تاریخ انتشار : ۲۶ اسفند ۱۳۸۸ - ۰۷:۵۴  ، 
کد خبر : ۱۳۸۸۶۸

مشروطیت، مسبوق به عدالت‌خواهی


علی‌ ابوالحسنی(منذر)
نام شیخ فضل‌الله نوری، در تاریخ، با مشروطیت گره خورده و پژوهشگر زندگی وی، با انبوه سوالاتی روبروست که هر یک به نحوی، به مناسبات شیخ و مشروطه باز می‌گردند. از جمله مهمترین این سوالات، آن است: چرا شیخ با مشروطه مخالف بود؟
سئوال دیگر آن است که: شیخ، خود نخست از پیشگامان و رهبران مشروطه بود، پس چرا و چگونه بعداً به مشروطه پشت کرد و با آن در ستیزی قهرآمیز درآمد؟! پاسخ دقیق به سئوالات فرق، پیش از هر چیز در گرو آشنایی با واژه‌های عدالتخانه، مشروطه مطلقه و مشروطه مشروعه و تمیز و تفکیک آنها از یکدیگر است. زیرا مشروطه، جریانی واحد و یکپارچه نبوده، بلکه طیفی وسیع و رنگارنگ از جریان‌های متفاوت و حتی متضاد را در بر می‌گرفته است.
مشروطه، "جریانی واحد و یکپارچه" نبود...
جریانی که به نام مشروطه در تاریخ کشورمان معروف شده، خود به لحاظ زمانی، مسبوق به نهضتی اصیل، اسلامی و مستقل است که رهبری آن به عهده علمای دین (بالاخص شیخ فضل‌الله) قرار داشت و مقصد عمده‌اش نیز تاسیس عدالتخانه بود، یعنی تاسیس مجمعی از نمایندگان طبیعی اصناف و طبقات مردم که به شور بنشینند برای دوایر دولتی، قانون بنویسند، تا به خودکامگی‌های دولت و دربار پایان داده شود.
نهضت مزبور به همین علت در تاریخ، نهضت عدالتخانه نام گرفته و هجرت علما به قم در صدر مشروطه، در تعقیب همین امر انجام گرفت. چنانکه صدور دستخط تاسیس مجلس شورای اسلامی از سوی مظفرالدین شاه نیز دستاورد همین حرکت بود. مع‌الاسف همزمان با هجرت علما به قم، با کارگردانی اعضای سفارت انگلیس و با دست ستون پنجمشان در داخل کشور (که خود را در صفوف متشکل نهضت مردم مسلمان ایران جا زده، و در پس پرده آزادی‌خواهی، به انتظار فرا رسیدن لحظه موعود نشسته بودند) طرح کشاندن مردم ساده و غافل (و بعضا اوباش و عناصر شکمباره) به سفارت انگلیس در تهران ریخته شد و استعمار بریتانیا – که همیشه همراه مسیر آب حرکت می‌کرد – به دسایس معمول خود شدت بخشید و برای نسخ و نابودی آن قیام اسلامی – مردمی، از طریق سیاست خطرناک مسخ و انحراف وارد شد...
نقشه مزبور، چنان مزورانه و سریع صورت گرفت که به زودی شعار همه‌کس فهم و ریشه‌دار عدالتخانه، به شعار وارداتی، چند پهلو و متشابه مشروطه تغییر نام و جهت داد، نیز به یاری کاردار سفارت، در دستخط شاه محتضر (مورخ 16 جمادی الثانی 1324 ق) مبنی بر اجازه تاسیس مجلس شورای اسلامی دست برده و درست در بحبوبه به بار نشستن نهضت عدالتخانه، زمینه را به گونه‌ای چیدند که دستخط جدید صادر گردید و ضمن آن، قید "اسلامی" برای همیشه در دوران مشروطه، از عنوان مجلس حذف، و جای خود را به عنوان "ملی" داد!(1) و این البته آخرین گام انحرافی در مسیر نهضت ملت نبود...
بنابراین، نهضت عدالتخانه (و به دیگر تعبیر: قیام اصیل مردم ایران، به رهبری علما، برای اصلاح و تعدیل حکومت خودکامه در سال‌های 1323 - 1324) با مشروطه‌گری وارداتی و سفارت پرورده یکی نبود، و اصولا طرح تحصن در سفارت انگلیس برای آن ریخته شد که زمام قیام را از چنگ پیشوای خبیر و بیدار آن (شیخ نوری) خارج ساخته و به بیراهه‌های خودساخته و خودخواسته بکشانند – که کشانند. مشروطه وارداتی – در نظر طراحان اصلی آن – تقریبا کبیه‌ای از همان لیبرال دموکراسی غربی است که بر مفهوم فراماسونری، لیبرالیستی شعار آزادی – برابری – برادری (و نه مفاهیم محصل اسلامی آنها) تکیه دارد(2) و از حیث قانونگذاری، تعیین و تنظیم روش زیست انسان‌ها، اهوای نفس اکثریت را، به نحوی قانونمند، جایگزین تشریع الهی می‌سازد. و پیداست که چنین مشروطه‌ای – همان‌گونه که شیخ نیز در اواخر عمر اعلام کرد جز با خلع ید از اسلام، و نفی ولایت و ولایت دینی، صورت وقوع به خود نمی‌گرفت و آبش با "شرع" و "مشروعه" در یک جوی نمی‌رفت.(3)
هواداران آگاه چنین مشروطه‌ای، اگر هم به منظور اسکات موقت حریف دیانت‌خواه خویش، و اغفال اکثریت اعضای مسلمان ولی مشتبه و مستضعف مجلس اول، از سر اضطرار تن به تصویب اصل اول و دوم متمم قانون اساسی و سایر اصلاحات اسلامی در قانون می‌دادند – در اولین فرصت، آن همه را یکسره نادیده می‌گرفتند. چنانکه در طول دوران مشروطیت، بجز اندکی که آن هم دولت مستعجل بود، عملا چنین شد.(4)
بعدها که شهید نوری، هم آوا با جمع کثیری از علمای دین، به تحریم مشروطه برآمد و صراحتاً در برابر آن موضع گرفت، نظر به همین معنا از واژه مشروطیت یا آزادی و مساوات داشت.
حمله شدید وی به عناوینی چون "آزادی" و "مساوات"، در واقع، ستیز با مفاهیم انحرافی و الحادی‌‌یی بود که در عرف غرب‌باوران از این‌گونه الفاظ مراد می‌شود. و گرنه "آزادی" به معنای رهایی از جور حکام، و "برابری" به معنای تساوی افراد جامعه (از شاه تا افراد عادی) در برابر قانون، جز مقاصد عمده خود شیخ بود و او درفش نهضت عدالتخانه را به منظور دستیابی به همین امور برافراشته بود!
شیخ، نه با مردمی بودن حکومت مخالفت داشت و نه با شور و مشورت در امور کشور. او تنها می‌خواست قوانین کشور ایران، مطابق خواست مردم "مسلمان" این سرزمین، "اسلامی" باشد، نه برگرفته از بلژیک و فرانسه و... متقابلاً، معدود عناصر معلوم الحالی هم که شیخ را به تهمت مخالفت با آزادی! و هواخواهی از استبداد! (و در حقیقت، به جرم ستیز جدی او با بلهوسی‌ها و خودکامگی‌های آنان) به دار آویختند، وجهه نظر حقیقی‌شان دفاع از مفهوم ماسونی، لیبرالیستی "آزادی" (یعنی همان اباحیت) بود. (5)
اما باید توجه داشت که مشروطه‌بازان صدر مشروطه، به صراحت و یکبارگی، پرده از مقاصد و مطامع حقیقی خویش برنمی‌گرفتند و باطن شیطانی رژیم مطلوب خود را – که در طغیان نسبت به حق، از "استبداد فردی و بی‌نقاب چند هزار ساله" پیشی می‌گرفت – رو نمی‌کردند (و خصوصاً در اوایل دوران طرح این شعار، حقیقت امر برای بسیاری از متدینین چندان روشن نبود).
ولی با گذشت زمان، که بازار هتاکی به ساحت احکام الهی و جسارت به مقام والای علمای بدعت‌ستیز در روزنامه‌ها و شب نامه‌ها و میتینگ‌های مشروطه‌چیان و نیز نطق‌های کذایی آنان در مجلس شورا و بیرون آن، بالا گرفت و متهمان با بابیگری و متظاهران به فرنگی مآبی سلسله‌جنبان حوادث شدند – مشروطه سفارت پرورده پوست انداخت و باطن حقیقی خود را تا حدود زیادی آشکار ساخت.
در نتیجه، شیخ نوری نیز که از مدتها پیش، نگران انحراف نهضت و تباهی ثمرات قیام ملت بود، نوای انتقاد دیرینه و فزاینده خویش علیه مفاسد همزاد یا نوزاد مشروطه را، به فریاد رسای اعتراض بدل ساخت و رسما در برابر مشروطه‌چیان افراطی موضع گرفت و نهایتاً به هم‌اندیشان خویش در حضرت عبدالعظیم علیه‌السلام تحصن گزید و به نشر لوایح روشنگرانه و طرح جدی شعار مشروطه مشروعه پرداخت و اعلام کرد که قانون اساسی باید دقیقاً و کاملاً با موازین شرع "تطبیق" شود، و این تطبیق نیز، کار "کارشناسانه" می‌طلبد که آن هم جز از "فقهای پارسا" (کارشناسان چیره‌دست اسلام) برنمی‌‌آید.
از این حرکت به جا و به موقع – که تصویب اصل 1 و 2 متمم قانون اساسی، و تعبیه سایر قید شرعی در آن، همه از ثمرات آن بود، به عنوان نهضت "مشروطه مشروعه" یا "مشروعه‌خواهی" یاد می‌شود.
رفع یک اشتباه رایج تاریخی
با توجه به نکات فوق، بایستی از خلط و اشتباه میان جریان‌ها و گرایش‌های "مختلف" و حتی "متضاد" عصر مشروطه، پرهیز کرد و واژه‌ها و عناوین گوناگون را در جای – گواه ویژه آنها به کار برد و از درآمیختن مفاهیم حقیقی واژه‌ها در عرف جناح‌های درگیر، و اختلاط بین حوادث مختلف با یکدیگر حذر نمود. فی‌المثل، بر قیام "عدالتخانه" نام "مشروطه" ننهاد و از حرکت بیدارگرانه شیخ در بحبوبه مشروطه نیز، به خصوص ایام تحصن در حضرت عبدالعظیم علیه‌السلام، جز به عنوان "مشروطه مشروعه" نیز یاد کرد.
نوری هیچ‌گاه طالب "مشروطه" (به مفهوم غربی و وارداتی لفظ (نبوَدِ) تا در جستجوی به اصطلاح اسرار عدول وی از همراهی اولیه!‌اش با مشروطه برآییم و رمز و راز مسئله را در پاره‌ای از بافته‌ها و ساخته‌های واهی بجوییم! این‌گونه برخورد با شیخ، از اساس برخوردی سطحی و مخدوش است.
اما مع‌الاسف آنچه که به غلط در بسیاری از اذهان و السنه رواج دارد و مایه اشتباهات تاریخی و احیاناً ابهام‌های فراوان شده است، شیوع استعمال واژه "مشروطه" به نحو مطلق (یعنی بدون تقیید آن به هیچ‌گونه قید و وصف) و اطلاق "مشروطیت"، به گونه‌ای عام و شامل، بر جریانات متعددی است که مدتی پیش از مشروطه تحت عنوان عدالتخانه شروع شده و تا مدت ها پس از شهادت شیخ ادامه یافته است. حال آنکه جریان "مشروطه‌خواهی" (= مشروطه مطلقه و غیرمشروعه) از اساس، با جریان "عدالتخانه" (سال‌های 1323 – 1324 ق و حتی با "مشروطه مشروعه" (1325 – 1326) مغایر بوده و شایسته اطلاق بر این دو نیست.
چنانکه در روزگاران پس از شیخ نیز، آنچه که امثال آخوند خراسانی و شهید مدرس (پیش از استقرار دیکتاتوری 20 ساله) یا حاج آقا نورالله اصفهانی و آقا میرزا صادق آقا تبریزی و حاج آقا حسین قمی و سیدمحمدتقی خوانساری ... (در عصر رضاخانی و پس از آن) و بالاخره امام خمینی و مراجع تقلید معاصر (در مبادی نهضت اسلامی اخیر) تحت عنوان رعایت قانون اساسی مشروطه توسط حکومت، بر آن تکه داشتند، آن نبود که کسانی چون وثوق‌الدوله‌ها ویفرم‌ها و تقی‌زاده‌ها و سلسله پهلوی، طالب آن بودند.
در واقع، همین مطلق گرفتن عنوان مشروطه، و اطلاق آن به نحو عام بر جریانات گوناگون تاریخی، و عدم تبیین مفهوم دقیق آن، و خلط حرکت‌ها و حوادث متضاد با یکدیگر و بی‌توجهی به مواقف و مراحل مختلف تاریخ آن روزگار است که بسیاری از داوری‌های تاریخی را، از بنیاد به تباهی کشانده و مایه رواج پاره‌ای از تهمت ها، مغلطه‌ها و خلط مبحث‌ها شده است. برای نمونه، می‌توان به بحث سردرگم و بی‌فرجامی اشاره کرد که بر سر "استعماری" بودن یا نبودن ماهیت مشروطه وجود دارد، و با توجه دقیق بدانچه گفتیم، گره از مشکل آن گشوده می‌شود: کسانی که مشروطیت را "جنبشی اصیل و مستقل" می‌شمرند، چنانچه مقصودشان از مشروطه، قایم عدالتخواهی یا مشروطه مشروعه است، راهی صحیح رفته و قضاوتی درست نموده‌اند. تنها اشکالی که به آنان وارد است، خلط عناوین با یکدیگر و آلایش به تسامحات لفظی‌یی است که خاستگاه بسیاری از سفسطه‌ها، مغلطه‌ها و انحرافات تاریخی می‌باشد.
متقابلاً کسانی نیز که مشروطیت را "پدیده‌ای استعماری" می‌شمرند، چنانچه منظورشان از عنوان مشروطه، مفهوم وارداتی و غربی آن است، سخنی به غایت درست و منطبق با حقیقت گفته‌اند. اما این‌گونه کسان نیز اگر حساب مشروطه بدین معنی را از قیام عدالتخواهی و همچنین مشروطه مشروعه جدا نسازند و این دو نهضت اصیل را در کنار بلوای مشروطه‌گری سفارت پرورده، به یک چوب برانند و حرکت اصیل و مقدس ملت ایران در آن روزگار را، از دسایس استعمار و انحرافات بعدی ناشی از آن فرق نگذارند، سخت به خطا رفته و آن همه خون ها و مجاهدات پاک را، بناحق، نادیده گرفته‌اند.

نظرات بینندگان
آخرین مطلب
ارسال خبرنامه
برای عضویت در خبرنامه سایت ایمیل خود را وارد نمایید.
نشریات