توقع صفت خوبي نيست، اصلاً از هيچ كس حتي خدا و پيامبر و امام هم نبايد توقع داشت؛ چون متوقع، منتظر است آن چيزي را كه مي‌خواهد به او بدهند و قدر آن چيزي را كه به او داده‌اند نمي‌داند و شاكر نيست. احسان صاحب‌خانه را نمي‌بيند. فقط به دنبال خواسته خويش است و حواسش آنجاست؛ اما اميد خوب است؛ يعني به كرم و رحمت حق اميدوار است. به او بدهند يا ندهند، اگر هم ندادند شكايتي ندارد، رفقا نبايد از همديگر توقع داشته باشند.

ريشه‌هاي طوبي، حاج‌محمداسماعيل دولابي

امام رضا(ع) فرمودند: هر امامي را بر گردن دوست ‌داران و پيروانش عهد و پيماني است و از جمله وفاي كامل به عهد و انجام شايسته آن؛ پس هر كس از روي علاقه به زيارت برود و با پذيرش آنچه آنان علاقه‌مند به آنند، مزار آنان را زيارت كند، آنان در روز قيامت، شفيع او خواهند بود.

فروع كافي، ج ص 345

اصطلاحات مجازي‌ـ 19

محمدصالح نادري / بسياري از ما ورود تلفن ‌همراه به كشورمان را به ياد داريم. در سال 1372 نخستين سيم‌كارت‌هاي تلفن‌ همراه ميان افراد خاص توزيع شد و مدتي بعد مردم عادي براي نام‌نويسي سيم‌كارت در صف‌هاي طولاني ساعت‌ها منتظر مي‌ماندند. در آن زمان، استقبال مردم براي خريد سيم‌كارت‌ها در شرايطي بود كه تنها برتري تلفن ‌همراه در مقايسه با تلفن‌هاي ثابت، امكان حمل آن با خود بود. در اوايل فروش سيم‌كارت‌ها هيچ خدمات ديگري ارائه نمي‌شد. حتي امكان ارسال پيامك هم با مشكلاتي مواجه بود. شبكه تلفن‌هاي همراه ايران در آن زمان، نسل دوم را تجربه مي‌كرد كه در آن مكالمه و پيامك امكان‌پذير بود. پيش از نسل دوم، نسل‌هاي صفر و اول هم در دنيا معرفي شده بودند. در نسل صفر مكالمات به صورت راديويي انجام مي‌شد و شروع مكالمات سيار بود. در نسل بعد، يعني نسل اول، مكالمات آنالوگ به وجود آمدند. در اين نسل امكان ارسال داده وجود نداشت. تفاوت نسل اول و دوم در اين بود كه نسل دوم مكالمات ديجيتال را ارائه داد و با شروع انتقال داده در بستر تلفن ‌همراه بود. نسل دوم كه GSM هم ناميده مي‌شود، در بسياري از كشورهاي پيشرفته منسوخ شده ‌است. GPRS قابليتي در اين نسل بود كه تقريباً براي نخستين بار اتصال به شبكه جهاني اينترنت را با تلفن ‌همراه امكان‌پذير كرد. اينترنت تلفن ‌همراه در ايران با همين نسل ارائه شد؛ زماني كه شركت ايرانسل به تازگي وارد بازار ايران شده و به دنبال نوآوري و ارائه خدمات جديد بود. نسل دوم تلفن ‌همراه زيربخشي به نام EDGE دارد. اين قابليت كه بعد از GPRS ارائه شده بود، چندين بهينه‌سازي در نحوه انتقال داده ايجاد كرد كه نتيجه آن افزايش سرعت انتقال داده بود. نخستين تلفن‌هاي همراه آيفون با EDGE به بازار معرفي شدند و در ايران اين نوع ارتباط بسيار فراگير بود؛ اما به دليل ضعف در شبكه، سرعت مناسبي نصيب كاربران نمي‌شد. EDGE در واقع تلاشي براي معرفي نسل سوم تلفن‌ همراه بود.

نسل سوم تلفن ‌همراه كه با 3G شناخته مي‌شود، شروع تمركز بيشتر بر انتقال داده بود. مكالمه و ارسال پيامك، ديگر كاربردي معمولي به شمار مي‌‌آمد و محققان دنبال رفع نيازهاي بيشتري با شبكه تلفن‌هاي همراه بودند. اين نياز‌ها، خدمات چند رسانه‌اي در بستر تلفن‌هاي همراه بود. بيشترين سرعت انتقال اطلاعات در اين نسل 380 كيلوبيت بر ثانيه بود. در ايران، اولين بار شركت رايتل اين نسل از تلفن ‌همراه را معرفي كرد. اين شركت كه با شعار نوآوري، چهارمين اپراتور تلفن‌هاي همراه بعد از همراه ‌اول، ايرانسل و تاليا بود كه ارائه خدمات به كاربران را شروع كرده بود، تا سال‌ها انحصار نسل سوم تلفن‌ همراه را در اختيار خود داشت و ديگر شركت‌ها در همان نسل دوم مجبور به ارائه خدمات بودند تا اينكه انحصار شكسته شد و بعد از رايتل، شركت ايرانسل نسل سوم خود را معرفي كرد. نسل سوم زيربخش‌هايي دارد كه با 3.5G، HSPA، HSPA+ و... شناخته مي‌شود. تماس تصويري، ارسال پيام‌هاي تصويري و... قابليت‌هاي چندرسانه‌اي بودند كه اين نسل ارائه داد.

هر نسل از تلفن ‌همراه تقريباً ده سال نسل پيش ‌روست و بعد از آن نسلي جديدتر با امكانات بيشتر معرفي مي‌شود. ده سال بعد از معرفي نسل سوم، نسل چهارم از شبكه ‌تلفن‌هاي همراه در سال 2008 به كاربران معرفي شد. اين نسل كه با 4G شناخته مي‌شود، از پهناي باند بسيار بالايي بهره‌ مي‌برد و به همين دليل تبادل داده با سرعت بسيار بالا و بدون تأخير را امكان‌پذير مي‌كند. امكان تبادل داده در حال حركت با سرعت‌هاي بسيار بالا، برقراري ويدئو كنفرانس‌هاي اينترنتي و... همگي از مزاياي اين نسل است. يكي از زيربخش‌هاي نسل چهارم LTE است كه بايد بر روي كاغذ سرعتي بيشتر از 4G ارائه دهد. بيشترين سرعت نسل چهارم تلفن‌هاي همراه 1 گيگابيت بر ثانيه است. هرچند استاندارد‌هاي نوشته شده فناوري و سرعت‌هاي تعيين شده در هر يك، با آنچه شركت‌هاي سازنده تلفن‌ همراه و اپراتور‌هاي تلفن‌هاي همراه ارائه مي‌دهند بسيار متفاوت است. در واقع چيزي كه نوشته مي‌شود با چيزي كه عمل مي‌شود هميشه تفاوت دارد.

امروزه و تقريباً بعد از ده سال، نسل پنجم شبكه تلفن‌هاي همراه در حال راه‌اندازي و شروع به ارائه خدمات است. با توجه به اينكه تمام نيازهاي يك كاربر معمولي با همان نسل چهارم شبكه‌هاي تلفن‌ همراه رفع مي‌شود؛ ايجاد نسل پنجم چه ضرورتي مي‌تواند داشته باشد؟ در شماره بعدي نسل پنجم شبكه تلفن‌هاي همراه را شرح خواهيم داد.

در تمام كارها مخلص، بي‌ريا، شكيبا، صميمي، صبور و با حلم بود. ناملايمات را كم به زبان مي‌آورد. هيچ وقت احساس غرور نمي‌كرد. به دوستان گفته بود اگر زنده ماندم به خانه خدا خواهم رفت و اگر شهيد شدم نزد خدا مي‌روم. در صحبت‌هايش هميشه مي‌گفت براي پيروزي رزمندگان و سلامتي امام امت دعا كنيد. تابستان‌ها براي خدمت به مردم به شهرستان‌ها مي‌رفت. از جمله در سال 1356 به شهرستان‌هاي دور افتاده اسدآباد همدان عزيمت كرد و يك بار نيز به زاهدان رفت و نظرش هميشه كمك به مستضعفان كشور بود.

به نقل از خانواده شهيد نذيرشركاء

هفتم آبان ماه سال 1336 در شهر كاظمين متولد شد. در خانواده مذهبي پرورش يافت تا اينكه در سال 1350 و در 14 سالگي از سوي رژيم بعثي صدام به همراه خانواده به دليل ايراني‌الاصل بودن به ايران تبعيد شد. تحصيلات خود را تا پايان دوره متوسطه در تهران ادامه داد. در 18 سالگي وارد مجتمع علوم پيراپزشكي در رشته علوم آزمايشگاهي شد و سه سال و نيم بعد فارغ‌التحصيل شد.

پس از اتمام دوران دانشگاه‌ براي خدمت در بندرعباس به نيروي هوايي منتقل شد. در بندرعباس در قسمت سياسي ايدئولوژيك ارتش و سپس در جهاد سازندگي و ستاد نماز جمعه فعاليت‌هاي مؤثري داشت. در پايگاه شكاري بندرعباس، آزمايشگاه اين پايگاه را داير كرد. پيش‌نمازي مسجد پايگاه هم از سوي مسئولان به او سپرده شد. سه ماه مانده به اتمام دوره خدمت وظيفه‌اش، داوطلبانه به جبهه‌هاي حق عليه باطل اعزام شد. در حالي كه مقدمات سفر حج برايش فراهم شده بود، ترجيح داد در جبهه بماند. در مدت حضور در جبهه در لشكر 77 خراسان خدمت كرد و در نهايت در ماه رمضان و در عمليات رمضان 25 تيرماه سال 1361 در 8 كيلومتري خاك دشمن به شهادت مي‌رسد.

سيدمهدي حسيني / انقلاب اسلامي در طول رويدادها و حوادث پيش و پس از پيروزي آن اثبات كرده يك انقلاب «نرم» و «بدون خشونت» بوده و براي اثبات آن دلايل متعددي مي‌توان برشمرد. در اين مختصر به يكي از نمادهاي سياسي اسلام كه در تقويم انقلاب ثبت شده و پس از پيروزي تاكنون همچنان خوش درخشيده اشاره مي‌كنيم و ان ايجاد يك «اجتماع سياسي‌ـ عبادي» در سراسر كشور به نام «نماز جمعه» است كه به طور مستمر برقرار و پايدار بوده و هست. اولين نماز جمعه به امامت مرحوم آيت‌الله طالقاني پنجم مرداد سال 1358 مصادف با سوم ماه مبارك رمضان 1399 ه‌.ق در دانشگاه تهران برگزار شد. پس از اعلام فرمان امام(ره) در نخستين ساعات بامداد آن روز از نقاط مختلف شهر جمعيت انبوه و ميليوني راهي دانشگاه شدند و چهره ديگري از انقلاب اسلامي را به نمايش گذاشتند. با ورود مرحوم طالقاني به جايگاه حال و هوا و شور و هيجان انقلابي همه جا را فرا گرفت. امام جمعه تهران كه از طرف امام(ره) منصوب شده بود، رهنمودهاي امام خميني(ره) را در پيش روي خود داشت كه مرقوم فرموده‌ بود: «توجه بدهند مردم را به مسائل سياسي، به مسائل اجتماعي، نماز جمعه يك اجتماع سياسي، در عين حالي كه عبادت است. در خطبه نماز جمعه بايد مسائل سياسي روز مطرح شود، گرفتاري‌هاي مسلمانان طرح بشود. اجتماع كنيد، نمازهاي جمعه را باشكوه بجا بياوريد.»

مرحوم آيت‌الله طالقاني در اولين نماز جمعه تهران بر اساس رهنمودهاي امام خميني(ره) در خطبه اولش اعلام كرد. «نماز جمعه مظهر كاملي است از وحدت توحيدي ملت مسلمان و در عين حال آگاهي و افشا كردن دسايس دشمنان و مطلع كردن همه مسلمانان به وظايفي كه در مدت يك هفته در پيش دارند.» او در خطبه دوم هم مهم‌ترين مسئله سياسي روز را به بحث گذاشت و آن برگزاري انتخابات مجلس خبرگان به منظور بررسي و تدوين قانون اساسي در تاريخ 12/5/1358 بود. تذكراتي كه آيت‌الله طالقاني در خطبه‌هاي نماز جمعه بيان كردند بسيار مفيد بود و ضريب آگاهي و بصيرت سياسي مردم را افزايش مي‌داد. نكته‌اي كه در اين زمينه اهميت خاصي داشت، اين بود كه گروهك‌هاي سياسي مسلح و بعضاً ضد انقلاب كه در آن روزها براي فريفتن مردم از به‌كار بردن هيچ ترفندي دريغ نمي‌كردند تا انقلاب را به انحراف بكشانند، در موضع انفعالانه‌اي به تبليغات به زعم خودشان حساب شده‌اي دست زدند و شايعات و اكاذيبي را در بين مردم و جوانان نشر دادند؛ اما وقتي نقشه‌هاي‌شان نگرفت، به خشونت دست بردند و ائمه جمعه را هدف گلوله‌ قرار دادند و به شهادت رساندند كه البته نتيجه عكس گرفتند. به راستي نماز جمعه دشمن‌شكن بوده و هست؛ لذا بايد در استمرار و كيفيت خطبه‌هاي آن كوشيد تا بار معنوي اين اجتماع سياسي بيشتر نمايان شود.

اميرحسين ثابتي: «تاج‌زاده» از تعبير انتخابات‌ آزاد استفاده مي‌كند، اما جالب اينجاست كه تنها عنوان سياسي او يك عنوان انتصابي به نام «معاون سياسي وزير كشور» است؛ يعني در همان انتخابات آزاد هم كه بدون نظارت استصوابي (شوراي شهر) شركت كرد، رأي نياورد.

ابوالقاسم طالبي: به شهادت تاريخ، راهزنىِ مسلح دولت انگليس همواره عليه ايران صورت گرفته و اينك با توقف كشتى نفت‌كش ادامه پيدا كرده؛ اما مزدورانى از جنس تقي‌زاده همزمان از خدمات دولت انگليس تعريف و با آستانه‌بوسى سفارت، قلم و هنر به اجنبي مي‌فروشند و كتاب رضاشاه با سند انگليسى به چاپ مي‌‌رسانند.

عليرضا زاكاني: نتانياهو گفته «ايران قصد نابودي اسرائيل با كمك بمب اتم را دارد.» دوران بمب اتم تمام شده و نابودي رژيم جعلي صهيونيستي نيز نيازمند آن نيست. اراده مسلمين براي مبارزه با تروريسم و غده سرطاني ‌اسرائيل(رژيم صهيونيستي) كافي است.

حجت‌الله عبدالملكي: در مدتي كه دبير شوراي اقتصاد صداوسيما بودم، هر وقت خواستيم واقعيت «اقتصاد مذاكراتي» را به مردم بگوييم، برخي مديران سازمان مخالفت كردند، با اين استدلال كه دولت بودجه سازمان را مي‌بندد! بعد از ماجراي «گاندو» حق را به آنها دادم! رهبري فقط رئيس صداوسيما را تعيين مي‌كند، مديريت آن با ديگران است!

عبدالله گنجي: قدرت‌هاي بزرگ براي پيشبرد اهداف با كشور كوچك مذاكره نمي‌كنند؛ بلكه با انگشت اشاره كار خود را پيش مي‌برند. حالا كشور كوچك هيچ، آمريكا هفت دور با يك گروه چريكي (طالبان) مذاكره كرد و فقط شنيد؛ «سريع از افغانستان خارج شو.» تنها بر سر زمان‌بندي خروج به جمع‌بندي نرسيدند.

سيدعباس عراقچي: ما هيچ پهپادي در تنگه‌ هرمز يا هيچ كجاي ديگر از دست نداده‌ايم. نكند ناو آمريكايي به اشتباه پهپاد خودشان را زده است؟!

از دور مي‌بوسم عبايت را

تقديم به رهبر شيعيان نيجريه

 

نسيم از دوردست آورده عطر آشنايت را

دلم را مي‌فرستم تا ببندد زخم‌هايت را

در اين شب‌هاي غربت چون «بلال» و «جون» مي‌تابي

تو صبح روشني، از دور مي‌بوسم عبايت را

به بذل جان چه خوش رفتند فرزندان و يارانت

چه زيبا كرده خون اين جوانان، كربلايت را

تو با «مِنهُم قَضي نَحبَه»، غمِ «مَن يَنتَظِر» داري

بخوان كه تشنه‌ام قرآن و لحن دلربايت را

قنوتم فارغ از تو بعد از اين آمين نمي‌گيرد

فراموشي نخواهد برد از دستم، دعايت را

اگرچه زخم ديدي، اخم هرگز در مرامت نيست

رساندي از پي هر زخم، لبخند رسايت را

خدايت را شناساندي و هر كافر مسلمان شد

مسلمان كن مرا هم تا كه بشناسم خدايت را

در اين شور فراموشي، در اين غوغاي خاموشي

به مردم مي‌رسانم چند بيتي از صدايت را

 

شاعر:ميلاد عرفان‌پور

 

**********************

 

جهان در سكوت است...

تقديم به شيخ ابراهيم زكزاكي

 

تو را مي‌كشند و جهان در سكوت است

زمين در سكوت و زمان در سكوت است

كجا رفت فرياد حق‌خواهي ما

كه شاعر خموش و زبان در سكوت است

صدا، اين صداي قدم‌هاي ملعون

صدا مي‌زند كه امان در سكوت است

خوشا سر در آغوش او جان سپردن

ضرر در نرفتن، زيان در سكوت است

مرا قوت غالب همين شعر تلخ است

شما خوش بمانيد، نان در سكوت است

تو پيش خدا روسفيدي دعا كن

به آنان كه ايمان‌شان در سكوت است!

 

شاعر:فائزه زرافشان

حميدرضا حيدري/ فضاي مجازي و شبكه‌هاي اجتماعي در هفته‌اي كه فضايي داغ و جنجالي داشت.

در حالي كه خبرها نشان مي‌داد رئيس‌جمهور به دليل پخش سريال «گاندو» از تلويزيون بودجه سه ماهه دوم صدا و سيما را منوط به تأييد نمايندگان دولت كرده، هشتگ «صداوسيما» در فضاي مجازي داغ شد. بسياري از كاربران معتقدند، اين نوع تصميم‌گيري براي بودجه يك سازمان عريض و طويلي چون صداوسيما به معناي صفر شدن بودجه آن است. البته بسياري از كاربران اين تصميم دولت را ناراحتي دولتمردان از پخش گاندو عنوان كرده و نوشتند: «گروگيري بودجه صدا و سيما به خاطر گاندو!»

هشتگ «پهپاد» هم به دليل خبري كه از دونالد ترامپ مبني بر سرنگوني پهپاد ايراني به وسيله ناو آمريكايي اعلام كرد، در فضاي مجازي دست به دست شد. خبري كه نيروي دريايي سپاه آن را تكذيب كرد و كاربران بسياري به صحبت‌هاي ترامپ و اصل ماجرا واكنش نشان دادند. يكي از كاربران نوشت: «كي فكرش رو مي‌كرد يه روزي برسه كه رئيس‌جمهور ابرقدرت دنيا، صرفاً با يه خبر تأييد نشده از زدن يكي از پهپاد كوچولوهاي ساخت ايران، براي دنيا شوآف كنه؟ فكرش رو بكنيد كه ترامپ چقدر نياز داشته به انتشار خبر هدف قرار دادن پهپاد ايراني، با ناوهاي هواپيمابرش» برخي هم مدعي هستند ناو آمريكايي به اشتباه پهپاد خودش را هدف قرار داده تا اين موضوع به افتضاحي بزرگ‌تر براي رئيس‌جمهور آمريكا تبديل شود.

پس از آنكه سپاه يك نفت‌كش بريتانيايي را در تنگه هرمز متوقف و آن را به سوي سواحل ايران هدايت كرد، هشتگ «تنبيه ملكه» در فضاي مجازي ايجاد شد. كاربران مختلف اين توقيف نفت‌كش انگليسي را مقابله به مثل در برابر توقيف نفت‌كش ايراني مي‌دانند. يكي از كاربران در اين باره نوشت: «توقيف نفت‌كش انگليسي تو تنگه هرمز توسط سپاه تنبيه ملكه انگليس تو كاخ باكينگهامه؛ دقت كني صداي سيلي سپاه تو تالارهاي كاخ شنيده مي‌شه و اثراتش فردا تو رسانه‌هاي انگليسي ثبت مي‌شه!»

«پاي يه عشق ديگه در ميونه»؛ روايتي است از زندگي شهداي مدافع حرم از زبان همسران‌شان كه «منيژه ميرزايي» به رشته تحرير درآورد. او كتابش را اينگونه معرفي مي‌كند: «... روايت تلخي‌ها و شيريني‌ها، سختي‌ها و خوشي‌ها، انتظار‌ها و وصل‌ها، حمايت‌ها و كنايه‌ها، دردها و در يك كلمه عاشقي و دلدادگي.»

اين كتاب 108 صفحه‌اي در چهار فصل «پاي يه عشق ديگه در ميونه»، «صداي در كه اومد»، «اي كاش اين دور و بر كسي نبود» و «زهرا بچه صبر» تنظيم شده و هر بخش به يكي از مدافعان حرم اختصاص يافته است. نشر «صرير» در هزار نسخه آن را منتشر كرده است.

مذاكره با كاشف جايگاه كليه در قلب

با توجه به ميزان بالاي هوش ترامپ كه گفته است «كليه، جايگاهي بسيار ويژه‌ در قلب دارد»، در صورتي كه دولت و تيم مذاكره‌كننده مجدداً بتوانند با آمريكايي‌ها مذاكره كنند، كدام گزينه محتمل‌تر است؟!

الف‌ـ ترامپ در حالي كه كاملاً به صورت اتفاقي دكتر روحاني را در راهروهاي سازمان ملل مي‌بيند، با تشكر از دكتر روحاني به دليل اين اتفاق خوشايند از ايشان و دولت‌شان مي‌خواهد براي ثابت كردن حسن نيت ايران، به صورت كاملاً داوطلبانه صنعت موشكي را هم مثل صنعت هسته‌اي كنند(مدرن‌سازي منظور است، فكر بد نكنيدها!). بعد در عوض؛ آمريكا مي‌گذارد ايران نفت بفروشد. دولت هم با توجه به شناخت دنيا و معادلات پيچيده آن و كداخدايي آمريكا مي‌پذيرد، بعد كه موقع حساب و كتاب شد ترامپ مي‌گويد اصلاً مگر ايران يك كشور نفت‌خيز است و اول بايد ايران ثابت كند كه نفت دارد.

ب‌ـ دولت اين دفعه ديگر حواسش هست و صنعت موشكي را مثل صنعت هسته‌اي نمي‌كند؛ اما براي نشان دادن حسن نيت خود يك صنعت ديگر را، مثلاً پزشكي، نانو يا فضايي را مثل آن مي‌كنند(دوباره فكر بد نكنيد‌ها، مدرن‌سازي كردن منظور است). بعد از انجام اقدامات برچيدماني ايران، ترامپ يادش مي‌رود اصلاً قول چيست. بعد دولت با توئيتر يا با فشار ايميلي يك فيلسوف به ترامپ معرفي مي‌كند تا يادش بدهد قول چيست و امضا چه‌جوري است.

ج‌ـ دولت ايران اين بار با توجه به بدعهدي آمريكا و ضريب هوشي ترامپ، به قول قديمي‌ها نه چيزي مي‌دهد و نه چيزي مي‌گيرد(حالا كي داده كي گرفته است)، فقط براي نشان دادن حسن نيت، بيست‌ـ سي سال ديگر اقدامات برجامي را ادامه داده و بعد اگر ترامپ يا رؤساي‌جمهور بعدي آمريكا به قول‌هايي كه ترامپ داده عمل نكردند به صورت كاملاً معقولانه در يك فرآيند 200 ساله، هر دو ماه يك بار تعهدات برجامي‌اش را كم مي‌كند. سپس به غربي‌ها تذكر مي‌دهد كه بدقولي كار بسيار ناپسند و دور از اخلاق حرفه‌اي ديپلماتيك است. همچنين تهديد مي‌كند به خاطر اين بدعهدي آمريكا ممكن است به جاي 200 سال، حداكثر 190 سال ديگر در برجام بماند. ترامپ يا دولت وقت آمريكا به خاطر اين تهديد مي‌ترسند و به جاي بدقولي همزمان با پشيماني، همين‌طور گشايش است كه گشوده مي‌گردد!

علي بهمني

نكته: چرا به روباه مكار مي‌گويند؟ از قديم الايام در داستان‌ها و قصه‌ها، روباه‌ها به مكار بودن معروف شده‌ بودند؛ زيرا براي شكار كردن مانند ببرها يا شيرها دنبال شكارشان نمي‌دوند تا آن را بگيرند، بلكه حقه سوار مي‌كنند؛ براي مثال پشت بوته‌ها پنهان مي‌شوند و در فرصت مناسب بيرون مي‌پرند. يا اينكه خودشان را به مردن مي‌زنند تا شكارشان فكر كند با يك روباه بي‌خطر طرف است.

در كشور ما همراه با روباه در عرصه سياست و فرهنگ، همواره اسم انگليس در ذهن تداعي مي‌شود؛ موضوعي كه جك استراو در كتاب خود به آن اشاره و براي مردم كشورش بازگو كرده است. وزير خارجه اسبق انگليس برخي ضرب‌المثل‌هاي جاري ميان مردم ايران مانند «روباه پير استعمار»، «پشت‌ پرده هميشه يك انگليسي هست» يا اينكه «انگليسي‌ها هميشه با پنبه سر مي‌برند» را از نشانه‌هاي بي‌اعتمادي عميق جامعه ايران به دولت انگليس دانسته است.

نظر: در روزهاي اخير، انگليس نفت‌كش ايراني را در جبل‌الطارق به بهانه‌هايي واهي متوقف كرده است؛ اما اصل موضوع ناشي از همكاري اين روباه با گرگ پير در توطئه عليه ايران است. انگليس از يك سو در ايران سفارت‌خانه دارد و همه نخبگان و هنرمندان را به جشن تولد ملكه دعوت مي‌كند و از سوي ديگر با گوش به فرماني آمريكا در دزدي دريايي و حمله به منافع ايران پيشقدم مي‌شود. انگليس مانند روباه همه‌چيز خوار است. اگر گوشت گيرش نيايد از خوردن گياه و علف و ميوه هم ابايي ندارد.

روزها از پس هم و شب‌ها از پي هم مي‌گذرند. فصل‌ها مي‌آيند و به سرعت باد مي‌روند. درختان برافراشته لحظه‌اي لباس سبز بر تن مي‌كنند و لحظه‌اي ديگر رنگ زرد به خود مي‌گيرند. سال‌ها و سده‌هاي بسياري به يك چشم برهم زدن از پي هم مي‌روند. خشت روي خشت چيده مي‌شود مسجدي در دل يك شهر تبلور مي‌يابد؛ مسجدي به رنگ و بوي عاشقان انتظار، مسجدي به وسعت چشم‌هاي منتظر.

آقاجان!

هزار سال درختان روييدند و بادها وزيدند، گل‌ها شكفتند و پژمردند، انسان‌ها چشم به جهان باز كردند و بستند تا زمان حركت كند تا نكند آني بايستد؛ چرا كه مقصد شما بوديد و زمان در حسرت و تلاطم ديدار شما مسجدي ساخت تا صداي عاشقانه اذان‌هاي انتظار از دل اين مسجد باريدن بگيرد و انتظار به آغوش گرفته شود؛ انتظاري كه شاكله آفرينش بود.

مولاي من!

مسجدي بنا كرده‌ايد كه ماجراهاي فراواني را از سر گذرانده؛ گاهي گنبد آبي‌اش نگاه كودكي را برده و خاطره‌اي هميشگي برايش ساخته و زماني هم دل‌ لبريز از غصه و يأس را به خشنودي و اشك شوق مبدل كرده؛ چرا كه در دل اين مسجد شماييد كه فارغ از بد و خوب بودن‌مان صداي‌مان را مي‌شنويد، اشك‌هاي‌مان را مي‌خريد و دل‌هاي غبارآلودمان را بدون ذره‌‌اي منت تطهير مي‌كنيد.

آقاي مهربانم!

در ازدحام روزمره‌گي‌ها يادمان مي‌رود كه اين دل توجه و تطهير مي‌خواهد، غرق در اين روزهاي تكراري فراموش مي‌كنيم دل‌مان حرف‌هايي دارد كه در مأواي خودش زبان باز مي‌كند؛ محلي مانند مسجد جمكران.