خودت را بِتكان، هرچه افتاد يعني نبايد با تو بماند. خواهي ديد كه آنچه مياُفتد، اشتباهايت، خطاهايت، كينههايت، حسادتهايت و... است. آنچه مياُفتد، يعني جزئي از تو نيست و نبايد در تو ماندني باشد. وجودت را از زشتيها رها كن، تجربهها را قاب كن به ديوار و بدان كه اشتباه كردن خطا نيست، خطا در اشتباه ماندن است!
حضرت علي(ع) فرمودند: فاطمه(س) نميگذاشت كسي از اهل خانه در شبهاي قدر به خواب رود، به آنان غذاي كم ميداد و از روز قبل براي احياي شب قدر آماده ميشد و ميفرمود: محروم كسي است كه از بركات اين شب بهرهمند نشود.
دعائمالاسلام، ج 1، ص 282
محمدصالح نادري/«پول ديجيتال» واژهاي است كه شايد نزديك به يك دهه از ايجاد آن ميگذرد؛ اما هنوز هم انواع جديدي از آن را ميشنويم. پول در حالت كلي ميتواند به دو شكل وجود داشته باشد: «اسكناس كاغذي» كه همه ديدهايم و در خريدها اسكناس را به فروشنده ميدهيم و در قبالش كالا دريافت ميكنيم و «پول ديجيتال» كه ديگر خبري از اسكناس در آن نيست و با كشيدن يك كارت پول رد و بدل ميشود و همان كالا را دريافت ميكنيم. سابقه پولهاي فيزيكي در اين مطلب نميگنجد و مورخان بايد درباره آنها توضيح دهد و هدف ما در اين مطلب پولهاي ديجيتال است.
پول ديجيتال انواع گوناگوني دارد و هنوز براي آن دستهبندي كه همگان آن را قبول داشته باشند، تعريف نشده است. پول ديجيتال ميتواند دو حالت داشته باشد: يك: پولي كه در حساب شما است، معادل كاغذي آن را ميتوانيد هرلحظه كه بخواهيد دريافت كنيد. بانك به صورت متمركز بر آن نظارت دارد و پشتوانه پولهاي رايج را دارد؛ اما شما هنگام خريد تنها كشيدن كارت، انجام تراكنش و انتقال پول به صورت ديجيتالي را ميبينيد و پس از آن گويي در واقع همان پول كاغذي را خرج كردهايد. اين پول ديجيتال قديميترين نوع آن است و حتي عده زيادي آن را جزء دسته پولهاي ديجيتال حساب نميكنند. دو: پولي كه معادل كاغذي آن در هيچجايي وجود ندارد و از پايه به صورت ديجيتال ايجاد شده است. تعريف اين نوع پول تنها صفر و يكها ميباشد. درباره اين نوع پول كه «پول مجازي» به آن هم گفته ميشود، بيشتر توضيح خواهيم داد.
پول مجازي پولي است كه بستر آن شبكههاي اينترنتي است و توليد آنها كاملاً با پول كاغذي متفاوت است. پولهاي مجازي به دو صورت متمركز و غير متمركز ايجاد ميشوند. در حالت متمركز يك شركت معتبر، پول مجازي ارائه ميكند، كاربر در سايت آن شركت نامنويسي ميكند و براي نمونه، 1000 دلار حساب خود را شارژ ميكند و در سايتها و كشورهاي مختلف ميتواند با آن پول خريد انجام دهد. در حالت متمركز شركت ارائهدهنده خود پشتوانه پولش است، ارزش پول آن هميشه ثابت است، يعني هر وقت بخواهيد شارژ حساب خود را پس دهيد، همان 1000 دلار به شما بازگشت داده ميشود و نرخ آن تغيير نميكند.
پولهاي مجازي متمركز شبيه پولهاي ديجيتال است با اين تفاوت كه خريدار با پول ديجيتال ميتواند عموماً از پايگاهها و فروشگاههاي كشور خود خريد كند؛ اما با پول مجازي متمركز خريدار از همه سايتهايي كه با شركت ارائهدهنده آن پول قرارداد دارند، ميتواند خريد كند. براي نمونه خريدار در كشور مالزي كه ارز آن رينگت است، ميتواند با ارز مجازي از سايتي در كشور ايران كه ارز آن ريال است بدون تبديل پول، خريد انجام دهد، به اين صورت كه سايت ايراني بايد قراردادي با شركت ارائهدهنده آن ارز مجازي داشته باشد و درگاه خريد با آن ارز را در پايگاه خود قرار داده باشد. ارزهاي مجازي متمركز ذاتاً قابل تبديل به ارز واقعي و فيزيكي هستند، حالتي كه در ارزهاي غير متمركز به دنبال آن نيستيم، يعني ارزهاي مجازي غير متمركز تنها در فضاي مجازي بايد ارزشمند باشند و ارزش ذاتي خود را از مجازي بودن آن ميگيرند.
حالت مهمتر كه در واقع اين نوع پول دنياي تراكنشها را متفاوت كرده و اقتصاد آينده مجبور است آن را بيشتر از حال بپذيرد، پول و ارزهاي غيرمتمركز هستند. مهمترين ارز غير متمركز «بيت كوين» است. اين نوع ارزها از سوي شخص، شركت، دولت و... مديريت نميشوند. در واقع منبع اصلي ارز مشخص نيست، تحت حاكميت كسي نيست و از خيلي قوانين آزاد هستند. ارزهاي غير متمركز به صورت همتا به همتا و بدون واسطه بين كاربران جابهجا ميشود. درست مانند اينكه شما كاغذ اسكناس را مستقيم به خريدار بدهيد با اين تفاوت كه ديگر بانكي براي مديريت وجود ندارد. برخلاف ارزهاي متمركز كه ارزششان ثابت است، پولهاي غير متمركز ارزش متفاوتي دارند و نرخ آنها در بازههاي زماني بالا و پايين ميشود. براي نمونه يك بيت كوين در هنگام معرفي اين ارز تنها 20 دلار ارزش داشت؛ اما سال پيش ارزش آن به 20 هزار دلار براي هر بيتكوين هم رسيد! هرچند هر بيت كوين الآن چيزي حدود 7 هزار دلار ارزش دارد. بيتكوين و ارزهاي غير متمركز را در شمارههاي بعد توضيح خواهيم داد.
اكبر كريمي/ بيستوهفتمين نمايشگاه بينالمللي قرآن نيز مانند سالهاي گذشته در مصلاي غالباً نمايشگاهي تهران برگزار و آخرين روز اين نمايشگاه نيز به اولين شب قدر ماه مبارك رمضان ختم شد.
شكل و محتواي اين دوره از نمايشگاه جاي نقد و بررسي دارد كه در اين مقال نميگنجد؛ اما اگر در حاشيه نمايشگاه سري به غرفه حجاب و عفاف نمايشگاه امسال زده باشيد، لابد گراني بيحد و اندازه اقلام و محصولات فرهنگي هوش از سرتان برده است؛ چادر مشكي، بهترين نماد فرهنگي كشور ما در مقايسه با سالهاي گذشته افزايش قيمت 150 تا 200 درصدي داشت. روسري هم كه ارزانترين آن 50، 60 هزار تومان است كه آن هم البته اسم روسري را يدك ميكشيد. ساير اقلام نيز سوار بر خط عمودي نمودار بالا رفته بود.
شايد بگوييد همه اجناس و كالاها گران شدهاند، كالاهاي فرهنگي هم مثل بقيه، دولت چه بايد ميكرد؟ مگر دولت چقدر بودجه دارد كه براي همه چيز يارانه بدهد؟ و حرفهايي از اين قبيل.
اما نبايد به خطا رفت! كسي منكر اين مسائل نيست؛ ولي دولت ميتوانست در كنار بودجهاي كه براي تأمين كالاهاي اساسي و غير اساسي مردم تخصيص داده، كه از سال گذشته تا به امروز از مرز 21 ميليارد دلار گذشته است (لازم است بدانيم اين رقم نيمي از درآمدهاي يك سال پرفروش نفتي كشور است) مديريت صحيحي وضع ميكرد و برخي كالاهاي فرهنگي را نيز در وضعيت كنوني فرهنگ كه شاهد گسترش بيبندوباريهاي داخلي از يكسو و برنامهريزي و هجمههاي دشمنان خارجي هستيم جزو اين اقلام به شمار ميآورد.
همچنين دولت ميتوانست به جاي تخصيص ارز 4200 توماني براي واردات لوازم تزئيني، غذاي سگ و گربه، توتون و تنباكوي هموژنيزه، خاك رس و گل سرشور و... در جايگاه دولت جمهوري اسلامي تدبيري بينديشد كه بخشي از اين حيف و ميلها حداقل در واردات همين كالاهاي فرهنگي خرج شود و مصرفكنندگان اين كالاي اسلامي و ملي، كه بخش زيادي از آنها از طبقات متوسط و ضعيف جامعه هستند در چنين وضعيت اقتصادي فشار بيشتري را متحمل نميشدند.
علاوه بر اين، دولت فعلي و دولتهاي گذشته ميتوانستند با اتخاذ سياستهاي حمايتي و بلندمدت، دست توليديهاي كالاي فرهنگي داخل كشور را بگيرند تا امروز، كه بخش زيادي از اين كالاها به خصوص چادر مشكي كه از خارج وارد ميشود، شاهد فعاليت توليديهاي كشور و تأمين نياز داخلي از اين طريق باشيم؛ اما با وجود گراني چند برابري محصولات فرهنگي، حركت فرهنگي غرفه «شركت حجاب شهركرد» با عنوان «نذر حجاب» همچنان بارقه اميد را در دل فرهنگ دوستان زنده نگه ميدارد. در اين غرفه، چادرهاي مشكي توليدي اين شركت ايراني به قيمتي مناسب با چادر كهنه تعويض ميشد. اين اقدامات در كنار شبيخون فرهنگي دشمن، امري ضروري است كه به نظر ميرسد در وضعيت خوابآلودگي مسئولان امور فرهنگي، امروز تنها چاره كار فرهنگ كشور در راهاندازي پويشهاي مردمي در حمايت اقتصادي از فرهنگ، آداب و رسوم اسلاميـ ايراني به شمار ميرود كه ميتواند «نذر حجاب» تنها شروع و سرآغاز اين حركت مبارك باشد.
حدود 10 ماه پس از پيروزي انقلاب اسلامي در حالي كه فقط شش ماه از ازدواجشان ميگذشت، به صورت داوطلب به غرب كشور رفت و با گروه جنگهاي نامنظم به فرماندهي شهيد چمران، با هدف منهدم كردن انبار مهمات گروه قاسملو به مقر آنها حمله كردند، كه بعد از موفقيت در عمليات در راه بازگشت به محاصره دشمن درآمدند. به گفته يكي از همرزمان شهيد او به همراه هفت نفر ديگر از همرزمان به صورت داوطلب، دشمن را مشغول كردند تا ديگر رزمندگان از مهلكه رهايي يابند كه سرانجام به درجه رفيع شهادت نائل آمد. دشمن پيكر مطهر آنها را به اسارت برد و در برابر تحويل دادن اجساد مطهر آن عزيزان طلب آزادي تعداد زيادي از عناصر ضد انقلاب را كرد. پيكرش ده روز بعد از شهادت به تقاضاي خانواده در قطعه 24 بهشت زهرا به خاك سپرده شد. شهيد دكتر چمران در مراسم خاكسپارياش از او به نيكي ياد كرده و شجاعتش را ستود. پس از شهادت هم مسئولان مدال شجاعت به وي اهدا كردند.
به نقل از رضا برادر شهيد محمدرضا عظيمي
محمدرضا اول مهر 1337، در شهرسـتان ازنا چشـم به جهان گشود. پس از گذراندن تحصيلاتش در دوره ابتدايي در 12 سالگي به تهران عزيمت كرد تا در كنار تحصيل به كار و فعاليت نيز مشغول شود. روزها كار ميكرد و شبها در مدارس شبانه به امر تحصيل مبادرت ميورزيد. در 18 سالگي به استخدام اداره تسليحات ارتش درآمد. پس از مدتي به دليل مخالفت و اعتراض به مقامات مافوق به دليل نحوه برخورد با كاركنان زيردست و رعايت نكردن شئونات اسلامي و انساني از جانب آنها اخراج شد. بعد از پيروزي انقلاب به دليل سابقه انقلابي درخشان او اداره تسليحات ارتش بار ديگر او را فراخواند. در عين حال عضو فعال كميته انقلاب اسلامي ميدان خراسان بود. به عنوان ارتشي در جبهه حضور يافت. تا اينكه 28 مرداد 1357، در پاوه به دست نيروهاي عراقي بر اثر اصابت گلوله شهيد شد. مزار او در بهشت زهراي تهران واقع است.
سيدمهدي حسيني/در تقويم انقلاب اسلامي يك روز به نام «روز قانون» نامگذاري شده است. هنگامي كه اولين مجلس شوراي اسلامي تأسيس و افتتاح شد و كار خود را شروع كرد، مصادف با روز مبارك ميلاد حضرت علي(ع) بود كه بعدها همين روز، يعني روز هفتم خرداد سال 1359 را روز «قانون» نامگذاري كردند.
البته در سير تحولات قبل و بعد از انقلاب روند شكلگيري قوه مقننه بسيار پرماجراست. امام خميني(ره) بنيانگذار نظام جمهوري اسلامي و رهبر كبير انقلاب در طول عمر پربركتشان همواره بر «قانون» حساسيت خاصي داشتند و با دقت لازم همه امور را در چارچوب قانون رصد ميكردند. همين قدر بدانيم كه قانون در نظر ايشان آنقدر مهم بود كه هنگام تبعيد (در دورهاي كه در فرانسه بودند) تهيه پيشنويس قانون اساسي را در دستور كار قرار دادند و بعد از پيروزي انقلاب هم دولت موقت را مأمور تشكيل مجلس كردند كه منتخبان آن از ناحيه مردم باشد. روند به گونهاي پيش رفت كه در نهايت مجلس خبرگان قانون اساسي تأسيس شد و مردم اعضاي آن را از طريق انتخابات برگزيدند تا پيشنويس را بررسي نهايي كرده و قانون اساسي نظام جمهوري اسلامي را تدوين كنند. اين اقدام هم از سوي نمايندگان منتخب مردم با استفاده از منابع متعدد قانون اساسي در حداقل زمان ممكن انجام و بعد به رؤيت عموم مردم رسانده شد. سپس به مدت دو روز به همهپرسي گذاشته شد و آحاد مردم به صندوقهاي رأي مراجعه كرده و آرايشان را به صندوقها ريختند و با رأي اكثريت مطلق به تصويب رسيد و ايران صاحب قانون اساسي جديد شد. طبق اين قانون سازمان و ساختار نهادهاي حاكميت بر مبناي تفكيك قوا و وظايف قواي سهگانه تحت امر ولايت فقيه تعريف و تعيين شد. همچنين براساس اين قانون، اولين انتخابات رياستجمهوري و بعد از چند روز اولين انتخابات مجلس شوراي اسلامي برگزار شد و رؤساي قوه قضائيه و فقهاي شوراي نگهبان از سوي امام خميني(ره) منصوب شدند و ديگر نهادهاي حاكميت و انقلابي يكي پس از ديگر تأسيس شدند. روز تأسيس مجلس شوراي اسلامي روز «قانون» هم ناميده شده؛ در اين زمينه چند نكته مهم قابل تذكر و يادآوري است:
ـ قوه مجريه بايد مجري و حافظ قانون باشد. سلب اعتبار قانون در ميان مردم از لحظهاي آغاز ميشود كه دولتمردان موجب تخطي و تجاوز از قانون شوند.
ـ مهمترين نقش قوه قضائيه برقراري قانون در همه شئون كشور است و دستگاه قضا بايد با جديت كامل مانع قانونشكني صاحبان نفوذ و قدرت شود و با متخلف از قانون با قاطعيت برخورد كند.
ـ قوه مقننه نيز بايد بر اجراي مصوبات خود كاملاً نظارت داشته باشد كه اگر قانون نداريم، تدوين كند و اگر قانون داريم با نظارت و پيگيري بايد اجرا شود، چون بخش مهمي از حقوق اساسي مربوط به قوه مقننه است.
بنابراين مهمترين ريشه معضلات و مشكلات كشور در رعايت نكردن قانون است كه نارضايتي عامه را به دنبال دارد.
كتاب «چراغهاي روشن شهر» خاطرات زهره فرهادي از روزهاي مقاومت در سالهاي جنگ تحميلي و حضور در جهاد است كه فائزه ساسانيخواه آن را تدوين و نشر سوره مهر آن را منتشر كرده است. اين كتاب 543 صفحهاي كه خاطرات فرهادي را در بردارد، روايتي از روزهاي پيش از پيروزي انقلاب اسلامي و حضورش در فعاليتهاي فرهنگي و تحول شخصيتش تا سالهاي پس از پيروزي و آغاز دفاع مقدس مردمي ايران است. كتابي كه دفتر ادبيات و هنر مقاومت حوزه هنري آن را آماده و منتشر كرده و تصويري را از حضور زنان و دختران در روزهاي پيروزي انقلاب و پس از آن جهاد سازندگي و فعاليتهاي پشتيباني جبهه نشان ميدهد. فرهادي در زمان آغاز جنگ دختري 15 ساله است و قرار است وارد دوره متوسطه شود كه آتش ماشين جنگي صدام مدارس را به تعطيلي ميكشاند و فرهادي را عازم مسجد جامع خرمشهر ميكند. مسجدي كه مركز هدايت كمكهاي مردمي در زمينههاي گوناگون بوده و پايگاه مقاومت مردم شهر به شمار ميآمده است. شايد مهمترين بخش اين كتاب مربوط به روزهاي آغازين جنگ و مقاومت مردم در خرمشهر باشد كه راوي با جزئيات بسياري مطرح كرده است. كتاب «چراغهاي روشن شهر» دربردارنده خاطرات زهره فرهادي و حاصل پنج سال مصاحبه با راوي است كه با قيمت 50 هزار تومان روانه بازار نشر شده است.
سيدعزتالله ضرغامي: رئيسجمهور محترم در حالي از اختيارات ويژه سخن ميگويد، كه با تحريم جلسات فرا دولتي فرصتهاي ويژهاي را از دولت خود سلب كرده است. رؤسايجمهور قبل اينگونه نبودند!
محسن رضايي: شكست ترامپ از ملت ايران، او را به سرخوردهترين رئيسجمهور در تاريخ آمريكا تبديل خواهد كرد.
قاليباف: ملت ايران، چهل سال با استقامت پيموده و اينك در ابتداي گام دوم با استواري و اميد بيشتر، پيش ميرود. غيرت ملي و نهراسيدن از طبل و دهل لشكريان دشمن كه امروز، عليرغم ضعف و زوال، آواز بلندي دارد، شرط موفقيت است، چنانكه در سال 61 هـ .ق، ياران حضرت حسين(ع) با منطق شهيد پيروز قلوب را فتح كردند و در سال 1361 هـ .ش، ياران امام عزيز، خرمشهر را.
محمد ايماني: دولت در مديريت اقتصادي موفق نبوده است. مردم و كارشناسان و فعالان اقتصادي درباره نمره مردودي دولت متفقالقول هستند. آمارهاي اقتصادي رقيق شده دولت نيز با وجود همه كتمانها، از همين واقعيت حكايت ميكند. در چنين شرايطي، اقتضاي عقلانيت اين است كه دولت از خودرأيي و خودكامگي بكاهد و مشورتپذيري و تصميمگيري جمعي را دستور كار قرار دهد.
حميدرضا حيدري/ هفتهاي كه گذشت هفتهاي داغ در فضاي مجازي بود. فضايي كه هر چند متأثر از فضاي حقيقي جامعه است؛ اما ادبيات و مختصات خاص خودش را دارد.
اولين سوژه مجازي صحبت رئيسجمهور درباره نداشتن اختيار كافي براي حل مشكلات در ديدار فعالان سياسي بود كه كاربران با ايجاد هشتگ «اختيار» به اين موضوع واكنش نشان دادند. در اينباره تقريباً همه نظرات چه نظرات موافقان و چه مخالفان دولت در چند نكته خلاصه ميشود: اول اينكه اگر اختياري وجود نداشته، چرا فرد مورد نظر دوباره كانديداي رياستجمهوري ميشود و دوم اينكه چرا پس از شش سال تازه فهميده است اختيار ندارد و سوم اينكه بسياري اختيار مدنظر رئيسجمهور را براي مذاكره درباره خطوط قرمز نظام مانند موشكي ميدانند و چهارم اينكه تعدادي از كاربران هم اين صحبتهاي رئيسجمهور را حاصل اتاق فكر دولت براي تطهير چهره روحاني ميدانند.
«دولت جوان و حزباللهي» هم يكي از هشتگهاي داغ مجازي در چند روز گذشته بوده است. اين هشتگ زماني در فضاي مجازي ايجاد شد و رونق گرفت كه رهبر معظم انقلاب در ديدار با دانشجويان فرمودند: «زمينه را براي روي كار آمدن دولت جوان و حزباللهي آماده كنيد.» اين جملات رهبري شور و شوقي در ميان كاربران جوان ايجاد كرد و يكديگر را به كار براي زمينهسازي اين مهم دعوت كردند. يكي از كاربران نوشت: «آستينها رو بزنيد بالا، انشاءالله ما دولت تعيين ميكنيم. «دولت جوان و حزباللهي» نه يك كلمه كم، نه يك كلمه بيشتر.»
هشتگ «سوم خرداد» هم در روزهاي منتهي به سالروز آزادسازي خرمشهر جزء كليدواژههايي بود كه بسيار تكرار شد. هشتگ سوم خرداد را در فضاي مجازي كه نگاه ميكني ميبيني هر كاربر، از آن به دنبال نسخهاي براي امروز ماست. يكي از مقاومتش حرف ميزند و ديگري از اراده خداوند براي اين پيروزي كه «خرمشهر را خدا آزاد كرد.» و ديگري يادآوري ميكند «خرمشهرها در پيش است.» نكتهاي كه خيليها به آن اشاره كردند، اين بود كه «ما با سازش خرمشهر را بازپس نگرفتيم، خون داديم جان داديم وليكن خاك نداديم.»
و اما آخرين موضوع مربوط به داستان انتصاب علي ربيعي، وزير سابق كار به عنوان سخنگوي دولت است. انتصابي كه واكنشهاي بسياري را در پي داشت. يكي از كاربران نوشت: «در اين دولت هيچ مديري از بين نميره فقط از يك ميز به ميز ديگه تغيير مكان ميده...» در ميان توئيتها چند نكته مشترك است؛ اول اينكه بسياري از كاربران از دولت انتقاد دارند زيرا فردي كه در كرسي وزارت ناكارآمدياش بر همگان ثابت شده، چرا بايد دوباره به يك بهانه جديد به هيئت دولت بازگردد؟ دوم اينكه برخي معتقدند اين دولت يك محفل خصوصي براي برخي افراد خاص شده و نخبگان و جوانان به آن راه ندارند و سوم اينكه خبر اين انتصاب را با خبر استعفاي ترزا مي نخستوزير انگليس مقايسه كردند. او پس از اثبات ناكارآمدياش استعفا ميكند؛ اما در دولت ما ناكارآمدها پستهاي جديد ميگيرند.
نكته: مردى خدمت حضرت على(ع) آمد و عرض كرد: يا اميرالمؤمنين من حاجتى دارم. حضرت فرمود: حاجتت را روى زمين بنويس! زيرا من گرفتارى تو را آشكارا در چهره تو ميبينم و لازم نيست بيانش كني! مرد روى زمين نوشت: «انا فقير محتاج»، من فقيرى نيازمندم. حضرت على(ع) به قنبر فرمود: با دو جامه ارزشمند او را بپوشان. مرد فقير پس از آن، با چند بيت شعر از اميرالمؤمنين علي(ع) تشكر كرد. حضرت فرمود: يكصد دينار نيز به او بدهيد! بعضى گفتند: يا اميرالمؤمنين او را ثروتمند كردى! حضرت على(ع) فرمود: من از پيغمبر خدا(ص) شنيدم كه فرمود: مردم را در جايگاه خود قرار دهيد و به شخصيتشان احترام بگذاريد. آنگاه فرمود: من به راستى تعجب ميكنم از بعضى مردم، آنان بردگان را با پول ميخرند؛ ولى آزادگان را با نيكيهاي خود نميخرند. نيكيها انسان را برده و بنده ميكند.
نظر: رفتار زيبا و بسيار شريفانه امام علي(ع) با يك نيازمند طبعاً ميتواند الگوي مناسبي براي پيروان آن حضرت باشد. نظام علوي در رفتار با يك فقير سعي ميكند شأن و شخصيت او را حفظ كند، اگر چنين رفتاري به زبان روز دنيا ترجمه و با ادبيات امروز اطلاعرساني شود، شايد كسي شكي نداشته باشد كه مردميترين حكومتها همين حكومت ائمه و پيامبر اكرم(ص) بوده است؛ زيرا از يك سو با قدرتمندان، ثروتمندان و حاكمان اسلامي فاسد برخوردهاي بسيار شديد ميكردند؛ از سوي ديگر با قشر مستضعف و نيازمند با نيكي رفتار ميكردند تا آنها را آزاد كنند و از بردگي نجات دهند. اميد است جامعه اسلامي ما كه امام علي(ع) را الگوي خود قرار داده، رفتار با نيازمندان را در جهت احترام به شخصيت آنها و رفع فقر فرهنگي دنبال كند.
شبهاي حركت است؛ شبهاي رفتن و دلكندن، شبهاي بيدار شدن و نه بيدار ماندن، شبهايي كه بانگ الرحيل نواخته ميشود و تنها كساني در دل اين شب تاريك و نامشخص قدم ميگذارند كه بدانند انتهاي اين تيرگيها و پيچ و خمها روشنايي است و تنها آنهايي اين جاده ناهموار و سخت و نامعلوم شب را به روشنايي سحر ميكنند كه دست در دست راهبلدي بگذارند كه شب را بفهمد و كتاب دروني افراد را خوانده باشد و كسي باشد كه تأويل سوره قدر باشد، قرآن ناطق باشد و نور باشد؛ چرا كه اين مسير ظلمتزده جز با نور به مقصد نميرسد.
مولاي من!
در دل اين جهان تاريك و قيرگون دستي كه دست نابلد كور را براي رسيدن به شهر روشنايي بگيرد، ساليان سال هم كه قدم بزند راه به جايي نخواهد برد؛ چرا كه ديگر سلام سحرگاهي را نميبيند و نميشنود و نميفهمد. نميبيند؛ زيرا از نور ترسانيدهاند و نميشنود؛ چرا كه دستش در دست ديگري است و نميگذارد كه صداي سلام سحرگاهي را برايش بخوانند و كسي كه نتواند همه زيباييها و شيرينيهاي زندگي را در دل اين شبهاي آشفته ببيند و بشنود، ديگر نور را، سلام را، سحر را و طلوع فجر را نميفهمد.
آقاجان!
ميدانم كسي كه نفهمد، گوشهايش تاب و توان شنيدن ندارد و چشمهايش طاقت ديدن و هر كسي كه بخواهد از نور تلاوت كند و مسير روشنايي را نشان دهد، برايش شمشير تيز ميكنند و در دل سياه شب منتظرش مينشينند تا در دل سجاده نور، در طلوع فجر، در هنگام سلام سحرگاهي نمازش، شمشير بر فرق مباركش بنشانند.
يك اتفاق ساده، مرا بيقرار كرد
بايد نشست و يك غزل تازه، كار كرد
در كوچه ميگذشتم و پايم به سنگ خورد
سنگي كه فكر و ذكر دلم را، دچار كرد
از ذهن من گذشت كه با سنگ ميشود
آيا چه كارها كه در اين روزگار كرد
با سنگ ميشود جلوي سيل را گرفت
طغيان رودهاي روان را، مهار كرد
يا سنگ روي سنگ نهاد و اتاق ساخت
بيسرپناهها همه را، خانهدار كرد
يا ميشود كه نام كسي را بر آن نوشت
با ذكر چند فاتحه، سنگ مزار كرد
يا مثل كودكان شد و از روي شيطنت
زد شيشهاي شكست و دويد و فرار كرد
يا ميشود كه سنگ كسي را به سينه زد
جانب از او گرفت و بدان افتخار كرد
ناگاه بيمقدمه آمد به حرف، سنگ
اينگونه گفت و سخت مرا بيقرار كرد:
تنها به يك جوان فلسطينيام بده
با من ببين كه ميشود آنگه چه كار كرد.
شاعر: علي فردوسي
اي سجود باشكوه و اي نماز بينظير
اي ركوع سربلند و اي قيام سر به زير
در هجوم بغضها اي صبور استوار
در ميان تيرها اي شكستناپذير
شرع را تو رهنما، خلق را تو رهگشا
عشق را تو سرپناه، مرگ را تو دستگير
فرش آستانهات بوريايي از كرم
تخت پادشاهيات دستبافي از حصير
كيست اين يگانه مرد اين غريب شبنورد
اينكه آشناي اوست هم صغير و هم كبير
كاش قدر سال بود آن شب سياه و تلخ
آسمان! تو غافلي زان طلوع ناگزير
بعد از او نه من نه عشق از تو خواهم اي فلك
يا ببنديام به سنگ يا بدوزيام به تير
دست بيوضو مزن بر ستيغ آفتاب
آي تيغ بيحيا! شرم كن وضو بگير
لختي اي پدر درنگ پشت در نشستهاند
رشتههاي سرد اشك كاسههاي گرم شير....
شاعر: سعيد بيابانكي