دعا می‌کنم لبخندهایت از تهِ دل باشد
و غصه‌هایت سطحی و زودگذر
دعا می‌کنم مسیرِ موفقیتت هموار باشد 
و انگیزه‌هایِ صعود و پروازت بسیار...
دعا می‌کنم هرگز در پیچ و تابِ زمانه، 
بی‌پناه نباشی و دلت نگیرد
و چشم‌هایِ روشنت، هیچ زمانی 
خیس و اشک‌آلود نباشد
دعا می‌کنم عاشقِ کسی باشی
که عاشقت باشد،
و کسانی کنارت باشند 
که تو را می‌فهمند و هوایِ دلت را دارند
من خوشبختی‌ات را، شادی‌ات را، آرامشت را؛
من آرزوهایِ زیبایِ تو را آرزو می‌کنم...

پیامبر اعظم(ص) فرمودند: «ای سلمان، حبّ فاطمه در صد جا نافع و مفید است، میسّرترین و راحت‌ترین آنجاها: هنگام مردن، در قبر، در میزان، در محشر، در صراط، در محاسبه، پس هر که دخترم فاطمه از او راضی شود، من هم از او راضی می‌شوم و کسی که من از او راضی شوم، خدا از او راضی می‌شود و هر کس که دخترم فاطمه بر او غضب کند، من هم بر او غضبناک می‌شوم و هر کس که من بر او غضبناک شوم، خدا بر او غضبناک می‌شود.»
کشف‌الغم، 1/467

 مهدی امیدی/  بهمن، علاوه بر اینکه ماه پیروزی انقلاب است، فصل برگزاری جشنواره‌های فجر هم هست. جشنواره‌های هنرهای تجسمی، فیلم، تئاتر، موسیقی و در نهایت شعر فجر که گرمابخش فضای فرهنگی کشور در روزهای سرد زمستانی می‌شوند. با این حال، هر یک از این جشنواره‌ها، محل بروز و ظهور سیاست‌ها و تولیدات هنری کشور در یک رشته خاص هستند و سال‌هاست که «هنر انقلابی» محور و مقصود اصلی آنها نیست. اشتباهی که در این جشنواره‌ها و به طور کلی در مدیریت فرهنگی کشور رخ داده، این است که هنر انقلابی را صرفاً هنری می‌پندارند که بر وقایع سال 57 متمرکز باشد. این در حالی است که انقلاب اسلامی مفهومی بیکرانه است. بنابراین، هنر انقلابی نیز محدوده خاصی ندارد. هر ژانر و موضوعی می‌تواند در دایره هنر انقلابی بگنجد؛ حتی یک اثر عاشقانه و با محور عشق زمینی.
با این حال، شاخصه‌هایی را می‌توان فرض کرد که پرداختن به آنها، حال و هوایی انقلابی به یک اثر هنری می‌بخشد. 
برای نمونه، هنر انقلابی مسئله‌محور است؛ یعنی چنین آثاری، مشغول به ابتلائات و مسائل فردی و اجتماعی هستند. تفاوت توجه این نوع هنر با فعالیت شبه‌روشنفکرانه در رویکرد به معضلات و کاستی‌های اجتماعی و فردی این است که  هنر شبه‌روشنفکری در پی نفی همه چیز است، اما هنر انقلابی با هدف ساختن جامعه آرمانی به مصائب، نقب می‌زند و نقد می‌کند.
هنر انقلابی، می‌تواند عارفانه باشد، اما معنویت جاری در چنین آثاری، به تبعيت از روح عدالت‌خواه اسلام و تشیع، الزاماً با حوادث اجتماعي و سیاسی، درگیر می‌شود. به بیانی دیگر، عرفان در هنر انقلابی، در پی رستگاری و نجات جمعی و بلکه کل جامعه بشری است.
هنر انقلابی، خنثی و بی‌طرف نیست و با منافع راهزنان سیاسی و اقتصادی مبارزه می‌کند. هنر انقلابی هم دغدغه حمایت از محرومان و مستضعفان را دارد و هم معاندان و مخالفان نظام و حکومت دینی و جبهه حق را می‌تاراند و به تشویش دچار می‌کند.
در هنر انقلابی، جذابیت‌های غریزی و ظاهری پاک می‌شود و به جای آن فطرت، مخاطب قرار می‌گیرد. بر این اساس، هنر انقلابی، اگرچه از عقاید و باورهای اسلامی الهام می‌گیرد، اما باید زبانی عامه‌فهم و جهان‌شمول داشته باشد. به این معنا که در عین برخورداری از هویت و شخصیتی خاص، همه انسان‌ها را مخاطب قرار می‌دهد که این امر به ذات انقلاب ما برمی‌گردد. این انقلاب با اینکه با عنوان «اسلامی» شناخته می‌شود، اما در سراسر جهان، حامیانی از مذاهب، ادیان و فرهنگ‌های گوناگون دارد. هنر انقلابی نیز محتوایی بومی دارد، اما فرم و ساختارش جهانی و بین‌المللی است.
در هنر انقلابی، فقرا و محرومان می‌درخشند. برخلاف هنر شبه‌روشنفکری که از مستضعف‌ها استفاده ابزاری می‌کند، در هنر متعلق به انقلاب اسلامی، محرومان دارای کرامت و بزرگی هستند. 
هنر انقلابی، نه رئاليست مفرط است و نه ایدئالیست مطلق، بلکه در این نوع هنر، واقعیات و آرمان‌ها به صورتی توأمان متجلی می‌شوند. در این گفتمان، هنرمند مقهور واقعیات نمی‌شود و در عین حال نگاهی آرمان‌گرایانه به واقعیات دارد.
بهترین و کارآمدترین نرم‌افزاری که قابلیت تحقق هنر تراز انقلاب اسلامی را دارد، پیام تاریخی و تاریخ‌ساز امام خمینی(ره) خطاب به هنرمندان است؛ پیامی که می‌توان آن را مانیفست فعالیت هنری در جمهوری اسلامی ایران دانست. راه روشني که محدود به زمان و مکانی خاص نیست و در هر موقعیتی، مسیر هنرمندان را برای رسیدن به هدف کوتاه‌تر می‌کند. متنی كه خودش يك اثر هنري محسوب می‌شود و بهترین الگو و راه برای رسیدن به هنر و سینمای مطلوب یک جامعه انقلابی و اسلامی است. به همین دلیل نیز شهید آوینی به عنوان شاگرد اول مکتب هنری امام خمینی(ره) این پیام کوتاه و گویا را منشور تجدید عهد هنر نامید.
با بازخواني اين متن، مي‌توان نگاه آينده‌نگر امام به اوضاع جديد اجتماعي پس از جنگ در ايران و وظيفه هنر در قبال اين وضعیت را ديد. چه اينكه پس از اتمام جنگ تحميلي‌ـ كه مدتي پس از آن نيز داغ بي‌تسلاي رحلت امام بر ايران سايه افكند‌ـ تهاجم دشمن از عرصه سخت و نظامي به حوزه نرم و فرهنگي تغيير يافت. اما به جز عرصه تقابل خارجي، جبهه ديگري نيز در داخل پيش روي مردم گشوده شد؛ امام خميني(ره) از اين جبهه نوين داخلي به جنگ فقر و غنا تعبیر كردند. چنانكه در پيام قطعنامه و به مناسبت پايان جنگ فرمودند: «امروز جنگ حق و باطل، جنگ فقر و غنا، جنگ استضعفاف و استكبار، جنگ پابرهنه‌ها و مرفهين بي‌درد شروع شده است...» و پيام امام به هنرمندان نيز در راستاي مقابله با شبيخون فرهنگي غرب و جنگ فقر و غنا در داخل بود. به طوري كه در بخشي از اين مانيفست تصريح شده است: «هنري زيبا و پاك است كه كوبنده سرمايه‌داري مدرن و كمونيسم خون‌آشام و نابودكننده اسلام رفاه و تجمل، اسلام التقاط، اسلام سازش و فرومايگي، اسلام مرفهين بي‌درد و در يك كلمه اسلام آمريكايي باشد.»
امروز اگرچه امام(ره) در ميان ما نيست، اما نايب بر حق او هست. انديشه‌هاي رهبر فرزانه انقلاب هم در اين زمينه، در راستاي اندیشه امام است. معظم‌له هم در زمينه هنر ديني‌ـ به عنوان زمینه و زیربنای هنر طراز انقلاب اسلامی‌ـ معتقدند: «هنر ديني به هيچ وجه به معناي قشري‌گري و تظاهر رياكارانه ديني نيست. اين هنر لزوماً با واژگان ديني به وجود نمي‌آيد. اي بسا هنري صد درصد ديني باشد، اما در آن از واژگان عرفي و ديني استفاده نشده باشد... هنر ديني «عدالت» را در جامعه به صورت يك ارزش معرفي مي‌كند، ولو شما هيچ اسمي از دين و هيچ آيه‌اي از قرآن و هيچ حديثي در باب عدالت در خلال هنرتان نياوريد... شما مي‌توانيد در باب «عدالت» رساترين سخن را در هنر بياوريد. در اين صورت به هنر ديني توجه كرده‌ايد.»




انقلاب اسلامی ایران دیگر چهل ساله شد. اوایل پیروزی انقلاب، آمریکایی‌های دلسوز و منافقین مهربان! از سر نگرانی، هی می‌گفتند انقلاب شش ماه دیگر، یک سال دیگر، یا دو سال دیگر سقوط می‌کند! ماه‌ها و سال‌ها گذشت، دیدند خبری نشد، گفتند؛ خب این‌جوری که ما حوصله‌مان سر می‌رود، اصلاً بیاییم تفنگ‌بازی! زدند و غائله کردستان، خلق عرب، خلق بلوچ و... را به پا کردند. دیدند این‌طور هم جواب نمی‌دهد، گفتند؛ اصلاً ما خسته شده‌ایم می‌رویم استراحت و تفنگ‌های‌شان را دادند به صدام و گفتند تو به جای ما بازی کن! صدام از همان اول وحشی‌بازی درآورد و انقلاب هم مجبور شد توپ و تانکش را پاره کند و به او بگوید؛ اصلاً برو خانه خودتان بازی کن!
آمریکا که خیلی عاطفی بود و با شلیک به هواپیمای مسافربری ایران نشان داد چنگیزخان مغول با همه دل‌نازکی‌اش نصف قلب رئوف آمریکا را هم ندارد، باز دلش برای ایران تنگ شد، گفت؛ اصلاً بازی‌های خشن را کنار بگذاریم و رفت سراغ دو تا برنامه نرم ۱۰ ساله! یکی سال ۷۸ و یکی هم سال ۸۸! برنامه‌ها از بس نرم بودند، انقلابی‌ها مثل پاستیل آنها را قورت دادند.
خلاصه اینکه ۴۰ سال منافقین و آمریکایی‌ها دور هم جمع شدند و استندآپ کمدی اجرا کردند و برای زخمی کردن انقلاب نقشه کشیدند. وقتی هم که با یک فوت ملت انقلابی و همین مرگ بر آمریکاهای هر سال، کرک و پرشان را ریختیم، با پررویی گفتند: «ما تازه لخت شدیم واسه دعوا!» مرگ بر آمریکا!
شاهرخ بایرامی


 حسین کارگر/ جشنواره بین‌المللی تئاتر فجر‌‌‌ـ مهم‌ترین رویداد هنرهای نمایشی ایران‌ـ در حالی به سی‌وهفتمین دوره خودش رسیده که این عرصه نیز امروز با بحران هویت و گرفتاری در ابتذال مواجه است. 
این جشنواره سال‌هاست که به جای ارائه آثار جدید، آثاری را مرور می‌کند که در طول یک سال به اجرا رفته‌اند. متأسفانه، هر سال نیز شاهد اجراي نمايش‌هايي در تضاد با ارزش‌های فرهنگی كشورمان هستيم و نمايش‌هاي مناسب و منطبق با ارزش‌های انقلاب بسيار اندك اجرا می‌شوند. 
كافي است به نمايش‌هايي كه در طول سال‌هاي اخير اجرا شده‌اند، دقت كنيد؛ بیشتر اين آثار بر مبناي نمايشنامه‌هايي مانند «مكبث»، «چخوف»، «شكسپير»، «ايبسن» و... اجرا مي‌شوند. نمايش‌هايي، مانند «هملت» و «در انتظار گودو» ده‌ها بار اجرا شده‌اند و بر اساس وضع موجود پيش‌بيني مي‌شود باز هم شاهد روي صحنه رفتن آنها خواهيم بود.
معضل بسيار بزرگي كه تئاتر ما را به خود گرفتار كرده، آميخته شدن تظاهر به روشنفكري و خردگرايي با لمپنيسم است. نمود چنين مسئله‌اي، بدپوششي، ايجاد روابط نامتعارف زن و مرد و زير پا گذاشتن حريم‌هاي اخلاقي در برخي نمايش‌هاست. همه اين مسائل سبب شده‌اند تئاتر كشورمان نه تنها نسبتي با دين و مفاهيم ديني نداشته باشد كه در شأن و تراز نام جمهوري اسلامي نباشد. تئاتر در كشور ما نه فقط مترقي نيست، كه از مردم عادي جامعه نيز عقب‌تر است.
تنها راه چاره براي تغيير وضع موجود تئاتر ايران، عوض شدن نوع نگاه مديران و سياست‌گذاران اين بخش از فرهنگ كشور است. آنها بايد ايمان بياورند كه تئاتر مي‌تواند در خدمت ارزش‌هاي جامعه باشد و لزومي ندارد آن را به پناهگاه و حیاط خلوت ويروس‌هاي فكري و فرهنگي تبديل كنيم.
براي بهبود اوضاع تئاتر در كوتاه‌مدت بايد عرصه را براي هنرمندان متعهد و اسلام‌شناس بيش از پيش باز كرد. آثار مرتبط با مفاهيم ديني و تاريخ اسلام بايد بر عهده افرادي قرار گيرد كه نسبت به اين مضامين شناخت و اعتقاد دارند. انحصار اجراي تئاتر بايد شكسته شود. متأسفانه، غالب فضا و امكانات تئاتر كشورمان در دست عده معدودي است. عده‌اي كه اتفاقاً كمترين ميزان تعهد را نسبت به فرهنگ ديني قائل هستند. مي‌توان با شكستن اين فضاي انحصاري و فراهم كردن فرصت براي سايرين و به ویژه هنرمندان با استعداد و دين‌مدار شهرستاني، اين شرايط حاكم بر تئاتر را متفاوت از وضع كنوني كرد.


چهل ساله یه عده تو خماری
شدن مشغول فعل انتحاری
چهل ساله که رنگ چهره‌هاشون
سیاهه عینهو لوله بخاری
چهل ساله تو پاهای یو اس ای
می‌لولن مثل سگ‌های شکاری
می‌گفتن ما صاحاب انقلابیم
که شاه از ترس ماها شد فراری
یکی باید بپرسه پس واسه چی
به ربع پهلوی می‌دی سواری
همین‌که پیجشونو باز کردی
می‌بینی صحنه‌های زهرماری!
مسیح و زم همش مشغول کارن
که بستن گردناشونو به گاری
از اینور عده‌ای نادون و خائن
می‌گن حرفاشونو با آه و زاری
چهل ساله که بدجوری می‌سوزن
از اون رفراندوم و از رأی آری
خداوندا خداییش حقمون نیست
براندازای انقد بی‌بخاری
بده عقلی به اونها و به ما پول
ندارم بیشتر از این انتظاری...
زهرا آراسته‌نیا

این پرچمی که در همه عالم سرآمد است
از انقلاب کاوه آهنگر آمده ست
از گرگ و میش مبهم اسطوره‌های دور
از روشن حماسه این کشور آمده ست
در دست‌های رستم دستان در اهتزاز
بر شانه سیاوش از آتش درآمده ست
با سرخِ لعل و سبزِ زمرد، سپیدِ دُر
در جلوه‌زار عشق به صد زیور آمده ست
خون دل از خیانت تاریخ خورده است
از خاک و خون و خنجر و خاکستر آمده ست
از آتش تو نیست هراسش که بارها
ققنوس‌وار از دل آتش برآمده ست
در موج‌خیز حادثه افتاده است و باز
خیزان به عزم معرکه‌ای دیگر آمده ست
تنها نه با موالی مختار بوده است
هر جای در حمایت حق با سر آمده ست
با سربه‌دارها به سر دار رفته است
چنگیز در برابر او مضطر آمده ست
گاهی برای قوت قلب رئیسعلی
در رزمگاه دشمن افسونگر آمده ست
گاهی انیس جنگلیان بوده است و گاه
مشروطه‌خواه را علَم لشکر آمده ست
حبل‌المتین وحدت مستضعفان شده ست
آیینه‌دار هیمنه رهبر آمده ست
در جبهه تیر و ترکش و خمپاره خورده است
شب‌زنده‌دار خلوت همسنگر آمده ست
گاهی شده ست زینت تابوت لاله‌ای
با عطر و بوی دسته گلی پرپر آمده ست
چون بیرقی که در کف سردار کربلاست
گاهی مدافع حرم حیدر آمده ست
زخم سنان دشمن و زخم زبان دوست
از هر طرف به پیکر او خنجر آمده ست
با این همه همیشه سرافراز و پایدار
در اهتزاز بر سر این کشور آمده ست