وسایل ارتباط جمعی
در جهان امروز، وسایل ارتباط جمعی، روزنامه، رادیو، تلویزیون، و سینما با انتقال اطلاعات و معلومات جدید و مبادله افکار و عقاید عمومی در راه پیشرفت فرهنگ و تمدن بشری نقش بزرگی بر عهده گرفته اند، به طوری که بسیاری از اندیشمندان، عصر کنونی زندگی انسان را "عصر ارتباطات " نام گذاشته اند. فراوانی جمعیت، تمرکز گروه های وسیع انسانی در شهرهای بزرگ، شرایط خاص تمدن صنعتی و پیچیدگی وضع زندگی اجتماعی، وابستگی ها و همبستگی های ملی و بین المللی، ناامنی ها و بحران ها، تحول نظام سیاسی و اجتماعی، دگرگونی مبانی فرهنگی، ترک سنت های قدیمی و مخصوصاً بیداری وجدان اجتماعی، همه از جمله عواملی هستند که روز به روز نیاز انسان به آگاهی از تمام حوادث و وقایع جاری محیط زندگی را بیشتر می کنند؛ تا جایی که پیشرفت وسایل ارتباط جمعی و توسعه اقتصادی و اجتماعی و تحکیم مبانی دموکراسی و تفاهم بین المللی، لازم و ملزوم یکدیگر شده اند.(22) بدون تردید انسان معاصر را تنها با آموزش نظری در مدارس نمی توان به عنوان یک فرد کاملاً آگاه وارد صحنه زندگی کرد، بلکه باید به موازات آموزش مدرسه ای، از طریق وسایل ارتباط جمعی، اخبار و اطلاعات محیط زندگی و افکار و عقاید و رفتارهای عمومی را نیز در اختیار او گذاشت.
رسانه ها در جهان امروز حقایقی هستند که به دلیل ماهیت خود در بسیاری از سطوح سیاسی و اجتماعی تأثیرگذارند. در جوامع مدرن، رسانه ها از مهم ترین ابزارهای کنترل اجتماعی تلقی می شوند(23) و از این نظر می توانند به شدت در موضوع ثبات سیاسی – اجتماعی دخالت کنند. روزنامه ها از چنان اهمیتی برخوردارند که چون سرود ملی، پرچم، واحد پول و تصویر رئیس کشور سمبول هویت کشور محسوب می شوند. پراودا، لوموند، تایمز، نیویورک تایمز و سایر روزنامه ها در دکه روزنامه فروش ها در نوع خود یک سازمان ملل محسوب می شوند.(24)
اهمیت روزافزون رسانه ها در سازوکار تحولات اجتماعی – سیاسی از ماهیت این ابزار ناشی می شود، زیرا اطلاعات در جهان معاصر از منابع قدرت قلمداد می شوند. امروزه نقش اطلاعات در سازوکارهای تصمیم گیری از اهمیت بالایی برخوردار است و همین نقطه تلاقی "رسانه " و "قدرت " را شکل می دهد. جایگاه ابزار رسانه مخصوصاً در طلیعه قرنی که اطلاعات به مثابه منبع اولیه و مهم قدرت مطرح می باشد، از حساسیت بالایی برخوردار است. همزادی رسانه و اطلاعات و تلاقی این مفاهیم با قدرت و نقش مستقیم و غیر مستقیم رسانه در شکل دهی به هنجارهای اجتماعی، عمومی و ارزش های فردی، معادله مهم و تازه ای را در جهان معاصر رقم می زند که نتیجه آن به طور قطع در امنیت ملی کلیه واحدهای سیاسی تأثیرگذار است. اگر در برداشتی وسیع، امنیت را پویایی و پایداری ارزش ها و هنجارها در اشکال انتزاعی و انضمامی آن بدانیم، با توجه به تأثیر مستقیم و غیرمستقیم اطلاعات و تأثیر پنهان و آشکار رسانه در شکل دهی و تحول ارزش ها و هنجارها، به راحتی می توان از آثار ناشی از تولد رسانه های تازه بر امنیت ملی سخن گفت. این ارتباط در صورتی که در چارچوب الگویی خاص به تعریف درآید، پویایی و بالندگی هر دو عامل یعنی رسانه و امنیت را در پی خواهد آورد.
مهم ترین ویژگی رسانههای جمعی، "نهادی بودن " آنها است؛ به این معنا که پیام درون یک نظام منسجم ارتباطی و با هدف اثرگذاری بر آگاهیهای مخاطب، تهیه و ارسال میشود. بایستی به این نکته توجه کرد که پیام مورد نظر یک وسیله ارتباط جمعی با چه هدفی و با توجه به چه نوع رسالت و مأموریتی مطرح شده است.
در هر یک از رسانهها مجموعهای از کارکردهای قابل تصور است که "هارولد لاسول " در تحقیقات خود در سال 1967 سه کارکرد عمده برای رسانهها برشمرد:(25)
1) نظارت بر محیط: به معنی جمعآوری و توزیع اطلاعات در مورد رویدادهای محیط اطراف، هم در داخل و هم در خارج یک جامعه خاص و این امر تا اندازهای، نظیر آن چیزی است که عموماً به مثابه اداره و هدایت اخبار مورد نظر قرار میگیرد.
2) همبستگی بخشی از جامعه در واکنش به محیط: همبستگی در اینجا شامل تفسیر اطلاعات مربوط به محیط و توصیه در مورد نحوه رفتار در واکنش به این رویدادها است. این فعالیت تا حدودی به عنوان ویرایش یا تبلیغ سیاسی شناخته میشود.
3) انتقال میراث اجتماعی از نسلی به نسل دیگر: لاسول میگوید انتقال فرهنگ معطوف منتقل کردن اطلاعات، ارزش ها و هنجارهای اجتماعی از نسلی به نسل دیگر یا از اعضای یک گروه به تازه واردهای آن گروه است. این امر عموماً به مثابه فعالیت آموزشی شناخته میشود.
دیپلماسی رسانه ای
"دیپلماسی رسانهای "(26) به صورت عام به معنای بکارگیری رسانهها برای تکمیل و ارتقای سیاست خارجی است. "راما پراساد " محقق امریکایی آن را به عنوان نقشی که رسانهها در فعالیت های دیپلماتیک میان کشورها بازی میکنند، تعریف کرده است. برای تشریح دیپلماسی رسانهای از واژههای خاصی مانند دیپلماسی روزنامهای، دیپلماسی رادیو و تلویزیون، دیپلماسی ماهوارهای و دیپلماسی اینترنتی(27) نیز استفاده میشود.(28)
دیپلماسی رسانهای در سیاست خارجی هر کشور به دو صورت تحقق مییابد:
1ـ به شکل مدیریت سازمان های دیپلماتیک رسمی کشور؛
2ـ به صورت خودجوش و در راستای سیاست های کلان کشورها.
در شیوه اول، دولت ها یا اقدام به تأسیس رسانههای ویژه دیپلماسی میکنند و یا اینکه رسانههای موجود را به انجام اقداماتی در راستای سیاست های خارجی خود موظف میکنند. تأسیس رادیوهای برونمرزی مانند VOA و BBC از نوع اول است و در نوع دوم با سانسور خبرها، محدودکردن خبرنگاران و غیره در حوزههای خارجی به منویات خود دست مییابند. بانی هدایت رسانهها در امر دیپلماسی کشور آمریکا در زمان جنگ جهانی اول "ودرو ویلسون "، رئیسجمهور وقت بود که در هنگام ورود به جنگ، کمیتهای به نام "کمیته کریل " را برای هماهنگی بین وزارتخانه های دفاع و امور خارجه با مطبوعات وقت تأسیس کرد. البته اوج دیپلماسی رسانهای مربوط به پس از جنگ جهانی دوم است ولی ریشه تاریخی آن به جنگ جهانی اول بازمیگردد. یادآوری این نکته لازم است که در این شیوه، برنامهریزی دستگاه حاکمه برای هماهنگی تمامی بخش ها با رسانهها ضروری است و در صورت عدم برنامهریزی، شکست آن قطعی خواهد بود.
شیوه دوم همگامی و همراهی رسانهها با اهداف و سیاست های خارجی کشور متبوعشان است. در این شیوه هرچند که رسانهها دستورات خاصی از طرف حکومت دریافت نمیکنند ولی به علت بلوغ و همچنین مسئولیتپذیری حرفهای در جهت سیاست های کلان نظام خود در سطح جهان عمل میکنند و چون مستقل از دولت و حاکمیت هستند، تأثیرگذاری آنها بیشتر است.
تأثیر دیپلماسی رسانه ای در ایجاد عملیات روانی از بعد خارجی
رسانه ها یکی از مهم ترین ابزارها برای اعمال جنگ روانی چه در زمان صلح و چه در زمان جنگ به شمار می روند؛ جنگ روانی هم یکی از مهم ترین راهکارهای امروزی برای تأثیرگذاری بر امنیت ملی یک کشور می باشد.
هدف از دیپلماسی رسانهای در عملیات روانی فراملی، ایجاد تنفر و دشمنی نسبت به حاکمیت کشور هدف، اعمال فشارهای سیاسی، فرهنگی و نظامی از سوی کشورهای دیگر علیه کشور هدف، ایجاد رغبت و علاقه در مخاطبان کشور هدف نسبت به کشور کارگزار و مشروعیتبخشی و توجیه اعمال و رفتار کارگزاران عملیات روانی یا دیپلماسی رسانهای است.
برای دسترسی به این اهداف، رسانهها مهمترین ابزار این عرصه به شمار میروند. نخستین حوزه دیپلماسی رسانهای برخلاف انتظار، کشور مبدأ است. به این مفهوم که کارگزار عملیات روانی در مرحله اول باید افکار عمومی کشور خود را همراه و همگام سازد تا بتواند در عملیات پیشبینی شده موفق باشد؛ آمریکا در مبارزه علیه عراق در یک فرایند زمانی سعی کرد افکار عمومی آمریکائیان را با حمله به عراق موافق سازد.
در مورد کشوری که آماج عملیات روانی رسانه ای قرار می گیرد باید عنوان کرد که این عملیات در دو بخش تلاش می کند تا امنیت ملی یک کشور را تحت تأثیر قرار دهد: حاکمیت و افکار عمومی شهروندان.
کارگزاران عملیات روانی در مورد شهروندان کشور آماج، چند هدف میتوانند داشته باشند:
1- بد بین ساختن آنها نسبت به حاکمیت
2- بالا بردن توقعات آنها نسبت به حاکمیت
3- ایجاد بحران های ساختگی (آجیتاسیون یا شورشگری)
4- ترویج فرهنگ هایی که مغایر منویات حاکمیت است
5- منجی نشان دادن خود.(29)
برای دستیابی به این اهداف از رادیو، ماهواره و اینترنت بیشترین استفاده را می نمایند. برای مثال جنگ روانی که رادیو صدای آمریکا در مورد ایران به راه انداخته، قابل توجه می باشد و کاملاً در راستای سیاست های آمریکا است.
عملیات روانی در مورد حاکمیت یک کشور حساس تر و مشکل تر است چون حاکمیت ها به نسبت شهروندان و دیگر زمینه ها از اطلاعات و آگاهی بیشتری برخوردار هستند و کمتر با شیوههای معمول تحت تأثیر قرار میگیرند. لذا کارگزاران عملیات روانی برای این نشانگاه ها از تمهیدات و ترفندهای پیچیدهتری بهره میگیرند. نخستین ترفند، تولید و انتشار اطلاعات کذب و تحریف شده است. در صورتی که حاکمیت این اطلاعات را باور کند باعث ایجاد تصویری غلط از واقعیت و طبعاً برنامهریزی های غیرمنطقی در راستای آن خواهد شد. دومین شیوه در دیپلماسی رسانهای ارسال ایمیل های مخصوص برای مسئولان است که دو خاصیت دارد: نخست، با تهدید و تطمیع باعث دودلی و کمکاری مسئولان میشوند و دوم، حاکمیت را نسبت به مسئولان خود بدگمان و ظنین میسازند، لذا اعتماد و اطمینان در حاکمیت نسبت به یکدیگر متزلزل می شود و این جو سازمانی، کارایی حاکمیت را به حداقل کاهش میدهد.
سومین تمهید استفاده از رسانههای بینالمللی است، به این نحو که با انتشار اخبار کذب و تحریف شده از کشور هدف در سطح جهان، حاکمیت آن به چالش کشیده میشود و به این ترتیب حاکمیت مربوطه، انرژی فراوانی را برای رفع این گونه شبهات در سطح فراملی صرف میکند. برای مثال در قضیه مسئله هسته ای ایران، رسانه های غرب تلاش وسیعی کردند تا با استفاده از دیپلماسی رسانه ای، انحراف هسته ای ایران را به افکار عمومی جهانی بقبولانند و همچنین این عمل باعث شد تا بخش زیادی از تفکر در سیاست خارجی ایران صرف حل و فصل مسئله هسته ای و همچنین درگیر این موضوع شود.
به طور کلی باید گفت هر کشوری که از امکانات و تجهیزات رسانهای قوی و برنامهریزی کارآمدی برخوردار باشد در امر عملیات روانی فراملی نیز نسبت به کشور فاقد این دو مؤلفه، موفقتر است و توان اجرای ایده ها، اهداف و برنامه های خود را دارد.
تأثیر رسانه ها بر امنیت ملی در بعد داخلی
1- تغییر و تحول خواست های شهروندی
رسانه ها می توانند به شیوه های گوناگون با ایجاد تغییرات در گستره و یا اولویت خواست های شهروندی، نقش تعدیلی یا شتاب دهنده ایفا نمایند. رسانه ها با اجرای کارویژه هایی همچون بررسی و نقد، تحقیق و تفحص و یا اطلاع رسانی مناسب می توانند تصورات تازه ای را از زندگی و سیاست نزد خود ایجاد کنند که دولت ها را موظف به برآورده سازی آنها می نماید. بدیهی است در صورت کاستی نظام سیاسی برای همراهی با این جریان، شکاف بین خواست ها و کارویژه ها بیشتر می شود و ثبات سیاسی و امنیت ملی به مخاطره می افتد.(30)
رسانه ها می توانند با نظارت مؤثر خود بر امور و رفتارهای سیاسی در کشور، نقش تعدیلی خود را با تحدید و یا حتی کاهش میزان خواست های مختلف شهروندان به نمایش گذارند، بدین ترتیب که می توانند توقعات را با بیان واقعیات تعدیل نمایند. بدیهی است کاهش یا حفظ سطح خواست ها در جامعه می تواند شکاف بین خواست ها و کارویژه ها را کم سازد و یا حداقل از تعمیق آنها مانع گردد.(31) رسانه های بین المللی در گزارش های تحلیلی خود برای تأثیرگذاری بر مخاطب همزمان با پیوند زدن موضوعات مختلف می کوشند با بهره گیری از شیوه های القای غیرمستقیم، موضوع و نهاد مورد نظر خود را به عنوان الگو به مخاطب معرفی کنند.
به عنوان مثال، رادیوهای آمریکا با معرفی و تبلیغ الگوهای مطلوب خود (مانند معرفی هنرپیشه های هالیودی، خوانندگان لس آنجلسی و افرادی که پس از انقلاب از ایران مهاجرت کرده اند و مصاحبه های پی در پی با آنها) درصددند زمینه همانندسازی نوجوانان و جوانان ایرانی با این الگوها را میسر سازند.
2- تغییر و تحول در کارویژه های دولتی
رسانه ها با نظارتی که بر عملکرد دولتمردان، نهادهای دولتی و بررسی و نقد آثار ناشی از آن دارند، می توانند تأثیرهایی مشابه آنچه برای خواست های شهروندی گفته شد، در حوزه کارویژه های دولتی داشته باشند. رسانه ها می توانند با بیان کاستی ها و ضعف های مدیران اجرایی و نقد سیاست های به اجرا درآمده، ترتیبی در پیش گیرند تا برنامه های دولتی متناسب با روند خواست های موجود در جامعه گردند. کم و زیاد شدن وزارتخانه ها، اداره ها، نهادها و بنیادها و یا تغییر در سیاست های کلان دولتی در زمینه تأمین نیازمندی های اولیه مردم و اصلاحاتی از این قبیل می تواند بر شکاف خواست ها و کارویژه ها غلبه نمایند و آن را به حداقل ممکن برساند و زمینه بی ثباتی را از بین ببرد. "اندی بارتن " از این عملکرد به مثابه فرآیند تأسیس دولت خوب یاد می کند که در پی اصلاح عملکردها و نهادها حاصل می شود.(32) همچنین رسانه ها با توجه به رسالت اطلاع رسانی شان می توانند تصویر مردم از میزان کارآمدی دولت را دستخوش تحول سازند. بنابراین هرچه این تصویر مثبت تر و خوش بینانه طراحی شود، شکاف بی ثباتی در جامعه کمتر می شود و زمینه بروز تهدید به امنیت ملی و زمینه بروز بی ثباتی سیاسی از بین می رود. به همین خاطر است که در بعضی از کشورهای پیشرفته در هر وزارتخانه، دفتری ویژه خبرنگاران مقیم آن وزارتخانه تأسیس می شود تا روند اطلاع رسانی هرچه سریع تر و دقیق تر انجام گیرد و از این طریق تصورهای مردم از تلاش پیگیر دولت بهبود یابد.(33)
3- تغییر و تحول در انسجام ایدئولوژیک
نحوه برخورد رسانه ها با باورها و اعتقادهای شهروندان و کارگزاران تأثیر بسزایی در نتیجه معادله ثبات سیاسی در هر جامعه دارد. هرگونه برخوردی که در نهایت به بی اعتمادی مردم به ارزش ها و روی گردانی آنها شود، می تواند تلاش های رسمی دولت را از ارزش واقعی اش عاری سازد و حتی دولت های کارآمد را با خطر بی ثباتی و ناامنی مواجه کند. بالعکس تقویت انسجام ایدئولوژیک و طرح مناسب و متناسب با زمان باورها، می تواند به جبران کاستی های احتمالی کمک نماید و ثبات و امنیت را در جامعه حفظ نماید.(34)
4- تغییر و تحول در الگوی ثبات سیاسی
رسانه ها می توانند در کنار سایر بازیگران سیاسی، با تلاش در زمینه تحقق الگویی تازه از ثبات سیاسی به کل جامعه خدمت نمایند. به عبارت دیگر، چه بسا جامعه در ظاهر به خاطر حاکمیت الگوی ثبات سیاسی ایستا و یا کاذب، نوعی ثبات سیاسی را بیازماید، اما چون این الگوها پایدار نیستند، رسانه ها می توانند با اعمال حق نظارت خود، نارسایی آنها را به نمایش گذارند و زمینه خروج از این الگوها و حاکمیت الگوی ثبات سیاسی پویا را فراهم سازند. در این حالت است که فعالیت هایی از قبیل بررسی، نقد و تجزیه و تحلیل خواست ها و کارویژه ها به منظور شتاب بخشیدن به هر دوی آنها، مثبت ارزیابی می شود. به طور کلی اگر در جامعه ای ثبات سیاسی وجود داشته باشد، امنیت ملی آن جامعه هم حفظ خواهد شد و تهدید داخلی و خارجی نمی تواند باعث برهم زدن امنیت ملی آن کشور شود.
نتیجه گیری
در جهان کنونی، اجرای سیاستهای حکومتها و دولتها بدون توجه به افکار عمومی میسر نیست. رسانهها به مثابه حلقه واسط دولت و افکار عمومی نقش اساسی در نضج گیری اراده سیاسی حکومتها ایفا میکنند و موفقیت و شکست هر طرح تا حد زیادی به نحوه عملکرد رسانهای آن وابسته است.
امنیت در قرن بیستم بارها تغییر ماهیت داده و از جنبه اولیه نظامی خویش به جنبه اقتصادی، فرهنگی و اطلاعاتی تغییر کرده است؛ به طوری که در برهه های مختلف، هر یک از این جنبه ها اهمیت بیشتری داشته اند. در قرن بیستم دو ابرقدرت جهت تأمین امنیت خویش جنگ سرد را در پیش گرفتند تا اینکه در نهایت اتحاد جماهیر شوروی فروپاشید و جهان از حالت دو قطبی خارج شد. فروپاشی شوروی جنبه اقتصادی امنیت را بیشتر مطرح کرد و کشورها بیشتر در جهت پیشرفت اقتصادی خویش حرکت کردند. دولت های بزرگ غربی برای نفوذ در درون دولت های جهان سوم بویژه دولت های مخالف، سیاست تهاجم فرهنگی را با راه اندازی شبکه های گوناگون شنیداری و دیداری و همچنین رسانه های نوشتاری در پیش گرفتند. این دولت ها سعی کردند تا از این طریق جنگ روانی حیرت انگیزی را علیه مخالفین خویش اعمال نمایند. آزادی رسانه ها در کشورهای غربی یکی از ملزومات اصلی حکومت دموکراتیک محسوب شد تا جایی که مطبوعات را رکن چهارم دمکراسی نامیدند. نکته مهم، نهادینه بودن ابزارهای دموکراسی در حکومت های غربی است. مطبوعات در بیان خواسته های مردم به دولت و حمایت مردم از دولت، نقش ویژه ای را در کشورهای غربی ایفا می کنند. امروز میان امنیت ملی یک کشور و رسانه های جمعی آن، یک رابطه دوسویه برقرار است و این البته منوط به این است که دولت به رسانه ها به عنوان ابزارهای براندازنده توجه نکند بلکه آنها را به عنوان منتقد بنگرد و رسانه ها نیز به رسالت واقعی خویش عمل کنند نه اینکه کارکرد خویش را تا حد ابزاری کاهش دهند. همچنین امروزه نمی توان نقش رسانه های بیگانه را در ارتقا یا تضعیف امنیت ملی یک کشور انکار کرد. این مسئله تا حدی تأثیرگذار شده که حتی بر آن جنگ رسانه ای نام نهاده اند. تأثیری که رسانه ها در ایجاد عملیات روانی در بعد داخلی و خارجی اعمال می کنند یک امر کاملاً بدیهی و در حال پیشرفت است. راه اندازی شبکه های مختلف رسانه ای در غرب برای تأثیرگذاری بر افکار عمومی مردم ایران و البته مردم جهان نسبت به نظام جمهوری اسلامی ایران مؤید این امر است که غرب راه تهاجم فرهنگی را با استفاده از دیپلماسی رسانه ای برای تأثیر گذاری بر امنیت ملی جمهوری اسلامی ایران برگزیده و سرمایه گذاری هنگفتی نیز در این زمینه انجام داده است.
باشگاه اندیشه