آيتالله سيدعبدالكريم كشميري ميگويد: ائمه سجدهها داشتند، يكي سجده حضرت موسيبنجعفر(ع) «عظم الذنب من عبدك فليحسن العفو من عندك» بسيار عالي است و ديگري ذكر يونسيه آن هم بعد از نماز عشاء تا به آخر شب، چون شيطان بر آدم سجده نكرد و بدبخت شد، از سجده خوشش نميآيد و سالك لازم است آن را ترك نكند. از عيال آخوند ملاحسينقلي همداني پس از فوتش سؤال كردند شما از آخوند چه ديديد؟ گفت: ايشان هميشه در سجده بود.
محمدرضا قضايي/ شهيد بهشتي براي اجرا و ارتقاي سطح عدالت در جامعه برنامههاي مفصلي در نظر داشت، برنامههايي كه در سخنان و مكتوباتش به آنها اشاره كرده است. او همه عمرش را صرف ارائه طريقي براي زندگي سالم انسانها در سايه حكومت ديني و الهي كرد.
حكومتهاي ليبراليستي براي توسعه و پيشرفت از انسانيت انسان غافل شدند و حكومتهاي سوسياليستي براي در امان ماندن از ملزومات همراه توسعهيافتگي، پيشرفت را وانهادند و عقبماندگي را به ارمغان آوردند. مردم عامه در هر دو حكومت تنها قرباني تصميمات سياستمداران بودند، چه آنانكه بهانهاي براي چپاولگري دولتهاي ليبرالي بودند، چه آنانكه قرباني دعواهاي سوسياليستها با ليبرالها بر سر تقسيم عدالت بين انسانها بودند و چه آنانكه با جان و مال تقاص اثبات حقانيت تفكرات اين دو طيف فكري را دادند. اما شهيد بهشتي طرحي نو درانداخت و آن اين بود كه يك حكومت ديني ميتواند با فراگيري علم روز توأمان با اجراي عدالت و احسان در جامعه، به سمت توسعه و پيشرفت برود و خود را از هر نظر بالا بكشد. شهيد بهشتي با شجاعت الگوهاي حكومتي را كه در ذهن داشت، ارائه ميكرد و ميخواست مردم با آزادي كامل آنها را انتخاب كنند. وي كرامت انسان را آزادي در انتخاب ميدانست و معتقد بود: «انسان موجودي است كه بايد انتخابگر به دنيا بيايد، انتخابگر بزرگ شود، انتخابگر به راه فساد برود، انتخابگر به راه صلاح برود و تا لحظه مرگ هرگز زمينه انتخاب از دستش گرفته نشود... هرجا انسان از انتخابگري بيفتد، ديگر انسان نيست.»1 البته منظور ايشان از آزادي انتخاب، باز گذاشتن دست هر كسي براي هر عملي در جامعه نبود، چه آنكه اگر معتقد بود آزادي يعني هر كسي هر عملي كه دلش خواست انجام دهد و آنگاه مردم انتخاب كنند كه اين تفكر يا رفتار خوب است يا بد؟ اينقدر به كساني كه در قدرت هستند و ميخواهند آزادانه با امكانات و اموال بيتالمال رفتار كنند، حمله نميكرد.
پينوشت:
1ـ بايدها و نبايدها، ص 171.
مهدي دنگچي/ عمليات بدر با همه دشواريهايي كه در مرحله اجرا با آنها مواجه شد و با وجود اينكه تقريباً نتوانست به اهداف از پيش تعيين شده خود برسد، دستاوردهايي را براي رزمندگان اسلام به همراه داشت.
1ـ در عمليات بدر بيش از500 كيلومتر مربع از اراضي هور از جمله روستاهاي ترابه، لحوك، نهروان، فجوه و نيز جاده خندق(الحجرده) به طول 13 كيلومتر كه فاصله آن با جاده عمارهـ بصره 6 كيلومتر است، به تصرف نيروهاي خودي درآمد.
2ـ اين نكته را نميتوان از نظر دور داشت كه عمليات بدر گذشته از تلفاتي كه به دشمن وارد كرد، دورنماي فتح فاو را نشان داد. همچنين تصميم و عزم راسخ جمهوري اسلامي براي تهاجم به دشمن و ادامه نبرد تحت هر شرايطي مبتني بر رهنمودهاي امام خميني(ره) و توانايي و جسارت بهرهگيري از تدابير و راهكارهاي جديد براي در هم شكستن خطوط دفاعي دشمن در خط و عمق را نشان داد.
3ـ تصرف دوباره منطقه اطراف رودخانه دجله و رسيدن به جاده بصرهـ العماره نشان داد، ايران ميتواند نقاط حساس سرزمين قواي متجاوز را به كنترل خود درآورد و دولت عراق را به پذيرش شرايط ايران براي خاتمه دادن به جنگ وادار كند. از سوي ديگر، اين عمليات مشخص كرد حكومت عراق بدون نگراني از واكنشهاي بينالمللي آماده اجراي هرگونه اقدامات غيرمجاز جنگي مانند حمله با سلاحهاي شيميايي، حمله به مناطق مسكوني شهرها، حمله به خطوط انتقال انرژي در خليجفارس و حمله به كشتيهاي حامل نفت است.
سيدحسين خاتميخوانساري/ انسانهاي بسياري بودند كه در زندگي به اخلاق ديني و اسلامي اعتقاد داشتند و در لحظهاي دين را با دنيا و ايمان را با كفر معامله كردند. افراد بسياري را ميتوان نام برد كه به دليل نداشتن ثبات در اعتقادات دچار لغزش شدند و يك شبه به حضيض ذلت و كفر سقوط كردند يا كساني كه هر روز به سمت و جهتي گرايش پيدا كردند و به افراد متعددي معتقد شدند. در صدر اسلام نمونههاي بسياري وجود دارد كه بين مورخان مشهور هستند و در اينجا به چهار مورد آن اشاره ميشود.
ـ عبيداللهبنجهش؛ او براي اينكه از جوّ كفر و شرايط حاكم بر مكه بيرون آمده باشد، با همسرش، دختر ابوسفيان به حبشه آمد. او در آنجا مرتد شد، نصرانيّت اختيار كرد، شرابخواري كرد و با حالت كفر در سرزمين حبشه زندگي كرد. او آمده بود تا ايمانش را حفظ كند، چون هجرت براي حفظ ايمان است؛ اما تا در ميان فساد و گناه قرار گرفت، قدمش لغزيد و نتوانست خود را حفظ كند. هر چه همسرش نصيحت كرد سودي نداشت و در آخر با حالت كفر و ارتداد در منطقة حبشه جان داد.
ـ شبثبنربعي؛ مردي هزار چهره بود. به هيچ راهي مستقيم نبود، او مردي منافق، خونريز، بيباك و پيرو هر آوازي و سركرده هر فتنهاي بود. تاريخنويسان ميگويند: شبثبنربعي تميمي در زمان پيامبر(ص) اسلام آورد، اما پس از رحلت رسول اكرم(ص) مرتد شد و به زني به نام سجاح كه ادعاي پيامبري كرده بود، ايمان آورد و مؤذن او شد! پس از شكست سجاح در جنگ يمامه به سمت خلفا گرايش پيدا كرد، او پس از كشته شدن عثمان، با اميرالمؤمنين(ع) بيعت كرد. در زمان اميرمؤمنان(ع) در كنار حضرتش با معاويه جنگيد؛ اما در جنگ خوارج، از اميرمؤمنان(ع) جدا و با خوارج همراه شد. شبث مدتي به سمت امام حسن(ع) تمايل پيدا كرد، اما پس از شهادت امام حسن(ع) و مسلط شدن معاويه بر اوضاع، به معاويه پيوست و پس از مرگ معاويه، از جمله سران كوفه بود كه براي امام حسين(ع) نامه نوشت و وي را به عراق دعوت كرد؛ اما با مسلط شدن ابن زياد بر كوفه، از طرفداران ابن زياد شد و با مسلم به جنگ برخاست. او در اعزام نيرو از سوي ابن زياد به كربلا، از جمله فرماندهان لشكر بود و تحت فرماندهي ابن سعد، در كربلا حضور داشت. پس از شهادت امام حسين(ع) و قدرت يافتن مختار، در كنار او عليه قاتلان جنگيد، ولي به محض اطلاع از ضعف مختار به مُصعب پسر زبير روي آورد و در كنار او به سمت كوفه آمد تا كار مختار را يكسره كند. شبث قبل از رسيدن به كوفه به دست عبيدالله حر جعفي كه خود منافقي مانند شبث بود، كشته شد.
ـ عبيدالله حر جوفي؛ وي نيز به دليل مطامع دنيا و به بهانة اينكه ميخواهم مرگ مشهوري داشته باشم، درخواست مستقيم امام حسين(ع) را رد كرد. خودش ميگويد: يادم نميرود حسين جلوي خيمة من آمد، در حالي كه بچههايش دورش بودند از من خواست و گفت: «عبيدالله تو گذشتة خوبي نداري، تو گناهان كثيري داري، بيا ما را ياري كن»؛ اما او لغزيد و نيامد.
ـ حسانبنثابت؛ يك روز در وصف غدير شعر سرود، يك روز هم از همين غدير دفاع نكرد.
تاريخ جنايات بسياري را در خود ثبت كرده كه در اين ميان كشتار نانجينگ از سياهترين آنهاست. در روز 13 دسامبر سال 1937 ميلادي سربازان ارتش ژاپن پس از سه روز بمباران بيوقفه پايتخت پيشين جمهوري چين وارد اين شهر ميشوند.
ورود سربازان ژاپني به شهر نانجينگ براي اهالي فاجعهبار بود. ژاپنيها بلافاصله پس از تصرف شهر به قتل عامهاي گسترده و بيرحمانه دست ميزنند. سربازان ژاپني انبوه مردان، زنان، كودكان و سالمندان شهر نانجينگ را با سرنيزه يا شمشير به قتل ميرساندند. آنها به تجاوزهاي جمعي دست زده و براي تفريح دست و پاي مردم بيگناه را قطع كرده و با سر نيزه شكم زنان باردار را دريده و جنين آنها را بيرون كشيده و به هوا پرتاب ميكردند. اين جنايات شش هفته به طول ميانجامد.
«كشتار نانجينگ» يا «تجاوز نانجينگ» به دوره شش هفتهاي پس از 13 دسامبر 1937 و اشغال شهر نانجينگ، پايتخت پيشين جمهوري چين به دست ژاپنيها گفته ميشود. در اين دوره سربازان ارتش سلطنتي ژاپن صدها هزار نفر از اهالي شهر را كشته و به بيست تا هشتاد هزار زن تجاوز جنسي كردند.
اين قتل عام به يك موضوع سياسي مناقشهبرانگيز بدل شده و جنبههاي گوناگون آن از سوي تجديدنظرطلبان تاريخي و ناسيوناليستهاي ژاپني زير سؤال رفته است. اين افراد كشتار را اغراقشده يا بهكلي ساختگي براي اهداف تبليغاتي ميدانند. تلاش براي انكار يا توجيه اين جنايت، مباحث پيرامون كشتار نانجينگ را دامن زده و آن را به مانعي بر سر بهبود روابط چين و ژاپن و نيز روابط ژاپن با ديگر كشورهاي شرق آسيا، از جمله كره جنوبي و فيليپين تبديل كرده است.
دادگاه نظامي بينالمللي تعداد كشته شدهها را 260 هزار نفر اعلام كرد؛ آمار رسمي دولت چين اين رقم را 300 هزار ذكر ميكند. تاريخدانان ژاپني تعداد تلفات را پايينتر آورده و معمولاً آن را بين 100 تا 200 هزار نفر ميدانند، در حاليكه برخي ديگر فقط به 40 هزار كشته اشاره ميكنند يا حتي وقوع يك كشتار گسترده و ساماندهي شده را انكار كرده و ادعا ميكنند همه قتلها بر اثر اقدامات نظامي مجاز، به طور تصادفي يا به دليل خشونتهاي موردي نيروهاي خودسر صورت گرفته است. منكران كشتار نانجينگ معتقدند، توصيف اين حادثه به صورت يك كشتار ساماندهيشده و بزرگ براي نيات تبليغاتي سياسي صورت ميگيرد.
با وجود آنكه دو كشور ژاپن و چين از نظر اقتصادي شركاي نزديكي محسوب ميشوند، نوع رفتار و منشي كه دولت ژاپن نسبت به جنگ جهاني دوم در پيش ميگيرد، با عكسالعملهاي گوناگون از جانب دولت چين منعكس ميشود. اداي احترام نخستوزير پيشين ژاپن «جونيچيرو كويزومي» به مقبره جنايتكاران جنگي سبب برانگيختن خشم چينيها و تيره و تار شدن روابط سياسي دو كشور به مدت چندين سال شد و تنها هنگامي اين روابط بهبود يافت كه در سال 2006 «شينزو آبه» جانشين «كويزومي» در مراسم اداي احترام به اين افراد حاضر نشد و به فرستادن دسته گلي اكتفا كرد. در مجموع در چين احساسات ضدژاپني شديدي وجود دارد.
در سال 2005، راهپيماييهايي در چند شهر بزرگ چين برگزار شد كه در آن به محتواي كتب درسي ژاپني اعتراض شده بود. چينيها مدعي بودند متن اطلاعات اين كتابها درصدد است سابقه جنايات ژاپنيها طي جنگ جهاني را از اذهان پاك كند. ميتوان مطمئن بود دست كم تا زماني كه بازماندگان اين حادثه زنده هستند نميتوان با نوشتههاي كتابهاي درسي اين فاجعه را به فراموشي سپرد.