صفحه نخست >>  عمومی >> آخرین اخبار
تاریخ انتشار : ۲۵ مرداد ۱۳۸۶ - ۱۰:۵۷  ، 
کد خبر : ۱۲۰۶۳

درآمدی بر سیره قرآنی امام حسین(ع) / علی اسعدی


امام حسین(ع) گوهر تابناک و چراغ درخشانی است که هماره بر تارک تاریخ درخشیده و طالبان هدایت و انسان های خسته از ظلم، تبعیض، ذلت، ستیزه، نامردمی و ناجوانمردی را به حق رهنمون ساخته و بیدار نموده است. عنصر جاودانه ای که به یقین رمز ماندگاریش را در الهی بودنش باید جست. سیره ارجمندش را در قرآن باید نگریست تا به حقیقتش یا شمه ای از حقیقتش دست یافت. امام حسین(ع) نه تنها شاگرد مکتب قرآن که عدل و شریک قرآن است از این روست که در فرازی از زیارتنامه شریفش می خوانیم: «السلام علیک یا شریک القرآن؛ سلام بر تو ای شریک قرآن» و در حدیث «ثقلین» نیز همدوشی امام به عنوان قرآن ناطق و قرآن به عنوان امام صامت مطرح گردیده است. رسول الله(ص) فرمودند: «انی تارک فیکم الثقلین کتاب الله و عترتی اهل بیتی فانهما لن یفترقا حتی یردا علی الحوض» حال که ائمه(ع) بطور عام و امام حسین(ع) به طور خاص چنین نسبت و خویشاوندی محکمی با قرآن دارند باید تفسیر قرآن را در آنان جست که در «وجود آنها کرامت ها و فضیلت های قرآن و گنج های الهی نهفته است. فیهم کوائم القرآن و هم کنوز الرحمان در این نوشتار سعی شده است فرازهایی از آیات نورانی قرآن در سیره علمی و عملی آن امام همام بررسی و آیات کتاب صامت با نور وجود این پرتو درخشنده به نطق آید. مطلب حاضر از سلسله نوشتارهای مرکز فرهنگ و معارف قرآن است که به مناسبت سوم شعبان سالروز ولادت امام سوم هدایت تقدیم خوانندگان عزیز می گردد .

انس با قرآن

ره پویان راه یقین و سالکان وادی علم و معرفت از آن جا که محبوبترین محبوب را ذات اقدس خداوند می دانند و فقط دل در گرو او دارند، کتاب او را- که پرتوی از ذات او و واسطه سخن خداوند با بندگان است- پر منزلت و تنها طریق هدایت می دانند از این رو با آن، انس ویژه ای داشته و قلب و جان و اعمال خویش را با آن گوهر حیاتبخش خدایی می کنند.

قرآن کریم به لزوم این انس اشاره کرده و از مؤمنان می خواهد با تلاوت آیات آن، اولین مرحله انس را بپیمایند: «فاقرءوا ما تیسر من القرآن؛(4) تا آنجا که برایتان امکان دارد قرآن بخوانید.»

در آیه دیگر آنان را که در قرآن اندیشه نمی کنند مورد نکوهش قرار داده، می فرماید: «افلا یتدبرون القرآن ام علی قلوب اقفالها؛(5) آیا در آیات قرآن نمی اندیشند؟ یا بر دلهایشان قفل هایی نهاده شده است؟»

امام حسین(ع) انس ویژه ای با قرآن داشت چون منزلتی بزرگ برای آن قائل بود. نمونه ای از این منزلت را می توان در حکایت زیر مشاهده کرد:

«عبدالرحمان» به فرزند امام حسین(ع) «الحمدلله رب العالمین» را آموخت، وقتی که آن را بر پدر خواند، حضرت هزار دینار به او بخشید و دهان او را پر از طلا کرد. از آن حضرت دلیل آن سؤال شد. حضرت پاسخ دادند: «چگونه می توان کار او را ]تعلیم قرآن[ با این پاداش مقایسه کرد؟!»(6)

انس امام حسین با قرآن را می توان در تمام زوایای زندگیش ملاحظه کرد، نصایح و مواعظش، سیره علمی و عملی اش و حماسه خونینش همه و همه در قرآن و الهام گرفته از آن بود. بنابراین کوته بینانی که شخصیت حماسی و قیام مردانه اش را زیرسؤال می برند و گاه برچسب خشونت طلبی، عدم توجه به مصالح، بی سیاستی، انتقام جویی و... را به آن حضرت نسبت می دهند اگر ریشه های قرآنی عمل آن بزرگوار را بدانند و واقعا در پی حق و یقین باشند نه بهانه جویی، به حقیقت رهنمون خواهند شد.

ریشه های قرآنی حرکت امام حسین(ع)

آری، اهل بیت و بویژه امام حسین(ع) فرزندان پیامبر و شاگرد مکتب قرآنند پس چگونه گفتار و مواعظشان متکی به قرآن نباشد؟ حرکت و قیام حسینی از همان آغاز بر مبنای قرآن استوار بود. نه تنها ریشه های این حماسه را می توان با قرآن بدست آورد بلکه امام (ع) خود با استناد به آیات قرآن حرکت خود را الهام گرفته از آن می دانست که نمونه هایی از آن را ذکر می کنیم.

الف) در نخستین برخورد با والی مدینه، خود و اهل بیت را معدن رسالت و... معرفی می کند و می فرماید: «درحالی که یزید مردی فاسق و شرابخوار و... است پس چگونه امام می تواند با او بیعت کند.»(7)

ب) هنگامی که مروان اصرار می کند که والی مدینه از امام حسین(ع) بیعت بگیرد امام(ع) او را پلید و خود را با استناد به قرآن «مطهر» بیان می دارد: الیک عنی، انا من بیت الطهاره الذین انزل الله فیهم علی نبیه: «انما یرید الله لیذهب عنکم الرجس اهل البیت و یطهرکم تطهیرا»(8)

ج) آنگاه که با کاروان خود از مدینه بیرون آمد این آیه را تلاوت فرمود: «رب نجنی من القوم الظالمین»(9) و این همان دعایی است که حضرت موسی(ع) به هنگام خروجش با بنی اسرائیل آن را بر زبان جاری ساخت.

د) آنگاه که به مکه رسید این آیه را تلاوت نمود: «و لما توجه تلقاء مدین قال عسی ربی أن یهدینی سواء السبیل»(10) به این ترتیب هجرت خود را به هجرت موسی که هر دو در جهت کوبیدن بیداد و ظلم بود تشبیه می کند.

5) پس از ورود به مکه نامه ای برای سران قبایل بصره نوشت و آنان را به کتاب خدا دعوت کرد: «و انا ادعوکم الی کتاب الله و سنه نبیه»(11)

و (وقتی که عصر پنج شنبه نهم محرم عمربن سعد فرمان حمله داد و لشکر به حرکت درآمد از برادرش اباالفضل(ع) درخواست می کند که یک شب از امویان مهلت بگیرید تا در آن شب فقط دعا، نماز، تلاوت قرآن، استغفار و راز و نیاز با خدا داشته باشد:

«فهو یعلم أنی کنت قد احب الصلوه و تلاوه کتابه کثره الدعاء و الاستغفار خداوند می داند که من نماز برای خدا و تلاوت قرآن و بسیاری دعا و استغفار را دوست می داشتم.» امام آن شب به خیمه باز می گردد و تمام شب را چنین می کند.(21)

انس امام با قرآن به دوران حیات جسمی محدود نمی شود بلکه بعد از شهادت نیز ادامه دارد: «منهال بن عمرو» گوید، چون سر مطهر امام(ع) را به دمشق آورده بر نی حمل می کردند، من پیش روی او بودم. شخصی سوره کهف را می خواند تا رسید به آیه شریفه «أم حسبت أن أصحاب الکهف و الرقیم کانوا من آیاتنا عجبا؛ (31) آیا پنداشتی که داستان اصحاب کهف و رقیم از آیات شگفت ماست؟!» به خدا سوگند ناگاه آن سر مطهر به سخن آمد و با زبان فصیح فرمود: «شگفت تر از اصحاب کهف، واقعه شهادت و بردن من بر نی است.»(41)

«سلمه بن کهیل» گوید: سر مطهر را دیدم که بر نی این آیه را می خواند «فسیکفیکهم الله و هو السمیع العلیم؛(51) خداوند شما را از شر ایشان نگه خواهد داشت و او شنوای داناست.»(61)

اخلاص و رضایت الهی

اکسیر حیات بخشی که به کارها و افکار رنگ جاودانگی می بخشد، اخلاص و انجام عمل برای رضای الهی است. خداوند در قرآن از بندگان مؤمن خویش خواسته است که کارها را فقط برای رضای او انجام دهند: «صبغه الله و من أحسن من الله صبغه ؛(71) رنگ الهی بگیرید و چه چیز از رنگ الهی نیکوتر است.» و در آیه دیگر خداوند به پیامبر می فرماید: «أن تقوموا لله مثنی و فرادی= دو به دو و به تنهایی برای خدا به پا خیزید.»

قرآن در ستایش طبقه ای از مجاهدان راه حق و تشویق آن ها می فرماید: «ان الله اشتری من المؤمنین أنفسهم و أموالهم بان لهم الجنه ؛(81) در حقیقت خدا از مؤمنان جان و مالشان را به ]بهای[ اینکه بهشت برای آنان باشد خریده است.»

چنان که ملاحظه می شود خداوند در این آیه بهشت را بهای جان و مال مؤمنان جهادگر می شمارد اما در آیه ای دیگر در ستایش تعدادی از انسان های بلندپرواز می فرماید:

«و من الناس من یشری نفسه ابتغاء مرضات الله»(91) در این آیه تأکید شده آنانکه جانشان را با عشق به خدا می فروشند هدفشان در بهشت فقط رضای الهی است.(02)

امام حسین(ع) هدف اصلی سفر به کربلا را تحصیل رضای الهی می داند از این رو در آغاز سفر و کنار قبر جد بزرگوارش(ص) از خداوند می خواهد که او را به این همه موفق بدارد و راهی در پیش رویش بگذارد که رضای او و رضای رسولش در آن است.(12) این معنا در خطابه های دیگر آن بزرگوار نیز کاملاً مشهود است(22)

اخلاق کریمانه

سخاوت، عفو و گذشت، احسان و دستگیری بینوایان نمودهایی از اخلاق کریمانه ای است که در جای جای قرآن می توان آنها را جست و امام حسین، شاگرد مکتب قرآن تجسم عینی این صفات و اوصاف دیگر قرآنی است و ما در این جا به عنوان نمونه به ذکر پاره ای از آن ها می پردازیم.

الف) گذشت

گذشت، عالی ترین کرامت انسانی است بویژه آنکه آدمی قدرت بر انتقام نیز داشته باشد. آموزه های قرآنی نه تنها به عفو در مقابل بدی تأکید دارند بلکه در سطحی بالاتر توصیه می کنند که جواب را با خوبی پاسخ دهید «و ان تعفوا اقرب للتقوی؛ (23) گذشت کردن شما به تقوی نزدیک تر است.»

«ولا تستوی الحسنه و لاالسیئه ادفع بالتی هی احسن؛ (24) و نیکی با بدی یکسان نیست ]بدی را[ به آنچه بهتر است دفع کن.»

«عصام بن المصطلق» گوید: وارد مدینه شدم، حسین بن علی(ع) را مشاهده کردم و خوش نامی و مقام و منزلتش مرا به شگفت آورد به گونه ای که حسدی که در سینه نسبت به پدرش داشتم مرا به شدت برانگیخت به او گفتم: تو پسر ابوتراب هستی؟ ایشان فرمود: آری. شروع کردم به شتم و سب او و پدرش. حسین(ع) نگاهی رئوفانه به من کرد و فرمود: «اعوذ بالله من الشیطان الرجیم. بسم الله الرحمن الرحیم¤ خذ العفو و امر بالعرف و اعرض عن الجاهلین.»

آنگاه فرمود: آرام باش و برای من و خودت از خداوند طلب مغفرت کن اگر از ما یاری می خواستی ما تو را کمک می کردیم و اگر طالب حمایت بودی، تو را پشتیبانی می نمودیم و اگر هدایت و ارشاد طلب می کردی تو را رهنمون می شدیم... عصام می گوید آثار ندامت و پشیمانی در چهره ام نمایان شد. آنگاه امام فرمود: سرزنشی بر تو نیست خداوند تو را می بخشاید که مهربان ترین مهربانان است. آیا تو اهل شامی؟ گفتم: بلی، گفت: خداوند ما و تو را زنده نگه دارد، هر حاجت و نیازی داشتی با ما در میان بگذار، امیدوارم که به خواست خدا هرچه می خواهی به بهترین وجهی آن را بیابی. عصام گوید: زمین با تمام وسعتش بر من تنگ شد. دوست داشتم که مرا در خود فرو برد. در همان لحظه ناگهان فکر کردم که در سرتاسر زمین محبوبتر از او و پدرش نزد من هیچ کس وجود ندارد.»(25)

ب) تواضع و فروتنی

تواضع صفت ارزشمند مردان الهی است و آنها که پیشوای مردمند و الگوی آنان، وجود این صفت در آنان لازمتر است. تواضع در مقابل بندگان خوب و انسان های ستم کشیده نوعی جوانمردی، صبر و شجاعت، اما در مقابل مستکبران و کافران نشانه ذلت است.

قرآن کریم از یک سو به نکوهش تکبر می پردازد: «و لا تمش فی الارض مرحا؛ (26) در روی زمین با تکبر راه مرو»؛ «فبئس مثوی المتکبرین؛ (27) بد جایگاهی است جایگاه متکبران» و از سوی دیگر لزوم تواضع را گوشزد می کند «و عباد الرحمن الذین یمشون علی الارض هونا؛ (28) بندگان خدای رحمان کسانی اند که در روی زمین به نرمی ]و بدون تکبر[ گام برمی دارند»؛ و «اخفض جناحک لمن اتبعک من المؤمنین»(29)

امام حسین(ع) نیز صاحب این سیره ارزشمند قرآنی بود. «مسعده» گوید: گذر امام حسین(ع) به فقیرانی افتاد که گلیم خود را پهن کرده و خود را بر آن افکنده بودند (و غذا می خوردند) وقتی حضرت را دیدند او را دعوت نمودند، حضرت (ع) به زانو نشست و با آنان هم خوراک شد. سپس این آیه فوق را تلاوت نمود آن گاه فقرا را به منزل خویش دعوت نمود. پس برخاستند و همراه حضرت (ع) به منزل او آمدند. حضرت(ع) به کنیز خود فرمود: «آنچه را ذخیره می کردی بیرون بیاور.»(30)

ج) سخاوت

«جود و سخاوت» از فضایل مهم اخلاقی است. هر اندازه «بخل» نشانه پستی و حقارت و ضعف ایمان و فقدان شخصیت است «جود و سخاوت» نشانه ایمان و شخصیت والای انسانی است. در آیات قرآن هر چند واژه «جود» و «سخاوت» به کار نرفته اما تعبیراتی دیده می شود که بر این دو مفهوم منطبق است. انفاق اموال در راه خدا، ایثار اموال و جان ها، انفاق از آنچه خود به آن نیازمندیم یا آن را دوست داریم، و... از جمله تعبیرات قرآن برای توصیف سخاوت است که اکنون به چند مورد آن اشاره می کنیم.

«یحبون من هاجر الیهم ولا یجدون فی صدورهم حاجه مما اوتوا و یؤثرون علی أنفسهم و لو کان بهم خصاصه ...؛(13) ]انصار[... هر کس را که به سوی آنان کوچ کرد. دوست دارند و نسبت به آن چه به ایشان داده شده در دل هایشان حسد نمی یابند، هر چند در خودشان احتیاجی، ]مبرم[باشد.»

«و یطعمون الطعام علی حبه مسکینا و یتیما و أسیرا¤ انما نطعمکم لوجه الله لا نرید منکم جزاء و لا شکورا؛(23) و غذای (خود) را با این که به آن، علاقه (و نیاز) دارند به مسکین و یتیم و اسیر می دهند (و می گویند) ما شما را به خاطر خدا اطعام می کنیم و هیچ پاداش و سپاسی از شما نمی خواهیم.

امام حسین(ع) اسوه سخاوت بود. روایت شده که «ابوهشام قناد» از بصره برای حسین(ع) کالا می آورد و آن حضرت از جای برنخاسته همه را به مردم می بخشید.(33)

«ابن عساکر» روایت کرده است: گدایی، میان کوچه های مدینه قدم برمی داشت و گدایی می کرد تا به در خانه حسین(ع) رسید در را کوبید و این چنین سرود «ناامید برمی گردد امروز آن کسی که به تو امیدوار باشد و حلقه در خانه تو را حرکت دهد. تو صاحب جود و معدن بخششی و پدرت کشنده فاسقان بود.»

حسین(ع) مشغول نماز بود. نماز را به زودی به جای آورد و بیرون آمد و در سیمای اعرابی اثر تنگدستی را مشاهده کرد. برگشت و قنبر را صدا زد. قنبر جواب داد (لبیک یابن رسول الله) فرمود: از پول مخارج ما چه قدر مانده است. عرض کرد دویست درهم که فرمودی در بین اهل بیت تقسیم کنم. فرمود: آن را بیاور، کسی آمده که از آن ها به این پول سزاوارتر است... اعرابی پول ها را گرفت و رفت درحالی که می گفت: «الله اعلم حیث یجعل رسالته؛(43) خداوند داناتر است به اینکه رسالت خویش را نزد چه کسی قرار دهد.

د) احسان

«أنس» گوید نزد امام حسین(ع) نشسته بودم در این هنگام یکی از کنیزان آن حضرت وارد شد و با دسته ریحانی که به آن حضرت هدیه کرد سلام و تحیت گفت، حضرت نیز به او فرمود: تو در راه خدا و برای خدا آزادی.

أنس می گوید: من به آن حضرت عرض کردم: این کنیز با چند شاخه ریحان که اهمیتی ندارد به شما تحیت گفت، حال شما او را آزاد می کنید؟ حضرت فرمود: حق تعالی ما را چنین تربیت کرده و فرموده است:

«و اذا حییتم بتحیه فحیوا بأحسن منها أو ردوها؛ (53) و چون به شما درود گفته شد شما به ]صورتی[ بهتر از آن درود گویید یا همان را ]در پاسخ[ برگردانید.

امر به معروف و نهی از منکر

امر به معروف و نهی از منکر محور حاکمیت ارزش ها و محو پلیدی ها است بنای رفیع جامعه اسلامی بر ستون مستحکم امر به معروف و نهی از منکر گذاشته شده و امت مسلمان بهترین امتی هستند که برای امر به معروف و نهی از منکر برانگیخته شدند.

امام حسین(ع) مصداق این آیه بود: «ولتکن منکم امه یدعون الی الخیر و یأمرون بالمعروف وینهون عن المنکر و اولئک هم المفلحون؛(63) باید از میان شما گروهی به نیکی دعوت کنند و به کار شایسته وادارند و از زشتی بازدارند و آنان همان رستگارانند»

آن بزرگوار هدف قیام خود را اصلاح طلبی و امر به معروف و نهی از منکر معرفی کرد. او از اولین مراحل امر به معروف که همان اندرز و نصیحت است آغاز کرد و بارها و بارها یزیدیان را پند داد(73) و تا آخرین مرحله که گذشتن از جان خویش است در راه احیای این عنصر مهم کوشا بود. آن حضرت در این باره چنین می فرماید: «انما خرجت لطلب الاصلاح فی امه جدی محمد(ص) ارید أن آمر بالمعروف و انهی عن المنکر...؛ من برای اصلاح در امت جدم محمد(ص) قیام کردم و طالب امر به معروف و نهی از منکر هستم.»(38)

ایثار

ایثار یکی از جلوه های عرفانی قیام امام حسین(ع) و بلکه از زیباترین آنهاست، جلوه ای که قرآن کریم بسیار بر آن تأکید کرده و در نمودهای مختلف ظاهر گشته است؛ شهادت در راه خدا و انفاق مال که آیات بسیاری درباره آن ها نازل شده از این جمله است؛ اوج ایثار و از خودگذشتگی را در لیله المبیت که علی(ع) به جای پیامبر خوابید می توان ملاحظه کرد و خداوند مدال «و من الناس من یشری نفسه ابتغاء مرضات الله...»(39) را درباره آن بزرگوار نازل کرد.

در سوره انسان نیز درخشش دیگری از این فداکاری را که ناظر بر اهل بیت است ملاحظه می کنیم «ویطعمون الطعام علی حبه مسکینا و یتیما و أسیرا¤ انما نطعمکم لوجه الله...»(40)

اساس قیام امام حسین(ع) و یاران آن بزرگوار که برگرفته از مکتب آن حضرت است بر محور از خودگذشتگی است. عدم قبول بیعت با امویان و از خودگذشتن برای اثبات حقیقت، نمونه بارز ایثار آن بزرگوار بود.

دست یابی حضرت اباالفضل العباس(ع) به آب و نیاشامیدن آن، جان فشانی دوتن از یاران امام(ع) در ظهر عاشورا که جهت اقامه نماز، تن خود را سپر بلای آن حضرت ساختند و به شهادت رسیدند، ارادتهایی که اصحاب آن حضرت در شب عاشورا ابراز کردند و در روز عاشورا تا زنده بودند نگذاشتند که از بنی هاشم وارد میدان شود و بنی هاشم نیز تا زنده بودند نگذاشتند امام(ع) وارد میدان شود و...(41) همه و همه نمونه ها ی بی مانند ایثارند که در قیام امام حسین جلوه گر شد.

«محمدعلی جناح» سیاستمدار پاکستانی در این باره می گوید: «هیچ نمونه ای از شجاعت بهتر از آن که امام حسین(ع) از لحاظ فداکاری نشان داد در عالم پیدا نمی شود.»(42) دانشمند اروپایی «موریس دوکبری» نیز می نویسد: «امام حسین برای حفظ شرف و ناموس مردم و بزرگی مقام و مرتبه از جان و مال و فرزند گذشت...»(43)

توکل

یکی دیگر از آموزه های ارجمند قرآنی، توکل است، توکل کارها را به خدا سپردن و دل از هر چه غیر اوست برکندن، به یک مبدأ خبیر قادر تکیه کردن و در راه او گام برداشتن است چرا که قرآن خود فرموده است: «و من یتوکل علی الله فهو حسبه؛(44) هر کس بر خدا توکل کند خدا او را کافی است»: «علی الله فلیتوکل المتوکلون»(45) امام حسین(ع) در طول سفر خود به کربلا، خدا را تنها تکیه گاه خود می داند.(46)

جامع اضداد

عده ای چنین می پندارند که انسان هایی که اهل عبادت و تهجد، عرفان و خلوت گزینی اند در صحنه اجتماع حضوری مؤثر ندارند و انسان های حماسی و قاطع، از روحیه لطیفی برخوردار نیستند.

اما انسان قرآنی در عین صلابت و قاطعیت، رؤوف و در عین تهجد شبانگاهی چون شیر در روز، بر دشمنان می غرد. قرآن رهبانیت را نمی پذیرد و در عین حال قطع ارتباط با خالق را نیز رد می کند.

از یک سو بر جهاد و شهادت، هجرت و امر به معروف و نهی از منکر به عنوان عناصر کلیدی شجاعت و حضور موثر در جامعه تاکید می کند و از دیگر سو مومنانی را می ستاید که شبها به نجوای با معبودشان می پردازند.

قرآن از یک سو نجوای: «و من الیل فتهجد به نافله لک» (74) سر می دهد و از سوی دیگر بانگ «وقاتلوا المشرکین کافه » (84) بر می آورد و حسین(ع) نیز چنین بود، آمیزه ای از حماسه و دلاوری و شجاعت و عرفان و معنویت، دعای عرفه امام حسین(ع) سراسر زمزمه های عارفانه او با معبود خویش است: «الهی من کانت محاسنه مساوی فکیف لایکون مساویه مساوی؛ (94) خدایا کسی که خوبی هایش بدی است چگونه بدیهایش بدی نباشد.»

جملات عارفانه امام حسین تنها یک روی سکه شخصیت است اما روی دیگر، شخصیت حماسی و قهرمانی است که با سلاح خون به دیدار شمشیر می رود و چنین می سراید که : «ان کان دین محمد لم یستقم الابقتلی فیا سیوف خذینی؛ (0

5) اگر دین محمد(ص) جز با کشتن من پایدار نمی ماند پس ای شمشیرها مرا دریابید.»

جاودانگی

قرآن کریم کتابی است که با گذشت زمان رنگ کهنگی بر چهره مفاهیم بلندش نمی نشیند و همواره ماندگار و جاودانه است.

مردی از امام صادق(ع) سوال کرد چگونه است که قرآن با بحث و گفتگو در مورد آن، فرسوده نمی شود و همواره شاداب و تازه است؟ حضرت فرمود: بدان جهت که خداوند، قرآن را مخصوص عصر و دورانی خاص قرار نداد. همچنان که آن را به مردم خاصی اختصاص نداده است بلکه قرآن برای همه اعصار جدید و نزد هر گروهی تا به قیامت تازه است. (51)

از آنجا که سرشت سیره گفتاری و رفتاری امام حسین(ع) با آموزه های قرآنی عجین گشته است، شخصیت او، قیام او و سیره او جاودانه است. حضرت زینب، شیر زن کربلا، این جاودانگی را پیش بینی کرده و خطاب به امام سجاد در دلداری آن حضرت بعد از واقعه دلخراش عاشورا می فرماید: «... بر فراز آرامگاه پدرت قبله عشقی بنا خواهد شد که نشانه هایش کهنه نمی گردد و گذشت روزگار آن را از بین نمی برد، هر چه ستمگران برای نابودی آن کوشش کنند، هرگز به خواسته خود نائل نمی شوند، پیوسته شکوه و جلال آن رو به افزایش است» (52)

شیخ «عبدالحسین الاعم» شاعر متعهد عرب در سوگ شهادت آن حضرت شعری ناظر به همین معنا دارد که:

گرچه جسم مطهر حسین(ع) در صحرای کربلا مدتی اندک بدون دفن باقی ماند...

لیکن قبر او در درون سینه و قلب دوستدارانش تا ابد جای دارد (53)

حق تلاوت قرآن

در قرآن، ایمان آورندگان به این کتاب الهی کسانی معرفی شدند که حق تلاوت را به جای آورند: «الذین آتیناهم الکتاب یتلونه حق تلاوته اولئک یومنون به؛ (54) کسانی که کتاب آسمانی به آنان دادیم و آن را چنان که باید می خوانند ایشانند که بدان ایمان دارند...»

امام صادق(ع) درباره چگونگی رعایت حق تلاوت قرآن می فرماید: «آیاتش را روشن و شمرده می خوانند، سعی می کنند معنایش را بفهمند، احکام و فرامینش را به کار می بندند و به وعده هایش امیدوارند و از عذابش می ترسند... به خدا سوگند که حق تلاوت قرآن به حفظ آیات و پشت سر هم خواندن حروف و کلمات و تلاوت سوره ها و مطالعه حواشی و هوامش آن نیست...» (55)

امام حسین از کسانی بود که در گفتار و کردار، حق تلاوت قرآن را رعایت کرد از این رو در قسمتی از زیارت نامه اش می خوانیم: «اشهد انک... تلوت الکتاب حق تلاوته...؛ (56)

گواهی می دهم که تو حق تلاوت قرآن را ادا نمودی» و نیز آن حضرت خدا را به خاطر فراگیری معنای قرآن و رسیدن به مقام فقاهت دینی، حمد و سپاس می گوید:«اللهم انی احمدک علی ان اکرمتنا بالنبوه و علمتنا القرآن و فقهتنا فی الدین» (57)

حق گویی

قرآن کریم خود سخن حق است «و ان لحق الیقین» (58)؛ «و انزلنا الیک الکتاب بالحق...» (59) امام حسین (ع) نیز زندگی و گفتارش بر مبنای حق و راستی بود چرا که بر مبنای آیه تطهیر، امامان از هرگونه ناحق و پلیدی مبرایند. در بخشی از زیارت آن بزرگوار که خطاب به ایشان است می خوانیم:«ان الحق معک و الیک و انت اهله و معدنه؛ (60) همانا حق با تو و به سوی توست و تو اهل حق و معدن آن هستی»

چند بعدی بودن

قرآن کریم کتابی است که از زوایای مختلف می توان به آن نگریست هر چند همه این ابعاد در یک جهت و آن هم هدایتگری است. آیه الله جوادی آملی در این باره چنین می نویسد:«آیات قرآن که خود را هدایتگر مردم می داند «هدی للناس» (16) طوری تنظیم شده است که هر کس می تواند به مقدار سطح فکر خود از خرمن معارف و مآثر آن خوشه ای برگیرد، هم برای عارفان، حکیمان و سایر اندیشوران برنامه هدایتی دارد و هم برای توده مردم و اعراب بیابانگرد... سالار شهیدان، حسین بن علی(ع) همانند قرآن در چهره های گوناگون برای مردم جهان درخشید، برای عارفان در چهره دعای عرفه، برای زمامداران حامی قسط و عدل و حامی مستضعفان و محرومان در چهره نهضت و قیام علیه طغیانگران امویان، برای پرهیزکاری در چهره تارک دنیا و برای دیگران در چهره های دیگر...» (26)

حضور در محضر الهی

عارف، عالم را محضر خدا می داند و او را شاهد و ناظر بر جمیع امور می شمارد. در قرآن کریم می خوانیم که: قل اعملوا فسیری الله عملکم و رسوله و المومنون...؛(63) و بگو ]هر کاری می خواهید[ بکنید که به زودی خدا و پیامبر و مومنان در کردار شما خواهند نگریست»

امام حسین (ع) در روز عاشورا بعد از شهادت اصحاب، سرش را به آسمان بلند کرد و گفت:«اللهم انک تری ما یصنع بولد نبیک؛ (64) خدایا تو شاهدی که با پسر پیغمبر تو چه می کنند» همچنانکه پس از شهادت طفل شیرخوار دست مبارک خود را زیر گلوی او گرفت وقتی که دستش پر از خون شد آن را به طرف آسمان پاشید و گفت:«هون علی ما نزل بی انه بعین الله؛ آن چه که این مصیبت را بر من آسان می کند این است که این مصایب در محضر خدا و در منظر او واقع می شود.

خوف و خشیت الهی

قرآن کریم مومنان را می ستاید که فقط از خدا می ترسند و جز او از کس دیگر هراس ندارند:«الذین یبلغون رسالات الله و یخشونه و لا یخشون احدا الا الله...؛ (65) کسانی که پیام های خدا را ابلاغ می کنند و از او می ترسند و از هیچ کس جز خدا بیم ندارند...»

سیره عملی امام حسین در جریان کربلا مصداق واقعی این آیه است چرا که اگر ترس از نابودی خود و فرزندانش داشت هرگز پای به این صحنه پرمخاطره نمی گذاشت. امام در زمزمه عارفانه خود در دعای عرفه چنین می فرماید که:«اللهم اجعلنی اخشاک کانی اراک؛ (66) خدایا مرا آنچنان قرار ده که از تو بیمناک باشم بطوری که گویا تو را می بینم».

مقام ذکر

از دیگر اوصاف متقیان رسیدن به مقام ذکر است. یاد خدا را در دل داشتن و همواره به یاد او بودن، مایه آرامش است:«الا بذکرالله تطمئن القلوب» (67) و مومنان راستین آنانند که خرید و فروش و مشغولات دنیوی آن ها را ازیاد خدا غافل نمی سازد. رجال لا تلهیهم تجاره و لا بیع عن ذکرالله...» (68)

سرور و سالار شهیدان از جمله کسانی بود که به این مقام شریف نائل گشته بود وهمواره یاد خدا می کرد. موقع حمله به دشمن ذکر «لاحول و لاقوه الا بالله العلی العظیم» می گفت (96) هنگام احساس خطر مرگ «انالله و انا الیه راجعون» بر زبان جاری می ساخت (07) هنگام رسیدن به کربلا از بلاها و مصیبت های آن به خدا پناه می برد «اللهم اعوذبک من الکرب و البلاء»(17)

و بالاخره دشمنان خود را سرزنش می کند که: «شیطان بر شما مسلط شده و یاد خدای بزرگ را فراموشتان ساخته، ننگ بر شما و آنچه می خواهید، ما از خداییم و به سوی خدا بازمی گردیم.»(27)

صبر و تسلیم

صبر در برابر مصیبت ها و تسلیم در برابر اراده الهی یکی دیگر از خصلت های نیک عارفان است. عارف، معتقد است آنچه در عالم وجود واقع می شود قضای الهی است و تا چیزی از جانب او مقدر نشده باشد واقع نمی شود. اگرچه حرکت و تلاش برای دگرگونی وضع موجود و تغییر ناهنجاری های خود، قضا و قدر الهی و مرزی جدا از آن ندارد.

در قرآن کریم هفتاد بار مقوله صبر مطرح شده که ده مورد آن مرتبط با پیامبر اکرم(ص) است. خداوند به مؤمنان دستور داده از صبر و نماز برای حل مشکلات کمک بگیرید: «یا ایها الذین ءامنوا استعینوا بالصبر و الصلوه »(37) و در آیه دیگر «صبر و تقوی» از استوارترین امور شمرده شده است «و ان تصبروا وتتقوا فان ذلک من عزم الامور»(47)

«تسلیم نیز اگرچه از جنس صبر است اما مقامی بالاتر است. در مقام تسلیم «خود»ی باقی نمی ماند تا انسان بگوید آنچه راجانان می پسندند مورد پسند من هم است، بلکه خود وهرچه را در اختیار دارد تسلیم مولای خود می کند. سخن حضرت اسماعیل که در جواب «یا بنی انی اری فی المنام انی اذبحک»(57) گفت: «یا ابت افعل ما تؤمر ستجدنی ان شاءالله من الصابرین؛(67) مأموریت خود را انجام بده که اگر خدا بخواهد مرا صابر خواهی یافت» نشانه دست یابی آن حضرت به مقام تسلیم و تفویض است.»(77)

حسین(ع) قهرمان صبر و تسلیم است و گفتار و کردارش بر آن گواه. آن بزرگوار در وصیت نامه خود که به محمدبن حنفیه نوشته فرموده است: هر کس مرا رد کند و از یاری من سرباز زند صبر می کنم تا خدا بین من و قوم اموی حکم کند که او بهترین حکم کنندگان است.»(78)

صبحگاه عاشورا یاران خویش را چنین به صبر فرا می خواند که: «ای کریم زادگان! صبوری کنید زیرا مرگ چونان پلی است که شما را از سختی ها و آسیب ها عبور داده و به بهشت های پهناور و نعمت های جاودانه می رساند...»(79)

در قتلگاه و در عصر عاشورا در نیایشی عاشقانه با تن و بازوی زخمدار چنین عرضه می دارد: «بر قضا و حکم تو صبر می کنم، ای خدای من، جز تو خدایی نیست. ای فریادرس فریادگران.(80)

عبادت

«عبادت» پیوند مخلوق با خالق و اوج کمال انسانی و ارج بخشیدن خداوندی است که نعمات فراوانی به ما عطا کرده است. قرآن کریم، گاه پرستش را هدف آفرینش و گاه عامل نفی سلطه های شیطانی، و گاه زمینه وحی و پیامبری و... معرفی می کند. خداوند در این زمینه می فرماید «و ما خلقت الجن و الانس الا لیعبدون؛ (81) و جن و انس را نیافریدم جز برای آنکه مرا بپرستند».

امام حسین(ع) عبدصالح خدا بود و تجسم عینی آیات الهی، در عین حال که پهلوانی بزرگ بود، عابدی تمام عیار و عارفی کامل در پیشگاه الهی بود. از «مصعب زبیری» روایت شده که گفت: «حسین(ع) با فضیلت و متمسک به دین بود و نماز و روزه و حج او بسیار بود.»(82)

«عقاد» نیز گوید: علاوه بر نمازهای پنجگانه، نمازهای دیگر بجای آورد و علاوه بر روزه ماه رمضان در ماه های دیگر هم روزهائی را روزه می گرفت و در هیچ سال، حج خانه خدا از او فوت نشد مگر آن که ناچار به ترک شده باشد.(83) امام حسین(ع) انس ویژه ای با نماز داشت. چنان که قبلاً بیان شد از برادرش حضرت اباالفضل خواست یک شب از امویان مهلت بگیرد تا در آن شب فقط به دعا، نماز، تلاوت قرآن و استغفار و راز و نیاز با خدا بپردازد.

در ظهر عاشورا نیز که تنور جنگ به شدت گرم شده بود وقتی صحبت از نماز شد به فکر اقامه نماز افتاد و به شخصی که وقت نماز را به ایشان یادآوری کرد فرمود: «نماز را به یادمان آوردی خدا تو را از نمازگزاران قرار دهد، بلکه اکنون وقت آن است، از دشمنان بخواهید که دست از جنگ بشویند تا نمازمان را بخوانیم.» و چون آنان حاضر به این امر نشدند، سعیدبن عبدالله حنفی و زهیربن قین، پاسداری از جان امام را برعهده گرفته و در این راه شهید شدند.(84)

عزت طلبی و ذلت ستیزی

عزت از آن خداست و هرکس طالب عزت است باید آن را نزد خدا بجوید «من کان یرید العزه فلله العزه جمیعا»(58) در قرآن کریم خطاب به پیامبر خود می فرماید که: «و لن ترضی عنک الیهود و لا النصاری حتی تتبع ملتهم؛(68) یهود و نصاری هرگز از تو خشنود نخواهند شد تا زمانی که از آنان تبعیت کنی.» اما در ادامه آیه خداوند به پیامبر دستور می دهد که بگوید: «ان هدی الله هو الهدی»(78) و به طور قاطع و با عزت تمام سخن آنان را رد کند.

اساساً نفوذناپذیری از صفات قرآن است، هرگونه بطلان، دروغ، تحریف، تغییر و شکست در آن راه ندارد. از این رو درباره صفت قرآن در این کتاب می خوانیم «انه لکتاب عزیز¤ لا یأتیه الباطل من بین یدیه و لا من خلفه؛(88) این کتاب نفوذناپذیر [و صاحب عزت] است هیچ باطلی چه از پیش رو یا از پشت سر به آن راه نمی یابد...»

سیره امام حسین(ع) نیز بر مبنای همین حبل متین الهی بود و لحظه ای تن به ذلت و سر به خواری نداد و سطر سطر قیام او نشانگر عزت مداری و پایداری بر راه هدایت الهی بود. امام(ع) در روز عاشورا در مقابل سپاه دشمن فریاد برآورد که: «آگاه باشید که زنازاده پسر زنازاده(ابن زیاد) مرا بین دو چیز مخیّر ساخته یا شمشیر کشیده آماده جنگ شوم و یا لباس ذلّت بپوشم و با یزید بیعت نمایم ولی ذلت از ما بسیار دور است.(98)

نظرات بینندگان
انتشار یافته: ۱
در انتظار بررسی: ۵
یاسر علی
Iran, Islamic Republic of
۰۶:۲۳ - ۱۳۹۸/۰۴/۱۲
0
0
نظرات بینندگان
آخرین مطلب
ارسال خبرنامه
برای عضویت در خبرنامه سایت ایمیل خود را وارد نمایید.
نشریات