تاریخ انتشار : ۱۲ آذر ۱۳۸۸ - ۰۸:۲۰  ، 
کد خبر : ۱۱۴۰۳۱
در گفتگو با حجةالاسلام علی‌اکبر مؤمنی، نویسنده و قرآن پژوه عنوان شد

انتصاب «امام»؛ ضامن اجرای شریعت

حامد گیلانی اشاره: وظیفه تبلیغی پیامبران همواره بر این قرار گرفته که تکلیف شرعی مردم عصر خود و بعد از زمان خود را برای آن مردم بیان کنند و از آنجا که مسلمانان حاضر در عصر پیامبر(ص)، نیازمند آن بودند که امام پس از پیامبر خود را بشناسند، پیامبر(ص)باید تکلیف شرعی مردم بعد از خود را به طریقی به آنان تبلیغ می نمود. به همین دلیل پیامبر(ص) همواره و در هر مناسبتی به این امر، یعنی تعیین ولی امر بعد از خود اشاره می کرد. پیامبر(ص) در این مسیر کوششهای فراوانی داشتند تا آنچه با تلاش ایشان در 23 سال تلاش فراوان به دست آمده بود، بدون تحریف و نقصان به دست آینده گان برسد. در این خصوص، وقتی فرمان خدا ابلاغ شد که همه باید با امام بر حق بیعت کنند و بر این بیعت وفادار بمانند، پیابر(ص) مسأله بیعت برای امامت امام علی(ع) را در اجتماع عظیمی چون سفر حج که همه مسلمانان از سراسر بلاد اسلامی به دلیل حضور شخص پیامبر(ص) شرکت کرده بودند، به مردم ابلاغ می کند. در همین راستا، باید نص آیات قرآن و احادیث متواتری که از زبان پیامبر(ص) و دیگر امامان درباره امامت حضرت علی (ع) و فرزندانش روایت شده است، مانند حدیث غدیر و حدیث منزلت را دلالت بر ولایت خدشه ناپذیر خاندان طهارت تأویل نمود و این نصوص را به معنای فضیلت خاندان عصمت و طهارت(ع) برشمرد. امامان معصوم (ع) نیز پس از رسول خدا(ص) همواره در بحث و مناظرات سیاسی، عقیدتی خود، واقعه غدیر را یادآوری می نمودند، آن گونه که مدعیان دروغین، منافقان تشنه قدرت و انسانهای متظاهر به اسلام به حقانیت جایگاه و موقعیت وصایت و ولایت امامان معصوم(ع) اعتراف کنند. برای تحلیل ابعاد و زوایای گوناگون این موضوع و ارائه پاسخ به برخی شبهات، گفتگویی را با حجةالاسلام و المسلمین علی اکبر مؤمنی، از محققان و قرآن پژوهان حوزه انجام داده ایم که از نظر می گذرانید. از مؤمنی تاکنون آثار و مقالات گوناگونی در مجلات معتبر به چاپ رسیده است. وی صاحب تألیفاتی هم هست که از جمله آنها می توان به کتابهایی چون «بازگشت به قرآن» و «مبانی تهیه نشریات حوزوی» اشاره کرد.

* جناب آقای مؤمنی، موضوع امامت پس از رسالت پیامبر اکرم(ص)، اهمیت فراوانی در راهبری، هدایت جامعه و عبور از بحرانها و شرایط حاکم روزگار دارد؛ زیرا بعد از رحلت پیامبر(ص)، با وجود فتنه ها و کینه ورزیهای مختلف، امکان انحراف و تحریف شریعت اسلام بسیار محتمل به نظر می رسید. با در نظر گرفتن شرایط آن روزگار، اهمیت و ضرورت نصب معصوم(ع) به ولایت و سرپرستی جامعه اسلامی بعد از پیامبر(ص) را چگونه ارزیابی می کنید؟
** ما معتقدیم اسلام، دوران پس از رحلت پیامبر اکرم(ص) را مورد توجه قرار داده و امامت را در امتداد رسالت، برای تشریح، تفسیر، تبیین معارف و احکام اسلام مقرر داشته و همان گونه که خداوند متعال وعده داده است، قرآن را به عنوان مهمترین منبع شریعت از خطر نقصان و تحریف حفظ نماید، ضمانت اجرایی آن را در قالب نصب امام معصوم(ع) تضمین کرده و پیامبر(ص) نیز به همین موضوع یعنی جدایی ناپذیری قرآن و اهل بیت(ع) در حدیث ثقلین اشاره و تأکید فراوان فرموده است.
اگر فضای حاکم بر زمان رحلت پیامبر(ص) و شرایط مسلمانان آن روز را مورد توجه قرار دهیم، بدون تردید تعیین جانشین شایسته برای استمرار و تداوم اسلام نوپا را بر رسول اکرم(ص) لازم و ضروری خواهیم دانست. پیامبری که هر گاه از مدینه خارج می شد، برای خود جانشینی تعیین می کرد، سزاوار نیست جامعه اسلامی را به هنگام رحلت خود، بدون سرپرست رها کند.
* در مکتب اسلام، زمام همه امور جامعه اسلامی در اختیار و در دست امام قرار داده شده است. لذا موضوع انتخاب امامان معصوم که عاری از هر گونه لغزش و انحرافی باشند، هیچ گاه بر عهده عقل قرار داده نشد، بلکه مرجع و امام از جانب خداوند یا پیامبر معرفی شده است. درباره مرجع تعیین امام توضیح دهید.
** با توجه به این که وسعت معرفت و شناخت بشر محدود است، مرجع تعیین امام نباید در اختیار و قدرت مردم باشد؛ چون نفوذ انسانی به ماورای طبیعت و دریافت حقایق و نیز شناسایی ویژگی عصمت امری ناممکن است. بنابراین صلاحیت نصب امام و حاکم از حوزه سلطه بشر بیرون است. بشر جایزالخطاست و هر لحظه ممکن است خود را از هرگونه قانون و ضابطه ای رها سازد و قید و بندها را بگسلد و به بیراهه برود. هر چند جامعه دارای ضوابط مشخصی باشد، باز هم امکان سرکشی و طغیان انسان محتمل است. بویژه اگر جامعه ای نوپا و تازه مسلمان باشد و هنوز خود را از رسوبهای اخلاقی، فرهنگی و قبیله گرایی دوره جاهلیت نجات نداده و در رفتار و ذهنیت او احساس بازگشت به مرحله جاهلیت زنده همچنان باشد.
بنابراین، مرجع انتخاب امام، خداوند است و زمام همه امور دنیا و آخرت و سرنوشت همه عالم در اختیار اوست. برخلاف اهل سنت که اهل حل و عقد را واسطه میان خدا و خلق می دانند، شیعه معتقد است سلطه اهل حل و عقد، سلطه بشری است و چه بسا از جاده حق و حقیقت منحرف شود. از این رو خداوند رأساً امام را به واسطه پیامبر(ص) معین و معرفی می نماید و اهل حل و عقد به دلیل عصمت نداشتن، نقشی در این کار ندارند.
* مواردی که شما بیان کردید، بیشتر جنبه عقلی دارد و در جای خودش ارزشمند است. آیا در منابع اسلامی و روایات نیز دلایلی بر انتصاب امامان از سوی خداوند وجود دارد؟
** بله دلایل متعددی داریم. به عنوان نمونه، امام علی(ع) در خطبه 152 نهج البلاغه به این مطلب اشاره فرموده اند. حضرت در تبیین جایگاه امامت با اشاره به نصب امام از سوی خداوند متعال فرموده است: «امامان دین، از طرف خدا، تدبیرکنندگان امور مردم و کارگزاران آگاه بندگان هستند. کسی به بهشت نمی رود مگر آن که آنان را بشناسد و امامان نیز او را بشناسند و کسی به جهنم نمی رود، مگر آن که منکر امامان باشد و امامان دین هم وی را نپذیرند.»
علاوه بر این، زمانی که پیامبر(ص) سران قبیله «بنی عامر» را به اسلام دعوت نمود، یک نفر از آنها حمایت خود را از پیامبر(ص) اعلام داشت و افزود: هرگاه خداوند تو را بر مخالفان پیروز کند، آیا زمامداری مسلمانان پس از شما به ما واگذار می شود؟
پیامبر(ص) در پاسخ فرمودند: «الامر الی ا...، یضعه حیث یشاء؛ موضوع خلافت مربوط به خداوند است (و از اختیار من بیرون است) و هر فردی را که او انتخاب کند، به او واگذار می شود.» هر فرد منصف و دور از تعصب با ملاحظه این فراز از تاریخ که از تحریف هم مصون مانده است، می تواند موقعیت و جایگاه این موضوع را در زمان پیامبر(ص) به دست آورد و مطمئن می شود که پیامبر(ص) پیوسته موضوع خلافت و جانشینی را یک امر الهی تلقی می کرد.
اگر موضوع انتخاب جانشین پیامبر(ص) در قلمرو اختیار امت بود، لازم بود که پیامبر(ص) موضوع را برای مردم بازگو کند، حتی نه تنها اصل موضوع را تذکر دهد، بلکه امت را از نحوه انتخاب و شرایط افرادی که صلاحیت مداخله در این کار را دارند، باید آگاه سازد. در صورتی که پیامبر(ص) در این باره کوچکترین سخنی نگفته است. آیا مسأله زعامت مسلمانان از نظر درجه بندی کمتر از بیان مستحبات و مکروهات است که در کلام پیامبر(ص) وارد شده است؟ چگونه می توان گفت پیامبر خدا(ص) از توجه دادن امت به چنین موضوع خطیر و پراهمیت که سرنوشت اسلام و مسلمانان به آن بستگی داشت، غفلت ورزید و کوچکترین سخنی درباره آن بیان نفرمود؟!
* ما معتقدیم قرآن کریم به عنوان جامع ترین و برگزیده ترین کلام خداوند، تمامی نکاتی را که لازمه خوشبختی انسان است، در خود گرد آورده است. با وجود اهمیتی که موضوع ولایت و سرپرستی جامعه اسلامی بعد از رحلت پیامبر(ص) دارد، ضروری به نظر می رسید قرآن نیز به موقعیت این مقام الهی اشاره کند و راهکار مناسب برای مسلمانان قرار دهد. آیا اصل ولایت در قرآن به صراحت بیان شده و اگر پاسخ مثبت است، شاخص ترین آیات در مورد امامت کدامند؟
** بله، آیاتی در قرآن موجود است که امامت و ولایت را به صراحت بیان کرده است. مهمترین این آیات، آیه ولایت در آیه 55 سوره مائده ، آیه 33 سوره احزاب (آیه تطهیر)، آیه 59 سوره نساء(آیه اطاعت اولی الامر) و آیه مودت ذی القربی درآیه 23 سوره شوراست.
از میان آیات مورد اشاره، دلالت آیه ولایت را بر امامت امام علی(ع) بررسی می کنیم. خداوند در این آیه می فرماید: «انما ولیکم ا... و رسوله و الذین آمنوا الذین یقیمون الصلوة و یؤتون الزکوة و هم راکعون»؛ یعنی «ولی شما خدا و رسول او و کسانی هستند که در رکوع نماز، زکات و صدقه می دهند». در منابع شیعه و اهل سنت آمده است که این آیه در مورد حضرت علی(ع) نازل شده است. در روایتی از ابوذر غفاری نقل شده است: روزی نماز ظهر را با رسول خدا(ص) می خواندم. بعد از نماز، فقیری در مسجد تقاضای کمک کرد و هیچ کس چیزی به او نداد. سائل دستان خود را به آسمان بلند کرد و گفت: خدایا شاهد باش که در مسجد پیامبر تو تقاضای کمک کردم، اما کسی چیزی به من نداد. در این لحظه، علی(ع) که در حال رکوع نماز بود، با دست راست خود که انگشتر در آن بود به سائل اشاره کرد و او نیز انگشتر را از انگشت حضرت گرفت.
پیامبر(ص) که شاهد جریان بود، گفت: «خدایا برادرم موسی از تو درخواست کرد که: «رب الشرح لی صدری و یسرلی امری و احلل عقدة من لسانی یفقهوا قولی و اجعل لی وزیراً من اهلی هارون اخی اشدد به ارزی و اشرکه فی امری» (طه/25) و تو نیز خواسته موسی را اجابت کردی. خدایا من نیز پیامبر برگزیده تو هستم. به من نیز شرح صدر بده و کار مرا نیز آسان کن و از خاندان من علی را بر من وزیر قرار بده و به وسیله او پشت مرا قوی گردان...
همین که دعای پیامبر(ص) تمام شد، جبرئیل بر پیامبر(ص) نازل شد و گفت: این آیه را بخوان: «انما ولیکم ا... و رسوله والذین یقیمون الصلوة و یؤتون الزکوة و هم راکعون».
در باره همین موضوع در تفاسیر آمده است: وقتی پیامبر(ص) در غدیرخم، مردم را جمع کرد و دست علی(ع) را در دست گرفت و گفت: «من کنت مولاه فهذا علی مولاه»، این خبر در بلاد مختلف منتشر شد و به گوش «حارث بن نعمان» نیز رسید. او سوار شتر شده و به نزد پیامبر(ص) آمد. وقتی از شترش پیاده شد، گفت: یا محمد! ما را به شهادت بر خدا و پیامبر او امر کردی پذیرفتیم. گفتی پنج بار نماز بخوانیم، زکات بپردازیم، روزه بگیریم و حج انجام دهیم، پذیرفتیم. پس به همه اینها راضی نشدی و دست پسر عموی خودت را بلند کردی. او را بر ما برتری دادی و گفتی: «هر کس من مولای او هستم، پس علی هم مولای اوست». آیا این سخن از جانب توست یا از سوی خدای عزوجل؟
پیامبر(ص) فرمود: قسم به خدایی که جز او خدایی نیست، این فرمان از طرف خداوند متعال است. آن گاه حارث بن نعمان که برای سوار شدن به سمت ناقه خود می رفت، گفت: خدایا اگر آنچه محمد می گوید حق است، پس سنگی از آسمان بر من بباران و یا بر من عذاب دردناک بفرست. هنوز به شترش نرسیده بود که سنگی از آسمان به سرش خورد و به هلاکت رسید و به همین مناسبت آیه های 1و 2 سوره معارج در تأیید ولایت نازل گردید.
از آیه ای که مطرح شد و نیز شأن نزول آن، روشن می شود که مقام ولایت امام علی(ع) و امامان پس از آن حضرت، مقامی الهی است و با ابلاغ ولایت علی(ع) در غدیرخم و اتمام نعمت برای مسلمانان، خداوند از اسلام به عنوان آیین جاودانه اعلام رضایت نموده است.
* بعضی با تکیه بر مفاهیمی مانند دموکراسی برای اثبات آن در حکومت اسلامی، به خلافت امام علی(ع) استناد می کنند و می گویند حکومت و خلافت امیرالمؤمنین(ع) با رأی و بیعت مردم شکل گرفت. در همین راستا، از برخی نیز شنیده می شود که جریان غدیرخم با ولایت امام علی(ع) ارتباطی ندارد و اگر ولایت حضرت در غدیرخم مطرح شده است، چرا امام علی(ع) برای اثبات حقانیت خود به ماجرای غدیر استناد نکرده است؟ آیا این موضوع می تواند صحت داشته باشد و اگر ندارد، چند نمونه برای روشن تر شدن موضوع بیان کنید.
** هر چند خلافت امام علی(ع) از طریق مراجعه به افکار عمومی انجام گرفت و اکثریت مردم با آن حضرت بیعت کردند، ولی امام برای حقانیت خود از آن کمتر استفاده کرده و معمولاً به ادله و نصوصی که درباره او وارد شده است، استناد می کند و برای شایستگی خود برای خلافت، روی علم وسیع خود بر کتاب آسمانی و سنت پیامبر(ص) و همین طور بر قدرت روحی خود در حفظ امت بر اساس عدل و عدالت تکیه می کند که نمونه های آن در منابع حدیثی و نهج البلاغه فراوان است.
اما در مورد بخش دوم پرسش شما باید گفت، کسانی که ادعا می کنند امام علی( ع) برای اثبات حقانیت خود به ماجرای غدیر استناد نکرده است، این گونه افراد یا مغرضند یا کم اطلاع، چون با مراجعه به منابع روایی به روشنی می توانیم مشاهده کنیم که امیرمؤمنان(ع) در موارد گوناگونی خود را حجت خدا و جانشین رسول خدا(ص) معرفی کرده است و در احتجاجهای آن حضرت، احتجاج به حدیث غدیرخم وجود دارد، به طوری که در «الغدیر» حدود 70 صفحه به این موضوع پرداخته شده و حتی به زمان و مکانهایی که احتجاج حضرت در آنها واقع شده، اشاره شده است. به عنوان نمونه، «ابوطفیل لیثی» که یکی از اصحاب پیامبر(ص) است، می گوید: روزی علی(ع) مردم را در میدان وسیعی جمع کرد، سپس به آنها فرمود: شما را به خدا سوگند می دهم، هر فرد مسلمانی از شما روز غدیرخم هر چه از رسول خدا(ص) شنیده بگوید. سی نفر از مردم بلند شدند و شهادت دادند.
در روایت دیگری آمده است: حضرت مردم را قسم داد، هر کس از رسول خدا(ص) جمله «من کنت مولاه فهذا علی مولاه» را شنیده، شهادت بدهد.
گروهی از مردم شهادت دادند، ولی «زید بن ارقم» با این که آن را شنیده بود، حاضر نشد شهادت بدهد. به دلیل شهادت دروغ و غیرواقع، زید بن ارقم بینایی خود را از دست داد، ولی بعد از آن، حدیث را به مردم می گفت.
* امامتی که شیعه به آن معتقد است، مقامی انتصابی است که از طرف خداوند و به واسطه پیامبر(ص) صورت گرفته است. با در نظر گرفتن نقشها و کارکردهایی که شیعه برای امام در جامعه اسلامی در نظر گرفته، چه ویژگیهایی باعث شده تا مرجعیت دینی در اعتقاد شیعه به ائمه معصومین(ع) واگذار شود و این امر چه تفاوتهایی با خلافت در اعتقاد اهل سنت دارد؟
** شناخت جایگاه امامت نزد شیعه مستلزم آن است که کارکردها و نقش امام در جامعه اسلامی را بشناسیم. نقش و تأثیر امام را می توان در سه حوزه بررسی کرد:
الف) ولایت معنوی: ولایت معنوی، مهمترین درجه و اوج مفهوم امامت است. بر اساس منابع دینی، ما معتقدیم هیچ گاه جهان از حجت خدا بی بهره نبوده است، زیرا عنایت و نعمتهای الهی به برکت وجود آنان به بشر ارزانی می شود. همان گونه که اعمال مردم بر پیامبر(ص) عرضه می شود، در زمان هر امام نیز بر آن امام نیز عرضه می شود و در حال حاضر نیز امام زمان(عج) نه تنها بر اعمال شیعیان، بلکه بر اعمال همه مردم ناظر است و از عملکرد آنها غافل نیست.
ب) مرجعیت دینی: با توجه به شرایط خاص که در جامعه صدر اسلام حاکم بود، احکامی که در زمان حیات رسول گرامی اسلام(ص) صادر و بر زبان آن حضرت جاری شده، به صورت مجمل در کتاب خدا و سنت پیامبر(ص) آمده است. با تحولی که در شرایط زندگی مردم پس از رحلت پیامبر(ص) پدید آمد، امام معصوم(ع) به عنوان شارح و مفسر احکام اسلام منصوب شده است تا به نوعی «خلا ء تشریع» جبران شود.
مسؤولیت جلوگیری از تحریف، زیاد شدن و نقصان در شریعت اسلام از دیگر وظایف امام معصوم(ع) است که در راستای مرجعیت دینی تعریف می شود. مرجعیت دینی مستلزم لوازمی است که مهمترین آنها مقام «عصمت» است. بدون شک، مفسر واقعی اسلام و کارشناس حقیقی باید از هرگونه خطایی مصون باشد، در غیر این صورت خطای او ممکن است به انحراف اسلام و مسلمانان منجر شود.
ج) رهبری جامعه: نیازمندی جامعه به رهبر، امری بدیهی است و همگان به آن اذعان دارند. شیعه و اهل سنت هم در این موضوع اتفاق نظر دارند که پس از پیامبر اسلام(ص) جامعه به رهبر و پیشوا نیاز دارد، اما اختلاف شیعه و اهل سنت در مورد انتصاب امام علی(ع) به جانشینی پیامبر(ص) می باشد.
از نگاه شیعه، رهبری جامعه یکی از شؤون امامت است و ماهیت امام معصوم(ع) در مسؤولیت سیاسی و رهبری خلاصه نمی شود، بلکه این مقام از فروع مسؤولیتهای امام است. بنابراین مسؤولیت سیاسی امام، نقشی در تکوین ماهیت امامت ندارد، زیرا ممکن است عوامل غیرارادی، امام را از پرداختن به امور سیاسی و حکومتی بازدارد. این در حالی است که از نظر اهل سنت، مسؤولیت سیاسی و زعامت، مقوم ماهیت خلافت است و بدون مسؤولیت سیاسی و اجتماعی برای خلیفه، نقش دیگری قایل نیستند.
بنابراین، امامت به معنای حکومت نیست و حکومت و رهبری یکی از مراتب و شؤون فرعی امامت به شمار می رود. از نگاه شیعه، امامت استمرار وظیفه نبوت- منهای وحی- است و مهمترین مسؤولیت امام، حفظ اسلام از تحریف و نیز شرح و تبیین احکام و معارف اسلام است و تشکیل حکومت، مسؤولیت فرعی به شمار می رود و عدم اختیار امام در ایفای این نقش، تأثیری بر مسؤولیت امام در برابر اسلام و امت ندارد.
اما اصلی ترین وظیفه خلیفه، نظم و اداره جامعه سیاسی با تشکیل حکومت است و مشروعیت خلیفه به ادامه حکومت و سلطه سیاسی وی بستگی دارد و چنانچه آن را از دست بدهد، مشروعیت و نقش خود را در جامعه و دولت از دست می دهد و لقب خلیفه نیز از او سلب می شود.
* با توجه به اهمیت و جایگاه ولایت و امامت، این سؤال مطرح می شود که چرا قرآن، اسامی اهل بیت(ع) را به صراحت ذکر نکرده است تا برداشتهای ناقص، به عنوان دستاویزی برای ایجاد شبهه و تشکیک در مبانی شیعه صورت نگیرد و بر طبق نص آیات قرآن، پذیرش اصل موضوع امامت و ولایت ائمه معصومین(ع) راحت تر صورت پذیرد و دیگر نیازی به روایات و احادیث نباشد؟
**در پاسخ به این سؤال اشاره به چند نکته ضروری است؛ اولاً تردیدی وجود ندارد که قرآن، کتاب هدایت است و امامت ائمه اطهار(ع) نیز همانند نبوت پیامبر(ص) برای دستیابی انسان به هدایت الهی است. اما آیا آیات فعلی برای شناخت ولایت و امامت کافی نیست و با فهم و به کار گرفتن این آیات، انسان به هدایت نمی رسد؟ آیا قرآن به خاطر ذکر نکردن نام اهل بیت(ع)، مسأله ولایت را به صورت ناقص مطرح کرده است؟
به نظر می رسد با وجود آیات متعددی که در شأن امام علی( ع) و اهل بیت عصمت و طهارت(ع) نازل شده است، قرآن رسالت خود را به خوبی انجام داده است. آیاتی که در شأن اهل بیت پیامبر(ص) به طور عام و امام علی(ع) به طور خاص نازل شده است، در مورد فرد یا افراد دیگری قابل تفسیر نیست. از این رو، ضرورتی برای تصریح احساس نمی شود.
بسیاری از آیات و روایات، جایگاه والای اهل بیت(ع) را مورد توجه قرار داده و احادیث متواتری که در این زمینه نقل شده و نیز آیات مربوط به ائمه اطهار(ع)، هر گونه شک و تردیدی را زایل می کند.
علاوه بر این، قرآن کریم، پیامبر(ص) را به عنوان مبین و شارح قرآن معرفی نموده و بدون شک، رسول اعظم(ص) این مأموریت را به بهترین شکل انجام داده است. با توجه به این نکته، پیامبر (ص) علاوه بر ابلاغ جانشینی امام علی(ع) در اجتماع عظیم غدیرخم، در قالب احادیث انذار، منزلت و ثقلین، امامت آن حضرت را مورد تأیید قرار داده است. 
همچنین با دقت در آیات قرآن به دست می آید که همواره در بیان موضوعات، اصول کلی مورد توجه قرار گرفته است و به صورت جزیی، شخصی و فردی مسایل مطرح نمی شود. البته در روایت امام صادق(ع) نیز به این موضوع اشاره شده است و ایشان عدم ذکر نام اهل بیت(ع) در قرآن را به تعداد رکعات نماز تشبیه کرده اند که در قرآن نامی از آن به میان نیامده، در حالی که به اصل نماز اشاره شده و پیامبر خدا(ص) تفسیر آن را برای مردم بیان فرموده اند. در روزهای پایانی زندگی پیامبر(ص)، مخالفان پیامبر(ص) و دشمنان اسلام امیدوار بودند با رحلت پیامبر(ص)، دین اسلام نیز خاتمه پیدا کند. پیامبر(ص) نیز در روزهای آخر عمر پربار خویش، نگران آینده اسلام بودند. بنابراین ترسیم وضعیت آینده اسلام موضوعی ضروری و لازم است که باید از سوی خداوند متعال روشن و ابلاغ شود که این موضوع با نزول آیه شریفه «بلغ ما انزل الیک من ربک و ان لم تفعل فما بلغت رسالته» (مائده/67) و آیه شریفه «الیوم اکملت لکم دینکم و اتممت علیکم نعمتی» (مائده/ 3) محقق شده است و بدین ترتیب بقای دین اسلام تضمین شده و دشمنان اسلام مأیوس شدند.
بنا بر این موارد، اصل موضوع آینده اسلام که از طریق امامت تضمین شده، در قرآن به صراحت آمده است و انطباق امامت بر افراد نیز روشن است. این مسأله از طریق شأن نزول آیات هم به راحتی به دست می آید و چنانچه این انطباق برای برخی مهم باشد، از سوی پیامبر(ص) به عنوان مفسر و مبین قرآن این ابهام برطرف می شود.
علاوه بر مواردی که ذکر شد، در قرآن کریم نیز آیات بسیاری، اطاعت از پیامبر(ص) را واجب شمرده است. جمله «اطیعوا ا... واطیعوا الرسول» در قرآن مکرر آمده است و آیات دیگری نیز امت را از مخالفت با پیامبر اکرم(ص) نهی می فرماید: «ما اتاکم الرسول فخذوه و ما نهاکم عنه فانتهوا».
هنگامی که پیامبر اکرم(ص)، امام علی(ع) را به جانشینی خود برگزید، بر اساس نص آیات قرآن، پذیرش آن بر همگان لازم و فرض است. در صورتی که پس از رحلت رسول اکرم(ص) مسلمانان راه دیگری برگزیدند و آیات قرآن و سخنان پیامبر(ص) را توجیه کردند؛ به گونه ای که سخن گویا و رسای پیامبر(ص) را که در غدیرخم فرمود: «من کنت مولاه فهذا علی مولاه» به صورت دیگری تفسیر شد و از کلمه «مولی» مفهوم دیگری اراده گردید.
*از این که این فرصت را در اختیار خوانندگان روزنامه قدس قرار دادید، سپاسگزارم.

نظرات بینندگان
آخرین مطلب
ارسال خبرنامه
برای عضویت در خبرنامه سایت ایمیل خود را وارد نمایید.
نشریات