قناعت صفتي است كه قابل تعريف نيست؛ نه به داشتن است و نه به نداشتن. هركس قناعت داشته باشد عزيز است. هركس نداشته باشد، حاضر است حتي خود را ذليلانه به هر آب و آتشي بزند، ولو همه چيز داشته باشد؛ قانع به هرچه خدا براي او رساند راضي است.
ريشههاي طوبي، حاج شيخ اسماعيل دولابي
امام جعفرصادق(ع) ميفرمايند: وقتي اراده كار خيري نمودي تأخيرش مينداز؛ زيرا خداي متعال گاهي بر بنده مشرف ميشود كه او مشغول طاعتي است. پس ميفرمايد: به عزت و جلالم سوگند كه تو را پس از اين هرگز عذاب نكنم و چون اراده گناهي كردي انجام مده، زيرا گاهي خدا بر بنده مشرف ميشود كه او معصيتي انجام دهد، پس ميفرمايد: به عزت و جلالم كه تو را بعد از اين ديگر نخواهم آمرزيد.
اصول كافي، ج 3، ص 213
محمدصالح نادري /«شهر هوشمند» واژهاي است كه در آينده بيشتر از آن خواهيم شنيد؛ مانند واژه دولت الكترونيك كه سالهاي پيش بسيار شنيده ميشد و منشأ تحول و آغاز دوران جديدي در خدماتدهي دولت است؛ البته شهر هوشمند مقوله جديدي نيست و با ظهور مفهوم اينترنت اشيا، خواه ناخواه هوشمندسازي شهرها سرعت گرفته است. مفهوم غيرمتمركزسازي نيز كه در شماره پيش به آن اشاره كرديم در تسهيل هوشمندسازي نقش عمدهاي خواهد داشت.
در شمارههاي پيشين، اينترنت اشيا را توضيح داديم؛ حالتي كه تمام اشياي اطراف ما قابليت اتصال به شبكه جهاني اينترنت را دارند و داراي يك شناسه يكتا هستند؛ از لوازم آشپزخانه گرفته تا خودروهاي شخصي و چراغهاي عابر پياده، از باركدخوان يك فروشگاه تا دستگاه حضور و غياب يك اداره. در اين شرايط در هر حالتي سنسورهايي وجود دارند كه اطلاعات را دريافت ميكنند، آنها را به مركز تجزيه و تحليل ميفرستند و تمام دادهها در اين مركز پردازش و در مسير بهبود خدمات و زندگي بهتر استفاده ميشوند. در شهر هوشمند كه زندگي هوشمند را به دنبال خواهد داشت، لازم نيست به منظور پيدا كردن جاي پارك براي خودروي خود مدتها خياباني را بالا و پايين برويد، بلكه با پايش كامل همه مكانهاي پارك، هنگامي كه مقصد خود را مشخص ميكنيد و به آن نزديك ميشويد، جاي پارك خودرو براي شما مشخص ميشود. نمونهاي از هوشمندسازي كه امروزه ديدهايم، تاكسيهاي اينترنتي هستند كه در مقايسه با تاكسيهاي سنتي ميتوانيم مزاياي آنها را بگوييم. زماني كه به بلوغ در مفهوم اينترنت اشيا و سنسورها برسيم، ميتوانيم ادعاي رسيدن به شهرهاي هوشمند را داشته باشيم. شهرهاي هوشمند، شهرهايي هستند كه تكامل و رشد مديريت شهري در آنها براساس فناوري اطلاعات باشد. در تعريف چنين شهرهايي شش معيار اصلي بيان ميشود:
1ـ حكمروايي هوشمند، 2ـ شهروند هوشمند، 3ـ محيط زندگي و محل زندگي هوشمند، 4ـ اقتصاد هوشمند، 5ـ حمل و نقل هوشمند، 6ـ انرژي هوشمند.
شهر هوشمند شهري است كه خدمات در آن 24 ساعته ارائه ميشود. در مفهوم حكمروايي هوشمند به اين نكته اشاره ميشود كه با دولتي سر و كار خواهيم داشت كه در هر لحظه از روز ميتوان به خدمات ثبت و احوال دسترسي داشت. در اين حالت، سرعت ارائه خدمات افزايش مييابد، هزينهها كاهش پيدا ميكند، ترافيكهاي شهري كم ميشود و... . براي درك بهتر كافي است ارائه خدمات از 7 صبح تا 2 بعد از ظهر را با ارائه خدمات 24 ساعته مقايسه كنيد! در شماره پيش غير متمركزسازي را توضيح داديم. اكنون متوجه نياز به اين مفهوم ميشويد. در ارائه خدمات 24 ساعته، مدير انساني توان پاسخگويي و كار را نخواهد داشت؛ بنابراين به ناچار به سوي غير متمركزسازي پيش خواهيم رفت.
بايد گفت شهر هوشمند تنها مفهومي فناوريمحور نيست، بلكه در نهايت سبب توسعه مفاهيم اجتماعي، اقتصادي، فرهنگي، هنري و... خواهد شد. شايد در نگاه اول هوشمندسازي پديدهاي شهري باشد؛ اما در آينده خواهيم ديد كه چگونه اين مفهوم به جنبشي جهاني تبديل خواهد شد كه همه جا صحبت از آن است. هوشمندسازي جنبشي جهاني خواهد بود كه تشكيل شده از بسياري مفاهيم ديگر در حوزه فناوري است. ميتوان گفت آينده تكامل فناوري در شهرهايي است كه امروزه مانند آن را در فيلمهاي تخيلي ميبينيد. بايد توجه داشت اين شهرها انقلابي در زمينه فناوري به شمار نميآيند، بلكه تنها تكامل و رشد فناوري سبب ميشود كه به مرور به چنين شهرهايي برسيم. شهرهاي هوشمند سبب يكپارچگي دنياي فيزيكي و مجازي خواهند شد.
هميشه زماني كه درباره فناوري، اينترنت، شبكه و دنياي مجازي صحبت ميشود، در ادامه نگراني از خطرهاي امنيتي به وجود ميآيد. در شهرهاي هوشمند نيز مهمترين نگراني، ضعف در برابر حملههاي سايبري است. با تمام اين نگرانيها، شهرهاي هوشمند آيندهاي هستند كه با آن روبهرو خواهيم شد؛ همانطور كه در بسياري از شهرهاي دنيا اين رويداد اتفاق افتاده است؛ براي نمونه سنگاپور يكي از كشورهاي پيشرو در هوشمندسازي شهرهاي كشور خود است.
تقديم به حضرت معصومه(س)
با همين چشمهاي خود ديدم، زير باران بيامان بانو!
درحرم قطره قطره ميافتاد آسمان روي آسمان بانو
صورتم قطره قطره حس كرده است چادرت خيس ميشود اما
به خدا گريههاي من گاهي دست من نيست مهربان بانو
گم شده خاطرات كودكيام گريه گريه در ازدحام حرم
باز هم آمدم كه گم بشوم من همان كودكم همان، بانو
باز هم مثل كودكي هر سو ميدوم در رواق تو در تو
دفترم دشت و واژهها آهو... گفتم آهو و ناگهان بانو...
شاعري در قطار قمـ مشهد چاي ميخورد و زير لب ميگفت:
شك ندارم كه زندگي يعني، طعم سوهان و زعفران بانو
شعر از دست واژهها خسته است بغض راه گلوم را بسته است
بغض يعني كه حرفهايم را از نگاهم خودت بخوان بانو
اين غزل گريهها كه ميبيني آنِ شعر است، شعر آييني
زندهام با همين جهانبيني، اي جهان من اي جهان بانو!
كوچه در كوچه قم ديار من است شهر ايل من و تبار من است
زادگاه من و مزار من است، مرگ يك روز بيگمان...
سيدحميدرضا برقعي
شاعر
پس از مدتي نتايج آزمون را اعلام كردند و او در انستيتو تكنولوژي «شهيد محمد منتظري» مشهد قبول شد و به مشهد رفت. با اين حال از آموزش نظامي غافل نبود تا اينكه فرمان امام براي تشكيل لشكرهاي راهيان كربلا صادر شد. همان موقع گفت: «ديگر نميتوان خاموش نشست و بايد بروم.» ترم آخر تحصيل را نيمهكاره رها كرد و به جبهه رفت.
به نقل از خانواده شهيد عليرضا شجاعي
در سال 1343، در خانوادهاي متدين در تهران چشم به جهان گشود. دوران تحصيلات ابتدايي را در دبستان «جاهد تهران» گذراند و سپس در مدرسه «راهنمايي فروهر» مشغول تحصيل بود. در اين مدت و در همه سالهاي تحصيل از نظر اخلاقي و درسي شاگرد ممتاز بود. وارد هنرستان فني شد و اين همزمان با اوج درگيري نهضت خونبار انقلاب اسلامي بود. همگام با ديگر دوستان و همرزمانش در به ثمر رساندن نهال نوپاي انقلاب سعي و كوشش وافري نشان داد و با ترك كلاس و پيوستن به سيل خروشان امت اسلامي در همه راهپيماييها و تظاهرات شركت ميكرد و از هيچ كمك و ايثاري مضايقه نميكرد. پس از پيروزي انقلاب در كميتهاي كه در مساجد تشكيل شده بود مشغول جهاد و ستيز با منافقان و ايادي استكبار جهاني شد تا اينكه در سال 1361، از هنرستان فارغالتحصيل شد و براي ادامه تحصيل در آزمون سراسري شركت كرد. در خلال اين مدت نيز در پايگاه «شهيد بهشتي» تهران انجام وظيفه ميكرد. براي انجام وظيفه شرعي وارد سپاه و با عنوان پاسدار وظيفه عازم سنندج شد. او در انستيتو تكنولوژي «شهيد محمد منتظري» مشهد قبول شد و به آن ديار هجرت كرد. بهمن ماه سال 1364 دوباره به جبهه اعزام شد. در تيپ ويژه شهدا در محور عملياتي والفجر 4 و ارتفاعات «شيلان» و «كاني مانگا» حضور داشت، سپس دوباره اواخر فروردين ماه سال بعد براي ادامه تحصيل بازگشت. پس از مدتي با لشكر« نصر» به منطقه عملياتي والفجر 8 (فاو) اعزام شد و دوباره به غرب رفت و در منطقه عملياتي والفجر 9 مستقر شد. پس از مدتي مرخصي در اعزام بعدي دوم تير ماه 1365، در منطقه عملياتي كربلاي 1 جبهه« قلاويزان» به فيض عظيم شهادت نائل آمد.
سيدمهدي حسيني / در تحولات انقلاب اسلامي، يكي از ياران امام خميني(ره) نقش ويژهاي داشت؛ او شهيد محراب آيتالله صدوقي بود كه در ماه رمضان با زبان روزه در تاريخ 11 تير 1361 پس از اقامه نماز به دست اعضاي گروهك تروريستي منافقين به شهادت رسيد.
آيتالله صدوقي امام جمعه و نماينده امام خميني(ره) در استان يزد بود. شخصيت با عظمت او ويژگيهاي متعددي داشت و شايد بتوان گفت يكي از ويژگيهاي منحصر به فرد او بزرگوارياش بود. هنگامي كه خبر شهادت آيتالله صدوقي به امام خميني(ره) داده شد، در پيامي مرقوم فرمودند: «شهيد بزرگوار ما و فقيه فداكار اسلام شهيد صدوقي عزيز(رضوانالله) شهيد بزرگي كه در تمام صحنههاي انقلاب حضور داشت.» امام خامنهاي هم درباره او فرمودند: «اين بزرگوار از كساني بود كه در انقلاب بزرگ اسلامي ما نقش قابل توجهي داشت.» زندگي شهيد صدوقي در تاريخ معاصر ايران بسيار پرماجرا است. او با يتيمي زندگياش را شروع كرد و به تحصيل پرداخت و به حوزه علوم ديني پناه برد و از سال 1310 ه.ش با امام خميني(ره) مرتبط شد. او همواره در كنار آيات عظام قرار داشت و از طرف آنها مأموريتهاي خاصي را عهدهدار ميشد. به ويژه پس از رحلت آيتاللهالعظمي بروجردي در نهضتها و جنبشهاي سالهاي 1341 و 1342 به ويژه در قضاياي قيام 15 خرداد 1342 و پس از آن، در روند مبارزه يار و مددكار مبارزان همسو با امام خميني(ره) بود. در سال 1356 كه عدهاي از علما و روحانيون مبارز در اقصي نقاط كشور تبعيد شده بودند، شهيد صدوقي با آن كهولت سن به همراه عدهاي به سراغ آنها رفت و از آنها دلجويي كرد. در واقع، آيتالله صدوقي از هيچ نوع مساعدتي دريغ نداشت. هنگامي هم كه امام خميني(ره)در پاريس مستقر شدند، او در اولين فرصت به ملاقات ايشان رفت و به هنگام مراجعت امام در فرودگاه و بهشت زهرا حضور فعال و تعيينكنندهاي داشت. پس از پيروزي انقلاب هرگونه بحراني پيش ميآمد، براي حل آن پيشتاز بود و بزرگوارانه كوشش ميكرد، يعني در هر نقطهاي از كشور كه حوادث طبيعي، مانند سيل و زلزله رخ ميداد، فرمان امام(ره) را اطاعت ميكرد و به جمعآوري امكانات و توزيع آن به حد امكان اهتمام ميورزيد.
در جريان تهاجم سراسري رژيم بعث عراق و شروع جنگ از اولين كساني بود كه در برابر متجاوزان موضع گرفت و مرتب به جبهههاي غرب و جنوب سركشي داشت و در آستانه هر عملياتي حضور مييافت و با برگزاري مراسمهاي دعا يار و مددكار رزمندگان دفاع مقدس بود. تا اينكه در تاريخ 11/4/1361 در دهمين روز از ماه مبارك رمضان در خطبههاي نماز جمعه گفت: «انشاءالله از طريق عراق رهسپار قدس خواهيم شد و اسرائيل را از صفحه روزگار محو ميكنيم.» پس از اقامه نماز جمعه ترور ميشود و به شهادت ميرسد.
حميدرضا حيدري/ در هفته گذشته فضاي مجازي و شبكههاي اجتماعي روزهاي آرام و كم جنجال، اما پر از بحثهاي گوناگون و داغ را پشت سر گذاشتند.
حمايت كاربران از پليس سبب شد تا هشتگ «اقتدار پليس» و «پليس مقتدر» در فضاي مجازي ايجاد و دست به دست شود. اين اتفاق پس از آنكه كليپي چند ثانيهاي از برخورد پليس با هنجارشكنان در فضاي مجازي منتشر شد، رخ داد. كليپي تقطيع شده از واكنش پليس كه معلوم بود هنجارشكنان پيش از آن هر چه توهين بوده، نثار پليس كردهاند و حرف و حديثهايي درباره برخورد با مأموران پليس كه اين موضوع بيش از همه واكنش كاربران را برانگيخت و يكي از كاربران نوشت: «فكر كن به يكي مسئوليت حفظ امنيت رو بدي. بعد وقتي جلوي يك فرد مهاجم به حريم و امنيتت رو ميگيره، بازخواستش كني كه چرا اين كار رو كردي؟!»
اين هفته صحبتهاي امير جعفري درباره بنزسواري فرزندان مسئولان در فضاي مجازي منتشر شد! برخي سؤال كردند آيا آن كساني كه در معدن و زير زمين در شرايط سخت و خطرناك هم كار ميكنند، استحقاق سوار شدن چنين ماشينهايي را دارند يا مثلاً آن كساني كه جانشان را فداي اين سرزمين كردهاند؟ يكي از كاربران نوشت: «اين امير جعفري كه ميگه فرزند مسئول حقشه بنز سوار شه چون پدرش شب بيخوابي كشيده، نظرش در مورد فرزند شهدا چيه؟! اونا بايد بوگاتي سوار شن يا به خاطر هجمه همين آقايون از سهميه دانشگاه هم صرف نظر كنن؟!»
ورود 150 شهيد تازه تفحص شده به كشور هم يكي از موضوعاتي بود كه فضاي مجازي ميزبان آن بود. هشتگ «سلام مدافع وطن» براي استقبال شهدايي ساخته شد كه اين روزها وارد شهر شدند تا به ما بگويند در روزگاري كه سخن از سازش به ميان آمده، ما نماد مقاومت يك ملت در برابر دشمنانش هستيم. بسياري از كاربران سعي كردند در اين تشييع شهدا يك چيز را ببينند و به تصوير بكشند و آن هم چشم انتظاري بود، چشم انتظاري مادران و پدران شهدا... .
در هفته گذشته برخي هشتگهاي پرتكرار شبكههاي اجتماعي عبارت بودند از: شهر امن، حقوق بشر آمريكايي، ترامپ، تحريم متقابل، ظريف، رائفيپور، اينستكس، شفافيت و... .
شب، بالاي ساعت بلديه را پر كرده بود كه در معيت ميرزا تقيبنملكم و منورالفكرخان به سفارت بلاد انگليس اندر شديم. بر در ورودي نبشتهاي فرنگي بود. ابتدايش را خوانديم كيپ كلم و مابقي ياري خواندن ننمود. حيلتي بر خاطرمان گذشت. ابن ملكم را فرموديم پدر سوخته، كرور كرور دينار خزانه را خرج فرنگ ميكني! بگو ببينيم چه نوشته است؟ فرمود پايينش نوشته اينجا تولد ملكه است، بالايش به زبان محلي است. پنداريم نوشته كلمهايتان را نگاه داريد. پرسيديم مردك كلممان كجا بود كه نگاه داريم؟ عرض كرد: قربانت گردم خاطر مباركتان هست كه در مراسم هالووين حضار كدو تنبل با خود داشتند و ما كه نداشتيم به قدر سه من عرق، خجل گشتيم؟ به خاطر چاكر ميرسد كه در مراسم تولد كلم ميآورند. چاكران را امر كرديم بروند به اندازه تمامي همراهان كلم فراهم آورند كه 500 عدد كلم فرد اعلا بياوردند و تقسيم نموديم و به سفارت اندر شديم. ابهت حضورمان جمعيت را چنان گرفت كه چند دقيقه به ما و كلمهاي ملونمان خيره ماندند. امر كرديم كلمها را جمع كنند و از تشريفاتچي انگليس استعلام نمايند اين فقره را. به ميهماني داخل شديم همه چيز فراهم بود از خوراك و شربت و آجيل و قليان و سيگار فرد اعلاي فرنگي و مزقانچي و سيورسات. بر سيني بزرگي شمع بسيار منور بود. پنداشتيم سقاخانه است كه به سنت خودمان براي رفع حوايج بر آن شمع گذارند. از تعدد شموع عيان بود كسي بيحاجت از درش باز نگشته. رفتيم تا به حاجات خويش شمعي برافروزيم كه گفتند كيك تولد ملكه است و اين شموع به عدد سنوات عمرشان است. ابن ملكم را فرموديم به حسب ظاهر، سنوات عمر ملكه فزون از ايام عمر ماست. فرمود يو كي باند است و خوب عمر ميكند قربان. آرزو كرديم كاش جناب پدر ما را در آن بلاد مترقي ميزاد تا يو كي باند شويم. سفير انگليس بر ما وارد شد. گفت شيريني فرنگي ميل كنيد كه به غايت حلاوت است. تصديق نموديم و چهار عدد ميل نموديم. گفت شش تا خورديد باز هم ميل بفرماييد. از اين دقت نظر و هوش و درايت به حيرت آمديم. در خاتمه جشن حوالتي آوردند كه بپردازيد. گفتيم چيست گفتند خرج تولد ملكه است! فكر كرديد مال پدرتان است كه مفت بخوريد و برويد؟ برافروختيم از جسارت آن گستاخ. منورالفكرخان گفت سر به فداي مقدمتان! رسم فرنگي است! فرنگي كارش حكمت دارد. به ويژه انگليس كه در زدودن ماده سياه متعفن بد بو از بلادمان دست پيشين را دارد و علاقه به نه شنيدنش هرگز نباشد. ابن ملكم گفت قربانت گردم! مقام پرداخت مخارج جشن ملكه، مقامي بس والاست در نزد سلطنت و پردازنده كم از سِر الكس فرگوسن نيست. از اين سخن محظوظ گشتيم. پرداختيم. سفير با رويي خوش و لبخندي زيبا و مؤدبانه و موقرانه گفت اين مقام شماراست. با ملكه در ميان ميگذارم تا مقام پرداخت مخارج جشن باي باي دندان را نيز به شما واگذارد. حظ وافر برديم.
امين شفيعي
نكته: امام علي(ع) عدالت و مقابله با ظلم را شعار خود ميدانست و در اين راه نيز به شهادت رسيد؛ هنگامي كه گزارش فساد و اختلاس 30 هزار درهمي «منذربنجارود عبدي»، يكي از كارگزاران آن حضرت به ايشان رسيد، او را عزل كرد، 30 هزار درهم را پس گرفت و به او نوشت «شايستگي اين را نداري كه در جمعآوري بيتالمال به تو اعتماد شود» (نهجالبلاغه/ نامه 71). همچنين آن بزرگوار در فرماني به مالك اشتر ميفرمايد: «ثمّ تفقّد أعمالهم و ابْعَثِ العيونَ...»؛ با فرستادن مأموران مخفي مواظب كارگزاران خود باش، چنانچه يكي از آنان دست به خيانتي زد، بدون تأخير خيانتكار را كيفر ده، آنگاه وي را در مقام خواري و مذلت بنشان و داغ خيانت بر پيشاني او بگذار و طوق رسوايي بر گردنش بيفكن! اين رفتار امام علي(ع) هم از نظر رفتار اجتماعي و هم رفتار اقتصادي درخور تحسين است؛ زيرا همه جامعه را از رواج پولهاي كثيف بازداشته و اقتصاد را به كارگزاران صالح سپرده است.
نظر: يكي از قوانين جالب در ادبيات اقتصادي كه ميتوان مفهوم آن را به بسياري از پديدههاي اقتصادي و اجتماعي در زندگي فعلي تعميم داد، قانون گرشام است. شايد شما نيز اين جمله معروف را كه به طور خلاصه قانون گرشام را توضيح ميدهد شنيده باشيد: «پول بد پول خوب را از رواج مياندازد.» در سال 1558 ميلادي يا اواسط قرن شانزدهم ميلادي، گرشام مشاور مالي ملكه اليزابت انگلستان، در مورد نحوه ضرب سكهها هشداري به ملكه داد كه بعدها ادعاي او رنگ واقعيت به خود گرفت و به قانوني در اقتصاد مبدل شد. در آن زمان دو نوع سكه در انگلستان براي معاملات ضرب ميشد كه عيار متفاوتي (به دليل آلياژ به كار رفته در آنها) داشت؛ اما هر دو با ارزش يكسان در بازار براي معامله استفاده ميشد. تاجر انگليسي اعتقاد داشت پول بد كه در حقيقت همان پولي بود كه ناخالصي داشت، به مرور زمان موجب ميشود پول خوب يا همان سكههاي خالص از گردونه بازار خارج شوند. نتيجه نهايي آن، خالي شدن اقتصاد انگلستان از سكههاي خالص و انباشت سكههاي ناخالص در چرخه اقتصادي آنها بود. اگرچه تشخيص سكه خالص و ناخالص از يكديگر براي مردم عادي كار دشواري بود، افراد خبره به راحتي ميتوانستند اين دو را از هم تميز دهند. مردم با پول بد، پول خوب را به دست ميآوردند و آن را از كشور خارج ميكردند و پس از ذوب كردن آن، مقداري سود از مابهالتفاوت اين دو به دست ميآوردند. واضح است ادامه اين روند موجب خروج پول خوب يا سكه با عيار بالا از چرخه اقتصادي و هجوم پول بد در بازارها براي داد و ستد شد.
وحيد يامينپور: پليسي كه مقتدر نباشد، رفتار انساني و اخلاقياش هم كمارزش و بيمعناست و به عنوان كنشي از سر ترس و محافظهكاري رمزگشايي ميشود.
علي عليزاده: پمپئو گفته است آمريكا تا زماني كه ايران آماده مذاكره شود بر فشارش خواهد افزود. اين كليديترين اعتراف اين سالهاست: يعني اين همه فشار تحريم تهديد هدفش همين اجبار به مذاكره است. حالا فهميدي چرا ميگوييم داخليهايي كه براي مذاكره فشار ميآورند، دقيقاً در تيم آمريكا و عليه ايران توپ ميزنند؟
حجتالله عبدالملكي: باز هم اروپاييها آبنبات پيشنهاد كردهاند! اينستكس ميبايست حداقل امكان فروش روزانه 600 هزار بشكه نفتخام به اروپا و جابهجايي پول آن (براي خريد هر نوع كالا براي هر ذينفع ايراني و يا جابهجايي وجه آن) را فراهم كند. دوستان دولت براي چندمين بار فريب زرنگبازي چشمآبيها را نخورند!
رضا رمضاننژاد: فارغ از مسئله اصلي غايب در اينستكس كه فروش نفت هست، حتي اگر اينستكس آني ميبود كه بايد باشد، صرفاً پوششدهنده كالاهاي غير تحريمي در تجارت با اروپا ميشد! سؤال اينكه چه گشايشي در تجارت ما با هند، ژاپن، كرهجنوبي، برزيل، عراق، تركيه و... ايجاد شده؟
محمد ايماني: آمريكا هم اكنون فراتر و بيشتر از تحريمهاي قبلي سازمان ملل، عليه ما اعمال تحريم كرده و تير شليك نشده در تركش ندارد. اروپاييها نيز از ما نفت نميخرند و كل تجارتشان با ما به عدد بسيار ناچيزي رسيده است. تصميم راهبردي ايران اين است كه «هزينه صفر» براي بدعهدي و بازگرداندن تحريمها را به هم ميزند. اين تصميم در كنار ساير رفتارهاي بازدارنده كشورمان (و محور مقاومت) در حوزه سياسي، نظامي و امنيتي، ميتواند محاسبات آمريكا، اروپا و به ويژه جهان غير غرب را تغيير دهد.
رئيس مذهب شيعه چه مشتاقانه فرمود: «لو ادركته لخدمته»؛ كافي است ببينمت تا لحظه لحظه جوانيم را و ذره ذره قوتم را براي خدمت به تو خرج كنم. اين سخن كسي است كه زبان رساي اسلام بود و مبين شريعت مصطفوي(ص)؛ كسي كه دين به نام او زنده شد و بندگي و عاشقي از زبان صادق او جان گرفت.
آقا جان!
سخن از خدمت و بندگي همان تلنگر و تذكر «هل من ناصر ينصرني» حسين(ع) است؛ تلنگر است تا بدانيم و بيدار شويم كه كربلاي حسين(ع) به وسعت حيات حق و باطل است. تذكر است تا فراموش نكنيم آني غفلت، باختن است و فرياد باطل سر دادن؛ پس بايد جامه خدمت به تن كنيم؛ جامهاي كه در آن بوي ادراك باشد و رنگ صدق.
مولاي من!
آفتاب مدينه غروب كرد؛ آفتابي كه قيامش در لباس تدريس و تأسيس مكتب و انسانسازي بود و شعارش مانند نام بزرگش صدق و راستي و هديهاش به مؤمنان استقامت و نباختن و ميفرمود: «مؤمن از آهن سختتر است؛ زيرا اگر آهن در آتش گداخته شود، رنگش تغيير مييابد؛ ولي مؤمن اگر كشته شود و دوباره زنده گردد و مجدداً او را بكشند، قلب او تغيير نميكند.»