محبوبه ابراهيمي/ حتماً اين تعابير را بسيار شنيده‌ايد كه «فلاني رگ غيرتش باد كرد» يا «غيرت به خرج داد» و.... انسان‌ها به فراخور نقش‌شان در خانه و جامعه، مسئوليت‌هايي دارند كه توفيق در آن نيازمند حس مسئوليت‌پذيري است. از قديم اين حس را به نام «غيرت» مي‌شناختند و هركس كه با مسئوليت‌پذيري براي حفظ آنچه به او سپرده شده يا دوستش داشت تلاش مي‌كرد پسوند افتخارآميز «باغيرت» را مي‌گرفت كه البته اين مسئله ريشه در آموزه‌هاي ديني ما نيز دارد. بيشتر مردم با شنيدن اين واژه، حس مسئوليت مرد به خانواده و ناموس در ذهن‌شان تداعي مي‌شود. اساساً غيرت در اصطلاح عوام مخصوص همسران است و كمتر به ساير ابعاد آن توجه شده است؛ اما در واقع اين صفت، محدود در حفظ خانواده نيست و «غيرت ناموسي» تنها يكي از انواع اين حس فطري است كه البته بسيار مهم و با‌ارزش محسوب مي‌شود. غيرت ديني، ملي، حساسيت به مال، آبرو و عزت نيز از انواع ديگري به شمار مي‌آيند كه هريك به فراخور جايگاه خود قابل تأملند. به هر حال، اين ويژگي از ديرباز نماد مردانگي و نشان شجاعت و عزت نفس بوده و خانواده و جامعه همواره به اين صفت مردان‌شان افتخار مي‌كردند و حيات‌شان را مديون آن بودند؛ اما در عصر جديد و سبك زندگي مدرن، غيرت نيز مانند برخي مفاهيم ديگر، با چالش و ترديد مواجه‌‌ شده و در معرض مظلوميت قرار گرفته است؛ به طوري كه برخي آن را با مفاهيم منفي از قبيل «حسادت» يا «حساسيت‌ نادرست» معنا مي‌كنند و اساساً آن را ضد ‌ارزش مي‌دانند. برخي آن را نوعي تحجر فكري و تفكر تاريخ‌ گذشته مي‌خوانند و تصور مي‌كنند در دنياي مدرن بي‌تفاوت بودن به مسئوليت‌ها نشانه روشنفكري و آزادانديشي است. بايد توجه داشت كه در اين ميان جريان‌هاي فكري غربي نيز تلاش‌هاي زيادي كردند تا اساساً غيرت و حساسيت مرد به همسرش را نشان زير دست ‌بودن زنان و حق مالكيت مردها در اسلام معرفي كنند! با وجود اين، تجربه‌هاي تاريخي و تأكيدات ديني ما مؤيد اين است كه اين صفت پسنديده آثار مهم فردي و اجتماعي را به همراه دارد. يكي از مهم‌ترين اين آثار، تحكيم و ثبات نظام خانواده است كه در پرتو نگهباني مرد از حريم خانواده و تلاش براي حفظ ارزش‌ها به وقوع مي‌پيوندد. مراقبت مرد از ارزش‌ها و حريم خانواده سبب مي‌شود افراد مزاحم و هوسران نتوانند به ناموس وي تعرض كنند و در نتيجه ضمن افزايش ضريب امنيت و سلامت خانواده و اجتماع، فساد و بي‌بندوباري، به ميزان چشمگيري كاهش ‌يابد؛ بنابراين مرد به راحتي مي‌تواند به امور زندگي بپردازد و از دغدغه‌هاي ديگر فارغ باشد. افزون بر اين، عفت و پاكدامني زن در پرتو غيرت و مردانگي مرد افزايش مي‌يابد و در نتيجه فضايي آرام و امن فراهم مي‌شود تا مردان و زنان بدون هيچ‌گونه دغدغه و نگراني ذهني در كنار هم در جامعه فعاليت كنند. در حقيقت، غيرت مرد هم به نفع خود او و هم به سود خانواده‌اش است. مرد باغيرت، نه تنها ناموس خود را از ابتلا به انحرافات حفظ مي‌كند و پاسبان ارزش‌هاي اوست، بلكه در قبال ناموس ديگران هم حس مسئوليت دارد و ضمن دوري از نگاه آلوده و ناسالم، هرگز وارد روابط نادرست با زنان ديگر نمي‌شود. با ‌وجود اين يكي از آسيب‌هاي جدي كه اين صفت ممدوح و پسنديده را تهديد مي‌كند، اين است كه برخي مردان از اين ويژگي مردانه به درستي استفاده نمي‌كنند. آنها بدگماني يا سوءظن و حساسيت افراطي به رفتار و پوشش همسران‌شان را برگرفته از غيرت مي‌دانند و به آن اصرار مي‌ورزند و اين رفتارهاي برگرفته از خودخواهي را به نام غيرت خرج مي‌كنند؛ براي نمونه زن را مجبور به پوشش افراطي در برابر محارم مي‌كنند يا امور حلالي مانند روبوسي با محارم را ناپسند مي‌دانند! يا براي حضور زن در اجتماع سخت‌گيري‌هاي زيادي را اعمال و او را مجبور به پوشش‌هاي نامتعارفي مي‌كنند كه براي زنان عذاب‌آور و دردناك است. در واقع اين رفتارهاي ناشي از منفي‌نگري و بدگماني، نوعي بيماري رواني است كه آسيب‌هاي جبران‌ناپذيري را براي فرد و خانواده‌اش به همراه دارد. گاهي همين غيرت‌هاي بيجا، سبب انحرافات اخلاقي در زنان و دختران مي‌شود و به ارتباط‌هاي نادرست و غيرشرعي يا بي‌حيايي و مفاسد ديگر مي‌انجامد. امام علي(ع) در فراز چهل و سوم از نامه خود به امام حسن‌مجتبي(ع) درباره غيرت بيجا فرموده‌اند: «از غيرت بيجا (در مورد زنان) بپرهيز؛ زيرا درست‌كار را به بيماردلي و پاكدامن را به بدگماني مي‎رساند.» در عين حال غيرت درست و بجا، دقيقاً در نقطه مقابل قرار داشته و آثار مثبت و سازنده‌اي به همراه دارد و مي‌توان آن را سنگ ‌بناي خانواده مستحكم و پايدار دانست؛ بنابراين بارور كردن اين غريزه فطري در پسران و غيرتمند بار آوردن مردان آينده، از اولويت‌هاي مهمي است كه بايد خانواده‌ها به آن توجه كنند و براي رسيدن به آن بينديشند و تلاش كنند. ضمن اينكه غيرت درست و بجاي مردان امروز مي‌تواند الگويي مناسب براي مردان آينده باشد تا حد و حدود آن را بشناسند و به آن پايبند باشند.

ليلا وطنخواه / بنده دانشجوي فيزيك در مقطع ارشد هستم. علاقه اندكي به اين رشته داشتم و با نظر برادرم آن را انتخاب كردم، اما الآن پشيمانم و به رشته پزشكي علاقه‌مند شده‌ام. اكنون بفرماييد كه آيا تغيير رشته درست است يا خير؟

گاهي اوقات بي‌علاقگي و بي‌انگيزگي به يك رشته تحصيلي برخاسته از نبود توانايي‌هاي لازم در فرد است؛ زيرا اگر توانايي لازم آن رشته در فرد نباشد، به تكلف مي‌افتد و به دليل شكست‌هايي كه با آنها روبه‌رو مي‌شود، بي‌رغبتي و بي‌علاقگي در او به وجود مي‌آيد يا تشديد مي‌شود. اگر اين بي‌علاقگي ناشي از نبود توانايي‌هاي لازم و كافي در شما باشد، بايد سعي كنيد در صورت امكان اين توانايي‌ها را با تلاش بيشتر ايجاد كنيد.

گاهي اوقات نيز فرد، توانايي‌هاي لازم را براي ادامه تحصيل در رشته انتخابي دارد؛ اما به آن رشته علاقه‌مند نيست؛ در اين صورت بهتر است با استادان و كارشناسان فن در رشته مورد نظر مشورت شود. شايد آنها اطلاعاتي در مورد محاسن اين رشته ارائه كنند كه موجب شكل‌گيري علاقه و انگيزه مجدد شود و فرد از حالت بي‌علاقگي و بي‌انگيزگي نجات پيدا كند.

گاهي نيز هم توانايي و هم علاقه وجود دارد؛ اما همت مكفي وجود ندارد، وقتي اين عامل مهم وجود ندارد، به تدريج علاقه از بين مي‌رود و مشخص است كه توانايي‌هاي فرد نيز به تنهايي و بدون تلاش به جايي نمي‌رسد. شما در ابتداي پرسش خود گفتيد «علاقه اندكي به اين رشته (فيزيك) داشتم»؛ پس معلوم است زمينه‌هاي علاقه به اين رشته در شما وجود داشته و ممكن است اين بي‌انگيزگي به دليل پشتكار نداشتن شما باشد. اگر اين‌گونه بوده بايد آن را رفع كنيد؛ وگرنه مطمئن باشيد به هر رشته‌اي وارد شويد و تلاش لازم را نداشته باشيد موفقيتي حاصل نخواهد شد.

راهكار مناسبي كه مي‌توانيد از آن بهره بگيريد، اين است كه پس از فارغ‌التحصيل شدن در مقطع كارشناسي ارشد (فيزيك)، رشته‌اي را كه مطابق با علاقه، خواسته و توانايي‌هاي خودتان است براي ادامه تحصيل در مقطع دكترا انتخاب كنيد. اين كاري است كه بسياري از دانشجوياني كه با مشكل شما مواجه مي‌شوند، انجام مي‌دهند و به مطلوب خود مي‌رسند. اگر بررسي كرديد و به اين نتيجه رسيديد كه شرايط تحصيل به صورت كلاسيك در رشته‌هاي دلخواه‌تان ميسر نمي‌شود، مي‌توانيد با مطالعات آزاد، اطلاعات علمي خود را در رشته‌هاي مورد نظر خود افزايش دهيد و به كار ببنديد. شما بايد واقعيات و شرايط خود مانند آينده شغلي، تحصيلي، ازدواج و... را بررسي كنيد و بر اساس اهدافي كه براي زندگي خود ترسيم كرده‌ايد، با چشماني باز و سنجيدن تمام جوانب اقدام كنيد.

 

طرح پرسش: 3000990033

كارآفريني راهي براي كسب درآمد و توسعه جامعه

شهناز سلطاني/ شك نداريم كه «بيكاري» يكي از مهم‌ترين مشكلات جامعه ماست؛ مشكلي اساسي كه به دنبال خود مشكلات ديگري را هم به وجود مي‌آورد. يكي از راه‌هاي كاستن از حجم اين مشكل «كارآفريني» است؛ يعني بي‌آنكه منتظر باشيم كسي يا نهادي براي ما كاري فراهم كند، خودمان دست به كار شويم و كاري نو خلق كنيم. از اين رو در گزارش پيش رو اين مسئله را بررسي مي‌كنيم كه فرهنگ كارآفريني را چگونه مي‌توان توسعه داد و اگر كاري جديد پا به عرصه گذاشت، چطور بايد از آن حمايت و حفاظت كرد؟!

 

عمر چهل ساله كارآفريني

مفهوم «كارآفريني» در معناي امروز آن، يعني راه‌اندازي كسب‌وكاري كوچك و درآمدزا كه در دهه 1980 ميلادي مطرح شد و گسترش يافت. از آن زمان ديگر فقط اقتصاددانان نبودند كه به كارآفرينان توجه نشان دادند، بلكه جامعه‌شناسان و روان‌شناسان هم وارد ميدان شدند و اين موضوع را از منظر خودشان كنكاش كردند؛ براي نمونه به اين موضوع پرداختند كه چه كساني بيشتر به اين كار رو مي‌آورند و ويژگي‌هاي فردي آنها چيست و كارآفريني چه تأثيري بر جامعه دارد! در حقيقت، كارآفريني در دنياي معاصر به شدت زير ذره‌بين قرار گرفته و در جوامعي كه ارزش آن را بيشتر درك كرده‌اند، سعي مي‌شود راه براي گسترش آن باز و موانع پيش روي آن برداشته شود.

 

شروع از كار كوچك

«كارآفرين» كسي است كه به ايده و فكر و خلاقيتش احترام گذاشته و آن را عملي كرده است. وقتي از كارآفرين حرف مي‌زنيم، منظور ما فقط آنهايي نيستند كه امروز صاحبان كارخانه‌ها و شركت‌هاي بزرگند، البته بسياري از آنها هم از كارهاي كوچكي شروع كرده‌اند كه مدنظر ما هستند. خانمي كه در بالكن خانه‌اش گل در شيشه (تراريوم) در ابعاد كوچك و تعداد محدود پرورش مي‌دهد. خانم و آقايي كه در حياط خانه‌شان گياهان دارويي خشك مي‌كنند و مي‌فروشند. دختر نوجواني كه به كمك خواهرش عروسك درست مي‌كند و به همكلاسي‌هايش مي‌فروشد و... . هر يك از ما نيز مي‌توانيم از اندازه كوچك شروع و ايده و فكر خودمان را پياده كنيم و مهم‌تر اينكه به درآمدزايي برسيم. درآمدزايي ما نه فقط براي خودمان، كه راهي براي توسعه جامعه است و اهميت بسياري دارد.

 

وظيفه دولت‌ها

درست است كه كارآفرينان از همان ابتدا روي پاي خودشان مي‌ايستند و دست به كار مي‌شوند، اما براي گسترش كار خود به حمايت نياز دارند كه گاهي اين حمايت‌ها مالي است و گاهي هم غير مالي. برخي از آنها به دريافت وام و كمك‌هاي پولي نياز دارند و برخي ديگر نياز دارند موانعي كه بر سر راه‌شان قرار گرفته، كنار زده شوند. نقش دولت‌ها در اين زمينه بسيار مهم و حياتي است. آنها مي‌توانند با ارائه وام‌هاي كم‌سود و كاستن از ميزان ماليات كارآفرينان كمك حال آنها باشند، البته در كشورهاي پيشرو دولت‌ها به خوبي مي‌دانند كه كارآفرين‌ها چه بار سنگيني از روي دوش آنها برداشته‌اند؛ به همين دليل سياست‌هاي حمايتي و تشويقي خوبي را اجرا مي‌كنند. در كشور ما نيز اگرچه تا رسيدن به نقطه مطلوب فاصله بسيار است؛ اما در سال‌هاي اخير اهميت كارآفريني بيش از گذشته دريافت شده است.

 

مهدكودك، مدرسه، دانشگاه و رسانه

بي‌شك در بين ما خانواده‌هاي ايراني هرگاه كسي در جست‌وجوي شغل است، نگاه‌ها به سمت كار دولتي و پشت‌ميزنشيني مي‌رود و انتظار داريم در كمترين زمان ممكن كاري از همين دست پيدا شود؛ اما غافليم از اين مسئله كه شرايط جوامع با دهه‌هاي گذشته تفاوت‌هاي اساسي پيدا كرده است و البته اين مختص ايران نيست. حقيقت اين است كه دولت‌ها به تنهايي قادر نيستند به جويندگان شغل پاسخ مثبت بدهند و بايد خودمان وارد ميدان شويم.

در كشورهايي كه قدر و منزلت كارآفريني به خوبي درك شده است، انتظارات از دولت كمتر شده و پياده كردن فكر و ايده و خلاقيت افراد مهم تلقي مي‌شود؛ اما اينكه چطور اين جوامع به اين جايگاه رسيده‌اند، سؤال مهمي است.

بدون شك، اين راه يك شبه طي نشده و پيش‌زمينه‌هايي براي آن تعريف شده است. ما هم براي گسترش فرهنگ كارآفريني بايد از راهكارهاي آنها كمك بگيريم. براي نمونه، نبايد مهدكودك‌ها را دست كم بگيريم؛ همان جايي كه نخستين آموزش‌ها در كودكان دروني مي‌شود و در ذهن آينده‌سازان هر كشوري جا خوش مي‌كند. در حد و اندازه بچه‌ها به آنها بياموزيم كه چطور مي‌توانند ايده‌شان را عملي كنند و بياموزيم چقدر اين موضوع مهم و باارزش است. در دبستان و دوران مدرسه هم اين موضوع به شكل مؤثر بايد وارد حيطه آموزش شود و صد البته در دروس دانشگاهي كه نياز به كسب درآمد براي افراد مهم‌تر مي‌شود.

توجه رسانه‌ها به اين مسئله نيز بسيار مهم است. رسانه‌ها با مخاطبان بي‌شماري كه در اختيار دارند، فرصت‌‌هاي مغتنمي در اختيار دارند تا توجه و نگاه خانواده و جامعه را به اين سمت و سو هدايت كنند. بنابراين براي معرفي و نهادينه‌سازي كارآفريني در جامعه عوامل گوناگوني نقش دارند.

 

به ايده‌تان احترام بگذاريد

هر يك از ما حتماً ايده‌ها، آرزو‌ها و رؤياهايي براي كسب درآمد در ذهن داريم. در خودمان اين انگيزه را ايجاد و تقويت كنيم كه شايد اين ايده‌ها همان راهي هستند كه هميشه به دنبالش بوديم. با كمي هزينه و زحمت آنها را در عمل پياده كنيم. خوش‌بين و تلاشگر باشيم. احتمالاً موانعي هم سر راه ما سبز مي‌شود، اما اگر مثبت‌انديش و آينده‌نگر باشيم، راهي براي از ميان برداشتن موانع پيدا مي‌كنيم. كارآفرين‌هاي بزرگ از محل كاري به اسم خانه و با سرمايه‌اي اندك، شايد هم با پول جيب‌شان كارشان را آغاز كرده‌اند. مهم‌ترين رمز موفقيت آنها نه سرمايه و محل كار كه توجه و عمل به فكرشان بوده است، بي‌شك همه ما ايده‌هايي در ذهن داريم و فقط بايد آنها را دست كم نگيريم.

سعيد بيابانكي، عضو هيئت داوران پنجمين «اجلاس جهاني شاعران هم‌سرا» گفت: در كشور ما به راديو و تلويزيون رسانه ملي اطلاق مي‌شود؛ اما من معتقدم كه در كشور ما رسانه ملي شعر است؛ چون شعر از ديرباز حافظ زبان ما و حافظ فرهنگ ما بوده است. اينكه چگونه مي‌شود شعر را ترويج داد و اين رسانه ملي را پاس داشت، فقط كار دولت‌ها نيست و چه بسا اصلاً گاهي وقت‌ها دولت‌ها دخالت نكنند هم بهتر است.»

ندا كرمانشاهي/ در چند سال اخير، بازار پويش‌هاي كتابخواني داغ شده، در واقع اين پويش‌ها با هدف بالا بردن سرانه مطالعه به راه افتاده تا هم كتاب‌هاي خوب به مردم معرفي شوند و هم بهانه‌اي براي كتابخواني بيشتر شود. در واقع اين پويش‌ها با روش «كتاب بخوان، جايزه ببر» توانسته‌اند توجه مخاطبان زيادي را به كتاب‌هاي گوناگون جلب كنند.

اما آيا واقعاً اين پويش‌ها مي‌توانند در افزايش سرانه مطالعه مؤثر باشند يا خير؟

برخي اعتقاد دارند اين شيوه براي جذب خوانندگان كتاب مناسب نيست و نمي‌توان سرانه مطالعه را با اين روش افزايش داد.

تابستان سال گذشته برخي از دوستان حوزه كتابخواني از من خواستند در معرفي پويش تازه با محوريت كتاب «جام جهاني در جواديه» به آنها كمك كنم. كتاب در حوزه نوجوان نوشته شده و نويسنده كتاب نيز آقاي «داوود اميريان» است؛ نويسنده‌اي بسيار خوش‌ذوق كه كتاب‌هايش هميشه با استقبال زيادي رو به رو مي‌شود، با استقبال پذيرفتم تا از نزديك شاهد تأثيرپذيري جامعه از اين نوع پويش‌ها باشم.

نوجوانان از خواندن كتاب استقبال زيادي كردند، نوجواناني كه برخي از آنها حتي در طول سال يك كتاب هم خارج از كتاب‌هاي درسي مطالعه نمي‌كنند، در ابتدا از شوق به دست آوردن دوچرخه‌اي كه براي جايزه در نظر گرفته شده بود در پويش شركت كردند؛ اما رفته رفته اين داستان كتاب بود كه آنها را با خود همراه كرده بود.

واقعيت اين است كه شايد ‎به راه انداختن اين‌گونه پويش‌ها نتواند طيف وسيعي از كتاب‌ها را شامل شود و شايد گاهي بر نوع و چگونگي انتخاب‌ كتب نقدهايي مطرح باشد؛ اما نمي‌توان اصل اين پويش‌ها را زير سؤال برد؛ زيرا هميشه تشويق كردن به كار خوب مي‌تواند كار درستي باشد.

بله بايد اين پويش‌ها را براي طيف وسيع‌تري از انواع و تعداد كتب مختلف در نظر گرفت تا نويسندگان زيادي فرصت بيشتر ديده شدن كارهاي‌شان را پيدا كنند. از سويي نبايد به پويش به چشم يك كار جامع نگاه كرد؛ بلكه اين نوع كارها تنها مي‌تواند به مثابه داروهاي تسكين‌دهنده باشد و براي درمان اصلي بايد از شيوه‌هاي ديگر بهره برد.

يك شركت توليدكننده كالا براي بهتر ديده شدن، برند و محصولش را از صبح تا شب تبليغ كرده و همه آنتن‌هاي شبكه‌هاي رسانه ملي را به خود اختصاص مي‌دهد تا كالايش را معرفي كند، بنابراين آيا نبايد براي معرفي كتاب از شيوه‌هايي مانند برنامه‌هاي تلويزيوني يا راه‌اندازي همين پويش‌ها استفاده كرد؟ شايد گفته شود كتاب با هر كالايي قابل مقايسه نيست، چرا كه كتاب كالايي فرهنگي است. بله دقيقاً همين‌طور است؛ بنابراين بايد هزينه بيشتري را براي ترويج آن درنظرگرفت و تعيين جايزه براي مطالعات كتاب نه تنها نفي‌كننده اين اهميت نيست؛ بلكه تأييدكننده آن نيز هست.

قطعاً هر اقدامي هر چند كوچك مي‌تواند قدمي مؤثر در بهتر كردن بازار كتاب و كتابخواني باشد. بنابراين بهتر است هر انتشاراتي در اين زمينه سازوكارهايي را براي خود در نظر بگيرد تا بتواند محصول و توليد خود را بهتر از گذشته به خوانندگان معرفي كند. يكي از شيوه‌ها كه انتقادهايي هم بر آن وارد است، همين پويش‌ كتابخواني است؛ به ويژه براي كساني كه سرمايه آن چناني براي تبليغ در رسانه‌ ملي را ندارند. البته اين گفتار به معناي سلب مسئوليت از مديران فرهنگي نيست؛ بلكه همه نهادها به ويژه وزارت ارشاد و رسانه ملي بايد در اين راستا برنامه‌هاي مشتركي را با همكاري يكديگر تدارك ببينند تا بتوانند حداقل سهمي از تبليغات كالايي، مانند دوغ، ماست، دلستر و نوشابه را به كتاب و محصولات فرهنگي اختصاص دهند.