از همان زمانی که بشر ماشینها را ساخت و رایانهها را برای راحتتر کردن زندگی خود به وجود آورد، مشکل بزرگی وجود داشت و آن نبود دانایی و هوشمندی در تجهیزات رایانهای و منطق صفر و یک. دانشمندان رایانههایی را میساختند که بر اساس الگوریتمی نوشته شده، پاسخها و انتخابهایی از پیش تعیین شده را ارائه میدادند. چنین سیستمهایی اگر هزاران سال هم کار کنند، تنها در چارچوب تعیین شده رفتار میکنند؛ مانند دستگاه عابر بانک که چند عملیات گوناگون برای آن در نظر گرفته شده است و این دستگاه در جواب هر کلیدی که عابر فشار میدهد یک پاسخ از قبل نوشته شده دارد. نه تنها دستگاه سادهای مانند عابر بانک، حتی بسیاری از رایانهها و سامانههای امروزی که در اطراف خود مشاهده میکنیم از هوش مصنوعی بیبهرهاند.
در بعضی زمانها نیازمندیم که رایانه، سامانه یا کنشگری داشته باشیم که بتواند از خودش استدلال کند و رفتاری خارج از چارچوب داشته باشد. این همان هوش مصنوعی است که به دنبال آن هستیم. ما سامانهای را میخواهیم که نیاز نباشد تمام اتفاقات ممکن را برای آن تصویب کنیم، بلکه میخواهیم شرایط کار را توصیف کنیم و استدلال را بر عهده رایانه قرار دهیم و به قول معروف به جای ماهی دادن، ماهیگیری را یاد دهیم!
یکی از کاربردهای هوش مصنوعی که در آینده بسیار فراگیرتر خواهد شد، خودروهای خودران است که راننده ندارند و مسافران با رایانهای دارای هوش مصنوعی مواجه هستند. برای درک مزیت هوش مصنوعی، خودروهای بدون راننده را بدون هوش مصنوعی فرض کنید. در این صورت چنین خودرویی استدلال ندارد. برای مواقعی که شیئی مقابل خودرو ظاهر میشود، باید تمام شرایط مختلف را در نظر گرفت و برای آن تعیین کرد؛ برای نمونه باید تمام فاصلههای ممکن جسم با خودرو را در نظر گرفت، به میزان سرعت در هر فاصله توجه کرده، در هر یک از این شرایط میزان فشار بر روی ترمز را تعیین کرد و در صورتی که با ترمز هنوز برخورد انجام میشود باید تعیین کرد که فرمان به چپ یا راست بچرخد و باز در هر کدام از چرخش به راست یا چپ باید تعیین کرد که چه میزان فرمان بچرخد و گاز چه مقدار باشد و... همه اینها تنها برای یک سناریو ممکن است، اما در یک صحنه ترمز گرفتن ممکن است حدود میلیونها سناریو وجود داشته باشد. همین خودرو را با هوشمصنوعی در نظر میگیریم. این خودرو سنسورهایی دارد که فاصلهها تا اجسام اطراف را به طور دقیق مشخص میکند. موقعیت مکانی خودرو با استفاده از جیپیاس کاملاً معلوم است. تقریباً در همه جای این خودرو سنسوری وجود دارد که اطلاعات مهم را به پردازشگر اصلی میفرستد. صحنه ظاهر شدن شیئی در مقابل خودرو را در حالت هوش مصنوعی تجسم کنید. در اینجا دیگر لازم نیست تمام شرایط را توصیف کرد، تنها کلیات را میگوییم و باقی بر عهده سنسورها و توابع ریاضی و دادههای دریافتی است که استدلال را به این سامانه اضافه کنند.
هوش مصنوعی اینگونه بیان میشود: «سیستمهایی که میتوانند واکنشهایی مشابه رفتارهای هوشمند انسانی از جمله درک شرایط پیچیده، شبیهسازی فرایندهای تفکری و شیوههای استدلالی انسانی و پاسخ موفق به آنها، یادگیری و توانایی کسب دانش و استدلال برای حل مسائل را داشته باشند.»
در سال 1950 آلن تورینگ، دانشمند بزرگ علوم رایانه و ریاضی نظری ارائه داد که بعدها به تست تورینگ معروف شد. او گفت زمانی میتوان یک رایانه را هوشمند نامید که انسانی را در پشت یک دیوار گذاشت و در سوی دیگر آن رایانه قرار داد. انسان از اینکه با یک رایانه همکلام خواهد شد خبر ندارد و شروع میکند به پرسش از آن رایانه. اگر رایانه بتواند مانند یک انسان هوشمند پاسخهای درست و قانعکنندهای بدهد که انسان آن سوی دیوار متوجه ماشین بودن آن نشود، چنین رایانهای تست تورینگ را رد کرده و هوشمند است؛ البته هنوز رایانهای نتوانسته است این تست را رد کند.
خوانندگان گرامی برای بیان نظرات خود درباره این مطلب میتوانید به صورت مستقیم با نویسنده به شناسه msalehnaderi@ در پیامرسان سروش و ایتا در ارتباط باشید.
«توابین» کسانی هستند که آنقدر خانه دل را تمیز کردهاند که اگر یک آشغال ریز هم در آن باشد، پیداست و نمود میکند و از همان هم توبه میکنند، والّا اگر خانه دل کثیف باشد، چیزهای بد هم نمودی ندارد؛ لذا اگر بعضی رفقا خیلی حساسند و زود از چیزی محزون میشوند، به جهت تمیزی و پاکی روح آنهاست.
(ریشههای طوبی، حاجمحمداسماعیل دولابی)
امام رضا(علیهالسلام) میفرماید:
بهترین کارها کشاورزی است؛ از آنچه میکاری نیکوکار و بدکار میخورد، نیکوکار میخورد و از خدا برایت آمرزش میطلبد و آنچه بدکار خورده، او را لعن و نفرین میکند. چرندگان و پرندگان نيز از دسترنجت بهرهمند
مىشوند.
علی ارتباط نزدیکی با خداوند سبحان داشت و حتی قبل از شهادت، ساعتهای زیادی مشغول تلاوت قرآن مجید بود. وقتی به او گفتم «علی آقا چقدر قرآن تلاوت میکنی، بیا کمی هم بخواب و استراحت کن.» در جواب گفت: «فردا شب مهمان خدا هستم، پس بگذار این شب آخر را با تلاوت قرآن مجید به صبح برسانم» و به حق این چنین شد. فردایش در میانه درگیری در هنگام اذان ظهر مورد اصابت تیر قرار گرفت؛ در حالی که در حالت احتضار بود به دوستانش تأکید کرد که به پدرم بگویید نماز ظهر امروزم را برایم به جا بیاورد.
به نقل از همکاران شهيد علي صیادرودکار
علی صیادرودکار سال 1335 در غازیان بندر انزلي به دنیا آمد. از همان کودکي شروع به تعليم ديدن قرآن و ساير دستورات اسلام کرد. در جلسات خصوصي تعليم قرآن شرکت داشت و خواندن قرآن را با صوتي زيبا آموخت؛ به طوري که هر زمان صحبت از او ميشود، به یاد صوت دلنشین قرآنش ميافتند. پس از پايان دوران تحصيل مشغول به کار شد. پيش از پیروزی انقلاب به نداي امام خمینی(ره) لبيک گفت و مبارزه خود را با رژيم سابق شروع کرد با شروع انقلاب از نخستین کساني بود که وارد صحنه درگیریهای انقلاب شد و نقش مؤثری در بيداري افکار مردم شهر داشت. اخلاقش بسيار پسنديده و مطابق با موازين شرع اسلامي بود. پس از آنکه انقلاب پيروز شد، با عدهاي از دوستان خود اقدام به تأسیس کانون ارشاد اسلامي کرد و به جوانان آموزشهای اسلامي ميداد. او در اين کانون براي جوانان ردههای گوناگون جلسات قرآن و سرود برگزار میکرد و شب و روز براي رسیدن انقلاب به اهدافش به فعاليت مشغول بود. با تشکيل سپاه انقلاب اسلامی وارد سپاه بندر انزلي و در سمت مسئول آموزش در سپاه به خدمت مشغول شد. همچنین به مبارزه با ضد انقلاب پرداخت. روح بزرگش گنجايش همه مسائل و مشکلات را داشت و با بردباري آنها را برطرف ميکرد. در نهایت 24 مهرماه 1358 در درگیری ضد انقلاب که به مقر سپاه در بندر انزلی حمله کرده بودند، به شهادت رسيد. منبع: نوید شاهد
در روند تحولات سال 1367 در تقویم انقلاب اسلامی و دفاع مقدس، اتفاق عجیبی رخ داد که به دوست و دشمن شوک وارد کرد و آن اعلام ناگهانی قبول قطعنامه 598 از سوی امام خمینی(ره) بود. این تصمیم راهبردی دشمن را در بنبست و دوستان انقلاب را زیر سایه غم و اندوه پایان فرصت جهاد قرار داد. تصمیم قاطع به هنگام و انقلابی ایشان را باید شمشیر برنده دو لبهای دانست که از یکسو موجب رهایی از بحران داخلی شد و از سوی دیگر دستگاههای نظامی امنیتی و اطلاعاتی استکبار جهانی را در مخمصه قرار داد؛ چنان که تا مدتها در حیرت بودند. امام خمینی(ره) که تا چند روز پیش از این، متعهد به همان شیوه دفاع و مواضع اعلام شده یعنی «جنگ، جنگ تا پیروزی» بودند و «مصلحت نظام و کشور و انقلاب را در اجرای آن» میدیدند، با پایان جنگ موافقت کرده و در پیامی با صراحت اعلام کردند که «اگر نبود انگیزهای که همه ما و عزت و اعتبار ما باید در مسیر مصلحت اسلام و مسلمین قربانی شود،. هرگز راضی به این عمل نمیبودم و مرگ و شهادت برایم گواراتر بود.»
قطعنامه 598 هشتمین قطعنامهای بود که شورای امنیت سازمان ملل از ابتدای تجاوز رژیم بعث عراق صادر کرده بود. در هر هفت قطعنامه تنها به ضرورت ذکر آتشبس اکتفا شده بود؛ اما خواسته اصلی ایران بازگشت به مرزهای بینالمللی بر مبنای معاهده 1975 بود که رژیم متجاوز بعث عراق به آن تن نمیداد. به واسطه عملیات حماسی «کربلای 5» که در آن رزمندگان اسلام به پشت دیوارهای بصره رسیده و موازنه شرایط جنگ را به نفع ایران تغییر دادند، شورای امنیت به ناچار در قطعنامه هشتم خود مطالبات ایران را هم در نظر گرفت.
در حالی که دستگاه دیپلماسی ایران مشغول چانهزنی و مذاکره در این باره با شورای امنیت سازمان ملل برای رفع ابهامات بود، آمریکاییها همراه با کشورهای عربی مرتجع منطقه، صدام متجاوز و کشورهای اروپایی اقداماتی را برای افزایش فشار بر ایران در دستور کار قرار دادند؛ مانند هدف قرار دادن هواپیمای ایرباس در 12 تیرماه 1367 زدن سکوی سلمان و... در چنین وضعیتی، حضرت امام هنرمندانه، مدبرانه، آگاهانه و هوشیارانه با دیدی والا و شمی سیاسی تهدید را به فرصت تبدیل کردند و قطعنامه 598 را پذیرفتند. یک سال بعد از رحلت ایشان آثار و برکات این تعمیم هویدا شد؛ چنانکه در اواخر مرداد ماه سال 1369 اسرا آزاد شدند و در 18 آذرماه 1370 سازمان ملل متحد، رژیم بعث عراق را متجاوز معرفی کرد و جهانیان به تجاوزگری صدام اعتراف کردند؛ این سندی است که حکایت از حقانیت نظام جمهوری اسلامی دارد.
این نفوذیها کنون در شهر غوغا میکنند
با اشارتهای شیطان فتنه برپا میکنند
چاکری کردن به آمریکا شده آمالشان
آشکارا خودفروشی کرده، حاشا میکنند
این سیهرویان مأمور اجانب، روز و شب
با عملکرد بد خود خون به دلها میکنند
این ز خود بیگانگان بیوطن، بیآبرو
خدمتی شایسته بر بیگانه هر جا میکنند
در ستیزی بیامان هستند با فرهنگ و دین
قلبهای ساده را همواره اغوا میکنند
پایههای عزت ایران نشانه رفتهاند
خواستهای دشمنان همواره اجرا میکنند
هستهای هستهای را، از میان برداشتند
دانش و دارایی این ملک یغما میکنند
دعوی آزادگی دارند، اما در عمل
هر که گوید روی چشم ابروست، دعوا میکنند
کارخانه شد فلج با وعدههای دلفریب
همچنان وابستگی، مستانه احیا میکنند
پیشرفت صنعتی ابزار استقلال ماست
چوب لای چرخ صنعت کرده، ایذا میکنند
رهنمود رهبری را پشت گوش انداختند
در اطاعت از ولایت، نقش ایفا میکنند
نامهها برنامهها در پوشهای، در گوشهای
گر بپرسی پس چرا؟ امروز و فردا میکنند
از خدا ببریدگان، او را ز خاطر بردهاند
فتنههای تازهتر اکنون مهیا میکنند
حضرت صاحب زمان دارد تماشا میکند
این «نفوذیها» خصومت با تولا میکنند
بهر تعجیل فرج هم سنگاندازی کنند
این وقیحان در عمل، این پا و آن پا میکنند
در وقاحت سنگ پا را نیز از رو بردهاند
هر شکست تلخ را یک برد معنا میکنند
روزگاری بیگمان کار تو پایان میرسد
رهبری با مصلحان با تو مدارا میکنند
گر شود لبریز صبر ملت ایران زمین
وارد میدان خیانت پیشه رسوا میکنند
مشفقانه میدهد پندت «فرائی» گوش کن
این زخود بیگانگان ما را ز سر وا میکنند
عطاءالله مهاجرانی: برخی دوستان و نیز کامنتگزاران پرسیدهاند، وقتی BBC فارسی درباره تمامیت ارضی و وحدت سرزمینی ایران، از واژگان و ادبیات تجزیهطلبان تروریست استفاده میکند، آیا موجه است که من در برنامههای BBC به عنوان مهمان شرکت کنم! نقد و اشکال وارد است، دیگر در هیچ برنامه BBC شرکت نخواهم کرد.
سعید صراف: تقلیل مسئله اسرائیل(رژیم صهیونیستی) به مسئله فلسطین بزرگترین خطای راهبردی است. اسرائیل زائده استعمار در منطقه، دولتی بدون پیوستار در بافت اجتماعی منطقه، ما ترک جنبشهای افراطی ناسیونالیستی قرن ۱۹ میلادی و تهدید وجودی برای ایران است؛ اسب تروای استعمار در دل بلاد اسلامی.
مهدی محمدی: وجود ترامپ بهترین دلیل ایران برای توسعه برنامه هستهای است. آغاز برنامه غنیسازی بخشی از تلاشی بسیار گسترده برای ادب کردن آمریکاست.
عزتالله ضرغامی: معتقدم برای تقویت روحیه نیروها و کادرهای جوان برای اداره کشور، باید توانمندیهای آنان و نقاط برجسته کارنامهشان در کنار تذکر نقاط ضعف مدیریتی آنها یادآوری شود. رویشهای جامعه نیاز به پشتیبانی، هدایت و فرصت کافی برای تجربه دارند. نباید با کوچکترین خطا عرصه را به آنان تنگ کنیم.
حمیدرضا حیدری/ این هفته هم برخی سوژههای ادامهدار از هفته قبل بازارشان گرم بود که به مهمترین آنها اشاره میکنیم؛
هشتگ «گاندو» در هفتهای که گذشت، یکی از هشتگهای پرتکرار فضای مجازی بود. البته شاید بتوان گفت این موضوع به کل کلی میان کاربران و «آشنا» مشاور رسانهای رئیسجمهور تبدیل شده است. در واقع آشنا این سریال را یک سریال سفارشی برای تخریب دولت نامیده و نوشت: «با گاندو، گنده نمیشوید.» اما جالب اینجاست که بسیاری از کاربران مجازی عکس آقای آشنا فکر میکنند و معتقدند، این نوع سریالها سبب افزایش اعتماد عمومی میشود. یکی از کاربران در صفحه توئیتر خود نوشت: «سازمان اطلاعات سپاه در پرونده جیسون رضائیان گل کاشت و امروز مردم با دیدن بخشی از ماجرا در گاندو لذت بردند. دست مریزاد به همه بروبچههای سازمان اطلاعات که برای مراقبت از کشور، شب و روز ندارند و تاکنون دهها شاهمهره دیگر را هم با موفقیت شکار کردهاند.»
بعد از چندین هفته که از قتل همسر شهردار اسبق تهران میگذرد، حالا دوباره به بهانه برگزاری دادگاه نجفی، فضای مجازی پر از هشتگ «میترا استاد» شده است. نقل شده، رئیس دولت اصلاحات قصد دارد با پرداخت مبلغ
8 میلیارد تومان به خانواده مقتول رضایت آنان را کسب کند. یکی از کاربران نوشت: «و باز هم تکرار یک جنایت، باز هم پوشاندن جنایت خود با خیانتی بزرگتر. باج 8 میلیاردی جریان اصلاحات به خانواده مرحومه میترا استاد جای بسی
تأسف دارد.»
هشتگ والیبال هم به بهانه برگزاری لیگ ملتها در فضای مجازی بسیار دست به دست میشود. تیم ملی والیبال کشورمان به شیکاگو رفته بود تا در مرحله پایانی رقابتها شرکت کند. ورود پر حاشیه تیم ملی ایران به شیکاگو یکی از سوژهها بود. به اضافه اینکه متأسفانه به خاطر تضعیف روحیه ملیپوشان، ایران نتوانست در این بازیها نتیجه مطلوبی را از آن خود کند و از دور رقابتها کنار رفت. اما کاربران قدر تلاشهای جوانان ورزشکارشان را به خوبی میدانند. یکی از کاربران نوشت: «من شکستتم به جونم میخرم، اینکه جنگیدی برام بسه. واقعاً بازیهایی از این قشنگتر تو عمرم ندیده بودم از نظر فنی و تاکتیک.»
برخی دیگر از هشتگهای پر تکرار هفته عبارت بودند از: حجاب فاطمی، 18 تیر و تله اینستکس.
بر سر شهرهای اسرائیل
خارج از غزه گنبدی بستند
زیر گنبد به جز یهودیها
عدهای اهل اتیوپی هستند
غزه با آن همه گرفتاری
موشک کوچکی سویش ول داد
یک طرف گنبدش به خود لرزید
خم شد و رو به آن طرف افتاد
آن ور گنبد این طرف را گفت
گنبدت گشته آبکش بدبخت
این وری گفت: آن وری خفه شو
جنگ مابینشان سپس شد سخت
پرچم چرت و پرت اسرائیل
توی دعوای داخلی میسوخت
غزه هم در کنار میخندید
BBC هم دوباره لب میدوخت
شوکه شد نیمه شب نتانیاهو
گفت: این اتفاق ممکن نیست
یک نفر هم روانه شد آنجا
تا ببیند دلیل دعوا چیست
دید آنجا که عدهای ابله
فکر جفتک به هم زدن هستند
یعنی آن اقتدار واهی را
با لگد تکه تکه بشکستند
هشتادوچهار سال پس از واقعه مسجد گوهرشاد سعید تشکری نمایشنامهنویس و اهل ادبیات داستانی رمان «اوسنه گوهرشاد» را با همکاری «بهنشر» منتشر کرده است؛ کتابی که میتوان آن را مهمترین اثر هنر و ادبیات داستانی ایران درباره این واقعه تاریخی در نظر گرفت. «اوسنه» در گویش خراسانی همان «افسانه» است. «گوهرشاد بیگم» هم همان زنی است که در سال 821 هجری قمری، مسجد گوهرشاد را در ضلع جنوبی حرم امام رضا(ع) بنا میکند. مسجد گوهرشاد تنها سازهای نیست که او اطراف حرم بنا کرده است بلکه ساخت دو رواق «دارالحفاظ» و «دارالسیاده» نیز کار اوست. وی همسر شاهرخ تیموری و زنی مؤثر در دربار تیموریان بود که طی رنسانسی فرهنگی، زبان فارسی و فرهنگ ایرانی را در دربار غالب کرد. حامی هنرمندان، فیلسوفان و شاعران بود و تصور دربار را در مورد هنر و ادبیات تغییر داد. نویسنده رمان «اوسنه گوهرشاد» راوی رمانش را سوار کالسکه میکند و به هرات پنج قرن پیش میبرد تا با گوهرشاد بیگم به مشهد بیایند. آنها قرار است طول پنج قرن را طی کنند تا از قرن نهم قمری به سال 1314 شمسی بیایند؛ یعنی مستقیم برسند سروقت تحصن مردم مشهد در مسجدی که حالا به نام گوهرشاد مزین شده است و بقیه ماجرا...
نکته: بریتانیا ۳۵ سال به میرزا ابوالحسنخان ایلچی، که در دورهای سفیر و بعدها وزیر خارجه بود و در مناصب دیگر فعالیت داشت، ماهیانه یک هزار روپیه حقوق پرداخت میکرد. او را رسواترین وزیر قاجار مینامند که در گرفتن رشوه و حقوق و مستمری از خارجیها پیشقدم دیگران بود. علاوه بر این مقرری، هرگاه وی خبر مهمی کسب میکرد و آن را به وزیر مختار انگلستان میداد، مبلغی از بودجه محرمانه سفارت به او تعلق میگرفت. سرسپردگی وی به دربار انگلیس تا حدی بود که علیه حجاب اقدام کرده و زنان انگلیسی را میستود و آرزو میکرد کاش زنان ایرانی همچون آنان رفتار میکردند، او مینویسد: «من آرزو از خدا کردهام که کاش نسوان ایران را به عفت و عصمت زنان انگلیس بهرهور گرداند»؛ البته فراموش نکنیم عهدنامه ترکمان چای با روسها را نیز وی منعقد کرد! از روسها پول هم میگرفت. وقتی ابوالحسنخان ایلچی از دنیا رفت، مقامات خارجی درصدد تعیین جانشین برای وی برآمدند و از اینکه شخصی به جای وی انتخاب شود که حقوق بگیر آنها نباشد به وحشت افتادند.
نظر: در روزهای گذشته مشاهده شد سفارت انگلیس در تهران برخی از چهرههای هنرمند، ورزشکار، نماینده مجلس، معاونان وزیر، سلبریتیها و بازرگانان را به بهانههای گوناگون مانند صرف افطاری، جشن تولد ملکه و... به میدان فردوسی و سفارت انگلیس کشانده تا دوره قاجار و پهلوی را با چنین شخصیتهای ضعیف و نفوذپذیری تکرار کرده و استقلال سیاسی انقلاب و اعتقادات مذهبی مردم را تحقیر کند. اگر امروز هم از معامله استقلال با مذاکره سخن به میان آورده میشود یا نماینده مجلس از برداشتن حجاب در آینده و اینکه اختیاری شدن حجاب بخشی از روند پیشرفت و توسعه است، سخن میگوید شک نکنید امثال ایلچی زنده و هر روز در حال تهاجم فرهنگی و سیاسی هستند.
دستهای کشیده به آسمان با نگاههای گره خورده با بغض و زبانهایی که تاب و توان گفتن ندارد؛ با دلی که درد دوری سالیان دراز را به آغوش کشیده، همه و همه برای آمدن شما چنین سخت و غمگین و درهمفشرده است؛ این درد پنهانی ما از زبان جاری نمیشود؛ بلکه از نگاههای ما سرازیر میشود و این انتظار ما اسیر بستر و انزوا نمیشود؛ بلکه در دویدنها و رسیدنها اظهار میشود.
آقا جان! سالهاست میگویند خواهی آمد، آمدن برای کسی است که رفته باشد. مگر میشود رفته باشی و زمین از حجتش خالی باشد؟ مگر میشود نباشی و ما لحظهای آرام و قرار بگیریم؟! چرا که خود فرمودهای: «اِنّا غَیرُ مُهمِلینَ لِمُراعاتِکُم وَلَا ناسِینَ لِذِکرِکُم و لَولا ذَلِکَ لَنزَل بِکُمُ اللاواءً و اصطلمکُمُ الاعداءً فاتقوا الله جل جلاله»؛ جداً که ما در مراقبت و مواظبت از شما کوتاهی نمیکنیم و شما را از یاد نمیبریم و اگر جز این بود هر آینه بر شما بلا نازل میگردید و شما را دشمنان در کام خود فرو میبردند. پس تقوای الهی را مراعات کنید.
مولای من! ای یوسف زهرا(س) چه غریبانه در بین مردم و در بازارها قدم بر میداری، ولی چشمی شما را نمیشناسد، دلی حضورتان را نمیفهمد و گوشی صدای تسبیحتان را نمیشنود؛ مولای من نمیدانم چرا این چنین زمخت شدهام و چرا به این ارزانی چشمانم را از دیدن روی شما محروم
ساختهام.
ای تمام داراییام! میدانم دل و دینم به وسعت تمام روزهای محرومیتم از دیدن شما به تاراج رفته است؛ ولی دلم خوش است که مولایم شمایید و با این دلخوشی میخواهم از نو آغاز کنم و بایستم و دست بر سینه بگذارم و سلامی از عمق جان بدهم و توبهای به پشیمانی روزهای از دست رفته در زبان جاری کنم و قدم در جای پای شما بگذارم؛ چرا که به بیراه رفتن ظلمات است و سیاهی.