«محمود عباس» رئيس تشكيلات خودگردان فلسطين گفت: «ما بعد از رايزنيها تصميم گرفتيم اجراي تمام قراردادهاي امضا شده با اسرائيل[رژيم صهيونيستي] را متوقف كنيم. ما تسليم ديكتهها و تلاشها براي تغيير دادن حقايق موجود به ويژه در قدس اشغالي نخواهيم شد. بدون اينكه ملت فلسطين به حقوق كامل خود برسند، هيچ صلح و امنيتي در منطقه ما و دنيا وجود نخواهد داشت.»
حسن مرادخاني/ تغيير سياستهاي منطقهاي تركيه در چند سال اخير به دنبال كودتاي 2016 تركيه، موجبات نارضايتي آمريكا را فراهم كرده است. تركيه به منزله شريك راهبردي آمريكا در منطقه جنوب غرب آسيا و همپيمان مهم در ناتو، براي آمريكا از اهميت زيادي برخوردار است. از اين رو، تغيير راهبرد منطقهاي تركيه كه در مواردي با راهبردهاي آمريكا همخواني نداشت، فضاي بياعتمادي را بين دو كشور ايجاد كرد. به اين ترتيب، آمريكا براي تنظيم سياستهاي تركيه با اهداف امپرياليستي خود، اقداماتي انجام داده است كه بيشتر شبيه مجازات شريك ناتويي خود است.
با تحويل سامانههاي اسـ 400 به تركيه از سوي روسيه، نه تنها فصل جديدي از روابط ميان تركيه و آمريكا با رهيافت تنبيه شريك ديروز واشنگتن در حال شكلگيري است، بلكه ساختار قدرت ميان روسيه و آمريكا با تحول تازهاي روبهروست كه بيشتر شبيه دوران جنگ سرد است. آمريكا نيز در اين ميان به اقدامات متعددي عليه تركيه دست زده است: 1ـ كاهش ارزش لير تركيه به ويژه پس از بازداشت و محاكمه كشيش آمريكايي به نام «اندرو برانسون» به اتهام جاسوسي در خاك تركيه. 2ـ معرفي و انتصاب «ديويد ساترفيلد» به عنوان سفير جديد آمريكا در تركيه با رزومهاي كاملاً حرفهاي كه نشان از تقويت نيروهاي نفوذي در دل آنكارا دارد. 3ـ قطع همكاري آمريكا با تركيه در پروژه جنگندههاي افـ35 كه تركيه آن را در راستاي منافع خود نميداند. 4ـ تحول در سياست داخلي تركيه با طراحي تشكيل احزاب جديد در برابر قدرت محوري اردوغان.
در نقطه مقابل، روسيه با فروش سامانه اسـ400 به تركيه اهداف عميقتري را دنبال ميكند؛ زيرا تركيه براي روسيه همان كشوري است كه در اواخر دوران جنگ سرد به مثابه سدي در برابر روسيه از سوي آمريكا قرار داشت و عضويت تركيه در ناتو و استقرار سامانه پاتريوت آمريكايي در تركيه در راستاي مقابله با نفوذ روسيه به سمت غرب انجام گرفت. اهداف روسيه را نيز ميتوان به اين صورت دستهبندي كرد:
1ـ گسترش نفوذ خود به سمت غرب: روسيه پس از پايان دوران جنگ سرد، عملاً اقدامات خود در اروپاي شرقي و غرب را بسيار محدود كرده و با مطرح شدن تركيه به عنوان شريك راهبردي آمريكا در منطقه، ديواري در برابر روسيه شكل گرفت. فروش سامانه اسـ400 به تركيه آغازي براي درهم شكستن راهبردهاي آمريكا در برابر نفوذ روسيه خواهد بود.
2ـ اشراف بر تنگههاي داردانل و بسفر: موقعيت جغرافيايي روسيه به گونهاي است كه دسترسي آسان و گستردهاي به آبهاي آزاد ندارد؛ از اين رو، تنگههاي داردانل و بسفر كه در خاك تركيه واقع شدهاند، براي روسيه از اهميت ويژهاي برخوردار هستند.
3ـ توليد سامانه اسـ500 روسي با مشاركت تركيه: تحويل سامانه اسـ400 به تركيه از سوي روسيه را فصل جديدي از رقابتهاي منطقهاي بين آمريكا و روسيه شكل خواهد داد و ساختار قدرت در منطقه را دوباره بازتعريف ميكند. در اين راستا، تركيه به منزله زمين بازي آمريكا و روسيه، با تحريمهاي سختي در حوزههاي اقتصادي، سياسي، نظامي و امنيتي مواجه شده است كه ادامه اين روند ميتواند افزون بر اينكه تركيه را به سمت رقابت فرسايشي آمريكا و روسيه سوق دهد و به اضمحلال تركيه بينجامد؛ بلكه دايره بحران در منطقه جنوب غرب آسيا با چنين رقابت تسليحاتي، يعني حمايت تسليحاتي روسيه از تركيه و آمريكا از يونان و قبرس يونانينشين گسترش يافته و تهديدي براي فرسايش كشورهاي جهان اسلام باشد. اين امر به صورت مستقيم و غير مستقيم بر امنيت ملي جمهوري اسلامي ايران به عنوان همسايه نزديك تركيه تأثيرات فراواني خواهد گذاشت.
سومريه: در حال حاضر ميتوان گفت، جامعه مصر به دو طيف اسلامگرا و مليگرا تقسيم شده است، هر دوي اين طيفها در هر حالتي هر گونه عاديسازي روابط با رژيم صهيونيستي را رد ميكنند. عرصه سياسي و اجتماعي مصر همچنان پذيراي انديشههاي مليگرايانه عبدالناصر و جريانهاي ناصري است كه محور حركت سياسي خود را دشمني با رژيم اشغالگر اراضي فلسطيني تعريف كرده است. در چنين شرايطي، هر گونه اظهار نظر درباره بهبود روابط با اسرائيل يا تعريف از سطح روابط با اين رژيم كه به درستي اشغالگر و غاصب است، اشتباهي استراتژيك و سياسي از جانب هر دولتمرد و سياستمداري محسوب ميشود.
ايزوستيا: در شرايطي كه وخامت اوضاع سياسي و نظامي در منطقه خليجفارس رو به افزايش گذاشته، وزارت امور خارجه روسيه دكتريني در زمينه تأمين امنيت جمعي اين منطقه ارائه كرده است؛ از جمله اقدامات پيشنهادي مسكو، تقويت گفتوگوها بين مقامات سياسي، نظامي و كارشناسان كشورهاي منطقه، هماهنگي در زمينه اجراي رزمايشها و عمليات نظامي و پروازهاي نظامي، دسترسي ناظران به تأسيسات غير محرمانه و آشنايي با تسليحات نظامي طرفين، خودداري از استقرار گروههاي نظامي كشورهاي فرامنطقهاي در خليجفارس و به طور كلي كاهش حضور نظامي خارجي در اين منطقه است.
مليت: تحليلگران سياسي تركيه معتقدند، در حال حاضر، در تركيه هيچ گونه انتخابات و رقابت خاصي در جريان نيست و حزب حاكم به آتش تبليغات داخلي نيازي ندارد و احتمالاً حمله به كردهاي وابسته به پ.ك.ك در شمال سوريه، مابهازا و سود چنداني براي «آكپارتي» نخواهد داشت. در همين حال، در شرايطي كه وزارت خارجه آمريكا از احتمال اعمال تحريم عليه تركيه به دليل خريد سامانه موشكي اس 400 روسي خبر داده، بعيد است در مدت زماني كوتاه، ارتش تركيه به شرق فرات حملهور شود.
بيبيسي: برخي اين گمانه را مطرح ميكنند كه ترامپ براي دستيابي به توافق مطلوب، به دنبال بازتوليد مدل رهبر كرهشمالي در برابر رهبر ايران است. او با افزايش قابل ملاحظه تنش، ناگهان به نتيجهاي كه دلش ميخواست، رسيد و توانست با «كيم جونگ اون» ملاقات و محافل ديپلماتيك را شوكه كند؛ اما ناظراني كه با جمهوري اسلامي و شخصيت [آيتالله] خامنهاي آشنا هستند، اين شبيهسازي را غير واقعبينانه و خوشخيالي توصيف ميكنند.
آبزرور: جان بولتون جنگطلب اعظم دولت ترامپ، انگليس را به دام خطرناكي براي مقابله با ايران كشانده است. مشاور امنيت ملي كاخ سفيد و جنگطلب بدنام دوره حمله به عراق در حال انجام يك مأموريت است. او عمدتاً عامل تقابل آمريكا با ايران به شمار ميآيد. وي خيلي سخت براي مهار ايران تلاش ميكند و برايش كوچكترين اهميتي ندارد كه چه كسي لطمه ميبيند؛ حتي اگر كسي كه آسيب ميبيند متحد نزديك كشورش انگليس باشد.
ديولت: لندن در مناقشه با ايران گزينه چنداني ندارد. انگليس ميخواهد فشار بر تهران را افزايش دهد بدون اينكه خطر تنش بيشتر را ايجاد كند؛ اما ناوگان دريايي انگليس ضعيف بوده و ابزار فشار اقتصادي بر اين كشور هم براي لندن وجود ندارد. دونالد ترامپ هم در اين راستا موضع محتاطانهاي اتخاذ كرده و حالا در اين اوضاع لندن بايد وجهه خود را حفظ كند.
الخليج: در حالي كه وليعهد سعودي به علت بحران مالي حاصل از جنگ يمن، را مالياتها را بر همه منابع درآمدي خود افزايش داده، سياست مزبور مراسم حج را نشانه گرفته و صدها هزار مسلمان را تحت تأثير قرار داده است.
نشنالاينترست: سپاه پاسداران براي ترامپ يك كابوس است و نيروي قدس سپاه يك سد دائمي عليه منافع آمريكا در منطقه است.
سيدهرضوان كريمي/ در 13 تير ماه، انگليسيها با همكاري دولت جبلالطارق نفتكش ايراني حامل نفت خام را با ادعاي دور زدن تحريمهاي اتحاديه اروپا عليه سوريه توقيف ميكنند. اين در حالي است كه تحريمهاي اتحاديه اروپا تنها به خود اتحاديه مربوط ميشود و شوراي امنيت سازمان ملل متحد آن را براي حل و فصل مسائل بينالمللي به رسميت نميشناسد.
پس از توقيف نفتكش ايراني در جبلالطارق، فدراسيون روسيه به واسطه وزارت امور خارجه، مجلس سنا و ديگر ديپلماتهايش مواضع خود را واضح و شفاف در زمينه اين اقدام انگليس بيان كردند.
وزرات خارجه روسيه طي بيانيهاي اين اقدام انگليسيها را در تضاد با ادعاي تلاش براي حفظ برجام و نگه داشتن ايران در توافق هستهاي خواند و در ادامه بيانيه خود پس از اين اتفاق بيان داشت: «اين اقدام با يك برنامه از پيش طراحي شده صورت پذيرفته است و با توجه به پايان مهلت 60 روزه اول و شروع روزشمار دوم براي كاهش تعهدات برجامي از سوي ايران، اين قبيل اقدامات نه تنها سبب بهبود و خروج از تنشهاي موجود در منطقه و موضوع برجام نميشود؛ بلكه تنشها را افزايش داده و اوضاع را از آنچه كه هست، پيچيدهتر ميكند.»
در ادامه اين موضعگيريها از سوي روسها، «ماريا زاخاروا» سخنگوي وزارت خارجه روسيه بيان داشت، توقيف اين نفتكش را محكوم ميكنيم و آن را اقدامي در جهت تشديد اوضاع حول ايران و سوريه ميدانيم و از انگليس ميخواهيم به اين ماجراجويي دريايي پايان دهد.
پس از گذشت تنها پنج روز از اين اقدام، يعني در 28 تير ماه، كشتي ديگري از كشور انگليس اين بار با پرچم خود انگليس به دليل رعايت نكردن قوانين و مقررات بينالمللي دريايي و بنا به درخواست سازمان بنادر و دريانوردي جمهوري اسلامي به دست نيروي دريايي سپاه پاسداران توقيف شد.
رئيس كميسيون امور بينالملل مجلس سناي روسيه در واكنش به اين اقدام، اعلام كرد: «انگليس مطابق يك تفكر اشتباه از ديگر كشورها انتظار ندارد كه مانند خودشان با آنها رفتار كند؛ اما در هر صورت اين گونه اقدامات سبب افزايش تنش در منطقه ميشود.»
«سرگئي ريابكوف» معاون وزير خارجه روسيه نيز گفت: «استدلال ايران در حمايت از اقدام خود، قانعكنندهتر از اظهارات مبهم قوانين اتحاديه اروپاست كه مقامات محلي جبلالطارق و لندن اعلام كردهاند. آنچه درباره محموله نفت ايران اتفاق افتاد و در ارتباط با تصميمگيريهاي جبلالطارق، دزدي دريايي بوده و هيچ دليلي براي توقيف تانكر كشور ثالث وجود نداشته است.»
روسها برخلاف رفتارهاي گذشته خود از سياست «يكي به ميخ يكي به نعل» فاصله گرفتهاند و مواضع خود را در زمينه اشتراكاتشان با جمهوري اسلامي محكمتر از گذشته بيان ميكنند؛ اما اين تأييد اين مطلب نيست كه آنها به دنبال تأمين منافع ايران هستند؛ بلكه اين موضوع را تأييد ميكند كه آنها به نقش تعيينكنندگي جمهوري اسلامي ايران در آرامش يا بيثباتي منطقه و لزوم همكاري با ايران رسيدهاند.
در موضوعي مانند برجام، روسها با استفاده از قدرت دستگاه ديپلماسي به دنبال ايفاي نقش تعيينكنندگي خود براي حفظ برجام بودهاند و گاهي خود را در مقام يك ميانجي در اين تعاملات معرفي كردهاند. در موضوع اخير يعني تقابل دريايي ايران و انگليس نيز مقامات روسيه با ارسال پيامهاي غير مستقيم به غربيها به ويژه لندننشينان اين موضوع را بيان كرده است كه براي كاهش تنشهاي موجود در منطقه حاضر است نقش ميانجيگري را بازي كند تا از اين طريق خود را بازيگري مهم در حل و فصل تنشهاي منطقه نشان دهد.
محسن الهيخواه/ بوريس جانسون 55 ساله، روزنامهنگار، سياستمدار و تاريخنگار انگليسي ملقب به ترامپ بريتانيا (به دليل شباهت ظاهري و ادبيات مضحك و غيررسمي) اجداد پدري و مادري با تركيبي از مليتهاي گوناگون انگليسي، سوئيسي، فرانسوي، آلماني و تركيهاي دارد. وي فرزند استنلي و نوه عثمان كمال (ويلفرد جانسون) و نتيجه علي كمال بيگ، سياستمدار و روزنامهنگار ترك دوران عثماني است. پس از خيانت علي كمال، آخرين وزير داخلي عثماني به تركهاي جوان و حمايتهايش از تحتالحمايگي تركيه از سوي متفقين، علي كمال بيگ به دست مردم كشته شد و از آن زمان به بعد فرزند او عثمان، كه مادري انگليسي و سوئيسي داشت، با تغيير نام و نام خانوادگي خود، راه غرب را طي كرد و با پشت كردن به اصالت خانوادگي، گرايش غربگرايانه را در خانواده خود تداوم بخشيد. نوه پسري او، بوريس جانسون نيز از آنجا كه در نيويورك متولد شد، داراي شهروندي مضاعف ايالات متحده و بريتانيا بود. او كه بارها از قوانين مالياتي آمريكا شكايت كرده بود، در نهايت در سال 2016 ميلادي، رسماً از تابعيت آمريكايي خود صرفنظر كرد.
وي از نظر عملكرد سياسي در انگليس در كنار حرفه روزنامهنگاري، شهرداري لندن و نمايندگي مجلس انگليس را نيز در كارنامه خود دارد. جانسون از ژوئيه 2016 وزير خارجه كابينه «ترزا مي» شد؛ اما دو سال بعد به دليل اختلاف با وي بر سر چگونگي خروج از اتحاديه اروپا از سمتش استعفا داد و نظر حاميان خروج انگليس از اتحاديه اروپا را به خود جلب كرد تا با حمايت آنان به كرسي نخستوزيري دست يابد.
مطالعه سرگذشت سياسي او در چند سال اخير نشاندهنده گرايشهاي ضد اتحاديه اروپا و نزديكي به آمريكا و همراهي با سياستهاي ترامپ است. تحليل محتواي نخستين سخنراني او پس از نخستوزيري و حملات پيدرپي عليه «جرمي كوربين» رهبر حزب كارگر، همراه با اتهاماتي از قبيل نزديكي او به شبكه پرس تي وي جمهوري اسلامي ايران، نشاندهنده مسيري روشنتر و نه متفاوتتر بريتانيا در سياست خارجي اين كشور است. شايد در نگاه اول بسياري از تحليلگران سياسي با انتخاب بوريس، تغيير سياست خارجي انگليس در قبال برجام و ديگر مسائل بينالمللي را پيشبيني ميكنند؛ اما به نظر ميرسد، انتخاب شخصيتي شبيه ترامپ در سياست خارجي اين كشور بيش از آنكه باز گشاينده مسيري جديد در سياست خارجي انگليس باشد، روشنگر و شفاف كننده عملكرد روابط خارجي اين كشور است.
حزب محافظهكار انگليس با اين انتخاب كمك كرد تا پنهانكاريها و مخفيكاريهاي سياستهاي خبيثانه انگليس كه همواره خود را در سايه وزارت خارجه آمريكا نگه ميداشت براي افكار عمومي و بسياري از دولتمردان كشورهاي مختلف؛ به ويژه در مورد جمهوري اسلامي ايران آشكارتر شود.
به نظر ميرسد جمهوري اسلامي ايران با ظهور ترامپ جديد در بريتانيا به دو صورت ميتواند برنده تحولات بينالمللي در قبال برجام و جنگ نفتكشها شود. از يك سو افكار عمومي و مسئولان سياسي، متوجه همدستي و اتحاد آمريكا و انگليس عليه ايران ميشوند و از سوي ديگر اتحاديه اروپاي بدون انگليس بايد هرچه زودتر تكليف خود را با برجام و ايران روشنتر كند. اروپا يا وادار به همراهي با آمريكا و انگليس ميشود و در اين فرايند ماهيت اصلي و استقلال جويانه خود را انكار ميكند، يا اينكه با تغيير رفتار در سياست خارجي در تقابل با آنها قرار ميگيرد. در واقع همهچيز با انتخاب بوريس يا سياه است يا سفيد. در تقابل با اين شخصيتهاي سياسي، رنگ خاكستري وجود ندارد كه اتحاديه اروپا بخواهد با آن نقشآفريني كند؛ بنابراين جمهوري اسلامي ايران حداقل در حوزه تبليغات رسانهاي و تلاشهاي ديپلماتيكي مسير راحتتري را پيش روي خود مجسم ميداند. در اين ميان ديگر به مستندسازي و تحليل سياست خارجي انگليس نيازي نيست، بلكه مانند چند سال اخير در آمريكا، كافي است رسانههاي داخلي و خارجي سخنرانيها و رفتارهاي بوريس جانسون را مستقيم و به صورت زنده براي مردم نمايش دهند.
محمد مرادي/ به تازگي اعلام شد پس از موافقت پادشاه عربستان با استقرار نظاميان آمريكايي در اين كشور، وزير دفاع آمريكا مجوز اعزام 500 نظامي و تجهيزات اين كشور به عربستان را صادر كرده است. پنتاگون در اين باره تصريح كرده است؛ طي هماهنگي با عربستان استقرار نيرو و تجهيزات براي تضمين امنيت ناشي از تهديدات به وجود آمده، انجام خواهد شد. به گزارش شبكه تلويزيوني «الجزيره» ارتش آمريكا استقرار صدها سرباز، جنگنده و سامانههاي موشكي در پايگاه «شاهزاده سلطان» در نزديكي رياض را پس از موافقت پادشاه سعودي با استقبال از نيروهاي آمريكايي در عربستان آغاز كرده است؛ اما هدف از اعزام نظاميان آمريكايي به عربستان چيست؟
نيروهاي آمريكايي براي نخستين بار در دهه 90 ميلادي و به دنبال حمله صدام به كويت وارد عربستان شدند. نظاميان آمريكايي در سال 2003 نيز از عربستان خارج شدند. با گذشت 16 سال، اكنون بار ديگر نظاميان آمريكايي با موافقت ملك سلمان به عربستان باز ميگردند. در نگاه اول اينگونه برداشت ميشود كه آمريكا در راستاي افزايش تنش با ايران اين نظاميان را به عربستان اعزام كرده است. بر اين اساس آمريكا سعي دارد پايگاههاي خود را در كشورهاي عربي با هدف تقويت آمادگي در هرگونه تقابل احتمالي با ايران مجهزتر كند. از سوي ديگر، عربستان طي سه سال اخير نشان داده كه نه تنها از وقوع درگيري ميان تهران و واشنگتن استقبال ميكند، بلكه حتي عامل «تحريك» آمريكا براي درگيري با تهران نيز بوده است. با اين حال، اقدامات دفاعي يك ماه اخير جمهوري اسلامي ايران از جمله سرنگوني پهپاد آمريكايي و توقيف نفتكش انگليسي موجب هراس عربستان از توانمندي نظامي ايران شده است. رياض ميداند كه صرف خريد تجهيزات مدرن از كشورهاي غربي به ويژه آمريكا نميتواند تضمين كننده امنيت باشد؛ از اين رو بار ديگر به آمريكا براي تضمين امنيت خود روي آورده است.
دليل ديگري كه به نظر ميرسد بيشتر با واقعيت همخواني دارد، مربوط به جنگ يمن است. عربستان پس از گذشت 50 ماه به اهداف خود در يمن نرسيده است؛ بنابراين اعزام نظاميان آمريكايي به اين كشور ميتواند با هدف رويارويي با انصارالله باشد. روزنامه فرامنطقهاي «رأياليوم» در تحليلي در اين باره نوشته است «بر اساس توافقنامهاي مشترك، آمريكا صدها سرباز آمريكايي را به عربستان اعزام ميكند تا در دفاع و ثبات در منطقه مشاركت كنند؛ ولي احتمالاً عامل اصلي اين استقرار، نظارت آمريكاييها بر رويارويي با انصارالله است.»
تصميم امارات براي كاهش تدريجي نيروها در يمن سبب تنهايي و هراس عربستان شده كه اين مسئله هم هزينه جنگ را براي عربستان افزايش خواهد داد و هم اين كشور را يك قدم به شكست قطعي و تسليم شدن نزديكتر خواهد كرد. بر اين اساس عربستان سعي دارد با درخواست از وارد شدن آمريكا به رياض به نوعي از نظر رواني خلأ ناشي از خروج امارات از يمن را جبران كند.
در مجموع ميتوان گفت بسيار بعيد است آمريكا نظاميانش را با هدف تقابل با ايران در هرگونه جنگ احتمالي به عربستان اعزام كرده باشد؛ زيرا در درجه اول ساقط كردن پهپاد فوق مدرن آمريكايي از سوي ايران و توقيف نفتكش انگليس نشان داد ايران در اوج آمادگي نظامي و امنيتي قرار دارد و ترامپ نميخواهد در آستانه انتخابات رياستجمهوري 2020 آمريكا وارد چالش و نبردي مبهم شود. علاوه بر اين، شمار اين نظاميان نشان ميدهد كه هدف اصلي از اعزام نظاميان آمريكايي به عربستان، احتمالاً رويارويي با انصارالله است نه ايران؛ به ويژه كه برخي از رسانهها افشا كردهاند برخلاف آنچه ابتدا اعلام شده اين اعزام نه با موافقت ملكسلمان بلكه با درخواست پادشاه سعودي انجام خواهد شد؛ البته اين جابهجايي تنها جنبه نمايشي و رواني داشته و نميتواند در معادلات نبرد در يمن تأثيرگذار باشد.