محمد ملکزاده
در 25 اکتبر 1983 زمانی که دونالد ریگان در کاخ سفید حضور داشت، تفنگداران آمریکایی کشور کوچک گرانادا را هدف حمله قرار دادند. کشتار خونینی که سربازان ایالات متحده در این کشور کوچک به راه انداختند، به حدی گسترده و فجیع بود که تا مدتها خبرنگاران اجازه ورود به این کشور را نداشتند. گرانادا چنان کوچک و ضعیف است که در سال 1984 حتی بودجهای برای اعزام ورزشکاران خود به شهر لسآنجلس -بهمنظور شرکت در بازیهای المپیک- در اختیار نداشت و تعدادی از شرکتهای مختلف با کمکهای مالی به این کشور، هزینه سفر ورزشکاران آن را به لسآنجلس فراهم ساختند! با این وصف، ایالات متحده با تجهیزات پیشرفته، این مردم فقیر و ضعیف را هدف حملات هوایی و زمینی قرار داد!
دولت ریگان این اقدام را در پوشش «ضرورت حفظ امنیت اتباع آمریکا» توجیه و اعلام کرد که گرانادا «قربانی توسعهطلبیهای کوبا و شوروی» شده است! این حملات گسترده یک ابرقدرت به یکی از ضعیفترین کشورهای جهان در حالی انجام شد که تعداد کل شهروندان آمریکایی که در گرانادا به سر میبردند از چند صدتن فراتر نمیرفت و آنها نیز عمدتاً در دانشکده پزشکی سنت جورج تحصیل میکردند و موردی برای در خطرافتادن امنیت آنان مشاهده نشده بود. بنابراین واقعیت چیز دیگری بود و آن اینکه ایالات متحده از زمان رویکارآمدن حکومت سوسیالیست «موریس بیشاپ» در سال 1979، توطئه علیه دولت گرانادا را آغاز کرده بود. سردمداران نظام لیبرال دموکراسی حق خود میدانند هر دولت غیرهمسو را اینگونه مورد حمله قرار دهند و در امور داخلی آن مداخله نمایند. ریگان با خودداری از شناسایی رژیم بیشاپ و قطع کمکهای ایالات متحده به گرانادا تلاش کرد که این کشور را در جهان منزوی کند.
در اکتبر 1983 یک جناح چپگرای افراطی متمایل به شوروی سابق، حکومت موریس بیشاپ را ساقط کرد و در این جزیره حکومت نظامی برقرار ساخت. البته آمریکا درحالی این حمله را آغاز کرد که تحولات گرانادا برای دولتمردان شوروی (سابق) چندان جذابیتی نداشت و آنان احساس میکردند که این جزیره کوچک نمیتواند پایگاهی مناسب برای تهدید ایالات متحده بهحساب آید. در چنین شرایطی واشنگتن با آسودگی خاطر به قدرتنمایی در این جزیره کوچک پرداخت تا هم در افکار عمومی بر شکست خود در ویتنام سرپوش گذارد و هم دولتهای حامی شوروی (سابق) نظیر کوبا را تهدید نموده باشد و بالاخره عامل دیگر این حمله، میلیاردها دلار سرمایهگذاری در حال رکودی بود که از زمان روی کارآمدن ریگان در صنایع نظامی آن کشور صورت گرفته و همچنان بدون مصرف مانده بود در سپیده دم 25 اکتبر 1983 یک ناو هواپیمابر 79 هزارتنی بههمراه دو ناو دیگر با 1900 سرنشین از تفنگداران آمریکایی در قالب عملیات «خشم ناگهانی» حمله به گرانادا را آغاز کردند. ظرف مدت چند روز تعداد نظامیان آمریکایی به 7000 نفر افزایش یافت و پس از یک هفته قتل عام و کشتار توانستند رژیم کمونیستی گرانادا سرنگون سازند.(1)
ریگان پیروزمندانه و مغرورانه از نتایج حمله به چنین هدف کوچک و ضعیفی، اعلام کرد: گرانادا مستعمره کمونیستها شده بود و داشت به قلعهای نظامی برای صدور ترور و سستکردن دموکراسی مبدل میگردید و ما به موقع برای نجات دموکراسی به آنجا رفتیم(!2) با این حال در 28 اکتبر آن سال قطعنامه بدون اثری با 11 را‡ی مثبت، یک رای منفی و سه را‡ی ممتنع در شورای امنیت به تصویب رسید که به موجب آن دخالت نظامی آمریکا در گرانادا با عنوان نقض آشکار حقوق بینالملل و زیرپاگذاشتن استقلال و تمامیت ارضی یک کشور، مورد نکوهش قرار گرفت!
رونالد ریگان در واکنش به این اقدامات نمایشی و بدون ضمانت اجرایی، اظهار کرد: صد کشور در سازمان ملل هستند که تقریباً درباره هر کاری که به ما مربوط میشود مخالفت میکنند ولی این کارشان به هیچوجه برنامه صبحانه مرا به هم نمیزند(!3)
این نوع واکنشها از سوی حاکمان نظام لیبرال دموکراسی در غرب به هیچوجه دور از انتظار نیست؛ زیرا آنان برای پیشبرد اهداف غیرانسانی و نامشروع خود نه به گسترش مخالفتها و نارضایتیها اهمیتی میدهند و نه به قتلعام و کشتار انسانهای بیدفاع و جالب آنکه این همه در قالب شعار حقوق بشر و دموکراسی هم انجام میشود. توجه به یک واقعه در خلال حمله واشنگتن به گرانادا خالی از لطف نیست:
در ایامی که ریگان حمله به گرانادا را آغاز کرده بود و مردم آن کشور ضعیف و فقیر را قتل عام مینمود، خبری در رسانههای سراسری غرب بهویژه ایالات متحده انتشار یافت که تا چند هفته در صدر اخبار قرار داشت. این خبر بسیار مهم مربوط به گیرافتادن سه وال در آبهای یخزده آلاسکا بود! ریگان از طریق تماس مستقیم تلفنی، شخصاً عملیات نجات این سه وال را پیگیری میکرد و با مسؤولان آلاسکا برای کسب اطلاع از وضعیت آن حیوانات دریایی در تماس بود! نجابت این والها 5 میلیون و هشتصد هزار دلار هزینه داشت! تمام وسایل و تجهیزات آتشنشانی منطقه برای نجات والها بسیج شده بودند؛ بهگونهای که وقتی خانهای در آن حومه طعمه حریق شد، بهدلیل حاضر نبودن مأموران آتشنشانی و تجهیزات لازم اعضای آن خانه از جمله سه کودک خردسال زندهزنده در آتش سوختند؛ ولی اینها اهمیتی نداشت. مهم، نجات سه وال دریایی بود که تا چند هفته شبکههایی مانند «انبیسی» و «سیانان» آن را پوشش میدادند و در اذهان انسانهای سادهدل چنین القا میکردند که نظام لیبرال دموکراسی حتی برای نجات حیوانات هم اهمیت قائل است و میلیونها دلار هزینه میکند!