آيت‌الله «عبدالكريم حق‌شناس» مي‌گويد: «در آن اوايل كه براي تحصيل علوم ديني به محضر استاد رسيده بودم، روزي به ايشان عرض كردم: اين دايي بنده هيچ توجهي به بنده ندارد‌ـ مرحوم دايي بنده خيلي متمكن بود‌. فرمود: اين توقع، شعبه‌اي است از محبت دنيا كه در قلب تو رسوخ كرده، زودزود بايد اين را از قلبت خارج كني، دايي كدام است!؟ بايد بگويي خدا»

محمدرضا قضايي/هفتم ذي‌حجه سالروز شهادت امام محمدباقر(ع) پنجمين امام شيعيان است كه با طراحي و نقشه «هشام بن عبدالملك مروان» مسموم شد و به شهادت رسيد. «كليني» به سند صحيح از زراره روايت مي‌كند كه روزي امام محمد باقر فرمودند: «در خواب ديدم بر سر كوهي ايستاده‌ام و مردم به طرف من مي‌آمدند و گرداگرد من جمع شدند. ناگهان كوه بلند شد و مردم از اطراف آن فرو مي‌ريختند. اين اتفاق پنج مرتبه افتاد و جمعيت كمي بر روي كوه باقي ماندند.» امام(ع) تعبير اين خواب را شهادتشان پس از پنج روز اعلام كردند. اين تعبير محقق شد و امام باقر(ع) پس از پنج روز به شهادت رسيدند.

امام محمدباقر(ع) كه شاگردان بسياري تربيت فرمود و خدمات فراواني به علوم اسلامي داشت، بر آگاهي دادن به مردم و از بين بردن جهل در جامعه تأكيد داشت. ايشان سرمنشأ هر گمراهي را جهل مي‌دانستند؛ به ويژه جهل و گمراهي افرادي كه امور سياسي، اقتصادي و فرهنگي جامعه را در دست دارند. يكي از نكاتي كه ايشان بر آن اصرار داشتند، سپردن كارهاي اقتصادي جامعه به افراد صالح و متقي بود. امام محمد باقر(ع) مي‌فرمايند: «صلاح، عزت و سلامت دين و مؤمنان به اين است كه اموال جامعه به كسي سپرده شود كه حقوق را رعايت و آن را در مصارف بايسته هزينه كند. فساد دين و اهل ديانت از آنجا پديد مي‌آيد كه منابع مالي و اقتصادي جامعه در اختيار كسي قرار گيرد كه به عدل و حق رفتار نكند و آن را در مصارف لازم به كار نگيرد». همان‌طور كه در اين حديث مي‌بينيم، امام سرمنشأ فساد دين و اهلش را نا‌عدالتي و ضعف مديريتي مسئولان اقتصادي در تقسيم ثروت در جامعه مي‌دانند. به عبارت ديگر، وقتي مسئول فاسدي ثروت غيرشرعي توليد كند و اسباب حرام شدن نان مردم را فراهم آورد، هم دين و هم اهل دين  را فاسد مي‌كند.

مهدي دنگچي/ فتح فاو در عمليات والفجر 8 براي جهانيان باوركردني نبود. عبور از اروند و مقابله با دشمن كه در سنگرهاي مطمئن به انتظار نشسته است، باورپذير نبود؛ به همين دليل پس از فتح فاو رسانه‌هاي بيگانه به نفع رژيم صدام تبليغات واهي را آغاز و از همه خبرنگاران براي بازديد از فاو و منطقه عملياتي والفجر 8 دعوت كردند اما اين حضور همزمان شد با استفاده از سلاح‌هاي شيميايي از سوي رژيم بعث عليه رزمندگان اسلام و تمام تبليغات دشمن نقش بر آب شد و خبرنگاران در بهمن ماه سال 1364 از نزديك شاهد فتح شهر فاو به دست رزمندگان اسلام بودند.

ساخت پل بعثت و سدهاي خاكي بر روي بهمن‌شير از توانمندي‌هاي بسيار بالاي مهندسي جنگ حكايت دارد كه رزمندگان اسلام دوشادوش برادران جهاد سازندگي به طور شبانه‌روزي كارهاي مهندسي را انجام مي‌دادند. افزون بر پل بعثت، ساخت پل‌هاي خيبري و دبه‌اي براي حمل‌ونقل وسايل و تردد رزمندگان از كارهاي قابل توجه مهندسي جنگ بود.

در اين عمليات، 800 كيلومترمربع از زمين‌هاي دشمن آزاد شد و بيش از 5 هزار نفر از نيروهاي آن كشته و زخمي و نزديك به 3 هزار نفر به اسارت درآمدند. انهدام وسايل و تجهيزات دشمن در اين عمليات قابل ملاحظه بود.

به دنبال تحولات جديد و تغيير توازن به سود ايران شوراي امنيت سازمان ملل در سوم اسفند ماه 1364 به تهيه پيش‌نويس و صدور يك بيانيه مهم اقدام كرد؛ اگرچه اين پيش‌نويس با مخالفت آمريكا و فرانسه روبه‌رو شد اما پيروزي‌هاي به دست آمده در عمليات والفجر 8 و نيز اقدامات ديپلماتيك جمهوري اسلامي ايران سبب شد شوراي امنيت در پيش‌نويس اوليه قطعنامه بعدي، گامي به سوي خواست‌هاي بحق ايران بردارد.

نگاهي به دوران سياه حكمراني قاجاريه

گروه تاريخ/ دوران حكومت قاجار يكي از نكبت‌بارترين دوراني است كه سرمايه‌هاي يك كشور به تاراج رفت و سرنوشت يك ملت براي ده‌ها سال در اختيار افراد بي‌لياقتي قرار گرفت كه حداقل صلاحيت براي حكمراني را نداشتند. تصميم‌هاي ناصواب و تدابير خائنانه آنها هزينه‌هاي گزافي براي مردم به دنبال داشت و يكي از مهم‌ترين عوامل عقب‌ماندگي كشور بود.

مسئله مسافرت شاهان قاجار به اروپا يكي از موضوعات پرمناقشه اين دوران است كه با سفر ناصرالدين شاه آغاز مي‌شود. اين سفرها نتيجه‌اي جز هزينه‌ بالا و تحميل امتيازات و قراردادهاي ننگين براي كشور نداشت و سبب نفوذ هرچه بيشتر بيگانگان به كشور شد.

قاجاريان چنان شيفته غرب شده بودند كه پس از نخستين سفر، سوداي سفر بعدي در ذهن‌شان خلجان مي‌كرد. سفرهاي پرهزينه‌اي كه تكرار آن بدين سادگي نبود و تنها با هزينه‌هاي گزاف ممكن بود؛ در حالي كه اوضاع اسف بار حكومت و خزانه خالي، امكان تكرار آن را به سادگي نمي‌داد. شاه و اطرافيانش توانايي درك  پيشرفت اروپا را نداشتند و در سفرهاي خود، تنها به مظاهر تمدن غربي توجه مي‌كردند و اين سفرها با آن همه هزينه‌ گزاف، ثمره‌اي براي كشور نداشت و تنها چند نمونه‌ پيش ‌پا افتاده از فناوري غربي وارد كشور شد. از نظر اصلاحات سياسي و اقتصادي، نه تنها اين سفرها منجر به باز شدن افكار شاهان قاجاري نشد، بلكه برعكس سبب شد تا شاهان در مقابل اصلاحات موضع بگيرند.

 

ناصر دين در فرنگ!

ناصرالدين‌شاه سه بار به اروپا رفت. نخستين سفر خارجي وي در سال 1290ه.ق و به دعوت امپراتور اتريش، «فرانسوا ژوزف اول»، براي بازديد از نمايشگاه بين‌المللي «وينه» صورت گرفت. در اين سفر ناصرالدين‌شاه به همراه جمعي از شاهزادگان، درباريان و ميرزا حسين‌خان سپه‌سالار از راه روسيه به اروپا رفت. سفر اول چهارمين پادشاه سلسله قاجار به فرنگ پنج ماه و نه روز طول كشيد، از شهرها و كشورهاي قفقاز، تفليس، روسيه، آلمان، انگلستان، فرانسه، ايتاليا، اتريش و تركيه (عثماني) ديدن كرد. در سفر دوم به سال 1295 ه‍. ق كه چهار ماه و چند روز طول كشيد از شهرهاي قفقاز، ‌ايروان، تفليس و كشورهاي روسيه، لهستان، اتريش، آلمان و فرانسه ديدار كرد. سفر سوم و آخرين سفرش به اروپا در سال 1306 ه‍‌.ق به مدت شش ماه و دوازده روز طول كشيد و او از شهرها و كشورهاي ايروان، تفليس، مسكو، آلمان، بلژيك، فرانسه، انگلستان و اتريش ديدار كرد.

آغاز سفرهاي ناصرالدين‌شاه دلايل گوناگوني داشت. تلاش برخي اطرافيان وي براي اصلاحات كشور سبب شد تا آنان به فكر بيفتند شاه را با پيشرفت غربي آشنا كنند؛ براي مثال يكي از ابتكارات مشيرالدوله براي همسو كردن شاه با اصلاحات وي، سفر شاه به فرنگ بود.

خود كشورهاي غربي نيز درصدد بودند تا با سفر شاه به كشورهاي‌شان، هم تمدن و پيشرفت خود را به رخ وي بكشند و هم از اين موقعيت براي گرفتن امتيازات بيشتر استفاده كنند. همچنين نبايد از انگيزه‌ شخصي و خوش‌گذراني شاه هم صرف نظر كرد. اما ناصرالدين كه حس كنجكاوي كودكانه نسبت به اروپا داشت دليل سفر خود را اين‌گونه بيان مي‌كند: «هدف از مسافرت به اروپا براي بهبود و تدارك و مسائل ترقي قشون، از قبيل اسلحه و مهمات و مشاق و غيره است و اكنون در آينده، بهبود وضع قشون را بر ذمه خود لازم و حتم مي‌شمارد.» اما حاصل چنين نشد!

ناصرالدين شاه در تمام اين سفرها به تفريح و خوشگذراني، بازديد مراكز ديدني و سيرك، باغ‌وحش، شركت در مجالس رقص و موسيقي و لهو و لعب، تماس با مقامات بلندپايه كشورهاي ميزبان، تماس با رهبران گروه‌هاي يهودي و امضاي پيمان‌هاي واگذاري امتيازات اقتصادي سرگرم بود.

 

سفر به بهانه درمان بيماري

مظفرالدين‌شاه نيز راه پدر را در پيش گرفت و به بهانه درمان بيماري، سفر به اروپا را در دستور كار قرار داد؛ در حالي كه خزانه خالي‌اش مهم‌ترين مشكل پيش روي وي بود مظفرالدين شاه اين مشكل را از طريق اعطاي امتياز به بيگانگان رفع مي‌كرد! براي نمونه هنوز مدت زيادي از سفر اولش به فرنگ نگذشته بود كه مظفرالدين‌شاه بار ديگر در عين ورشكستگي مالي كشور، بيماري خود را بهانه كرد و سفر دوم خود را كه در حقيقت براي گردش و سياحت در اروپا بود، آغاز كرد. اين بار نيز امين‌السلطان براي ‌تأمين هزينه سفر شاه از بانك استقراضي روس مبلغ ده ميليون منات طلا وام گرفت و امتياز راه‌آهن جلفا به قزوين را نيز به روسيه واگذار كرد.

مظفرالدين‌شاه به همراه ا‌تابك اعظم، حكيم‌الملك، موثق‌الدوله، اسحاق‌ميرزا، احتشام‌السلطنه و چند تن از رجال و درباريان و خدمتكاران راهي سفر شد و از طريق بندر انزلي به بادكوبه و از آنجا به اتريش رسيد. شاه براي اينكه مانند سفر گذشته خود از آب و هواي كوهستاني شهر «كارلسباد» براي مداواي خويش استفاده كند، مدتي را در آن شهر سپري كرد و سپس روانه اتريش شد. به هنگام اقامت در آن كشور طي مذاكراتي با مقامات كشوري مقداري وسايل توپ‌سازي از كارخانه «شرنبل» اتريش خريداري كرد. سپس به ايتاليا و آلمان رفت و در آن كشورها مورد استقبال مقامات دولتي قرار گرفت. پس از عبور از كشور بلژيك به توصيه پزشكان براي نوشيدن آب معدني عازم شهر كنتركسويل شد و مدتي را به استراحت و گردش گذراند. سپس اين گروه وارد انگلستان شدند و پس از يك هفته براي بازگشت به ايران از طريق اتريش و روسيه به شهرهاي قفقاز، بادكوبه به آستارا و بندرانزلي وارد شدند. شاه بار ديگر اين سفر را تقريباً با مسيري مشابه در سال 1323 ه‍. ق تكرار كرد.

 

شوق كودكانه به سفر!

احمدشاه نيز مانند پدر و پدربزرگ خود، به اروپا سفر كرد؛ هرچند برخلاف شاهان پيشين سفر آخرش بدون بازگشت بود. وي در 13 سالگي به سلطنت رسيد و شايد به همين منظور علاقه زيادي به سلطنت پرماجراي ايران نداشت. در واقع هم به دليل سنت سفر به اروپا كه در دوران پدرانش ايجاد شده بود و هم به دليل جواني، آرزوي رفتن به اروپا را داشت و اقامت در آنجا را بر كاخ‌نشيني در ايران ترجيح مي‏داد.

به دليل همين بي‌تفاوتي به اداره امور و البته بي‌كفايتي هنگامي كه او در سفر سوم خود به سر مي‌برد، رضاخان در 13 اسفند 1299 توانست بر اوضاع تسلط يابد و در نهايت به موجب مصوبه‌اي كه در آبان 1304 در مجلس شوراي ملي تصويب شد، شاه جوان را از كار بركنار شد؛ به موجب اين مصوبه احمدشاه كه مقارن كودتاي رضاخان در اروپا به سر مي‌برد از سلطنت خلع و برادر و ولي‌عهد او محمدحسن ميرزا نيز به شكل موهن و تحقير‌آميزي از ايران خارج شد. احمد شاه سه سال پس از خلع شدن از مقام سلطنت در 32 سالگي در يكي از بيمارستان‌هاي پاريس درگذشت. جنازه او طبق وصيتش به عراق انتقال يافت و در كربلا نزد مقبره پدرش به خاك سپرده شد. از مقامات دولتي ايران هيچ يك در مراسم تشييع جنازه او شركت نكردند.

ثبات قدم در راه حق-19

سيدحسين خاتمي‌خوانساري/ از جمله اعمالي كه سبب تقويت ايمان ما مي‌شود، «تدبر در آيات الهي» و «تدبر در قرآن» است. امام صادق(ع)  هنگامي كه اسرار خلقت را براي مفضل بازگو كرد، از او خواست تا در اين اسرار پنهان و آشكار تدبر كند و عبرت بگيرد. آنچه انسان را به توحيد حقيقي مي‌رساند و اعتقادش را  به خداوند بيشتر مي‌كند، تدبر در آيات و نشانه‌هايي است كه در عالم وجود دارد. در قرآن كريم حدود 80 بار به مشاهده و تدبر در آيات الهي و عبرت‌اندوزي دستور داده شده است؛ اما اين تدبر و تأمل را در قالب‌هاي متعدد معرفي مي‌كند كه به تعدادي از آنها اشاره مي‌شود.

شناخت و عبرت از عظمت خدا و مخلوقات: «آيا ندانسته‌اند كه چگونه خدا مخلوقات را مى‌آفريند سپس آنان را باز خواهد گرداند، يقيناً اين بر خدا آسان است.» (عنكبوت/ 19) «آيا با تأمل به آسمان بالاى سرشان ننگريستند كه چگونه آن را بنا كرده و بياراستيم و آن را هيچ شكاف نيست؟» (نوح/ 15) «آيا با تأمل به شتر نمى‌نگرند كه چگونه آفريده شده؟ و به آسمان كه چگونه بر افراشته شده؟ و به كوه‌ها كه چگونه در جاى خود نصب شده؟ و به زمين كه چگونه گسترده شده؟» (غاشيه/ 20ـ 17)

شناخت و عبرت از رفتار و عمل گذشتگان: الف‌ـ مؤمنان: «آيا به كسانى كه خود را به پاكى مى‌ستايند، ننگريستى؟» (نساء/ 49) «پس با تأمل بنگر سرانجام بيم داده‌شدگان چگونه بود؟» (صافات/ 73)؛ ب‌ـ كافران: «در نتيجه از آنان انتقام گرفتيم پس با تأمل بنگر سرانجام تكذيب‌كنندگان چگونه بود» (زخرف/ 25)؛ «بنگر كه چگونه بر خدا دروغ مى‌بندند و همين گناهى آشكار را بس است...» (نساء/ 50)؛ «و آنها را در حالى كه باطن‌شان به الهى بودن آن معجزات يقين داشت، ستمكارانه و برترى‌جويانه انكار كردند پس با تأمل بنگر كه سرانجام مفسدان چگونه بود؟!» (نمل/ 14)

شناخت و عبرت از اقوام گذشته: «آيا خبر كسانى كه پيش از شما بودند: قوم نوح و عاد و ثمود و آنان كه بعد از ايشان بودند، به شما نرسيده است؟» (ابراهيم/ 9)

قرآن از رسول گرامي اسلام(ص) مي‌خواهد اين آيات را براي هدايت و ايمان انسان‌ها متذكر شود. «پس، اين حقايق را به مردم تذكر بده، وظيفة تو تنها تذكر دادن و آگاه ساختن آنهاست.» (غاشيه/ 21)

اين حالت تذكر براي همه انسان‌ها صادق است و همه بايد با مشاهده جهان و جهانيان به خود تذكر دهند و شناخت پيدا كنند. حتي خداوند براي مشاهده جهان نيز دستور داده، در زمين جست‌وجو كنيد و عبرت بگيريد: «بگو در زمين بگرديد پس با تأمل بنگريد كه سرانجام گنهكاران چگونه بود؟» (نمل/ 69) حضرت ابراهيم نيز به مشاهده پرداخت و وقتي در درون خود خدا را پيدا كرد از او طلب استمداد و ياري نمود و به قوم خود اطمينان داد، خدا او را ياري مي‌كند: «و جز آن خدايى كه مرا آفريده و البته مرا هدايت خواهد كرد نمى‌پرستم»(زخرف/ 27)

كسي كه نگاهش به محيط اطراف دقيق است، از آن براي رسيدن به خدا و تقويت ايمان استفاده مي‌كند. مؤمن با مشاهده عالم خدا را مشاهده مي‌كند، «اَينَما تُوَلّوا فَثَمَّ وَجهُ اللهِ» به هر طرف كه رو كنيد، وجه الهي آنجاست. (بقره/ 115). همچنين حضرت اميرالمؤمنين(ع) مي‌فرمايند: به هيچ چيز نظر نينداختم مگر آنكه خدا را پيش از آن، پس از آن، همراه آن و درون آن مشاهده كردم.(عين‌اليقين 1/49).

در شماره گذشته به نقش يهوديان در شكل‌گيري و گسترش استعمار در قرن‌هاي شانزدهم و هفدهم اشاره شد و گفتيم ابزارها و اطلاعاتي كه راه را براي سفر دريايي كريستف كلمب آماده كرده بود، از سوي يهوديان تأمين شده بود. بودجه‌اي هم كه براي اين سفر لازم بود، از منابع يهودي فراهم شد.

نقش يهوديان در سفرهاي پرتغالي‌ها با محوريت «واسكودوگاما» نيز قابل مشاهده است. آنها در دربار «مانوئل» پادشاه ماجراجو و آغازگر نقش استعماري پرتغال و بنيانگذار امپراتوري جهاني پرتغال نقش كليدي داشتند. پيوند اليگارشي يهودي با دربار پرتغال به آغاز تأسيس اين دولت در سده دوازدهم ميلادي مي‌رسد. در سده‌هاي چهاردهم و پانزدهم خاندان «ناوارو» از متنفذترين خاندان‏‌هاي يهودي پرتغال بودند و اين نفوذ روندي رو به افزايش داشت.

پيش از اعزام گاما به هند، پادشاه پرتغال با «آبراهام زاكوتو» مشورت كرد و منجم يهودي پيشگويي كرد كه موفقيت‌هاي بزرگ نصيب پرتغال خواهد شد و بخش بزرگي از هند به تملك او درخواهد آمد. براي فهم بهتر اين داستان، مي‌توان به اثر ماندگار دكتر عبدالله شهبازي با عنوان «زرسالاران يهودي و پارسي، استعمار بريتانيا و ايران» كه در پنج جلد منتشر شده، مراجعه كرد. شهبازي كه مطالعاتش بر مبناي تحقيقات «ورنر سومبارت» است، اعتقاد دارد: «در تمامي دوران غارتگري ماوراء بحار، زرسالاران يهودي و اليگارشي اروپا به سان اندامي واحد عمل مي‌كردند. تهاجم به ماوراء بحار، پيدايش و شكوفايي اقتصاد پلانت‌كاري و تجارت جهاني برده، از آغاز تا پايان، با نام زرسالاران يهودي آميخته است. برخي از اينان رسماً يهودي‌اند و بسياري نوكيش(مارانو). پنهان شدن پلانتوكراسي سده‌هاي هفدهم و هجدهم در زير پوشش نوكيشي مسيحي (يهوديت مخفي)، پژوهش درباره سهم واقعي يهوديان را در اين فرايند دشوار مي‌سازد. مع‌هذا، داده‌هاي تاريخي چنان گوياست كه ترديدي در جايگاه مهم ايشان بر جاي نمي‌گذارد.»

در سده‌هاي شانزدهم تا هجدهم به تدريج سيماي اقتصادي جامعه اروپا دگرگون شد؛ نيازهاي جديد مصرفي سر برآورد و به تبع آن بازارهاي جديد و گسترده براي «كالاهاي ماوراء بحار» پديدار شد.

يكي از مهم‌ترين تخصّص‌هاي يهوديان، كه مولود سرشت جهان‌وطني و چند‌فرهنگي ايشان و به‏‌ ويژه پيشينه زيست‌شان در دنياي اسلامي است، يافتن كالاهاي جديد، ايجاد نياز به مصرف آن در توده‌هاي مردم و سپس چنگ‌اندازي بر تجارت آن بود. اين مسئله عامل مهمي در تكوين تمدّن جديد غرب است و تا به امروز نيروي محرّكه اقتصاد غرب به ‌‏شمار مي‌رود.

اين تكاپو در دو شاخه جريان داشت: اول، كالاهاي ارزان‌قيمت، ولي داراي بازار انبوه و دوّم، كالاهايي با بازارهاي محدود؛ ولي گران‌قيمت و پرسود. نوع اول، شامل كالاهايي مي‌شد كه مصرف عمومي داشت؛ مانند شكر، تنباكو و قهوه و نوع دوّم، كالاهايي بود كه مصرف محدود و مشتريان خاصّ داشت؛ مانند جواهرات و سنگ‌هاي قيمتي.

مورّخان دانشگاه عبري «اورشليم» اين مضمون را به شكل زير بيان داشته‌اند: «وجه مشخّصه تجارت يهودي تلاش براي توسعه تجارت از طريق تبليغ [بازاريابي] و متمركز ساختن تكاپوي تجاري خود بر روي دو نوع كاملاً متمايز از كالاها بود: كالاهاي تجملاتي [لوكس] از يك سو و كالاهاي مورد مصرف انبوه توده مردم از سوي ديگر. در برخي موارد، يهوديان نقش مهمي در توزيع انواع جديد كالا از منابع جديد ايفا نمودند.»

يهوديان در «كشف» يا متداول كردن مصرف انبوه كالاهايي چون قهوه، تنباكو و شكر در اروپا جايگاه برجسته‌اي داشتند. شكر، تنباكو، قهوه، زعفران و بسياري از كالاهاي ديگر كه در سده‌هاي شانزدهم و هفدهم ميلادي به اروپا راه يافتند به نياز اصلي زندگي مردم اين قارّه بدل شدند. كاشت و تجارت آن نيز به طور عمده يا در انحصار يهوديان بود يا آنان سهم مهمّي در اين زمينه داشتند.

تأمين تقاضاي انبوه به تنباكو، شكر، پنبه و كالاهايي از اين قماش و انباشته كردن بازار مصرف رو به افزايش آن، پلانت‌ها و اقتصاد پلانت‌كاري و به تبع آن تجارت جهاني برده را گسترش داد و در اين فرايند بود كه طبقه جديد اشرافيت پلانت‌كار (پلانتوكراسي) ظهور كرد و به ثروت‌هاي انبوه دست يافت.