علامه محمدتقي جعفري(ره) مي‌گويد: در صورت بي‌اعتنايي به نظم و قانون‌گرايي در زندگي، ولو با داشتن هويت و مبناي حقيقي براي زندگي و فلسفه و هدف قابل قبول براي آن، حيات آدمي هويت و مبناي خود را از دست داده و ساية شوم پوچي برآن زندگي گسترده مي‌شود. زندگي پربار و پربركت امام، بيانگر حكومت نظم و ترتيب بر زندگي ايشان است و از نزديك‌ترين افراد با ايشان، بارها شنيده بودم كه ايشان در همه كارهاي خويش، سخت به نظم و ترتيب مقيد بوده‌اند.

محمدرضا قضايي/ نماز عيد فطر، وقت دعا و خواهش از خدا براي نزول رحمت با عفو و بخشش است. 

هنگامي كه يك مسلمان پس از سي روز روزه‌داري  از خدا مي‌خواهد پاداش او را بخشش و عفو و رحمت قرار دهد، آن‌ هم نه فقط براي يك روز و يك‌ سال، بلكه براي تمام عمر؛ نه فقط براي خود و خانواده خود، بلكه براي همه انسان‌ها؛ نه فقط براي انسان‌هاي عصر حاضر، بلكه براي انسان‌هاي همه اعصار از آدم تا قيامت. مسلماني كه اين‌قدر وسعت نظر و بزرگي قلب پيدا كرده كه براي همه مخلوقات خدا عفو و بخشش و بهشت مي‌خواهد، از نظر خدا دور مي‌ماند؟! مسلماني كه نماز عيد فطر را به شكرانه نعمت خداوند و ميهماني او مي‌خواند و مي‌خواهد همه انسان‌ها بنده خدا باشند و مشتري او و همگي به سوي او، مورد توجه خداوند است. 

 ميهماني خوب است كه وقتي به ميهماني مي‌رود، نمي‌گويد چرا اين‌جا اينقدر شلوغ است، مي‌گويد چرا ميهمانان بيشتري نيامدند و چقدر جاي خويشان و دوستانم خالي است، مسلماني خوب است كه وقتي به ميهماني خدا مي‌رود، طالب حضور همه انسان‌هاست و دوست دارد جهانيان در كنار سفره ميهماني خدا حاضر شوند. وقتي چنين مسلماني‌اي در مسلمانان وجود داشته باشد، ديگر نه جنگي در بلاد اسلامي ديده مي‌شود و نه اختلافي. همه هم مسيرند چون رضايت خداوند را در نظر دارند، پس دچار اختلاف نمي‌شوند. 

آن رمضاني كه مسلمانانش پس از روزه‌داري آسايش همه انسان‌ها را بخواهند و هيچ اختلاف و جنگي را برنتابند، يك رمضان واقعي است. آن روزه‌داري، روزه‌داري حقيقي است و آن ميهماني يك ميهماني لذت‌بخش و پربركت. يك ماه رمضان واقعي و يك روزه‌داري واقعي يعني نرمي دل‌ها، يعني اخوت، همدلي و مهرباني، وحدت و برچيده شدن بساط اختلاف و جنگ. 

«اللهم ادخلني في كلّ خير ادخلت فيه محمّدا و آل محمّد و اخرجني من كلّ سوء اخرجت منه محمّدا و آل محمّد صلواتك عليه و عليهم»

حسين معيني/از مهم‌ترين تحولات جنگ در عمليات خيبر به‌كارگيري سلاح شيميايي از سوي عراقي‌ها بود كه بارها در مناطق مختلف جنگي و اوج آن در منطقه به وقوع پيوست. آمريكايي‌ها گزارش ايران مبني بر استفاده عراق از سلاح شيميايي را يك ادعا قلمداد كردند؛ اما روزنامه «واشنگتن‌پست» از قول آمريكايي‌ها نوشت: «حكومت بغداد با حمله خيبر در آستانه سقوط قرار گرفته و ناگزير از سلاح شيميايي استفاده كرده است.»

مقاومت رزمندگان ايران به ويژه در حفظ جزاير مجنون، روح عمليات خيبر و هسته آن به شمار مي‌رفت.

همچنين نصب پل به طول 13 كيلومتر بر روي آب‌هاي هور يكي از موفقيت‌هاي نظامي‌ به شمار مي‌رفت كه در تاريخ نظامي‌ بي‌سابقه بود. خبرگزاري فرانسه در سوم فروردين 1363 دست يازيدن به پل قايقي با چنين طولي در تاريخ نظامي‌ مدرن را بي‌سابقه توصيف مي‌كند.

هفته‌نامه «فارين ريپورت» چاپ لندن اعلام مي‌كند: «يك هيئت ارشد آمريكايي در ششم ماه دسامبر 1983 به چند كشور عربي خليج‌فارس مي‌رود و يك طرح چهار ماده‌اي در رابطه با نجات صدام و مسائل خاورميانه به سران اين كشورها تسليم مي‌كند. براساس اين طرح دولت آمريكا جنگ‌افزار تحويل عراق خواهد داد و در كنفرانس‌هاي بين‌المللي از حوزه عراق حمايت خواهد كرد.»

يكي از موضوعات مهم براي آمريكا، موضوع شناسايي رژيم صهيونيستي از سوي عراق بود. صدام اعلام مي‌كند: «ديگر عراق را جزء كشورهاي در خط مقدم عليه اين رژيم نمي‌شناسد. در چنين شرايطي بود كه بانك صادرات و واردات آمريكا براي كمك به اقتصاد اين كشور هزينه خط لوله نفتي بغداد ‌عقبه را به مبلغ يك ميليارد دلار تقبل مي‌كند و از رژيم صهيونيستي مي‌خواهد به آن حمله نكند.»

سيدحسين خاتمي‌خوانساري/ استقامت و استحكام در دينداري مساوي است با پيروزي در مبارزه با نفس و شهوات و پيروزي در مبارزه با شيطان و ايادي او. خداوند در آيات متعددي از قرآن كريم وعده ياري داده است و حتي قاطعانه هر پيروزي و موفقيت بندگان را به خود نسبت مي‌دهد تا همه انسان‌ها بدانند موفقيت‌هاي آنان در گرو ياري خداوند است. خداوند هم همان‌طور كه وعده داده است مؤمنان را ياري مي‌كند و به موفقيت مي‌رساند.

خداوند در سوره صافات مي‌فرمايد: «و او و كسانش را از اندوه بزرگ رهانيديم و نسل او را باقى گذاشتيم و در ميان آيندگان او را بر جاى گذاشتيم». چرا خداوند نوح را ياري كرد؟ زيرا «إنَّهُ مِنْ عِبَادِنَا الْمُؤْمِنِين»(صافات/ 81)؛ زيرا او از مؤمنان بود و البته 950 سال مقاومت كرد و ايستاد. نكته‌ مهم در زمان ياري و كمك خداوند اين است كه كمك‌هاي ويژه زماني شامل حال پيامبران الهي و اوليا شده كه فهميدند هيچ قدرتي در دست‌شان نيست؛ بنابراين براي غلبه بر دشمن دروني و دشمن بيروني بايد به درگاه خداوند دعا كنند و از او طلب مغفرت كنند و ياري بخواهند. به عبارت ديگر وقتي به ضعف و زبوني در مقابل قدرت خداوند اعتراف كردند، درب‌هاي نعمت و بركت باز شدند و خداوند آشكارا به ايشان كمك كرد؛ اما نبايد فراموش كرد اين خصوصيت در كنار تلاش و استمرار و استحكام در مسير حق قرار مي‌گيرد؛ پس جمع بين استحكام و استمرار، تلاش و زحمت براي رسيدن به حق و اعتراف به فقر مطلق بودن در برابر خداوند بندگان را در جايگاه ويژه‌اي قرار مي‌دهد و خداوند از راه‌هاي مختلف به آنها كمك مي‌كند؛ تا جايي كه ديگر انسان‌ها به چشم خود مي‌بينند كه در بدترين شرايط راهي براي مؤمنان باز مي‌شود و فرسنگ‌ها ايشان را جلو مي‌اندازد.

 در ادامه آيات سوره صافات مي‌خوانيم: «آنگاه كه با دلى پاك به [پيشگاه] پروردگارش آمد»(صافات/ 84)، به عبارت ديگر خداوند از مؤمنان انتظار دارد هر قدرتي را فقط از آن او بدانند و در دل‌شان هيچ رنگ غير خدايي وجود نداشته باشد و آن هنگام از خداوند كمك بخواهند. پيامبر گرامي اسلام(ص) هم با توجه به همين موقعيت مهم مي‌فرمايند: «الفقر فخري» و به فقر خود در برابر پروردگار اعتراف و افتخار مي‌كند. وقتي انسان‌ها بدانند خداوند در هر لحظه‌اي از زندگي كنارشان قرار دارد و پشتيبان آنهاست، قدرت پيدا مي‌كنند، محكم گام برمي‌دارند و از دشمن و شيطان نمي‌هراسند؛ اين قدرتمندي هم به تقواي آنها مربوط است. 

حضرت اميرالمؤمنين(ع) در توصيف پرهيزكاران مي‌فرمايند: «فمن علامه أحدهم أنّك تري له قوّه في دين؛ از نشانه‌هاي پرهيزكاران اين است كه در دينداري نيرومند هستند.» هنگامي كه مؤمنان به خداوند تكيه مي‌كنند، انگيزه دارند و با داشتن انگيزه نشاط مي‌گيرند و براي كسب رضايت خدا هيچ خستگي‌اي در خود احساس نمي‌كنند.

 امام صادق(ع) فرمود: «انّ بني اسرائيل كانوا اذا دخلوا في الصّلاة دخلوا متماوتين كأنّهم موتي فأنزل الله علي نبيّه خذ ماآتيتك بقوّه فاذا دخلت الصّلاه فادخل فيها بجلد و قوّه؛ بني اسرائيل وقتي كه وقت نماز فرا مي‌رسيد، مثل افراد مرده وارد اين وقت مي‌شدند، گويا آنها مرده‌اند؛ لذا خداوند بر پيامبرشان اين عبارت را نازل كرد كه آنچه بر تو نازل شده، با قوت بگير؛ پس زماني كه داخل نماز شدي با قدرت و نيرو و نشاط داخل شو.»(بحارالانوار، جزء 81، صفحه 328). چه چيز ارزشمندتر از نگاه خدا به انسان‌ها و چه چيز باارزش‌تر از نشاط انسان‌ها در بندگي خداوند؟ خستگي‌ناپذير بودن در راه بندگي و دينداري از خصوصيات همه انبيا و اوليا و ائمه معصوم(ع) بود. مؤمنان بايد با اسوه قرار دادن آنها، قدرت و نشاط و استحكام در دينداري داشته باشند و به وعده‌هاي خداوند معتقد باشند.

محمد گنجي/ جمهوري هندوراس، در شمال آمريكاي مركزي قرار دارد و پايتخت آن «تگوسيگالپا» است. جمعيّت اين كشور 3/8 ميليون نفر است و 90 درصد مردم آن از تبار مستيزو (آميخته اسپانيايي و سرخ‌پوست) هستند. واحد پول اين كشور «لمپيرا» و زبان رسمي آن «اسپانيايي» است. چند فرهنگ قديمي مهم سرخ‌پوستان، از جمله تمدّن «مايا» در هندوراس حضور داشتند. اين منطقه در سده شانزدهم به تصرّف اسپانيايي‌ها درآمد و در سال 1821، از اسپانيا استقلال يافت و از آن زمان نوع حكومت آن جمهوري است.

در دوران پيش از كريستف كلمب، منطقه هندوراس امروزي بخشي از محدوده فرهنگي سرخ‌پوستان آمريكاي ميانه بود. در غرب آن، تمدّن مايا صدها سال رواج و رونق داشت. مركز حاكمان تمدن سرخ‌پوستي در محدوده هندوراس، شهر كوپان بود. اسپانيايي‌ها در سال 1524، به رهبري «هرناندو كورتز» به هندوراس رسيدند و نيروهاي مسلّح خود را از مكزيك به اين منطقه آوردند. كورتز «كريستوبال اوليد» را فرستاد تا بوميان هندوراسي را مطيع خود كند. اسپانيايي‌ها طي دو دهه پس از آن، مناطق زيادي از هندوراس را تسخير كردند؛ امّا بوميان، به ويژه قوم «لمپيرا» مقاومت زيادي كردند و بسياري از مناطق شمال كشور، از جمله پادشاهي ميسكيتو، هيچ‌گاه به دست اسپانيايي‌ها نيفتاد.

پس از تصرّف هندوراس به‌دست اسپانيايي‌ها، اين كشور بخشي از پادشاهي گواتمالا در امپراتوري گسترده اسپانيا در دورة جديد به‌شمار آمد. اسپانيايي‌ها در حدود سيصد سال بر هندوراس فرمان راندند. اين كشور در سال 1821 از سلطه اسپانيا آزاد شد؛ ولي تا سال 1823، بخشي از مكزيك و تا سال 1839، بخشي از فدراسيون آمريكاي مركزي بود. اكتشاف طلا در هندوراس ساليان متمادي اين كشور را به مركز دسيسه و كشمكش تبديل كرد.

«آلونسو دكاسرس» در سال 1537، شهر «كوماياگوا» را تأسيس‌كرد و مقاومت قهرمانانه رهبر بومي «لمپيرا» را در هم شكست. «پدرو دِ آلوارادو» قائم‌مقام كورتز در گواتمالا، همه مخالفان خود را در سال 1537 ميلادي از سر راه برداشت. در همين سال، هندوراس تحت سلطه مركز فرماندهي گواتمالا درآمد. كوماياگوا، ساليان متمادي در طول دوره استعماري، پايتخت بود؛ اگرچه رشد استخراج معدن اطراف گراسياس، چنان اهميّتي به اين شهر بخشيد كه در سال 1543 ميلادي، به مركز دادگاه عالي تبديل شد؛ دادگاهي كه بر كلّ آمريكاي مركزي احاطه داشت. با وجود اين، ذخاير طلا و نقره كمتر از آن چيزي بود كه تصوّر مي‌شد و هندوراس كم كم اهميت و شكوه اوليه خود را از دست ‌داد و به همين علّت، مقرّ دادگاه عالي به گواتمالا منتقل شد. هندوراس تا سال 1552 ميلادي، از طريق اين دادگاه عالي اداره مي‌شد و بعدها تحت سلطه مركز فرماندهي گواتمالا قرار گرفت.

به طور كلي، هندوراس در دوره استعمار، ايالتي كم جمعيّت تحت سلطة مركز فرماندهي گواتمالا بود كه بيشتر مردم آن به كشاورزي و دامداري اشتغال داشتند. اواخر دوره استعمار، هندوراس يك تأمين‌كننده مهم مواد غذايي و دام، براي مناطق السالوادور و گواتمالا بود. در طول دوره استعمار، اين كشور به دليل موقعيّت راهبردي خود، متحمّل حملات كشتي‌ها و دزدان دريايي انگليسي، فرانسوي و هلندي ‌شد. اواخر قرن هفدهم، انگليسي‌ها در رودخانه «تينتو» مستقر شدند و ساحل شمالي آمريكاي مركزي را مطالبه كردند كه بعد آنها را تحويل نيكاراگوئه دادند.

هندوراس در طول نزديك به 200 سال گذشته كه از استعمار اسپانيا خلاص شد و به استقلال رسيد تا به امروز بيش از يكصد كودتا را تجربه كرده است، يعني تقريباً هر دو سال با يك كودتا روبه‌رو بوده است. در نيمه دوم قرن گذشته كشورهاي همسايه هندوراس نيز وضعيت نامطلوبي داشتند و منطقه آمريكاي مركزي در آن دوران به جبهه جنگ و مناقشه ميان مسكو و واشنگتن تبديل شده بود؛ اما با پايان يافتن جنگ سرد در 20 سال پيش آرامش نيز به اين منطقه بازگشت.