این پرچمی که در همه عالم سرآمد است
از انقلاب کاوه آهنگر آمده ست
از گرگ و میش مبهم اسطورههای دور
از روشن حماسه این کشور آمده ست
در دستهای رستم دستان در اهتزاز
بر شانه سیاوش از آتش درآمده ست
با سرخِ لعل و سبزِ زمرد، سپیدِ دُر
در جلوهزار عشق به صد زیور آمده ست
خون دل از خیانت تاریخ خورده است
از خاک و خون و خنجر و خاکستر آمده ست
از آتش تو نیست هراسش که بارها
ققنوسوار از دل آتش برآمده ست
در موجخیز حادثه افتاده است و باز
خیزان به عزم معرکهای دیگر آمده ست
تنها نه با موالی مختار بوده است
هر جای در حمایت حق با سر آمده ست
با سربهدارها به سر دار رفته است
چنگیز در برابر او مضطر آمده ست
گاهی برای قوت قلب رئیسعلی
در رزمگاه دشمن افسونگر آمده ست
گاهی انیس جنگلیان بوده است و گاه
مشروطهخواه را علَم لشکر آمده ست
حبلالمتین وحدت مستضعفان شده ست
آیینهدار هیمنه رهبر آمده ست
در جبهه تیر و ترکش و خمپاره خورده است
شبزندهدار خلوت همسنگر آمده ست
گاهی شده ست زینت تابوت لالهای
با عطر و بوی دسته گلی پرپر آمده ست
چون بیرقی که در کف سردار کربلاست
گاهی مدافع حرم حیدر آمده ست
زخم سنان دشمن و زخم زبان دوست
از هر طرف به پیکر او خنجر آمده ست
با این همه همیشه سرافراز و پایدار
در اهتزاز بر سر این کشور آمده ست