«مولود چاووش اوغلو» وزير خارجه تركيه اعلام كرد: «نبايد اجازه داد كه مسئله فلسطين به گروگاني در دست آمريكا و اسرائيل[رژيم صهيونيستي] تبديل شود. مسئله فلسطين با دشواريهاي پيچيدهاي روبهرو و شرايط مسجدالاقصي نگرانكننده است. وضعيت تاريخي و قانوني قدس در معرض تهديد قرار گرفته است. قدس براي كشورهاي عضو سازمان همكاري اسلامي خط قرمز است.»
ايوب منادي/ در هفتههاي گذشته، بارها شاهد برجسته شدن نام امارات در سرخط اخبار منطقه بودهايم. انفجارهاي بندر الفجيره، سفر هيئت اماراتي به مسكو و تهران، پرواز ناكام پرنده جاسوسي آمريكا از خاك امارات و به تازگي نشانههاي خروج امارات از معركه يمن، گمانهزنيهاي گوناگوني را در محافل سياسي به همراه داشته است. در اين مجال، به بررسي نقش مهم امارات در ائتلاف عربي، انگيزهها و ابعاد حضور اين كشور در جنگ و در نهايت تأثير خروج امارات بر معادلات جنگ يمن پرداخته ميشود.
آغاز جنگ عليه يمن
دو ماه پس از روي كار آمدن وليعهد جديد سعودي، محمدبنسلمان، عربستان با اعلان تشكيل ائتلاف موسوم به ائتلاف عربي عليه يمن، با ادعاي عضويت ده كشور اردن، مصر، سودان، مغرب، پاكستان، كويت، بحرين، قطر، امارات و عربستان، آغاز عمليات موسوم به «طوفان قاطعيت» را اعلام كرد.
از ابتدا حضور كشورهايي مانند پاكستان جنبه تبليغاتي داشت و كشورهايي كه واقعاً در اين ائتلاف بودند نيز پس از روشن شدن ابعاد شكست در يمن از اين ائتلاف خارج شدند. پس از خروج مغرب و قطر و كم رنگ شدن نقش ساير كشورهاي عضو، تنها امارات بود كه به منزله موتور اصلي پيش برنده جنگ در كنار عربستان ايستاده و به عنوان بازيگري تأثيرگذار خارجي در يمن ايفاي نقش كرد.
امارات در چهار سال گذشته توجه خود را به مناطق جنوبي يمن معطوف كرده بود و عربستان تحقق اهداف در مناطق شمالي و جغرافياي حضور انصارالله را تعقيب ميكرد. در اين ميان، مناطق مختلف جنوب يمن از جمله بندر مخاء، عدن، مارب، المكلا و بندر بلحاف شاهد حضور نيروهاي اماراتي بوده است.
از سوي ديگر، امارات با جذب افراد بومي در جنوب يمن به آموزش و تسليح آنان اقدام كرده و در راستاي ايجاد ناامني، ربايش و ترور شخصيتهاي مخالف امارات و آسيبرساني به خطوط انتقال نفت و ديگر زيرساختهاي مهم جنوب يمن، از آنها بهره جسته است.
اهداف متقابل امارات و سعودي در يمن
گرچه عربستان و امارات محورهاي اصلي ائتلاف جنگي عليه يمن هستند، انگيزههاي آغاز اين جنگ براي دو كشور بسيار متفاوت و در پارهاي موارد متغاير بوده است. عربستان با اين انگيزه روي يمنيها آتش گشود كه بتواند پس از خلع سلاح و شكست انصارالله، رئيسجمهور مستعفي، منصور هادي را دوباره به قدرت برساند؛ اما در اين ميان امارات با اهدافي متنوع و سنجيدهتر از سعوديها گام برداشت. براي امارات انگيزههاي اقتصادي ورود به يمن به اندازه اهداف سياسي مهم بوده است.
تشكيل دولتي باثبات و قدرتمند در يمن براي امارات اصلاً مطلوب نيست؛ به همين دليل پروژه تشكيل كشوري كوچك در جنوب يمن كه حوزه نفوذ و عمق راهبردي ابوظبي را وسعت بخشد، در صدر برنامههاي امارات بوده است؛ در حالي كه عربستان به شدت از تجزيه يمن هراس دارد؛ زيرا در اين صورت با تهديد همسايه جديد مورد حمايت جمهوري اسلامي ايران در مرزهاي جنوبي خود مواجه خواهد شد كه انصارالله آن را اداره خواهد كرد. در واقع همانقدر كه عربستان از تقويت دولت متبوعش (منصور هادي) در يمن سود ميبرد، امارات از ناامني، بيثباتي و درگيريهاي داخلي يمنيـ يمني استقبال ميكند.
علل كنارهگيري امارات از جنگ يمن
در ادامه، مهمترين علل تبديل امارات به رفيق نيمه راه ائتلاف عربستان آمده است.
1ـ هراس امارات از موشكهاي انصارالله
آنچنان كه در صحنه ميداني شاهد هستيم، امارات مناطق درگير با انصارالله را با حساسيت بيشتري تخليه و تمركز اصلي خود را صرف استانها و جزاير جنوبي كرده است تا به شكل مستقيم با انصارالله روبهرو نشود. همچنين مبارزه با گرايشهاي اخواني را در دستور كار خود قرار داده تا خود را از تنشهاي ايدئولوژيك با انصارالله دور نگاه دارد.
به تازگي برخي منابع نزديك به محمد بن راشد، حاكم دبي و نخستوزير امارات از وي نقل كردهاند كه دبي نميتواند حتي فرود يك موشك يمني را به خاك خود تحمل كند. كاهش 60 درصدي سود شركتهاي هواپيمايي و كاهش 50 درصدي سود مسكن در دبي، به خوبي مؤيد آسيبپذيري شيخنشينهاي عربي مانند دبي، شارجه و رأسالخيمه از پيامدهاي حمله امارات به يمن هستند.
اين منبع مذكور به نقل از شيخ بن راشد، كه با هرگونه رويارويي نظامي يا تنشزايي با ايران مخالف است اين طور نقل كرده كه در صورت وقوع تنش نظامي ميان ايران و آمريكا، ابوظبي و دبي كاملاً ويران خواهند شد.
2ـ تطهير چهره بينالمللي
همراهي سياستهاي ابوظبي و رياض در طول سالهاي گذشته موجب قرار گرفتن نام امارات و عربستان در كنار هم شده و علاوه بر جنايت دو كشور در كشتار غيرنظاميان يمني، رسوايي آلسعود در مسائلي مانند قتل فجيع جمال خاشقچي، حمايت از تروريسم در عراق و سوريه، اعدام دستهجمعي منتقدان آلسعود در رياض و... چهرهاي سياه از دو كشور در افكار عمومي و رسانهها به جا گذاشته است. امارات با فاصله گرفتن از عربستان درصدد ترميم اين چهره و جايگزيني آن با يك امارات صلحجو و آرامشطلب در منطقه است.
3ـ بينتيجه بودن جنگ يمن
با گذشت چهار سال از حملات ائتلاف عربي به يمن و هزينههاي سنگين اين جنگ، كه به گفته مقامات سعودي سالانه 72 ميليارد دلار برآورد شده است، تاكنون دستاورد چشمگيري نصيب عربستان و امارات نشده و در مقابل طرف يمني روز به روز بر توانايي دفاعي و پيشرفت فناورانه خود افزوده است. يكي از تحليلگران عرب در توصيهاي كنايهآميز، كشورهاي ائتلاف را به جدايي از عربستان تشويق كرده و ميگويد كه آمريكا پس از صرف هزينههاي بسيار زياد در لشكركشي به افغانستان و ناتواني در مهار طالبان، اكنون مجبور است با آنها مذاكره كند؛ پس راه برگشت براي شما هم باز است. قبل از متحمل شدن خسارتهاي هنگفتتر، از اين جنگ خارج شويد.
4ـ نااميدي از حمايتهاي واشنگتن
سرخوردگي مقطعي امارات از همراهي با سياستهاي آمريكا و سعودي تنها مختص پرونده يمن نيست و پيوند وثيق با ساير پروندههاي منطقه، كه امارات جزئي از آن است، از جمله ايران و سوريه دارد. ساقط شدن پهپاد جاسوسي آمريكا از سوي سپاه پاسداران انقلاب اسلامي موجب ناخرسندي و نااميدي امارات از رفتار واشنگتن شد؛ زيرا به اعتقاد اماراتيها، اگر در اين برهه آمريكا به ايران پاسخ قاطع ندهد، ديگر نميتواند اين كار را انجام دهد؛ به همين دليل امارات انعطاف در مقابل ايران را در دستور كار خود قرار داده كه سفر مقامات اماراتي به مسكو و تهران و درخواست از سرگيري روابط مانند گذشته كه به تازگي در رسانهها به آن توجه بسياري شده است ناشي از همين تصميم است.
5ـ اختلافات داخلي شيخنشينها
امارات متحده عربي از به هم پيوستن هفت شيخنشين در ساحل جنوبي خليجفارس تشكيل شده است كه در ميان اين هفت امارت، دبي و ابوظبي تافتهاي جدا بافتهاند چنانكه بر اساس آمار، بيشتر نيروهاي اماراتي كشته شده در جنگ يمن از فرزندان امارتهايي غير از ابوظبي و دبي بودهاند كه موجب نارضايتي شيوخ اين امارتها و فشار بر ابوظبي و اميدواري براي خروج از يمن شده است.
جمعبندي
در پايان اشاره به اين نكته ضروري است كه برخي محافل تحليلي، جدايي امارات از ائتلاف عربي را فريبي رسانهاي دانسته و خبر از آمادگي اين كشور براي طراحي و اجراي كودتاي قريبالوقوع در عدن دادهاند؛ اما بايد توجه داشت كه مجموعه سياستهاي امارات در غرب آسيا مانند درخواست از مصر و روسيه براي ميانجيگري و اصلاح روابط ابوظبيـ دمشق و ابوظبيـ تهران، بازگشايي سفارت امارات در سوريه، بياعتنايي به فضاسازيها عليه ايران در حوادث الفجيره و... در كنار يكديگر ميتواند نشانهاي از اعتراف حاكمان امارات متحده عربي به شكست سياستهاي گذشته اين كشور باشد.
احمد كاظمزاده/ وزارت خارجه دولت راستگراي ترامپ در نهايت رواديد سفر هيئت ديپلماتيك ايران به رياست محمدجواد ظريف را براي شركت در «نشست شوراي اقتصادي اجتماعي سازمان ملل» را صادر كرد؛ اما آن را به مقر سازمان ملل در منهتن و دفتر نمايندگي ايران در اين سازمان و همچنين اقامتگاه سفير محدود كرد. اولين پرسشي كه در اين زمينه جلب توجه ميكند، اين است كه چرا در اين مقطع زماني اين محدوديتها اعمال شده و آمريكاييها چه اهدافي را دنبال ميكنند؟
در پاسخ به چرايي اتخاذ اين تصميم ميتوان به دو بخش از علل و اهداف اعلامي و غيراعلامي اشاره كرد. علل و اهداف اعلامي بيشتر ماهيت واكنشي و انفعالي و علل و اهداف غيراعلامي جنبه برنامهريزي شده دارد. درباره علل و اهداف اعلامي ميتوان به دو اظهار نظر از «مايك پمپئو» و «برايان هوك» اشاره كرد. پمپئو معتقد است: «ديپلماتهاي آمريكا آزادانه در تهران تردد ندارند و لذا از نظر ما دليلي وجود ندارد كه ديپلماتهاي ايراني آزادانه در نيويورك تردد كنند. شايسته است كه ما همه حقوقي را كه ظريف، وزير امور خارجه و هيئت همراه وي بر اساس توافقنامه مقر سازمان ملل متحد مستحق آن هستند، در اختيار آنها قرار دهيم ولي نه بيشتر از آن». برايان هوك هم درباره اين محدوديتها گفته است: «ما نيازي نداريم به ايرانيها اجازه دهيم آزادانه در شهر نيويورك بچرخند.»
هر يك از اين اظهارات به نكاتي مهم اشاره دارد كه ميتواند تا حدودي از علل و اهداف محدوديتهاي جديد پرده بردارد. دقت در اظهارات پمپئو نشان ميدهد، وي هرچند ديرهنگام به سفر قبلي ظريف به نيويورك واكنش نشان ميدهد كه در اقدامي غير معمول با شبكه مورد علاقه دونالد ترامپ، يعني «فاكسنيوز» مصاحبه كرد و در آن از اعمال نفوذ گروه «بي» شامل بولتون، بنيامين نتانياهو، بنزايد و بنسلمان بر دولت و شخص ترامپ و جهت دادن به آن پرده برداشت و در عين حال آن را از افتادن در تله اين گروه برحذر داشت. اين افشاگري در كنار ديگر عواملي، همچون آغاز مبارزات درونحزبي انتخابات رياستجمهوري سال 2020 آمريكا يا افشاي نقش امارات در ستاد انتخاباتي سال 2016 آمريكا و بازداشت «جرج نادر» در اين زمينه سبب شد ديگر گروه «بي» قدرت مانور قبلي خود را براي استفاده ابزاري از دولت و شخص ترامپ حداقل براي مدتي از دست بدهد و با استفاده از ديگر عوامل خود در تيم ترامپ، از جمله پمپئو به رشته اقدامات تلافيجويانه از جمله اعمال محدوديت بر هيئت ديپلماتيك ايران دست بزند.
دقت در سخنان برايان هوك و استفاده وي از واژه «ايرانيها» از اين واقعيت پرده برميدارد كه اعمال محدوديتهاي جديد هرچند به ظاهر عليه ديپلماتهاي ايراني صورت گرفته، اما با توجه به دربرگيري خانوادههاي ديپلماتها هيچ ترديدي باقي نميماند كه اعمال اين محدوديتها نيز گامي در مسير همان تحريمهاي ظالمانه است كه از همان ابتدا عموم مردم ايران را هدف قرار داده و هيچ تمايزي بين نظامي و غير نظامي قائل نبوده و اين يكي ديگر از تفاوتهاي اين دور از تحريمها با دورهاي قبلي بوده است.
اما درباره اهداف غيراعلامي از اعمال محدوديتهاي ديپلماتيك جديد ميتوان گفت، اعمال اين محدوديتها ميتواند نشانه ديگري از فريبكاري دولت ترامپ در زمينه مذاكره با ايران باشد؛ زيرا اگر كسي به راستي در پي مذاكره واقعي باشد، راه را براي ديپلماسي هموارتر ميكند نه اينكه محدوديتهاي جديد و غيرقانوني بر آن تحميل كند مگر اينكه فرض شود ترامپ هنوز نتوانسته خود را از بند گروه «بي» رها كند.
در مجموع، ترديدي نيست كه اعمال محدوديتهاي ديپلماتيك اخير همانند تحريمهاي ظالمانه با هر نيت و هدفي كه اعمال شده باشد در نفس عمل هيچ تغييري را ايجاد نميكند؛ از اين رو آنچه مهم است، اينكه بايد از همه توان موجود در عرصههاي گوناگون براي مقابله با اين اقدامات بهره گرفت و تهديدهاي ناشي از اين محدوديتها و تحريمها را به فرصتهاي ماندگار تبديل كرد؛ هر چند نبايد از هيچ اقدامي براي اعاده حقوق قربانيان تحريمها اغماض كرد.
دبكا: نصرالله شخصيتي شايسته رهبري و استراتژيستي حكيم است. او خوب ميداند چه بگويد و چه نگويد.
رأياليوم: عربستان پس از خروج امارات از جنگ يمن بيشتر از گذشته در وضعيت دفاعي در برابر[انصارالله] طرفي كه پيشبيني ميشد به محض آغاز عمليات از بين برود، قرار گرفته است. وجه سياسي و نظامي اين كشور هم مورد تمسخر و هشدار است تا حدي كه معاون سخنگوي انصارالله به آنها پيشنهاد خريد سلاح ساخت حوثيها را پس از ناكارآمدي سلاحهاي آمريكايي در برابر موشكهاي يمني داده است.
پيو: صهيونيستها از داعش هم خشنتر هستند. حتي كشتار و خشونتهاي مذهبي داعش در عراق و سوريه هم نتوانست بالاتر از اقدامات آنها در فلسطين اشغالي قرار بگيرد. براي نمونه يهوديان و خاخامهاي صهيونيست اگر در روز شنبه ببينند كسي در حال راندن خودروي شخصي در خيابان است، با سنگ به او حمله كرده يا مورد آزار و اذيتهاي كلامي و پرتاب آب دهان قرار ميدهند؛ حقي براي ازدواج درون مليتها يا نژادها يا مذهبهاي ديگر قائل نميشوند و حتي در محلههاي آنها برخي خيابانها از وسط داراي ديوارهاي حائل براي جداسازي زن و مرد هستند و اگر فردي اين قانون را رعايت نكند، مورد ضرب و شتم قرار ميگيرد.
البناء: لبنان چندمين روز پياپي شاهد اعتراض و تظاهرات آوارگان فلسطيني حاضر در اين كشور است؛ اين تظاهرات در اعتراض به تصميم وزير كار لبنان مبني بر لزوم دريافت مجوز كار براي كارگران غير لبناني برپا شده است. اين در حالي است كه يك منبع اروپايي خبر داد، «جان بولتون» مشاور امنيت ملي رئيسجمهور آمريكا طي سه ديدار اخير خود در تلآويو با نتانياهو و رئيس ستاد ارتش اسرائيل و رئيس موساد درباره يك نقشه محرمانه با هدف بيثبات كردن امنيت لبنان صحبت كرده است. در ديدارهاي مذكور درباره چگونگي درگير كردن لبنانيها با فلسطينيهاي ساكن لبنان به عنوان يك برنامه مؤثرتر براي به هم ريختن لبنان بحث شده؛ زيرا از ديد آنها لبنان مسئول شكست معامله قرن بوده است.
«عبدالباري عطوان»: «بنيامين نتانياهو» نخستوزير رژيم صهيونيستي در واكنش به گفتوگوي اخير «سيدحسن نصرالله» دبيركل حزبالله لبنان با تلويزيون «المنار»، اين حزب و اين كشور را به نابودي تهديد كرد، چنين تهديد «توخالي»اي نگراني اين رژيم از موجوديت خود را نشان ميدهد كه در راستاي آن، ارتش اين رژيم چهار رزمايش نظامي زميني، دريايي و هوايي را در روزهاي اخير برگزار و در آنها جنگ عليه نيروهاي سوريه و همپيمانانش را در جبهه شمالي شبيهسازي كرد. اقدام آمريكا به از سرگيري آموزش شورشيان سوري در مرزهاي مشترك با اردن را بايد در پيوند با ناكاميهاي اسرائيل براي بيرون راندن ايران و حزبالله از خاك سوريه دانست.
گلوبال ريسرچ: با مروري بر روابط همسايگان ايران با تهران و واشنگتن، به نظر ميرسد جنگندهها و بمبافكنهاي آمريكايي در صورت اتخاذ تصميم احمقانه كاخ سفيد براي حمله به ايران به دردسر خواهند افتاد. بيهوده نيست كه در اولين اقدام براي تهديد تلويحي به جنگ، ناو «آبراهام لينكلن» را تا ورودي درياي عمان به پيش آوردند تا مگر از مرزهاي ايران با آبهاي آزاد بهره گيرند. نكته مهم اينجاست كه محدودشدن جبهههاي عملياتي براي ورود پرندههاي آمريكايي به يك يا دو جبهه، قدرت ايران را در مقابله پدافندي با آن به شدت افزايش ميدهد.
واشنگتنپست: زماني ديكتاتوري بيرحم و بيمهابا به نام «صدام» در كشور نفتخيز عراق روي كار بود كه با وجود سياستهاي افراطي كاملاً مستند او، مورد حمايت و تحسين آمريكا و ديگر دولتهاي غربي قرار ميگرفت؛ چون هرچند جرايم او وحشتناك و مافوق تصور بودند، او كشورش را مدرنيزه ميكرد و در برابر شبهنظاميان افراطگرا و ايران ميايستاد. اكنون «محمدبنسلمان» يك صدام جديد است كه آمريكا و كشورهاي غربي در قبال او همان رويكرد را در پيش گرفتهاند.
محمدرضا مرادي/ به تازگي اعلام شد كه پليس فدرال آمريكا در تلاش است كنترل و نظارت خود بر شبكههاي اجتماعي را تشديد كرده و اطلاعاتي مانند شناسههاي كاربري، آدرسهاي آيپي و شماره تلفن را جمعآوري كند. افبيآي مدعي است هدف استفاده از ابزار يادشده، شناسايي و كنترل گروههاي تروريستي، بررسي تهديدات داخلي، فعاليتهاي جنايي و غيره است؛ البته اين تنها ظاهر امر بوده و هدف اصلي پليس فدرال آمريكا ارتقاي روشهاي جاسوسي از شهروندان خود است. پس از حملات 11 سپتامبر 2001، دولت فدرال آمريكا به بهانه مبارزه با تروريسم، با حمايت كنگره، قوانين جديدي را براي دسترسي به اطلاعات رايانهاي و اينترنتي شهروندان اجرا كرد كه در دوره زمامداري دونالد ترامپ مسئله جاسوسي از شهروندان آمريكايي در حوزه اينترنتي به ويژه شبكههاي اجتماعي ابعاد جديدي يافته است. به همين منظور افبيآي قراردادي را براي توليد و استفاده از ابزار نظارتي جديد منعقد كرده است تا به واسطه آن بتواند هر اطلاعاتي را كه مدنظر و مورد نياز پليس آمريكاست به دست آورد.
جاسوسي بودن اقدام اخير پليس فدرال آمريكا از آنجا محرز است كه اين مسئله با توجه به افشاگريهاي «ادوارد اسنودن»، پيمانكار آژانس امنيت ملي آمريكا در سال 2013 درباره جاسوسي گسترده دستگاههاي امنيتي آمريكا به ويژه آژانس امنيت ملي (اناساي) از شهروندان آمريكايي و ديگر كشورها و حتي جاسوسي از سران كشورها، حساسيت بيشتري يافته است. اسنودن در ژوئن 2013، دو برنامه فوق محرمانه دولت آمريكا را فاش كرد. در چارچوب اين برنامهها آژانس امنيت ملي آمريكا و پليس فدرال آمريكا ميليونها مكالمه تلفني در آمريكا و اروپا و اطلاعات اينترنتي صدها شركت بزرگ مانند فيسبوك، گوگل، اپل و مايكروسافت را تحت نظر داشته و بررسي ميكردهاند.
بررسي برخي فيلمهاي هاليوود نيز به خوبي نشاندهنده نوع برخورد دستگاههاي امنيتي آمريكا با شهروندان خود است. در واقع در حالي كه آمريكا براي ساير كشورهاي جهان نسخه آزادي بيان و دفاع از حريم خصوصي را ميپيچد، هم در فيلمهاي آمريكايي و هم در اعترافات برخي مقامات امنيتي اين كشور به صراحت نشان داده ميشود كه دستگاههاي امنيتي و اطلاعاتي آمريكايي تمامي شئونات زندگي مردم اين كشور را رصد ميكنند و تحت كنترل دارند. شنود مكالمات، نصب دوربين در برخي اماكن عمومي و حتي خصوصي و به تازگي رصد شبكههاي اجتماعي مهمترين اقدامات دولت آمريكا عليه حريم خصوصي و آزاديهاي فردي در آمريكاست.
تروريسم همواره بهترين ابزار دولت آمريكا براي پيگيري اهدف خود بوده است. در عرصه بينالمللي، آمريكا با تمسك به اين ابزار به كشورهاي مختلف حمله نظامي كرده و برخي ديگر از اين كشورها را به بهانه حمايت از تروريسم تحت فشار و تحريم قرار ميدهد. در عرصه داخلي نيز به بهانه مبارزه با تهديدات تروريستي در داخل خاك آمريكا حريم خصوصي افراد كاملاً نقض شده و جاسوسي از شهروندان به نوعي تبديل به قانون شده است. نكته جالب اين است كه گردآوري اطلاعات مردم آمريكا براساس قانون «ميهنپرستي» انجام ميشود كه دولت فدرال آمريكا آن را پس از 11 سپتامبر سال 2001 تصويب و لازمالاجرا كرد؛ در حالي كه آمريكا بزرگترين حامي گروههاي تروريستي در جهان است. در واقع اكنون ايالات متحده آمريكا به ايالات متحده جاسوسي تبديل شده است. مقامات دولت و نهادهاي اطلاعاتي اين كشور از سادهترين اطلاعات مانند اينكه يك شهروند آمريكايي با چه كساني، چه وقت و از كجا تماس گرفته نيز نميگذرند و از همين اطلاعات شايد به ظاهر بيارزش، به جاسوسي از مردم كشورشان ميپردازند. «آلفردو لوپز»، متخصص امور شبكه و اينترنت، معتقد است جاسوسي دولتي نخستين قدم براي ايجاد دولتي پليسي است. لوپز ميگويد: «بگذاريد اينجوري بيان كنم كه در آمريكا تمام تكنولوژيها، از هواپيماهاي بدون سرنشين تا كنترل شبكههاي اجتماعي و نظارت دوربيني به صورت روزانه و مستمر وجود دارد و در سرتاسر كشور ساختار و دستگاههايي به اين منظور تعبيه شده است. آمريكا در حال حاضر يك حكومت پليسي نيست؛ اما ميتوانيم حكومت پليسي بشويم: تنها با فشار يك دكمه».
برسام محمدي/ سخنان اخير سيدحسن نصرالله در مصاحبه تلويزيوني با شبكه المنار، يكي از مهمترين صحبتهاي سيد مقاومت در سالهاي اخير است كه ميتوان از ابعاد و زواياي مختلفي آن را تفسير كرد. قبل از پرداختن به آنچه در اين يادداشت مد نظر است، بايد اشاره كرد كه 1ـ جسارت و شجاعت در بيان، 2ـ فصاحت و بلاغت و همه فهم بودن، 3ـ ارائه اطلاعات و تحليلهاي دقيق مبتني بر واقعيات و 4ـ شناخت عميق مقتضيات زمان، چهار خصوصيت بارز و وجه متمايز سخنرانيهاي سيدحسن نصرالله است كه از اين نظر به رهبر معظم انقلاب شباهت دارد و ويژگيهاي فوق همواره اين شخصيت مبارز، مجاهد و برجسته عربي را در كانون توجه جهان قرار داده است. در اين زمينه عبدالباري عطوان، تحليلگر برجسته جهان عرب ديدگاه جالبي دارد: «بيشتر افكار عمومي جهان عرب از زمان درگذشت جمال عبدالناصر، رئيسجمهور اسبق مصر از 40 سال پيش (سپتامبر 1970) ديگر جلوي صفحه نمايش تلويزيون نمينشستند تا به سخنان رهبران عرب گوش دهند تا اينكه سيدحسن نصرالله رهبر مقاومت اسلامي در لبنان آمد و اين قاعده را شكست.»
صحبتهاي بسيار مهم سيد مقاومت در اين گفتوگوي تلويزيوني حاوي نكات و پيامهاي مهمي بوده است كه در ادامه به شش مورد از آنها پرداخته ميشود:
1ـ در اين گفتوگو، سيدحسن نصرالله بخش عمدهاي از صحبتهاي خود را به رژيم صهيونيستي اختصاص داد. اين يعني مأموريت نيروهاي مقاومت براي مقابله با جنگافروزي گروههاي تكفيري و تروريستي در منطقه، مقاومت را از هدف اصلي خود كه نابودي رژيم صهيونيستي است غافل نكرده است.
2ـ سخنان سيد، لحن تهديدآميز، قاطعانه و شجاعانه داشت. اين صحبتها از عزم قاطع مقاومت آمادگي كامل آن براي پاسخ قاطعانه به هرگونه اقدام نظامي و تجاوز دشمن حكايت دارد؛ يعني او اين سخنان را تنها از رهگذر جنگ رواني عليه دشمن بيان نكرده، بلكه با توجه به مجموعهاي از اطلاعات دقيق و خوانش دقيق تحولات سياسي و نظامي در سايه تنش فزاينده ميان ايران و آمريكا بر زبان رانده است.
2ـ پس از سالها، يك رهبر عربي و اسلامي از عزم و اراده خود براي اقامه نماز در مسجدالاقصي در قدس اشغالي گفت اگر سيد مقاومت كه به راستگويي مشهور است، به آزادسازي قدس و سراسر فلسطين اشغالي اميدوار نباشد، حرف از برگزاري نماز در مسجدالاقصي نميزند. اين يعني طرح سازشكارانه معامله قرن كه درصدد نابودي فلسطين است، پيش از آنكه رونمايي و اجرا شود، شكست خورده است. برگزاري نماز در مسجدالاقصي يعني فلسطين قطعاً آزاد خواهد شد.
3ـ دبيركل حزبالله به صراحت اعلام كرد در صورت بروز جنگ با رژيم صهيونيستي، نيروهاي مقاومت وارد الجليل خواهند شد. اين موضوع گوياي اين واقعيت است كه حمله به الجليل و آزادسازي آن يكي از اولويتهاي راهبرد مذكور است؛ يعني به قول عبدالباري عطوان، مقاومت حزبالله در برابر اشغالگر تنها به استفاده از موشكها براي حمله به اهداف در سرزمينهاي اشغالي محدود نخواهد شد، بلكه نفوذ زميني را نيز شامل ميشود؛ به ويژه اينكه يگانهاي مقاومت به بركت هفت سال جنگ در سوريه، تجربههاي بيشماري در اين زمينه به دست آوردهاند؛ بنابراين از تحليل محتواي صحبتهاي دبيركل حزبالله لبنان پيداست كه راهبردي فراگير براي رويارويي با دشمن صهيونيست وجود دارد كه محدود به مرزهاي لبنان و منطقه «الجليل» اشغالي نميشود، بلكه در صورت وقوع جنگ رژيم اشغالگر قدس از نقشه منطقه محو خواهد شد.
4ـ برخلاف هياهو و جنجالهاي رسانهاي كه محافل اطلاعاتي رژيم صهيونيستي و شخص نخستوزير آن در ماه اخير و همزمان با اوجگيري تنشها در غرب آسيا ميان ايران و آمريكا راه انداخته است، سخنان سيدحسن نصرالله نشان ميدهد موازنه قدرت در منطقه به سوي مقاومت و ايران است؛ بنابراين در صورت وقوع هرگونه درگيري احتمالي در منطقه، دروازههاي آتش به روي رژيم صهيونيستي گشوده خواهد شد.
5ـ اين مصاحبه به وحشت در سرزمينهاي اشغالي منجر شده و خواب را از چشمان سران رژيم صهيونيستي ربوده است چنانكه نتانياهو در واكنشي عصبي و از سر استيصال مواضع تندي عليه حزبالله گرفت.
سليمان غفاري/ آمريكاييها در راستاي اعمال سياست فشار حداكثري عليه ايران، دو سال است كه اقدامات خصمانه خود عليه كشورمان را تشديد كردهاند؛ از تروريسم اقتصادي عليه مردم تا گسيل پهپادها و هواپيماهاي جاسوسي به حريم هوايي ايران. راهبرد سه ماهه ايران در مقابل آمريكا و كشورهاي شريك آن، كه هدف از آن رسيدن به «موازنه فشار» با آنها بوده، اكنون در حال گذراندن مرحله موازنه و رسيدن به وضعيتي است كه ميتواند نوعي دست برتر براي ايران ايجاد كند.
جديت ايران اسلامي در كاستن از تعهدات برجامي، نه تنها تروئيكاي اروپا را براي تحت فشار قرار دادن كشورمان به تكاپو انداخته بلكه عدهاي از بازيگران اتحاديه اروپا مانند بريتانيا را به انجام اقدامات خصمانه همچون توقيف نفتكش روسي حامل نفت ايران واداشته است؛ اقدامي كه ناظران، آن را در راستاي دلجويي لندن از واشنگتن و ممانعت از اجراي گام دوم برجامي تهران ارزيابي ميكنند.
اين اقدام نشان ميدهد انگليس كشوري مستقل نيست و تحت تأثير سياستهاي آمريكا قرار دارد. اقدام انگلستان براي جلوگيري از حركت نفتكش كشورمان غير مسئولانه است؛ زيرا اين كشور نميتواند با نيت خواني به چنين اقدامي امنيتي و تهديدزا مبادرت كند. واقعيت اين است كه در آستانه پايان دولت «ترزا مي» جنگ بر سر حصول كرسي نخستوزيري بريتانيا اين اقتضا را دارد كه مسائلي مانند توقيف كشتي نفتكش ايراني، نشانهاي از نزديكي كانديداها به ترامپ قلمداد شود و بخت و اقبال پيروزي او در انتخابات را مضاعف كند. بديهي است توقيف كشتي ايراني در آبراههاي بينالمللي در شرايطي كه تنها چهار روز به پايان ضربالاجل ايران به اروپاييان مبني بر تعيين تكليف در اتخاذ مسيري متفاوت با آمريكا باقي نمانده بود، تفسير ديگري براي اين اقدام بريتانيا جز ارسال پيام تبعيت از آمريكا ندارد. تأكيد سرپرست وزارت خارجه اسپانيا مبني بر اينكه اين اقدام بريتانيا به درخواست آمريكا صورت گرفته، مؤيد همين مسئله است.
«دور زدن تحريمها» گزينهاي است كه ايران از آن براي بياثر كردن تحريمها و كنترل پيامدهاي رواني آن بر اقتصاد كشور بهره ميبرد. شايد آمريكا و اروپا با توقيف اين كشتي قصد دارند روند ارسال اين پيام را مختل كنند و گزينه دور زدن تحريمها را ناكارآمد نشان دهند.
لندن با جوسازيهاي حاشيهاي از جمله اقدام عليه جمهوري اسلامي به دنبال آن است تا افكار عمومي كشورش را از بحران داخلي دور كند و همچنين مانع افشاي ابعاد گسترده رسوايي سياسي و البته ناتواني در برگزيت شود. توقيف نفتكش حامل نفت ايران در تنگه جبلالطارق از سوي نيروي دريايي انگليس نشان داد كه نه تنها ادعاي شكاف ميان اروپا و آمريكا بياساس بوده بلكه انگليس عملاً مجري سياست آمريكا درباره به صفر رساندن فروش نفت ايران شده و انتظار از كشورهاي اروپايي براي خريد نفت از ايران در قالب سامانه موسوم به اينستكس نيز توهمپردازي و رؤياپردازي بيش نيست.
در واقع انگليسيها كه زماني به واسطه تجاوزات و جنايات استعماري خود در اقصي نقاط دنيا مدعي بودند كه آفتاب در سرزمينشان غروب نميكند، اين روزها كارشان به جايي رسيده كه مجري اقدامات تبهكارانه آمريكا عليه ساير كشورها شدهاند.
در فرجام سخن ميتوان به اين نكته تحليلي دست يافت كه وقتي فرزندان انقلاب اسلامي پهپاد مدرن، رادارگريز و متجاوز گلوبال هاوك آمريكا را در ارتفاع 56 هزارپايي، شناسايي و رهگيري ميكنند، ديگر تأديب و مجازات انگليس خبيث كه اين روزها به پادوي آمريكا تبديل شده، اقدامي ساده است.