واشنگتن در این خصوص رژیم صهیونیستی را ترغیب به پنهان نگه داشتن فعالیتهای هستهایاش کرده و این رژیم هم با توجه به این حمایتها، تا سالهای اخیر سیاست پنهانکاری در این باره در پیش گرفته بود. برخی دیپلماتهای ارشد پیشین آمریکا میگویند دولت آمریکا با سیاست اسرائیل در مورد حفظ ابهام درباره توان هستهای خود که از اوایل دهه 1950 به آن دست یافته، موافق است. در واقع این خطمشی، بازدارندگی راهبردی به اسرائیل میدهد. اگر این رژیم توان و فعالیت هستهای خود را از همان ابتدا علنی میکرد با همسایگان خود مانند سوریه و مصر مشکلاتی پیدا میکرد. اسرائیل سالها داشتن تسلیحات هستهای را انکار کرده بود، اما این در حالی است که حتی برخی تحلیلگران آمریکایی نیز اذعان میکردند که اسرائیل زرادخانهای از موشکهای کوتاهبرد و میانبرد با توانمندی هستهای دارد که میتواند از هواپیما یا کشتی شلیک شود. در عین حال اسرائیلیها میکوشند انحصار داشتن فناوری هستهای را به هر قیمتی برای خود فراهم کنند و در این راه از تهدید دیگران و حتی عملی ساختن آن دریغ نمیورزند. اصولاً یک رژیم جعلی با هویت نامعلوم و ساختار اشغالگرانه، به چنین تجهیزات و حمایتهای گسترده و انباشت انواع سلاحهای کشتار جمعی به منظور حفظ موجودیت نامشروع خود نیاز دارد.
علاوه بر این، اسرائیل از شبکه تبلیغاتی منسجم و گستردهای برخوردار است که ضمن اینکه تحرکات این رژیم برای افزایش توان ضربتی آن از طریق دسترسی به سلاحهای کشتارجمعی را کماهمیت جلوه میدهند، به تبلیغات پر سر و صدا و هیاهوی جنجالبرانگیز علیه سایر کشورها میپردازند تا برای هر اقدام، هرچند محدود و کماهمیت برای تقویت بنیه دفاعی خود، به هزینههای سنگین مادی و معنوی پرداخته و حتی آنان را از پیگیری چنین برنامههایی منصرف نمایند. در این میان، مواضع دوگانه هیأت حاکم آمریکا در قبال روند فزاینده گسترش بحرانها در خاورمیانه از هر جهت تعجببرانگیز بوده و نشاندهنده دیدگاه کمعمق، سطحی و طرفدارانه دولتمردان آمریکا است. آنان با این ادعا که اقدامات اسرائیل در چارچوب دکترین <دفاع از خود> انجام میگیرد، تدابیر گستردهای برای جلوگیری از مجهز شدن کشورهای منطقه به سلاحهای پیشرفته و یا حتی فناوری صلحآمیز هستهای در پیش گرفتهاند وبا اعمال محرومیتها، بهرهگیری از سازمان ملل و وارد کردن انواع اتهامات در مورد نقض حقوق بشر و غیره، میکوشند اسرائیل را به قدرت برتر و مسلط در خاورمیانه مبدل سازند. مثال بارز در این خصوص فعالیتهای صلحآمیز هستهای ایران است که اگرچه بارها بازرسان آژانس بینالمللی انرژی اتمی بر عدم انحراف آن تائید کردهاند، اما آمریکا و اسرائیل، شورای امنیت سازمان ملل را تحت فشار قرار دادهاند که همین امر تاکنون منجر به صدور دو قطعنامه علیه ایران از سوی این شورا شده است.
این در حالی است که رژیم صهیونیستی بیش از 200 کلاهک هستهای در اختیار دارد و برخلاف ایران، حتی عضویت در پیمان منع گسترش هستهای را هم نپذیرفته است. از دلایل اصلی موفقیت اسرائیل در برنامههای هستهای، میتوان به کمک و تساهل قدرتها در پیدایش و تداوم این برنامهها اشاره کرد. بمبهای اتمی این رژیم بین 200 تا 400 عدد تخمین زده شده است ضمن آنکه رژیم صهیونیستی، پلوتونیوم لازم برای ساخت 200 بمب هستهای جدید را نیز در اختیار دارد. در واقع آمریکا با تحت فشار قرار دادن کشورها و حمایت از اسرائیل، روند غیرشفاف هستهای این رژیم و توسعه زرادخانه هستهای آن را تسهیل کرده است. توان هستهای اسرائیل ضمن اینکه توازن استراتژیک را به نفع خود در منطقه خاورمیانه رقم میزند، باعث تامین منافع آمریکا در منطقه نیز میشود. بهرغم پایان دوران دوقطبی و نبود خطر شوروی، حضور اسرائیل در قلب کشورهای عربی و اسلامی، میتواند ضمن کنترل این کشورها، منافع غرب به ویژه آمریکا را تامین کند.
بعد از امضای موافقتنامههای صلح با اردن و مصر و قرارداد اسلو با فلسطینیها و کاسته شدن از خطر تهدید هجوم گسترده اعراب (به زعم صهیونیستها)، کشورهای ایران و سوریه در صف اول تهدیدات امنیتی اسرائیل قرار دارند. اسرائیل میخواهد تنها قدرت هستهای در خاورمیانه باقی بماند و برای رسیدن به این هدف با حمایت آمریکا، از هیچ کوششی دریغ نمیکند. حمله به تاسیسات هستهای عراق در سال 1981 و تهدید حمله به نیروگاه اتمی بوشهر در ایران از این منظر قابل توجیه است. ذکر این نکته ضروری است که ایران به دلیل نزدیک به سه دهه مقاومت در مقابل آمریکا و پیشرفت در دانش هستهای و تواناییهای بالقوه و بالفعل خود، یک قدرت منطقه ای به حساب میآید.