تاریخ انتشار : ۰۴ مهر ۱۳۸۸ - ۰۹:۳۶  ، 
کد خبر : ۱۱۹۹۴۱

اسلام و ساما‌ندهى جمعیت (بخش دوم)

نویسنده: حسن رهبرى اشاره: نگارنده، تلاش خواهد ورزید، در این میان دیدگاه اسلامى را تا جایى که ممکن باشد و در توان، به بوته بحث و بررسى قرار دهد و جمع بندى از آن ارائه دهد. امّا پیش از وارد شدن به اصل موضوع، (انفجار جمعیت) و (سیاست‌هاى جمعیتى) مى باید به درستى شناسایى و شناسانده شود.

مکارم شیرازى:
(یکى از اصول مهم مدیریت، ایجاد توازن میان امکانات و نیازها مى باشد و در صورت عدم موفقیت ایجاد توازن میان امکانات و نیازها، نظام مدیریت دچار اشکال مى شود. در حال حاضر، کارشناسان جمعیتى، معتقدند که موازنه جمعیتى کشورها به هم خورده، براى ایجاد هماهنگى، دو کار مى توانیم انجام دهیم، یا این که امکانات مان را افزایش دهیم و یا از نیازهاى مان بکاهیم. در کوتاه مدت، نمى توانیم امکانات را افزایش دهیم، پس چاره اى نداریم جز این که نیازها را کاهش دهیم. آنچه در کشور ما مشکل جمعیت را پیچیده مى کند، رشد تصاعدى جمعیت است و دیگر این که کنترل جمعیت با مسائل اعتقادى و عاطفى مردم مرتبط است؛ لذا باید کار با دقت، ظرافت و مطالعه بیش تر و عمیق ترى صورت گیرد.
در روایات و قرآن، کمیت جمعیت به عنوان یک اصل مطرح نیست و جز در یک مورد استثنایى که مربوط به قوم بنى اسرائیل است، بر افزایش جمعیت تأکید نکرده است؛ بنابراین چیزى به نام فزونى جمعیت در قرآن نمى بینیم.
اصولاً یکى از اصول شناخته شده در قرآن، توجه زیاد به کیفیت است، و بر روى (فرزندان صالح) تأکید شده است. آنچه اسلام براى آن صلاحیت قایل شده فزونى شایستگى و کیفیتهاست…)46
محمد یزدى:
(ایجاد تعادل بین رشد جمعیت و نیازمندیهاى جامعه، بخصوص در زمینه تغذیه، آموزش و پرورش و بهداشت و درمان، از ضروریات اجتناب ناپذیر است و اگر این تعادل و توازن رعایت نشود، پى آمد آن انحطاط اقتصادى، فرهنگى و اجتماعى است و در چنین صورتى در آینده با عواملى مواجه خواهیم شد که با ماهیت جرم زایى خود، امنیت و ثبات جامعه را نیز دستخوش خطرات تازه اى خواهد کرد.
… توجه مردم مسلمان و آگاه کشور را به اهمیت والاى تربیت فرزندان در اسلام و تعالیم عالیه آن جلب مى کنم، تا با عنایت به نیاز جامعه اسلامى، که در حال توسعه و بازسازى است، فرزندانى بپرورند که هرچند از نظر تعداد قلیل، ولى از نظر کیفیت و بهره دهى از توان بالایى برخوردار باشند.)47
سید محسن خرازى:
(کثرت اولاد سبب افتخار پیامبر و تقویت مسلمانان است، همان طور که در روایات صحیح فراوان و مورد اتفاق، به این مطلب تصریح شده است.
البته اگر وضعیت مسلمانان به صورتى باشد که جمعیت زیاد موجب اختلال در نظام جامعه و یا سبب به وجود آمدن مفاسد مى شود، فراوانى فرزند، رجحان و برترى خود را از دست مى دهد.)48
آراء و دیدگاه هاى یاد شده، که دستاورد دهه دوم و اوایل دهه سوم بعد از انقلاب اسلامى ایران است، به نسبت به دوره هاى پیش، ناسانى و فرق ماهوى زیادى را سازوار با زمان و نیازها و خواسته هاى روز نشان مى دهد.
در این دوره، جز یکى از عالمان، دیگران، نسبت به در پیش گرفتن سیاستهاى جمعیتى و بایستگى پدیدارى همسنگى بین تواناییها و شمار مردمان، هماهنگى دارند.
دیدگاه هاى فقیهان اهل سنت:
در سال 1400 هجرى، مجلس مجمع فقهى اسلامى در مکه مکرمه برگزار گردید و قطعنامه زیر به امضاى 17تن از فقیهان اهل سنت در باره جلوگیرى از رشد زاد و ولد و زیاد شدن نسل، یا به اصطلاح سامان دهى خانواده صادر گردید:
(نظر به این که شریعت اسلام، ترغیب کننده به فزونى نسل مسلمانان و انتشار آن است و تحدید نسل و جلوگیرى از آبستنى، مخالف فطرت انسانى و شریعت اسلامى مى باشد، و نظر به این که هدف جلوگیرى از افزایش جمعیت مسلمین، نیرنگى براى کاهش دادن نیروى انسانى آنها و تقویت سلطه استعمارگران به کشورهاى اسلامى و بهره بردارى بیش تر از ثروتهاى آنان است، و نیز نظر به این که جلوگیرى از نسل، به نوعى عمل جاهلى و بدگمانى به خداى تعالى است، مجلس مجمع فقهى اسلامى به اتفاق آراء مقرر مى دارد که: تحدید نسل مطلقاً جایز نیست و جلوگیرى از آبستنى در صورتى که انگیزه آن ترس از فقر و کمبود باشد، حرام است.)49
محمدسعید رمضان البوطى:
(… ان الاقدام على ذلک [التحدید من النسل] بشکل فردى، ولدوافع فردیه، مرخّص فیه، بالشروط التى ذکرناها؛ وذلک تحقیقاً لقاعدة رفع الحرج، استجابة للظروف الشخصیة الطارئه.
فأما السعى الى الحد من النسل بشکل کلّى وعلى مستوى الأمة او البلدة بأسرها، فذلک سعى محرم، یحرم الاقدام علیه، وتحرم الاستجابة له.)50
کاهش زاد و ولد به شکل فردى و با انگیزه هاى شخصى، برابر شرایطى که گفتیم، مجاز است. و آن از روى تحقیق، بر مبناى اصل رفع حرج، و تاب آوردن رویدادهاى پیش بینى نشده فردى است. اما تلاش براى کاهش جمعیت به شکل کلى و در سطح جامعه و کشور، تلاش حرامى است؛ و پذیرش و گام پیش گذاردن براى آن نیز، حرام است.
شیخ محمدامین:
(لقد اختلف العلماء فى حکم تنظیم النسل لاختلافهم فى فهم الاحادیث المتعلقه بحکم العزل، فقد صحت احادیث فى اباحته منها، ولکن منهم من قال بنسخها ومنهم من استدل بها).
… بعد استقراء للموضوع من جمیع جوانبه یتبیّن انّه ـ والله اعلم ـ لامانع من تحدید النسل. فالصواب فى هذه المسأله الجواز لعدم وجود اى دلیل صریح على التحریم.)51
عالمان، در حکم سامان دهى زاد و ولد، به دلیل برداشتهاى ناسان از احادیث عزل، اختلاف نظر دارند. آنان احادیثى را که روا بودن بیرون ریختن منى را مى رسانند، درست انگاشته اند؛ اما شمارى به نسخ آنها باور دارند؛ در حالى که شمارى دیگر بدان استدلال مى کنند.
پس از بررسى موضوع از جنبه هاى گوناگون، روشن مى شود که بازدارنده اى بر سر راه سامان دهى زاد و ولد، وجود ندارد. ـ خدا داناتر است ـ حق این است که رواست. زیرا دلیلى روشن بر ناروایى آن وجود ندارد.
محمد سید طنطاوى:
(ان الاسلام لایرفض تنظیم الاسرة ولاحرج على الزوجین من ان یجعل فترة معینة بین طفل وآخر…)52
اسلام، سامان دهى خانواده را رد نمى کند؛ بنابراین، بر زن و شوهر، باکى نیست که بین دو باردارى، جدایى بیندازند.
شیخ محمود شلتوت:
وى که سالیان ریاست دانشگاه الازهر را به عهده داشت، در کتاب خود: (آیین اسلام و تنظیم خانواده) نوشته است:(دین اسلام، هرگز خواهان یک اکثریت ضعیف و ناتوان نیست، بلکه خواهان آن است که اجتماع اسلامى یک اجتماع سالم و نیرومند باشد و این امر تنها از راه تنظیم خانواده امکان پذیر است).53
خالد محمد خالد:
ایشان، در نگاشته خود: (از این جا آغاز کنیم)، یادآور مى شود:(این مطلب، باید به طور کامل به مردم تفهیم شود که افزایش بى حساب جمعیت، نه تنها قابل ستایش نیست، بلکه از نظر اجتماعى و اقتصادى زیانبار است. متأسفانه ملل اسلامى این امر مهم اجتماعى را به خوبى درنیافته اند…از این جهت مجبورم نظر صحیح اسلام را در این باره اعلام دارم: تعلیمات اسلامى، چه به لحاظ منافع شخصى و چه به خاطر مصالح اجتماعى، تنظیم خانواده را لازم مى شمارد. بر طبق تعلیمات اسلامى هرگونه افزایشى در جمعیت که با پیشرفت اقتصادى و برنامه ریزى اجتماعى هم آهنگ نباشد، بلایى آسمانى شمرده مى شود.)54
نظریه کنفرانس اسلامى(رباط):
در کنفرانس اسلامى، که در شهر (رباط) در سال 1350 با شرکت نمایندگان 23 کشور اسلامى و با حضور شمارى از صاحب نظران پزشکى، رهبران مذهبى و استادان دانشکده هاى الهیات تشکیل شد، پس از شش روز گفت و گو، سرانجام قطعنامه اى پذیرفته شد که سر عنوانهاى گزاره هاى آن به شرح زیر است:
الف. کنفرانس، هرگونه پیش گیرى از بارورى متداول امروزه را مورد تأیید قرار مى دهد.
ب. کنفرانس، سقط جنین را در مواردى که سلامت مادر مورد نظر باشد، روا مى داند.
ج. عقیم کردن نیز در حالى که قابل برگشت باشد، از نظر کنفرانس، بدون مانع است.55
بررسى مبانى اختلاف آراء در جلو گیرى از زاد و ولد
بى گمان هر دانشى را دانشورانى و هر فنى را فن آورانى است که مى توانند با فرضیّه آفرینیهاى بسیار و با مجموعه دانستنیها و ساز و کارهاى علمى و راهبردى، در فرآیند مسأله اى تحقیق به عمل آورده و نظریه اعلام نمایند. روشن است هرگاه نظریه از پشتوانه دقیق علمى بى بهره باشد و نتیجه سیر منطقى در روش تحقیق نباشد، از وجاهت علمى بى بهره است و اعتبارى نخواهد داشت.
لازمه نظریه پردازى، داشتن دانش و اطلاعات لازم و قدرت تجزیه و تحلیل مجموعه اى از واقعیتها از لحاظ پیوند آنها با یکدیگر است. نظریه هاى استوار شده بر آراى غیر کارشناسى و زاییده فرضیه هاى غیر علمى، از آن روى که پیوند منطقى پدیده هاو داد و ستد آنها با همدیگر، چندان مورد توجه نیست، بیش تر تک بعدى و یک سونگرانه و در گره گشایى و حلّ پیچیدگیها و دشواریها ناکارامدند.
شهید مطهرى، بر این باور بود:
(در دنیاى امروز، دیگر فکر فرد و عمل فرد ارزش ندارد، از تک روى کارى ساخته نیست. علماء و دانشمندان هر رشته دائماً مشغول تبادل نظر با یکدیگرند، محصول فکر و اندیشه خود را در اختیار سایر اهل نظر قرار مى دهند…متأسفانه در میان ما هنوز نه تقسیم کار و تخصّص پیدا شده و نه همکارى و همفکری…
اگر مدعى هستیم که فقه مانیز، یکى از علوم واقعى دنیاست، باید از اسلوب هایى که در سایر علوم پیروى مى شود پیروى کنیم؛ اگر پیروى نکنیم معنایش این است که از ردیف علوم خارج است.)56
و مى نویسد:
(فقیه و مجتهد کارش استنباط و استخراج احکام است، اما اطلاع و احاطه او به موضوعات و به اصطلاح، طرز جهان بینى اش در فتواهایش زیاد تأثیر دارد. فقیه باید احاطه کامل بر موضوعاتى که بر آن موضوعات فتوا صادر مى کند داشته باشد.)57
و در ذیل حدیث شریف از امام صادق(ع):
(العالم بزمانه لاتهجم علیه اللوابس.)
مى افزاید:
(یعنى کسى که زمان خودش را بشناسد و بفهمد و درک کند، امور مشتبه و گیج کننده به او هجوم نمى آورند. کلمه هجوم را ما در عرف فارسى خود در مورد هر حمله شدید به کار مى بریم، اما در عربى به معنى حمله اى است که ناگهانى و غفلتاً بشود و طرف را غافلگیر کند. امام مى فرماید: اگر کسى به وضع زمان خود آشنا باشد، امور مشتبه ناگهان بر سرش نمى ریزد که یک مرتبه دست و پاى خود را گم کند و نتواند قواى خود را و فکر خودش را جمع و جور کند و راه حلى پیدا کند. بسیار کلام بزرگى است این کلام.
ما… از اول تا آخر، از صدر تا ساقه، من الباب الى المحراب، از زمان خود بى خبریم. همین طور نشسته و چرت مى زنیم، یک مرتبه مواجه مى شویم؛ مثلاً با این مسأله که زمینها باید تقسیم شود و باید اصلاحات ارضى بشود. این مسأله غفلتا بر ما هجوم مى آورد؛ چون از زمان خودمان بى خبریم، قبلاً پیش بینى نکرده بودیم و حساب نکردیم که تکلیف چیست؟ و چه باید کرد؟…باز هم پشت سر هم از این لوابس خواهد آمد و ما بى خبریم.)58
شهید مطهرى، در جاى دیگر، سخن خود را این گونه کامل مى کند:
(…بدون شک ما از نظر فقه و اجتهاد در عصرى شبیه به عصر شیخ طوسى زندگى مى کنیم. دچار نوعى جمود و اِعراض از مواجهه با مسائل مورد نیاز عصر خود هستیم. ما نمى خواهیم زحمت گام بردارى در راه هاى نرفته را که عصر ما پیش پاى ما گذاشته به خود بدهیم. همه علاقه ما این است که راه هاى رفته را برویم و جاده هاى هموار و کوبیده را بپیماییم. ما ترجیح مى دهیم راه هفتصد ساله حل شبهه (ابن قبه) را طى کنیم و حال آن که امروز صدها شبهه از شبهه ابن قبه مهم تر و اساسى تر و وابسته تر به زندگى علمى خود داریم. شیخ الطایفه، بلکه شیخ الطایفه هایى براى قرن چهاردهم هجرى ضرورى است که:
اولاً با ضمیرى روشن، نیازهاى عصر خویش را درک کنند.
ثانیاً با شجاعت عقلى و ادبى از نوع شجاعت شیخ الطایفه دست به کار شوند.
ثالثاً از چهارچوب کتاب و سنت خارج نگردند.)59
بنا بر این، براى خارج شدن از عرصه بى خبرى و حضور در صحنه زمان، به دست آوردن آگهى هاى جهانى و پردازش داده هاى مختلف، رویکرد آرام بخشى است که در راهیابى به پیشامدهاى اجتماعى و رسانایى رسالت دینى، فراروى محققان و اندیشوران اسلامى گشوده است.
امروز به گفته امام خمینى:(اجتهاد مصطلح در حوزه ها کافى نمى باشد، بلکه یک نفر اگر اعلم در علوم معهود حوزه ها هم باشد، ولى نتواند مصلحت جامعه را تشخیص دهد…مجتهد نیست).60
لازمه شناخت مصالح جامعه، بهره گرفتن از دیدگاه هاى دانشمندان و کار شناسان در حوزه هاى مورد نظر است.
(موضوع (جمعیت) و (تنظیم جمعیت) و شناخت پدیده هاى اجتماعى و کشف قوانین تحول و تکامل اجتماعات و مطالعات و بررسى نهادهاى اجتماعى را دانشى به نام (جامعه شناسى) بر عهده دارد.)61
(در جامعه، یعنى در زندگانى اجتماعى و شبکه روابط انسانها، با تمام پیچیدگیهایى که در حیات جامعه، به نظر مى رسد، قوانین و نوامیس مسلمى حکم فرما هستند، و امور و پدیده ها و سیر تکامل جامعه از آنها تبعیت مى کنند، و…روشن نمودن نظم و ترتیب و همبستگى و روابط درونى و اساسى پدیده ها از میان آن همه به هم ریختگى ها و پیچیدگیهاى حرکات جامعه و شبکه مناسبات اجتماعى، وظیفه جامعه شناسى است.)62
(زندگى اجتماعى، به سه عامل مهم بستگى دارد: محیط جغرافیایى، جمعیت و تراکم آن، کار و شیوه هاى تولید. بدین معنى که حیات اجتماعى بیرون از چهارچوب محیط جغرافیایى و بیرون از طبیعت و بدون استفاده از منابع و ثروتهاى طبیعى نمى تواند وجود داشته باشد. همچنین بدون گرد آمدن جمعیتى کم، یا بیش، در خور توجه، تشکیل جامعه امرى غیر قابل تصور خواهد بود….
طبیعت و اجتماع، همیشه روابطى با همدیگر داشته و تأثیراتى روى یکدیگر بر جاى گذاشته اند و مى گذارند؛منتها تأثیر طبیعت روى اجتماع غالبا در دوره هاى بسیار قدیم، بى اندازه گسترده و عمیق بود و انسانها غالباً اسیر طبیعت و نیروهاى مهار نشده طبیعى بودند؛ ولى این تأثیر در پرتو پیشرفت فرهنگها و تکامل اجتماعات مداوم محدود و محدودتر گردیده است.)63
(دانش امروز مسلم مى داردانسان با توجه به قوانین عینى حاکم بر حیات اجتماعى و مقتضیات جدید تحول جامعه، تحت شرایط محیط خویش (که در میان شرایط مزبور، ضرورت اقتصادى عامل اساسى است)تاریخ خود را مى سازد.)64
با این وصف، براى گذر از مرحله تئورى پردازیهاى ذهنى، تا کشف حکم روشن اسلام، به چهارچوب و به اندازه در آوردن زاد و ولد و جلوگیرى از فزونى و سامان دهى خانواده، داده پردازیهاى علمى و توجه به دیدگاه هاى کارشناسان: جامعه شناسى، اقتصادى و سیاسى و توجه به نیاز و بایسته هاى زمانى و شرایط حاکم بر پدیده ها، ضرورت انکارناپذیرى است که اصرارها و پافشاریهاى امام خمینى و شهید مطهرى بر آن گزاره را، در بالا آوردیم و اینک باز فرازهاى دیگر از سخنان امام، براى روشن شدن فکرها:
(فقیه به کسى اطلاق مى شود که نه فقط عالم به قوانین و آیین دادرسى در اسلام، بلکه عالم به عقاید و قوانین و نظامات و اخلاق باشد؛ یعنى دین شناس به تمام معنى کلمه باشد.)65
(حوزه ها و روحانیت باید نبض تفکر و نیاز آینده جامعه را همیشه در دست داشته باشند و همواره، چند قدم جلوتر از حوادث، مهیاى عکس العمل مناسب باشند.
چه بسا شیوه هاى رایج اداره امور مردم در سالهاى آینده تغییر کند و جوامع بشرى، براى حل مشکلات خود به مسائل جدید اسلام نیاز پیدا کند. علماى بزرگوار اسلام، از هم اکنون باید براى این موضوع فکرى کنند.)66
روشن است آن گاه که نظریه پردازیهاى حوزوى، بویژه در عصرى که مسائل نوپیدا، یکى پس از دیگرى، پا به عرصه وجود مى گذارند، بدون موضوع شناسى دقیق و بدون توجه به معیارهاى واقعى و بدون مشاوره با خبرگان در آن موضوع انجام پذیرد، احکام صادره از ورود به دایره زندگى و حیات انسانى باز خواهند ماند.
در اساس، مبناى گوناگونى دیدگاه ها در موضوع جلوگیرى از رشد زاد و ولد، از آن جا ناشى شده است که شمارى از عالمان و فقیهان، برخلاف روشن گویى دانشمندان جامعه شناسى و اقتصاددانان، خواسته اند با انکار اصل موضوع و پاک کردن صورت مسأله از پاسخ گویى به این نیاز زمان خوددارى ورزیده و با تحلیل و تفسیرهاى یک بعدى از آیات و روایات و به گونه ذهنى، برداشتهایى یک سویه را در قالب دیدگاه اسلامى در میان بیاورند و از ده ها مشکل و فاجعه مهم اجتماعى که مسأله زیاد شدن گروه هاى انسانى، براى حیات انسانى به ارمغان آورده است، تنها به رابطه غذا و جمعیت پرداخته و با دستاویز قرار دادن آمار و ارقام پردازش نشده، مشکل را به طور کامل ساختگى و استعمارى جلوه دهند.
به گونه اى که دیدیم، دیدگاهى با حساب و کتاب دقیق به این نتیجه مى رسد که در تقسیم بندى سطح زمین، با توجه به شمار مردمان و مساحت روى زمین، هر انسانى در 33سال پیش، داراى 5هکتار از خشکى و 12هکتار از دریا بود که با کار در روى آن مى توانست چندین بار جمعیت کنونى را تغذیه بکند. صاحبان این دیدگاه و دیدگاه هاى همانند، زمانى که در کنار علت و معلول ها، پیوندهاى حاکم بر پدیده ها، زمینه هاى جغرافیایى و طبیعى، زمینه هاى اجتماعى و سیاسى و… قرار مى گیرند با انبوه پرسشها و خرده گیریهایى روبه رو مى شوند که پاره اى از آنها از این قرارند:
1. امروز با توجه به دو برابر شدن سکنه کره زمین (نسبت به زمان طرح دیدگاه یاد شده)، آیا تقسیم بندى و ارث برى از زمین به نصف کاهش یافته است یا نه؟ و اگر کاهش یافته که چنین است، آیا با ادامه مسیر کنونى، امکان کم تر شدن آن همچنان مى رود یا نه؟ (در ادامه مقاله، شرح بیش ترى در این باره خواهد آمد.)
2. در حالى که براى چراى یک گاو، حدود 5هکتار و براى چراى یک گوسفند یک هکتار چراگاه مورد نیاز است و شمار آنها، کم و بیش، با نفوس انسانى برابرى مى کند، آیا براى انسان وارث 5/2 هکتار از سطح زمین، که آن هم آمیخته اى از انواع کویر، کوه، سنگلاخ، زیست گاه حیوانات اهلى و وحشى، جایگاه هاى صنعتى، نظامى و زمینهاى غیر درخور سکنى گزینى در قطبهاى شمالى و جنوبى و… است، اکنون امکان حرکتى پیش بینى مى شود؟
3. نه تنها طول و عرض جغرافیایى یک ناحیه در زندگى ساکنان آن اثرگذار مى افتد، بلکه ارتفاع آن ناحیه نیز در وضع جمعیت بى اثر نیست. خشکیهاى کره زمین از لحاظ ارتفاع نسبى تنوع دارند. ارتفاعى که براى زندگى انسانى (و تولیدات گیاهى و دامى) مناسب است، در ناحیه هاى استوایى و تبت بین 12000 و 15000 پاست. در حالى که تقریباً ارتفاع نیمى از سطح زمین نسبت به سطح دریا از 1000پا در نمى گذرد. به طور کلى باید گفت که 68درصد جمعیت زمین در 8درصد زمینهاى مایه ور سیاره ما انبوه شده اند.67
بنابراین،در این روزگار و حتى در آینده نزدیک، آیا امکان زیستمند کردن مناطق کم ارتفاع و مناطق قطبى و استوایى ممکن است یا نه؟
4. در دیدگاه مخالفان مهار کردن زاد و ولد، حل مشکل جمعیتى با خلق مدینه فاضله، با توسعه فرضى تواناییها در آینده و با گمان بَریهاى دورى نوید داده شده است. حال پرسش این است که آیا به امید عملى شدن این فرضیه هاى گمان زده شده، مى توان دنیایى را سر در گم نگه داشت و همه روزه گسترش فاجعه و بحران جمعیت را نظاره کرد؟
به بیانى دیگر، آیا در ملاکها و معیارهاى احکام، زمان بروز موضوع (حوادث واقعه) مد نظر است، یا آینده اى بسیار مبهم و تاریک با سرهم کردن قضایاى شرطیه بسیار و اگر و مگر براى نادیده گرفتن موضوع!
مولانا، چه زیبا مى سراید:
یک غریبى خانه مى جست از شتاب
گفت: او این را اگر سقفى بُدى
هم عیال تو بیاسودى اگر
ور رسیدى میهمان روزى تورا
کاشکى معمور بودى این سرا
گفت: آرى پهلُوى یاران خوش است
و ده ها پرسش و ایراد دیگر که براى رسیدن به واقعیت موضوع،و کشف حکمِ در پیوسته به آن، علما و فقها را ناگزیر از مشاوره با خبرگان و کارشناسان مى کند، که فردا دیر است.
دکتر شریعتى مى نویسد:(هنگامى که مسأله جمعیت مطرح است و رسالت و مسؤولیت، اگر کسى بگوید زود است، یا متوجه گذشت زمان و حساسیت موضوع نیست و زمان و جهان را نمى شناسد، یا براى فرار و آلوده نشدن و حفظ حیثیت بومى و عامى خویش، دست به توجیه آبرومندانه مى زند و گرنه همه چیز دیر است.)68
قرآن و مسأله جمعیت
روشن است که قرآن، کتاب جامعه شناسى نیست، تا از آن، موضوع پردازى درباره جمعیت و بیان چگونگى پدیده هاى اجتماعى را چشم داشت؛ بلکه کتابى است پنددهنده و یادآورنده که بیش تر هدفهاى تربیتى، معنوى و اخلاقى را براى اصلاح رفتار و پیوستگیهاى اجتماعى و پیوند مبدأ و معاد، مطرح فرموده، و در لابه لاى پنددهیها و یادآوریهاى اجتماعى و معنوى، به فراخور گزاره و سازوار با فهم انسانى، سخن را با پیش زمینه ها و پس زمینه هایى از قصص، مثالها و نظام مندى آفرینش، آذین بسته، تا مایه روشن گرى باشد و عبرت بخشد و راه بنماید.
با این وصف، چون مخاطب قرآن، انسان و جامعه است و آیاتش نیز در آن تبلور مى یابد، چنانچه قرآن را برنهنده علم جامعه شناسى و تاریخ بدانیم، سخنى به گزاف نگفته ایم و اگر در داورى نظریه هاى جمعیتى، آیاتى را دربردارنده آن بیابیم، باز هیچ به خطا نرفته ایم؛ زیرا در تکلیف یابى گزاره ها و رویدادهاى مهم زندگى بشر؛ قرآن پیام دارد و روشن گر است:(ونزّلنا علیک القرآن تبیاناً لکلّ شىء.)69
ما قرآن را که روشن گر هر چیزى است بر تو فرو فرستادیم.
در جاودانگى این کتاب وحى همین بس که احکام و پیامهاى آن در قالب زمان و مکان خاصى نمى گنجد. قرآن براى هر عصرى، کلامى و سازوار با فهم و اندیشه هر نسلى، پیامى دارد. گسترش و ترقى دانشهاى گوناگون، به هیچ روى، توانایى رویارویى با دلیلها و برهانهاى آن را نداشته و ندارد.
از این روى، امام رضا(ع) مى فرماید:(…فهو فى کل زمان جدید، وعند کل قوم غض الى یوم القیامة.)70
قرآن در هر عصرى، جدید و تا پایان روزگار، پیش هر نسلى تازه و شاداب است.
ـ و ابن عباس، شاگرد هوشمند مکتب على(ع) مى گوید:(القرآن یفسره الزمان.)71
قرآن را زمان تفسیر مى کند.
براساس همین تفسیرگویى زمانه از قرآن است که علما گاهى در کتابهاى خود بابى را با عنوان: (ان کل واقعة تحتاج الیها الامه لها حکم شرعى) باز کرده و بدان پرداخته اند.72
و حضرت امام على(ع) چنین فرموده است: (فى القرآن نبأ ماقبلکم وخبر مابعدکم وحکم مابینکم.)73
در قرآن خبر پیشینیان و آیندگان و حکم مسائل مورد احتیاج شما وجود دارد.
امروزه، رشد زاد و ولد و بسیارى مردمان، فاجعه آمیزترین و خطرناک ترین حادثه و مسأله گریبان گیر جامعه ماست که حیات بشرى و نظام اجتماعى را مورد تهدید جدى قرار داده است.علماى اسلامى در واکنش به این موضوع مهم، با استفاده از آیات و روایات دیدگاه هاى گوناگون و ناسانى را ابراز داشته اند که ابتدا دیدگاه هایى که از قرآن سرچشمه مى گیرد، به بوته نقد و بررسى مى نهیم:
دلیلهاى مخالفان سازمان دهى زاد و ولد
1. حکمت و فلسفه ازدواج، پدیدآورى و ادامه نسل است.
مخالفان جلوگیرى از زاد و ولد و بسیار شدن نسل، مى گویند: هدف تکوینى ازدواج، دوام نوع و ماندگارى نسل است و در اساس، از فلسفه هاى مهم روا شمردن اسلام ازدواج با یک، یا چهار زن، و روا شمردن ازدواجهاى موقت، همان زاد و ولد و افزون کردن نسل است. بنابراین، کسانى که، به هر دلیلى، از فرزنددارى جلوگیرى مى کنند با این قانون و سنت الهى درستیزند:
1ـ1. (وانکحوا الایامى منکم والصالحین من عبادکم وامائکم ان یکونوا فقراء یغنهم الله من فضله والله واسع علیم).74
بى جفتان تان را و بردگان و کنیزان شایسته تان را همسر دهید. اگر تهى دست باشند، خداوند از فزونى خویش، بى نیازشان کند. خداوند، گشایش بخش و داناست.
2ـ1. (…فانکحوا ما طاب لکم من النساء مثنى وثلاث ورباع فان خفتم الا تعدلوا فواحدة او ما ملکت ایمانکم ذلک ادنى الاّ تعولوا.)75
از زنان ـ چندان که شما را نیکوست ـ به زنى گیرید: دو دو، سه سه، چار چار. اگر بترسید داد نکنید؛ پس یکى، یا کنیزانى که به دست آوردید.
3ـ1. (نساؤکم حرث لکم فأتوا حرثکم انى شئتم…)76
زنان شما کشتزار شمایند، به کشتزار خویش آیید، از هرجا که خواهید.
4ـ1. (والله جعل لکم من انفسکم ازواجاً وجعل لکم من ازواجکم بنین وحفدة).77
خداوند هم از خودتان، براى تان جفتهایى نهاده و از جفتهاتان، شما را فرزندانى و نوادگانى داده.
5 ـ1. (فما استمعتم به منهن فآتوهن اجورهن فریضة…)78
آن چه از ایشان بدان بهره برده اید، مزدشان را چون کابینى بایسته به ایشان بدهید.
6 ـ1. (یا ایها الناس اتقوا ربکم الذى خلقکم من نفس واحدة وخلق منها زوجها و بثّ منهما رجالاً ونساء…)79
اى مردم، پروا کنید از پروردگارتان، که شما را از یک تن آفرید و جفت اش را از آن پدید کرد و از آن دو، مردان و زنان بسیار بپراکند.
پاسخ:
بله، این که مى گویند: حکمت آفرینش از تعبیه غریزه جنسى در وجود آدمى و ازدواج بین زن و مرد، همانا پایندگى و ماندگارى نسل بشرى است، بسیار روشن و جاى هیچ گونه تردید و مناقشه اى نیست. آنچه ابهام آمیز مى نماید این است که چرا در دیدگاه آنان، نظریه جلوگیرى از فزونى ناقانون مند نسل، با اصل ازدواج و تولید نسل، یکسان و موازى مطرح گردیده است؟ در حالى که بین آن دو، ناسازگارى دیده نمى شود.
به هر حال، در پاسخ به مستندهاى آنان نکته هاى زیر را یادآور مى شویم:
1. فلسفه ازدواج، بسیارى فرزند نیست: قرآن، در آیات یاد شده، با تأکید بر اصل ازدواج، تنها به ساختار وجودى زنان که آمادگى آنان است براى زه و زاد، اشاره کرده، و در این که باید فرزند داشته باشند و شمار آنها، از ظاهر آیات، چیزى به دست نمى آید. مگر در جمله پایانى آیه سوم سوره نساء که درباره شمار همسران است: (ذلک ادنى الا تعولوا)
یعنى برابر تفسیر شمارى از مفسران80: داشتن یک زن، براى پیشگیرى از بسیار فرزندان، مناسب تر است.
صاحب جواهر، مى نویسد:(یافتن فرزند، علت مستحب بودن امر به ازدواج نیست، تا حکم دایرمدار آن باشد، بلکه حکمت آن است، و نگهداشت همیشگى آن لزومى ندارد.)81
2. جلوگیرى از به دنیا آمدن فرزند، دست اندازى و داخل شدن در کار خدا و قانون طبیعت است:
پاسخ چنین برداشتى از قرآن و معارف عالیه اسلام را شهید مطهرى چنین بیان مى کند:(…مى گویند: دخالت کردن افراد بشر در این کار، دخالت کردن در کار خداست. مرگ و میر و زاد و ولد کار خداست و کسى حق ندارد در کار خدا مداخله بکند، کسى حق ندارد مثلاً با قرصهاى ضد آبستنى جلوى تولید نسل را بگیرد….
پایه این فکر از نظر اسلام غلط است. کار خداست یعنى چه؟ البته همه چیز کار خداست و ما هم بنده خدا هستیم. مگر گیاه ها که از زمین مى رویند به اذن و اجازه خدا نمى رویند؟ مگر شما، فرضاً، کشاورز هستید و امسال این قسمت زمین را کشت و کار مى کنید و سال دیگر، قسمت دیگر را، امسال گندم و سال دیگر جو مى کارید، و سال بعد چغندر، در کار خدا مداخله کرده اید که امسال این زمین را مى کارید و سال بعد آن زمین را مى کارید، و یا در نوع بذر به دلخواه خودتان رفتار مى کنید؟ کار خدا این است که جهانى به این عظمت آفریده است و آن را با قوانین محکم و لایزال خود به گردش درآورده است. محال است که بشر بتواند در کار خدا مداخله کند؛ یعنى آفریننده و گرداننده جهان بشود. بشر و فکر و اراده و نبوغ و ابتکار بشر همه جزئى از جهان و نظام الهى است. هر کارى که بشر مى کند، در حقیقت، قضا و قدر الهى را اجرا مى کند. جهان و قوانین جهان، همه متساویاً مخلوق خدا است، ما هم بنده خدا هستیم، ما و اراده ما و قدرت ما و نیروى ما و همه چیز ما را خدا خلق کرده است. دست ما هم دست خداست، در کار خدا مداخله کردن معنى ندارد؛ یعنى کارى که برخلاف قضا و قدر الهى و برخلاف علم ازلى الهى باشد در دنیا واقع نمى شود.)82
همان طور، طبیعت زلزله و طبیعت سیل بنیان کنى است؛ اما مقاوم سازى ساختمانها، جهت رویاروى با ویران گرى، زلزله، و سدبندى و ساختن سیل گیرها براى جلوگیرى از ویران گرى و بنیان کنى سیل، و صدها برنامه ریزى دفاعى و سنگربندیها براى رویاروى با آفات و بلاهاى ارضى و سماوى، نه تنها دخالت در کار خدا نیست، بلکه دستور و فکر خدایى است؛ زیرا که خداوند آن را در فطرت گوناگون آفریده ها، از جمله انسان، به ودیعت نهاده است.83 علماء دینى با توجه به وجود چنین ویژگى در ذات انسانى از آن به مسأله (دفع ضرر محتمل) تعبیر کرده اند.
جالب این که شمارى برخلاف اعتقاد به این مسأله و شرح این که (احکام اسلامى دفعى است نه رفعى) یعنى نمى گذارد خطر وارد گردد؛ نه این که پس از ورود خطر درصدد رفع و برداشتن آن برآید، در مسأله جمعیت، آزادى بى حد و مرز زاد ولد را سفارش مى کند، اما بر عهده حکومت اسلامى مى داند که اگر زیانى داشت، جلوى زیان را بگیرد. باید بدون اجراى سیاست مهار زاد و ولد، برابر با افزایش زاد و ولد، امکان یابى و برنامه ریزى کند.84          ادامه دارد...

نظرات بینندگان
آخرین مطلب
ارسال خبرنامه
برای عضویت در خبرنامه سایت ایمیل خود را وارد نمایید.
نشریات