«رند پال» سناتور آمريكايي ميگويد: سلاح دادن امروز به عربستان مانند مسلح كردن صدام در برابر ايران، روزي فرزندان خودمان را به كشتن ميدهد. گفته شده است به دليل تهديد ايران، آمريكا بايد فروش سلاح را به هر كس كه مخالف ايران است بپذيرد؛ حتي كشوري كه با اره استخوانبر، مخالفي را در كنسولگري خارجي به قتل ميرساند.
محمدصادق مصطفوي/ رصد تحولات اخير در جهان اسلام و دنياي عرب، ترديدي براي ناظران بر جاي نميگذارد كه ناكامي حاكمان ابوظبي و رياض و حاميان فرامنطقهاي آنها در جبهههايي مانند سوريه، عراق و يمن و همچنين نااميدي و ناتوانيشان براي جبران اين شكستها، موجب شده است كه آنها مناطقي ديگر از جمله مغرب عربي بينديشند. عربستان سعودي و امارات متحده عربي در كنار مصر درباره اين روزها در ميان اعراب به «ائتلاف ضد انقلاب» معروف شدهاند و تلاش ميكنند با دستكاري و تغيير در روند تحولات كشورهايي از جمله سودان، ليبي، الجزاير و برخي ديگر از كشورهاي جهان اسلام و روي كار آوردن عناصر وابسته، شكستهاي خود را تا حدودي جبران كنند.
در سودان چه ميگذرد؟
با تغيير ناگهاني عوض بن عوف و رياست عبدالفتاح البرهان بر شوراي انتقالي اين كشور، جاي ترديد نيست كه تحولات اين كشور ساختگي بوده و با دخالت برخي كشورهاي منطقه در حال رخ دادن است. در مورد البرهان بايد گفت كه او از افراد نزديك به حاكمان رياض و ابوظبي است و از دستاندركاران اعزام نيروهاي سوداني به يمن نيز به شمار ميآيد. از سوي ديگر با معرفي وي به عنوان رئيس جديد شوراي انقلابي سودان، عربستان و امارات بلافاصله حمايت بيچون و چراي خود را از او اعلام كردند. پس از آن نيز شاهد سفرها و ارتباط مستمر البرهان و معاون او حميدتي با رياض، ابوظبي و قاهره هستيم. در اين ميان و در روزهاي اخير نيز كشتار معترضان از سوي شوراي نظامي همراه با هدايت مستشاران مصري در خارطوم، تحولات مصر و روي كار آمدن مجدد حكومت قبل از انقلاب در قالب السيسي را به ياد ميآورد؛ موضوعي كه بيشك به پيچيدهتر شدن اوضاع خواهد انجاميد و زمينهاي براي نقشآفريني هرچه بيشتر نيروهاي بيگانه در اين كشور و نفي حاكميت حقيقي مردم بر آينده خود خواهد بود.
چشمانداز تحولات ليبي
در ليبي نيز چشمهاي اميد به نشست غدامس و شكلگيري توافق ميان طرفهاي درگير دوخته شده بود تا پس از آن براي برگزاري انتخابات و تدوين قانون اساسي قدمي مشترك برداشته شود و از سوي ديگر نشانههاي نسبي فروكش كردن جنگهاي داخلي و تثبيت اوضاع نيز نمايان شده بود؛ با اين حال بار ديگر با جنگ افروزي برخي گروهها، اميدها نقش بر آب شد و سه روز مانده به برگزاري اين نشست، جنگ طرابلس دوباره آغاز شد؛ رخدادي كه دخالت برخي بازيگران منطقهاي و فرامنطقهاي در تحولات ليبي را دوباره آشكار كرد. ژنرال خليفه حفتر، عامل اصلي اين اتفاق و آغازگر دوباره جنگ، همواره مورد حمايت عربستان، امارات و برخي قدرتهاي غربي بوده است. وي در شرايطي براي تصرف ليبي و طرابلس تلاش ميكند كه گروههاي اسلامگرا و وابسته به اخوانالمسلمين در ليبي مورد اقبال عمومي قرار گرفته بودند و قدرت را در بخشهايي از ليبي از جمله طرابلس در دست داشتند. اين احتمال نيز وجود داشت كه اين كشور قدمي مهم به سوي استقلال و ثبات بردارد؛ رويدادي كه به كام برخي دولتهاي فرامنطقهاي از جمله فرانسه و آمريكا و دستنشاندگان منطقهاي آنها يعني عربستان و امارات خوش نيامد. حمايت اين كشورها از حفتر در استفاده نيروهاي او از هواپيماهاي اماراتي يا پشتيباني اطلاعاتي عربستان و فرانسه از آنها كاملاً مشهود است؛ مساعدتي كه در حمله حفتر به پارلمان ليبي بار ديگر آشكار شد. به دنبال تحولات اخير هيچ شكي نيست كه غرب، امارات و عربستان، ليبي مستقل و قدرتمند را تهديدي بالقوه براي خود قلمداد ميكنند. آنها دو راه پيش روي اين كشور قرار دادهاند؛ يا تنش و جنگ، يا سرسپردگي؛ اما راه سومي نيز وجود دارد؛ استقلال و ثبات كه تنها با اتحاد ملي و هوشياري رهبران داخلي و نفي دخالت دولتهاي بيگانه در اين سرزمين مقدور خواهد شد.
افق آينده الجزاير
الجزاير از ديگر سرزمينهايي است كه عربستان و به ويژه امارات براي حفظ نفوذ خود در آن تلاش ميكنند؛ هرچند مردم اين كشور از اين موضوع آگاهند و ضمن پايان دادن به دوران رياست بوتفليقه بر الجزاير، به بركناري هر چه سريعتر «عبدالقادر بن صالح» رئيسجمهور موقت و «نورالدين بدوي» نخستوزير وي كه از عناصر وابسته به حكومت سابق هستند اصرار دارند؛ اما بنصالح نيز با سفرهايش به ابوظبي و تلاش براي جلب نظر آمريكا در نظر دارد همچنان در رأس قدرت باقي بماند. از سوي ديگر، شاهد لغو انتخابات در روزهاي اخير در اين كشور نيز هستيم؛ زيرا همه اشخاصي كه براي شركت در اين انتخابات اعلام آمادگي كرده بودند، با توجه به اينكه شرايط را مساعد نديدند، ترجيح دادند انصراف دهند. از دلايل اصلي اين انصراف نيز سلطه عناصر وابسته به دولت قبل در تمام اركان اداره كشور الجزاير بود؛ زيرا خواست عمومي و همه فعالان سياسي الجزاير كنارهگيري اين افراد و شروع فرايند برگزاري انتخابات است. در اين ميان با آغاز عمليات نظامي حفتر براي تصرف طرابلس و تلاش او براي كشاندن جنگ به الجزاير، اعتراضات مردمي دوباره شدت گرفته و در قالب شعارهايي بر ضد امارات و سعودي نمايان شده است؛ شعارهايي مانند «لا لتدخل الامارات، لا لتدخل السعوديه» و يا «اللهم اكفِ الجزائر شرّ السعودية والإمارات».
نفي سلطه غرب و حاكمان وابسته
به دنبال سير تحولات اخير در جهان عرب و به ويژه در سودان، ليبي و الجزاير شكي نيست كه اين تحولات با دخالت غرب و آمريكا در حال جريان است؛ از اين رو بازيگران فرامنطقهاي مذكور با استفاده از سعودي و امارات و ضمن كسب تجربه از تحولات 2011 و سالهاي بعد از آن، به دنبال دستكاري تحولات مغرب عربي برآمدهاند كه نتيجه آن بيشك روي كارآمدن حكومتهاي دستنشاندهاي خواهد بود كه جز مطامع آنها دغدغه ديگري نخواهند داشت؛ حتي اگر در زير پوستين انتخاباتهاي مردمي پنهان شده باشند؛ مانند آنچه در مصر رخ داد.
در پايان بايد گفت آسيبشناسي اين تحولات راهحلي براي حركتهاي اصيل در اين جوامع باقي نميگذارد؛ مگر تكيه بر پنج اصل براي نفي سلطه غرب و دستنشاندگان منطقهاي آنها يعني سعودي و امارات:
الفـ شبكهسازي نخبگان اسلامي و انقلابي با حضور نيروهاي اسلامگرا و ساير اشخاص برجسته كه از قابليت بسيج اعضاي جامعه برخوردارند، با محوريت اصول و ارزشهاي اسلامي و انقلابي، به ويژه آرمان فلسطين كه معيار و ميزان صحت و اصالت هر حركت انقلابي و اسلامي به ويژه در منطقه غرب آسيا و شمال آفريقا و مناطق مسلماننشين است و زمينهسازي براي حركت اين شبكه ذيل يك رهبري واحد و اصيل.
بـ از شاخصههاي اساسي كه دوام و بقاي هر حركت اجتماعي را تضمين ميكند و مانع انحراف آن ميشود ترسيم صحيح آرمانها و اهداف حركت و بسط اين اهداف به بدنه اجتماعي و تلاش براي تبديل اين اهداف به نظام ارزشي است.
جـ از ديگر چالشهايي كه همواره خطري جدي براي هر حركت اجتماعي بوده و سبب انحراف در مسير جنبشها شده است، انحراف در ساختارهاي جايگزين است؛ زيرا همواره هر حركت اجتماعي، اعتراضي به وضع موجود و تلاشي براي ايجاد ساختارهاي جديد است. غرب همواره با بهرهبرداري از اين امر تلاش كرده تا جنبشهاي اصيل مردمي را منحرف كند؛ انحرافي كه از راه الگوسازي ارزشهاي غربي در اين جوامع صورت ميگيرد و اين الگوسازي در نهايت به وابستگي ساختاري در حوزههاي اجتماعي، فرهنگي، اقتصادي و... به غرب منتهي خواهد شد.
دـ از ديگر موضوعاتي كه ميتواند به حركت رو به جلو و تحقق اهداف هر حركت اجتماعي ياري رساند، حفظ وحدت و يكپارچگي ميان رهبران و بدنه اجتماعي جنبشها و نفي تعارضات فرقهاي، قومي، مذهبي و هرگونه شكاف عقيدتي و رفتاري و مواردي از اين قبيل است.
هـ هوشياري مردم و رهبران حركتهاي اجتماعي نسبت به نقشههاي بيگانگان (غربيها و وابستگان منطقهاي آنها) براي ايجاد انحراف در اين جنبشهاي اجتماعي به ويژه با نفوذ دادن افراد وابسته و متمايل به خود در اركان اين حركتها.
محمدرضا فرهادي/ در هفته گذشته وزير خارجه آلمان و نخستوزير ژاپن سفري به ايران داشتند و در اظهارات خود مباحثي را حول مسائل منطقهاي و ميانجيگري بيان كردند كه در اين ميان نخستوزير ژاپن در سفر دو روزهاش به طور خاص نقش نماينده آمريكا را در ايران ايفا كرد و در ديدار با رهبر معظم انقلاب گفت، حامل پيام آمريكا براي ايران است. در اظهارات آبه و ماس و سفر آنها چند نكته حائز اهميت است:
1ـ ژاپن يكي از مشتريان عمده نفت ايران بود، اما تحت فشار آمريكا مجبور شد واردات نفت از ايران را متوقف كند. از سوي ديگر، ايران با مهلت 60 روزه به اعضاي برجام همچون آلمان اين پيام را داده است كه توافقات خود را در برجام كاهش خواهد داد. ماس نيز در جهتگيري خود عنوان كرد، ايران بايد به برجام پايبند باشد. بنابراين اين ميانجيها در درجه اول به دنبال منافع خود در قبال كاهش تنش روابط ايران و آمريكا هستند.
2ـ هر دو ميانجي به دنبال القاي شبهه جنگ عليه ايران بودند. ماس تأكيد كرد، نميخواهد ايران همچون سوريه و يمن درگير جنگ شود و آبه درباره وقوع نزاع تصادفي هشدار داد. آبه در جمع خبرنگاران گفت: «در حال حاضر، تنش در حال افزايش است. ما بايد هر چه ميتوانيم براي جلوگيري از وقوع نزاع تصادفي انجام دهيم و ايران بايد نقش سازنده خود را ايفا كند. احتمال يك نزاع تصادفي وجود دارد و نزاع نظامي بايد به هر قيمتي متوقف شود.»
اين شبهه با القاي جنگ عليه ايران ناشي از راهبرد آمريكا در راستاي امتياز گرفتن از تهران است. القاي ترس از جنگ و وقوع قريبالوقوع آن در آينده از سوي واسطهها موضوعي است كه سياستمداران آمريكايي در عمليات رواني مورد توجه قرار دادهاند.
3ـ آلمان به عنوان قطب اقتصادي اروپا از اين جهت به عنوان ميانجي وارد مذاكره با ايران شد كه اين پيام به ايران داده شود در صورت پايبندي به برجام و مذاكره با آمريكا درباره مسائل موشكي و منطقهاي از مزاياي اقتصادي خاصي كه ترامپ وعده آن را داده است، بهرهمند خواهد شد. از سوي ديگر، رئيس اينستكس فردي آلماني است و همين نشاندهنده حسن اعتماد آلمان به حل مشكلات ايران است. همچنين، آبه با هدف حل مشكل سياسي آمريكا و ايران عازم تهران شد تا جورچين آمريكا عليه ايران تكميل شود. در نتيجه از يكسو ايران را با مشوقهاي اقتصادي از جانب اتحاديه اروپا روبهرو كردند و از سوي ديگر با ميانجيگريهاي سياسي به دنبال نشان دادن حسن نيت خود در ايجاد روابط جديد با ايران بودند. بنابراين يك مدل تركيبي از عوامل سياسي و اقتصادي در پازلي ميانجيگرانه براي ايران ايجاد شده بود.
4ـ آبه در ديدار با رهبر معظم انقلاب، سه پيام اصلي از جانب ترامپ منتقل كرد: اـ آمريكا آماده مذاكره «صادقانه» با ايران درباره مسئله هستهاي است. 2ـ آمريكا دنبال «تغيير رژيم» ايران نيست. 3ـ آمريكا مصمم است مانع ساخت سلاح هستهاي از سوي ايران شود. اين سه پيام در راستاي مدل دست چدني زير دستكش مخملي است تا ايران را وارد مذاكره مجدد با آمريكا كنند. اين در حالي است كه نخستوزير ژاپن حامل هيچ پيامي از سوي آمريكا درباره لغو تحريمها عليه ايران نبود و مقامات تهران بارها اعلام كردهاند اقدامات واشنگتن مصداق جنگ اقتصادي است.
در مجموع ميتوان مأموريت واسطهها در ايران را شكستخورده تلقي كرد؛ زيرا اين نمايندگان حامل همان پيامهاي مقامات آمريكا بودند كه در لواي شروط دوازدهگانه پمپئو براي ايران مطرح شد. شروطي كه با تركيب مسائل سياسي و امنيتي در سايه جنگ اقتصادي عليه ايران آغاز شده است. از سوي ديگر اين ميانجيها به دنبال القاي دو گزينه براي ايران بودند كه هر دوي آنها شكست خورد: اول، ترس ايران از جنگ و تشديد تنشها در منطقه در صورت مذاكره نكردن با آمريكا و دوم، گشايش اقتصادي و پيشرفت براي ايران كه با پاسخ قاطع رهبر معظم انقلاب مبني بر پيشرفت بدون كمك آمريكا همراه شد.
محمدرضا مرادي/ آمريكا در حالي كه در چند هفته اخير ايران را تهديد به حمله نظامي ميكرد، يكباره تغيير لحن داده، از مذاكره با ايران سخن ميگويد و حتي ظاهراً ميانجيهايي را نيز به ايران ميفرستد. دونالد ترامپ رئيسجمهور آمريكا، حتي براي مذاكره شماره تلفن نيز به ايران پيشنهاد داده است. مايك پمپئو وزير امور خارجه آمريكا، به تازگي در سفر خود به سوئيس اعلام كرد كشورش حاضر است بدون پيششرط با ايران مذاكره كند؛ البته وي همزمان افزود لازم است كه ايران مانند «يك كشور عادي» رفتار كند. تأكيد پمپئو بر نرمال بودن ايران به اين معناست كه كشور ما بايد در عمل همان 12 پيششرط قبلي وي را اجرا كند. اما تأكيد مقامات آمريكا بر مذاكره با ايران در حالي كه خود نيز به بيهوده بودن و بيفايده بودن آن واقف هستند، به چه معناست؟
واقعيت اين است كه هيچ تضميني براي ايران وجود ندارد كه در صورت مذاكره با ترامپ و رسيدن به توافق، رئيسجمهور بعدي آمريكا نيز به اين توافق پايبند باشد. علاوه بر اين بايد توجه داشت كه آمريكا قرار است بر سر چه مسائلي با ايران مذاكره كند. اگر مسئله هستهاي مد نظر است بايد گفت كه ايران در سال 1394 با آمريكا و پنج كشور ديگر توافق برجام را امضا كرد. به تعهدات خود نيز تاكنون عمل كرده و آژانس انرژي اتمي 15 بار تعهد و پايبندي ايران به مفاد برجام را تأييد نموده است؛ در حالي كه آمريكا بوده كه از اين توافق خارج شده است؛ بنابراين اگر قرار است در مورد مسئله هستهاي گفتوگويي صورت بگيرد، آمريكا بايد با بازگشت به توافق برجام و انجام دادن تعهدات خود نسبت به ايران اقدام كند. از سوي ديگر اگر هدف آمريكا از گفتوگو مذاكره در مورد بحث موشكي و توان نظامي ايران است، رهبر معظم انقلاب به صراحت اعلام كردهاند كه بر سر مسائل ناموسي انقلاب از جمله توانمنديهاي نظامي و دفاعي مذاكرهاي صورت نخواهد گرفت؛ بنابراين ميتوان نتيجه گرفت ادعاي آمريكا در مورد مذاكره و گفتوگوي بدون پيش شرط تنها فريبي بزرگ و جنگي رواني از سوي آمريكاست. هدف واشنگتن نيز ايجاد شكاف داخلي ميان جريانهاي سياسي داخل ايران است تا حاميان مذاكره را در برابر مخالفان مذاكره با آمريكا رو در روي يكديگر قرار دهد و همزمان با ايجاد فشار حداكثري به ايران از خارج، در عرصه داخلي نيز بيثباتي سياسي را رقم بزند. در فريبكاري آمريكا در مورد مذاكره بدون پيششرط همين بس كه پس از چند روز از سخنان پمپئو در مورد مذاكره بدون پيش شرط با آمريكا، دفتر كنترل داراييهاي خارجي وزارت خزانهداري آمريكا، شركت صنايع پتروشيمي خليجفارس و 39 شركت وابسته به صنايع پتروشيمي خليجفارس را تحريم كرد.
در مجموع ميتوان اظهارات پمپئو در مورد گفتوگوي بدون پيش شرط با ايران را اينگونه تحليل كرد كه تغيير موضع واشنگتن از يكسو نشان ميدهد بلوف واشنگتن درباره حمله نظامي به ايران تنها ابزاري براي عمليات رواني عليه مردم و مقامات ايراني بود. خود آمريكاييها نيز به خوبي ميدانند گزينه نظامي در واشنگتن به هيچ عنوان روي ميز نيست. علاوه بر اين، تغيير موضع نشانهاي از عقبنشيني تاكتيكي بود؛ ترفندي كه تلقين كند آمريكا با تمام وجود خواهان رفع اختلافات با ايران است. در واقع زماني كه پمپئو ميگويد ايران بايد كشوري نرمال و عادي شود منظور او اين است كه قدرت موشكي ايران بايد تعطيل شود، ايران بايد اسرائيل را به رسميت بشناسد، محور مقاومت نبايد از سوي ايران تقويت شود، برنامه هستهاي صلحآميز ايران بايد كاملاً تعطيل شود و دهها مورد ديگر. اين مسائل نشان ميدهد مذاكره و گفتوگوي بدون پيششرط تنها يك عمليات فريب است.
«رأي اليوم»: از حمله موشكي به فرودگاه ابها دو موضوع نتيجهگيري ميشود: 1ـ اصابت موشك كروز با كلاهك انفجاري به فرودگاه به اين مهمي، يعني اينكه پدافند هوايي ائتلاف و مشخصاً موشكهاي پاتريوت آمريكا ديگر واجد شرايط حفاظت از فرودگاهها و ديگر اهداف عربستان و امارات نيستند و همه ميلياردهايي كه براي خريد سكوهاي اين موشكها خرج شده بر باد رفته است. 2ـ اقدام انصارالله در منفجر كردن فرودگاههاي عربستان و رسيدن موشكها پس از پهپادهاي انتحارياش به اهداف سعودي نشان ميدهد اين راكتها و پهپادها از ظرفيتهاي منحصر به فرد و كلاهكهاي انفجاري برخوردارند و در عين حال پرتابكنندگان آن هم قدرت زيادي در نشانهگيري و تسلط بر آن دارند؛ يعني بر خلاف ادعاي حريفانشان اين عملياتهاي راكتپراكني بيهوده و نمايشي نبوده است.
«عليزاده» كارشناس سياسي مقيم اروپا: درست است كه توليد ناخالص ملي ژاپن ده برابر ايران است، اما مطمئنم بسياري از ژاپنيها امروز حسرت ايرانيان را خوردند؛ ژاپني كه پس از 75 سال هنوز در اشغال رسمي 23 پايگاه نظامي آمريكاست، ژاپني كه نه تنها هنوز جرئت يك كلمه نقد جنايات آمريكا در جنگ دوم جهاني يا رفتار توهينآميز نظاميانش با مردم اين كشور را ندارد، بلكه مجبور است بارها از آمريكا معذرتخواهي هم بكند. مطمئنم ژاپنيهاي بسياري امروز آرزو دارند رهبر آنها هم بجاي پادويي و پيامرساني براي آمريكا، ميتوانست [مانند رهبر معظم انقلاب] صداي استقلال ملتش بشود و ترامپ را اينگونه صريح تحقير كند. مطمئنم ژاپنيهاي بسياري امروز آرزو ميكنند مثل ايرانيها به استقلال و عزت و شجاعت برسند.
«عبدالباري عطوان»: عربها همانطور كه به ورشو رفتند و با خفت برگشتند، اكنون هم به كارگاه منامه بروند. اغلب كشورهاي عربي بارها و در مناسبتهاي مختلف اعلام كردهاند كه تنها راهحلي برايشان پذيرفتني است كه ملت فلسطين آن را بپذيرد؛ اما با اعلام موافقت آنها براي حضور در كارگاه اقتصادي منامه به عنوان بخشي از طرح آمريكايي «معامله قرن» اين پرسش مطرح است كه چگونه ميشود اين كشورها براي حضور در كنفرانسي تصميمگيري كنند كه همه ملت و گروههاي فلسطيني آن را نميپذيرند؟ شركت اعراب در اين كارگاه بيانگر تسليم شدن آنها در مقابل آمريكا و موافقت ضمنيشان با معامله قرن است.
« جان برنان» رئيس پيشين آژانس اطلاعات مركزي آمريكا (سيا): «ايالات متحده با اعمال فشار عليه رژيم (ايران) و اين اعتقاد غلط كه آنها (در نتيجه اين فشارها) تغيير خواهند كرد، وارد يك كوره راه شده است. در ايران يك فرهنگ مقاومت (در برابر فشارهاي خارجي) وجود دارد. با توجه به لغو توافق هستهاي ايران، تروريستي خواندن سپاه پاسداران انقلاب اسلامي و تشديد تحريمها عليه ايران و اجبار طرفهاي اروپايي توافق (برجام) به لغو تعهداتشان، در ايران اين درك وجود دارد كه دولت ترامپ در نهايت خواهان سرنگون كردن رژيم (ايران) است.»
«بيبيسي»: تنشها ميان آمريكا و تركيه بر سر تصميم دولت رجب طيب اردوغان براي خريد سيستم دفاع موشكي از روسيه به شدت افزايش يافته است. خريد موشكهاي اسـ 4٠٠ از روسيه به نارضايتي و دوري جستن دولت تركيه از متحدان غربي آن تعبير شده است. آمريكا در تازهترين واكنش، تعليم و آموزش خلبانان تركيه را براي پرواز با جنگنده افـ 35 متوقف كرده است.
نشريه «ديپلمات»: جنگ تجاري چين و آمريكا به نفع ايران تمام ميشود. حجم مبادلات ايران و چين تا 45 ميليارد دلار هم بالا رفته بود. پكن 5 ميليارد دلار براي توسعه زيرساختهاي ايران خرج كرده است. همچنين 10 ميليارد دلار اعتبار به 5 بانك ايران اعطا كرده و وعده 15 ميليارد دلار ديگر را نيز داده است.
اسماعيل باقري/ يبه موازات افزايش روند خودمحوري آمريكا در دوره رياستجمهوري «دونالد ترامپ» در عرصه تحولات بينالمللي، همگراييهاي روسيه و چين نيز به شكل ديگري افزايش يافته است. ترامپ با محور قرار دادن منافع ملي، تنها به گسترش موقعيت جهاني خود به منزله يك قدرت بزرگ جهاني ميانديشد و اساساً چين و روسيه را رقيب اصلي نظامي و اقتصادي خود تلقي كرده است؛ اين در حالي است كه چنين سياستي با واكنشهاي دو قدرت اتمي چين و روسيه مواجه شده و آنان نيز در راهبرد امنيت ملي خود واشنگتن را تهديدي بر امنيت ملي خود تلقي كردهاند.
روسيه در سـال 2009 و در راهبرد امنيت ملي خود، مهمترين تهديد براي مسكو تا سال 2040 را يكجانبهگرايي واشنگتن ارزيابي كرده و به همين منظور راهكارهايي را در قالب همكاري با ديگر كشوهاي قدرتمند، از جمله چين در پيش گرفته است. در همين باره نياز است به چند نكته مهم اشاره شود:
اول اينكه، روسيه پس از دوره جنگ سرد نه تنها رقابت با آمريكا را كنار گذاشت، بلكه با وقوع حادثه 11 سپتامبر 2001، مجموعه همكاريهاي امنيتي و سياسي خود با واشنگتن را ذيل مبارزه با تروريسم آغاز كرد كه مهمترين نمود اين همكاريها را ميتوان در اختيار گذاشتن فضاي سرزميني و هوايي خود براي انتقال تجهيزات ناتو به افغانستان مشاهده كرد؛ البته همكاري نظامي و اطلاعاتي مسكو با عهدشكني آمريكا روبهرو شد. گسترش ناتو به سمت شرق و عضويت كشورهاي بلغارستان، لهستان، استوني، روماني، لتوني، ليتواني، اسلواكي و اسلوني به ناتو و عملاً نزديك شدن ناتو به سركردگي آمريكا به مرزهاي روسيه، حمايت واشنگتن از انقلابهاي رنگي در كشورهاي متحد روسيه به ويژه در گرجستان و اوكراين، حمايت و تلاش آمريكا از لانهسازي و گسترش داعش و گروههاي تكفيري به حياط خلوت روسيه، نمونههايي از بدعهدي آمريكاييها به حسن نيت روسها بوده است.
«ولاديمير پوتين» رئيسجمهور روسيه ناتو را يك سازمان «تهاجمي در حال توسعه» خوانده و در واكنش به گسترش ناتو به سمت شرق، سياست تهاجمي در پيش گرفته كه حمله به گرجستان در سال 2008 و سپس موضوع اوكراين در سال 2014 و الحاق بخش كريمه به خاك روسيه از آن جمله است.
دوم اينكه، افزون بر سياست تهاجمي آمريكا عليه روسيه، در همين راستا آمريكا در راهبرد امنيت ملي خود چين را بزرگترين رقيب و دشمن خود تا 2050 معرفي كرده است و حمايت واشنگتن از تايوان و نيز طرفداري از ژاپن در مناطق مورد اختلاف با چين موجب شده است چين نيز با وجود تبادلات اقتصادي 260 ميليارد دلاري، به واشنگتن نگاه بدبينانهاي داشته باشد و با اعلام مواضع در برخي بحرانهاي منطقهاي و جهاني، عملاً با يكجانبهگرايي آمريكا مخالفت كند؛ هر چند چينيها فعلاً اولويت خود را بر اقتصاد گذاشتهاند و تلاش ميكنند در حوزه اقتصادي، آمريكا را پشت سر بگذارند و بيشك پس از آن چين در حوزههاي سياسي و حتي نظامي حرفهاي زيادي براي گفتن خواهد داشت. در همين راستا، چين با روسيه و كشورهاي عضو سازمان شانگهاي بر تبادلات اقتصادي تأكيد ميكنند و ولاديمير پوتين پس از ديدار با «شي جي پينگ» گفت: «روسيه و چين درصدد ايجاد اتحاد نظامي نيستند، ما متحد راهبردي يكديگر هستيم و عليه كشور ثالثي كار نميكنيم؛ ما تنها در راستاي تأمين منافع ملتهاي خود تلاش ميكنيم.» در نهايت بايد گفت، مبارزه مسكو در برابر سياستهاي يكجانبهگرايانه واشنگتن زماني جدي و عملياتي شد كه آمريكا و متحدان غربي و عربياش به دنبال ساقط كردن بشار اسد از رهبري سوريه و حاكم كردن داعش بر منطقه بودند. همراهي روسيه با ايران در محور مقاومت عليه داعش و نجات سوريه موجب شد تا روسها عملاً با يكجانبهگرايي آمريكا مخالفت كرده و چينيها نيز در حوزه ديپلماسي از موضع روسيه در غرب آسيا حمايت كنند.
آخرين عرصه از حضور و قدرتنمايي مسكو و پكن در برابر واشنگتن در آمريكاي لاتين و ونزوئلا رخ داد. با متزلزل شدن جايگاه «نيكلاس مادورو» در عرصه بينالمللي اين روسيه بود كه با حمايت سياسي و حتي ارسال نيروهاي نظامي اندك و فرستادن چند بمبافكن خود، اين پيام را به واشنگتن فرستاد كه مسكو در حمايت از متحد خود در مقابل سياستهاي يكجانبه آمريكا جدي است. همه اين مسائل از افول جدي يكجانبهگرايي آمريكا در تحولات جهاني حكايت دارد.
سليمان غفاري/ هندسه سياسي انقلاب اسلامي ايران فضاي جديدي را به وجود آورد كه نوعي خلأ سياسي و رواني را كه در جهان عرب به وقوع پيوسته بود، پر كرد و شيعيان عربستان نيز از اين ادبيات جديد تأثير پذيرفتند.
پيوند خاندان آلسعود با زعماي وهابيت كه موجد مباني حكومت در اين كشور است، از ديرباز با منافع و همراهي اقليتهاي قومي و مذهبي سر سازگاري نداشت. در اين ميان، شرايط شيعيان به عنوان مطرحترين و تأثيرگذارترين اقليت، از ديگران متمايز بوده است. آنان در حالي شاهد ناعدالتيهاي توجيه نشدني از سوي دولت سعودي هستند كه در غنيترين مناطق نفتي اين كشور در فقر نسبي زندگي ميكنند. خاندان آلسعود فردي را به وليعهدي انتخاب كرده است كه آرزو دارد اصلاحات و تغييراتي را در عربستان اجرا كند كه اين كشور را بيش از پيش به سوي الگوي اقتصادي نئوليبرال و مدل فرهنگي غربي كه از سوي آمريكا حمايت ميشود، هدايت كند. انتصاب محمدبنسلمان تقريباً يك ماه پس از سفر دونالد ترامپ رئيسجمهور آمريكا به عربستان سعودي بوده كه قرارداد تسليحاتي 110 ميليارد دلاري ميان دو كشور به امضا رسيده است. انتقادناپذيري و جاهطلبي دو ويژگي بارز وليعهد سعودي است. در بعد داخلي او در مدت زماني كه به عنوان وليعهد به قدرت رسيده است، دهها نفر از اتباع كشورش از طيفهاي مختلف را با ادعاهاي ريز و درشت دستگير و روانه زندان كرده و در واقع تنها جايي كه همه طيفهاي جامعه عربستان در آن نماينده دارند، زندانهاي آلسعود است.«اندرو هاموند» نويسنده كتاب «اتوپياي اسلامي: توهم اصلاحات در عربستان سعودي» بر اين باور است كه محمدبنسلمان كسي است كه در داخل، مردم خود به ويژه شيعيان را كشتار كرده و در خارج به تجاوزاتي مانند جنگ يمن و تلاش براي مقابله با نفوذ منطقهاي ايران اقدام نموده است. جامعه جهاني به دليل پرداخت رشوههاي كلان به نهادهاي حقوق بشر از سوي عربستان، در برابر جنايتهاي سنگين و رنگين و ننگين آنها سكوت اختيار كرد و پس از قتل شيخ نمر و جمال خاشقچي از سوي سعوديها، سكوت غرب و تشويقهاي آمريكا به افزايش كشتار شيعيان در اين كشور دامن زد.
دلايل قتل عام شيعيان در يمن و قطيف كاملاً مبرهن است. اين امر كشتاري سازمانيافته است كه با هدف ريشهكن كردن جمعيت شيعه در منطقه صورت ميگيرد. دو انگيزه اصلي در پس اين اقدامات نيروهاي سعودي مد نظر قرار گرفته است.
1ـ خصومت و دشمني عربستان سعودي و متحدان منطقهاي آن با يمن و ايران نگراني آنها از اين مسئله است كه شيعيان به عنوان اهرمي پايدار از سوي ايران براي گسترش نفوذ تهران در يمن و در خاك خودشان استفاده شوند. حركت انصارالله موجب شد تا عربستان به شدت نگران ظهور قدرت جديدي در يمن شود كه طرفدار و حامي ايران است. آرزوي سعوديها اين است كه شيعيان يمن و قطيف را از بين ببرند تا مانع گسترش احساسات حامي ايران در منطقه شود.
2ـ انگيزه دوم مذهبي است؛ آن هم با توجه به تفسير وهابيت از اسلام بر اساس ايدئولوژي وهابيت، شيعيان افرادي مهدورالدم هستند كه عربستان به دنبال نابودي آنهاست. بايد اين خط تحليلي را منتج دانست كه متأسفانه امروز ما شاهد پنجهكشي پياده نظام استكبار و اعوان صهيونيسم با خلعت وهابيت بر چهره اسلام ناب محمدي(ص) هستيم.
در فرجام سخن ميتوان به اين دستاورد تحليلي اشاره كرد. نكتهاي را كه شاهزاده محمدبنسلمان از تاريخ نياموخته اين است كه طي دويست سال گذشته، سه بار حكومت خاندان وي نابود شده، به مرحله فروپاشي رسيده و بار ديگر از سوي انگليسيها در آن زمان به قدرت بازگشته است؛ اما ايران پا برجا مانده و تعداد شيعيان در منطقه افزايش يافته است. در اينجا اين جمله نبي مكرم اسلام به ذهن تداعي ميشود كه «الملك يبقي مع الكفر و لايبقي مع الظلم.» نزديك است كه سياستهاي ظالمانه و تبعيضآميز حكومت وهابي عربستان عليه جمعيت شيعهاش پايههاي سست كاخ عنكبوتي آلسعود را به لرزه در بياورد و اين وعده قرآن كه «ان الارض يرثها عبادي الصالحون» مصداق و عينيت پيدا خواهد كرد؛ هر چند كه با سركوب و مشت آهنين چند صباحي اين پديده مبارك به تعويق و درازا كشيده شود.