بر اساس اصل 44 قانون اساسی نظام جمهوری اسلامی ایران، کلیه فعالیتهای اقتصادی کشور در سه دهه، بر سه رکن دولتی، خصوصی و تعاونی شکل گرفت. دولت توسعه و مدیریت صنایع بزرگ، صنایع مادر، بازرگانی خارجی، معادن بزرگ، بانکداری، بیمه، تأمین نیرو، سدها، شبکههای بزرگ آبرسانی، رادیو و تلویزیون، پست و تلگراف و تلفن، هواپیمایی، کشتیرانی، راه و راهآهن و صنایعی از این دست را بهعهده گرفت و نقش دو بخش تعاونی و خصوصی نیز در حد مکمل فعالیتهای اقتصادی دولت تفسیر شد. اما پس از ابلاغ بند «ج» سیاستهای کلی نظام در اصل 44 قانون اساسی توسط مقام معظم رهبری، با هدف شتاب بخشیدن به توسعه اقتصادی کشور مبتنی بر اجرای عدالت اجتماعی و فقرزدایی در چارچوب چشمانداز بیستساله کشور، نقش دولت بهجز برخی فعالیتهای خاص از حاکمیت و مالکیت به سیاستگذاری، هدایت و نظارت تغییر داده شد. بر این اساس، واگذاری 80 درصد از سهام بنگاههای دولتی مشمول صدر اصل 44 به بخشهای خصوصی، شرکتهای تعاونی سهامی عام و بنگاههای عمومی غیردولتی، مجاز اعلام گردید.
در این بین از زمان شروع واگذاریها در صنعت نفت، شرکتهایی چون پالایشگاه اصفهان، شرکت پترو ایران، شرکت پترو پارس و چندین شرکت دیگر از طریق فروش در مزایده و یا عرضه سهام در بورس، تمام و یا بخشی از سهام آنها واگذار شدند. اما بنا بهدلایلی که توجیه آن قدری مشکل است، مزایده پترو ایران بهدلیل اعتراض شرکت ملی نفت ایران متوقف شد و مزایده پترو پارس نیز بهجهت برخی ابهامات در جریان برگزاری مزایده باطل شد. شرکت حفاری شمال از چند ماه قبل، آماده واگذاری است و برخی شرکتهای مشمول نیز با ادغام در شرکتهای دیگر از لیست واگذاری حذف شدهاند. در مجموع، بهنظر میرسد صنعت نفت در مسیر اجرای سیاستهای اصل 44 میبایست با جدیت و توجه بیشتری وارد عرصه شود. البته عدم موفقیت در سرعت بخشیدن در روند واگذاریها، دلایل و مستنداتی دارد که در ادامه به بخشی از آنها اشاره میشود.
رهبر معظم انقلاب در زمان ابلاغ مصوبه، به شکل قاطع، به توجه جدی مسئولین و مرتبطین با موضوع، به برخی از الزامات واگذاری نیز تأکید فرمودند؛ از جمله آنها میتوان به مسایلی چون توجه علمی به تنظیم بازار و قیمتگذاری محصولات بر اساس قانون تجارت، کارشناسی همهجانبه واگذاری شرکتهای مشمول اصل 44 (به تعبیری بررسی همه جانبه ریسکهای واگذاری) ارتقای توان مدیریتی کشور از طریق جذب مدیران باتجربه و متخصص و کارآمد و همچنین واگذاری سهام از طریق بورس و بهکارگیری مکانیزمهای بازار سرمایه اشاره کرد.
اما همانطور که عنوان شد، از مهمترین موضوعاتی که میبایست در واگذاریها به آن توجه کرد، بحث مدیریت ریسک بنگاههای مشمول اصل 44 است. در این نوشتار، سعی خواهد شد با ورود به صنعت نفت، از نگاه تخصصی، ریسکهای محتمل واگذاری شرکتهای تامین کننده زنجیره ارزش صنعت نفت را مورد تحلیل و بررسی قرار داد.
پس از ابلاغ اصل 44 به دولت نهم، در وزارت نفت نیز بهمانند دیگر ارگانهای دولتی، کمیتههای سیاستگذاری و راهبری متشکل از مدیران ارشد در سطح وزارتخانه و همچنین چهار شرکت اصلی تشکیل شد و براساس نتایج اولیه مطالعات این کمیتهها، فرآیند واگذاریها در سه مرحله برنامهریزی و آماده سازی، توانمندسازی برای واگذاری و همچنین نظارت بر حسن واگذاری، نهایی گردید.
بهطور کلی میتوان وظایف و فعالیتهای وزارت نفت را به سه دسته کلی فعالیتهای پایین دستی مانند کارخانجات و مجتمعهای پتروشیمی، فعالیتهای میان دستی مانند خطوط لوله انتقال نفت و گاز و پالایشگاهها و همچنین فعالیتهای بالادستی مانند توسعه میادین نفتی و گازی تقسیمبندی کرد. اما پیادهسازی واگذاریها، در بخشهای اول و دوم و به تعبیری واگذاری واحدهای پاییندستی و میاندستی بهدلیل اینکه بهطور حتم با افزایش بهرهوری و کارایی واحدها همراه خواهد بود، بسیار ضروری و حیاتی بهنظر میرسد. هرچند در واگذاری شرکتهایی که در این دو بخش دستهبندی میشوند نیز بررسی نکات ذیل بسیار مهم بهنظر میرسد.
بر اساس گزارشهای رسمی از جمله گزارشهای مرکز پژوهشهای مجلس، در صورت لحاظ قیمتهای منطقه برای تحویل خوراک، واحدهای پتروشیمی و پالایشگاهی جزو زیاندهترین شرکتهای دولتی هستند، لذا تعیین تکلیف سوالات ذیل قبل از واگذاری مهم به نظر میرسد:
اول آنکه استراتژی واگذاری در این بخش براساس کدام اصول علمی مورد قبول در بازار سرمایه تدوین شده است و ملاک اینکه فلان پتروشیمی و یا پالایشگاه از طریق بورس عرضه شود و یا مزایده، چیست؟
دوم آنکه وضعیت نیروی انسانی شاغل در این شرکتها که اغلب هم از کارکنان رسمی وزارت نفت هستند، چگونه خواهد بود؟
در نهایت اینکه قرارداد تحویل خوراک به این واحدها بر اساس چه قیمتی و تا چه سالی تعهدآور خواهد بود و آیا اساسا مکانیزمی برای این مسئله اندیشیده شده است؟
اما چالش جدیتر که موضوع بحث این نوشتار نیز هست، ریسک واگذاریها در بخش واگذاری شرکتهای موثر بر فعالیتهای بالادستی و به تعبیری بنگاههای مؤثر بر تولید نفت و گاز کشور است. با توجه به این مطلب که زنجیره ارزش شرکت ملی نفت ایران مشتمل بر حلقههای اکتشاف، توسعه، تولید و بهرهبرداری، انتقال و ذخیرهسازی و بازاریابی و فروش است، آیا اخلال در این زنجیره، مجموع فعالیتهای این شرکت که تأمینکننده 70 درصد از ذخایر ارزی کشور است را تحتالشعاع قرار نمیدهد؟ در شرایطی که شرکتهای بزرگ بینالمللی در بخش بالادستی در حال ادغام با یکدیگر هستند و استراتژی تکمیل زنجیره ارزش را پیگیری میکنند، آیا واگذاری شرکتهایی چون شرکت ملی حفاری، منطقی به نظر میسد؟
آنچه که موجبات ایجاد دغدغه و نگرانی را در بین کارشناسان حوزه نفت و گاز کشور فراهم کرده است، عدم رعایت یکپارچگی مدیریت چرخه تولید، انتقال و صادرات از یکسو و احتمال شتابزدگی و عدم دقت کافی در پیگیری پیادهسازی این اصل مبارک از سوی دیگر است. آنچه که در سالهای قبل نیز به کرات تکرار شد و برخی تصمیمات بهدور از فضای کارشناسی، اجرایی گردید و ما امروز اثرات و تبعات آزاردهنده آن تصمیمات را در بخشهای مختلف، مشاهده میکنیم.
بنابراین، دقت در انتخاب شرکتهای قابل واگذاری و بررسی تبعات واقعی آن و مدیریت ریسکهای موجود، اتخاذ استراتژی درست برای واگذاری این دست شرکتها، الزام شرکتهای مشمول به تدوین استراتژی خود پس از واگذاری و اطلاعرسانی شفاف و صحیح به پرسنل شاغل در شرکتهای مشمول و فرهنگسازی و ایجاد امید به پیشرفت در صورت واگذاری صحیح شرکتها و مواردی از این دست، از جمله بسترسازیهایی خواهد بود که اساس اجرای اصل 44 را متأثر از خود خواهد ساخت.