صفات كماليه خداوند، جزء ذات او و هستي اوست و اصلاً نمي‌شود او رحيم و كريم و غفور نباشد. براي همين فرمود: «اگر شما گناه نمي‌كرديد، اقوامي را مي‌آفريدم كه گناه كنند و آنها را ببخشم و رحمت نمايم تا اين صفتم جلوه كند.»(نهج‌الفصاحه، گفتار 2142)

ريشه‌هاي طوبي، حاج اسماعيل دولابي

حضرت امام رضا(ع) مى‌‏فرمايند: روز فطر، عيد مقرر شده تا مسلمانان در اين روز گرد هم آيند و براى خداوند ظهور كنند و او را به خاطر نعمت‌‏هايش تعظيم كنند. پس اين روز، روز عيد، روز اجتماع، روز فطر، روز زكات، روز رغبت، روز تضرع و... است. خداوند بزرگ دوست دارد كه مسلمانان در چنين روزى اجتماعى داشته و در آن، او را ستايش كرده و مقدس بدارند.

 (وسائل‌الشيعه، ج‏7، ص‏481)

 اصطلاحات مجازي‌ -  12

محمدصالح نادري /در شماره پيش پول ديجيتال و انواع آن را توضيح داديم و گفتيم پول ديجيتال دو نوع متمركز و غيرمتمركز دارد. نوع متمركز زماني است كه يك سازمان توليد و پشتيباني از آن پول ديجيتال را برعهده دارد و ارز مجازي ايجاد مي‌كند؛ اما در حالت غيرمتمركز هيچ سازمان، نهاد، بانك و حتي كشور و حكومتي توليد و ايجاد آن پول را برعهده ندارد. در واقع، در حالت غيرمتمركز معاملات همتا به همتا انجام مي‌شود. از مهم‌ترين انواع پول‌هاي ديجيتال غيرمتمركز مي‌توان به بيت‌كوين اشاره كرد.

بر اساس تعريف ويكي‌پديا، «بيت‌كوين يك رمزارز و نظام پرداخت جهاني با كاركردهاي مشابه پول بي‌پشتوانه است، ولي از نظر حقوقي هيچ كشوري آن را به عنوان پول قانوني به رسميت نشناخته ‌است. از نظر فني بيت‌كوين نخستين پول ديجيتال غيرمتمركز است؛ چرا كه بدون بانك مركزي يا مسئول مركزي كار مي‌كند. اين شبكه همتا به ‌همتا است و تراكنش‌ها، مستقيماً و بدون واسطه بين كاربران انجام مي‌شود. بيت‌كوين را شخص يا گروهي از اشخاص ناشناس تحت نام ساتوشي ناكاموتو در سال 2009 معرفي كردند.»

در تعريف بالا چند كليدواژه وجود دارد، مانند رمزارز، پشتوانه و همتا به ‌همتا. وقتي مي‌گوييم بيت‌كوين را هيچ نهادي اداره نمي‌كند؛ يعني سازمان مركزي براي مديريت آن وجود ندارد، پس بايد استفاده‌كنندگان آن از طريق يك قاعده و قانوني بتوانند معاملات بين خودشان را انجام دهند و همگي يكديگر را قبول داشته باشند. در شماره‌هاي پيش بلاك‌چِين را معرفي كرديم. در بلاك‌چين گفتيم هر كاربر تمام اطلاعات را دارد و داده‌هاي شبكه بين همه كاربران پخش است و اعتبارسنجي داده به اين صورت است كه آن داده را بايد كاربران ديگر هم داشته باشند، وگرنه داده بي‌اعتبار است، بلاك‌چين زنجيره‌اي از داده‌هاست؛ فناوري مورد استفاده در بيت‌كوين نيز همان بلاك‌چين است. ناكاموتو براي معرفي بيت‌كوين به يك قاعده نياز داشت تا بتواند مديريت مركزي را حذف كند، هر كاربر خود همه اطلاعات را دارد. وقتي بيت‌كويني معامله مي‌شود، تراكنش در بين همه كاربران ثبت مي‌شود، به اين دليل نمي‌توان دزدي، جعل و كلاهبرداري انجام داد؛ زيرا نمي‌توان داده‌هاي همه كاربران را دستكاري كرد. اگر بلاك‌چين را سيستم‌عامل در نظر بگيريم، بيت‌كوين نرم‌افزاري است كه روي آن اجرا مي‌شود. در واقع بستر اجراي بيت‌كوين، بلاك‌چين است.

مورد ديگر در بيت‌كوين پشتوانه آن است، شايد جالب باشد بدانيد بيت‌كوين هيچ پشتوانه‌اي ندارد. درست مانند ارزهاي مدرن امروز، بيت‌كوين نيز به وسيله فلز، كالا يا جنس ارزشمندي پشتوانه‌سازي نمي‌شود. در واقع ارزش بيت‌كوين ناشي از عقيده مردم بر ارزشمند بودن آن است. چنين استدلالي براي دلار آمريكا، پوند بريتانيا، واحد پول اتحاديه اروپا، يورو و به‌ طور كلي همه ارزهاي مدرن نيز صدق مي‌كند. در گذشته به ازاي هر دلار، پوند يا... مقداري طلا بايد به عنوان پشتوانه در نظر گرفته مي‌شد؛ اما امروزه ديگر چنين نيست. اين ارزها خود ذاتاً ارزشمند هستند و ارزش خود را از چيزهاي ديگر مي‌گيرند. ارزش بيت‌كوين هم بر اساس عقيده دارندگان آن بر با ارزش بودنش است. البته در اين زمينه مي‌توان گفت، بيت كوين نسبت به دلار و ديگر ارزها برتري دارد. در ارزهاي سنتي به راحتي مي‌توان به هرمقدار پول بدون پشتوانه چاپ كرد. اسكناس‌هاي امروزي در حال تبديل شدن به كاغذهاي بي‌ارزشي هستند كه بدون قاعده فقط براساس نياز چاپ شده‌اند؛ اما در بيت‌كوين اين چنين نيست. بيت‌‌كوين به عنوان يك پول ديجيتال، فرايندي به عنوان استخراج دارد، چيزي شبيه استخراج طلا! در واقع ارزش بيت‌كوين در اين است كه هر كسي نمي‌تواند بر اساس نيازش بيت‌كوين توليد كند، بلكه قاعده دارد؛ آنچه سبب مي‌شود بيت‌كوين حتي نسبت به دلار و ديگر پول‌هاي بدون پشتوانه امروزي برتري داشته باشد، اين تفاوت دليل ارزشمند شدن آن است.

اما استخراج بيت‌كوين يعني چه؟ بيت‌كوين ماهيتي ديجيتالي دارد، يعني در ذات خود از صفر و يك و پروتكل‌ها و الگوريتم‌ها و... تشكيل شده ‌است. يك درخت را در نظر بگيريد كه هربرگ آن يك واحد بيت‌كوين است، اين درخت 21 ميليون برگ دارد كه راه دسترسي به همه برگ‌هاي آن هنوز كشف نشده ‌است. براي اينكه به هر برگ برويد و به يك بيت‌كوين برسيد و آن را استخراج كنيد، بايد يك سري معادلات بسيار سخت رياضي را حل كنيد، حل اين معادلات به گونه‌اي است كه تنها با حدس‌ زدن مي‌توان پاسخ آن را داد، در صورت جواب درست دادن، راه رفتن به برگ ديگر مشخص شده و آن واحد بيت‌كوين استخراج مي‌شود. در نهايت مي‌توانيم تنها 21 ميليون برگ را كشف كنيم؛ يعني فقط 21 ميليون بيت‌كوين در جهان وجود خواهد داشت. تخمين زده مي‌شود، استخراج همه بيت‌كوين‌ها تا سال 2150 طول بكشد.

سياست را نمي‌خواهم نه از نزديك، نه دورش

ندارد چون پدر، مادر نه آن‌جورش نه اين‌جورش

دلي دارند خوش هرچند معذوران مأمورش

مرا هرگز دلي خوش نيست از مأمور و معذورش

سياست جنگ بين عد‌ه‌اي سيّاس ‌اگر باشد

همين كافي‌است، روگردانم از هرچه سلحشورش

وطن يعني همين جايي كه مي‌نامد مرا دشمن

به جرم عشق ورزيدن به آن همواره مزدورش

فداي خاك پاكش مي‌كنم اين جان شيرين را

شود در كام من چون زهر اگر هم شهد انگورش

به طاووسش نمي‌بخشم اگر خواهد كسي از من

به قدر نيم بالي از دو بال پشه كورش

كسي مي‌گفت منظور تو را ما خوب فهميديم

نمي‌دانم چه بود از اينكه با من گفت منظورش

ولي من يك دعا خواندم فرستادم ثوابش را

به روح پر فتوح والد مرحوم مغفورش

پس از آن مصرعي زيبا به يادم آمد از حافظ

سليمان با چنان حشمت نظرها بود با مورش

ولي بعد از سليمان هر كه هرچه پافشاري كرد

نشد باري نظر بر مور كردن هيچ مقدورش

براي آنكه گاهي آدمي طوري بداقبال است

كه حتي ماهي مرده نمي‌افتد ته تورش

كه گاهي بي‌‌شراب تلخ هم با آن به هر صورت

بياسايد به دنيا ساعتي را بي‌شر و شورش

سياست چيز خوبي نيست، مخصوصاً در آن دوران

كه هركس زور مي‌گويد به هركس مي‌رسد زورش

نه از معذور آن دارم دلي خوش نه به هر علت

همان طوري كه گفتم از سياست‌هاي مأمورش

ناصر فيض

پس از پيروزي انقلاب اسلامي، وقتي عراق به ايران حمله كرد، سيدمحسن در مقطع سوم راهنمايي تحصيل مي‌كرد. در همان سال، عراق براي اولين بار شهر تبريز را بمباران كرد كه در محكوميت اين اقدام مدارس راه‌پيمايي برپا كردند. سيدمحسن پس از بازگشت از راه‌پيمايي گفت: «من تحمل ماندن در خانه را ندارم و بايد به جبهه بروم.» از اين رو به قصد عزيمت به جبهه تحصيل را رها كرد، اما با اصرار خانواده تا اتمام سال سوم راهنمايي صبر كرد.

به نقل از خانواده شهيد سيدمحسن موسويان 

سيدمحسن در سال 1343 در روستاى النجق از بخش عجب‏‌شير استان آذربايجان شرقى به دنيا آمد. تحصيلات ابتدايي را در دبستان ششم بهمن (سابق) در روستاي شيشوان شروع كرد و پس از نقل مكان به شهر تبريز، دوران دبستان را در آن شهر به پايان برد. مقطع راهنمايي را در مدرسه پاسارگاد(سابق) گذراند. سيدمحسن در دوران مبارزات انقلاب با پلاكاردي كه خـود روي آن شعار مي‌نوشت، در تظاهرات شركت مي‌كرد. پس از پيروزي انقلاب اسلامي در بسيج مشغول شد و بعد از پايان دوران راهنمايي راهي جبهه شد. وي سپس به عضويت سپاه درآمد. در مدت هفتاد ماه حضور در جبهه چهار بار مجروح شد. به دليل شايستگي‌هايي كه از خود نشان داد از فرماندهي گروهان تا فرماندهي گردان سيدالشهداء در لشكر 31 عاشورا ارتقا يافت. اهتمام او در رسيدگي به امور گردان به حدي بود كه به ندرت براي ديدار خانواده به مرخصي مي‌رفت. خصلت‌هاي وي به گردان سيدالشهداء جايگاه خاصي در ميان ساير گردان‌هاي لشكر عاشورا بخشيد. 

در نهايت اين فرمانده با صلابت، در عمليات بيت‌المقدس 2 در منطقه عملياتي ماووت، زماني كه ديگر گردان‌ها نتوانسته بودند در تصرف تپه مهم الاغلو موفق شوند، با گردانش وارد عمل شد و موفق عمل كرد و توانست علاوه بر تصرف تپه، قرارگاه مجاور آن را هم تصرف كند. او پس از پايان موفقيت‌آميز اين مأموريت، در اثر اصابت تركش خمپاره در منطقه موسوم به «تك‌درختي» در تاريخ 28 دي 1366 به شهادت رسيد و اين در حالي بود كه حدود چهل روز از ازدواجش مي‌گذشت.

سيدمهدي حسيني/در تقويم تاريخي انقلاب اسلامي، خبر دستگيري امام(ره) و انعكاس آن ماجراهاي بسياري دارد. در اين مختصر ناگزير تنها به انعكاس خبر دستگيري امام در بامداد ‍15 خرداد 1342 در ورامين و از زبان آقاي جعفري مي‌پردازيم. وي از كفن‌پوشان آن واقعه بوده كه دستگير و زنداني شده و آن رويداد را به طور مبسوط شرح داده است كه در ادامه به تلخيص بيان مي‌شود. بعد از اينكه هيئت‌ها وارد صحن امامزاده جعفر شدند و مقداري نوحه‌خواني و سينه‌زني انجام گرفت و همچنين شعارهايي داده شد، لحظاتي بعد مرحوم حاج حسن مقدس، بالاي منبري رفت و ميكروفن را در دست گرفت و گفت: «اي مردم! امروز عزاي ما دو تا شد؛ يكي عزاي امام حسين(ع) و ديگر اينكه ديشب دژخيمان شاه ريختند منزل آيت‌الله خميني در قم و ايشان را دستگير كردند و با خود به تهران بردند. خاك بر سر ما شد.» با اعلام اين خبر گريه و شيون مردم بلند شد و ولوله‌اي در جمعيت ايجاد شد و يكپارچه شعار مي‌دادند و از صحن خارج مي‌شدند. اعلام شد كه مردم بروند منزل نماز بخوانند و بعد از صرف نهار و خداحافظي با خانواده ساعت 2 بعدازظهر بار ديگر در صحن امامزاده جعفر جمع شوند. من و عده‌اي غسل كرديم، كفن پوشيديم و آمديم صحن امامزاده جعفر(ع) با پاي برهنه حركت كرديم. آن روز جمعيت شور و حالي داشت، يكي از روحانيون محترم از مردم خواست توقف كنند تا چند كلمه براي‌شان صحبت كند. جمعيت ايستادند و او كنار جاده روي بلندي رفت و جملاتي با اين مضمون گفت: «مردم اين راهي كه مي‌رويم كشته شدن دارد، زندان رفتن دارد، اسير شدن و شكنجه شدن دارد. هر كس آمادگي ندارد از همين جا مي‌تواند برگردد.» جمعيت يكپارچه صحبت‌هاي حاج‌آقا را قطع كردند و فرياد زدند: «يا مرگ يا خميني». چند بار تكرار شد و هيچ كس برنگشت و با اراده بيشتري به راه خود ادامه دادند. در بين راه هر چه جلوتر مي‌رفتيم، جمعيت به ما ملحق مي‌شدند و... چند خودرو سواري از تهران به طرف ورامين و از ميان جمعيت تردد مي‌كردند كه پياده مي‌شدند و مي‌گفتند كجا مي‌رويد؟ همه شما را مي‌كشند و به كسي رحم نمي‌كنند؛ اما جمعيت قيام‌كننده به راه خود ادامه مي‌داد تا اينكه نزديك روستاي باقرآباد رسيديم. نرسيده به پل باقرآباد جيپ نظامي آمد جلوي جمعيت توقف كرد. سرهنگ بهزادي و سرهنگ كاويان كه اسلحه كمري داشتند، سريع پياده شدند و آمدند مقابل جمعيت ايستادند. پشت سر آنها با فاصله، يك هنگ نظامي روي جاده صف كشيده بود و به صورت دست فنگ ايستاده بودند. آنها از ماشين‌هاي نظامي پياده شده و آرايش نظامي گرفته بودند. سرهنگ بهزادي به جمعيت ايست داد. حدوداً 10 متر با جلوي جمعيت فاصله داشت. بهزادي با صداي بلند ايست داد و فرياد زد: «كجا مي‌رويد؟ كي شما را فرستاده؟ رئيس شما كيست؟ بيايد جلو و خودش را معرفي كند.» جمعيت با هم گفتيم: «ما رئيس نداريم ما همه با همه هستيم. چند نفر با صداي بلند گفتند: ما آمديم بگوييم چرا آقاي خميني را دستگير كردند. چرا او را آزاد نمي‌كنند؟ جمعيت بر اثر ازدحام دو سه قدم به جلو كشيده شد. عزت‌الله رجبي و سيدمرتضي طباطبايي هم سه چهار قدم جلوتر از جمعيت رفتند. طباطبايي گفت: «باخبر شديم ديشت مرجع تقليد ما آيت‌الله خميني را در منزلش در قم دستگير كردند و به تهران بردند. آمديم بگوييم چرا ايشان را دستگير كرده‌ايد و چرا او را آزاد نمي‌كنيد؟ ما تا خون در رگ‌مان است آيت‌الله خميني مرجع ماست. ما جان‌مان فداي آقاي خميني. ما از هيچ چيز نمي‌ترسيم و تا رهبرمان را آزاد نكنيد برنمي‌گرديم.»

سرهنگ بهزادي با صداي بلند گفت: «دستور مي‌دهم برگرديد ما دستور داريم كه همه شما را به رگبار ببنديم.»

سيدمهدي طباطبايي خطاب به او گفت: «ما برنمي‌گرديم. مرغابي را از آب مي‌ترساني؟!» در اين موقع سرهنگ بهزادي به نيروهاي پشت سر دستور شليك هوايي داد و خود با اسلحه كمري قلب طباطبايي را نشانه گرفت و او را به شهادت رساند. در اين موقع عزت‌الله رجبي با فرياد «يا حسين» به طرف سرهنگ بهزادي حمله‌ور شد. بهزادي با اسلحه خود به سمت دهان او شليك كرد و رجبي هم به شهادت رسيد. جمعيت خروشان به سمت نظاميان به حركت خود ادامه دادند و شعار مي‌دادند «يا مرگ يا خميني». در اين زمان سرهنگ بهزادي به نيروهاي نظامي دستور شليك داد. آنها نيز بي‌امان پاي جمعيت را هدف قرار ‌دادند و نقش بر زمين ‌كردند.

 محمدجواد ظريف: قدس نه متعلق به آمريكاست كه آن را به كسي بدهد، نه متعلق به اسرائيل است كه آن را بگيرد و نه متعلق به شركاي جرم بي‌رحمشان كه سعي كنند آن را بخرند. قدس به فلسطين و فلسطيني‌ها تعلق دارد. تاريخ نشان مي‌دهد كه هر كس اين [واقعيت] را ناديده بگيرد، به شكستي ننگ‌آور محكوم مي‌شود. ايران در كنار فلسطين مي‌ايستد.

غلامحسين كرباسچي: ماهيت تأسف‌بار قتل ميترا استاد هرچه باشد، نمي‌توان مسئوليت كساني را كه دو سال قبل به رغم اصرار و تذكر برخي دلسوزان و مراكز مسئول اين چاه ويل را براي اصلاحات و نجفي حفر كردند، ناديده گرفت.

 

عباس عراقچي: به عمان سفر كردم و پس از آن به كويت و سپس به قطر خواهم رفت. هيچ گفت‌وگوي مستقيم يا غير مستقيمي با آمريكا نداريم؛ اما آماده مذاكره با همه كشورهاي حوزه خليج‌فارس براي برقراري روابطي متوازن و سازنده بر پايه احترام و منافع متقابل هستيم.

 

مهدي محمدي: تاكيد رهبر انقلاب بر اينكه ايران  ازاهرم  هاي فشار خود براي هزينه مند كردن فشار هاي طرف مقابل استفاده خواهد كرد به معناي اين است كه ريل حركت راهبردي كشور در مقابل آمريكا عوض شده، سرعت حركت  البته  بستگي به اين دارد  كه اوضاع  چگونه پيش برود.تعهدات  برجامي  تنها  نخستين قرباني است.

حميدرضا حيدري‌/ اين هفته هم فضاي مجازي مملو از واكنش‌هاي كاربران به اتفاقاتي بود كه در فضاي جامعه به وقوع پيوست. 

 يكي از داغ‌ترين‌هاي اين هفته كه در زمان بسيار كمي فضاي مجازي را درگير خود كرد، خبر قتل همسر شهردار اسبق تهران به دست نجفي بود. موضوعي كه البته هر دو نگاه سياسي موجود در كشور را درگير خودش كرد. هشتگ‌هاي «نجفي» و «ميترا استاد» دو هشتگ پر تكراري بودند كه در اين‌باره ميان كاربران مجازي دست به دست شدند.

در اين ميان مخالفان و موافقان نجفي به نظرات يكديگر واكنش نشان دادند. جريان اصلاح‌طلب سعي كرد از همان ابتدا اتهام نجفي را در فضاي مجازي و رسانه‌اي كشور تلطيف كند. آنها از هر روشي براي تبرئه عامل قتل استفاده كردند؛ به گونه‌اي كه حتي اتهام خيانت به ميترا استاد را بي‌محابا در فضاي مجازي منتشر كردند؛ در حالي كه خود نجفي هم خبر خيانت را تأكيد نكرد. اما كاربران مخالف اين تفكر تلاش كردند به اين‌گونه اظهارات واكنش نشان داده و داستان شرافت يكي از كليدواژه‌هايي بود كه دو طرف يكديگر را به نداشتن آن متهم كردند.

«سيدمحمد حسيني» وزير اسبق فرهنگ و ارشاد اسلامي در صفحه توئيترش نوشت: «ماجراي قتل ميترا استاد مايه تأسف بسيار است و قضاوت نهايي زود است؛ البته قاتل و مجرم بودن نجفي مسلم است و اصلاح‌طلباني كه علي‌رغم رد‌ صلاحيت وي از سوي اطلاعات سپاه، او را شهردار كرده و در رسانه‌ها به تمجيد از نجفي به عنوان مديري اخلاق‌مدار پرداختند، بايد از اين تعصبات حزبي شرمنده باشند!»

  در آستانه روز قدس موضوع فلسطين در فضاي مجازي جاي خود را باز كرد. هشتگ‌هاي «فلسطين»، «حقيقت اسرائيل» و «معامله قرن» در اين باره بسيار دست به دست شدند. يكي از كاربران در توضيح ماهيت معامله قرن كه اين روزها برخي كشورهاي غربي و عربي براي حل به اصطلاح مشكلات رژيم صهيونيستي و فلسطين دنبال مي‌كنند، اين‌گونه نوشت: «فكر كن تهران رو خالي كنند همه مردمش رو ببرن يه كشور ديگه مستقر كنند، بعد اسم تهران رو عوض كنند و يك مردم ديگه‌اي بيان زندگي كنند. ديگه اسمي از تهران و آدم‌هاش نباشه! معامله قرن اينه واسه اينكه ديگه اسمي از فلسطين نمونه! با پول مي‌خوان بي‌هويت كنند يك ملت رو...»

يكي ديگر از كاربران هم نوشت: «ما دو مرز داريم، مرز خاك و مرز عقيده و هر كسي كه اين دو مرز رو اشغال كنه اون رو با ذلت بيرون مي‌اندازيم.» كاربر ديگري هم نوشت: «در تلويزيون اسرائيل شنيديم كه بن‌سلمان به فلسطينيان گفته است يا عمليات صلح موسوم به «معامله قرن» را قبول كنند يا خفه شوند! ولي ما مي‌گوييم شما خفه شويد معامله‌اي اجرا
نمي‌شود.»

  هشتگ «ويلموتس» هم يكي ديگر از پر تكرارهاي اين هفته بود. «مارك ويلموتس» نام سرمربي جديد تيم ملي است كه به تازگي با فدراسيون فوتبال ايران براي سه سال آينده قرارداد امضا كرده است. كاربران مجازي از بيم‌ها و اميدهاي‌شان با سرمربي بلژيكي نوشتند: «مارك ويلموتس به كشور ما خوش آمدي. اميدوارم تيم ملي ما با وجود شما پيشرفت‌هاي بيشتري داشته باشه. به اميد آن روز.» و «آقاي ويلموتس نسبت به شما بدبينم؛ اما زود قضاوت نمي‌كنم. اميدوارم موفق باشي.»

 امام قبيله

امشب خبر كنيد تمام قبيله را

بر شانه مي‌برند امام قبيله را

برگرد اي بهار شكفتن كه سال‌هاست

سنجيده‌ايم با تو مقام قبيله را

تا انتهاي جاده نماندي كه بسپري

فردا به دست دوست، زمام قبيله را

دلدار رفت و ديده به حيرت دچار ماند

با ما نشان برگ گلي زان بهار ماند

بادي وزيد و قافله‌اي در غبار ماند

رنگي شكست و آينه‌اي سوگوار ماند

محمدكاظم كاظمي

 

 

 

آيا تو ما را دوست داري؟

مولا شنيدم لاله‌ها را دوست‌ داري

آيينه‌هاي آشنا را دوست داري

با ياد  قرآني كه بر ني خوانده مي‌شد

صوت و مناجات دعا را دوست داري

مولا شنيدم ني حكايت كرد از تو

مي‌گفت دل‌هاي رها را دوست داري

مي‌گفت هر چند از جدايي مي‌گريزي،

اما تو سرهاي جدا را دوست داري

مولا شنيدم در مقام آسمان‌ها

تنها زمين كربلا را دوست داري

از اهل بيتت، از دلت پيداست بسيار

آتش گرفتن در خدا را دوست داري

مولا اگر چه اين لياقت را نداريم

اما بگو آيا تو ما را دوست داري؟

زهرا بيگدلي

نكته: پيش از آغاز جنگ صفين لشكريان معاويه زودتر وارد صحراي صفين شدند و گرداگرد رودخانه بزرگ فرات قرار گرفتند تا امام علي(ع) را در محاصره اقتصادي قرار دهند. برخي سياستمداران معاويه را از محاصره آب نهي كردند و گفتند: «علي كسي نيست كه تشنه بماند.» اما معاويه در غرور خود باقي بود.

وقتي سپاه حضرت اميرالمؤمنين علي(ع) وارد صحراي صفين شد، آن حضرت خط‌شكناني را به فرماندهي امام حسن مجتبي(ع) آماده كرد و فرمود: شاميان با بستن آب شما را به پيكار دعوت كردند. اكنون بر سر دو راهي قرار داريد؛ يا به ذلت و خواري بر جاي خود بنشينيد يا شمشيرها را از خون آنها سيراب سازيد تا از آب سيراب شويد؛ پس بدانيد كه مرگ در زندگي توأم با شكست، و زندگي جاويدان در مرگ پيروزمندانه شماست. آگاه باشيد! معاويه گروهي از گمراهان را همراه آورده و حقيقت را از آنان مي‌پوشاند تا كوركورانه گلوهاشان را آماج تير و شمشير كنند.

سربازان امام علي(عليه‌السلام) در همان حملات آغازين آب را آزاد كردند و فرات از محاصره لشكريان معاويه خارج شد.

نظر: در شرايطي كه جبهه معاويه در عصر جديد، حتي از تحريم دارو براي بيماران نيازمند و كمك‌رساني به سيل‌زدگان كوتاهي نكرده است و همه، راه‌هاي تحريم ايران را دنبال مي‌كنند برخي به جاي مقابله با جنگ اقتصادي دشمن هنوز به دنبال مذاكره هستند و از لابي‌هاي پست و بي‌مايه يهودي براي باز كردن مسير مذاكره استفاده مي‌كنند. رهبر معظم انقلاب از مدت‌ها پيش مانند اميرالمؤمنين علي(ع) حكم مقابله با راهبرد دشمن را داده‌اند. در اين ميان، ايستادگي نظامي در مقابل جنگ رواني آمريكا در اعزام ناو آبراهام لينكلن نمونه‌اي از پيروزي سرافرازان سپاه اسلام بود كه عقب‌نشيني آمريكا را در تهديد به دنبال داشت. اگر در عرصه اقتصادي و ديپلماسي نيز چنين رويكردهايي دنبال شود، شاهد پيروزي بر معاويه‌صفتان امروز خواهيم بود.

شهر خدا آهسته آهسته مهياي رفتن است؛ شهري كه نسيم خنكش انسان را همانند طبيعت بهاري جان مي‌دهد و همچون يك رؤيا در آغوش مي‌گيرد؛ اما اين خنكي‌ها و رويا‌ها انسان را از گذران زود هنگامش غافل مي‌كند؛ ضيافت الله مهياي خداحافظي است، چون مي‌داند هر آمدني رفتني دارد، رفتني كه هيچ‌چيز، نه گريه‌ها و ضجه‌هاي اين شب‌هاي ما و نه حسرت‌ها و آه‌هايي كه سينه‌مان را به تنگ آورده، نمي‌تواند لحظه‌اي آن را از رفتنش منصرف كند.

آقا جان!

در شهري كه شيطان در بند بود و دست‌هاي شما در دستان ما، باز هم نتوانستيم كاري درخور اين بنده‌نوازي انجام دهيم و بسان كودكي بازيگوش دراين گرمابه تطهير تنها بازي كرديم و نفهميديم اين حمام تا به ابد باز نخواهد بود و ما با همان چرك‌هايي كه در كوله‌بار خود داشتيم، بايد از اين تطهيرگاه خارج شويم؛ اما اين را هم مي‌دانيم پدري كه دست فرزند سر به هوايش را مي‌گيرد، حتي در لحظات آخر هم مي‌تواند او را طاهر و پاك به سر منزل برساند.

آقاي ‌مهربانم!

ما شهري را گذرانديم كه اگر فضيلت و برتري شب‌ها و روزهايش را به شخص ثروتمند از دنيا بي‌خبر نشان مي‌دادند، به يقين ديگر ميلي به اندوخته‌هايش نداشت؛ زيرا مي‌ديد هيچ انيسي بهتر از دل‌آگاهي نيست و هيچ آرامشي بالاتر از معرفت، چرا كه روشني‌بخش هر تاريكي، برطرف‌كننده هر ضعف و شفاي هر بيماري است؛ آقاجان با تمام اين آگاهي‌ها و نه دل‌آگاهي‌ها، باز دل به اندوخته‌هاي دست و پا گير دنيا بسته‌ايم؛ زيرا نمي‌دانيم قناعت و خرسندي زندگي به كم برداشتن است و به همراهان رسيدن.

اي حقيقت مطلع فجر!

همگي اين شب‌ها و روزها براي ما ليالي قدر است؛ چرا كه سرنوشت و تقدير ما زماني رقم مي‌خورد كه رخسار همچون خورشيد شما بر زندگي تاريك ما بتابد؛ هرچند هزاران ماه مبارك گذشته باشد، باز هم در هنگام وداع سلام مي‌دهم و مي‌خوانم: «السلام عليك من اليف آنس مقبلا فسر»؛ سلام بر تو اي مونس من، كه وقتي آمدي مرا خوشحال ‏كردي.