شهناز سلطانی/ اهل هنر میگویند هنر در دل جامعه پدیدار میشود، اگرچه پدیدآورنده فرد است و معتقدند هنر بازگوکننده شرایط حاکم بر زندگی جمعی است. هنر نقش روانکاوی جامعه را بر دوش میکشد. در واقع، هنرمند با زبان و بیان متفاوت و اثربخش زبان گویای مردم میشود و آنچه را که در پس ذهن و زندگی آنها چالشبرانگیز شده، بیرون میکشد. هنرمند رسالتی دارد که همواره او را دغدغهمند میکند. به بیان سادهتر، او میکوشد به شکلی هنرمندانه به تصویر بکشد آنچه را که بر مردم گذشته و میگذرد و همینطور آنچه را که آرزو میرود. اثرگذاری دوسویه هنر بر جامعه و جامعه بر هنر هم به خوبی گواهی میدهد، جامعه و مردم و هنرمند و اثر هنری به سختی و فشردگی مانند تار و پود یک فرش در هم تنیدهاند و یکی بدون دیگری بیمعنی مینماید.
موسیقی
پیونددهنده مردم
وقوع انقلاب اسلامی در سال ۱۳۵۷ نقطهای بود تا سرآغاز تحولی بزرگ باشد در عرصههای گوناگون هنر، مانند موسیقی، سینما و...؛ آنها دستخوش تغییراتی شدند که دور از انتظار نبود.
موسیقی از آن دست هنرهایی بود که هر چه به روزهای پیروزی انقلاب اسلامی نزدیک میشدیم، حال و هوای جامعه را به خوبی وصف میکرد. سرودهای حماسی که مردم را با هم متحد و همسو کرده بود، هنوز هم بعد از نزدیک به نیم قرن در حافظه تاریخی مردم ما به خوبی ثبت شده است و در گذر زمان هنوز صدای تازگی آن شنیده میشود. سرودهای انقلابی که حالا به بخشی از تاریخ انقلاب تبدیل شدهاند و به خوبی نشان میدهد چه پیوند عمیقی بین مردم جامعه و هنر وجود دارد.
در دوره پیش از انقلاب به واسطه جوی که در جامعه حاکم شده بود، موسیقی نازلی هم به تبعیت از آن به گوش میرسید. برای نمونه، در «فیلم فارسی»ها لازم بود یک نوع موسیقی با آنها هماهنگ باشد یا در کابارهها خوانندگان و نوازندگان دست چندمی بودند که خوراک مسموم! مورد نیاز این بخش از جامعه را تأمین میکردند. البته ناگفته نماند که در همان شرایط حاکم، هنرمندان قابلی هم بودند که با تولید آثار موسیقیایی فاخر رد پایی محکم از خود در تاریخ موسیقی برجای گذاشتند.
در دوره پس از انقلاب اسلامی و با آغاز جنگ تحمیلی علیه ملت و کشور، دوباره سرودهای حماسی جان تازهای گرفت که این نیز گویای شرایط حاکم در دهه پس از انقلاب بود و رابطه تنگاتنگی بین جامعه و هنر پدید آمده بود.
باید به جشنواره موسیقی فجر هم اشاره کرد که در سالهای پس از انقلاب پایهگذاری شد و به صحنهای برای رقابت در عرصه تولید موسیقی ملی و ایرانی و ارزشمند مبدل شد. البته تا چند دهه پس از انقلاب اسلامی تا حدی هنوز ترانهها و اشعار موسیقیایی پیش از انقلاب مشتری داشت؛ اما در چند سال اخیر ذائقه مردم و به ویژه نسل جوان به خوبی شناسانده شده و منطبق بر آن هنرمندانی به عرصه آمدهاند که به خلق آثاری دست زدهاند که تقریباً تاریخ انقضای آثار سطح پایین موسیقیایی پیش از انقلاب را به پایان رساندهاند.
سینمای غیر قابل دفاع
پیش از انقلاب
سینمای پیش و پس از انقلاب تقریباً به هیچ وجه قابل قیاس نیستند. پیش از انقلاب فیلمفارسیهایی تولید میشدند که سالهاست دیگر نمیتوانیم سرمان را بالا بگیریم و بگوییم این فیلمها در جامعه ایرانی و اسلامی ما تولید شدهاند؛ زیرا در آنها نقشها، به ویژه نقشی که به زنها سپرده شده است، به هیچ وجه قابل دفاع نیست. فیلمهای نازل و سرگرمکننده پوچی که در اصل دستاوردی برای تاریخ سینمای ما نداشتند. در سالهای پس از انقلاب جشنواره مهم فیلم فجر پایهگذاری شد تا عیاری باشد برای سنجش فیلمهایی که تولید میشود. «جنگ تحمیلی» و «انقلاب اسلامی» دو موضوع مهمی بودند که در سالهای پس از انقلاب به آنها توجه شد؛ به ویژه محور دفاع مقدس که تلنگری بود در ذهن و توانمندی فیلمسازان هنرمند و متعهد که پا به عرصه گذاشتند تا پیوندی هنری بین مردم و جنگ برقرار کنند و زبان گویایی باشند برای مردم که جنگ با حال و روزشان چه میکرد.
اما فیلمهای پس از انقلاب به موضوعات دفاع مقدس محصور نشد و با بهرهگیری از فضای مساعد و مناسب ایجاد شده در پرتو آزادی ایجاد شده در کشور، به موضوعات سیاسی، اجتماعی، فرهنگی، اقتصادی و... پرداخته و به رسالت خود در بیان واقعیتهای موجود در جامعه میپردازد. خوبیها و بدیها، زشتیها و زیباییها، شیرینیها و تلخیها به طور خلاصه، سیاه و سفیدها با بازی هنرمندانی از قشرهای گوناگون و با افکار و دیدگاههای متفاوت بر روی پرده نقرهای نقش میبندد. در این میان اگرچه از فیلمهای کماثر و ضعیف تا فیلمهایی که تنها سیاهنمایی میکنند، مشاهده میشود، اما فضای عمومی سینما نسبت به آنچه در دوران طاغوت وجود داشت، فضایی انسانی و با رعایت ارزشهای حاکم بر جامعه است.
در کنار محتوای فیلمها، فضای سینماها هم فضایی فرهنگی، سالم و امن برای تماشاگران و مخاطبانی است که علاقهمندند با هنر هفتم همراه باشند.
گسترش و توسعه سینماها و پردیسهای سینمایی در نقاط مختلف کشور نیز نشانه جایگاه فرهنگ و هنر در جمهوری اسلامی ایران است.
رهایی هنرهای تجسمی
از پوچگرایی
انقلاب اسلامی در مسیر هنرهای تجسمی هم تغییرات محسوسی ایجاد کرد. این هنرها که پیش از این از ابتذال و سخیف بودن رنج میبرد و بیشتر در گالریهای محدود جا داشت، در واقع از دسترس مردم دور بود، نه از نظر مکانی که از نظر ارتباطی که بین این آثار و مردم برقرار نمیشد. این گونه هنر در سالهای پس از انقلاب به شدت متأثر شد از وقایعی که در جامعه به واسطه انقلاب رخ داده بود. این هنرها هم به ویژه در سالهای جنگ و پس از آن با مردم ارتباط خوبی گرفت و در بین آنها جای خود را باز کرد برای نمونه، در سالهای اخیر در و دیوار شهر را پر از آثار هنری میبینیم که در سالهای پیش از انقلاب ردی از آنها دیده نمیشد. اتحاد و شهادت و جهاد و از خود گذشتگی در بیشتر آثار هنرمندان تجسمی پررنگ بود؛ در حالی که پیش از انقلاب به ظاهر پوچگرایی در این آثار بارز بود. در این رشته نیز هنرمندان جوان و پر از خلاقیتی پا به عرصه
گذاشتند.
به هر حال، هنر که خاستگاهی مردمی دارد، در همه ادوار از جامعه تأثیر میپذیرد و با خلقی نو در جامعه ردی از خود میگذارد. هنر متعالی آن هنری است که این قرابت را نزدیک و نزدیکتر کند و وسیلهای باشد برای حرکت رو به جلوی جامعه باشد که متشکل از مردم است و به شیوه خود اگر نمیتواند دوای درد باشد، به قدر مرهمی اندک هم باشد، کفایت میکند.