شاید هنگامی که امام خمینى در سال ۶۷ در مورد فروپاشى شوروى به رهبران آن کشور هشدار داد، کمتر کسى پیشبینى میکرد که این ابرقدرت بزرگ در آینده نزدیک نابود خواهد شد. در حال حاضر کمونیسم نابود شده و ابرقدرت سابق به چندین کشور کوچک و بزرگ تبدیل شده است که هر کدام داراى گرایشهاى خاص خود میباشند.
بعد از فروپاشى شوروى و دنیاى کمونیسم، آمریکا به نمایندگى از نظام لیبرال سرمایهدارى غرب، با مطرح کردن نظم نوین جهانى مدعى نظام تک قطبى به رهبرى واشنگتن شد. برخى از اندیشمندان نیز تحت تاثیر همین فضا با طرح نظریه پایان تاریخ، تنها راه نجات بشر را الگوبردارى از فرهنگ لیبرال سرمایهدارى غرب معرفى کردند.
در حال حاضر شرایط کشور آمریکا به گونهاى است که کمتر کسى فروپاشى آن را حداقل در آینده نزدیک محتمل میداند. قدرت نظامی بالا، بزرگترین اقتصاد جهان، قدرت سیاسى بالا، پیشرو بودن در اکثر علوم و بهرهمندى از علوم پیشرفته، نفوذ گسترده در میان سازمانهاى بینالمللى و مجامع جهانى، جذب نخبگان و مغزها از سراسر جهان و...از آمریکا تصویر کشورى قدرتمند را ترسیم میکند که علاوه بر اینکه هرگز سقوط نمیکند، بلکه با قرار گرفتن در اوج قدرت، هر قدرتى را هم که در مقابل او بایستد نابود میکند.
با اینکه با در نظر گرفتن ویژگىهاى بالا، فروپاشى آمریکا بعید به نظر میرسد ولى اخیراً چند کارشناس برجسته بینالمللى، تحلیلهایى ارایه دادهاند که این امر را تقویت میکند.
پروفسور «ایگور پانارین» از آکادمی علوم دیپلماتیک روسیه معتقد است که آمریکا با داشتن ۴۴ تریلیون بدهى خارجى و مشکلات اساسى که نمونه آن در حملات یازده سپتامبر و توفان کاترینا دیده شد، میتواند تا سال ۱۳۸۹ فرو پاشد.
گسترش اقتصاد چین و تسخیر بازارهاى جهان توسط این کشور، به شدت اقتصاد آمریکا را تهدید میکند.چین با تولید کالا در حجم بالا و قیمت ارزان، به سرعت بازارهاى جهان را تسخیر میکند و آمریکا به عنوان بزرگترین اقتصاد جهان به تدریج بازارهاى خود را از دست میدهد.
این امر از آن جهت اهمیت دارد که کاهش نرخ رشد، افزایش نرخ بیکارى، رکود اقتصادى، افزایش قیمت نفت و انرژى و...به شدت اقتصاد آمریکا را تهدید میکند.
از سوى دیگر افزایش اقدامات نظامی و تاکید بر نظامیگرى، حمله به کشورهاى دیگر و افزایش بودجه ارتش به قیمت کاهش بودجههاى رفاهى و اجتماعى، نارضایتىهاى زیادى را در جامعه آمریکا به همراه داشته است.
این امر به همراه شکست سیاستهاى آمریکا در عراق و افغانستان و آمار تلفات بالاى نیروهاى آمریکایى در این کشورها، موجب شده تا میزان محبوبیت بوش به پایینترین حد ممکن و کمتر از ۳۸ درصد برسد.
از سوى دیگر چین به همراه روسیه، هند و ایران میتوانند به عنوان یک قطب جدید در مقابل زیادهطلبىهاى آمریکا بایستند و به اقدامات تجاوزکارانه این کشور پاسخ دهند.ویژگىهاى این کشورها از لحاظ وسعت، جمعیت، اقتصادهاى رو به رشد، گسترش و تنوع مناطق نفوذ از قطبهاى اقتصادى آسیاى جنوب شرقى تا اروپا و همجوارى با منابع عظیم انرژى در خاورمیانه، از تشکیل دنیاى تکقطبى و اقدامات یکجانبه آمریکا جلوگیرى میکند.
از سوى دیگر با اینکه اروپا به عنوان متحد استراتژیک آمریکا محسوب میشود ولى شواهد نشان میدهد که در عین اتحاد، رقابتهاى گستردهاى بین آنها وجود دارد. تشکیل اروپاى واحد و اتخاذ دیدگاههاى مستقل اروپا در بعضى از مسایل در این خصوص میباشد. اتخاذ دیدگاههاى مستقل، براى اروپا به لحاظ کسب پرستیژ و همچنین به دست آوردن بازارها و گسترش نفوذ اروپا در خاورمیانه و جهان اسلام به شدت اهمیت دارد. از سوى دیگر تقویت اتحادیه اروپا و افزایش این رقابتها نیز میتواند فضاى مانور آمریکا را در جمعیت اتخاذ سیاستهاى یکجانبه محدود کند.
برژنسکى تحلیلگر معروف آمریکایى نیز معتقد است با توجه به اقدامات بوش در جهان، پیشبینىهاى «آرنولد توین بى» مورخ بزرگ انگلیسى در مورد چگونگى اضمحلال و فروپاشى قدرت ایالات متحده، اکنون در حال وقوع است.
۶۰ سال قبل «آرنولد توین بى» پیشبینى کرده بود سقوط قدرتهاى بزرگ و امپراتورىهاى شبیه ایالات متحده، صرفاً از طریق اشتباهات فاحش حاکمان آن و تصمیمگیرىهاى کاملاً غلط آنها ممکن است.در حال حاضر تاکید بوش و نومحافظهکاران بر نظامیگرى و حمله به کشورهایى مانند افغانستان و عراق را میتوان به نوعى خودکشى ناشى از جنون قدرت براى این ابرقدرت تشبیه کرد.
از سوى دیگر شکستهاى آمریکا در عراق، فاش شدن جنایتهاى آمریکا در زندانهاى ابوغریب و گوانتانامو و زندانهاى مخفى سیا، حمایتهاى همهجانبه از سیاستهاى رژیم صهیونیستى و همچنین برخورد دوگانه آمریکا در مورد فعالیتهاى صلحآمیز هستهاى، پیروزى حماس، حمایت از اهانتکنندگان به پیامبر اسلام(ص) و...موجب ایجاد یک موج تنفر جهانى از آمریکا شده است. گسترش این موج نفرت از خاورمیانه و جهان اسلام تا منطقه آمریکاى مرکزى در همسایگى آمریکا، این کشور را به شدت بىحیثیت کرده و ادعاهاى این کشور را در مورد صلح، دموکراسى، آزادى بیان، حقوق بشر و...به چالش کشیده است.
علاوه بر موارد ذکر شده، گسترش بحرانهاى اجتماعى و اخلاقى در جامعه آمریکا نیز میتواند موجب فروپاشى این ابرقدرت از درون شود.
به هر حال در نتیجه سیاستهاى اشتباه رهبران و بروز بحرانهاى گوناگون در آمریکا، این کشور وارد دوران افول شده و احتمالاً در سالهاى نه چندان دور به سرنوشت شوروى و کمونیسم دچار خواهد شد.