تاریخ انتشار : ۱۴ آبان ۱۳۸۸ - ۱۱:۱۶  ، 
کد خبر : ۱۲۳۸۴۶
گلوبال ریسرچ:

شکنجه کردن یک عادت تاریخی برای آمریکایی‌هاست

اشاره: یک تحلیلگر آمریکایی ضمن اشاره به جزئیات گزارش شکنجه های سیا، با ارائه شواهدی تکان دهنده، از سابقه شکنجه‌گری آمریکاییها علیه بومیان، زندانیان و سیاهپوستان آمریکا و نظامیان و غیر نظامیان در جنگ ها پرده برداشت.

به گزارش فارس، استفان لندمن با درج مقاله‌ای با عنوان "گذشته آکنده از شکنجه آمریکا " در پایگاه خبری تحلیلی گلوبال ریسرچ، نوشت: اتحادیه آزادی های مدنی آمریکا (ACLU) در 24 آگوست در یک بیانیه مطبوعاتی عنوان کرد که در واکنش به طرح دو دعوی درمورد قانون آزادی اطلاعات، " حکومت امروز یکی از اسنادی را که متشکل از 130000 صفحه، از جمله یک توضیح رسمی مفصل درباره برنامه بازجویی سیا بود، به این اتحادیه ارائه کرد. "
به گفته لندمن این سند با اشاره به گزارش قدیمی دسامبر 2004 (که در اصل از سوی جورج تنت، رئیس وقت سیا، تصویب شده بود)، که شکنجه زندانیان در عراق و افغانستان را به تفصیل شرح می داد، "به شرح استفاده از تکنیک های غیرقانونی بازجویی از جمله برهنگی اجباری، محروم سازی از خواب، تغییر رژیم غذایی و موقعیت های استرس زا می پردازد. " موارد بدتر تخفیف داده شده یا کلا حذف شده بودند.
به نوشته این مقاله جمیل جعفر، مدیر پروژه امنیت ملی این اتحادیه این گزارش را یک سند بسیار ناراحت کننده دانست که " نشان می دهد سیا تا چه حد از قانون و ارزش هایی که جزئی از دموکراسی ما هستند، منحرف شده است. مخصوصا این موضوع وحشتناک است که روش‌های وحشیانه عنوان شده در این صفحات از سوی ارشدترین مقامات کشور تایید شده بودند. "
نویسنده با تاکید بر اینکه که قوانین آمریکا و جهان همه اشکال شکنجه را بدون استثنا در همه زمان منع کرده اند، از توصیه "جِی بایبی "، رئیس دفتر شورای حقوقی وزارت دادگستری دولت بوش، که اکنون قاضی دادگاه استیناف فدرال است، به سیا مبنی بر اینکه اگر شکنجه و تهدید به مرگ حتمی و یا باعث آسیب روحی نشوند، قانونی هستند، اظهار تعجب کرده و ادامه می دهد:
در 25 آگوست، اسکات شِین و مارک مازتّی مقاله ای با این عنوان در نیویورک تایمز درج کردند: "گزارش نشان می دهد سیا کنترل سختی روی بازجویی ها داشته است. " نویسندگان با این ادعا که "این گزارش بر روی انحرافات عملی متمرکز شده بود " گفتند "این گزارش به هیچ وجه نشان دهنده این نبود که ماموران خودسرانه عمل می کردند. این تصویری از کنترل قاطعانه اعمال شده از سوی سیا و وزارت دادگستری بود – مقامات دولت بوش می گویند هدف از کنترل تضمین ایمنی و قانونی بودن برنامه بوده است. "
نویسنده در ادامه این مقاله به گفته های دیگری از همان مقامات که با قوانین در تناقض است اشاره می کند:
- دادگاه های فدرال هیچ اختیاری ندارند و نمی توانند به موارد بدرفتاری با زندانیان یا دستگیری های اشتباهی رسیدگی کنند.
- قوانین آمریکا و جهان در "جنگ علیه تروریسم " صدق نمی کنند
- رئیس جمهور به عنوان فرمانده کل قوا از کامل ترین دامنه قدرت برای حفاظت از کشور برخوردار است... او در اعمال اختیارات خود در اجرای عملیات ها علیه نیروهای متخاصم بصیرت کامل دارد.
این مقاله می افزاید: قانون کمیسیون های نظامی در سال 2006 شکنجه را تصویب کرد، زیرشاخه غیرقانونی "مبارزان نامشروع دشمن " را ایجاد نمود، آنها را از عدالت قضایی محروم کرد، ادعا نمود می توان آنها را ناپدید کرد، بدون حق مشاوره برای مدت نامعلوم بازداشت کرد، سپس آنها را در محاکم کانگرویی (دادگاه های نظامی) بدون داشتن حق استیناف محاکمه و اعدام کرد.
همچنین برای حفاظت از امنیت ملی می توان آنها را – گناهکار یا بیگناه – در معرض همه اشکال بدرفتاری قرار داد، و حق "ضرورت نظامی " شدیدترین بدرفتاری ها را توجیه می کند. علاوه بر این هر شکلی از شکنجه طولانی جسمی و روحی را می توان اعمال کرد، به جز آنهایی که باعث آسیب های منجر به مرگ، نقص عضو یا آسیب دائمی شوند. این امر ادامه سنت دیرین آمریکا در اعمال رفتارهای وحشیانه است.
این مقاله در ادامه به نمونه هایی از شکنجه اشاره می کند که روزنامه تایمز آن را از قلم انداخته بود: مواردی چون انزوای طولانی مدت، محرومیت از حواس، زنجیر کردن در وضعیت دردناک، ضرب و شتم شدید، شوک الکتریکی، ایجاد هیپوترمی (کاهش دمای بدن)، قرار دادن 24 ساعته در معرض نور شدید و صداهای گوش خراش، محروم کردن از مراقبت بهداشتی، غذای مناسب و کافی، خوراندن اجباری غذا به اعتصاب کنندگان، وارد کردن ضربات روانی، لواط اجباری، تهدید به حمله سگ‌های نگهبان، بستن چشمها و آویزان کردن از سقف، و قرار گرفتن مکرر در معرض تحقیرها، توهین ها و وحشیگری ها برای ماه ها و حتی سال ها.
بگفته لندمن این شکنجه ها در حالی اعمال می شده است که بیشتر زندانیان گوانتانامو ( و دیگران) جرمی مرتکب نشده بودند و برای پاداش هایی تحویل داده شده بودند که به خاطرش حتی کودکان 13 ساله را هم به دام می انداختند.
وی اضافه می کند: به خاطر خفگی، ضرب و شتم شدید، و محرومیت های ممتدی که به از کار افتادگی اندام های داخلی منجر می شدند، مرگ هایی روی داد. با این وجود، اریک هولدر، وزیر دادگستری آمریکا، در نظر ندارد به جز پیگرد این ماموران "رذل " – نه مقامات بلند پایه ای که این اختیارات را به آنها داده و مسئولیت اصلی آنها را بر عهده داشتند – کار دیگری انجام دهد.
بنابراین به اعتقاد لندمن تیم ویژه سیاست بازجویی و انتقال اوباما، به سیاست انتقالهای نامعمول دولت بوش به کشورهایی با سوابق ناراحت کننده در شکنجه، که فریادهای فعالان حقوق بشر را برانگیخته بود، ادامه خواهد داد. این کار باعث خواهد شد به رغم تضمین های پوچ مبنی بر مراقبت نزدیکتر، رفتار انسانی تر و دسترسی بیشتر به دیپلمات ها، اقدامات غیرقانونی کماکان استمرار داشته باشند.
این مقاله در ادامه شرح بدرفتاری های فاش شده در گزارش سیا به گزارش 28 آگوست واشنگتن پست با عنوان: "سیا دستورالعمل های خود برای شکستن اراده یک زندانی را منتشر می کند "، اشاره می کند:
"با شروع جلسه، زندانی در حالیکه فقط یک پوشش روی سرش باقی مانده است برهنه می ایستد. نگهبانان دست ها و پاهای او را زنجیر می کنند، سپس یک گردنبند کوچک به گردنش می بندند. این گردنبند بعدا استفاده خواهد شد؛ بر اساس راهنمای بازجویی های سیا، این گردنبند به عنوان یک دستگیره برای کوبیدن سر زندانی به دیوار به کار خواهد رفت. "
"پس از برداشتن سر پوش، بازجو با یک سیلی به صورت شروع می کند و پس از آن چند سیلی دیگر می زند. سپس نوبت به کوبیدن سر به دیوار می رسد که بیست یا سی بار متوالی مجاز است و چنانچه موفقیتی حاصل نشود تکنیک های خشن تری وجود دارند. "
به نوشته این مقاله آنچه موجب تاسف است این است که طبق گفته نیویورک تایمز وزارت دادگستری دولت بوش از چندین مورد بدرفتاری در سال های قبل مطلع بود اما به رغم مرگ زندانیان و موارد دیگری از شکنجه شدید، از پیگرد قانونی خودداری کرد.
بعنوان مثال منادل الجمادی یکی از اسرایی بود که زیر شکنجه مرد: او در اکتبر 2003 توسط کماندوهای نیروی دریایی دستگیر شد، مورد ضرب و شتم و شکنجه قرار گرفت، سپس در حالیکه دستانش از پشت بسته بودند از یک پنجره میله دار آویخته شد. او در ماه نوامبر مرد. پس از آن "چارلز گرانر "، سرباز ذخیره ارتش، به 10 سال زندان در زندان نظامی فورت لیونورث محکوم شد. هشت سرباز نیروی دریایی به خاطر شکنجه الجمادی و زندانیان دیگر توبیخ شدند. اما مقامات ارشد زندان ابوغریب آزاد ماندند تا دیگران را شکنجه کنند.
نویسنده سپس در فهرستی موارد فاش شده درگزارش سیا را البته با ویرایش بدترین جنایات و حذف همه آنهایی که در "سایت های سیاه " صورت گرفته بودند، بطور خلاصه شرح می دهد:
- به یک یا چند زندانی گفته شده بود که در مقابل چشمشان به مادرانشان تجاوز خواهند کرد.
- ماموران سیا از طریق شلیک گلوله در اتاق های مجاور مبادرت به اعدام های ساختگی می کردند، در حالیکه یک قانون فدرال صراحتا تهدید زندانی به مرگ حتمی را منع کرده است.
- به خالد شیخ محمد گفته شده بود اگر حمله تروریستی دیگری علیه آمریکا صورت بگیرد، فرزندانش کشته خواهند شد.
- یک زندانی به خاطر فشار به سرخرگ گردنی مکررا از هوش رفته بود.
- زندانیان با اسلحه تهدید شده بودند.
- عبدالرحیم النشیری، متهم به طراحی حمله تروریستی سال 2000 علیه کشتی یو اس اس کول، با یک دریل برقی ترسانده شده و در نتیجه واتربوردینگ تقریبا غرق شده بود. همچنین بر اساس گزارش سال 2006 سازمان جهانی صلیب سرخ به دستگیری و تجاوز به خانواده اش نیز تهدید شده بود.
- شواهد دیگر از یک رسیدگی داخلی وزارت دادگستری، گزارشات دیگری را درباره زندانیانی که در زندان نظامی آمریکا در سال 2002 مورد بدرفتاری قرار گرفته بودند فاش ساختند. کاندولیزا رایس، وزیر خارجه وقت، از موضوع مطلع بود و هیچ کاری برای متوقف کردن آنها انجام نداده بود.
- یک رسیدگی که در دسامبر 2004 از سوی دفتر بازرسی کل آغاز شده بود، فاش ساخت که مقامات بلندپایه کاخ سفید، وزارت دفاع و سیا چشمان خود را به روی شکنجه ها و بدرفتاری های مکرر بسته بودند.
به اعتقاد نویسنده مقامات سیا می دانستند که "در نتیجه این برنامه، به خصوص به خاطر استفاده از اقدامات افراطی در بازجویی ها و ناتوانی حکومت در اتخاذ تصمیم نهایی درباره دستگیر شدگان از سوی سازمان، با چالش های سیاسی و قانونی بلند مدت و احتمالا جدی مواجه خواهند شد. " آنها همچنین می ترسیدند "علنی شدن این جریانات به شهرت و کارایی خود سازمان شدیدا لطمه وارد کند. " با این وجود به غیرقانونی ترین اقدامات ادامه دادند، و با توجه به پوششی که از سوی دولت اوباما با آنان اعطا شده، هنوز هم این کار را می کنند.
این نویسنده آمریکایی در ادامه شواهدی از سابقه شکنجه در آمریکا قبل از تولد جمهوری تا زمان حال را ارائه می کند ، که باعث می شود گزارش اخیر سیا ، امری معمول و پیش پا افتاده به نظر برسد:
در قرن هفدهم، متهمین به جادوگری در شهر "سالم " با بازجویی های شدید، شکلی از واتربوردینگ، محاکمات خسته کننده و اعدام با چوبه دار برای محکومین مواجه می شدند، و دست کم یک قربانی در زیر تخته سنگ ها له شده بود. تا کنون معلوم نشده است که کسی زنده سوزانده شده باشد.
وی ادامه می دهد: بومیان آمریکا قربانیان نسل کشی از طریق قتل عام، گرسنگی، مسامحه، و قرار دادن آنها در معرض عوامل بیماریزایی چون آبله و بیماری های دیگری چون آنفولانزا، سیاه سرفه، دیفتری، تیفوس، طاعون، وبا، و تب مخملک بودند (و هنوز هستند).
این مقاله می افزاید: قبیله ها تماما از بین رفتند. کریستف کلمب کل جمعیت هیسپانیولا را از طریق شکنجه، قتل عام، کار اجباری، گرسنگی، بیماری، نا امیدی، کشتن تفریحی بومیان، کوبیدن سر نوزادان به سنگ، خوراندن کودکان به سگ ها، گردن زدن، و سوزاندن مردم و ستم های دیگری از جمله رفتار بیرحمانه با زنان نابود کرد.
بر اساس این مقاله برده ها هم از این قاعده مستثنی نبودند:در جنوب قبل از جنگ، برده ها با شلاق، غل و زنجیر، نگهداری طولانی مدت در یک آلونک بسته با دود خفه کننده تنباکو، و تنبیهات دیگر شکنجه می شدند. تئودور روزولت از شکنجه با آب (واتربوردینگ امروزی) موسوم به "آب درمانی " به منظور گرفتن اعتراف از فیلیپینی ها دفاع کرد زیرا "هیچ کس به طور جدی آسیب نمی دید. "
همچنین به گفته لندمن در 1995، بیل کلینتون حکمی صادر کرد که انتقال غیر معمول زندانیان به کشورهای دیگر جهت بازجویی و شکنجه را مجاز می کرد.
افزون بر آنچه گفته شد، آمریکاییها در جنگ نیز به استفاده از شکنجه متعهد بوده اند. نویسنده به نقل از "جان دوور " در کتاب "جنگ بدون رحم "، آورده است: نیروهای آمریکایی "اندام های کشته شدگان ژاپنی را برای یادگاری می بریدند، به کشتی های بیمارستانی حمله کرده و آنها را غرق می ساختند، به ملوانانی که کشتی های خود را ترک کرده بودند و خلبانانی که با چتر نجات بیرون پریده بودند شلیک می کردند، سربازان مجروح در میدان نبرد را می کشتند، و اسرا را شکنجه و اعدام می کردند. "
به عقیده لندمن قساوت آمریکاییان که شامل تجاوز به غیرنظامیان، زنده به گور کردن مبارزان، و استفاده روزمره از شکنجه می شد، حاکی از این بود که آنها دشمن را چنان پست و فرومایه تلقی می کردند که استفاده از همه اشکال بیرحمی برای نابود کردن آنها را موجه می دانستند.
وی با بیان اینکه در جنگ کره، قتل عام یکسره غیرنظامیان امری عادی بود، می نویسد: ژنرال "کورتیس لی مای " مباهات می کرد که هواپیماهای آمریکایی "تمام شهرهای کره شمالی را به آتش کشیدند "، که به کشته شدن حداقل یک پنجم جمعیت منجر شد. هر دو طرف اقدامات وحشیانه ای از جمله قتل عام و شکنجه مرتکب شدند.
"بروس کامینگ "، کارشناس کره، درباره ویرانگری غیر معمول حملات هوایی آمریکا، از استفاده گسترده و مستمر از بمب های ناپالم و تهدید به استفاده از بمب های اتمی و شیمیایی گرفته تا استفاده از سلاح های بیولوژیکی ، سوزاندن همه شهرها و روستاها، ویران کردن کل کره شمالی، و قتل عام میلیون ها نفر از جمعیت عمدتا غیر نظامی آن، می گوید:
"در بخش هوانگجو، نیروهای آمریکایی یک منطقه را به عنوان چاله نارنجک تعیین کرده و 500 غیرنظامی را کشتند. زندانیان و غیر نظامیان را زنده بگور می کردند، می سوزاندند، غرق می کردند، با تیر می کشتند، و تا حد مرگ کتک می زدند. در روستای هویمون، واقع در بخش ارانگ، اندام های یک زن را پس از دستگیری قطع کردند. آنها پستان ها، پاها و دست های او بریدند. سپس قبل از اینکه با ضربات چاقو کارش را تمام کنند، چشمانش را از کاسه در آوردند. دیگران را گردن زدند. هزاران غیرنظامی به طرز بیرحمانه شکنجه شدند. یک خانواده شش نفری را به صورت سروته از درخت آویزان کرده و آتش زدند. یک زندانی دیگر را زنده زنده پوست کندند و سپس سوزاندند. "
به گفته کامینگ بسیاری دیگر را با چماق، نیزه، شلاق، و کلنگ کشتند. زنان مورد حمله و تجاوز قرار می گرفتند. رویهمرفته، نیروهای آمریکایی ده ها هزار غیرنظامی را به صورت نظام مند، بیرحمانه، و وحشیانه به قتل رساندند.
با این وجود لندمن بربریت در ویتنام را با هیچ چیز قابل مقایسه نمی داند: قساوت ها گسترده و رایج بودند، از جمله قتل عام، تجاوز، شکنجه، قطع عضو، کشتار جمعی یکسره، استفاده از سلاح های شیمیایی و بیولوژیکی، و به طوریکه ریچارد نیکسون به هنری کیسینجر گفت: "ما می‌‌خواهیم این کشور لعنتی را با خاک یکسان کنیم. " کیسینجر نیز اینگونه پاسخ داد: "آقای رئیس جمهور، من با اشتیاق از این موضوع حمایت خواهم کرد، و فکر می کنم کار درست همین است. "
به گفته این تحلیلگر غربی نیروهای آمریکایی برای بمباران وسیع، به آتش کشیدن روستاها، سوزاندن مردم، شلیک آزادانه به غیرنظامیان، کشتن اسیران مجروح، پرت کردن افراد از هلیکوپتر، شکنجه سادیستی، تجاوز گروهی به دختران جوان، و ارتکاب هر جنایت قابل تصور در حق مردمی که آنها را "حشرات موذی " یا به قول ژنرال "ویلیام وستمورلند "، "موریانه های بی ارزش " می نامیدند، اجازه تام داشتند. تحمیل هر گونه عذاب انسانی بر آنها، به طوریکه در خاورمیانه و آسیای مرکزی جریان دارد، رواست.
بکارگیری شکنجه توسط نیروهای پلیس در آمریکا بعد دیگری از ابعاد پنهان این موضوع بغرنج است. به گفته لندمن از ده ها سال گذشته تا کنون، پلیس از شکنجه برای ارعاب، گرفتن اعتراف و برای رفتار با رنگین پوستان، بویژه سیاهان استفاده کرده است.
وی با رسوایی آمیز خواندن آرشیو شکنجه پلیس شیکاگو، به یکی از فاحش ترین نمونه ها در قالب یک جدول زمانی اشاره کرده است:
- در می 1972، جان بورگ ( که در ویتنام در زمینه تکنیک های شکنجه آموزش دیده بود) به قسمت آگاهی ناحیه 2 در منطقه جنوب شهر، که اکثر جمعیت آنرا سیاه پوستان تشکیل می دادند، منتقل شد.
- در آگوست 1972، ادعاهایی مبنی بر شکنجه علیه او و کارآگاهان دیگر به میان آمد.
- در می 1973، آنتونی جونز توسط شوک الکتریکی و خفگی با یک کیسه پلاستیکی مورد شکنجه قرار گرفت.
- در 1977، بورگ به گروهبانی ارتقا یافت.
- از 1973 تا 1981، او و افرادش به انجام شکنجه متهم شدند. رولت روسی، ضرب و شتم بیرحمانه، و بدرفتاری های دیگر ذکر شده بودند.
- در 1981، بورگ به درجه ستوانی ارتقا یافت و مسئول واحد جنایات خشونت بار در ناحیه 2 شد.
- از 1981 تا 1993، ده ها قربانی اتهام شکنجه را مطرح کردند، پرونده هایی تشکیل شد، اما تا سال 1990 دولت و شورای شهر هیچ اقدامی صورت نداد.
- پس از شکنجه بازداشت شدگان به مدت 21 سال، پلیس شیکاگو بورگ را اخراج کرد.
- در مارس 1993، تصمیم گرفته شد در مراسم رژه روز سنت پاتریک از او قدردانی شود، اما خشم جامعه از این کار جلوگیری کرد.
- در 1993 و 1994، اتهامات شکنجه علیه افسران دیگر مورد بررسی قرار گرفت؛ تا سال 1998 هیچ اقدامی انجام نشد.
- در نوامبر 1999، دکتر رابرت کیرشنر، متخصص شکنجه، شهادت داد که بدرفتاری های پلیس شیکاگو از الگویی پیروی می کرد که در کشورهای دیگر، که ارتش و نیروهای امنیتی آنها را اعمال می کنند، مشاهده شده است.
- در سال 2004، چندین کاراگاه سیاهپوست که قبلا زیر دست بورگ کار می کردند تحت سوگند اعتراف کردند که شواهدی از شکنجه را دیده یا شنیده بودند، شاهد استفاده از ابزارها ( از جمله جعبه شوک بورگ) بوده اند، و اینکه اقدامات غیر قانونی در ناحیه دو یک "راز آشکار " بود.
- بورگ هرگز به جنایت متهم نشد، بازنشسته شده و اکنون در فلوریدا زندگی می کند.
- پرونده بورگ در شیکاگو معروف شد، اما این تنها بخش کوچکی از جنایات پلیس در آنجا و در سراسر کشور است. شکنجه کنندگان به ندرت مسئول شناخته می شوند؛ آنها اغلب پاداش و ارتقا می گیرند.
این نویسنده آمریکایی در ادامه مقاله اش به وجود شکنجه در زندانهای آمریکا پرداخته است.به گفته وی اگرچه قرار است زندانیان متنبه شوند نه تنبیه ، اما آنچه که در داخل زندان ها اتفاق می افتد تکان دهنده و غیرقانونی است:
- ضرب و شتم وحشیانه از سوی زندانبان ها و زندانیان دیگر.
- ارعاب و شکنجه روحی.
- حمله توسط سگ های درنده.
- بازرسی های بدون دلیل توام با بدرفتاری.
- حبس طولانی در سلول انفرادی به خاطر تخلفات کوچک.
- حبس کردن زندانی ها برای مدت طولانی در سلول های خود.
- شوک های الکتریکی و تیزرهای 50000 ولتی که باعث می شوند زندانی برای ساعت ها بلرزد و به اندازه ای قوی هستند که باعث مرگ بشوند.
- حمله با مواد شیمیایی سمی همچون اسپری فلفل یا Mace که درد شدید، سوختگی های درجه دو و کوری موقت ایجاد کرده و گاها باعث مرگ می شوند؛
- تجاوز توسط نگهبانان یا زندانیان دیگر.
به نوشته این مقاله محدودسازی ویژه خیلی بدتر است:
- بدرفتاری های ذکر شده در بالا و محرومیت شدید اموری رایج هستند.
- زندانیان ارتباط کمی با کادر زندان داشته و هیچ ارتباطی با بقیه زندانیان ندارند.
- آنها 23 ساعت در روز به تنهایی در سلول های کوچک بدون پنجره حبس می شوند.
- آنها کار، ارتباط اجتماعی، تفریح، آموزش، توانبخشی، یا خلوت ندارند.
- هنگامیکه در بیرون سلول هستند به طرز دردناکی غل و زنجیر شده و توسط تیم های چهار نفری اسکورت می شوند.
- به مرور زمان، عوارض ویرانگری ظاهر می شوند: اضطراب و تشویش شدید؛ رخوت؛ بی خوابی؛ کابوس؛ گیجی؛ خشم بی مورد، که گاها غیر قابل کنترل می شود؛ پریشانی؛ اجتماع گریزی؛ از دست دادن حافظه و اشتها؛ توهم؛ خود زنی؛ یاس و نومیدی عمیق؛ افکار انتحاری؛ و پارانویا و شیزوفرنی.
نویسنده با بیان اینکه بسیاری از آنها بقدری از لحاظ روانی آسیب می بینند که نمی توانند خود را مجددا با جامعه وفق دهند، به اصلاحیه هشتم قانون اساسی که تنبیهات ظالمانه و غیر عادی را منع کرده است، اشاره کرده و می‌افزاید: آمریکا با حدود 4/2 میلیون زندانی بزرگترین جمعیت زندانیان جهان را داراست، و این تعداد از مجموع زندانیان چین و هند نیز بیشتر است. دو سوم زندانیان آمریکا را سیاهان و اسپانیولی‌ها تشکیل می دهند. بیشتر زندانیان جرایم خشن مرتکب نشده‌اند، اما در داخل زندان قربانی خشونتی هستند که در مقابل آن هیچ فریادرسی ندارند.
این مقاله سپس با مروری بر گذشته سیا نشان می دهد که بازجوهای این سازمان یک شبه شکنجه گر نشده اند.نویسنده با بیان اینکه از دهه 1950، سیا به انجام آزمایشات شکنجه، از جمله اشکال بسیار شدید شستشوی مغزی، مبادرت می کرده است، اظهار می دارد: در دانشگاه مک گیل، سازمان سیا روی کار دکتر "اوان کامرون " با بیماران روانی سرمایه گذاری کرد. این کارها شامل نگه داشتن بیماران در خواب و انزوا برای چندین هفته، تجویز LSD و PCP (نوعی داروی توهم زا) و سپس مشاهده نتایج می شد. نتایج نشان دادند که محرومیت از حواس و مصرف داروهای توهم زا باعث اختلال درهوشیاری شده و سوژه را برای پذیرش تلقین مستعد می سازند. سیا روش جدیدی از بازجویی را ابداع کرد که "آلفرد مک کوی "، مورخ دانشگاه ویسکانسین، آن را "اولین انقلاب واقعی در دانش شکنجه در بیش از سه دهه گذشته " نامید.
این مقاله می‌افزاید: مک کوی در کتاب خود با عنوان "مساله شکنجه " توضیح می دهد که روش های شکنجه چگونه بوجود آمدند، پالایش شدند، مدون شدند، به طور گسترده در آسیای جنوب شرقی و آمریکای مرکزی به کار رفتند و حالا در همه جا از جمله عراق، افغانستان و سایت های سیاه سرّی در سراسر جهان مورد استفاده قرار می‌گیرند. در پایگاه های آمریکا، کشتی های شکنجه، و در زندان های کشورهای همدست، یک گولاگ(اردوگاه اسرا) جهانی بدون هیچ نظارت یا تبعیت از قانون وجود دارد. در این گولاگ هیچ چیزی ممنوع نیست.
این مقاله در ادامه از آموزشگاه نظامی آمریکا (SOA) در پایگاه بنینگ واقع در جورجیا (که به موسسه همکاری های امنیتی نیمکره غربی تغییر نام یافته است)، بعنوان محلی که در آن دانشجویان آخرین روش های شکنجه، سرکوب، نابودی مردم فقیر و بومی، سرنگونی دولت های منتخب مردمی، ترور رهبران، و سرکوب مقاومت های مردمی را آموزش می بینند، نام برده و اضافه می کند که این دانشجویان علاوه بر موارد فوق تکنیک های محروم سازی از حواس، شستشوی مغزی، برهنگی اجباری و تحقیرهای دیگر، تغییر برنامه های خواب و غذا، تحمیل عذاب های روحی و جسمی، و ارتکاب هر نوع قساوت قابل تصور دیگر را تمرین می کنند.
در این جا برخی از حقوقدانان مسئله ای را طرح می کنند و آن اجازه استفاده از شکنجه علیه مظنون هایی را که تصور می شود اطلاعاتی درباره یک بمب ساعتی دارند.
آلن درشوویتس، استاد حقوق هاروارد، در طرح یک دعوی برای "مجوز شکنجه " مدعی است که این سناریو از دیرباز عنصر اصلی فیلسوفان سیاسی و حقوقی در توجیه شدیدترین اشکال شکنجه بوده است.
وی همچنین ادعا می کند: "با وجود منع شکنجه در همه زمان ها و برای هر منظور، گاهی اوقات اطلاعات موثقی از شکنجه می تواند حاصل شود ". از سوی دیگر، کارشناسان می گویند شکنجه موثر نیست و اقدامات ملایم خیلی مفیدتر هستند. فصل اول دستورالعمل شماره 52-34 نیروی زمینی ارتش آمریکا عنوان می کند:
"تجربه نشان داده است که برای جلب همکاری منابع برای بازجویی حتما لازم نیست از قوه قهریه استفاده شود. بنابراین استفاده از قوه قهریه یک تکنیک ضعیف است زیرا نتایج نا مطمئنی بدست می دهد، ممکن است به تلاش های جمع آوری بعدی آسیب بزند، و می تواند منبع را وادار کند چیزهایی را بگوید که فکر می کند بازجو مایل به شنیدنش است. "
در ادامه این مقاله آمده است: بر اساس یک سند منتشر شده اف.بی.آی مورخ 10 می 2004، "این سازمان به مدت چندین سال در گرفتن اعتراف از طریق تکنیک های مصاحبه ای غیر تهاجمی موفق بوده است. " یک بازجوی سابق اف.بی.آی گفت: شکنجه افراد را به تروریست مبدل می کند، و کارشناسان بلندپایه سیا و ارتش یکصدا معتقدند شکنجه موثر نیست.
لندمن با بیان اینکه "درشوویتس " و حداقل چهار استاد دیگر حقوق در دانشکده حقوق هاروارد مدافع شکنجه در موارد بمب ساعتی هستند ، به انتقاد از دانشکده حقوق هاروارد پرداخته و می نویسد: "فرانسیس بویل "، کارشناس برجسته حقوق بشر بین المللی و استاد دانشگاه ایلینویز، "دانشکده حقوق گوانتانامویی هاروارد " را "دانشکده شکنجه " نامیده و به والدین توصیه می کند که “ فرزندان خود را به جایی نفرستید که در آینده به جنایتکاران جنگی نژادپرست تبدیل شوند! ... " نسبت هاروارد به دانشکده حقوق مانند نسبت شکنجه به قانون است.... دانشکده حقوق هاروارد منجلاب نومحافظه کاران است ... که دیگر برای آموزش وکلا، اعضای هیئت وکلا، و کارکنان دادگاه مناسب نیست.”
نویسنده سپس به یادداشت مورخ 7 فوریه 2002 جورج دبلیو بوش ، بعنوان مقصر اصلی نقض قوانین آمریکا، اشاره می کند که در آن
دستوراتی را در رابطه با "رفتار انسانی با اعضای زندانی القاعده و طالبان " به معاون رئیس جمهور، وزیران دفاع و امور خارجه، وزیر دادگستری، رئیس دفتر ریاست جمهوری، رئیس سیا، مشاور امور امنیت ملی، و رئیس ستاد مشترک ارتش صادر کرده بود:
"در رابطه با رفتار با زندانیان القاعده و طالبان، " کنوانسیون ژنو در مورد مناقشات بین دولت ها صدق می کند. اما جنگ علیه تروریسم یک پارادایم جدیدی را گشوده است، پارادایمی که در آن گروه هایی با حوزه دسترسی وسیع و بین المللی ( گاه با حمایت مستقیم برخی دولت ها) اقدامات وحشتناکی علیه غیرنظامیان بیگناه انجام می دهند. این امر نیازمند تفکری جدید در حقوق جنگ است که در اینجا به شرح زیر تعیین می کنم:
- هیچ یک از مفاد کنوانسیون ژنو در مناقشه ما با القاعده در افغانستان یا هر جای دیگر جهان صدق نمی کنند.
- من به موجب قانون اساسی این اختیار را دارم که کنوانسیون ژنو را بین آمریکا و افغانستان لغو کنم، اما مقرر می کنم که مفاد ژنو در رابطه با مناقشه کنونی ما با طالبان صادق خواهند بود.
– اما حکم می کنم که بند 3 عمومی ژنو در مورد زندانیان القاعده یا طالبان صدق نمی کند...؛ بنابراین این زندانیان جنگجویان غیرقانونی بوده و واجد شرایط زندان های جنگی به موجب بند 4 ژنو نیستند...
بدین وسیله به وزارت خارجه دستور می دهم تصمیمات مرا به شکلی مناسب به هم پیمانان ما و کشورهای دیگر و سازمان های بین المللی همکار در جنگ علیه تروریسم بین المللی منتقل کند. "
امضا
جورج دبلیو بوش
به نوشته این مقاله در 9 جولای، "ری مک گاورن " افسر سابق سیا در سایت کامن دریمز دراین باره نوشت: "در یک صحنه جرم به ندرت شواهدی چنان روشن پیدا می شوند " که ثابت کنند رئیس جمهور شکنجه را به عنوان سیاست رسمی دولت آمریکا تصویب کرده و دستور اجرای آنرا به مقامات ارشد خود داده است.
نویسنده با بیان اینکه احکام اجرایی باراک اوباما در تاریخ 22 ژانویه، شکنجه را منع و دستور تعطیلی ‌ "پایگاه‌های سیاه سیا " و گوانتانامو و رسیدگی فوری به همه زندانیان آن را صادر کرد، می افزاید:آن احکام همچنین اقدامات کمیسیون نظامی را متوقف ساخته و تضمین نمود که "استانداردهای انسانی زندانی کردن " مطابق با قوانین بین المللی، از جمله بند 3 کنوانسیون ژنو، اعمال خواهند شد. این احکام موارد زیر را منع می کنند:
" - خشونت علیه زندگی و شخص، به ویژه انواع قتل ها، نقص عضوها، رفتار بیرحمانه و شکنجه.
- هتک عظمت انسانی، به ویژه تحقیر و رفتار توهین آمیز.
- اجرای احکام یا اعدام بدون "قضاوت پیشین انجام شده از سوی یک دادگاه عادی شامل همه ضمانت های قضاییِ به رسمیت شناخته شده ".
- رسیدگی به زندانیان بیمار و مجروح از سوی یک هیئت بی طرف مانند کمیته جهانی صلیب سرخ، که خدمات خود را به طرفین مناقشه ارائه می کند. "
به گفته لندمن اگرچه اوباما دستور احیای مجدد حاکمیت قانون را صادر کرد، اما هرگز آنها را دنبال نکرده است: زندانیان هنوز در گوانتانامو هستند. شرایط و اقدامات صورت گرفته در آنجا تغییر نکرده اند. شکنجه و دیگر تحقیرها کماکان سیاست رسمی دولت هستند. وکلای زندانیان گزارش می دهند بدرفتاری ها، از جمله ضرب و شتم، دررفتگی اندام ها، پاشیدن گاز فلفل در سلول های بسته، غذا خوراندن اجباری به اعتصاب کنندگان، و دیگر موارد نقض قوانین آمریکا و جهان افزایش یافته اند.
به علاوه، پایگاه‌های سیاه هنوز باز هستند. انتقالهای نامعمول مجددا مجاز شده اند. احیای حاکمیت قانون رها شده است. جنگ جهانی علیه تروریسم به " Overseas Contingency Operation " تغییر نام یافته است تا مناقشات عراق و افغانستان را در بر بگیرد.
وی با تاکید بر بی قانونی این دولت به اندازه دولت های پیش از خود و تعهدش برای مبارزه با تهدید تروریسم با تمام نیرو – از جمله استفاده از شکنجه – نتیجه می گیرد که سیاست ها تغییر نیافته اند. اگرچه اوباما در سخنرانی انتخاباتی خود در 8 مارس گفت بود: " معتقدم که ما باید بدون هیچ ابهامی شکنجه را رد کنیم زیرا باعث امنیت ما نمی شود، بلکه منجر به اطلاعات نامطمئنی می شود که نیروهای ما را به خطر می اندازند، و نیز به این دلیل که با ارزش های آمریکایی در تضاد است. هنگامیکه رئیس جمهور شوم، مردم آمریکا و جهان مطمئن خواهند شد که من شکنجه را ممنوع می کنم. "
استفان لندمن در پایان تاکید می کند: اما او پس از رسیدن به این سمت وعده های خود را فراموش کرد تا با نقض قوانین بین المللی، استانداردهای معنوی و اخلاقی، و همه چیزهایی که قسم به تغییر آنان خورده بود، به گذشته پَست و آکنده از شکنجه آمریکا ادامه دهد.

نظرات بینندگان
آخرین مطلب
ارسال خبرنامه
برای عضویت در خبرنامه سایت ایمیل خود را وارد نمایید.
نشریات