ظن نیکو به ‌خداوند

 

خداوند عزوجل می‌فرماید :«اَنَا عِندَ حُسنِ ظَنِّ عَبدِیَ المُؤمِنِ بِی اِن خَیراً فَخَیراً وَ اِن شَرَّاً فَشَرّاً» خداوند متعال طبق ظن انسان با او رفتار می‌کند. اگر ظنش نیکو بود، پاداش نیک می‌دهد و اگر ظنش بد بود، کیفر بد می‌دهد.
مؤلف کتاب «الطریق الی الله» با دلایل فراوانی ثابت کرده است، نزدیک‌ترین راه به خداوند متعال، خوش‌بینی به حضرت حق(جل و علا) است. چگونه ما خوش‌بین نباشیم، در حالی که خداوند متعال کوهی را به کاهی می‌بخشد. با یک عمل کوچک(اما خالصانه) دست سالک را می‌گیرد و او را به مقصد می‌رساند و چه جایزه‌های فراوانی به او مرحمت می‌فرماید. بالعکس اگر ظن ما نسبت به خداوند متعال بد باشد، مرتکب بزرگ‌ترین گناه کبیره شده‌ایم؛ کمااینکه پیامبر اکرم(ص) می‌فرماید: «اَکبَرُ الکَبَائِرِ سُوءُ الظَّنِّ بِاللهِ»
پیامبر اکرم (ص) فرمود: مرد فاسق و گنه‌کاری را در قیامت صغری(برزخ) محاکمه کردند و چون هیچ عمل صالحی نداشت، او را به جهنم محکوم فرمودند. ملائک عذاب زنجیرهای آتشین به گردنش انداختند و او را به سوی جهنم برزخ کشاندند. آن مرد در همان حال رویش را پشت سر برگردانید و عرض کرد: خدایا! من به تو حسن ظن داشتم، باور نمی‌کردم اینقدر سخت بگیری. خداوند متعال به آن ملائک وحی فرمود: با آنکه می‌دانم دروغ می‌گوید و حسن ظن درستی نداشته، ولی با این حال او را بخشیدم آری.
الهی تکیه بر لطف تو کردم
به جز لطفت ندارم تکیه‌گاهی؛
گرفتم دامن بخشنده‌ای را
که بخشد از کرم کوهی به کاهی؛
محمد‌بن‌مسلم از امام باقر(ع) نقل کرده است که فرمود: «مؤمن هر گاه از گناه توبه کند، بلافاصله مورد آمرزش قرار می‌گیرد و بایست اعمال نیکویش را پس از توبه و مغفرت از سر گیرد، اما به خدا قسم این امتیاز نیست مگر برای اهل ایمان. عرض کردم اگر دوباره گناه کند و دوباره توبه کند چه؟ فرمود: ای محمدبن‌مسلم! آیا فکر می‌کنی اگر بندۀ مؤمن از گناهش پشیمان شود و توبه کند، خدا توبه‌اش را نمی‌پذیرد؟ عرض کردم: حتی اگر بارها این کار را مرتکب شود؟ فرمودند: هر گاه به استغفار و توبه بازگردد خدا او را می پذیرد، چون خدا غفور و رحیم است، توبه را می‌پذیرد و از سیئات در می‌گذرد، مبادا مؤمنان را از رحمت خدا مأیوس کنی.

فضل و رحمت بی‌کران الهی
اگر در حدیثی خواندید که برای نمونه هر کس شب قدر دو رکعت نماز بخواند، خدا او را می‌آمرزد و والدین او و زن و بچۀ او را می‌آمرزد، تعجب نکنید. خدا خیلی کریم است. خدا خیلی سخی است. یک روز پیغمبر بزرگوار ما حضرت محمد(ص) مشغول مناجات با خدا بود، عرض کرد: «خدایا، این امت گنهکار مرا طوری ببخش که هیچ‌کس نفهمد آنها چه کرده‌اند. فقط من بدانم و تو. اینها می‌خواهند در بهشت با هم رفت و آمد داشته باشند. اگر از اعمال‌شان در قیامت پرده برداری، از همدیگر خجالت می‌کشند.» خداوند فرمود: «ای حبیب من! دعای تو را مستجاب کردم، اما طوری می‌بخشم که حتی تو هم ندانی که چه کرده‌اند، زیرا اینها می‌خواهند به زیارت شما بیایند، در بهشت شما را زیارت کنند؛ اگر بدانند شما می‌دانید که چه کرده‌اند، شرم می‌کنند که نزد تو بیایند، کاری می‌کنم که حتی شما هم ندانی چه کرده‌اند.»
خیلی مهم است، ائمه معصوم(ع) باذن الله بکل شیء علیم هستند، باذن الله بکل شیء قدیر هستند. با وجود اینکه به همه چیز علیم هستند؛ ولی خداوند متعال به فضلش از آنها هم مخفی می‌فرماید و چه زیبا فرموده است مقتدای عارفان و امیرمؤمنان حضرت علی(ع) در دعای کمیل، آنجا که عاجزانه در خواست می‌کند: «و ببخشی بر من... هر کار بدی که نویسندگان بزرگوارت را به ثبت آن امر کردی، همان فرشته‌هایی که بر ضبط آنچه از من سر می‌زند بر گماشته‌ای و آنها را همراه با اعضا و جوارحم بر من گواه گردانیده‌ای و تو خود از پس ایشان بر من دیده‌بانی و بر آنچه از آنان پنهان مانده، گواهی و به رحمتت آن را پوشیده داشتی و به فضلت آن را نادیده گرفتی.»
نه تنها خداوند متعال از پیامبرش و ائمه(ع) مخفی می‌دارد، بلکه اعمال سیئه بندگانش را حتی از دید ملائکه مأمور بر ثبت اعمال هم مخفی می‌دارد. هم به فضل و رحمتش مخفی و مستور می‌کند و هم می‌بخشد. آنقدر عفو می‌کند که حتی شیطان هم به طمع می‌افتد.
می‌گویند نادرشاه افشار وقتی می‌خواست برای جنگ با هندی‌ها حرکت کند، همان اولین روزی که از لشکرگاه حرکت کرد، آمد بیرون، چشمش به پسر بچه‌ای افتاد که یک قرآن زیر بغل زده، تندتند به طرف مکتب می‌رود. شاه فال خوب زد؛ گفت: پسر جان بیا! پسرک آمد؛ گفت: اسمت چیست؟ گفت: فتح‌الله. فال خوبی زد؛ فتح خدا. بارک الله پسر! اسم پدرت چیست؟ گفت: حاج نصرالله. گفت: به‌به؛ نصر خدا هست و فتح خداست. گفت: بگو ببینم چه می‌خوانی از قرآن؟ گفت: سوره‌ «اِنّا فَتَحنا لَکَ فَتَحاً مُبیناً»؛ ما برای تو فتح آشکاری فرمودیم. شاه باز فال خوبی زد و یک مشت سکه به او داد.
این بچه دو دستش را گرفت و هر دو دستش پر شد؛ حالا عوض خوشحالی، شروع به گریه کرد. یکی از اطرافیان پرسید: چرا گریه می‌کنی؟ بچه گفت: برای اینکه اگر به منزل برگردم و مادرم این سکه‌ها را در دست من ببیند، حسابی مرا کتک می‌زند و می‌گوید: این سکه‌ها را از کجا دزدیده‌ای؟ آن مرد گفت: اینکه راه‌حل دارد بگو اعلی حضرت نادرشاه مرحمت کرده است. پسر بچه گفت: من می‌توانم این حرف را بزنم، ولی مادرم باور نمی‌کند و خواهد گفت: اگر شاه بخشش کرده بود با کیسه می‌بخشید؛ بخشش شاه که این قدر نیست. شاه خنده‌اش گرفت و یک کیسه طلا به او بخشید و با مأمور فرستاد در خانه‌اش.
خاک بر فرق من و تمثیل من، خدا خیلی جواد است، اگر شنیدی که خداوند متعال به یک صلوات امتی را بخشید تعجب نکن. متحیر نشو اگر شنیدی با دو بار «یا کَریمَ العَفوِ» بنده‌اش را عفو کرد.
جبرئیل بر پیغمبر اکرم (ص) نازل شد و عرضه داشت «یا کَریمَ العَفوِ» اول را که گفتی، صلحای امت تو بخشیده شدند و با «یا کَریمَ العَفوِ» دوم، مذنبین امت هم بخشیده شدند. دیگر نگو! اگر این دفعه بگویی کفار هم بخشیده می‌شوند؛ او هم اطاعت کرد و نگفت. ای خدایی که عطا می‌کنی پاداش‌های فراوان در مقابل عمل‌های کم. این نماز ما چه هست؟ روزه گرفتن ما چه هست؟ اعتکاف ما چه هست؟ قرآن خواندن ما چه هست؟ هیچ است، ولی خداوند ارحم الراحمین است. ای خدایی که پاداش‌های فراوان در مقابل کسی که فقط دعا کرده، عطا می‌کنی، عمل هم ندارد، فقط گدایی کرده؛ الله اکبر! چقدر خدا کریم است! چقدر خدا رحمت و تفضل دارد! به صرف اینکه بنده‌اش گدایی کرد، در خانه خدا دستش را بلند کرد و گفت: یا ‌الله یا ‌الله یا الله، خداوند متعال دستش را خالی برنمی‌گرداند.
منبع: پایگاه اطلاع‌رسانی آیت‌الله شوشتری؛ www.abdolghaem.ir

 

سیدحسین خاتمی‌خوانساری/ گفته شد خداوند قدرت و هیبتی برای دشمن و شیطان قائل نیست و آنها را ضعیف و ناتوان می‌داند. از آن طرف همیشه به مسلمانان توصیه کرده است با قدرت و هیبت با کفار و مشرکان روبه‌رو شوید، زیرا آنها دل‌شان به قدرت بی‌انتهای خداوند گرم نیست و خداوند از آنها هیچ حمایتی نمی‌کند. دو پرسش اساسی در اینجا مطرح می‌شود؛ اول آنکه، چرا مسلمانان به این توصیه عمل نکردند و خود را در مقابل دشمنان ضعیف دیدند و تسلیم آنها شدند؛ دوم آنکه، اگر خداوند پشتیبان مسلمانان است، پس چرا کفار و مشرکان قدرت زیادی دارند و در جهان مشغول خونریزی و غارت هستند. قبلاً پاسخ هر دو پرسش داده شد، طبق آیات قرآن و احادیث، خداوند و اهل بیت(ع) ضعف ایمان را موجب ضعف در برابر دشمن دانسته‌اند. ما در طول تاریخ دیده‌ایم هر جا وادادگی و عقب‌نشینی صورت گرفته، ‌به دلیل ایمان ضعیف مسلمانان بوده و این عامل تنهاترین عامل شکست، ضعف‌ و عقب‌ماندگی‌ها در همه عرصه‌هاست. یکی از دلایل مهم عقب‌ماندگی کشورهای مسلمان ضعف ایمان سران و حکمرانان‌شان بوده است؛ عقب‌نشینی سران حکومت‌های اسلامی در طول تاریخ، عقب‌ماندگی مسلمانان و کشورهای اسلامی را در پی داشته که ناشی از ضعف ایمان آنها بوده است. ضعف ایمان و ترس و دلهره از شیطان و دشمن هم به خود آنها ضربه زده است و هم به مردم و ملت‌های‌شان. برعکس هر جا دستاوردهای عظیم و انقلاب‌های بزرگ و سربلندی مسلمانان و یا یک کشور اسلامی در جهان دیده شده، در پرتو قوت ایمان حکمرانان و رهبران آن کشور بوده است.
حضرت موسی به عنوان رهبر بنی‌اسرائیل آنها را به امداد الهی و توکل به خدا امر می‌کند. وقتی بنی‌اسرائیل به امر پروردگار شهرشان را ترک کردند تا از صدمه فرعونیان در امان باشند، با رسیدن به رود نیل و دیدن لشکر فرعون که در تعقیب آنها بود گفتند: ما گرفتار لشکر فرعون شدیم که حضرت موسی فرمود: «قالَ كَلّا إِنَّ مَعِيَ رَبّي سَيَهدينِ»؛ چنين نيست زيرا پروردگارم با من است و به زودى مرا راهنمايى خواهد كرد. (شعرا/ 61 و 62). به طور قطعی اگر حضرت موسی ضعف ایمان داشت، این چنین با شجاعت از یاری پروردگار سخن نمی‌گفت. در جایی که در مقابل چنین رودخانه‌ عظیمی است و پشت سرش فرعونیان قرار دارند، این چنین توکل می‌کند، نشانه قدرت ایمان رهبری شجاع است. هنگامی که خداوند با موسایی متقی و مؤمن طرف است، راه به کهکشان‌ها را برای او میسر می‌کند، چه برسد به آن طرف نیل... . تقوا و ایمان منافع مادی و معنوی زیادی دارد که برای فرد و جامعه زندگی لذت‌بخشی به ارمغان می‌آورد. حالت بندگی داشتن در هر جا و هر زمان شیرین و لذیذ است، چه در گودال نیل چه در گودال قتلگاه.
شجاعت رهبران دینی که به خداوند اعتماد دارند، در مقابل توطئه‌های دشمن و نترسیدن از تهدیدهای آن برای مردم نیز عزت و سربلندی می‌آورد و در صورت ادامه استقامت و ایستادگی علیه کفار و دشمنان از نظر معنوی و مادی مترقی می‌شوند؛ اما اگر کسانی باشند که به دستورات خداوند توجه نکنند هم خود گرفتار دسیسه‌های دشمن می‌شوند و هم مردم را دچار ذلت می‌کنند. خداوند در ادامه آیات مذکور می‌فرماید: «إِنَّ فِي ذَلِكَ لَآيَهً وَمَا كَانَ أَكْثَرُهُمْ مُؤْمِنِينَ»؛ مسلماً در اين [واقعه] عبرتى بود، ولی بيشترشان ايمان‏ آورنده نبودند.
(شعرا/ ۶۷) این عبرت فقط برای بنی‌اسرائیل نبوده که پس از رسیدن به آسایش و خلاص شدن از دست فرعونیان ایمان به خدا را کنار گذاشتند؛ بلکه برای همه انسان‌ها عبرت است و باید تقوا و توکل را از این آیه و آیات دیگر برداشت کنند و به آن معتقد باشند.

 

محمدرضا قضایی/ «اللَّهُمَّ إِنَّا نَرْغَبُ إِلَيْكَ فِي دَوْلَةٍ كَرِيمَةٍ تُعِزُّ بِهَا الْإِسْلامَ وَ أَهْلَهُ وَ تُذِلُّ بِهَا النِّفَاقَ وَ أَهْلَهُ»؛ خدايا به سوى تو مشتاقيم‏ براى يافتن دولت كريمه‏‌اى كه اسلام و اهلش را به آن عزيز گردانى و نفاق و اهلش را به وسيله آن خوار سازى و ما را در آن دولت از دعوت‏‌كنندگان به سوى طاعتت و رهبران به سوى راهت قرار دهى و كرامت دنيا و آخرت را از بركت آن‏ روزي‌مان فرمايى.
دعای افتتاح از سوی محمدبن‌عثمان از نواب خاص امام زمان(عج) به دست ما رسیده است. امام زمان(عج) در این دعا که در شب‌های ماه مبارک رمضان خوانده می‌شود، اظهار علاقه‌مندی اسلام و مسلمانان و حقارت منافقین و کفار را به برقراری دولت کریمه که همان حکومت پس از ظهور است، گره می‌زند. دعایی که می‌گوید ما تنها در حکومت امام زمان(عج) می‌توانیم عزّت به تمام معنا برای اسلام و رسوایی منافقان را درک کنیم.
دولت در لغت به معنای حکومت، هیئت حاکمه یا تغییر و دگرگونی است. در معنای سوم وقتی زمانه برمی‌گردد و حال مردم از بدی به سرور و خوشی تبدیل شود، به آن دولت و اقبال می‌گویند. در این فراز هر سه معنا را می‌توان برداشت کرد؛ یعنی در حکومت امام زمان(عج)، حال مردم حال خوشی است و رشد معنوی و مادی در زندگی مردم هم‌زمان با هم صورت می‌گیرد. در این تحول و تغییر انسان‌ها با عمل به دستورات اسلامی در آسایش و امنیت و دوستی و وحدت و نعمت زندگی می‌کنند. نظم در جهان شکل می‌گیرد، تجاوزات و کشتارها پایان می‌پذیرد و اهدافی که انسان با تکیه به علم بشری نتوانست به آن دست ‌یابد، میسر می‌شود. «وَ تَجْعَلُنَا فِيهَا مِنَ الدُّعَاهِ إِلَى طَاعَتِكَ وَ الْقَادَهِ إِلَى سَبِيلِكَ وَ تَرْزُقُنَا بِهَا كَرَامَهَ الدُنیا وَ الْآخِرَه». همچنین حکومت ولی عصر(عج) حکومتی است که حقوق بشر به جایگاه اصلی خود برمی‌گردد و کرامت انسان‌ها حفظ می‌شود و فشار ابرقدرت‌ها اثری بر آن ندارد. پس در شب‌های ماه مبارک رمضان و شب‌های قدر باید برای ظهور دولت کریمه دعا کرد.

 

مهدي دنگچي/ بيست‌وپنجم ارديبهشت ماه سال 1270 هجري شمسي، سالروز لغو امتياز تنباكو است که با فتواي تاريخي مرجع عالي‌قدر جهان شيعه «ميرزاي بزرگ شيرازي» محقق شد. اين حماسه بزرگ تاريخي که با محوريت مرجعيت شيعه انجام شد و استعمار و استبداد را با قدرت ممتاز روحانيت شيعه آشنا کرد. نقشی مهم در خيزش ملت مسلمان ايران داشت و به نحوي زمينه‌هاي نهضت مشروطه ملت ايران را فراهم آورد.
ماجرا از اين قرار بود که در سده ۱۳ ق و ۱۹ م، ايران صحنه رقابت‌هاي سياسي و اقتصادي ميان دو دولت روسيه تزاري و بريتانيا بود. هر يک از دو دولت نيرومند مي‌کوشيدند با گرفتن امتيازها و انحصارهاي گوناگون، نفوذ خود را در ايران گسترش دهند. از جمله اين امتيازات، انحصار بازرگاني توتون و تنباکو بود که به عرصه‌اي براي ابراز نارضایتی عمومي از دستگاه حکومت و مخالفت اصولي علماي ديني با نفوذ بيگانگان تبديل شد.
کشت توتون و تنباکو و استعمال دخانيات در ايران از دوران شاه عباس صفوي آغاز شد و کم کم به حدي رواج يافت که در زمان قاجار کالايي پرمصرف محسوب مي‌شد. در سفر سوم ناصرالدين‌شاه به اروپا، با وساطت وزير مختار انگلستان در ايران، مذاکراتي ميان شاه و امين‌السلطان با «ماژور جرالد تالبوت» درباره امتياز تجارت توتون و تنباکو صورت گرفت. پس از بازگشت ناصرالدين شاه به ايران، تالبوت به تهران آمد و با پرداخت ۲۵ هزار ليره به ناصرالدين‌شاه در ۲۹ اسفند ۱۲۶۸ ش، قراردادي در ۱۵ فصل به امضاي او رساند. اين قرارداد در ايران به قرارداد رژي، و شرکت عامل آن نيز به کمپاني رژي معروف شد (رژي در زبان فرانسه به معناي انحصار در معاملات بازرگاني است).
طبق قراداد يادشده، كمپاني رژي بايد سالیانه 15 هزار ليره به صندوق دولت ايران واريز مي‌كرد و در عوض كشت و فروش توتون و تنباكو را در انحصار خود مي‌گرفت. بعد از انعقاد قرارداد، كاركنان شركت انگليسي با ورود به ايران در شهرها پراكنده شدند كه این امر با مخالفت شديد مردم شهرهاي شيراز، تبريز، اصفهان و تهران مواجه شد.
ميرزاي‌شيرازي پس از امضاي قرارداد، تلگرافي را به شاه مي‌فرستد و مخالفت خود را با قرارداد ابراز می‌کند؛ اما با بي‌اعتنايي شاه مواجه مي‌شود. از سوي ديگر، عده‌اي در شمال كشور دست به شورش مردمي مي‌زنند كه شاه با سركوب و كشتن آنان، زمينه را براي تحريم و فتواي ميرزاي شيرازي فراهم مي‌كند. هم‌زمان با جريان فوق حكم تحريم به شرح زير در تهران صادر مي‌شود: «بسم الله الرحمن الرحيم/ اليوم استعمال توتون و تنباكو باى نحو كان در حكم محاربه با امام زمان عجل‌الله فرجه است.» اين حکم با اقبال مردمي مواجه شد و کمپاني رژي عملاً از خريد و فروش تنباکو ناتوان ماند و سرانجام کار به فسخ قرارداد رسید.
عوامل متعددي در شکل‌گیری بسترهاي صدور اين فتواي تاريخي نقش داشته‌اند که از آن جمله می‌توان به نامه‌نگاري سيدجمال‌الدين اسدآبادي اشاره کرد. برخي معتقدند ميرزا تحت تأثير اين نامه‌نگاري اقدام به صدور فتوا کرد؛ اما برخي ديگر نظرات متفاوتي دارند. آنها براي اين نامه جايگاه ممتازي قائل نيستند و آن را حداکثر در سطح ديگر مشاوره‌هايي مي‌دانند که به ميرزاي بزرگ شده است.
آيت‌الله سيدرضي حسيني‌شيرازي، نواده پسري ميرزاي‌شيرازي، در پاسخ به اين پرسش که «در بعضي از کتاب‌ها نوشته‌اند که سيدجمال‌الدين اسدآبادي به ميرزا نامه نوشت و ايشان را به اين کار تشويق کرد و ميرزا هم پس از آن حکم به تحريم تنباکو داد. آيا اين موضوع درست است؟» مي‌گويد:
در اين مورد لازم است به چند نکته اشاره کنم. در تاريخ در جايي ثبت نشده که ميرزا به نامه‌هاي سيد جمال پاسخي داده باشد و نامه‌هاي او همگي از سوي مرحوم ميرزا بي‌جواب مانده‌اند. مرحوم آقاسيدجمال گلپايگاني از قول ميرزاي نائيني نقل مي‌کرد که سيدجمال به سامرا آمد و چند روزي در مدرسه و در حجره من ماند و مي‌خواست با ميرزا ملاقات کند؛ اما موفق نشد. نکته مهم اين است که احتمال دارد سيدجمال هم اطلاعاتي به ميرزا داده باشد، کما اينکه ايشان به عنوان مرجع، از کانال‌هاي گوناگونی اطلاعات را دريافت مي‌کرد و نامه‌هاي فراواني به ايشان مي‌رسيد. نامه سيدجمال هم يکي از آنها بود؛ اما تصميم نهايي را خود ميرزا گرفت. پيامبر(ص) هم با اصحاب مشورت مي‌کردند؛ اما تصميم با شخص ايشان بود. سيدجمال اصرار زيادي داشت با ميرزا ملاقات کند؛ اما میرزا هرگز تمايلي نشان نداد و با او ارتباط برقرار نکرد. از منبع موثقي شنيدم که سيد جمال گفته بود: «ميرزاي‌شيرازي رهبر خوبي براي دنياي اسلام است؛ اما بهتر است سفري به اروپا برود و وضع آنجا را از نزديک ببيند. قطعاً اين اقدام در پيشبرد جامعه اسلامي تأثير زياد خواهد داشت.»
وي در مورد چگونگي شکل‌گيري اين فتوا چنين نقل مي‌کند: «مرحوم ميرزاعلي آقا، فرزند مرحوم ميرزاي نائيني، انسان بسيار فاضل و صالحي بود. ايشان از قول پدرش نقل مي‌کرد که در جريان تنباکو، ما در سامره بوديم. يک شب مرحوم ميرزا شاگردانش را جمع کرد و گفت: «مي‌خواهيم براي تحريم تنباکو، به تهران تلگرافي را مخابره کنيم. هر يک از شما متني را بنويسيد که هر کدام مناسب‌تر بود، همان را بفرستيم.» پس از مدتي همه جمع شديم و متن‌هايي را که تهيه کرده بوديم به ميرزا ارائه کرديم. ايشان همه را مطالعه کرد و آنها را زير تشکي که روي آن نشسته بود گذاشت و متني را از زير تشک بيرون آورد و چنين خواند: «بسم‌الله الرحمن الرحيم اليوم استعمال توتون و تنباکو باي نحوکان در حکم محاربه با امام زمان صلوات‌الله و سلامه عليه است. الاحقر محمد حسن الحسيني»
ميرزاحسن نائيني مي‌گويد: «ميرزا پس از قرائت اين تلگراف فرمود که اين تلگراف از ناحيه مقدسه حضرت حجت(ع) شرف صدور پيدا کرده. نظر شما چيست؟ ما با شنيدن اين جمله چيزي نگفتيم و همه تسليم شديم و دانستيم که لزوماً اين تلگراف بايد مخابره شود و غير از آن نابجاست.»
دکتر موسي نجفي، مورخ و کارشناس مسائل نيز در اين باره اعتقاد دارد: «اينکه مرحوم سيدجمال يکي از چهره‌هاي بزرگ ضد استعماري دوران خود است شکي نيست؛ اما به نظر مي‌رسد برخي در خصوص نقش ايشان در نهضت تحريم تنباکو غلو مي‌کنند؛ اما از سوي ديگر سيد هر چند در واقعه تحريم نقش مستقيمي نداشت، به خاطر دو نامه مهم و تاريخي که خدمت رهبر شيعيان نوشته است، نامش در اين واقعه کم و بيش مطرح مي‌شود. درخصوص تأثير اين نامه بر مرجع وقت گرچه برخي مورخان به ‌غلط غلو کرده‌اند و مطالبي را نقل مي‌کنند که از وقايع تاريخي و روح حقيقت دور است، آنچه در اين قسمت براي ما مهم است و بر روي آن تأکيد داريم، مراجعه دو انديشه در اين باره است. به‌ نظر راقم سطور، هر چند که سيدجمال در قيام تحريم نقش مهمي نداشته، اين قيام در چند سال آخر عمر سيد بسيار تأثيرگذار بوده است. به عبارت واضح‌تر، بايد گفت قيام تنباکو بر سيد بيشتر تأثيرگذار بوده است تا سيد بر آن. نگرش سيد نسبت به مردم و نقش مستقيم مردم در قيام‌ها، رهبري علماي شيعه و تفاوت آنان با مفتيان سني ‌مذهب، جريان غرب و استعمار در کشورهاي اسلامي و موارد مهم ديگر در سال‌هاي آخر عمر سيد، نوعي پختگي و تکامل را نشان مي‌دهد که در دهه‌هاي قبلي کمتر از آن اثري مي‌بينيم و اين مطالب به طور حتم به قيام 1309 ق ايران و تأثير آن بر سيد برمي‌گردد.»