از هر چيز تعريف كردند، بگو مال خداست و كار خداست. نكند خدا را بپوشاني و آن را به خودت يا به ديگران نسبت بدهي كه ظلمي بزرگتر از اين نيست. اگر اين نكته را رعايت كني، از وادي امن سر در ميآوري. هر وقت خواستي از كسي يا چيزي تعريف كني، از ربت تعريف كن. بيا و از اين پس تصميم بگير حرفي نزني مگر از او. هر زيبايي و خوبي كه ديدي رب و پروردگارت را ياد كن. همانطور كه اميرالمؤمنين(ع) در دعاي دهه اول ذيحجه ميفرمايد: «به عدد همه چيزهاي عالم لا اله الا الله»
ريشههاي طوبي، حاج شيخ اسماعيل دولابي
رسول خدا(ص) فرمودهاند: هر زني كه به خداوند سبحان و روز قيامت ايمان دارد، زينتش را براي غير شوهرش آشكار نميكند و همچنين موي سر و مچ خود را نمايان نميسازد و هر زني كه اين كارها را براي غير شوهرش انجام دهد، دين خود را فاسد كرده و خداوند را نسبت به خود خشمگين كرده است و همچنين زر و زيور خود را در منظر و ديدگاه غير شوهر نميگذارد و در غياب شوهر، خود را خوشبو نميكند كه اگر چنين كند، دينش را تباه كرده و خدا را به خشم آورده است.
(المستدرك عليالصحيحين، ج 2، ص 549)
محمدصالح نادري / پيش از خواندن اين مطلب، قول بدهيد تنها به جنبه آموزشي آن توجه كنيد و از جستوجوي بيشتر درباره واژه معرفي شده در اين شماره پرهيز كنيد! هرچند مفاهيم در اين نوشته تا جاي ممكن سرپوشيده توضيح داده شدهاند.
وب، اينترنت، شبكه جهاني اطلاعات و... اين عبارتها را همه شنيدهايم و تقريباً هر روز با آنها سر و كار داريم؛ از گوگل كردن گرفته تا اعتراض به حذف يارانهها! وقتي مرورگر خود را باز ميكنيم و آدرس را نوشته و به مقصد آن ميرويم، يا زماني كه در يك موتور جستوجو عبارتي را جستوجو كرده و به راحتي پاياننامه خود را مينويسيم، ميتوان گفت تنها با 4 درصد محتويات موجود در وب روبهرو هستيم! اين به معناي آن است كه اگر بتوانيم همه صفحات اينترنتي شامل وبلاگها، شبكههاي اجتماعي، پايگاههاي دولتي و... را مرور كنيم، در نهايت تنها 4 درصد وب را مرور كردهايم و باقي آن از چشمانمان مخفي بوده است!
وب را شهري در نظر بگيريد كه خيابان، كوچه و خانههايي در آن است كاربران عادي اينترنت، تنها به خيابانها و كوچههايي دسترسي دارند كه همه افراد ديگر هم از آنها باخبرند، خانههاي موجود در اين كوچهها پايگاههاي اينترنتي هستند كه آشكارا در حال كارند؛ اما در همين شهر، در زير اين پوسته، فعاليتهايي انجام ميشود كه خيلي از ما حتي تا به حال نام آنها را هم نشنيدهايم، خانههايي در اين شهر وجود دارند كه براي رسيدن به آنها بايد مستقيم به آدرسشان برويد، اين خانهها مخفي هستند و هيچ موتور جستوجويي از آنها خبر ندارد.
بخش مخفي وب و دنياي اينترنت را كه به راحتي قابل دسترس نيست، «ديپوب» ميگويند كه به عمق اينترنت اشاره دارد، يعني محتويات موجود در زير دادههاي سطحي اينترنت! ديپوب جايي است كه به معناي واقعي قانوني ندارد و هرجومرج در آن خواسته كاربرانش است! اين قسمت از وب، به راحتي در دسترس كاربران نيست و بهتر است به دنبال دسترسي به آن هم نباشيد. در ديپوب خلاف، جرم، جنايت و هر كاري كه قانون را نقص ميكند، انجام ميشود. گستره خلافهاي انجام شده در آن ميتواند از فروش غيرقانوني يك كتاب تا پولشويي، سفارش قتل، خريد و فروش مواد مخدر، سوءاستفادههاي جنسي و... باشد. شايد تا به حال برايتان سؤال شده باشد كه اينترنت چگونه به خلافكاران كمك ميكند، در حالي كه همه كارهاي ما در اينترنت قابل رديابي است؟ بايد گفت ديپوب جايي است كه خلافكاران استفاده خود را از اينترنت ميبرند. حتي آنها پول خود را هم براي استفاده در اين دنياي تاريك ايجاد كردهاند! بله، بيتكوين، پولي مجازي كه در شمارههاي پيش توضيح داديم، بسيار در اين فضا كاربرد دارد. در عميقترين نقطه جهنم مجازي به «داركوب» ميرسيم. شايد اشتباهي گذرتان به ديپوب بخورد، هرچند كه غيرممكن است، اما اگر خدايي نكرده با داركوب سر و كارتان بيفتد، شاهد چيزهايي خواهيد بود كه زنده بودنتان ديگر ممكن است براي خيليها خطرناك باشد و با جان خود بازي كرده باشيد!
در قسمت عميق اينترنت طبقاتي وجود دارند كه در يك دستهبندي كلي به اين شكل بيان ميشوند: طبقه 1ـ فروشگاههاي مجازي كه كميابترين كالاها را در آن پيدا خواهيد كرد؛ طبقه 2ـ اين طبقه مخصوص فساد مالي شركتهاي بزرگ براي پولشويي است! طبقه 3ـ فروش اسلحههاي سفارشيسازي شده از اين طبقه آغاز ميشود؛ طبقه 4ـ فروش آزادانه و البته غير قانوني هرگونه مواد مخدر به هر مقدار در اين طبقه اتفاق ميافتد؛ طبقه 5ـ طبقهاي براي فروش اطلاعات اشخاص است؛ طبقه 6ـ متأسفانه خريد و فروش انسانها براي سوءاستفاده جنسي به شكل واقعي در طبقه شش اتفاق ميافتد؛ طبقه 7ـ آزار و اذيت و شكنجه افراد در اين طبقه است، شكنجه براي مرگ! طبقه 8 يا همان داركوبـ اين طبقه متشكل از جديترين كاربران ديپوب براي انجام هر كار غير مجاز و غير ممكن است و در آن سفارش هر كاري پذيرفته ميشود؛ از هك بزرگترين شركتها تا قتل!
شور حرم...
تقديم به امام رضا(ع)
هلا دريا! چه راحت پر كند عشقت سبوها را
چه راحت ميپذيري در خودت اين خُرده «جو»ها را
تو را هر كس كه پيدا ميكند، گم ميكند خود را
تمناي تو شيرين ميكند اين جستوجوها را
تو آن دست پر از مهر خدا در آستين هستي
كه دستانت برآورده است عمري آرزوها را
تمام گريهها از دامنت لبخند برگشتند
مصفّا ميكند حال و هوايت خلقوخوها را
اگر بازار رمّالان شهر از سكه افتاده است،
تو بر هم ميزني قول و قرار پيشگوها را
چه نوري داده زير سقف ايوانت نمازم را
چه شوري داده حوض صحن جمهوري وضوها را
اگر هر بار عهدم را شكستم با تو، ميآيم
دلم گرم است پاسخ ميدهي بي چشم و روها را
بگو نقارهها را تا به سازي تازه بنوازند
كه پاسخ داده حضرت بر سلامم «أدخلوها» را
شاعر: سعيد تاجمحمدي
*********************
به دولت انگلستان
اي روبه! اجتناب ز شيران كن
پيري! فسون و خدعه چو پيران كن
اين نقشه نيست گربه ي ديروزي
شير است، دوري از دم شيران كن
عهد قجر گذشت و شهان رفتند
اينك حذر ز خشم اميران كن
بگذشت دور دزدي دريايي
پس ترك آن سفينه ي ويران كن
اي گوژپشت! خيره سري كمتر
با راست قامتان و دليران كن
عاقل تري از آن كه به دام افتي
ترك ركاب معركه گيران كن
با ملك فارس، پنجه نيفكن باز
دوري ز خشم ملت ايران كن
شاعر: افشين علا
خيلي ذهن قوي و روحيات زيركانه داشت؛ براي نمونه يادم هست در منطقه چناره در غرب كشور ما مشكل بزرگي داشتيم و آن اينكه مرتب مناطق مينگذاري ميشد. با اينكه همه راههاي گذر ضد انقلاب را بسته بوديم؛ ولي باز اين اتفاق ميافتاد. در نهايت مجيد گفت روستا را تخليه كنيد و همه را بازرسي ميكنيم. من نگاه كنم نظاميها را ميشناسم. روستا را تخليه كرديم و بازرسي كرديم تا كسي داخل خانهها نباشد. مجيد همه را يكييكي نگاه كرد، گشت و بو كرد. چهار نفر را جدا كرد و گفت اينها كومله هستند. دقيقاً هم بودند؛ چون بعد خود آنها اعتراف كردند. از او پرسيدم چطور اين قدر دقيق شناسايي كردي، گفت فقط هركسي را كه بوي باروت ميداد جدا كردم.
به نقل از همرزم شهيد مجيد مرآتحقّي
مجيد در سال 1341 در شهر فومن چشم به جهان گشود. زمان اوج درگيري انقلاب مصادف بود با سن جواني او. وي به مبارزه با رژيم ستمشاهي برخاست و با فعاليتهايي كه در اين زمينه داشت، يكبار دستگير و روانه زندان شد. پس از پيروزي انقلاب و با شروع جنگ تحميلي راهي مناطق جنگي در منطقه غرب كشور شد. پس از مدتي مبارزه و نبرد، در سال 1361 روانه مريوان شد و در گردان «جندالله» آنجا به خدمت پرداخت. نخست فرماندهي عمليات گردان و سپس فرماندهي كل آن گردان را عهدهدار شد. در سال 1364 فرماندهي محور دزلي از توابع مريوان را كه علاوه بر داشتن گردانهاي عملياتي، محل استقرار نيروهاي پدافندي نيز بود بر عهده گرفت و تا اواخر سال 1365 در اين مسئوليت باقي بود. پس از اين، براي مدت كوتاهي عازم مناطق جنوب شد و اين بار فرماندهي گردان حضرت ابوالفضل(ع) را بر عهده گرفت. بعد از چند ماه، به گردان تحت فرمانش مأموريت انجام عمليات نصر 4 در منطقه ماووت عراق را داده. او پس از رشادتها و دلاوريهاي بسيار در مناطق مختلف جنگي، ششم تير ماه 1366 در اين عمليات، بر اثر اصابت تركش در ناحيه سر و سينه به شهادت رسيد و پيكرش بعد از تشيع باشكوه در گلزار شهداي فومن به خاك سپرده شد.
حسين دهباشي: برجام بين دشمنان ايران اختلاف ايجاد كرده؟ واقعاً؟! به جز حرفها و لبخندهاي تكراري، عملكرد انگليس و فرانسه و آلمان و حتي جيبوتي،... در عمل چه فرقي دارد با تحريمهاي آمريكا؟ اينكه شبها صداي غرش بمبافكنها را بالاي سرمان نميشنويم حاصل برجام است يا پدافند سوم خرداد؟
محمود فرجامي: اين حذف شدن زبان فارسي از آمازون حيرتانگيز و سخت تأملانگيزه. آقاجان شما با يك حكومت مشكل داريد با زبان مردمش چكار داريد؟ اصلاً اين ملت كلاً terrorist nation به قول عصاره فضايلتان؛ مردم افغانستان چه گناهي كردهاند؟ براي اينها كه آزادي و دموكراسي و تحصيلات عاليه آورده بوديد!
رضا رمضاننژاد: همه تحريكات اخير، از توقيف نفتكش ايران توسط انگليس خبيث تا نقض مجدد حريم هوايي ايران توسط آمريكا و نهايتاً غش و ضعف و هشدار اروپا، همگي براي تأثير بر تصميمات هستهاي ايران طراحي شدهاند! در نبرد ارادهها بايد با همين فرمان ادامه داد!
محمدرضا شكوهيفرد: الآن دقيقاً كجاست آن نعرههاي نكرهِ «نه به جنگ»تان؟ به نفتكشمان در روز روشن يورش ميبرند و ميربايندش، يك روز قبلتر هم هواپيماي جاسوسي سرنشيندارشان با منتهاي شرارت (درست در روزي كه مصادف بود با سيويكمين سالروز قتل وحشيانه صدها هموطن مسافر پرواز 665) عليرغم دريافت اخطار وارد حريم ايران ميشود.
سيدمهدي حسيني / در تقويم تاريخ انقلاب اسلامي، كودتاهاي متعددي عليه انقلاب اسلامي ثبت شده است. يكي از آنها در 19 تير ماه سال 1359 در دستور كار بود كه به طور معجزهآسايي خنثي شد. يكي از عجيبترين نكتههاي اين كودتا نحوه افشاي آن است كه از چند طريق صورت گرفت و در اينجا تنها به ذكر يك مورد آن اكتفا ميكنيم. سه روز مانده به موعد كودتا يكي از خلبانها متوجه شد كه براي او نقش ويژهاي در كودتا در نظر گرفته شده؛ «بمباران جماران». اين خلبان وقتي در ديدار توجيهي كودتا ميشنود كه «تا پنج ميليون نفر را ميتوانيم بكشيم» در مقابل اين مأموريت و وسعت كشتار غافلگير و مردد ميشود. در اين زمان تشويق و نگراني بر جان او سايه انداخت و در فشار روحي و رواني شديدي قرار گرفت و احساس بلاتكليفي وادارش كرد اين مطلب را با كسي در ميان بگذارد. در چنين وضعيتي تنها چهره مادرش در نظرش نقش بست. به خانه رفت و موضوع را با مادر ساده، پاكدل، باوجدان و ديندارش مطرح كرد. مادر پس از دريافت اين خبر به شدت ناراحت شد و خطاب به فرزندش كه خلبان شده گفت: «تو نه تنها اين كار را نبايد بكني، بلكه بايد خبر بدهي و جلوي اين كار را بگيري و اگر اطلاع ندهي شيرم را حلالت نميكنم.»
اين درخواست مادر از فرزند سرنوشت خود و كشور را به گونهاي ديگر رقم زد. او تصميم خود را گرفت و از خانه مادر خارج شد تا در لحظات پاياني نزديك به كودتا خبر را به مسئولان برساند. در اين لحظه كسي كه در ذهنش نقش ميبندد، حضرت امام خامنهاي است كه در آن ايام نماينده حضرت امام خميني(ره) در ارتش بودند و نزديكترين فرد به ارتش، امام و نظام محسوب ميشدند.
با پرسوجوهاي متعدد خود را قبل از اذان صبح به منزل امام خامنهاي در خيابان ايران رساند. رهبر معظم انقلاب در گفتوگويي واقعه را تعريف ميكند كه در بخشي از آن فرمودهاند: «ديدم نميشود به حرفش گوش نداد. او هم اصرار داشت كه تنها به من بگويد. به هيچ قيمتي اگر كس ديگري بود، نميگفت. يك جايي گوشه حياط نشستيم. گفتم قضيه چيست؟ گفت بناست كودتايي بشود. گفتم: تو از كجا ميداني؟ بنا كرد شرح دادن... آثار بيخوابي و خيابانگردي و خستگي و افسردگي شديد و سراسيمگي و هيجان در او پيدا بود. خلاصه آنچه گفت اين بود كه در پايگاه همدان اجتماعي تشكيل شده و تصميم بر كودتايي گرفته و پولهايي به افراد زيادي دادهاند. به خود من هم پول دادهاند. قرار است جماران و چند جاي ديگر را بمباران كنند. پرسيدم كي قرار است اين كودتا انجام شود؟ گفت: امشب. من ديدم مسئله خيلي جدي است و بايستي آن را پيگيري كنيم.»
حميدرضا حيدري/ در هفته گذشته، كاربران مانند هميشه به وقايع روز واكنش نشان دادند؛ اما تقريباً هيچ يك از موضوعات آن قدر جنجالي نبود كه تبديل به ترند مجازي شود.
هشتگ «اينستكس» يكي از كليدواژههايي بود كه بسياري از كاربران مجازي به آن واكنش نشان دادند. نظرات گوناگون درباره آن و اينكه اصلاً اجرا كردن آن ميتواند به نفع مردم ايران باشد يا نه، موضوعاتي است كه در اين باره به آنها پرداخته شده است. يكي از كاربران در صفحه شخصي خود نوشت: «يه جوري نفتتونو به يكي از كشورا بفروشيد (به جز چين، هند، كل اروپا و آمريكا) بعد به يكي از شركتاي اروپايي ميگيم كه اگه دلشون خواست به جاي پول نفت بهتون غذا و دارو بدن؛ البته همه اينا به استثناي موارد تحريمي آمريكا.»
موضوع توقيف نفتكش ايراني هم يكي از سوژههاي داغ شبكههاي اجتماعي در روزهاي اخير بود. كليدواژه مشترك توئيتهاي كاربران درخواستشان از مسئولان براي اقدام متقابل در برابر اين اقدام انگليسيها بود. يكي از كاربران نوشت: «ايراني كه با زدن گلوبال هاوك تئاتر اقتدار اجرا كرد، بايد كشتيهاي انگليسي عبوري در تنگه هرمز رو متوقف و بازرسي و سوژه عكس يادگاري مدافعان وطن كنه. اين كشور، ديگه يتيمخانه ايران نيست كه 9 ميليون انسان آزادهشو بكشن و هيچ جاي تاريخ نياد! نبايد در مقابل تجاوز كوتاه اومد.»
هشتگ «لواسان» هم اين هفته در فضاي مجازي در واكنش به تأخيري كه در تخريب ويلاي غير قانوني دختر وزير ايجاد شده است، داغ شد. محمدامين سليمي، دبير سابق شوراي تبيين مواضع بسيج دانشجويي كشور در صفحه توئيتر خود نوشت: «تخريب ويلاهاي غير مجاز براي آقازادگان حيثيتي شده؛ چون كسر شأن خود ميدانند كه از چهار تا بچه خبرنگار و فعال عدالتخواه شكست بخورند.»
آتش زدن پرچم رژيم ايالات متحده آمريكا هم يكي از سوژههاي داغ رسانهاي اين هفته بود. سيدمحمد حسيني، وزير اسبق فرهنگ و ارشاد اسلامي در صفحه توئيترش نوشت: «غربزدگان دلواپسي كه آتش زدن پرچم آمريكا را توهين به مردم آمريكا جلوه ميدهيد، ببينيد كه در مقابل كاخ سفيد و در روز استقلال آمريكا عدهاي از مردم آمريكا در اعتراض به دولت، پرچم كشورشان را به آتش ميكشند! پس لطفاً كاتوليكتر از پاپ نشويد.»
برخي هشتگهايي كه در هفته گذشته در فضاي مجازي دست به دست شدند، عبارت بودند از: صاحبخانه خوب، حجاب، روز دختر، گاندو، شبي كه ماه كامل شد و دختران انقلاب.
دفتر حفظ و نشر آثار رهبر انقلاب اسلامي در ايام سالگرد انتخاب حضرت آيتالله خامنهاي به رهبري در سال 1368، كتاب «روايت رهبري» را منتشر و روانه بازار كرد. اين كتاب در سه فصل و 620 صفحه، روايت جامع و دست اولي است از «رسميت و قانونيت يافتن رهبري حضرت امام خميني رحمهالله با مصوبه مجلس خبرگان قانون اساسي»، «تعيين آيتالله منتظري به رهبري آينده از سوي مجلس خبرگان رهبري و سپس عزل وي» و در نهايت «تعيين حضرت آيتالله خامنهاي از سوي مجلس خبرگان به رهبري انقلاب اسلامي.»
از ويژگيهاي «روايت رهبري» ميتوان به استفاده از برخي خاطرات منتشرنشده سياسي و مهم حضرت آيتاللهالعظمي خامنهاي به تناسب موضوعات مطرح شده در كتاب اشاره كرد؛ البته پيش از اين نيز برخي پژوهشهاي اين كتاب براي تهيه مستندي در همين رابطه استفاده شده بود. اين كتاب را سيدياسر جبرائيلي تأليف و انتشارات انقلاب اسلامي چاپ كرده است.
نكته: چهار دانشجو كه به خودشان اعتماد كامل داشتند يك هفته قبل از امتحان پايان ترم به مسافرت رفتند و با دوستان خود در شهر ديگر به خوشگذراني پرداختند؛ اما وقتي به شهر خود بازگشتند متوجه شدند كه در مورد تاريخ امتحان اشتباه كردهاند و به جاي سهشنبه، امتحان دوشنبه صبح بوده است؛ بنابراين تصميم گرفتند كه با استاد صحبت كنند و علت جا ماندنشان را برايش توضيح دهند. آنها به استاد گفتند كه ما به شهر ديگري رفته بوديم و در راه بازگشت لاستيك خودرويمان پنچر شد. از آنجا كه زاپاس نداشتيم مدت زماني طول كشيد تا كسي را براي كمك بيابيم و به همين دليل دوشنبه دير وقت به خانه رسيديم. استاد پذيرفت كه آنها روز بعد امتحان بدهند. روز بعد استاد آنها را براي امتحان به چهار اتاق جداگانه فرستاد و به هر يك ورقه امتحاني داد.
آنها به اولين سؤال نگاه كردند كه يك نمره داشت. سؤال خيلي آسان بود و به راحتي به آن پاسخ دادند. سپس ورق را برگرداندند تا به سؤالي كه 19 نمره داشت پاسخ بدهند سؤال اين بود: كدام لاستيك پنچر شده بود؟
نظر: صداقت، تنها امتحاني است كه نميتوان در آن تقلب كرد. صدق و درستي نزد همه يك روايت دارد؛ اما دروغ داراي شاخههاي گوناگوني است كه هر يك از آنها به دنبال افشاي صاحب خود هستند. يكي از دلايل موفق نشدن جامعه و محقق نشدن آمال و آرزوها دروغ و بيتوجهي به بهره صداقت است. در رسيدن به اهداف تلاش ميكنيم كه با دروغ سريعتر به مسيرهاي بلند برسيم؛ اما در عمل اين دروغها، حيلهها و مكربازيها سبب كندي پيشرفت جامعه و نيل به اهداف ميشود. به فصل انتخابات نزديك ميشويم. اگر در يك امتحان همه گفتههاي كانديداها را بار ديگر جلوي آنها بگذاريد، پاسخ قانعكنندهاي ندارند. ضمن اينكه ميليونها فرصت از كشور و مردم را به دليل نداشتن صداقت هدر دادهاند.
بعد از گذشت هشتاد و خوردهاي سال از حادثه ناشاد مسجد گوهر شاد هنوز كه هنوز است اين واقعه تلخ كه در دلش حماسه يك شيرزن موج ميزند، در دفتر دلها نگاشته ميشود و سينه به سينه ميچرخد، تاريخي كه افكار آدمي را پريشان و ذهنهاي نااميد از تغيير و تحول را در تفكر خود غرق ميكند؛ وقتي مرد قهرمان حادثه در حريم امن سلطان حبس ميشود به ناگاه فرياد وامصيبتاي زني آگاه و بيدار كه دلش با حماسه كربلا آشناست، كشوري را بيدار كرد و لرزه بر اندام حكومت طاغوتي مردي با چكمههاي استبدادي انداخت؛ زني كه فريادش كلاه نوكري مردان سرزمينمان را به زير پا كشيد و بخار برآمده از نااميدي و ناتواني را از سرشان پراند.
آقا جان!
تير بود و تيرها در ملجأ امن سلطان، سياهي چادرهاي مادرمان را نشانه ميرفت چون ميدانستند كه در دل اين سياهيها، زنان روشنبين و هوشيار هستند كه مردان را به ميدان مبارزه ميكشند، مردان را مرد بار ميآورند، حكومت ظالمي را به عجز و ناتواني و فرار ميكشانند؛ اما نميدانستند كه اين كشتن نيست؛ بلكه حياتي جاودانه است كه جامعهاي را متولد ميكند، نميدانستند كه در صحن گوهر شاد، شاد ميشوند، اما گوهرهاي مردم بيدارتر.
مولاي من!
ميدانم نبايد بنشينم، ميدانم نبايد تنها زانوي غم به بغل بگيرم و فقط آه و ناله كنم كه دنيا غرق بيعفتي است. بايد قدم بردارم، بايد برخيزم همچون زن حماسهساز مسجد گوهرشاد به فكر چارهاي باشم و بايد بدانم در دنياي ما برهنگي پديده و حادثهاي است كه از دل عاطفهها و احساسات بشري سر برآورده؛ پس بايد در اول راه خودم بيدار شوم؛ چرا كه بيدارهاي آگاه جرم را و مجرم را مداوا ميكنند و نه مجازات؛ مگر آنكه خود مجازات دواي درد باشد و بريدن آخرين درمان.