در حدی نبود که همزمان با چهلمین سالگرد پیروزی انقلاب اسلامی و در آیین آغازین جشنواره فجر تجلیل شوند.
اصولاً باید افرادی در آغاز یا پایان یک جشنواره مورد تکریم قرار گیرند که یا مناسبتی با آن رویداد داشته باشند یا دستاورد و موفقیتی؛ اما افرادی در مراسم شروع سیوهفتمین جشنواره فیلم فجر تجلیل شدند که نه تناسبی با این مقطع از برگزاری جشنواره دارند و نه اینکه سالهاست افتخاری به دست آوردهاند؛ مانند فاطمه معتمدآریا که مدتهاست در هیچ فیلم بزرگی حضور نداشته و بازی چندان چشمگیری انجام نداده است. طبیعی است وقتی به چنین بازیگری میدان خودنمایی روی صحنه مراسم داده شود، او عقدهگشایی میکند. این قضیه درباره عباس گنجوی نیز صادق است. دقیقاً افرادی که شایستگی تجلیل در این مراسم را نداشتند، آن را به حاشیه بردند.
افزون بر این، در مراسم افتتاحیه این دوره از جشنواره فیلم فجر نمایشی روی صحنه رفت که نمایشهای اخیر این کارگردان علیه انقلاب بودهاند و نگارش یک نمایشنامه علیه برخی ارزشهای مذهبی را هم در کارنامهاش دارد! نمایش اجرا شده از سوی محمد رحمانیان، محتوای مناسبی برای این مراسم نداشت.
عامل ورود فیلمهای ضعیف
یکی از مسائلی که هر سال، میهمانان و مخاطبهای جشنواره فجر را آزار میدهد و امسال نیز به طور پررنگ و مضاعفی وجود داشت، حضور پرتعداد فیلمهای ضعیف و بیرمق است. آمار تولید سالیانه سینمای ایران حدود 100 فیلم است که از این تعداد حدود 30 اثر در جشنواره نمایش داده میشود؛ اما برای همه جای سؤال است که چرا بخش زیادی از آثار جشنواره، کیفیتی زیر متوسط دارند؟ شدت نازل بودن کیفیت ساختاری و محتوایی برخی از فیلمها به قدری بود که عدهای این پرسش در ذهنشان نقش بست که هیئت انتخاب جشنواره فجر بر چه اساسی به ورود آنها به جشنواره رأی داده است؟
اما وقتی فهرست این هیئت را بررسی میکنیم، حضور فیلمهای کمرمق و بیمحتوا، چندان هم عجیب به نظر نمیرسد. آنچه اتفاق افتاده، این است که گزینش اعضای این هیئت، دور از اصول یک جشنواره استاندارد است. در جشنوارههای مطرح جهان رسم است که افرادی داور یا انتخابگر میشوند که یک یا دو سال قبل از جشنواره، موفقیت یا درخششی را کسب کرده باشند، یعنی حداقل اینکه فیلم خوبی از آنها دیده شده باشد؛ اما در هیئت انتخاب سیوهفتمین جشنواره فیلم فجر افرادی منصوب شدهاند که بیشتر آنها دوران رکود خود را میگذرانند و نام برخی از ایشان برای سینمادوستان آشنا نیست!
وقتی گروه انتخاب و داوری جشنواره به شیوهای غیراصولی و با فاصله از استانداردهای جهانی منصوب میشوند، اکران بیش از حد آثار سخیف و بیمایه نیز چندان دور از انتظار نیست. برای ارتقای آثار راه یافته به بخش مسابقه جشنواره فجر، چارهای نیست جز اینکه وضعیت هیئت انتخاب جشنواره دگرگون شود و چهرههای موفق، متخصص و متعهد به آن وارد شوند.
گافهای هیئت انتخاب
فیلم «تیغ و ترمه» ساخته جدید کیومرث پوراحمد را به یقین باید گاف بزرگ هیئت انتخاب دانست. پذیرش فیلمی با داستانی تکهپاره و غیرحرفهای در جشنواره از آن اتفاقات شگفتانگیز است. شخصیت اصلی فیلم، یعنی ترمه، متوجه میشود که شوهرش به وی خیانت کرده است. برای انتقام، تابلوهای نقاشی شوهرش را آتش میزند. ناگهان، داستان به سه ماه پیش برمیگردد و در ادامه، ماجرای درگیریهای ترمه با مادر و عمویش روایت میشود، بدون اینکه با قصه اول فیلم ربطی داشته باشد! در سراسر فیلم نیز، صحنههای جدا و بیارتباط با روایت اصلی وجود دارد. برای نمونه در بخشی از فیلم، ترمه پس از دیدن یک پسر دستفروش، با او صمیمی میشود و سیگارش را به او میدهد! اصلاً معلوم نیست که چنین صحنهای وسط فیلم چه میکند؟! از فیلمنامه بیدر و پیکر «تیغ و ترمه» که بگذریم، کارگردانی فیلم به قدری ضعیف است که حتی یک بازی یا موقعیت درست و سنجیده هم در فیلم نمیبینیم. کارگردانی به حدی در سطح پایین انجام شده که فیلمی تراژدی، از میانه به یک طنز ناخواسته تبدیل میشود!
فیلم «یلدا» به کارگردانی مسعود بخشی نیز یک تلهفیلم سطح پایین و نزدیک به صفر است. گویی برنامه «ماه عسل» که هر سال در ماه مبارک رمضان از تلویزیون پخش میشود، روی پرده سینما آمده است. برای همه جای شگفتی بود که چرا این فیلم به بخش مسابقه فیلمهای اول راه یافته و اینکه هیئت انتخاب چه نکات ارزشمندی در آن دیده است؟!
فیلم «زهرمار» نیز یک کپی دست چندم از آثار مسعود دهنمکی است. این فیلم به کارگردانی جواد رضویان که قرار بوده کمدی باشد، اما به ندرت خنده مخاطب را برمیانگیزد، پر از اتفاقات غیرمنطقی است. همچنین حجم بالای اشارات و کنایات غیراخلاقی، این فیلم را واقعاً به یک زهرمار تبدیل کرده است!
فیلمهای دیگری چون؛ «روزهای نارنجی»، «مردی بدون سایه»، «بنفشه آفریقایی» و... نیز آثاری زیر سطح متوسط بودند که شایسته حضور در بخش مسابقه جشنواره به نظر نمیرسیدند.
رد پای سفارشهای غربی
یکی از مسائل سینمای ایران که کمتر به آن توجه شده است، ساختن فیلمهای سفارشی از خارج است. همانطور که در ابتدای این گزارش نیز اشاره شد، جشنوارههای غربی، با هدف جریانسازی و تأثیرگذاری بر سینمای جهان برگزار میشوند. آنها با دعوت از فیلمسازان و اهدای جایزه به فیلمهایی خاص از سینمای ایران یک خط تولید ویژه را ایجاد کردهاند؛ یعنی طیف به نسبت گستردهای از فیلمسازان با هدف اینکه در جشنوارههای غربی بدرخشند، فیلمهایی باب طبع آنها میسازند. مضامین اینگونه فیلمها، عمدتاً ضد خانوادگی و علیه ارزشهای انقلابی و دفاع مقدسی و با هدف ترویج و عادی نشان دادن سبک زندگی و ضد ارزشهای غربی است. یکی از مضامینی که در فیلمهای شبهروشنفکرانه این دوره از جشنواره فیلم فجر آشکار بود، منفی نشان دادن شخصیت پدرها و مادرها بود.
از جمله اینگونه فیلمها میتوان به فیلم «درخونگاه» اشاره کرد. این فیلم به کارگردانی سیاوش اسعدی، درباره خانوادهای است که یکی از فرزندانش در جنگ تحمیلی مفقود شده است و دیگری برای کار، هشت سال به ژاپن رفته و برگشته است. در تمام طول فیلم، بارها به کنایه از «هشت سال سیاه و ویرانگر» در زندگی این خانواده سخن گفته میشود. البته محور این حرفها، هشت سالی است که یکی از پسرها در ژاپن گذرانده بود، اما کنایه از هشت سال دفاع مقدس دارد. در این فیلم همچنین خانوادهای به نمایش درآمده که حتی به فرزندان خود نیز رحم نمیکند. مقام مقدس مادری در این فیلم به جایگاهی منفی تنزل یافته است.
«طلا» هم از دیگر آثار بحثبرانگیز سیوهفتمین جشنواره فیلم فجر است. این فیلم به کارگردانی پرویز شهبازی، در کنار ضعف مفرط در ساختار فیلمنامه، محتوای سیاهی دارد. جای سؤال است که چگونه دستگاه نظارت و ممیزی سینما اجازه داده که در یک فیلم، موضوع ازدواج سفید و بچهدار شدن نامشروع، امری عادی جلوه داده شود؛ فیلمی که باز هم کلیشههایی چون خانوادههای فروپاشیده، پدرهایی که با فرزندان خود دشمن هستند و مهاجرت جوانان به خارج را دستمایه قرار داده است.
در فیلم «بنفشه آفریقایی» به کارگردانی مونا زندی، رابطه عاطفی یک زن متأهل با همسر سابقش نمایش داده میشود. طوری که این زن، شوهر سابق خود را از آسایشگاه به خانه میآورد و همراه با وی و شوهر کنونیاش، سه نفری زیر یک سقف زندگی میکنند! در فیلم «تیغ و ترمه» همه خانوادهها از هم پاشیدهاند و بیشتر شخصیتهای داستان به همسرشان خیانت میکنند. این فیلم شاید اولین فیلم سینمای ایران باشد که در آن فحاشی به مادر و ضرب و شتم وی از سوی دخترش نمایش داده میشود. در فیلم «مردی بدون سایه» نیز مردی به همسرش شک میکند و در نهایت وی را به قتل میرساند. در «قصر شیرین» نیز ماجرای پدری روایت میشود که خانوادهاش را رها کرده و از فرزندان و همسرش نفرت دارد و...
اقلیت قدرتمند جشنواره فجر
یکی از نقاط ضعف بارز سیوهفتمین جشنواره فیلم فجر، حداقل حضور سینمای انقلاب و دفاع مقدس است. طوری که در این جشنواره حتی یک فیلم در ارتباط مستقیم با انقلاب اسلامی شرکت نکرد. همچنین تنها فیلم دفاع مقدسی این رویداد «23 نفر» است. هر چند که فیلم «رد خون» نیز به دلیل ارتباطش با عملیات مرصاد، میتواند در دایره فیلمهای دفاع مقدسی قرار گیرد و در ضمن، موضوعی انقلابی هم دارد. فیلم «تختی» نیز به هیچوجه یک اثر انقلابی به معنای واقعی کلمه نیست، اما در آن به ظلم و ستمهای رژیم پهلوی اشاراتی کوتاه شده است. اگرچه فیلمهای ارزشی در سیوهفتمین جشنواره فیلم فجر در اقلیت بودند، اما توانستند اعتبار این رویداد را حفظ کنند. چون برترین آثار این دوره از جشنواره فجر، آثاری با مضامین انقلابی و دفاع مقدسی هستند.
«23 نفر» به کارگردانی مهدی جعفری که تنها فیلم با موضوع دفاع مقدس است و به طور مستقیم به وقایع جنگ تحمیلی میپردازد، از روی کتابی با همین عنوان تولید شده است. کتابی که خاطرات یک گروه از نوجوانان را روایت میکند که پیش از عملیات الی بیتالمقدس و آزادسازی خرمشهر در سال 1361 به اسارت رژیم بعث صدام درآمدند. این فیلم همچنین از معدود آثار اقتباسی این دوره از جشنواره فجر است. ماجرای 23 نوجوان دلاوری که با مقاومت خودشان، دستگاه نظامی و امنیتی صدام را به ستوه آوردند، یکی از مقاطع جذاب دوران جنگ هشت ساله است که جای ساخت فیلم سینمایی درباره آن در سینما خالی بود. بنابراین به تصویر کشیدن این ماجرا در قالب یک فیلم سینمایی، اقدامی هوشمندانه بود؛ چرا که سوژهای است که هم مملو از جنبهها و لحظات دراماتیک است و میتوان با حداقل هزینه و بودجه، یک فیلم دفاع مقدسی مؤثر و تکاندهنده ساخت و هم اینکه هویت و واقعیت راستین مقاومت هشت ساله ملت ایران را به جهانیان و نسلهای آینده نشان داد.
در فیلم «23 نفر» تقابل کودکان و نوجوانان به مثابه تبلور راستی و پاکی با خشم و خصم نیروهای صدام، عصاره و خلاصهای است از آنچه در طول جنگ هشت ساله گذشت. نقطه قوت فیلم، همین سوژه درخشان و کمنظیر و روایت پرالتهاب و تماشایی فیلم است. به همین دلیل هم با وجود کارگردانی و ساختار متوسط آن، اما فیلمی، دلنشین است و تصویری واقعی و در عین حال حقیقتطلبانه از ماهیت و هویت دفاع مقدس نشان میدهد.
قسمت دوم «ماجرای نیمروز» که با عنوان «رد خون» ساخته شده است، ادامه مقابله گروهی از نیروهای اطلاعات سپاه با سازمان منافقین است. روایت فیلم، با عملیات مرصاد ارتباط دارد. «رد خون» به کارگردانی محمدحسین مهدویان نسبت به قسمت اول این فیلم، داستانی پیچیده و معماییتر هم دارد؛ فیلمی که هم شجاعت و ذکاوت نیروهای امنیتی و دفاعی کشور را به زیبایی نمایش میدهد و هم عمق زشتی جنایات تروریستها را برملا میکند. فیلمی که البته برخلاف قسمت اول، بیش از حماسه، آمیخته با تراژدی است.
«شبی که ماه کامل شد» ساخته جدید نرگس آبیار هم به دلیل پرداختن به ماجراهای گروهک تروریستی ریگی، از آثار قابل توجه این دوره از جشنواره فیلم فجر است. با اینکه کارگردانی این فیلم را یک زن برعهده داشته، اما یک فیلم مردانه و پر از لحظات نفسگیر و اکشن است. یکی از صحنههای فیلم که تقابل نیروهای دفاعی ایران با گروهک ریگی را نمایش میدهد، از صحنههای طلایی این دوره از جشنواره است. با این حال، فیلمنامه کار ضعفهایی دارد که به آن لطمه زده است.
«دیدن این فیلم جرم است» نیز اولین فیلم رضا زهتابچیان است که توانست توجه بسیاری از منتقدان و مردم را در جشنواره جلب کند؛ فیلمی که از آن به «آژانس شیشهای2» یاد میشود و به خروش اعتراضی یک بسیجی علیه یک ظلم میپردازد. رویکرد انتقادی فیلم، تند و گزنده به نظر میرسد، اما قهرمان فیلم، یک حزباللهی دلسوخته و پاکباخته است و اینکه فیلم، به هیچوجه وطنفروشی نمیکند و برای مردم داخل کشور ساخته شده است.
با توجه به برتری ساختاری و هنری اغلب فیلمهای ارزشی این دوره از جشنواره فیلم فجر، باید منتظر ماند و دید آیا در مراسم اختتامیه داوران آزادگی خود را حفظ میکنند، یا مانند دورههای گذشته، باز هم برخی از آثار انقلابی، قربانی سیاستهای خاص جریان غربگرا در سینما میشوند؟