آيتاللهالعظمي صافيگلپايگاني گفت: يكي از كارهاي الهي و ماندگار حضرت عبدالعظيم حسني(ع)، مسئله عرض دين او بر امام زمان خود است... در عصر ما عرض دين به دينشناسانى كه دين را از قرآن كريم و احاديث اهلبيت(ع) شناختهاند، مسئلهاي است كه بايد همگان مخصوصاً نسل جوان و دانشجويان به آن توجّه كامل داشته باشند؛ زيرا دست تحريف و تأويل و تصرّف و اعمال سليقههاى شخصى به علل متعدد به سوى عقايد و تعاليم دينى دراز شده است.
پانزدهم شوال سال سوم هجرت، جنگ احد صورت گرفت و عموي بزرگوار رسول گرامي اسلام به شهادت رسيد. حمزه، عموي پيامبر(ص) از شخصيتهاي بزرگ در تاريخ اسلام است، كه در دفاع از اسلام تا پاي جان ايستاد و به ياري پيامبر(ص) شتافت. ايشان در تاريخ يكي از بزرگترين سرداران و مجاهدان شجاع و با اخلاص و از مدافعان و شهداي نامي اسلام است و لقب پرافتخار «سيد الشهدا» از سوي رسول خدا نصيبش شد و لقب زيباي «اسدالله» و «اسدالرسول» را به خود اختصاص داد. حتي در قرآن، آياتي وجود دارد كه درباره حضرت حمزه سيدالشهدا نازل يا درباره او تأويل شده است و خداوند بر ايمان و پايداري او در دفاع از اسلام مهر تأييد زده و استقبال او از شهادت در راه خدا را ستوده است.
دشمنان اسلام هميشه با تخريب قبور بزرگان دين و نمادهاي ديني سعي داشتند اول ذهن مردم را از ياد آنان خالي كرده و سپس تفكرات و نمادهاي خود را جايگزين كنند. معاويه براي پاك كردن خاطرات پدر و مادرش و شرارتهايشان از ذهن مردم طرق مختلفي را پيش گرفت. از دستور براي لعن اميرالمؤمنين(ع) كه جدش را در جنگ بدر به درك واصل كرد، گرفته تا دستور براي حفر قنات در ميان قبور شهداي احد براي محو كردن قبر حضرت حمزه و شهداي اُحد و خالي كردن ذهن تاريخ و مسلمانان. سياست حذف فيزيكي حضرت حمزه، در اثر كرامت شهدا و سالم بودن اجساد پاكشان با شكست مواجه شد؛ از اين رو معاويه درباره آن بزرگوار، سياست ديگر را برگزيد و براي اعمال خصومت و دشمني خويش، شخصيت او را مخدوش كرد، همه فضايل و تلاشها و پيروزيهاي سيد شهيدان را كتمان كرد تا در نهايت جنايت ابوسفيان و هند براي هميشه به فراموشي سپرده شود. دستگاه تبليغاتي بنياميه هرگونه فضيلتي را درباره حضرت حمزه منكر شدند و داستانهاي جعلي ساختند تا مسلمانان شرك و بتپرستي و جنايات اجدادشان را فراموش كنند، اما خداوند خود جايگاه آن حضرت را در قلوب مؤمنان حفظ كرد.
در ماههاي پاياني سال 1363، جنگ از نظر نظامي و سياسي به بنبستهاي بزرگي رسيده بود. از يكسو فشارهاي سياسي به كشور وارد بود و از سوي ديگر مدتها در جبهه نظامي، حركت چشمگيري نشده بود. آقاي هاشميرفسنجاني فرمانده عالي جنگ، از فرماندهان جنگ خواسته بود با انجام دادن يك عمليات پيروز جنگ را خاتمه دهند. او معتقد بود جهان آماده است تا كنار رفتن صدام را بپذيرد. همچنين عملياتي را مناسب ميدانست كه از «خيبر» موفقتر باشد.
امكان عمليات در زمينهاي باز وجود نداشت؛ زيرا ايران از نظر زرهي در وضعيت خوبي نبود؛ اما عراق، قواي زرهي بسيار قدرتمندي را تدارك ديده بود. هور از هر نظر به ويژه شناساييهايي كه انجام شده بود، براي عمليات مناسبتر و عاقلانهتر محسوب ميشد؛ اگر چه عراق در منطقه هور هم هوشيار شده و موانع زيادي را در آن ايجاد كرده بود. محسن رضايي درباره اوضاع آن روزها ميگويد: «ما به هر قيمتي ميبايست ميجنگيديم. ترمز در جنگ، فرو رفتن در يك منجلاب را به دنبال داشت.» در آن زمان، فرمانده سپاه به مسئولان كشور نامه نوشت و از كمبود امكانات گله كرد و قول داد كه اگر امكانات و نيروي كافي در اختيارش قرار بگيرد، تا دو سال ديگر اثري از صدام نخواهد بود.
منطقه عملياتي بدر، كوچكتر از منطقه عملياتي خيبر بود كه سال قبل از آن انجام شد. قرار بود عمليات بدر در غرب هورالهويزه كه از شمال به ترابه و از جنوب به القرنه و فرات و كانال سوئيب محدود ميشد، انجام شود. قسمتي از اين منطقه به عرض 2 و طول 9 كيلومتر خشكي بود و بقيه را آب هور پوشانده بود.
زمين عمليات را به دو قسمت تقسيم كرده بودند كه قرارگاه نجف در شمال و قرارگاه كربلا در قسمت جنوبي وارد عمل ميشد. قرارگاه نوح هم بايد در ادامه، كانال سوئيب را منفجر ميكرد تا آب به سمت بصره رها شود. قرارگاههاي ظفر و نجف 2 هم مأموريت فريب و احتياط را داشتند. هدف نهايي عمليات هم قطع جاده العمارهـ بصره بود.
پيش از اين ذكر كرديم كه يكي از ويژگيهاي ثبات قدم نشاط در بندگي و تعلق خاطر به احكام و آداب و دستورات ديني است. ويژگي ديگري كه در مؤمنان وجود دارد و از نشانههاي ثبات قدم آنها محسوب ميشود، ميانهروي است. قرآن كريم امت اسلام را امت ميانه و وسط مينامد و ميفرمايد: «و اين چنين شما را امتي ميانه(معتدل) ساختيم تا بر مردمان گواه باشيد و پيامبر(ص) هم بر شما گواه باشد.»(بقره/ 143). آنقدر كه انسانها با افراط و تفريط خود را هلاك كردهاند شايد با چيز ديگري هلاك نشدهاند. انساني كه اهل افراط و تفريط است هم خود را به مهلكه ميكشاند هم ديگران را. ميليونها كشته از انسانها روي دست تاريخ مانده است كه وقتي دليلش را جستوجو ميكنيم به پاسخي جز افراط و تفريط نميرسيم. در تاريخ اسلام حوادث بزرگي را ميتوانيم بيابيم كه از همين افراط و تفريط نشئت گرفتهاند. رفتار پيامبر(ص) در طول سالها رسالتش، نشان از ميانهروي و حركت بر مدار شرع، عقل و انصاف بود. بسياري از احكام اسلام در مقابل انتقامگيريها و جنگها و خونريزيهاي افراطي وارد شد تا از گسترش كشتار انسانهاي بيگناه جلوگيري كند. آموزههاي ديني مدام در حال هدايت انسان به سوي ميانهروي و حفظ تعادل است. رسول خدا(ص) و ائمه اطهار(ع) حافظ احكام دين بودند و اغماضي در مورد آن به خرج نميدادند. اتفاقاً اين جديت براي حفظ ميانهروي و جلوگيري از افراط و تفريط بود؛ حالتي كه جان، مال و ناموس انسانها در خطر نيفتد و ظلم فراگير نشود و انسانيت ارزشمند شود. در تاريخ اسلام مسلمانان بسياري بودند كه ثبات قدم نداشتند و ميانهروي را به افراط و تفريط ترجيح دادند و خود را با دست خود به قهقرا كشاندند. قرآن كريم نيز در آياتش هلاكت انسان را از عدم ميانهروي و نرفتن در صراط مستقيم ميداند و مسيري را براي ثابتقدمان در دين مشخص ميكند. اعتدال و ميانهروي از ديدگاه اسلام، قلمرو وسيعي دارد و در همه جا به عنوان اصلي خللناپذير مطرح است. همچنين ابعاد فردي، اجتماعي، اقتصادي، سياسي و عقيدتي را از جزئيترين تا مهمترين موضوعات دربرميگيرد. ورود به دين با ملايمت و ادامه دينداري با تعادل و ميانهروي و دخول در بهشت رضوان نيز با همين اعتدال است؛ اعتدال از تبليغ دين و اشاعه اسلام و عبادت گرفته تا مسائل اقتصادي و حتي خوراك. رسولاكرم(ص) ميفرمايد: «اين دين محكم و متين است؛ پس با ملايمت در آن درآييد و عبادت خدا را به بندگان خدا با كراهت تحميل نكنيد تا مانند سوار درماندهاي باشيد كه نه مسافت پيموده و نه مركبي به جا گذاشته است.» يعني به سبب زيادي سرعت، مركبش در ميان راه از رفتن بازمانده و خودش هم به مقصد نرسيده است. آنان كه اندازه نميشناسند و در هر امري زيادهروي يا كوتاهي ميكنند، به مقصد نميرسند. دينداري نيز اعتدال ميطلبد. براي سير دادن آدميان به مقاصدي كه دين مشخص كرده است، بايد ملاحظه استعداد و مرتبه وجودي آنان را كرده و تدرج را رعايت كرد. بسياري از والدين و مربيان، اين اصل (اعتدال در عبادت) را رعايت نميكنند و نه تنها از تلاش خود نتيجهاي نميگيرند، بلكه گاهي رفتارشان سبب واكنش و نتايج منفي ميشود. در آموزش تعاليم اسلامي به فرزندان، شرط اساسي رعايت اعتدال و ملايمت است؛ زيرا زيادهروي در عبادات و تحميل آن بر ديگران، رويگرداني آنان را از عبادت و دين در پي خواهد داشت. فرد افراطي دوام نميآورد و دير يا زود خسته ميشود و از زير بار وظايف اصلي هم شانه خالي ميكند. همچنين با از دست دادن ثبات و استحكامش خود را گرفتار افراط يا تفريط ميكند.
آبراه سوئز، كانال يا آبراهي ساخته شده به دست بشر است كه درياي مديترانه را به خليج سوئز كه شاخهاي از درياي سرخ است، متّصل ميكند. اين كانال در غرب صحراي سينا و شمال شرق كشور مصر واقع شده است. آبراه سوئز، به عنوان ميانبري براي كشتيها و قايقهايي كه از بندرهاي قاره اروپا و آمريكا به سمت بندرهاي جنوب شرق آسيا، شرق آفريقا و قاره اقيانوسيّه در رفتوآمد هستند، ساخته شده است تا مجبور به دور زدن قاره آفريقا يا انتقال زميني بارها نباشند. كانال سوئز سريعترين مسير كشتيراني بين اروپا و آسياست. چيزي حدود 7 درصد كلّ تجارت دريايي جهان از اين كانال انجام ميشود. اين كانال يكي از منابع اصلي درآمد ارزي مصر است.
فكر متّصل كردن درياي سرخ به درياي مديترانه، از دوران مصر باستان وجود داشت. كانال فعلي سوئز زاييده فكر مهندس فرانسوي «فردينان دولسپس» است كه مذاكراتي را با «سعيد پاشا» والي وقت مصر آغاز كرد. براي ساخت اين كانال، شركت كانال سوئز تأسيس شد كه بيشتر سهام آن متعلّق به فرانسويها و بخشي نيز از آن دولت مصر بود. اين پروژة عظيم كه با هزينه دولت مصر و با كار اجباري كشاورزان مصري در سال 1869 به پايان رسيد، براي 99 سال در اختيار شركت فرانسوي قرار گرفت و قرار شد، دولت مصر بر حمل و نقل از آن آبراه كنترلي نداشته باشد.
اندكي پس از افتتاح كانال سوئز، در زمان نخستوزيري «ديزرائيلي»، دولت بريتانيا 44 درصد سهام شركت كانال سوئز را از خديوي مصر خريداري كرد و بقية سهام در دست سرمايهداران فرانسوي ماند؛ از اين رو خود مصر در عمل هيچگونه بهرة مالي از كانال سوئز نداشت. ديزرائيلي حاصل تلاش درخشان خود را در گزارشي كوتاه و جاودانه، به ملكه ويكتوريا تقديم كرد و در پايان آن چنين نوشت: «و حالا كانال سوئز مال شماست سرور من». به مرور ايّام قروض پر بهرة ناشي از ساخت كانال سوئز موجب شد مستشاران مالي انگلستان در همه شئون اداري مصر دخالت كنند و اين زمينهساز تبديل مصر به مستعمره بريتانيا تا زمان استقلال شد. در سال 1882، يك مصري وطنپرست به نام «احمد عرابيپاشا» كه وزير جنگ بود، زير بار دخالت حاكم انگليسي مصر نرفت و يك شورش مسلّحانة تمامعيار، سراسر مصر را فرا گرفت. اين قيام بعدها سركوب شد و پس از دستگيري «عرابي پاشا» انگلستان به اشغال نظامي مصر و سودان دست زد و اين اشغال استعماري، 70 سال به طول انجاميد و سرانجام با كودتاي مصر و عقد قرارداد جديد ميان مصر و انگلستان به پايان رسيد.
با آنكه در سال 1956، در ماجراي ملّي شدن كانال سوئز، چيزي نمانده بود كه مصر دوباره به اشغال انگلستان و فرانسه درآيد؛ امّا مقتضّيات زمان، نقشة انگلستان و فرانسه را نقش بر آب كرد و نيروهاي سهگانه، خاك مصر را ترك كردند.
ماجرا از اين قرار بود كه احداث سدّ آسوان يك طرح ملّي بود و با اجراي آن سطح زمينهاي كشاورزي مصر، دو تا سه برابر شده و نيازهاي اين كشور به برق هيدروالكتريك تأمين ميشد؛ امّا دولت آمريكا تقاضاي ناصر را نپذيرفت؛ زيرا به ناصر و احساسات سوسياليستي وي اعتماد نداشت؛ بنابراين جمال عبدالناصر تصميم گرفت، كانال سوئز را ملّي كرده و از درآمد آن براي احداث سدّ آسوان استفاده كند.
بنابراين، در روز 26 ژوييه سال 1956 ميلادي، كانال سوئز را ملّي اعلام كرده و همه داراييهاي كمپاني بينالمللي سوئز را كه بخش اعظم سهام آن به انگليس و فرانسه تعلّق داشت، مسدود كرد. ملّي شدن كانال سوئز به يك بحران بينالمللي تبديل شد؛ زيرا فرانسه و انگليس از درآمد كانال سوئز محروم شدند. جمال عبدالناصر پس از ملي كردن كانال، از كارشناسان اتّحاد شوروي براي احداث سد آسوان دعوت كرد.
در روز 29 اكتبر سال 1956 ميلادي، ابتدا صهيونيستها به صحراي سينا حمله كردند و در پي آنها، روز 5 نوامبر، چتربازان فرانسوي و انگليسي در بندر پورت سعيد به بهانه محافظت از كانال سوئز فرود آمدند؛ امّا نيروهاي مهاجم ناگزير شدند تحت فشارهاي سازمان ملل متّحد، آمريكا و شوروي خاك مصر را ترك كنند.