آيتالله بهجت ميگويد: زيارت شما قلبي باشد. در موقع ورود اذن دخول بخواهيد، اگر حال داشتيد به حرم برويد. هنگامي كه از حضرت رضا(ع) اذن دخول ميطلبيد و ميگوييد: «أ أدخلُ يا حجة الله»؛ اي حجت خدا، آيا وارد شوم؟ به قلبتان مراجعه كنيد و ببينيد آيا تحولي در آن به وجود آمده و تغيير يافته است يا نه؟ اگر تغيير حال در شما بود، حضرت(ع) به شما اجازه داده است.
محمدرضا قضايي/ يازدهم ذيقعده روز ميلاد هشتمين اختر تابناك امامت و ولايت حضرت امام رضا(ع) است. دوره امامت امام رضا(ع) يكي از مهمترين دورههاي اسلام بود. دورهاي كه مأمون دستور ترجمه آثار علمي جهان به زبان عربي را صادر كرد، نه از آن جهت كه بنيان علمي اسلام را قوي كند، بلكه وي دنبال مكتبي جديد در برابر اسلام بود. مأمون كه از زيركترين دشمنان اهل بيت(ع) به شمار ميآمد، با سياستورزيهاي خود به دنبال كسب محبوبيت در بين مردم و پايين آوردن شأن و مقام و منزلت اهل بيت(ع) در نزد مردم بود. او در ظاهر ميخواست حقيقت اسلام را در برابر ديگر مكاتب نشان دهد، امّا در باطن با جلسات متعدد مناظره علماي اديان و مذاهب ديگر با امام رضا(ع) به دنبال لحظهاي بود كه امام در مناظرات شكست بخورد و مغلوب شود تا بدين وسيله تومار مذهب تشيع و اسلام را در هم پيچد.
فعاليتهاي ديني و اخلاقي ائمه اطهار(ع) ابعاد گوناگوني داشت؛ ولي مهمترين آن بُعد سياسي زندگي شريف ايشان بود. بُعد سياسي فعاليتهاي ائمه(ع) بر تشكيل حكومت اسلام و تثبيت افكار ديني و اخلاقي در جهان تمركز داشت. در دوره امامت امام رضا(ع) هم تشكيل حكومت از مهمترين اهداف ايشان بود، مأمون نيز با آگاهي از اين مسئله دسيسههاي فراواني به كار ميبست تا اين هدف امام رضا(ع) محقق نشود. در واقع همه تمركز مأمون روي جلوگيري از تشكيل حكومت اسلامي به دست امام رضا(ع) بود. وي در كنار مناظرات علمي كه با هدف مغلوب كردن امام(ع) انجام ميشد، مهمترين برنامه خود را دوري مردم از امام قرار داد. همه تلاش مأمون اين بود كه قلب مردم به نور معارف اسلامي كه امام تعليم ميدادند، روشن نشود. از انتقال اجباري امام رضا(ع) به توس و دستوري كه براي دوري ايشان از مردم و آوردنشان از مسير خاص داده بود گرفته تا منع ايشان از خواندن نماز عيد فطر، همگي با اين هدف بود. هرچند امام رضا(ع) معارف را به گوش مردم ميرساندند، امّا اين دوري مردم از امام رضا(ع) سبب شد ايشان در تشكيل حكومت اسلامي به هدف خود نرسند.
مهدي دنگچي/ اگر عراق را سرزميني مثلثي شكل فرض كنيم، فاو در منتهياليه ضلع شرقي آن چسبيده به خليجفارس قرار دارد. مهمترين شهر عراق نزديك به فاو، بصره است. ضمن آنكه شهرهاي «ابوالحسيب»، «زيبر»، «صفوان» و «امالقصر» همگي در اين منطقه واقع شدهاند. وجود شهرهاي ايراني آبادان، خرمشهر و محدوده شلمچه و اروندرود نيز در اين منطقه بيش از پيش بر اهميت آن افزوده است. كشور كويت نيز كمترين فاصله با اين منطقه حساس را دارد. همچنين نزديكي به جزيره بوبيان، هورعبدالله و پايانههاي نفتي الاميه و البكر واقع در خليجفارس بر اهميت و حساسيت آن افزوده است.
فاو افزون بر نقش استراتژيك و اهميت نظامي خود داراي ارزش اقتصادي فراوان در روند ارزش اقتصاد عراق است؛ به گونهاي كه در جغرافياي منطقه، شهر فاو به «عروس بحر» معروف است. نخلستانهاي بسيار گسترده خرما، پايگاههاي عظيم نفت، شاهرگ ارتباطي اسكلههاي البكر و الاميه و فرآوردههاي بيشمار ديگر، نظير حنا و نمك فاو را ارزش استثنايي بخشيده است. به عبارتي كوتاه ميتوان شهر فاو را شهر خرما، نمك و نفت معرفي كرد.
قطع يد دشمن از دريا و تأمين امنيت راههاي دريايي خليجفارس و دور كردن آتش دشمن از شهرهاي مرزي جمهوري اسلامي ايران، تسخير پايگاههاي موشكي و تأسيسات مخابراتي رژيم صهيونيستي بغداد، قطع شريان صدور نفت از طريق اسكلههاي الاميه و البكر، وارد كردن ضربه اقتصادي و نظامي بر دشمن و در نهايت شكست رؤياي پوچ ضربهناپذيري اهداف ارزشمندي بود كه حاصل شد.
سيدحسين خاتميخوانساري/ در شماره گذشته شرح حال چند نفر را در صدر اسلام ذكر كرديم كه ايمان آوردند و سپس به دليل نبود ثبات در راهي كه ميدانستند بحق است، مسيرشان تغيير يافت و در آخر با حالت كفر از اين دنيا رفتند. در مقابل كساني بودند كه در شرايط مختلف اعتقادشان تغيير نكرد و در راه حق ثبات قدم داشتند. پيامبران الهي و اولياي خدا جزء اين دسته هستند كه بارها امتحان شدند و هر بار سربلند بيرون آمدند. وقتي به زندگي آنها نگاهي مياندازيم، ميبينيم ياد خدا و غافل نشدن آنها را در آن شرايط ياري كرده است. «ثبات» از ريشه «ثبت» به معناي ايستادگي و مقاومت در مقابل «زوال» است؛ اما اين ثبات چگونه حاصل ميشود؟! با ياد خدا و غافل نشدن از او. خداوند در قرآن كريم خطاب به اهل تقوا ميگويد: «يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا إِذا لَقيتُمْ فِئَةً فَاثْبُتُوا وَ اذْكُرُوا اللهَ كَثيراً لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ»؛ اي كساني كه ايمان آوردهايد، چون با گروهي [از سپاه دشمن] روبهرو شديد، ثابتقدم باشيد و خدا را [بر زبان و دل] بسيار ياد كنيد، باشد كه رستگار گرديد.(انفال/ 45) در اين آيه شريفه دستور داده ميشود ثابتقدم باشيد و براي اينكه دچار زوال و لغزش نشويد، خداوند را فراموش نكنيد، به ياد او باشيد و بدانيد خداوند همانند گذشتگان شما را ياري ميكند. در اصل پيروزي در دنيا و رستگاري در آخرت بسته به اين است كه ثبات داشته باشيم و غفلت در ما رسوخ پيدا نكند. هدايت انسان به اراده خداوند است و اوست كه ميتواند ما را از ظلمت نجات دهد و به سمت روشنايي هدايت كند. «مَن يَهْدِ الله فَهُو الْمُهْتَدِى وَ مَن يُضْلِلْ فَأُولَئِكَ هُمُ الخَاسِرون»؛ آن كس را كه خدا هدايت كند، هدايتيافته(واقعي) اوست و كساني را كه (به خاطر اعمالشان) گمراه سازد، زيانكاران(واقعي) آنها هستند.(اعراف/ 178) هر انساني دوست دارد مورد توجه و لطف خداوند باشد و براي جلب اين توجه عمل خود را مرضي رضاي خداوند قرار ميدهد.
به ياد خدا بودن يعني جلب توجه او به خودمان و ياري طلبيدن و درخواست رحمت، مهرباني و آمرزش از او. «قُلْ ما يَعبأُ بِكُمْ رَبِّي لَوْ لا دُعاؤُكُمْ فَقَدْ كَذَّبْتُمْ فَسَوْفَ يَكُونُ لِزاماً»؛ بگو پروردگارم به شما توجهي نميكند اگر دعايتان نباشد.(فرقان/ 77) ما با ياد خدا خودمان را هر لحظه در ظلّ توجهات او قرار ميدهيم و به عنوان بندهاي ضعيف خود را محتاج لطف او ميدانيم. آنان كه اهل ثبات هستند و استحكام عقيده دارند، كليد موفقيتشان را در دست خداوند ميبينند و براي خود هيچ سهمي در نظر نميگيرند. آنها ياد خدا هستند تا خدا نيز ياد آنها باشد؛ زيرا خداوند در قرآن گفته است: «فَاذْكُرُوني أَذْكُرْكُمْ وَ اشْكُرُوا لي وَ لا تَكْفُرُون»؛ پس به ياد من باشيد تا به ياد شما باشم و شكر مرا گوييد و كفران نكنيد.(بقره/ 152) در فرازي از زيارت عاشورا نيز آمده است: «اللهم ارْزُقْنِي شَفَاعَةَ الْحُسَيْنِ يَوْمَ الْوُرُودِ وَ ثَبِّتْ لِي قَدَمَ صِدْقٍ عِنْدَكَ مَعَ الْحُسَيْنِ وَ أَصْحَابِ الْحُسَيْنِ الَّذِينَ بَذَلُوا مُهَجَهُمْ دُونَ الْحُسَيْنِ»؛ خداي من، شفاعت حسين(ع) را در روز ورود نصيبم بدار و گامهاي حقيقيام را همراه با امام حسين(ع) و يارانِ او كه خونشان را فداي حسين(ع) كردند، در نزد خود ثابت و محكم بدار. همانطور كه ميدانيم تأسي به ذوات مقدسه ميتواند زندگي ما را منور به نور الهي كرده و راه پر پيچ و خم زندگي را براي ما آسان كند. نه به آن معنا كه هيچ مشكلي در زندگي ما به وجود نميآيد، بلكه به اين معنا كه در مشكلات و سختيها مستحكم هستيم و زير بار اين مشكلات قد خم نميكنيم.
كومور يا مجمعالجزاير قُمُر (به عربي جزر القمر) با نام رسمي اتحاد قُمُر، مجمعالجزايري است كه در جنوب شرقي آفريقا، در آبهاي اقيانوس هند و در شرق سواحل موزامبيك و شمال غربي ماداگاسكار قرار دارد. نام كومور را از واژه عربي «القَمَر» به معني «ماه» گرفتهاند. اين كشور عضو اتحاديه عرب است و مساحت آن 2236 كيلومتر مربع ميباشد.
اين مجمعالجزاير از چهار جزيره كومور بزرگ (موروني)، آنژوان، موهلي و مايوت تشكيل شده است كه با دخالتهاي استعمار فرانسه، جزيره مايوت در سال 1974 ميلادي، از اين كشور جدا شد و به صورت خودمختار تحت حمايتهاي سياسي و اقتصادي كشور فرانسه قرار گرفت.
ساكنان اوليه كومور از جزاير پولينزي بودند. اين سرزمين، در قرون قبل به تصرف مسلمانان درآمد و اهالي آن به اسلام گرويدند. اسلام براي اولين بار از سوي مردماني از سواحل خليجفارس و از جمله تجار شيرازي به مردم اين جزيره معرّفي شد. از قرن 11 تا 15، تجارت ميان ساكنان ماداگاسكار و اتباع و بازرگانان خاورميانه و خليجفارس رونق داشت. اين منطقه، مركز فعّاليّت عمده تجاري در مسير دريايي بين كيلوا در تانزانيا و بندر مومباسا در كنيا و موزامبيك بود. با ورود اروپاييها به منطقه و علاقه آنان به جزاير كومور، فرهنگ غالب اعراب در اين سرزمين فروكش كرد.
در سال 1506، استعمارگران پرتغالي وارد جزاير كومور شده و با ساكنان مبارزه كردند. به دنبال آن پرتغاليها به رهبري آلبوكرك تا سال 1514، به غارت و چپاول در اين جزاير دست زدند. دولت فرانسه نيز از سال 1841، وارد منطقه مايوت شد و آن را به تسخير خود درآورد و به تدريج ديگر جزاير نيز تصرف شد. در سال 1912، كومور به طور رسمي مستعمره فرانسه شد و با ماداگاسكار كه تحتالحمايه فرانسه بود، يكي شد.
ساكنان فرانسوي، شركتهاي فرانسوي و تجّار ثروتمند عرب، مزارعي را با هدف كسب درآمد اقتصادي در كومور ايجاد كردند. در اين زمان، يك سوم زمينها براي صادرات محصولات كشاورزي استفاده شد. پس از ضميمه كردن مايوت، فرانسه اين جزيره را به يك مستعمره و كارخانه توليد شكر تبديل كرد. از جزاير ديگر نيز مانند مايوت استفاده شد و در آنها محصولات كشاورزي، مانند وانيل و قهوه توليد شد.
يكي از آثار و عوارض حضور استعمارگران در اين سرزمين، رواج «بردهداري» بود. بردهداري در سطوح گوناگون زندگي مردم خود را نشان ميداد و انواع متفاوتي داشت؛ از جمله بردة خانگي، بردة كشاورزي، بردة سوداگري (خريد و فروش برده)، بردة جنسي و بردة نظامي.
نهم دسامبر 1846، دستور منع بردهداري در جزيرة مايوت صادر شد و در اول ژوئيه 1847، به اجرا درآمد. به اين ترتيب، بردهداري در مايوت از ميان برداشته شد؛ امّا در سه جزيره ديگر همچنان ادامه يافت. اين جزاير كه جزء خاك فرانسه محسوب ميشدند، پس از وقفه طولاني و تنها به مدد شورش، موفّق به لغو بردهداري شدند (جزيره آنژوان در سال 1891، موهيلي در سال 1902 و كومور بزرگ در سال 1904)؛ البته در سال 1902، قانوني به كار اجباري همه افراد بيكار يا افرادي كه كمتر درگير شغل بودند، رأي داد كه در اين شرايط، ديگر بردهداري به هيچ عنوان قابل توجيه نبود.
بردهداري در اين كشور با پديدة ديگري به نام «كار اجباري» همراه ميشود. در واقع پس از برچيده شدن بردهداري، بردههاي سابق، به نوعي خدمت داوطلبانه گماشته شدند.
كومور در سال 1973 با فرانسه به توافقي رسيد كه بر اساس آن، در چهار جزيره همهپرسي برگزار شد و سه جزيره با رأيي بالا به استقلال آري گفتند؛ امّا ساكنان جزاير مايوت نظر مخالفي داشتند؛ از اين رو جزيره مايوت، تحت حاكميت اداري دولت فرانسه باقي ماند. در 6 جولاي سال 1975، پارلمان كومور قطعنامه يك طرفهاي را تصويب و اعلام استقلال كرد.