دکتر منوچهر محمدی می‌گوید:  بیش از سه قرن این نظریه پذیرفته شده بود که دموکراسی و حاکمیت دینی یا به بیانی دیگر حاکمیت مردم و حاکمیت خدا، آن چنان ناسازگارند که امکان آشتی و تفاهم میان این دو وجود ندارد و بشر باید یکی از آن دو را برگزیند؛ اما انقلاب اسلامی به اثبات رساند که با اراده ملت و قیام همگانی، می‌توان حاکمیت خداوند را با تکیه بر خواست عمومی مستقر کرد و نشان داد که هیچ‌گونه تعارضی میان این دو وجود ندارد.


بررسی اندیشه سیاسی میرزای‌شیرازی‌ـ 10


 فتح الله پریشان/ میرزای شیرازی صاحب فتوای تحریم تنباکو بدون آنکه تردیدی در اغتصابی و جائرانه بودن سلطنت و حکومت غیر معصوم روا دارد، در عین حال به منظور حفظ نظم، امنیت، آسایش و کیان جامعه اسلامی و به طور کلی آنچه علما «بیضه اسلام» می‌نامند، در یک چارچوب مشخص و مشروط به شرایطی به سلطنت سلطان شیعه نوعی مشروعیت عرضی و ثانوی می‌بخشد.
میرزای‌شیرازی در تلگراف به ناصرالدین شاه به صراحت این اعتقاد را بازتاب داده و به او یادآور شده است که تنها زمانی او را به رسمیت می‌شناسد و «عموم علما و تمام رعایا» هنگامی «دعای وجود اقدس همایونی را سراً و جهراً فریضه خود» می‌شمارند که شخص شاه به وظایفش عمل کند؛ یعنی «در اعلای کلمه اسلام و تقویت شریعت سید انام علیه و آله افضل الصلوه والسلام و قلع مواد شرور و معاصی و فساد و ترفیه حال عباد و توقیر علمای اعلام، بذل مرحمت فرموده، هِمَم شاهانه مصروف دارند و به صدق وعد خداوند‌ـ جلت عظمته‌ـ ان تصبروا و تتقوا لا یضرکم کیدهم شیئا خاطر مبارک را از ضرر کید و مکر خارجه مطمئن داشته در قطع طمع و ید تصرفات آنها در داخله مملکت، کمال عنایت مُرعی فرمایند.»۱
بنابراین سلطنت مقبول در اندیشه میرزا، سلطنتی است که دست‌کم به انجام وظایف زیر پایبند باشد؛ پایبندی به استقلال سلطنت و مطاوعت رعیت، رعایت حقوق رعیت، اعلاء کلمه ملت و تلاش در راه رفاه عموم ملت، نشر عدل و ترفیه حال رعیت، محافظت حدود دولت و ملت، بسط امن و امان در کشور.
روند تدریجی واکنش میرزا و مضمون محتوای تلگراف‌های وی تا صدور حکم تحریم، نمایشگر این امر است که مراجع، فقها و علمای شیعه و حتی آحاد ملت به هنگام مشاهده خودداری حکومت، شاه و دستگاه سلطنت از قیام به همان حداقل وظایف خویش که مقبولیت استمرار آن و تمکین کلی به سلطنت اغتصابی را موجب می‌شود، وظیفه دارند ابتدا شاه و حکومت را بر قیام به وظایف مذکور راهنمایی کنند و نهایتاً در صورت تداوم این خودداری، در جهت حفظ استقلال و انتظام مملکت و اعاده آسایش مخدوش شده رعیت، به مبارزه علیه حکومت، جهت واداشتن او به انجام وظایف کلیه برخیزند.۲
بازتاب چنین دیدگاهی را می‌توان در محتوای «مقاله ملی» یکی از روحانیون تهران در تفسیر مبانی تحریم تنباکو از سوی میرزای شیرازی در اواخر جمادی الاولی ۱۳۰۹، مشاهده کرد. نویسنده این مقاله در این زمینه توضیحاتی داده است که هم جایگاه سلطان را در تفکر شارحان اندیشه میرزا نشان می‌دهد و هم تفسیر دقیقی از اشارات اجمالی میرزا است. نویسنده پس از تأکید بر اینکه حکم میرزا «در امثال توقیعات رفیعه و الفاظ صادره از لسان صاحب الزمان‌(عج) است»، می‌نویسد این حکم؛ «چنان ابهت و وقعی در قلوب وضیع و شریف و عالم و جاهل افکند که با هزار توپ و تفنگ ممکن نبود ممانعت این خلق از شرب دخانیه کرد. گویا منادی امام عصر(عج) ندا در داد که ای مطیعین امام(عج) حفظ اسلام، موقوف به عدم استیلای کفار است... دادن تنباکو و توتون به دست کفار، مثل سایر چیزها سبب استیلا و رخنه و کثرت نفوذ آنهاست... اطاعت حکم حاکم شرعی متاع بر مجتهد دیگر و مقلدین لازم و متحتم است... مثل حکم جناب حجت‌الاسلام میزرا(ادام‌الله مدظله‌العالی)، حکم حجت امام عصر(عج) است بر خلق و نقض حکم ایشان، نقض حکم امام(عج) است.»۳
نکته جالبی که در بررسی اندیشه سیاسی میرزای‌شیرازی نسبت به دیگر علما و فقهای گذشته خودنمایی می‌کند، به کارگیری واژه «ملت» با معنای تازه سیاسی آن است که میرزا در پایان تلگراف خود به شاه و برای نشان دادن مستمسکی جهت لغو امتیاز عنوان کرده است. فریدون آدمیت به درستی «اتفاق کلمه ملت» را «رأی جمهور مسلمان» معنا کرده است.۴ با این نگاه، برای نخستین بار است که یک فقیه برجسته شیعه واژه «ملت» را در مفهوم تازه خود به این معنا به کار برده و به جایگاه مردم در ساختار قدرت با ادبیات سیاسی امروزی توجه کرده است. در تحلیل نهایی باید گفت که نوع تفکر سیاسی خاص میرزا که به صورت مشروط سلطنت شاه شیعه را مقبول می‌دانست، مانع از آن شد که حتی به استغاثه‌های مکرر سیدجمال‌الدین اسدآبادی برای خلع کامل ناصرالدین شاه گوش دهد و اساساً سلطنت را براندازی کند. با همه این مسائل، فتوای میرزا موجبات لرزش پایه‌های استبداد سیاسی مطلقه سلطنت قاجار را فراهم کرد و «تمام طبقات فهمیدند که می‌توان با سلطنت نسبت به تضییع حق خود درافتاده و غالب گردند».۵ و این تحول فکری، زمینه‌های آغازین جنبش مشروطه‌خواهی بود.
پی‌نوشت‌ها:
۱ـ محمدحسن اصفهانی‌کربلایی، تاریخ دخانیه، به اهتمام رسول جعفریان، قم: الهادی، ۱۳۷۷، ص ۱۹۵.
۲ـ غلامحسین زرگری‌نژاد، تحول اندیشه‌های سیاسی در دوره قاجار، ص ۲۰۴.
۳ـ ناظم‌الاسلام کرمانی، تاریخ بیداری ایرانیان، تهران: امیرکبیر، ۱۳۸۴، ص ۳۶.
۴ـ فریدون آدمیت، شورش بر امتیاز رژي، تهران: پیام، ۱۳۶۰، ص ۲۸.
۵ـ حسن اعظام قدسی، خاطرات من یا تاریخ صد ساله، تهران: کارنگ، ۱۳۷۹، ج ۱، ص ۶۰.

ماهیت‌شناسی و نحوه استمرار انقلاب اسلامی‌ـ ۳۵


 دکتر عباسعلی عظیمی‌شوشتری/ 
در شماره گذشته اشاره کردیم که مردم در مشروعیت‌دهی به نظام سیاسی نقشی ندارند؛ ولی نمی‌توان نقش عمده و اساسی آنها را در نظام سیاسی مورد نظر انقلاب اسلامی نادیده گرفت. این نقش در حوزه‌های گوناگون خود را نشان می‌دهد که به ترتیب آنها را بیان می‌کنیم.

1‌ـ نقش مردم
 در تشکیل حکومت اسلامی 
تردیدی نیست که مردم تشریعاً به تشکیل حکومت اسلامی و پذیرش امام عادل مکلف هستند؛ اما همان‌گونه که گفتیم، تکویناً در این زمینه مختارند. اگر مردم نخواهند یا ظرفیت پذیرش حکومت امام عادل را نداشته باشند، حکومت اسلامی تشکیل نخواهد شد. همین امر موجب شد امام علی(ع) بیست‌وپنج سال استخوان در گلو و خار در چشم صبر کنند: «بار خدايا من بر (انتقام از) قريش و كساني كه آنان را يارى كردند از تو كمك مى‏طلبم، زيرا آنها خويشى و اتّصال مرا (با حضرت رسول) قطع كردند (و خلافتى را كه براى من تعيين فرموده ‏بود غصب نمودند) و ظرف (مقام و منزلت و آبروى حرمت) مرا ريختند و براى زد و خورد با من براى حقّى كه از ديگرى به آن سزاوارتر بودم، گرد آمدند و گفتند: آگاه باش كه حقّ آن است كه آن را بگيرى و حقّ آن است كه آن را از تو باز گيرند (حقّ را گرفتن و از دست دادن تو يكسان است، پس اگر والى گردى، ولايتت حقّ است و اگر غير تو هم والى گردد، او نيز حقّ است) پس با غصّه و رنج شكيبایى كن يا با تأسّف و اندوه بمير (در صورتي كه از غصب خلافت راضى نباشى، چاره‏اى ندارى مگر شكيبا بودن يا مردن) پس در آن هنگام ديدم مرا يار و دفاع‌كننده و ياورى نيست، مگر اهل بيتم كه دريغ داشتم از اينكه مرگ ايشان را دريابد (به زد و خورد راضى نشدم كه اهل بيتم تباه نشوند) پس چشم خاشاك رفته را بر هم نهادم و با استخوان‏ در گلو آب دهن فرو بردم و براى فرو نشاندن خشم صبر كردم به چيزى كه از حنظل (گياهى است بسيار تلخ) تلخ‏تر و براى دل از كاردهاى بزرگ دردناك‌تر بود.»1
امام حسن(ع) به دلیل حمایت نکردن مردم از ایشان و خیانت و دنیاطلبی یاران ناچار به صلح با معاویه می‌شود. نه تنها هیچ یک از ائمه معصوم(ع) به تشکیل حکومت موفق نشدند؛ بلکه یک به یک مظلومانه به شهادت رسیدند و مردم مسئولیت و تکلیف خود را انجام ندادند. سیره پیامبر اسلام(ص) و ائمه معصوم(ع) نشان می‌دهد، هر گاه مردم به سمت آنها می‌آمدند، خود را به تشکیل حکومت مکلف می‌دانستند. کما اینکه امام علی(ع) می‌فرمایند: «اما و الذى فلق الحبة و برأ النسمة، لولا حضور الحاضر، و قيام الحجة بوجود الناصر و ما اخذ الله على العلماء ان لا يقارّوا على كظّة ظالم و لا سغب مظلوم لألقيت حبلها على غاربها»؛2 به خدايى كه دانه را شكافت و جان را آفريد، سوگند كه اگر دعوت و حضور اين انبوه بيعت‏كنندگان نبود و اگر آمادگى ياران، حجت را بر من تمام نمى‏نمود و اگر خدا از دانشمندان و اصلاح‌گران و روشنفكران پيمان نگرفته بود تا ستمكاران شكم‌باره را برنتابند و به يارى و نجات ستمديدگان و گرسنگان بشتابند، بى‏گمان همچنان رشته كار را وامى‏نهادم و پايانش را بسان آغازش مى‏انگاشتم.
عملکرد امام حسین(ع) پس از اینکه هجده هزار نامه از کوفه برای ایشان ارسال شد و از وجود مبارک‌شان درخواست کردند که برای تشکیل حکومت قیام کرده و به کوفه مسافرت کنند، با وجود همه خطرها و تذکرات دوستان عازم کوفه شدند. امام(ع) پس از اینکه با سپاه حر روبه‌رو شد و نماز را با آنان اقامه کرد، به جهت اتمام حجت به آنان فرمود: «اما بعد ای مردم! اگر از خدا بیندیشید و حق مرا بشناسید که به اهل حق باید داده شود، موجب خشنودی خدا خواهد بود. ما خاندان پیامبر به این حق اولی و احق می‌باشیم که این کار به ما سپرده شود نه به مدعیان آن که با شما به جور ستم و تعدی رفتار می‌کنند. اگر شما ما را نخواهید، اکراه داشته باشید و عقیده شما غیر از آن است که نامه‌های شما متضمن آن شده و نمایندگان شما گفتند و خواستند، من از شما منصرف شده برمی‌گردم.»3 و صبح روز عاشورا نیز در مقابل کوفیان اعلام کردند: «مردم اگر مرا نمی‌خواهید بگذارید منصرف شوم و به یک پناهگاه از این زمین فراخ بروم.»4
اگر چه امام(ع) کاملاً از حوادث بعدی اطلاع داشتند، ولی برای اتمام حجت کوفیان را این‌گونه خطاب کردند. این گونه سخنان نشان از این داشت که امام به دلیل احساس تکلیف، به کربلا آمدند و هنگامی که کوفیان خیانت کردند، تکلیفی برای خود قائل نبودند، برای همین چنین می‌فرمودند. اقبال مردم به امام موجب بسط ید او می‌شود و در نتیجه امکان اعمال ولایت برای او را فراهم می‌کند و چون اداره جامعه در چنین شرایطی از تکلیف او محسوب می‌شود، حکومت اسلامی را تشکیل می‌دهد. نقشی این چنین موجب شد که امام علی(ع)  پس از حضور مردم در برابر خانه‌اش خواهان این شود که بیعت در مسجد و با حضور همه مردم صورت گیرد.5
رهبر معظم انقلاب در این باره نیز می‌فرمایند: «یک سر مردم‌سالارى عبارت است از اینکه تشکیل نظام به وسیلۀ اراده و رأى مردم صورت گیرد؛ یعنى مردم نظام را انتخاب مى‌کنند، دولت را انتخاب مى‌کنند، نمایندگان را انتخاب مى‌کنند، مسئولان اساسى را به ‌واسطه یا بى‌واسطه انتخاب مى‌کنند.»6 در مقدمه قانون اساسی هم آمده است: «قانون‌گذاري كه مبين ضابطه‌هاي مديريت اجتماعي است، بر مدار قرآن و سنت جريان مي‌يابد. بنابراين نظارت دقيق و جدي از ناحيه اسلام‌شناسان عادل و پرهيزگار و متعهد (فقهاي عادل) امري محتوم و ضروري است و چون هدف از حكومت، رشد دادن انسان در حركت به سوي نظام الهي است(والي‌الله المصير)(نور/ 42) تا زمينه بروز و شكوفایي استعدادها به منظور تجلي ابعاد خداگونگي انسان فراهم آيد (تخلقوا باخلاق‌الله) و اين جز در گرو مشاركت فعال و گسترده تمامي عناصر اجتماع در روند تحول جامعه نمي‌تواند باشد. با توجه به اين جهت، قانون اساسي زمينه چنين مشاركتي را در تمام مراحل تصميم‌گيري‌هاي سياسي و سرنوشت‌ساز براي همه افراد اجتماع فراهم مي‌سازد تا در مسير تكامل انسان هر فردي خود دست‌اندركار و مسئول رشد و ارتقا و رهبري گردد كه اين همان تحقق حكومت مستضعفين در زمين خواهد بود.» اصل ششم قانون اساسی نیز مقرر می‌دارد: «در جمهوری اسلامی ایران امور کشور باید به اتکای آرای‌ عمومی اداره شود، از راه انتخابات‌: انتخاب رئیس‌جمهور، نمایندگان مجلس شورای اسلامی‌، اعضای شوراها و نظایر اینها، یا از راه همه‌پرسی در مواردی که در اصول دیگر این قانون معین ‌می‌گردد.»
نقش مردم در این خصوص زمینه‌سازی برای تحقق نظام سیاسی اسلام است و مشارکت آنها در اداره امور است. بدون حضور مردم و حمایت آنها، نظام و دولت اسلامی قادر به اجرای احکام اسلام و پیاده کردن برنامه‌های خود نخواهد بود.7 به همین دلیل در مکتب انقلاب اسلامی مردم در چارچوب قوانین و مقررات حق انتخاب خود را اعمال خواهند کرد.

پی‌نوشت‌ها: 
1ـ فیض‌الاسلام، نهج‌البلاغه، تهران: مؤسسه چاپ و نشر تأليفات فيض‌الاسلام‏، 1379، ج 4، ص 690‌ـ 689.
2ـ دشتی، محمد، نهج‌البلاغه، تهران: مشهور، 1379، ص 48.
3ـ ابن‌اثیر، عزالدین، الکامل، ترجمه ابوالقاسم حالت و عباس خليلى، تهران: مؤسسه مطبوعاتى علمى، 1371، ج 11، ص 149.
4ـ همان، ج 11، ص 170.
5ـ همان، ج 9، ص 319.
6ـ بیانات رهبر معظم انقلاب در دیدار با کارگزاران نظام، 12/9/1379.
7ـ اداره کل امور فرهنگی مجلس، مشروح مذاکرات مجلس بررسی نهایی قانون اساسی، ج 1، ص 358.


فراز و فرود سیدمهدی هاشمی‌ـ 1

 شهاب زمانی/ ریزش‌ها و بریدن‌های افراد از یک تفکر، مبنای اندیشه‌ای یا مکتب همواره از جایی و زمینه‌ای آغاز می‌شود که آن را نقطه قوت خود می‌پندارند. داستان ریزش و سقوط سیدمهدی هاشمی، برادر داماد آیت‌الله منتظری که به یقین از عوامل اصلی قصه پر غصه برکناری وی از قائم‌مقامی رهبری نیز هست، از این جنس است. وی در سال ۱۳۲۳ در خانواده‌ای روحانی در شهر قهدریجان از توابع شهرستان فلاورجان استان اصفهان متولد شد. پدر او سیدمحمد هاشمی از علمای صاحب‌‌نام و استاد حوزه علمیه اصفهان بود و مادر وی طوبی فقیه‌ایمانی فرزند عبدالحسین فقیه‌ایمانی از علمای اصفهان بود. سیدمهدی پس از گذراندن دوران دبستان، به تحصیل علوم حوزوی نزد پدرش و دیگر استادان آن زمان مشغول شد و بسیاری از دروس مقدمات و سطح را در اصفهان فراگرفت. 
سیدمهدی هاشمی در حوزه علمیه اصفهان مواضع امام خمینی را تبلیغ و رساله، عکس و بیانیه‌های او را توزیع می‌کرد. این فعالیت‌ها زمینه آشنایی وی با محمد منتظری و همکاری گسترده بعدی سیدمهدی هاشمی با وی در زمینه مبارزه با حکومت شاه شد. به همین سبب ساواک اصفهان او را به همراه چند نفر از همفکرانش همچون عباس صفائی و هسته‌ای بازداشت نمود.1 که پس از چند ماه همگی آزاد شدند و وی مجدد به فعالیت‌های خود با نهضت اسلامی ادامه داد. او در این مقطع پس از ورود به حوزه علمیه و کسب مدارج علمی در نهم شهریورماه ۱۳۴۶ که در حال تحصیل درس خارج در حوزه علمیه قم بود، به دلیل نوشتن مقدمه‌ای بر اعلامیه‌های سیدعبدالله بهبهانی و سیدروح‌الله خمینی درباره حمایت از اعراب در جنگ با رژیم صهیونیستی و تحریم رابطه با یهودیان و نیز به جرم انتشار و توزیع این اعلامیه‌ها در قم و اصفهان، مجدد بازداشت شد. 
هاشمی به سخنرانی‌ها و فعالیت‌هایش علیه حکومت شاه در زادگاهش قهدریجان و همچنین اصفهان مشهور بود و پیش از انقلاب ۵۷ به اتهام معاونت در قتل سیدابوالحسن شمس‌آبادی دستگیر و در فروردین ‌ماه ۱۳۵۵ به اعدام محکوم شده بود. اما دیوان عالی دستگاه شاه این حکم را به دلیل نقض تحقیقات به دادگاه اولیه فرستاد و زمانی که پرونده در جریان بود، انقلاب ۵۷ رخ داد و او از زندان آزاد شد.2
ماجرای ترور شهید شمس‌آبادی به آمریت یا عاملیت مهدی هاشمی حائز اهمیت است؛ ازاین‌رو، لازم است به ابعاد و زمینه‌های فکری و اجتماعی آن بیشتر پرداخته شود. پس از انتشار کتاب «شهید جاوید» اثر نعمت‌الله صالحی‌نجف‌آبادی در اواخر حکومت پهلوی، مانند هر جریان نواندیش با یک سری مخالفان سرسخت مواجه شد. هدف اصلی نویسنده و مفاد کتاب شهید جاوید این بود که قیام امام حسین(ع) را مطابق قواعد و اصول عقلی و اجتماعی برای نسل جوان که به ابعاد گوناگون این قیام به خوبی آگاهی نداشتند، تشریح کند. کتاب شهید جاوید در ایامی تألیف و منتشر شد که ایران در حال مبارزه با حکومت پهلوی بود و موضوع حکومت اسلامی به عنوان هدف اصلی مبارزات به تبیین و استناد دینی نیاز داشت که در این کتاب به بیان آن پرداخته شده بود. آیت‌الله منتظری ضمن استقبال از این کتاب، مقدمه‌ای برای آن نوشت. هسته اصلی مخالفان این کتاب را کسانی تشکیل می‌دادند که با مبارزه و تشکیل حکومت اسلامی موافق نبودند. ازاین‌رو ساواک توانست از این موضوع بهره‌برداری و با بزرگ‌نمایی آن، حساسیت‌ها را دو چندان کند البته، بسیاری از مخالفان از نقشه ساواک بی‌اطلاع بودند. آیت‌الله صالحی‌نجف‌آبادی در کتاب خود تحت عنوان توطئه شاه ضد امام خمینی(ره) به جمع‌آوری برخی از اسناد ساواک در این زمینه اقدام کرده ‌است.
مطابق با نظر حسینعلی منتظری در خاطرات خود، چون سردمداری این جریان را سید ابوالحسن شمس‌آبادی بر عهده داشت، بچه‌های انقلاب‌ـ که منظور مهدی هاشمی و گروه وی است‌ـ خواستند او را به قول خودشان گوش‌مالی دهند، که او را به قتل رساندند.3 در این مطلب به عمد نظرات استنادی از آرشیو مورد نظر گروه‌های مدافع هاشمی و منتظری گزارش شد. در شماره آینده بیشتر با فضای آن مقطع آشنا خواهیم شد. 
پی‌نوشت‌ها:
1ـ حسینعلی منتظری، واقعیت‌ها و قضاوت‌ها، صفحه 190. 
2ـ احسان مهرابی، «اعدام مهدی هاشمی؛ مقدمه حذف آیت‌الله منتظری در فروردین ۶۸». وبگاه بی‌بی‌سی فارسی، 8 فروردین ۱۳۹۷. 
3ـ خاطرات آیت‌الله منتظری، ص ۲۶۸.

جریان‌شناسی فکری‌ـ فرهنگی عقلانیت اسلامی‌ـ ۲۸
 حسین میرچراغ‌خانی/ دیری نپایید که اختلافات درونی گفتمان عقلانیت اسلامی خود را نشان داد و از حدود سال1363 این اختلافات آشکارتر شد. در آغاز، اختلافات حول محورهای اقتصاد، سیاست و روابط بین‌الملل شکل گرفت. کم‌کم تفاوت اندیشه‌ای، به‌ویژه به حوزۀ حکومت اسلامی، سیاست و مبانی مشروعیت نیز کشیده شد و سرانجام به انشعاب مجمع روحانیون مبارز، دفتر تحکیم وحدت و سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی انجامید و دو طیف معروف به راست و چپ، در آستانه انتخابات سوم مجلس شورای اسلامی، خود را نشان داد. اختلاف اولیه در جامعۀ روحانیت مبارز شکل گرفت و نتیجۀ آن، خروج طیفی از روحانیون و شکل‌گیری مجمع روحانیون بود که به آنها اشاره می‌شود. با توجه به ماهیت فرهنگی جامعۀ روحانیت مبارز و حضور علما و اندیشمندان صاحب‌نظر در آن، اختلاف دیدگاه، امری طبیعی بود؛ اما برخی عوامل، زمینۀ انشعاب جامعه را فراهم کرد. این عوامل عبارتند از:
۱ـ کاهش خطر دشمن مشترک
در دهۀ اول پیروزی انقلاب، بحران‌ها و خطرهای فراوانی متوجه انقلاب بود: گروه‌ها و جریان‌های سیاسی لیبرال، مانند نهضت آزادی، سلطنت‌طلب‌ها، چپ و حزب توده، التقاطی‌ها و منافقین، در برابر روحانیت مبارز قرار داشتند. عملیات‌های تروریستی، ثبات و امنیت کشور را تهدید می‌کرد، از سوی دیگر، جنگ تحمیلی، معتقدان به انقلاب و نظام را دور هم جمع کرده بود، اما با کاهش تهدیدات و ثبات انقلاب، انشعاب و اختلاف دیدگاه‌ها رواج یافت، که در این زمینه می‌توان به اختلاف در حزب جمهوری اسلامی، جامعۀ روحانیت مبارز و سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی اشاره کرد.
۲ـ شهادت شخصیت‌های وحدت‌بخش
با وجود شخصیت‌هایی مانند شهید مطهری و شهید بهشتی که از اعضای با‌نفوذ جامعۀ روحانیت بودند، این امکان وجود داشت که از انشعاب جلوگیری شود، چنانکه اسدالله بیات، عضو شورای مرکزی مجمع روحانیون در‌ این ‌باره می‌گوید: «مادامی که مرحوم شهید بهشتی شربت شهادت میل نکرده بود، ما اصلاً این نوع قضایا را نداشتیم، یا کم داشتیم. بعد از آنی که مرحوم شهید بهشتی و امثال آقای باهنر، مطهری و دیگران، این‌گونه رفتند؛ حتی در سطح پایین‌تر، شهید بزرگوار مرحوم محلاتی و شهید بزرگوار دیگر مرحوم شاه‌آبادی، رفتند و شهید شدند؛ کم‌کم تقریباً نوبت به اینجا رسید که ما این‌طوری تغییر بکنیم.»۱
به نظر می‌رسد، این دلیل خیلی قانع‌کننده نیست؛ چرا که اختلاف‌نظرهای جدی وجود داشت، حتی خود شهید مطهری و شهید بهشتی نیز با اعضای دیگر اختلاف دیدگاه داشتند.
۳ـ اختلاف‌نظرهای سیاسی و اقتصادی
الف‌ـ میزان پیروی از حضرت امام(ره): یکی از موارد اختلافی در جامعۀ روحانیت مبارز، میزان پیروی از حضرت امام بود. برای نمونه، در ابقای میر‌حسین‌موسوی در سمت نخست‌وزیری، اختلاف‌ها در مولوی یا ارشادی خواندن حکم امام بالا گرفت. اعضای مجمع روحانیون مبارز، این حکم امام را لازم‌الاجرا می‌دانستند. البته، همسو بودن گرایش‌های مجمع روحانیون با دیدگاه‌های میر‌حسین‌موسوی را می‌توان از دلایل لازم‌الاجرا خواندن حکم امام از سوی مجمع روحانیون دانست.۲ مسئلۀ دیگر این بود که مجمع روحانیون مبارز خود را پیرو خط امام و در برابر اسلام آمریکایی می‌دانست. از نگاه آنها، منظور امام از اسلام آمریکایی اسلامی است که جامعۀ روحانیت مبارز دنبال می‌کند و مهم‌ترین انگیزه تشکیل مجمع روحانیون را مخالفت با اسلام آمریکایی می‌دانند.۳
ب‌ـ اصلاحات ارضی و قانون کار: مناقشات جناحی دربارۀ برخی قانون‌ها و شیوۀ اجرای آن، به این اختلافات سیاسی دامن می‌زد. از جملۀ این مباحث، قانون کار و مسئلۀ اصلاحات ارضی و نحوۀ تصمیم‌گیری دربارۀ زمین‌های اربابی بود، که در سال 1360 بین جریان‌های سیاسی موضوع بحث واقع شد و دیدگاه‌های مختلفی دربارۀ آن ارائه گردید. برخی، حق مالکیت و گرفتن ملک از صاحبان رسمی را غیر‌شرعی می‌دانستند؛ در مقابل، عده‌ای تصمیم‌گیری دربارۀ اموالی که طی اصلاحات ارضی از صاحبان آنها جدا شده بود را از حقوق حکومت اسلامی می‌شمردند. همچنین برخی افراد معتقد بودند که مجلس و وکلای مردم، حق قانون‌گذاری و تصمیم‌گیری درباره اصلاحات ارضی و قانون کار را ندارند؛ برخی دیگر معتقد به تنفیذ این حق از سوی ولی‌فقیه به مجلس بودند. «مخالفان طرح قانون اراضی شهری و لوایحی که ثروت و مالکیت را محدود می‌کرد، خطر نفوذ سوسیالیسم را گوشزد می‌کردند.»۴
ج‌ـ اختلاف در لیست انتخاباتی: اختلاف دیدگاه‌های درون جامعۀ روحانیت، مبنی بر معرفی کاندیدای مجلس دوم و سوم.۵ این اختلاف، در مجلس سوم به اوج خود رسید و به انشعاب سرعت بخشید. افرادی مانند فخرالدین حجازی، هادی غفاری و سید‌محمود دعایی، با رأی‌گیری شورای مرکزی روحانیت مبارز، از لیست انتخاباتی حذف شدند. در پی این اختلاف‌نظرها، نخستین بیانیۀ روحانیون مبارز در فروردین سال 1367 منتشر گردید.۶
د‌ـ اختلاف‌نظرهای اقتصادی: در این دوره، دولت موسوی به دنبال محدود کردن بخش خصوصی و معتقد به اقتصاد دولتی بود. نوع نگرش اقتصادی، موجب اختلاف در جامعۀ روحانیت شد؛ عده‌ای از سیاست‌های اقتصادی میر‌حسین حمایت می‌کردند و عده‌ای دیگر مخالف آن بودند. یکی از دلایلی که انشعاب را تقویت کرد، همین نگاه اقتصادی بود.۷
عده‌ای که بعداً با نام مجمع روحانیون مبارز منشعب شدند، از این اختلاف دیدگاه اقتصادی به نفع خود بهره‌برداری کردند. از آنجا که انشعاب مجمع روحانیون با تأیید امام(ره) صورت گرفت، منشعبان، از این تأییدیه چنین برداشت و تبلیغ کردند که امام با دیدگاه‌های آنها موافق است. آیت‌الله مهدوی‌کنی دربارۀ این نسبت مجمع روحانیون به روحانیت مبارز، خاطره‌ای از دیدار با امام نقل می‌کند و می‌گوید:
«من خدمت امام شرفیاب شدم... عرض کردم که ما نمی‌دانستیم بعد از شصت سال طلبگی و مبارزه در راه اسلام و انقلاب، آمریکایی شده‌ایم؛ ولی حالا فهمیده‌ایم که ما با مهر تأیید جناب‌عالی، آمریکایی از آب درآمده‌ایم و شما اتهام آمریکایی بودن ما را تأیید می‌فرمایید. گفتم اگر واقعاً جناب‌عالی به‌عنوان امام و رهبر ما، ما را آمریکایی می‌دانید، قاعده‌‌اش این است که ما را از صفحۀ وجود محو بفرمایید... و درِ جامعۀ روحانیت را ببندند و کرکره‌اش را پایین بکشند. ما تا به حال فکر نمی‌کردیم اسلام‌مان اسلام آمریکایی است... تا من گفتم، اگر ما آمریکایی هستیم، پس ما را به دریاچۀ ساوه بریزید، ایشان سریع سرشان را بلند کردند و گفتند، نخیر؛ من کی چنین حرفی را زدم؟ من چنین حرفی نزدم. من به شماها علاقه دارم! خیر؛ چنین چیزی نیست. اصلاً من چنین حرفی نزد‌ه‌ام. من چنین چیزی را تأیید نکرده‌ام! من عرض کردم، بله؛ شما صریحاً نفرمودید که ما آمریکایی هستیم؛ ولی وقتی که آقایان انشعاب کردند و فلسفۀ انشعاب را این طور ذکر کردند که اینها اسلام‌شان آمریکایی است، شما هم اصل انشعاب را تأیید فرمودید، برداشت عرفی این است که فلسفۀ انشعاب را نیز شما قبول دارید. چیزی هم در این مورد نگفتید که حرفی که این آقایان زدند، درست نیست و آن را نفی نکردید. بنابراین، از این سکوت، کاملاً برداشت می‌شود که اسلام ما آمریکایی است... . فرمودند که من به شما علاقه دارم و باید جبران کنم و این نسبت و تهمت را برطرف کنم. ... بالاخره امام ما را از این تهمت و این نقطۀ سیاه تبرئه کرده‌اند و از لحاظ سیاسی نیز در انتخابات تأثیر داشت.»۸

پی‌نوشت‌ها:
۱ـ مصاحبه با اسدالله بیات، به نقل از: صادق سلیمی و آیت مظفری، مجمع روحانیون مبارز، قم، پژوهشکدۀ تحقیقات اسلامی، زمزم هدایت، 1390، ص 64.
۲ـ همان، ص 69.
۳ـ همان، ص 77.
۴ـ اکبر ه‍اش‍م‍ی‌‌رف‍س‍ن‍ج‍ان‍ی‌، ک‍ارن‍ام‍ه‌ و خ‍اطرات‌ (۱۳۶۰: ع‍ب‍ور از ب‍ح‍ران)‌‌؛ ب‍ه‌ اه‍ت‍م‍ام‌ ی‍اس‍ر ه‍اش‍م‍ی‌،ت‍ه‍ران‌، دف‍ت‍ر ن‍ش‍ر معارف‌ ان‍ق‍لاب،۱۳۷۸، ص401.
۵ـ همان، ص 73.
۶ـ برای مطالعۀ نقش اختلافات انتخاباتی در انشعاب روحانیون مبارز، ر. ک. همان، ص ۷۵‌ـ۷۲.
۷ـ غلامرضا خواجه‌سروی، خاطرات آیت‌الله مهدوی‌کنی، همان، ص ۳۲۶‌ـ۳۲۲.
۸ـ همان، ص ۳۳۴‌ـ۳۳۱.


انقلاب اسلامی در حالی صاحب چهل سال پیشرفت، تجربه و پیروزی است که دشمنان قسم‌خورده در این مدت از هیچ هجمه‌ای علیه آن فروگذار نکرده و نمی‌کنند. استکبار با ایجاد هجمه‌های نظامی تا تحریم و فشار اقتصادی و ایجاد شبهات فکری و دینی درصدد ضربه زدن به نظام اسلامی و القای ناکارآمدی آن است. به طور مسلم در چنین موقعیتی پاسداری از انقلاب اسلامی،‌ افزون بر شناخت دستاوردها و آثار عملی انقلاب اسلامی، مستلزم تحکیم و تقویت معرفت به مبانی نظری انقلاب اسلامی نیز هست. از این منظر، مبانی انقلاب در بینش و رفتار دینی و اسلامی مردم ایران ریشه دارد که در پای منابر با فضایل حسینی و فاطمی آشنا شده و توانستند آرزوهای فروخفته تاریخی شیعه را در قالب حکومت اسلامی برآورده کنند. 
آری، انقلاب اسلامی ایران ثمره مکتب حضرت فاطمه‌زهرا(س) است و بی شک ادامه مسیر هم با استفاده از الگوی فاطمی و عمل به سیره فرزندان ایشان میسر است. این انقلاب فاطمی در طول عمر چهل ساله خود، فراز و نشیب‌های متعدد،‌ مانند جنگ هشت ساله، ترورها، تحریم‌ها و دیگر دشمنی‌ها را تجربه کرده است و امروز دشمن با کسب تجربه از اقدامات خصمانه خود در طول این سال‌ها، اکنون با طراحی جدید به میدان آمده است تا مردم را نسبت به آینده انقلاب و کارآمدی تفکر انقلابی بدبین و ناامید و سرانجام منزوی کرده یا در مقابل نظام اسلامی به صف‌آرایی و جبهه‌گیری وادارد.
به طور مسلم در چنین آوردگاه نابرابری در دفاع از انقلاب اسلامی و میراث گرانقدر امام و شهدا باید کاری از جنس اقدام انقلابی دردانه هستی حضرت زهرا(س) انجام داد که محور آن دفاع از ولایت و پشت انقلاب بودن و تبیین دستاوردهای انقلاب به زبان فهم مردم و ارائه راه حل برای برون‌رفت از این وضعیت است. در این راستا، مطالعه کتاب «انقلاب فاطمی» که عنوان تازه‌ترین کتاب حجت‌الاسلام محمدمهدی ماندگاری و جمعی از استادان برجسته از جمله حجج‌اسلام عالی، رفیعی و نبوی است که به همت مرکز فرهنگی‌ـ تبلیغی زندگی به رنگ شهدا از سوی معاونت فرهنگی و اجتماعی سازمان اوقاف و امور خیریه منتشر شده، می‌تواند برای مخاطبان عزیز در ایام فاطمیه مفید و مغتنم باشد. 
«خطبه فدکیه و تطبیقه‌ها، دفاع فاطمی، تکالیف چهل سالگی انقلاب اسلامی، انواع بیعت با امام و ولایت، خانواده فاطمی، وقف، بصیرت، امیدواری، اقتصاد مقاومت(اقتصاد خانواده)، تکریم فقرا، تقویت فرهنگ عاشورا و روحیه مقاومت حسینی، دوران تحیر قبل از ظهور» سرفصل‌های اصلی این کتاب محسوب می‌شود.