صفحه نخست >>  عمومی >> آخرین اخبار
تاریخ انتشار : ۲۲ مهر ۱۳۸۶ - ۱۱:۵۳  ، 
کد خبر : ۱۴۰۷۸

موقعیت گذرگاهی سرزمین ایران و ژئوپلیتیک ثبات و بی ثباتی / جلیل آقاپور


ایران یک سرزمین گذرگاهی است که پل ارتباطی سه قاره اروپا، آسیا و آفریقا محسوب می شود. از سمت شمال غرب به قفقاز، آناتولی و دریای سیاه به اروپا، از شمال و شمال شرق به دریای خزر و آسیای مرکزی، از جنوب و جنوب شرق به اقیانوس هند و شبه قاره هندوستان و از جنوب غرب با خاورمیانه و شمال آفریقا مرتبط است همچنین دالان هوایی بین قاره ها از سرزمین ایران می گذرد. بزرگترین محموله های نفتی و تجاری از طریق تنگه هرمز به سایر نقاط حمل می شود. این سرزمین بدلیل داشتن موقعیت گذرگاهی دارای ژئوپلیتیک ثبات و بی ثباتی است به عبارت دیگر متاثر از عوامل مهاجر و مهاجم شده است. عامل مهاجرت باعث ثبات و مهاجمین عامل بی ثباتی هستند.

موقعیت گذرگاهی یعنی محل عبور و مرور؛ چنانکه موقعیت گذرگاهی در مقیاس منطقه ای اهمیت داشته باشد، یک موقعیت ژئوپلیتیک محسوب می شود، ولی اگر در مقیاس جهانی دارای اهمیت باشد یک موقعیت ژئواستراتژیک به حساب می آید. سرزمین ایران دارای هر دو موقعیت ژئوپلیتیکی و ژئواستراتژیکی است. امروزه ایران حتی به لحاظ حجم عظیم ذخایر نفتی و گازی از موقعیت ژئواکونومیکی برخوردار است. لذا سرتاسر تاریخ ایران مشحون از ثبات و بی ثباتی است.

ایران یکی از کشورهای ریشه دار جهان است که طی تاریخ طولانی اش، حکومت و نظام سیاسی در آن بقا و استمرار داشته است. هر ایرانی می داند که ایران از حدود سه هزار سال پیش تاکنون وجود داشته است. ایرانی ها تا آنجا که تاریخ به یاد دارد ایرانی و ساکن ایران بوده اند. ایران دارای یکی از کهن ترین فرهنگ های جهان است که سابقه تاریخی آن به پیش از بنیانگذاری دولت هخامنشی در قرن (6ق.م) می رسد. سلسله های بزرگ ایرانی دیگری که نفوذ جهانی قابل توجهی داشتند، جانشینان این سلسله شدند، بنابراین از حیث تأسیس دولت سرزمینی و برخورداری از حکومت مقتدر، در جهان پیشتاز بوده اند. بررسی های تاریخی نشان می دهد که قبل از هخامنشینان، حکومت های دیگری نیز در ایران وجود داشته است. حکومت ایلام در قالب یک دولت منطقه ای و محلی در جنوب غربی ایران با مرکزیت شوش، تمدن ایلام را بوجود آورد. همچنین قوم ماد در شمال غربی و غرب ایران دولت بزرگ و فراگیری تأسیس کرد که ایران کنونی و مناطق پیرامون آن را در بر می گرفت. تأسیس دولت ماد به سال 708 ق م باز می گردد و این تاریخ را می توان مبدا تشکیل دولت سرزمینی فراگیر با حکومت و نظام سیاسی مستقل به حساب آورد. در مقام ملت اغلب کشورهای خاورمیانه در قرن بیستم پا به عرصه تاریخ نهاده اند و استقرار هویت ملی جدید و محدود آنها به راحتی صورت نمی گیرد.

ایران کنونی شانزدهمین کشور جهان با وسعتی در حدود 1648195 هزار کیلومترمربع با مرزهای تثبیت شده فعلی است. در واقع ایران امروز، صورت کوچک شده ایرانی است که در فراز، نشیب و گسل تاریخی خود با تغییر و تحولات فراوانی روبرو بوده است. در دوره های اقتدار، مرزهای آن بارها با محدوده فلات بزرگ منطبق شده و حتی به ماورای آن گسترش یافته است. میل طبیعی دولت در ایران به سوی یکپارچگی در قلمرو فلات بزرگ بوده است و اقوام و تیره های مختلف درون فلات نیز خود را متعلق به یک واحد سیاسی می دانسته اند. هر یک از نظام های حکومتی در ایران، دوره های فراز و فرود را طی کرده اند. در دوره هایی که نظام سیاسی، قدرتمند بوده است، حکومت دوره فراز خود را سپری می کرده و با تضعیف حکومت، دوره فرود و احیانا تجزیه دولت فرا می رسیده است.

در دوره های فراز، حکومت های ایران با آگاهی از پتانسیل قدرت بخش فلات دستیابی برای دسترسی به خط الرأس جدار خارجی فلات، تلاش می کرده اند تا با دستیابی به مرزهای امن طبیعی، وحدت سیاسی داخل فلات را فراهم آورند و سپس به فضاهای فراسوی فلات گسترش یابند. در دوره های فرود که غالبا از نیمه دوم عمر حکومت آغاز و مرحله پایانی آن را شامل می شود، مرزهای سیاسی- جغرافیایی، دچار پسروی و تجزیه می شد و تشتت فضای جغرافیایی ایران را فرا می گرفت. این اوضاع زمینه را بر غلبه و سلطه نظام حکومتی جدید فراهم می ساخت. دوره های گسل در خط سیر تاریخ ایران زمانی حادث شده اند که انتقال یکباره حکومت از یک سلسله با قلمرو یکپارچه به دولت یکپارچه دیگر میسر نبوده است.

برخی از نظریه پردازان داخلی، نظیر احمد اشرف، با محورقراردادن نظریه «استبداد موروثی آسیایی» و نیز کاتوزیان با محور قراردادن نظریه «استبداد ایران و جامعه های کم آب و پراکنده» سعی کرده اند منشاء دولت و حکومت را در ایران توضیح دهند. تلاش آنان که با اصلاحات و بعضا با تغییرات اساسی در نظریه های مبنا توأم بوده است و چه بسا با انگیزه های سیاسی که در آن دخالت داشته، نتوانسته منشاء حکومت در ایران را توضیح دهد و لذا با مواضع انتقادی برخی صاحبنظران دیگر روبرو شده است. انتقاداتی که بر نظریه های استبداد شرقی و دیوانسالاری، نظریه هیدروپلیتیک و نظریه وجه تولید آسیایی در ارتباط با پیدایش و منشا حکومت در ایران وارد است، در اغلب این نظریه ها پدیده دولت را مادی انگاشته اند. اصولا فکر «استبداد شرقی» منشایی اروپایی دارد. امپریالیسم اروپایی القائات و تأثیرات خود را به شیوه های متناقض و گاه مخرب به جای می گذارد و در این میان هیچ یک از این تاثیرات به اندازه گسترش آرمان های دموکراتیک اروپایی طعنه آمیز نبوده است. علاوه بر این، ارتباط قائل شدن بین جامعه های اولیه روستایی و ضرورت مدیریت منابع آب با عنصر اصلی ساختار سیاسی (حکومت)، سطح تحلیل را تقلیل داده است.

بنابراین به نظر می رسد در هر لحظه از زمان، در یک کشور نیروهایی وجود دارند که اتحاد و ثبات ملی را توسعه می دهند و برعکس نیروهای دیگری که باعث از هم پاشیدگی اتحاد و ثبات ملی کشور می شوند. جغرافی دانان سیاسی به نیروهایی که سبب اتحاد ملی می شوند و شرایط تقویت کشور را فراهم می سازند، نیروهای متمایل به مرکز و یا مرکزگرا می گویند. در مقابل نیروهای متلاشی کننده ثبات و قدرت کشور را نیروهای مرکز گریز می نامند.

هارتشورن از رویکردی پویا که بر کارکرد حکومت متمرکز باشد، طرفداری می کرد. وی عقیده داشت که حکومت در رویارویی با چالشها اعم از چالشهای بالقوه خارجی و داخلی درگیر تلاشی مداوم برای گسترش اراده خود بر قلمرو است. به عبارت دیگر، ما در جهانی زندگی می کنیم که در آن، حیات دائمی هر واحد سیاسی در معرض خطر از طریق کشورهای دیگر است، لذا هر حکومتی باید برای تضمین حد نهایی وفاداری مردم در تمام مناطق کشور کوشش کند. وی استدلال کرد که در درون کشور و در هر لحظه ای، توازن خاصی میان نیروهایی وجود دارد که وی آنها را نیروهای «مرکزگریز» و «مرکزگرا» نامید. او مهمترین موضوع را نیروهای مرکزگرا دانست و آنرا علت وجودی حکومت دانست. زیرا اگر نیروهای مرکز گریز را بدون نظارت هرگونه سیستمی متعادل کننده ای به حال خود واگذاریم موجب فروپاشی کشور می شوند.

ژان گاتمن استقلال گرایی سیاسی در جامعه بشری را مطالعه کرد و حرکتی معنوی را در محیط شناسایی نمود که افراد را در یک گروه انسانی ویژه گردهم می آورد و آن را از دیگرگروه ها جدا و به یک ملت یکپارچه تبدیل می کند. «جدابودن نسبت به دیگران و سربلند بودن از جلوه های زندگی خویش، خاصیت ذاتی هر گروه انسانی است، برای جداگانه بودن نسبت به دیگران یک منطقه تنها نیازمند یک کوه یا یک دره، یک زبان ویژه یا یک مهارت خاص نیست. برای چنین هدفی، یک منطقه اساسا نیازمند یک باور استوار براساس یک اعتقاد دینی، برخی دیدگاه های ویژه اجتماعی و جلوه هایی از خاطرات سیاسی است و اغلب به آمیزه ای از این سه نیاز است.» بنابراین اگر نیروی پدیدآورنده آغازین ملت در گذشته های دور ناشی از حس برتری خواهی نظامی و زیاده خواهی جغرافیایی قدرتها بود، در دنیای مدرن، این عوامل اولیه و کهن جای خود را به نیرویی داده است که در اندیشه مردمان ساکن در یک فضای جغرافیایی مشخص شده در مرزهای سیاسی ویژه جای دارد و از انگیزه های معنوی و اعتقادی آنان بر می خیزد. پیدایش و بقای دولت در ایران به یک عامل وابسته نیست. بلکه عوامل متعددی در آن دخیل است که در فرایند کنش متقابل بر یکدیگر تاثیر می گذارند و پدیده کشور و دولت را، در ایران نهادینه و پایدار می سازند.

ایران به رغم موجودیت طولانی خود به عنوان یک ملت و یک کشور، در معرض یک سلسله تهاجم های خارجی قرار داشته که احساس یگانگی ملی و حاکمیت این کشور بر مقدرات ملی خویش را خدشه دار کرده است. موارد متعدد به تصرف در آمدن ایران از دو هزار سال قبل که با اسکندر مقدونی آغاز و سپس با تصرف ایران به دست مغول ها، تیمور و سپاه ترک های سلجوقی، افغانها و سرانجام بریتانیا و روسیه دنبال می شود. این اشغالگران و بسیاری از مهاجمان دیگر طی دوره های طولانی آسیب های فراوانی بر ملت ایران وارد کردند.

گرچه بسیاری از این مهاجمان سرانجام تاثیر پایدار خود را بر موزائیک تشکیل دهنده فرهنگ ایرانی بر جای نهادند و جذب این فرهنگ شدند، اما تجربه تهاجم آنها نوعی ضایعه بوده است. کمتر ملتی را می توان سراغ داشت که ضمن برخورداری از چنین فرهنگی، تا به این حد شاهد تهاجم های ویرانگر بوده باشد. از این رو فرهنگ ایرانی عمیقا شیزوفرنیک برجای مانده است، نوعی احساس ریشه داری برتر فرهنگی همواره در مقابل احساس مخرب عدم امنیت و ناتوانی تاریخی حکومت ها در اعمال حاکمیت بر سرنوشت خویش قرار می گیرد. دوره های شکوه امپراطوری و سیطره فرهنگی ایرانیان بر قلمروهای پهناوری از جهان، با دوره هایی از استیصال در مقابل نیروهای بیگانه دنبال می شود. جریانی که با حرکت تاریخی ایران به سمت قرن 21 یک روند منفی شتاب گیرنده داشته است.

بنابراین ایرانی ها نسبت به نقش بیگانگان در فرهنگ و سیاست خود اکیدا حساسیت دارند. هنگامی که فرهنگ دشمن بیگانه و نیروهای نظامی آن بر ملتی تحمیل می شود، جابجایی ها و تغییر جهت های عظیمی در فرهنگ سیاسی و سلسله مراتب نفوذ آن اتفاق می افتد. در قلب رویدادهای سیاسی همواره باید دست های پنهان بیگانه را جستجو کرد. تجربه ای که فرهنگ آمریکایی آن را درک نمی کند. اگر چپاول متجاوزان برای ایجاد احساس عدم امنیت و آسیب پذیری در روان ایرانیان کافی نبوده است، دام های زیرکانه تر امپریالیسم اروپایی در قرن نوزدهم در به وجود آوردن چنین احساسی موفق بوده است. رقابت دو امپراطوری بزرگ بریتانیا و روسیه، ناظر بر اعمال سلطه، تضعیف و سرانجام ناتوان کردن کل ساختار حکومتی ایران در آستانه قرن بیستم بود. به خصوص این تصور وجود داشت که بریتانیایی ها در پشت کلیه رویدادهای این منطقه حضور دارند، هر چند دست بیگانه پنهان تر بود. حتی در ایران امروز هم بریتانیا هنوز در افکار عمومی مردم به عنوان استاد اندرزهای ماکیاولی شناخته می شود. تاریخچه نقش امپریالیست ها در ایران بدگمانی ایرانیان را کاملا تایید می کند. نقش بریتانیا و روسیه در ظهور و سقوط بسیاری از پادشاهان ضعیف ایران در قرن نوزدهم چشمگیر بوده است؛ همین طور نقش آنها در نخستین تجارب حکومت پارلمانی در ایران در آغاز قرن بیستم که در آن انگلستان و روسیه خودخواهانه در کار مجلس برای اعمال کنترل مقدرات کشور اخلال می کردند. سرنوشت رضاخان (1320-1304) بسیار گویاست. حتی هنگامی که او از قطع پیوندهای سیاسی خود با آلمان نازی به دنبال حمله این کشور به اتحاد شوروی در سال 1320 امتناع کرد و در نتیجه هجوم مشترک نیروهای بریتانیا و روسیه، تاج و تخت خود را از دست داد. هنگامی که پسرش، محمدرضا پهلوی، زیرفشار جنبش آزادی خواهی ملت مسلمان ایران، از کشور گریخت، با مداخله آشکار ایالات متحده و بریتانیا بار دیگر در سال 1332 به قدرت رسید و الگوی مداخله بار دیگر تایید شد. تقریبا کلیه ایرانی ها، چه در داخل و چه خارج عقیده دارند که وقایع سرنگون شدن هواپیمای مسافربری ایران در خلیج فارس در ماه های پایانی جنگ ایران و عراق در سال 1366، بر اثر شلیک موشکی از رزم ناو آمریکایی وینسنس، یک اقدام عمدی بوده است. این تفسیر منجر به آن شد که ایران در تصمیم خود مبنی بر پایان دادن جنگ تعجیل کند، زیرا این باور وجود داشت که ایالات متحده برای به شکست کشاندن ایران از هیچ اقدامی فروگذار نخواهد کرد. حتی امروزه برنامه صلح آمیز هسته ای ایران که گامی اساسی در جهت توسعه و پیشرفت ایران محسوب می شود، از گزند تهدیدات کشورهای غربی به خصوص ایالات متحده در امان نمانده است. حتی بحث استقرار سپر دفاع موشکی در اروپای شرقی را به ایران ربط می دهند و جنگ روانی را بر علیه ملت ایران آغاز کرده اند. آیا جنگ سرد دیگری در پیش است؟ آن هم نه با هارتلند بلکه این بار با پل پیروزی هارتلند؟

تهدیدات خارجی نسبت به یک کشور باعث انسجام و اتحاد ملی کشور می شود و در پرورش روحیه همبستگی، مقاومت، ایثار، حماسه، قهرمان پروری و تولید ادبیات مبارزه تاثیر مثبت می گذارد. در فرایند تجاوز و دفاع دو کشور، ارزش های دفاعی، جنگی و قهرمانی های ملی آفریده، به خاطره ملت سپرده می شوند، نسل به نسل منتقل می گردند و به صورت باورهای نهادینه شده تاریخی در اذهان ملت ماندگار می گردند. این خاطرات همچنین بر الگوی رابطه بازماندگان و اعقاب دو ملت با یکدیگر تاثیر می گذارند. امروزه الگوی روابط دوجانبه و چندجانبه ملتها و دولتها تا اندازه زیادی متاثر از خاطرات گذشته و نگرش تاریخی آنها نسبت به یکدیگر است.

در سابقه روابط ملت ایران با سرزمین های مجاور، خاطرات زیادی از جنگ و گریز، دفاع و تجاوز وجود دارد. فلات ایران چون قلعه ای طبیعی و دژی مستحکم، قرارگاه و خانه مناسبی برای خانواده قوم ایرانی فراهم کرده است و باعث همدلی و همگرایی سکنه فلات ایران شده است.

پیدایش اندیشه های فلسفی، مانند نور و ظلمت، نیکی و بدی، فرهنگ و بربریت و نظایر آن حتی بر آثار ادبی ایرانیان و شعر فارسی نیز تاثیر گذاشته است. شاهنامه فردوسی که یکی از منابع ارزشمند ادبی و در ستایش نژاد ایرانی است، تاریخ واقعی و اسطوره های ایران را یک جا در خود گرد آورده است. به قول پرفسور براون، این شعر، شعر ملتی است که برای بقای خویش و نجات از زیر یوغ مهاجمان اجنبی تلاش می کند و می خواهد موجودیت خود را به کمک خاطره های پرشکوه گذشته و امید به آینده بهتر حفظ کند. نظیر چنین شعری را به ندرت می توان در منابع دیگران تا عصر حاضر پیدا کرد. ایرانیان به نوابغ ادبی خود مباهات می کنند و هنگامی که زیر سلطه بیگانگان در رنج و عذاب باشند، به شعر سعدی و حافظ پناه می برند. این آگاهی نسبت به میراث فرهنگی و تاریخی، نقش مهمی در شکل گیری هویت ایرانی داشته است.

سرزمین ایران در گذر تاریخ به علت موقعیت گذرگاهی در معرض حمله و سلطه بیگانگانی چون ترکان، اعراب، مغولان و اخیرا روسها، انگلیسیها و امریکایی ها قرار داشته است، ولی ایرانیان همواره در حفظ زبان، فرهنگ و استقلال سیاسی خود موفق بوده اند. ایرانیان در طول تاریخ خود بارها در مقابل طوفان حوادث و تهاجم های بنیان کن، صبرپیشه کرده و پس از مدتی دوباره به پا خاسته و به حیات خود ادامه داده اند.

بیشترین درگیری های نظامی در محورهای شمال شرقی و شمال غربی ایران روی داده است. دریک مطالعه تحقیقی درباره جهات تهاجم خارجی به ایران و بالعکس، از دوره هخامنشیان تاکنون، آمار زیر ارائه شده است:

-درمحور شمال شرقی، 61 حمله به داخل و 51 حمله به خارج؛

- در محور شمال غربی، 68 حمله به داخل و 60 حمله به خارج؛

- درمحور غربی، 58 حمله به داخل و 48 حمله به خارج؛

- درمحور جنوب غربی تنها 6 حمله به داخل؛

- درمحور جنوبی (خلیج فارس)، 17حمله به داخل و 7 حمله به خارج؛

- درمحور شمالی (شرق دریای مازندران) ،11 حمله به داخل و 7 حمله به خارج؛

- درمحور شمالی(غرب دریای مازندران)، 11 حمله به داخل و 17حمله به خارج؛

- درمحور شرقی، تنها 23 حمله به خارج صورت گرفته است.

طبق این آمار، ایرانیان طی حدود 3هزار سال تاریخ خود، مجموعاً444 تجربه جنگی داشته اند. (به طور متوسط هر 5.5سال یک جنگ) از این تعداد، 232 حمله از بیرون به داخل فلات و 212 حمله از داخل ایران به خارج صورت گرفته است. از مرزهای شمالی، غربی و جنوبی فلات ایران، مجموعا 232 حمله به داخل ایران و 189 حمله از داخل به خارج ایران روی داده است. بدین ترتیب تعداد و حجم تهاجم ها به داخل ایران به مراتب بیشتر از تهاجم ایرانیان به خارج ازمرزها بوده و تنها از ضلع شرقی و جنوب شرقی به داخل ایران تهاجمی واقع نشده است.

در سده های اخیر ایرانیان که قرون متمادی موقعیت سیاسی، علمی، فرهنگی و نظامی ممتاز و برجسته ای داشتند، در اثر ضعف حاکمان، تحت نفوذ سیاسی و نظامی بیگانگان قرار گرفتند. این دخالتهای خارجی به تقویت و رشد هویت ایرانی و پیدایش حس همدردی و آرمان ملی برای نجات از زیرسلطه بیگانگان انجامید. تجلی این روحیه و خواست مشترک در رفتار سیاسی ملت ایران را می توان درجریان جنگهای جهانی اول و دوم و اشغال نظامی کشور، نهضت مشروطه، ملی شدن صنعت نفت، انقلاب اسلامی، جنگ ایران و عراق و روحیه ضد آمریکایی و ضد استکباری پس از پیروزی انقلاب اسلامی مشاهده کرد.

بنابر این می توان چنین نتیجه گرفت که پدیده دولت فراگیر در ایران، یک واقعیت مستمر و پایدار تاریخی بوده است، به طوریکه حتی در دوره استعمار جدید، با آنکه ایران درحوزه نفوذ رقابت آمیز قدرت های اروپایی قرار داشت و نقش حائل را نیز بازی می کرد، هیچگاه هویت دولت مستقل در ایران ازمیان نرفته و این کشور مستعمره قدرت های بیگانه نشده است. ایران کنونی که در فرایند رقابت های جهانی، وجود و موقعیت خود را حفظ کرده است و در نظام بین المللی یک دولت مستقل شناخته می شود، یادگار و بازمانده ایران بزرگ کهن است و بربخش مرکزی و هارتلند ایران انطباق دارد.

نکته جالب توجه اینکه جدایی سرزمین هایی از قلمرو ایران بزرگ در یکی دو قرن اخیر، نتیجه گرایشهای و گرایانه ناشی از شکل گیری آرمان مستقل سیاسی در میان سکنه بومی آن مناطق نبود، بلکه تجاوزهای نظامی و دخالتهای سیاسی قدرتهای استعماری انگلیس و روسیه به انفکاک این بخش ها انجامید.

تاریخ دو قرن گذشته ایران بیانگر این حقیقت است که منطقه استراتژیک قفقاز و آسیای مرکزی با تجاوز نظامی به تصرف روسها در آمد و از قلمروی جغرافیای دولت ایران جدا شد؛ مناطق افغانستان و بلوچستان نیز با تحرکات سیاسی - نظامی انگلیس و القای آرمان سیاسی از ایران جدا شدند. بحران های ارضی و جدایی طلبی در بخشهایی از جنوب و غرب ایران در اثر تلاش های انگلیسیها و گاهی روسها آفریده می شد. بدین ترتیب کوچک سازی ایران و تحدید آن به مرزهای کنونی نتیجه فرایند طبیعی آرمان خواهی سیاسی در مرزهای مناطق جدا شده نبوده است.

عوامل مؤثر در پیدایش بقای دولت ایران شامل: عوامل موقعیت و فضا، وحدت سرزمینی، ریشه تاریخی، زبان، دین و مذهب، نژاد و قومیت، ساختار فرهنگی، آرمان سیاسی، و حکومت قدرتمند سیاسی از عوامل درون زا و موقعیت حائل میان قدرت های استعماری روس و انگلیس و تهدیدات بیرونی و تهاجمات مکرر به درون فلات از عوامل برون زا هستند که در ایجاد و افزایش همبستگی و علقه میان ساکنان سرزمین ایران مؤثر بوده اند.

در این میان سهم تدبیر و سیاست حکومت مرکزی در حفظ و تقویت عوامل فرهنگی و اجتماعی بقای دولت بسیار زیاد است. درواقع تداوم دولت ایران در فضای جغرافیایی موجود تا اندازه زیادی به حفظ، تقویت و گسترش مفهوم هویت فراگیر و عام ایرانی وابسته است. در ترکیب فضایی ملت ایران، اکثر قریب به اتفاق افراد از لحاظ خصلت های قومی، مذهبی، زبانی، فرهنگی و فضایی با یکدیگر تجانس دارند و در تمامی لایه های مذکور مشترکند؛ بدین معنی که اکثر ملت ایران هم آریایی نژاد، فارسی دان، مسلمان، شیعه و واجد فرهنگ و آداب و رسوم ایرانی هستند و هم در فضای جغرافیایی پیوسته و واحدی (بخش مرکزی و بخش پیرامونی گسترده فلات ایران) در کنار یکدیگر سکونت دارند. این ویژگی ها به ملت ایران هسته ای فشرده، مستحکم و قدرتمند بخشیده و بخش وسیعی از کشور را پوشش می دهد. هر یک از واحدهای جغرافیایی پیرامونی در یک یا چند خصیصه با بخش مرکزی تجانس دارند و با آن پیوند می خورند؛ مثلاً مردم آذربایجان در عقیده مذهبی و آداب اجتماعی و مردم کردستان در نژاد، زبان و سابقه تاریخی با بخش مرکزی اشتراک دارند.

در نهایت این موقعیت گذرگاهی یک فرضیه را بر ما القا می کند که محیط طبیعی سرزمین ایران امکانات و فرصتهای متنوعی در اختیار مردم این سرزمین گذارده است و این مردم اند که برپایه دانش، استعداد و ادراک منطقی خویش از این امکانات و فرصتها برای اهداف ملی استفاده برند، یا برعکس آنها عقیم گذارده و یا به شیوه های نادرستی از آنها استفاده کنند. بگونه ای که منافع ملی را به خطر اندازند. امروزه تحولات این سرزمین، چه در بعد داخلی و چه در بعد بین المللی همواره از سوی جهانیان با حساسیت و دقت زیادی نگریسته می شود. وقوع هر بحرانی که موجبات ناامنی مسیرهای بزرگ دریایی مانند تنگه استراتژیک هرمز را فراهم سازد، جهان را تحت تأثیر قرار خواهدداد. زیرا سرزمین ایران در گذشته در معرض حمله مهاجمین و همچنین گذرگاه کاروانها از طریق جاده ابریشم بوده است. در قرن بیست ویکم مسیر دریایی، دالان هوایی، خطوط ریلی و شبکه های انتقال برق و خطوط انتقال نفت و گاز، نقش ژئواکونومیکی پیدا کرده است.

از سوی دیگر ژئوپولیتیک ثبات و بی ثباتی در بسیاری از موارد جنبه خارجی و بیرونی داشته، با درنظر گرفتن ویژگی های انسانی و فشردگی و گسترش جغرافیایی عنصر ملت در ایران و برخورداری کشور از وزن ژئوپولیتیک قابل توجه، ناپدید شدن دولت و کشور ایران از صحنه جغرافیای سیاسی جهان قابل تصور نیست. حکومت مرکزی می تواند با تکیه بر ارزشهای مشترک میان اکثریت و اقلیتهای ملت و نیز تأسیس و ترویج نمادهای ملی، شفاف کردن منافع ملی، توسعه نظام ارتباطی کشور، ایجاد پیوند میان مناطق مرزی با مرکزیت سیاسی کشور در ابعاد سیاسی، اداری، مذهبی، اجتماعی، اقتصادی، ارتباطی و توسعه فرایند ادغام ملی و اجتماعی و...، هویت، اندیشه وحدت و انسجام ملی و تمامیت ارضی کشور را تضمین کند.

برای چنین فرایند فرهنگی در هر کشور، تعدادی از مؤسسات یا سازمان ها به توسعه درک و افزایش تعهد و پیوستگی و انسجام ملی بین ساکنین کمک می کنند.

مدارس؛ خصوصاً دبستانها از مهمترین این موارد محسوب می شوند. دانش آموزان علاوه بر تاریخ مفصل کشورشان، اطلاعاتی درمورد سایر کشورها نیز به دست می آورند. در مدارس اهداف جامعه، ارزشها، سنتها و زبان عمومی کشور را به شاگردان می آموزند. ملاک پذیرفته شده اساس مسئولیت نسبت به کشور است، سعی می شود نوجوانان هویت خود را در خود بازیابند.

نیروهای مسلح؛ تأمین کننده هدف اولیه و مهم کشور، یعنی تأمین امنیت داخلی و خارجی هستند و بودجه عظیمی از هر کشور به این بخش نظامی اختصاص داده می شود و تعیین هویت نیروهای مسلح از درون کشورشان منشاء می گیرد.

مراکز مذهبی؛ در برخی از کشورها اکثریت مردم ممکن است دارای مذهبی مشترک باشند، که در چنین مواردی گاهی مراکز مذهبی (کلیسا، مساجد) نیرویی برای انسجام ملی و کمک به اتحاد جمعیت محسوب می شوند. نمونه آن کلیسای رومن کاتولیک در ایرلند و دین مبین اسلام در ایران است.

بطور کلی میتوان گفت سرزمین تاریخی ایران بویژه موقعیت جغرافیایی آن بعنوان ترکیبی از موقعیت های چندگانه گذرگاهی، حائل، ژئوپولیتیکی، ژئواکونومیکی و ژئواستراتژیکی دارد. ترکیب موقعیت های فوق وضعیتی ممتاز، حساس، و درعین حال خطرناک را برای ما ایجاد کرده است. این وضعیت از یکسو متضمن امنیت، ثبات، و توسعه اقتصادی است و از طرف دیگر در بردارنده ناامنی، بی ثباتی و عقیم گذاردن فرصت ها و ظرفیت هاست. لذا وظیفه ما این است که با آگاهی کامل از موقعیت گذرگاهی این سرزمین در تدوین کلیه استراتژی ها و سیاستگذاریها برونگرایی را مدنظر قرار دهیم و به عنوان یک عامل مهم، تهدیدات را به فرصت تبدیل کنیم و در مسیر مراودات جهانی گام برداریم.

منابع و ماخذ:

1- حافظ نیا، محمدرضا- 1381، جغرافیای سیاسی ایران، سمت، اول.

2- ساعی، احمد- 1377، مسائل سیاسی- اقتصادی جهان سوم، سمت، اول

3- فولر، گراهام- 1377، قبله عالم ژئوپلیتیک ایران، ترجمه عباس مقبر، شابک، اول.

4- مجتهدزاده، پیروز- 1381، جغرافیای سیاسی و سیاست جغرافیایی، سمت، اول.

5- مویر، ریچارد- 1943، درآمدی نو در جغرافیای سیاسی، ترجمه دره میرحیدر با همکاری سیدیحیی صفوی، سازمان جغرافیایی نیروهای مسلح، اول.

6- Johnston Ronald John Taylor. Peter. James Watts. Michael 1993 Geographies of Global Change chap 6 Democracy and Human Rights after the Cold War Oxford: Balchwell Publish Inc

نظرات بینندگان
آخرین مطلب
پربیننده ترین
ارسال خبرنامه
برای عضویت در خبرنامه سایت ایمیل خود را وارد نمایید.
نشریات