سیدپرویز فتاح، رئیس کمیته امداد در مراسم امضای تفاهم‌نامه ساخت هزار واحد مسکونی برای خانواده‌های ایتام در مناطق محروم کشور که با حضور رئیس سازمان برنامه و بودجه کشور انجام شد، گفت: با روند فعلی و بر اساس برنامه‌ریزی‌های انجام شده در کمیته امداد، تا پایان سال ۱۳۹۸ هیچ خانواده ایتامی در کمیته امداد بدون مسکن مناسب نخواهد بود و همه خانواده‌های ایتام تحت حمایت، صاحب خانه می‌شوند.

وارسی جایگاه هنر پیش و پس از انقلاب با رهیافت اجتماعی

   شهناز سلطانی/ اهل هنر می‌گویند هنر در دل جامعه پدیدار می‌شود، اگرچه پدیدآورنده فرد است و معتقدند هنر بازگوکننده شرایط حاکم بر زندگی جمعی است. هنر نقش روانکاوی جامعه را بر دوش می‌کشد. در واقع، هنرمند با زبان و بیان متفاوت و اثربخش زبان گویای مردم می‌شود و آنچه را که در پس ذهن و زندگی آنها چالش‌برانگیز شده، بیرون می‌کشد. هنرمند رسالتی دارد که همواره او را دغدغه‌مند می‌کند. به بیان ساده‌تر، او می‌کوشد به شکلی هنرمندانه به تصویر بکشد آنچه را که بر مردم گذشته و می‌گذرد و همین‌طور آنچه را که آرزو می‌رود. اثرگذاری دوسویه هنر بر جامعه و جامعه بر هنر هم به خوبی گواهی می‌دهد، جامعه و مردم و هنرمند و اثر هنری به سختی و فشردگی مانند تار و پود یک فرش در هم تنیده‌اند و یکی بدون دیگری بی‌معنی می‌نماید. 

موسیقی 
پیونددهنده مردم 
وقوع انقلاب اسلامی در سال ۱۳۵۷ نقطه‌ای بود تا سرآغاز تحولی بزرگ باشد در عرصه‌های گوناگون هنر، مانند موسیقی، سینما و...؛ آنها دستخوش تغییراتی شدند که دور از انتظار نبود. 
موسیقی از آن دست هنرهایی بود که هر چه به روزهای پیروزی انقلاب اسلامی نزدیک می‌شدیم، حال و هوای جامعه را به خوبی وصف می‌کرد. سرودهای حماسی که مردم را با هم متحد و همسو کرده بود، هنوز هم بعد از نزدیک به نیم قرن در حافظه تاریخی مردم ما به خوبی ثبت شده است و در گذر زمان هنوز صدای تازگی آن شنیده می‌شود. سرودهای انقلابی که حالا به بخشی از تاریخ انقلاب تبدیل شده‌اند و به خوبی نشان می‌دهد چه پیوند عمیقی بین مردم جامعه و هنر وجود دارد. 
در دوره پیش از انقلاب به واسطه جوی که در جامعه حاکم شده بود، موسیقی نازلی هم به تبعیت از آن به گوش می‌رسید. برای نمونه، در «فیلم فارسی»ها لازم بود یک نوع موسیقی با آنها هماهنگ باشد یا در کاباره‌ها خوانندگان و نوازندگان دست چندمی بودند که خوراک مسموم! مورد نیاز این بخش از جامعه را تأمین می‌کردند. البته ناگفته نماند که در همان شرایط حاکم، هنرمندان قابلی هم بودند که با تولید آثار موسیقیایی فاخر رد پایی محکم از خود در تاریخ موسیقی برجای گذاشتند. 
در دوره پس از انقلاب اسلامی و با آغاز جنگ تحمیلی علیه ملت و کشور، دوباره سرودهای حماسی جان تازه‌ای گرفت که این نیز گویای شرایط حاکم در دهه پس از انقلاب بود و رابطه تنگاتنگی بین جامعه و هنر پدید آمده بود. 
باید به جشنواره موسیقی فجر هم اشاره کرد که در سال‌های پس از انقلاب پایه‌گذاری شد و به صحنه‌ای برای رقابت در عرصه تولید موسیقی ملی و ایرانی و ارزشمند مبدل شد. البته تا چند دهه پس از انقلاب اسلامی تا حدی هنوز ترانه‌ها و اشعار موسیقیایی پیش از انقلاب مشتری داشت؛ اما در چند سال اخیر ذائقه مردم و به ویژه نسل جوان به خوبی شناسانده شده و منطبق بر آن هنرمندانی به عرصه آمده‌اند که به خلق آثاری دست زده‌اند که تقریباً تاریخ انقضای آثار سطح پایین موسیقیایی پیش از انقلاب را به پایان رسانده‌اند. 
سینمای غیر قابل دفاع
 پیش از انقلاب
سینمای پیش و پس از انقلاب تقریباً به هیچ وجه قابل قیاس نیستند. پیش از انقلاب فیلم‌فارسی‌هایی تولید می‌شدند که سال‌هاست دیگر نمی‌توانیم سرمان را بالا بگیریم و بگوییم این فیلم‌ها در جامعه ایرانی و اسلامی ما تولید شده‌اند؛ زیرا در آنها نقش‌ها، به ویژه نقشی که به زن‌ها سپرده شده است، به هیچ وجه قابل دفاع نیست. فیلم‌های نازل و سرگرم‌کننده پوچی که در اصل دستاوردی برای تاریخ سینمای ما نداشتند. در سال‌های پس از انقلاب جشنواره مهم فیلم فجر پایه‌گذاری شد تا عیاری باشد برای سنجش فیلم‌هایی که تولید می‌شود. «جنگ تحمیلی» و «انقلاب اسلامی» دو موضوع مهمی بودند که در سال‌های پس از انقلاب به آنها توجه شد؛ به ویژه محور دفاع مقدس که تلنگری بود در ذهن و توانمندی فیلمسازان هنرمند و متعهد که پا به عرصه گذاشتند تا پیوندی هنری بین مردم و جنگ برقرار کنند و زبان گویایی باشند برای مردم که جنگ با حال و روزشان چه می‌کرد. 
اما فیلم‌های پس از انقلاب به موضوعات دفاع مقدس محصور نشد و با بهره‌گیری از فضای مساعد و مناسب ایجاد شده در پرتو آزادی ایجاد شده در کشور، به موضوعات سیاسی، اجتماعی، فرهنگی، اقتصادی و... پرداخته و به رسالت خود در بیان واقعیت‌های موجود در جامعه می‌پردازد. خوبی‌ها و بدی‌ها، زشتی‌ها و زیبایی‌ها، شیرینی‌ها و تلخی‌ها به طور خلاصه، سیاه و سفیدها با بازی هنرمندانی از قشرهای گوناگون و با افکار و دیدگاه‌های متفاوت بر روی پرده نقره‌ای نقش می‌بندد. در این میان اگرچه از فیلم‌های کم‌اثر و ضعیف تا فیلم‌هایی که تنها سیاه‌نمایی می‌کنند، مشاهده می‌شود، اما فضای عمومی سینما نسبت به آنچه در دوران طاغوت وجود داشت، فضایی انسانی و با رعایت ارزش‌های حاکم بر جامعه است.
در کنار محتوای فیلم‌ها، فضای سینماها هم فضایی فرهنگی، سالم و امن برای تماشاگران و مخاطبانی است که علاقه‌مندند با هنر هفتم همراه باشند.
گسترش و توسعه سینماها و پردیس‌های سینمایی در نقاط مختلف کشور نیز نشانه جایگاه فرهنگ و هنر در جمهوری اسلامی ایران است.

رهایی هنرهای تجسمی
 از پوچ‌گرایی
انقلاب اسلامی در مسیر هنرهای تجسمی هم تغییرات محسوسی ایجاد کرد. این هنرها که پیش از این از ابتذال و سخیف بودن رنج می‌برد و بیشتر در گالری‌های محدود جا داشت، در واقع از دسترس مردم دور بود، نه از نظر مکانی که از نظر ارتباطی که بین این آثار و مردم برقرار نمی‌شد. این ‌گونه هنر در سال‌های پس از انقلاب به شدت متأثر شد از وقایعی که در جامعه به واسطه انقلاب رخ داده بود. این هنرها هم به ویژه در سال‌های جنگ و پس از آن با مردم ارتباط خوبی گرفت و در بین آنها جای خود را باز کرد برای نمونه، در سال‌های اخیر در و دیوار شهر را پر از آثار هنری می‌بینیم که در سال‌های پیش از انقلاب ردی از آنها دیده نمی‌شد. اتحاد و شهادت و جهاد و از خود گذشتگی در بیشتر آثار هنرمندان تجسمی پررنگ بود؛ در حالی که پیش از انقلاب به ظاهر پوچ‌گرایی در این آثار بارز بود. در این رشته نیز هنرمندان جوان و پر از خلاقیتی پا به عرصه
 گذاشتند. 
به هر حال، هنر که خاستگاهی مردمی دارد، در همه ادوار از جامعه تأثیر می‌پذیرد و با خلقی نو در جامعه ردی از خود می‌گذارد. هنر متعالی آن هنری است که این قرابت را نزدیک و نزدیک‌تر کند و وسیله‌ای باشد برای حرکت رو به جلوی جامعه باشد که متشکل از مردم است و به شیوه خود اگر نمی‌تواند دوای درد باشد، به قدر مرهمی اندک هم باشد، کفایت می‌کند.


 صحرا محمدی/ همیشه کسانی هستند که از آب گل‌آلود ماهی بگیرند. مصداق این دست آدم‌ها در جامعه این روزهای ما فراوان است. صاحبان آن فروشگاه زنجیره‌ای که گوشت‌های تنظیم بازار را در سردخانه‌شان ذخیره کرده‌اند تا به قیمت بالاتر و سود بیشتر بفروشند، مغازه‌دارهایی که کالاهای قدیمی را به قیمت روز می‌فروشند، تولیدکنندگان محصولات لبنی‌ـ که از جمله نیازهای ضروری تغذیه‌ای به شمار می‌روندـ قیمت‌ها را روز به روز یا هفته به هفته افزایش می‌دهند، شبکه توزیع کالاهای اساسی که در کمین نشسته‌اند تا هر کالایی را زمانی وارد چرخه مصرف و فروش کنند که صفرهای حساب بانکی‌شان بالا بزند و... .
ما انسان‌ها به صدها و هزاران دلیل به یکدیگر پیوند خورده‌ایم و فردیت و زندگی فردی برای ما معنا ندارد. به همین دلیل است که انسان را موجودی اجتماعی می‌نامیم و زندگی در جامعه برای ما مفهوم ارزشمندی دارد. شک نکنیم که همه ما که در دایره این دست آدم‌ها جا داریم، در واقع فردیت را متن فرض کرده‌ایم و جامعه را به حاشیه رانده‌ایم. پس باید مترصد بنشینیم تا ضربه‌ای که نادانسته و ناخواسته بر پیکره جامعه وارد کرده‌ایم، به سمت خودمان نشانه برود. 
همه ما در یک جامعه زندگی می‌کنیم و رفتاری که از خودمان نشان می‌دهیم، ردی بر جا می‌گذارد که اگر آن نشان خوب یا بد باشد، به همه ما تسری پیدا می‌کند. مسئولیت اجتماعی همه آن چیزی است که همه ما را در قبال یکدیگر مسئول می‌داند. همه ما در یک کشتی نشسته‌ایم که اگر رخنه‌ای در آن ایجاد شود، همه با هم دچار مشکل می‌شویم و اگر به سلامت به مقصد برسیم، همه به سلامت رسیده‌ایم نه یک فرد. بنابراین عقلانیت حکم می‌کند رفتار ما در جامعه‌ای که زندگی می‌کنیم، بر پایه تدبیر و منطق باشد نه صرفاً بر پایه خواسته‌ها و منافع فردی. 
توسعه و پیشرفت یک جامعه در بستر زمان رخ می‌دهد. برنامه‌ریزی‌ها برای رسیدن به هدف باید مهم، درست و اصولی باشد. وقتی ما مردم در نقش مجریان این برنامه‌ها افق دیدمان فقط منافع فردی باشد، به طور حتمی راه به جایی نخواهیم برد. در وضعیت فعلی این مصادیق قابل فهم‌تر است. منافع فردی و به ظاهر گشایش اقتصادی ما حتماً برای بسیاری تنگنای اقتصادی می‌سازد. قرار گرفتن در وضعیت اقتصادی مشقت‌بار به دنبال خود ناهنجاری‌های اجتماعی به همراه می‌آورد. بی‌شک احتمال فروپاشی یک خانواده زمانی زیاد است که تأمین مایحتاج زندگی دشوار و گاهی ناممکن می‌شود. فقر به دنبال خود نابرابری اجتماعی می‌آورد و یکی از نتایج نابرابری اجتماعی سرخوردگی است که به هیچ وجه نباید آن را دست کم گرفت. سرخوردگی امید و اعتماد را از جامعه سلب می‌کند. پس یادمان باشد وقتی پای منافع فردی و مادی‌مان محکم می‌ایستیم، در واقع راه را به روی منافع جمعی و اجتماعی می‌بندیم و به انتخابی دست می‌زنیم که پیامدهای آن در درازمدت دامن ما را هم خواهد گرفت بی‌آنکه متوجه آن باشیم. اگر پیامدهای آن به ما هم نرسد که بعید به نظر می‌رسد، به فرزندان ما خواهد رسید و ما با کارمان در اصل زیر پای فرزندان‌مان را خالی می‌کنیم. بنابراین باید بدانیم و آگاه باشیم رفتارهای ما و نتایج آن در جامعه به هم گره خورده است و نمی‌توان آن را نادیده گرفت، پس بهتر است دست به انتخابی بزنیم که دامن ما را نگیرد!



 رسول ایمانی/ وقتی انتقال یک مفهوم ناقص صورت بگیرد و هر کسی بتواند آن مفهوم را دست‌کاری کند، برداشت‌ها و قضاوت‌ها نیز ناقص صورت می‌گیرد. صادرکننده پیام برای انتقال پیام خود یک ساعت وقت می‌گذارد و برای پاسخگویی به شبهات پیش‌آمده ۱۰ ساعت.
با همه این احوال، عده‌ای در بخش خصوصی و بدون پشتیبانی حکومت و دولت سعی در آموزش مفاهیم موجود در این فضا داشته‌اند و ابتکاراتی به خرج داده و محصولاتی هم تولید کرده‌اند، تا حدی که زحمات آنان برای فرهنگ‌سازی و آموزش نحوه حضور در فضای مجازی، دست‌اندرکاران را به فکر واداشته تا در فیلتر کردن و از دسترس خارج کردن این فضا تأمل کرده و امیدوار باشند جامعه از سمت و سوی غیرصحیح دور شود.
اگر بخواهیم این موضوع را در کشور خودمان بررسی کنیم، باید بگوییم یکی از کم‌کاری‌ها در حال حاضر این است که فرهنگ‌سازی‌اش تنها ابزاری است که نه تولید شده و نه در اختیار و کنترل ماست. برای نمونه، نرم‌افزار اینستاگرام که در جامعه ما به خشن‌افزار تبدیل شده، یک قالب غیربومی دارد که ما می‌خواهیم در آن قالب برای مردم کشورمان تولیدات فرهنگی داشته باشیم! فعالان فرهنگی و تولیدکنندگان محصولات فرهنگی مهم‌ترین چالش‌شان عدم آزادی و اختیار در این فضا است؛ زیرا اختیار گسترش پیام‌شان و نشر فکرشان در دست کسانی است که هم با نظام ما مشکل اساسی دارند و هم با فرهنگ‌مند شدن مردم ما، زیرا بقای نظام و فرهنگ‌مندی مردم کشورهایی نظیر کشور ما مساوی است با محدودیت کشورهای امپریالیستی و به اصطلاح پیشرفته. محدودیت در استعمار، استثمار، فروش اطلاعات، درآمدزایی از ایجاد فرهنگ دلخواه‌شان و هزاران محدودیت دیگر. نتیجتاً بسیار دقیق و حساب شده، دسترسی به برخی صفحات را که کاری بی‌نقص ارائه می‌دهند، محدود می‌کند، بازدید این صفحات به دلیل محدودیت دسترسی کم می‌شود، برخی پست‌ها را که باب میل‌شان نیست یا بوی حرکت صحیح می‌دهد، حذف می‌کنند و... . فعلاً کسانی محدودیت ندارند که روشمند عمل نمی‌کنند و حس می‌شود ضد نظام یا مردم هستند. البته آن طرفدار نظام که با افراط و تفریط و بهانه دست مخالفان دادن و رفتارهای ضد تبلیغی فعالیت می‌کند هم شامل محدودیت نمی‌شود. هنجارشکنان و تولیدکنندگان محصولات ضد فرهنگی، دشمنان داخلی و خارجی و تزریق‌کنندگان یأس و ناامیدی در جامعه و بین مردم به طور کلی آزاد هستند. پروپاگاندای خبری علیه مردم، فرهنگ و نظام و کسانی که هر عملی انجام می‌دهند، جز دفاع تمام‌عیار وطن و مردم و فرهنگ و اخلاق‌شان، در این خشن‌افزار آزاد هستند. 
به هر حال، با وضعیت موجود لازم است خودمان به سمت مراکز و فضاهای آموزشیِ سواد رسانه‌ای برویم و با طریقه رفتار در این فضا آشنا شویم. باید با دقت و صبر بیشتر در این فضا حضور پیدا کنیم. هر مطلبی را به دقت بخوانیم و روی صحت و سقم آن فکر کنیم. خود و خانواده خودمان را از آسیب‌های فضای مجازی دور نگه داریم و در هر سطح و حالتی یک پای اخلاق و علم را در نگاه‌مان و باورمان وارد کنیم. از انتشار هر مطلبی بدون اینکه به مفهوم حقیقیِ آن پی برده باشیم، دوری کنیم و منصفانه با هر موضوعی برخورد داشته باشیم. مطمئناً تنها راه نجات در این وضعیت رجوع به فرامین دینی و اخلاقی است؛ زیرا قصد دارد بنیان‌های فکری و ریشه‌ای شخصیت انسان را اصلاح کند و او را عمیق، دقیق و بالنده بار بیاورد و اصلاً خصوصیت دستورات دینی این است که از ریشه و از پی ساختمان وجود انسان شروع به تعلیم و تربیت می‌کند تا او را در برابر هر حادثه‌ای حفظ کند.

نگاهی به تفاوت نظر رسانه‌های اصلاح‌طلب و افکار عمومی درباره توافق هسته‌ای

 سید فخرالدین موسوی/ اگرچه خروج ایالات متحده آمریکا از برجام و تعلل و لفاظی‌های اروپا در تأمین منافع ایران را که تنها خروجی‌اش تا امروز سازوکار بی‌خاصیت اینستکس آن هم فقط در مرحله ثبت اولیه است، می‌توان مرگ قطعی و پایان حتمی این توافق دانست که عملاً در سیاست خارجی ایران بی‌اثر شده است؛ اما در داخل کشور و در تعیین معادلات جناحی و سیاسی نقشی پر رنگ دارد! نگاهی به رسانه‌های داخلی به ویژه رسانه‌های نزدیک به جریان اصلاحات و حامی برجام که اکنون با ناهمخوانی وعده‌های‌شان درباره این توافق نگران آینده سیاسی خود و اقبال مردم به این جریان هستند به وضوح قابل مشاهده است؛ چنانکه «محمود صادقی» عضو فراکسیون امید مجلس در یادداشتی در روزنامه «اعتماد» با عنوان «توهم توطئه»
می‌نویسد: 
«دولت، نماینده حاکمیت است و اگر برجام را امضا کرده، به عنوان نماینده حاکمیت و نه به صورت شخصی این کار را انجام داده و به نتیجه رسانده است، این در حالی است که سیاست خارجی ما اساساً در اختیار دولت نیست و نهادهایی، مانند شورای عالی امنیت ملی در آن نقش دارند که مصوبات این شورا هم باید به امضا و تأیید رهبر معظم انقلاب برسد. باید بدانیم برجام مسئله کل حاکمیت است.» یا «عبدالله ناصری» مشاور رئیس دولت اصلاحات با تأکید بر همین موضوع در روزنامه «آرمان» طی یادداشتی با عنوان «فضاسازی دلواپسان علیه برجام» نوشت: «صفر تا صد برجام با نظر و تأیید مسئولان ارشد نظام و رهبر معظم انقلاب طی شده؛ اما طیف دلواپس قصد دارند تمامی هزینه‌های موضوع را بر دوش دولت آقای روحانی و وزیر خارجه بیندازند.»
«عباس آخوندی» وزیر مستعفی راه و شهرسازی در مصاحبه با روزنامه «شرق» به دنبال دستاوردسازی برای برجام می‌رود و می‌گوید: «توافق برجام توافقی امنیتی بود، نه اقتصادی؛ پس وقتی آمریکا از برجام خارج شد، ما بیشتر باید برای مراقبت از برجام هوشیاری به‌خرج بدهیم؛ پس چرا اعلام شد چند هفته نیاز به بررسی داریم؟ در این مدت می‌خواستیم چه چیزی را بررسی کنیم؟ من با موضع اعلام‌شده از سوی رئیس‌جمهور کاملاً مخالف بودم و می‌گفتم ما باید به ‌صراحت اعلام می‌کردیم در برجام باقی می‌مانیم، حتی اگر دیگران همه از برجام بیرون بروند؛ مسئولیت نقض عهد باید بر عهده دیگران باشد، نه ایران.» رویکردی که روزنامه «قانون» با ادبیاتی دیگر دنبال می‌کند و 
می‌نویسد: 
«باید قبول کنیم که برجام در حوزه روابط بین‌الملل یک موفقیت بزرگ برای ما بود. ایران بعد از سال‌ها توانست در روابط و مذاکرات بین‌الملل حرفی برای گفتن داشته باشد و به تنهایی در مقابل شش قدرت بزرگ دنیا پای میز مذاکره بنشیند. در واقع، روند اجرای این مذاکرات و به امضا رسیدن برجام، خودش موفقیت بزرگی در حوزه بین‌الملل برای ایران بود، اما اینکه تغییر ریاست دولت در آمریکا و کنار رفتن این کشور به عنوان یکی از قدرت‌های بزرگ از این توافق بین‌المللی اختلالات زیادی در اجرای برجام به وجود آورد، نباید موفقیت‌های این توافق را هم انکار کنیم.»
نگاه‌های فرامتنی و البته تکراری دیگری نیز مطرح می‌شود؛ مانند استفاده از حربه ایجاد رعب و ترس؛ چنانکه روزنامه «اعتماد» نوشت: «خروج ایران از برجام و اشاعه هسته‌ای در منطقه می‌تواند در نهایت موجب جنگ و تشدید ناامنی، فقر و مهاجرت شود.» یا این رویکرد که باید فراتر از برجام مذاکره با آمریکا و اروپا و رژیم صهیونیستی را به رسمیت بشناسیم، چنانکه «علی بیگدلی» در مطلبی با عنوان «باید از اتحادیه اروپا جدا شد» در روزنامه «آرمان امروز» 
می‌نویسد:
 «از مدت‌ها قبل لزوم دل نبستن به اتحادیه اروپا را گوشزد کرده بودم... مشکلات ما با آمریکا قبل از ترامپ و خصومتی است که از اول انقلاب نسبت به اسرائیل اعلام کردیم که اسرائیل غده سرطانی است و باید از بین برود و هنوز هم در بدنه‌نویسی موشک‌های‌مان همین کار را می‌کنیم. ظرف چند روز گذشته هم مقامات سپاه به این موضوع اشاره کردند... با توجه به اینکه ترامپ روی قلمدوش لابی‌های یهودی در آمریکا به قدرت رسیده، اصلی‌ترین هدفش این است که ایران را از حوزه‌های نفوذی که در خاورمیانه ایجاد کرده، مثل عراق و سوریه و لبنان و یمن خارج و وادار کند که ایران دیگر هیچ نوع تهدیدی برای اسرائیل نباشد. مخصوصاً مسئله موشک‌ها که می‌تواند تهدید مستقیمی علیه اسرائیل تلقی شود، خاتمه پیدا کند.»
در این میان، سؤال این است که آیا افکار عمومی با این توجیه‌تراشی‌ها و دستاوردسازی‌ها قانع خواهد شد؟ آیا اجرا نکردن فرامین رهبر معظم انقلاب برای تصویب برجام و نادیده گرفتن خطوط قرمز نظام برای حفظ منافع کشور موضوعی است که بتوان با جمله‌سازی‌ها و تیتربازی‌های این‌گونه فراموش کرد و فراتر از آن این جملات و عبارات چه تأثیری بر خسارت‌های برجام بر کشور و تعطیلی دانش هسته‌ای یا رفع تحریم‌های وضع شده در دوران پسابرجام خواهد گذاشت؟ مردم برجام بدون روتوش را در اقتصاد کشور، در وضع تحریم‌های تازه و در سرانجام برنامه صلح‌آمیز هسته‌ای کشور به خوبی مشاهده می‌کنند و نمی‌شود با چنین موضع‌گیری‌هایی افکار عمومی را منحرف کرد و فریب داد!


  حمیدرضا حیدری/ این روزها شاهد هستیم که انقلاب اسلامی چهلمین سال از عمر پربرکتش را پشت سر می‌گذارد و پس از سپری شدن این چهل سال که دوره به تکامل رسیدن انقلاب بوده، حالا انتظار می‌رود آنان که در انقلاب اسلامی دستی بر آتش داشته‌اند و در نظام اسلامی مسئولیت‌های گوناگونی را تجربه کرده‌اند، آیینه تمام‌نمای انقلابی باشند که امام خمینی(ره) با یاری مردان و زنان مؤمن درست چهل سال پیش به
 پیروزی رساندند.
اما گاهی اخباری به گوش می‌رسد که دل مردان و زنان انقلابی را به درد می‌آورد. محسن رفیق‌دوست یکی از کسانی است که از ابتدای انقلاب اسلامی پست‌های گوناگون مدیریتی داشته، تا اینکه این روزها صندلی یکی از اعضای هیئت‌مدیره بنیاد مستضعفان به او رسیده است.
وی که راننده امام در روز 12 بهمن 57 بوده و گفته می‌شود با ماشین شخصی‌اش ایشان را از فرودگاه تا بهشت‌زهرا(س) منتقل کرده، در یک برنامه تلویزیونی از حقوق 19 میلیونی‌ رئیس بنیاد دفاع کرده و با وجود آنکه لکسوس‌سوار است، نه تنها خود را فردی غنی نمی‌داند؛ بلکه خود را صاحب یک زندگی معمولی به شمار می‌آورد!
هرچند حرف‌های دیگری نیز در این برنامه زده شد، اما این بخش از صحبت‌ها در فضای مجازی با واکنش بسیار کاربران مواجه شد.
یکی از کاربران نوشت: «همان روزی که رفیق‌دوست با حقوق میلیونی و ماشین میلیاردی به اسم بنیاد مستضعفان فخرفروشی می‌کنه، مستضعفان در صف گوشت صد هزار تومانی، وام ازدواج سی میلیونی و پراید چهل میلیونی ایستاده‌اند...»
یکی دیگر از کاربران توئیتر نوشت: «نه آقای رفیق‌دوست؛ شما مقصر نیستید! هیچ خرده‌ای هم نباید به شما گرفت که چرا اشرافی زندگی می‌کنید و چرا به این اشرافیت افتخار هم می‌کنید! ایراد از ماست. ایراد از ماست که انقلابی عمل نمی‌کنیم و با شما و شمایان آن نمی‌کنیم که شایسته آنید! تفرعن شما، نتیجه مستقیم محافظه‌کاری ماست.»
یکی از کاربران هم در واکنش به سوءاستفاده برخی از نام امام خمینی(ره) که رفیق‌دوست هم از آن دسته است، اینگونه نوشت: «راننده امام، محافظ امام، هم‌حجره‌ایِ امام، نوه امام و... وقتی امام را خاطره کردیم، هر کس می‌تواند از چسباندن پسوندی به منصبش نان بخورد...»
کاربر انقلابی دیگری با یادآوری این جمله معروف رهبر کبیر انقلاب اسلامی که فرموده بودند؛ «یک موی کوخ‌نشینان بر همه کاخ‌نشینان ترجیح دارد»، نوشت: «رئیس بنیاد مستضعفان هم که باشی، با امام هم که باشی حتی در سخنرانی‌ای‌ باشی که امام این جمله را ایراد کردند و 12 بهمن 57 راننده امام هم باشی، اما درکش نکرده باشی، حقوق 19 میلیونی می‌گیری و خودروی لکسوس سوار می‌شوی!»
در بخشی از این برنامه صحبت‌های رفیق‌دوست با انتقاد مجری مواجه می‌شود. او می‌گوید: «شما که کمونیست نیستید؟» کاربری در پاسخ به این اظهارات رفیق‌دوست، جملاتی از امام خمینی(ره) را در صفحه خود نوشت که در پیامی از سوی ایشان برای قطعنامه صادر شده بود: «فقرا و متدینین بی‌بضاعت گردانندگان و برپادارندگان واقعی انقلاب‌ها هستند. ما باید تمام تلاش‌مان را بنماییم تا به هر صورتی که ممکن است خط اصولی دفاع از مستضعفان را حفظ کنیم. مسئولان نظامِ ایرانِ انقلابی بدانند که عده‌ای از خدا بی‌خبر برای از بین بردن انقلاب هرکس را که بخواهد برای فقرا و مستمندان کار کند و راه اسلام و انقلاب را بپیماید، فوراً او را «کمونیست» و «التقاطی» می‌خوانند. از این اتهامات نباید ترسید. باید خدا را در نظر داشت و تمام همّ و تلاش خود را در جهت رضایت خدا و کمک به فقرا به کار گرفت و از هیچ تهمتی نترسید.»