صفحه نخست >>  عمومی >> آخرین اخبار
تاریخ انتشار : ۲۶ مهر ۱۳۸۸ - ۱۲:۲۸  ، 
کد خبر : ۱۲۲۶۵۶

اندیشه سیاسی مسلمانان (بخش بیست‌ونهم)


امیرعلى محقق
در روزگاری که خواجه نصیرالدین طوسی می زیست، فلسفه خصم های زیادی را به خود می دید. گروهی از بیخ و بن با تفکر و دانش، مسئله داشتند، اما قشری دیگر، با درک سطحی از متون دینی و با جمود بر ظواهر می کوشیدند فلسفه ورزی را مخالفت با دیانت بخوانند. مواجهه خواجه نصیرالدین با این قشر، فصل مهمی از اندیشه های او را شامل می شود و در واقع سنگ بنای تفکر سیاسی و فلسفه سیاست نزد وی محسوب می شود.
خواجه نصیرالدین از حاکم مغول هلاکوخان، استفاده برد تا خلافت عباسی را براندازد او این خلافت را انحراف از اندیشه سیاسی اسلام می دانست و به خاطر همین امر، مورد خشم بسیاری از مفتیان دربار عباسی و به اصطلاح آخوندهای درباری واقع شد. از دیگر سو، کسانی مانند غزالی و فخرالدین رازی، از هیچ هجمه ای به فلسفه فروگذار نکردند. غزالی کتاب تهافت الفلاسفه را نگاشت، همه فیلسوفان از جمله ابن سینا را زندیق و کافر خواند. فخر رازی نیز به همین وجه عمل کرد و در مقابل ابن رشد کتاب تهافت التهافت را در جواب غزالی نوشت و خواجه طوس شرح الاشارات را به رشته تحریر درآورد و ضربات محکمی به سفسطه های فخر رازی وارد ساخت. فی الواقع کوشش های خواجه نصیرالدین از مرگ فکر فلسفی اسلامی جلوگیری کرد و اجازه نداد که اشعری ها و اخباری و متحجرین میدان دار عرصه مدنی اسلام شوند.
فخرالدین رازی کتابی نوشت تحت عنوان «المحصل» و ادعا کرد این کتاب همه اندیشه های خوب گذشتگان و آرای محکم آنان را گرد آوری کرد، اما در نظر نصیرالدین طوسی این کتاب منشأ نشر اندیشه های اشاعره و قشریون بود و به طور کلی اصولی را پیشنهاد می کرد که عقل را در فهم دین تعطیل می کرد. خواجه نصیرالدین معتقد بود که اصول دینی برپایه یقین استوار است، اما یقین انسان باید از روی استدلال عقلی و برهان محکم منطقی تحقق پذیرد. او در کتابی که در نقد المحصل نوشت و نام آن را «تلخیص المحصل» نهاد، می گوید که همه کسانی که در رشته های مختلف و گوناگون علم دینی به بحث و فحص می پردازند، باید قبل از هر چیز به استحکام اصول عقاید از روی عقل و استدلال بپردازند، زیرا کسانی که به این نحو عمل نمی کنند، مانند کسی است که ساختمانی بزرگ را بدون پایه و اساس می سازد. همین جهت گیری خواجه نصیرالدین است که در نهایت تفکر سیاسی ای را بسط و نشر می دهد که اتقان و استحکام آن بی نظیر است و در واقع همین اتقان است که از انحراف در فکر سیاسی اسلام جلوگیری می کند.
حکیم طوس به فراست دریافته بود که هر سنخ تلاش برای منکوب کردن عقل برای فهم اندیشه های دینی، در واقع تلاشی است برای برپایی حاکمیتی مبتنی بر جهل که فجایعی نظیر به شهادت رساندن اولیای خدا را به همراه دارد.
اگر به مخالفان خواجه طوس در این مسیر نظری بیفکنیم، می بینیم که برخی از آنان دلدادگان به خلافت موروثی ای هستند که کوچکترین قرابتی با اندیشه اسلامی ندارد. بنابراین این فعل و انفعال تاریخی نکته ای مهم را به ما گوشزد می کند که رویکردهای اشعری و اخباری در تفسیر دین، نهایتاً عدول از ذلت فکر اسلامی و تعین برجسته آن یعنی «حکومت» را موجب می شود. خواجه نصیرالدین با دفاع از فلسفه و عقلانیت به مقابله با این انحراف پرداخت و میراثی را برای ما به جای گذارد که همواره مورد نیاز ماست. امروز در برابر جریانات متحجر و ارتجاعی و گروه های سلفی و وهابی کدام سلاح کاراتر از عقلانیت دینی و فلسفه اسلامی است؟
دین سلاحی است که خواجه نصیرالدین طوسی در صیقل دادن آن بسیار کوشید.

نظرات بینندگان
آخرین مطلب
پربیننده ترین
ارسال خبرنامه
برای عضویت در خبرنامه سایت ایمیل خود را وارد نمایید.
نشریات