بنبست و رفراندوم
با اوجگیری تنش در فضای سیاسی کشور، بنیصدر در مقابله با مجلس شورای اسلامی و دولت رجایی و در شرایط احساس ناشی از جنگ عراق علیه ایران با حمایت تبلیغاتی سازمان مجاهدین خلق، مدعی وقوع «بنبست» شده و برگزاری «رفراندوم» را عنوان کرد. «نهضت آزادی» نیز با حمله به دولت و مجلس از طرح بنیصدر اعلام حمایت کرد. روزنامههای انقلاب اسلامی (بنیصدر)، میزان (نهضت آزادی) و نشریه مجاهد ارگان سازمان، تحلیلها و مواضعی مشابه و هماهنگ برای اثبات وجود بحران غیرقابل حل و ضرورت رجوع مستقیم به آرای عمومی منتشر کردند. مسعود رجوی که در طرحهای بنیصدر همفکری و هماهنگی قبلی و بعدی سازمان با وی را هدایت میکرد، طی نامهای با تبریک به رئیسجمهور به خاطر ارائه تز رفراندوم، او را در پیگیری این طرح تشجیع و تشویق و تاکید کرد «هیچیک از حضرات را یارای حذف شما نیست... طرف دیگر به خوبی میداند که شما چه از نظر سیاسی و چه به لحاظ اجتماعی در وضعی هستید که اگر بخواهید و اگر بایستید میتوانید فیالواقع جارویش کنید».
در آن زمان برخی گزارشها از درون دفتر رئیسجمهور حاکی از آن بود که« 2 روز در میان مسعود رجوی و موسی خیابانی با بنیصدر جلسه دارند و دقیقا هر کاری که انجام میگیرد توسط اینها هدایت میشود». حجتالاسلام هاشمی رفسنجانی نیز در خاطرات خود به دریافت خبر ملاقات مخفی رجوی با بنیصدر در خانه خواهر بنی صدر در اردیبهشت 60 اشاره میکند و مینویسد: همکاری رئیسجمهور با سران گروهی که درصدد مبارزه مسلحانه با جمهوریاند و تحت تعقیب مقاماتند، عجیب و غیرقابل تحمل است، مخصوصا که امام فرموده [بنیصدر] با آنها درگیر شود. در پاسخ به تشنجآفرینی بنیصدر و سازمان که در آن زمان در حمله به مجلس و روحانیت و دولت رجایی کاملا از همراهی علنی سیاسی و تبلیغاتی نهضت آزادی نیز برخوردار بودند، حضرت امام خمینی(ره) در دیدار با نمایندگان مجلس شورای اسلامی در تاریخ 6 خرداد 60، طی سخنان مشروحی ضمن حمایت قاطع از مجلس به تحلیل شرایط کشور پرداختند.
امام در سخنان خود مواضع آشکار و قاطعی در برابر طرح بنبست و رفراندوم ارائه دادند و رئیسجمهور و متحدانش را نسبت به تخطی از قانون انذار کردند:« ... نگویید که ملت با من است، ملت با اسلام است، نه با من است نه با شما و نه با دیگری... ملت اسلام را میخواهد. ملت شخص نمیخواهد... شما به بنبست رسیدید. اشتباه میکنید. مملکت اسلام که به بنبست نمیرسد... این مردم، اسلام را میخواهند. اگر پایتان را از اسلام کنار بگذارید، این طلبهای که اینجا نشسته با کمال قوا با شما مخالفت میکند... آقای رئیسجمهور حدودش در قانون اساسی هست. یک قدم آنور بگذارد من با او مخالفت میکنم... نمیشود از شما پذیرفت که ما قانون را قبول نداریم... همه باید مقید به این باشید که قانون را بپذیرد ولو برخلاف رای شما باشد... اگر میخواهید که [مردم] از صحنه بیرونتان نکنند، بپذیرید قانون را... .» آیتالله شهید دکتر بهشتی، رئیس دیوانعالی کشور نیز در مصاحبه مطبوعاتی خود با اشاره به اصلی بودن و تقدم موضوع جنگ در آن شرایط درباره رفراندوم چنین اظهار نظر کرد: طرح مساله رفراندوم درست به منظور تضعیف جمهوری اسلامی، تضعیف قانون اساسی، مجلس و دولت است... ملت باید در مقابل هر نوع ندا و آوایی که در جهت خلاف ثبات وضع است، بایستد.
اینکه برخی روزنامهها میکوشند بگویند در جمهوری اسلامی، امروز یک بحران است و راهحل این بحران را در رفراندوم و چیزهای دیگر جستوجو میکنند، این کارها اصلا به منظور ایجاد بحران صورت میگیرد. سازمان در سرمقاله اولین شماره نشریه مجاهد پس از سخنان امام، بر دیدگاه خود مبنی بر وجود بنبست سیاسی تاکید مجدد و شرایط کشور را مشابه سال آخر رژیم شاه توصیف کرد. سازمان در این موضعگیری با تهدید تلویحی به احتمال«وقوع انفجار» و «ساعت صفر»، رفراندوم پیشنهادی بنیصدر را تنها راه مسالمتآمیز خروج از بحران برشمرد و مقابله خود با رهبری انقلاب را آشکارتر کرد. بنیصدر نیز در مصاحبه مطبوعاتی خود مجددا بر موضع خود پافشاری کرد و انگیزه اصلی خود از طرح این موضوع را جلوگیری از تضعیف خود برشمرد و موقعیت خود را در «مخاطره» توصیف کرد. وی همچنین در سخنرانی پایگاه هوایی شیراز، برخلاف توصیه امام مبنی بر عدم سخنرانی تحریکآمیز مقامات، مطالب تند تحریکآمیزی علیه دیگر قوا بویژه قوه قضائیه ایراد کرده و تصریح کرد: «من در خطی که هستم با استقامت میایستم».
هیات 3نفره حل اختلاف – متشکل از آیتالله مهدویکنی، آیتالله محمد یزدی و مرحوم اشراقی – نیز سخنرانی و مصاحبه مزبور را تخلف از فرمان امام و قانون اساسی اعلام کرد و تخلف 2 روزنامه انقلاباسلامی و میزان را نیز محرز دانست و سخنگوی این هیات با قرائت اصل 59 قانون اساسی درباره شرایط همهپرسی عمومی گفت: «مراجعه به آرای عمومی در اختیار هرکس نیست، بلکه باید در مجلس مطرح شود و اگر دوسوم مجموع نمایندگان مجلس موافق بودند آن وقت میتوان به آرای عمومی مراجعه کرد. ولی آقای بنیصدر در هیچکدام از 2 مصاحبه اخیرشان به این قسمت آخر اصل [قانون اساسی] تصریح نمیکنند.» بنیصدر هم در پی اعلام نظر صریح هیات مزبور که یک عضو آن نماینده شخص خودش بود، به رغم اصرار بر درستی مواضع قبلی خود و متهم کردن سخنگوی هیات به خلافگویی، طی نامهای به حجتالاسلام اشراقی، نماینده رئیسجمهور، عملا و به تلویح از طرح رفراندوم عقبنشینی و اعلام کرد: اینجانب هم در ابتدا که طرح کردم و هم در مصاحبه، نظرم به ترتیبی بود که در قانون اساسی پیشبینی شده است.
روشن بود که در مجلسی که اکثریت نمایندگان آن از منتقدان جدی بنیصدر بوده و با برنامههای سیاسی تشنجآفرین وی هیچگونه همراهی نداشتند، اساسا امکان تصویب طرح رفراندوم از ابتدا غیرممکن و منتفی محسوب میشد و هیچگاه کمترین احتمالی بر انجام این کار از طریق قانونی وجود نداشت. در همان ایام محمد خاتمی طی 4 شماره روزنامه کیهان سرمقالهای با عنوان «آرای عمومی» نوشت و با بررسی تفصیلی موضوع از جمله تاکید کرد: «طرح مسالهای به نام «بنبست» چیزی جز یک هیاهو که به ایجاد جو و آنگاه سوءاستفاده از احساسات مردم میانجامد چیزی نیست.» وی طرح رفراندوم را پل زدن روی قانون اساسی توصیف کرد و آن را برخلاف قانون، مصلحت کشور و شرایط جنگی برشمرد. همچنین بنیصدر از موضع قبلی خود درباره خلعسلاح هم به گونهای دیگر عقبنشینی کرد.
وی چون به عنوان رئیسجمهور و مسؤول اجرای قانون، نمیتوانست همچنان مواضع غیرقانونی خود را بر زبان جاری سازد، ناچار شد در مصاحبه مطبوعاتی تصرح کند که اگر به بهانه نبود امنیت قضایی، هر گروهی به خود حق به دست گرفتن اسلحه را بدهد، میشود قانون جنگل البته وی در این مصاحبه نیز با زیرکی درصدد پیدا کردن راهی برای پیگیری منویات غیرقانونی خود بود و از همینرو، برقراری کامل امنیت و خلع سلاح را، توامان، به «فرصت مناسب بعد از پایان جنگ» موکول میکرد. دادستان کل انقلاب آیتالله شهید علی قدوسی در چهاردهم خرداد 60، طی اطلاعیهای پیرو اطلاعیه 10 مادهای قبلی، به گروهها آخرین اخطار را برای تحویل سلاح اعلام کرد. در این اطلاعیه با اشاره به آشوبگری و تشنجآفرینی بعضی از گروهها و عدم رعایت قانون توسط آنها درخواست شده که سریعا سازمانهای مسلح، سلاحهای خود را تحویل داده و با اعلام خطمشی جدید در«چارچوب قانون اساسی و قوانین جاری کشور به فعالیت آزاد اجتماعی و سیاسی بپردازند». در انتهای این اطلاعیه تاکید شد: به گروههای آشوبگر و هرج و مرجطلب اخطار میشود که در صورت ادامه این روش با آنان بشدت رفتار خواهد شد.
آیتالله سیدعبدالکریم موسوی اردبیلی، دادستان کل کشور نیز خواستار مراعات اطلاعیه 10 مادهای دادستان کل انقلاب شد و گفت: اگر نظامی بخواهد خود را حفظ کند، نمیتواند گروه مسلحی را که با او در حال جنگ است تحمل کند و باید حسابش را با او یکطرفه کند. روشن بود که یکی از مخاطبان اصلی هشدارهای مزبور، سازمان مجاهدین خلق بود که با قرار گرفتن در لوای حمایت از مقام حقوقی بنیصدر به عنوان رئیسجمهور و توهم پایگاه گسترده مردمی وی، از تحویل سلاحها و اعلام پایبندی به قوانین در فعالیتهای سیاسی، به بهانههای گوناگون استنکاف میکرد و عملا مقدمات مقابله خونین مسلحانه با نظام جمهوریاسلامی را با سرعت بیشتری آماده میساخت. اما تظاهرات گسترده و میلیونی مردم در سالگرد قیام 15 خرداد در سراسر کشور و اعلام حمایت سراسری مجدد از امام خمینی و روحانیت، آشکار ساخت که اکثریت مردم در برابر جبهه ائتلافی بنیصدر قرار دارند.
آخرین هماهنگیها با بنیصدر
مهندس بازرگان در واکنش به سخنرانی 6 خرداد 60 حضرت امام خمینی، در 16 خرداد نامه سرگشاده معترضانهای خطاب به ایشان منتشر کرد که در آن تحلیلهای بنیصدر و مجاهدین خلق در مورد ادعای انحصارطلبی جناح مخالف رئیسجمهور تکرار و تایید شده بود. در این نامه به صراحت و با لحن تند و تیز، سخنان امام به منزله مقابله با انتقاد و ایجاد جو وحشت و شدت عمل برشمرده شده و درباره موضع امام نسبت به ائتلاف سیاسی حول بنیصدر چنین آمده بود: مدتی است ملیون و روشنفکران مسلمان و ایرانیانی که چهره ضدانقلابی به خود نگرفتهاند مورد بیمهری رهبری قرار گرفته با اصرار و تکرار، خدمات ارزنده زمان پیروزی انقلاب و قبل از آنان را انکار میفرمایند؛ گویی که کلا خارج از دین یا جدای از مردم و ضدانقلاب هستند. مهندس بازرگان در این نامه حضرت امام را متهم به «یک نوع طرفداری خاص و تاکید یکجانبه برای طبقه ممتاز [روحانیت] و حزب [جمهوری اسلامی] و گروههایی که تظاهر به وابستگی و در انحصار داشتن امام را میکردند»، کرد و برخلاف واقعیات، نقش توطئهگرانه و آشوبگرانهای را که بنیصدر و مجاهدین خلق با حمایت جریانهایی مانند نهضت آزادی ایفا میکردند، کتمان کرده و عملا آنها را حق به جانب نمایانده است.
به تعبیر کتاب«غائله چهاردهم اسفند»: «نامه آقای بازرگان جان تازهای به کالبد رو به زوال آقای بنیصدر دمید. با این نیرو باز به جنگ نخستوزیر [رجایی] رفت». مقطع جدید از رودررویی بنیصدر با امام و نیروهای انقلابی آغاز شد و مجاهدین خلق، جبهه ملی و نهضت آزادی در کنار گروههای کوچکتری مانند حزب ملت ایران و حزب مائوئیستی رنجبران بر شدت فعالیتهای سیاسی و اجتماعی تنشزای خود افزودند. به دنبال تحرکات غیرقانونی و غوغاگری طرفداران بنیصدر در روزنامهها و نشریات و ضمنا محرز اعلام کردن تخلفات آنها توسط هیات 3 نفره حل اختلاف، دادستانی انقلاب در اطلاعیه 18 خرداد ماه 1360 اعلام کرد: به حکم دادستان انقلاب اسلامی مرکز، نشریات آمار ملت [ارگان حزب ملت ایران به رهبری داریوش فروهر]، انقلاب اسلامی [ارگان بنیصدر]، جبهه ملی [ارگان جبهه ملی ایران]، میزان [ارگان بازرگان و نهضت آزادی]، نامه مردم [ارگان حزب توده ایران] و عدالت [ارگان حزب رنجبران] به دلیل نشر مقالات تشنجآفرین، تا اطلاع ثانوی توقیف شدند.
همان روز، مجاهدین خلق واکنش علنی و رسمی نشان دادند. فرصتزیادی باقینمانده بود؛ سازمان در اجابت وعده حمایت یکپارچه و کامل خود از بنیصدر باید همه موجودیت خود را – به تدریج- خرج میکرد. آری! سرنوشت مجاهدین خلق و بنیصدر به هم گره خورده بود. سازمان به دنبال توقیف نشریات یاد شده، با صدور اطلاعیهای آن را محکوم و ضمن توصیف این اقدام به عنوان توطئه حذف رئیسجمهور از وی اعلام حمایت کرد: توطئه تعطیلی روزنامههای غیرحزبی، بویژه روزنامه انقلاب اسلامی ایران، گام بلندی است در مسیر حذف رئیسجمهور دکتر بنیصدر که جز خفقان هرچه بیشتر و خشنودی دشمنان این میهن و سرکوب و کشتار داخلی را در پیش ندارد. همچنین 9 نفر از نمایندگان مجلس از جمله مهدی بازرگان، سلامتیان، غضنفرپور، یدالله سحابی و کاظم سامی طی نامهای به رئیس مجلس، توقیف نشریات توسط دادستانی انقلاب را غیرقانونی دانسته و محکوم کردند.
صفحه اول نشریه هفتگی«مجاهد» مورخ 21 خرداد 60، تماما به پیام و سخنان بنیصدر و اطلاعیههای سازمان در حمایت از وی اختصاص یافته بود و مضامین تحلیلها و دیگر مطالب آن نیز آشکارا، تحریک و آمادهسازی شورش علیه نظام را به مخاطبان القا میکرد. در همین شماره، متن کامل نامه سرگشاده بازرگان به چاپ رسید. جهتگیری اصلی این مطالب، زیر سوال بردن مشروعیت و اعتبار سیاسی و قانونی رهبری انقلاب بود. با این موضعگیریهای صریح علیه امام، به نظر میرسد بهانههای سازمان برای توجیه اقدامات تروریستی بعدی علیه نظام تقویت میشد. در بیانیه نهضت آزادی مورخ 20 خرداد نیز ضمن حمایت از رئیسجمهور، اقدام قوه قضائیه و دادستانی محکوم و تلویحا تلاطمها و تشنجها امری موجه و ناشی از عدم اجرای قانون توسط حاکمیت توصیف شد.
حکم عزل بنیصدر از فرماندهی کل قوا
امامخمینی(ره) روز هجدهم خرداد ماه در یک سخنرانی پرشور و قاطع درباره اقدامات بنیصدر و موتلفان وی، آخرین اتمام حجتها را اعلام کردند و مقاومت در برابر قانون و مصوبات قانونی مجلس را دیکتاتوری نامیدند و صریحا به تشنجآفرینان هشدار دادند. با دعوت بنیصدر از مردم برای مقاومت و ایستادگی در دفاع از وی، در چند نقطه تهران و شهرستانها در روزهای 18 و 19 خرداد تجمعهای غیرقانونی و آشوبگرانه گروههایی از طرفداران بنیصدر و مجاهدین خلق با حضور خودجوش مردم خاتمه یافت و نشان داد پایگاه مردمی جریان مخالف رهبری انقلاب برخلاف تصور و توهم خود، بسیار اندک است. روز بعد امام خمینی(ره) با یک حکم – که در جملهای واحد نگاشته بود- ابوالحسن بنیصدر را از فرماندهی نیروهای مسلح عزل فرمودند:
بسم الله الرحمن الرحیم
ستاد مشترک ارتش جمهوری اسلامی ایران
آقای بنیصدر از فرماندهی کل نیروهای مسلح برکنار شدهاند.
روحالله الموسوی الخمینی – 20/3/60
بنیصدر در زمان این حکم در کرمانشاه بسر میبرد و اختفای وی از همانجا آغاز شد. فردای آن شب، سازمان، اطلاعیه دیگری در حمایت از بنیصدر تحت عنوان «هشدار نسبت به حفظ جان رئیسجمهور» صادر کرد: «مجاهدین خلق ایران با اخطار قاطع انقلابی علیه هرگونه سوءنیت به جان رئیسجمهور، از تمامی خلق قهرمان ایران روشنگری، هوشیاری، آمادگی و حضور دائمی در صحنهها و مقاومت پیگیر را طلب نموده و در این شرایط، حمایت از شخص رئیسجمهور و حفاظت از جان او را یک وظیفه مبرم انقلابی در سراسر کشور تلقی میکند.» سازمان، تحولات سیاسی کشور و اقدامات قانونی رهبری انقلاب و مجلس شورای اسلامی برای جلوگیری از قانونشکنی بنیصدر و دفاع از حریم قانونی ارکان نظام را «کودتای مرتجعین» نامگذاری کرد و مردم را به مقابله با نظام فراخواند. در آن موقعیت، تحلیل درونگروهی سازمان از وضع نیروهایی که در جبهه آنها محسوب میشدند، چنین بود: ... بنابراین ترکیب نیروها به این شکل است: دکتر [بنیصدر] دارای نیروهای طیف وسیع و گسترده ولی پراکنده است، ولی نیروهای ما متشکل است.
بنابراین، نیروهای دکتر را باید روی دوش خودمان بکشیم؛ یعنی سازمان «اصل» و بنیصدر «شرط» است. یعنی بنیصدر چشماندازی است که مال خود سازمان است و این را هم باید قبول کنیم که نیروهای آنها [طرفداران بنیصدر] خیلی بیشتر است. در این صورت اگر ما کار را انجام بدهیم و حرکت کنیم، آنها هم کار میکنند و فعالیت میکنند که البته ویژگیهای ترقیخواهی در دکتر وجود دارد. «جنبش مسلمانان مبارز» که در آن مقطع در برابر ائتلاف مجاهدین خلق، بنیصدر و لیبرالها قرار داشت، طی اطلاعیهای تحلیل خود را درباره شرایط کشور و آرایش نیروهای سیاسی اینگونه اعلام کرد: سرانجام همچنانکه از مدتها قبل پیشبینی میشد، تضاد جناح لیبرال در رأس قدرت با دولت [رجایی] بنا به ماهیت آن و نیروهای اجتماعی که از آن حمایت کردند (به طور عمده سرمایهداران، اقشار مرفه و گروههای وابسته و طرفدار سرمایهداری غرب) به تضاد با انقلاب و تودههای محروم هوادار آن و رهبری انقلاب امام خمینی منجر شد...
آنان(لیبرالها) نارضایتی اقشاری از مردم را از برخی عملکردهای مسؤولان و دستاندرکاران، به حساب علاقهمندی و ایمان به خود میگذاشتند و با وجود علائم آشکار بر وفاداری مردم به انقلاب، همچنان مفتون آن پایگاه خیالی، تقاضای رفراندوم کردند تا کشور را از به اصطلاح بنبستی که خود برای انقلاب فرض میکردند، خارج سازند... تظاهرات تودههای مردم علیه جناح لیبرال حاکم نشانه خشم توفنده مردم مسلمان و انقلابی نسبت به هر جریان سازشکار و حامیان سرمایهدار و وابسته به استعمار امپریالیسم است. از صبح پنجشنبه 21 خرداد ماه 1360، بعد از برکناری بنیصدر از فرماندهی کل قوا، با پشتیبانی اعضای سازمان، درگیریهای خشونتبار پراکندهای در تهران و چند شهر بین گروههای طرفدار بنیصدر با مردم رخ داد که از جمله در تهران پس از تجمع حدود 150 نفر از افرادی که به شعار و فحاشی علیه دولت و مسؤولان کشور و حمایت از رئیسجمهور پرداختند، جمعی از مردم برای متفرق کردن آنان وارد عمل شدند، عدهای از پاسداران نیز مجبور به مداخله شدند. در این درگیری، گلولهای به سمت پاسداران شلیک شد که یکی از آنها زخمی و در بیمارستان به شهادت رسید. بنیصدر بار دیگر در بیانیه مورخ 22 خرداد 60، مردم را به مبارزه علنی علیه نظام و حاکمیت جمهوری اسلامی فراخواند. وی در بخشی از این بیانیه بلند با تاکید بر اینکه «کودتای خزنده» در حال اجراست و آزادی و امنیت از بین رفته، مدعی وجود خطرهای جدی برای استقلال کشور شد:
... با شما مردم سخنم همواره این بوده است که ... استقامت کنیم. راههای استقامت را شما خود درگذشته یافتهاید و اینک نیز میتوانید بیابید. ... به شما میگویم: اگر امروز ـ که هنوز وقت باقی است ـ نایستادید و استبداد را که هنوز قوام نگرفته، دفع شر نکردید و استبداد با سلطه خارجی پیوند قطعی پیدا کرد، همه آنچه را که گفتم و بدتر از آن را بر شما خواهند آورد و...... آنچه را که باید به اطلاع شما میرساندم، رساندم. بر شما مردم است که نگران سرنوشت انقلاب اسلامی و کشور خود باشید و استقامت کنید. روزنامه کیهان تحت سرپرستی محمد خاتمی، در سرمقالهای درباره واکنش رئیسجمهور و گروههای حامی وی چنین نوشت: «پس از کنار گذاشتن رئیسجمهور از فرماندهی کل قوا، موضع بسیاری از جریانات سیاسی از جمله شخص بنیصدر در مقابل خط اصیل انقلاب تغییر کرد.
آقای بنیصدر با انتشار بیانیهای (که خبر ظهور «غول استبداد» در حاکمیت ایران را به سمع همگان رسانده و از «11 میلیون تن از مردم» خواست تا در مقابل این غول عظیم استقامت کنند و در عمل دیدیم که 11 میلیون تن از مردم خواستار شکستن بت جدید شدند) بلافاصله جریانات سیاسی راست و چپ رو از قبیل جبهه ورشکسته ملی، دفتر هماهنگی، جنبش ملی مجاهدین و حزب رنجبران با صدور اطلاعیههای مهم از هواداران و اعضای خود خواستند که به حمایت از رئیسجمهور برخیزند... اکنون رئیس جمهور مردم را به استقامت (یعنی قیام) دعوت کرده است... استقامت در برابر چه کسی؟ ... رهبری انقلاب؟ ... اکنون جنبش مجاهدین تلویحاً قیام مسلحانه را علیه خط امام اعلام کردهاند و تحت پوشش حمایت از رئیسجمهور با تمام قوا وارد عمل شدهاند.»
سخنگوی هیات 3 نفری حل اختلاف نیز ضمن اعلام بررسی بیانیه بنیصدر در جلسه هیات، اظهار داشت: این مطلب که گفته شد آقای بنیصدر نمیتوانند مطالبشان را اظهار کنند بررسی شد، اعلامیه ایشان به تفصیل از تریبون مجلس خوانده شد و بعد هم از رادیو پخش شده است و باز هم میگویند که آزادی وجود ندارد. از سوی دیگر، نهضت آزادی نیز در تاریخ 24 خرداد 60 با صدور بیانیهای تحت عنوان «احساس خطر و پیشنهادات به رهبری و دولتمردان و مردم»، مضمون و مفاد بیانیه بنیصدر و مواضع مجاهدین خلق درباره شرایط سیاسی کشور را تکرار و تاکید کرد.در این بیانیه که از ساختار کاملاً مشابه متن اطلاعیه بنیصدر برخوردار بود، در حمایت از وی تصریح شد که انقلاب چنان از شعارهای اصلی خود فاصله گرفته که «رئیس جمهور منتخب مردم ناچار است روی پنهان کند». ادعای فقدان آزادی و امنیت و وجود اختناق، همانند بیانیههای سازمان و دیگر گروههای مؤتلف بنیصدر، در این اطلاعیه مجدداً تشریح و تکرار شده بود. همچنین این اتهام تکرار شده بود که نقض قانون و انحصارطلبی مسؤولان نظام موجب خشونت و دشمنی شده است و نیز در تایید برچسب «کودتای مرتجعین» که از سوی مجاهدین خلق و بنیصدر طرح شده بود، نهضت آزادی نیز وضع کشور را یادآور روزهای قبل از کودتای 28مرداد توصیف کرده بود.
پیشنهادات مطروحه در این بیانیه نیز ناظر بر آن بود که امام و دولتمردان و مجلس و نهادهای انقلابی مقصران وضع پدید آمده هستند و باید تغییر رفتار دهند و با رئیسجمهور تفاهم کنند و به انحصارطلبی خاتمه دهند تا حکومت قانون استقرار یابد. همان مواردی که در بیانیههای بنیصدر و مجاهدین خلق به انحای مختلف طرح و تکرار شده بود و برآیند آنها، موجه ساختن اقدام خشونتبار در مقابل نظام محسوب میشد. سازمان نیز طی اطلاعیه مورخ 24 خرداد خود در واکنش به طرح بررسی کفایت سیاسی رئیسجمهور در مجلس، «اخطار» کرد که عزل رئیسجمهور «عملاً مفهومی جز اعلام جنگ مرتجعین به تمام خلق ایران ندارد». در این اطلاعیه مجدداً نسبت به احتمال تهدید جان بنیصدر که در نخستین اطلاعیه بعد از برکناری وی از فرماندهی کل قوا طرح شده بود، هشدار داده شد. تاکید ویژه سازمان بر این موضوع یکی از سوژههای اصلی برای نظامی کردن فضا و تحریک مخاطبان به اقدامات خشونتبار بود.
نشریه «مجاهد» همچنین اطلاعیههای گوناگونی از افراد و گروههای مختلف با گرایشهای سیاسی گوناگون در مخالفت با اقدامات قانونی رهبری انقلاب و مجلس انتشار میداد و بشدت فضای کشور را در معرض فروپاشی ترسیم میکرد. از جمله بیانیه 61 نفر از نویسندگان و خبرنگاران تحت عنوان «به موج تازه سرکوب تسلیم نشویم» در نشریه سازمان منتشر شد که ضمن تکرار ادعاهای مجاهدین خلق علیه نظام، مردم را به مقاومت دعوت میکرد. برخی از کسانی که این بیانیه را امضا کردند عبارت بودند از: رضا براهنی، باقر پرهام، مهدی خانباباتهرانی، اسماعیل خوئی، علی دهباشی، غلامحسین ساعدی، محمدعلی سپانلو، احمد شاملو، هوشنگ گلشیری، هوشنگ گلمکانی، جواد مجابی، هما ناطق و منوچهر هزارخانی. در بیانیه دیگری با اعلام حمایت از بنیصدر و دعوت به «مقابله با تمام قوا با غول استبداد»، نظام جمهوری اسلامی به سرنوشتی مشابه رژیم شاه تهدید شد. از جمله امضاکنندگان این بیانیه؛ محمد شانهچی، محمد ملکی، احمد علیبابایی، پوران شریعت رضوی و مجید شریف بودند.
تلاش حضرت امام(ره) برای حفظ جایگاه ریاست جمهوری
با همه اینها، حضرت امام و نزدیکان ایشان نمیخواستند کار بنیصدر به جایی برسد که خود میخواست. رئیس مجلس شورای اسلامی، آقای هاشمی رفسنجانی نیز در تاریخ 23 خرداد، پس از دیداری با امام، نظر مجلس را درباره رئیسجمهور به این شرح اعلام کرد: «بعد از عزل آقای بنیصدر از سمت جانشینی فرماندهی کل قوا، در مجلس فشار شدیدی وارد میآید که مساله عدم کفایت سیاسی ایشان مطرح شود و نمایندگان مجلس خواستهاند برای این کار جلسه غیرعلنی داشته باشیم... در مجموع و با مشورتهایی که کرده بودیم نظر من این بود که آقای رئیسجمهور بپذیرند و در محدوده حقوق و تکالیفی که قانون اساسی برای رئیسجمهور و همه ارگانهای دیگر معین کرده است، عمل بکنند و ترجیح دارد که ایشان در این سمت باقی بمانند؛ حتی اگر من بتوانم، با تقاضا و توضیح، مجلس را هم از طرح بحث درباره کفایت سیاسی ایشان منصرف کنم و فکر میکنم مصلحت این باشد... البته مساله بستگی دارد به اینکه ایشان چه مقدار آماده باشند که تابع قانون باشند.»
اما بنیصدر که مفتون تحلیل و ارزیابی سازمان مجاهدین خلق و اسیر توهمات خویش شده بود، اینگونه پیامهای مسالمت و آشتی را از موضع ضعف تلقی میکرد و میپنداشت با حمایت گروههای سیاسی متحد خود و تشکیلات نظامی سازمان، به فروپاشی حاکمیت پیرو خط امام قادر خواهد بود. بنابراین خط گسترش آشوب و درگیری در شهرها و آماده شدن برای یک مقابله مسلحانه تمام عیار با نظام ـ توسط مجاهدین خلق و ائتلاف طرفداران بنیصدرـ همچنان پیگیری میشد.
بیانات تاریخی حضرت امام(ره) در 25 خرداد 60
جبهه ملی طی اعلامیهای که بهانه آن نفی و حمله شدید به لایحه قصاص بود، مردم را به یک راهپیمایی در مسیر خیابان انقلاب به سمت دانشگاه تهران در بعدازظهر روز 25 خرداد 1360 فراخواند. قرار بود در جلسه 26 خرداد مجلس شورای اسلامی پیرو درخواست 120 نماینده، 2 فوریت طرح بررسی کفایت سیاسی رئیسجمهور به بحث و رایگیری گذارده شود. به نظر میرسید راهپیمایی جبهه ملی اولاً به عنوان مقدمه و آزمون موفقیت شورش اجتماعی طراحی شده بود (که در صورت موفقیت زمینه را برای یک حرکت گسترده براندازانه و خشن در ادامه درگیریهای پراکنده تهران و شهرستانها، فراهم میکرد) و ثانیاً مانوری بود برای تقویت جایگاه اجتماعی و افزایش روحیه گروههای متحد بنیصدر در آستانه اقدام نهایی؛ صبح 25 خرداد، بازرگان، یدالله سحابی و کاظم سامی طی یک نامه مشترک اعلام کردند به دلیل عدم امنیت و وجود سانسور و ادامه توقیف چند روزنامه، از شرکت در جلسات علنی مجلس خودداری خواهند کرد.
صبح آن روز، امام خمینی(ره) در میان جمعی از اقشار مختلف مردم بیاناتی ایراد کردند که موارد و نکاتی از آن ـ از جمله انتقاد شدید و صریح به بنیصدر، اعلام ارتداد جبهه ملی در صورت اصرار و پافشاری بر نفی حکم ضروری قصاص و تکلیف به نهضت آزادی در روشن کردن موضع خود و تبری جستن از اعلامیه جبهه ملی ـ تا آن زمان سابقه نداشت. بخشهای مهم بیانات امام که ظهر همان روز از رادیو پخش شد از این قرار است: «من 2 تا اعلامیه از جبهه ملی که دعوت به راهپیمایی کرده است، دیدم. در یکی از این 2 اعلامیه جزو انگیزهای که برای راهپیمایی قرار دادند لایحه قصاص است... در اعلامیه دیگر تعبیر این بود که لایحه غیرانسانی. ملت مسلمان را دعوت میکند که در مقابل لایحه قصاص راصهپیمایی کنند، یعنی چه؟ یعنی در مقابل نص قرآن کریم راهپیمایی کنند... من کار ندارم به جبهه ملی با اینکه بعضی افرادش شاید افرادی باشند که مسلمان باشند. لیکن من کار دارم با اینهایی که پیوند کردهاند، با جبهه [ملی]، پیوند کردهاند با منافقین... شمایی که متدین هستید و مدعی تدین، چه توجیهی از این معنا دارید؟... این آقایانی که با این منافقین ائتلاف کردند، ائتلاف کردند که مملکت را به هم بزنند.
ائتلاف کردند که آشوب به پا کنند... حالا ائتلاف کردید که به ضد رای مردم عمل کنید... بیایید حساب خودتان را جدا کنید. آیا نهضت آزادی هم قبول دارد آن حرفی را که جبهه ملی میگوید؟... رادیو بعدازظهر را باز کنیم گوش کنیم ببینیم که نهضت آزادی اعلام کرده است که این اطلاعیه جبهه ملی کفرآمیز است... متاثرم از اینکه با دست خودشان، اینها گور خودشان را کندند. من نمیخواستم این طور بشود. من حالا هم توبه را قبول میکنم، اسلام توبه را قبول میکند... بگویند ما تا حالا خطا کردیم، اشتباه کردیم مردم را دعوت کردیم به شورش، غلط بوده، خلاف اسلام بوده، خلاف قوانین کشوری بوده ائتلاف کردیم با گروه منافق، من چندین بار به این آقا [ بنیصدر] گفتم: آقا این جمعیت [ مجاهدین خلق] تو را به باد فنا میدهند و این افرادی که دور تو جمع شدند، بعضی از اینها یک گرگهایی هستند که تو را به باد فنا میدهند. گوش نکرد، حالا هم دیر نشده، آقایانی که متدین هستند [نهضت آزادی] اعلام کنند به اینکه این دعوت به راهپیمایی، دعوت بر ضداسلام است... آن آقا [بنیصدر] هم بروند عذرخواهی کنند از ملت؛
بگویند ملتی که به من رای داده من مطابق رای آنها عمل نکردم از حالا به بعد [عمل] میکنم... من نمیخواستم شما ائتلاف بکنید با منافقینی که برضد اسلام هستند... الان هم من نصیحت میکنم، این جمعیت متدین نهضت آزادی را و آقای رئیسجمهوری را ... جدا کنید حسابتان را از مرتدها، آنها مرتد هستند، جبهه ملی از امروز محکوم به ارتداد است. بله، جبهه ملی ممکن است بگوید که ما این اعلامیه را ندادیم، اگر آمدند و در رادیو اعلام کردند به اینکه این اطلاعیهای که حکم ضروری جمیع مسلمین را غیرانسانی خوانده، این اطلاعیه از ما نبوده... از آنها هم میپذیریم که اسلام در رحمتش به همه مردم باز است... بیایید توبه کنید، برگردید توبه همهتان قبول است بیایید با هم برادر بشوید این مملکت را به پیش ببرید.» کریم سنجابی که در آن زمان دبیرکل جبهه ملی بود بعدها در خاطرات خود ضمن اشاره به ارتباط و ملاقاتهای خویش با «افرادی از مجاهدین خلق» و شخص مسعود رجوی، میگوید: هر قدر فاصله آنها [مجاهدین خلق] از تودهایها بیشتر میشد و هر قدر دستگاه انحصارطلب آخوندی نسبت به آنها ترشرویی و خشونت بیشتر نشان میداد، نزدیکی ما با آنها بیشتر میشد.
بویژه همراهی و ارتباط آنها با بنیصدر در خط آزادیخواهی وسیله دیگری برای همکاری و تفاهم ما با آنها شده بود. وی درباره راهپیمایی علیه لایحه قصاص با اشاره به اعلامیه خود و مقالات منتشره در نشریه «پیام جبهه ملی»، درباره انگیزه اقدام جبهه ملی چنین گفته است:« ما میخواستیم در روز 25 خرداد 1360 به مناسبت یکصدمین سال تولد دکتر مصدق اجتماع و تظاهرات و در صورت امکان راهپیمایی بزرگی ترتیب بدهیم... با آنکه مسؤولان جبهه ملی از اوایل خرداد ماه در حال نیمه اختفا بودند و شورا و کمیته مرکزی ما در محلهای مختلف به صورت پنهانی تشکیل میشد و با همه خطرات و محظوراتی که متوجه ما بود بر تصمیم خود در برگزاری تظاهرات راسخ بودیم... مجاهدین خلق هم به ما گفتند که اعلامیه مخالف علیه آن [راهپیمایی] نمیدهند ولی [رسماً] در آن شرکت نمیکنند... در این موقع اختلاف مجلس و بنیصدر به حد اعلا رسیده بود. چند روز قبل از 25 خرداد ما خانههای خود را ترک کردیم و به حال اختفای مطلق افتادیم و در حال اختفا بودیم...».
نشریه مجاهد 2 هفته قبل از اعلام راهپیمایی جبهه ملی تحت عنوان «بررسی لایحه قصاص»، ضمن رعایت احتیاط در عدم نفی اصل قرآنی و دینی آن، لایحه قصاص را زیر سوال برده و محکوم کرده بود. سازمان همچنین علاوه بر تحلیلها و مواضع خود که آشکارا علیه امام در «مجاهد» منتشر میکرد، متن نامه سرگشاده شیخ علی تهرانی به امام را در واکنش به سخنرانی 25 خرداد ایشان، انتشار داد. او در این نامه حملات شدیداللحنی خطاب به امام کرده و کوشیده بود اعتبار و استناد دینی و فقهی بیانات امام را ـ از جمله درباره حکم ارتداد منکرین حکم ضروری قصاص ـ نفی کند. در حالی که همه علمای شیعه و سنی درباره این حکم فقهی امام اتفاق نظر داشته و در همان زمان علما و مراجع دیگر نیز در تایید آن اعلام نظر کردند از جمله مرحوم آیتالله العظمی گلپایگانی رسماً با صدور فتوایی تصریح کرد که «اگر مسلمانی حکم قصاص را در اسلام منکر شود، مرتد میشود چون انکار صریح قرآن و ضروری دین است».
در پی عدم پاسخ جبهه ملی به درخواست امام مبنی بر نفی موضعگیری ضددینی اعلامیه قبلی خود و تلاش گروههای اندک و پراکندهای برای اجابت به دعوت راهپیمایی آشوبگرانه 25 خرداد، حضور گسترده مردم تهران در خیابانها به حمایت از رهبری انقلاب، شرایط را به زیان این گروه و حامیان پشت پرده آن تبدیل کرد: مردم انقلابی و مبارز تهران، دیروز در اجتماعات پرشکوه خود و با حضور در صحنه، توطئه راهپیماییای را که از طرف جبهه ملی اعلام شده بود، خنثی کردند... سرتا سر حد فاصل میدان فردوسی تا میدان انقلاب مملو از جمعیت بود. ملت یک صدا فریاد میزدند: فرمانده کل قوا خمینی ... سکوت هر مسلمان خیانت است به قرآن، لبیک لبیک یا امام، حزبالله پیش مرگ روحالله... در پی اعلام راهپیمایی جبهه ملی که قرار بود ساعت 4 بعدازظهر دیروز (25 خرداد) از میدان فردوسی آغاز شود، گروه زیادی از مردم برای جلوگیری از برقراری این میتینگ در ساعات قبل از موعد تعیین شده در میدان فردوسی اجتماع کردند... جمعیت سپس مسیر خیابان انقلاب را به سوی میدان انقلاب و دانشگاه تهران در پیش گرفت و با شعارهایی علیه جبهه ملی و رئیسجمهوری به راه خود ادامه داد.
همچنین در سایر شهرستانها نیز راهپیماییهای وسیعی در حمایت از سخنان امام برگزار شد که اخبار و تصاویر آنها در مطبوعات کثیرالانتشار و صدا و سیما منعکس شد. اما سازمان مجاهدین خلق در تبلیغات خود مدعی اندک بودن تعداد مردم شرکتکننده در این اجتماعات شد و اخبار مربوط به آنها را «دروغگویی» توصیف کرد(!) رادیوهای فارسی زبان خارجی و رسانههای بیگانه نیز در تداوم مشی تبلیغاتی گذشته به تریبون سازمان و سایر گروههای هوادار بنیصدر و خود وی تبدیل شده بودند. از سوی دیگر مهندس بازرگان طی اعلامیهای که بعدازظهر 25 خرداد به خبرگزاری پارس ارسال کرد صرفا «شایعه» دعوت نهضت آزادی به راهپیمایی را تکذیب کرد. کیهان این تکذیب را یک اقدام «زیرکانه» و «رندانه» برای اجتناب از موضعگیریهای صریح مورد درخواست امام توصیف کرد. نهضت آزادی در پاسخ به انتقاد مزبور، یک اطلاعیه توضیحی دیگر صادر کرد که طی آن مجدداً از محکوم کردن اقدام جبهه ملی و کفرآمیز شمردن مخالفت با قصاص خودداری کرده و بدون هیچگونه موضعگیری مطابق خواست امام، صرفاً مشارکت در راهپیمایی و ائتلاف با هر «گروه و حزبی» را تکذیب کرده و اعتقاد خود را به حکم قصاص اعلام داشت. روز 26 خرداد 2 فوریت طرح بررسی کفایت سیاسی رئیسجمهوری به تصویب مجلس رسید. 10تن از نمایندگان از جمله بازرگان، یدالله سحابی، ابراهیم یزدی، سلامتیان و غضنفرپور از حضور در جلسه خودداری کردند.
یأس بنیصدر و متحدانش
اجتماع مورد نظر جبهه ملی و بنیصدر شکست خورد و خیابانها در اختیار نیروهای طرفدار انقلاب قرار گرفت و آخرین امید بنیصدر به اینکه شاید اجتماع 25 خرداد مفری برای او در پی داشته باشد، به یأس مبدل شد. بنیصدر که در بیانیه 22 خرداد خویش رسماً و علناً مردم را به قیام علیه انقلاب اسلامی تحریک کرده بود و در همدان و در پایگاه یکم شکاری، مردم و ارتشیها را به استقامت و قیام فرا خوانده بود، به دنبال بیانات حضرت امام و ملاحظه واکنش مردم در 25 خرداد اکنون بر آن شده بود که با نامهای به امام از شدت فشار علیه خویش بکاهد. در متن نامه ضمن تظاهر به اطاعت از رهبری، اهانتها و مدعیات قبلی هم به بیانی دیگر تکرار شده بود. زمینه سقوط بنیصدر را سرانجام خود وی و رجوی فراهم کردند. حادثهآفرینیهای «منافقین» ادامه یافت. در ادامه حمایت شورشگرانه مجاهدین خلق از بنیصدر، این سازمان طی اطلاعیه مورخ 26 خرداد 1360، هواداران خود را به حمایت جدیتر از بنیصدر، به بهانه «نجات جان» وی، دعوت کرد.
در حالی که بنیصدر با هماهنگی سازمان در مخفیگاه بسر میبرد و هیچ خطر جدیای او را تهدید نمیکرد. حتی در صورت واقعی بودن این موضوع، دعوت مردم به دفاع از جان رئیسجمهور زمینه اجرایی نداشت و صرفا برای تهییج و تحریک مخاطبان کاربرد داشت. این ترفند تبلیغاتی که از مدتها قبل شروع شده بود و مبتنی بر مظلومنمایی و در مخاطره بودن زندگی بنیصدر و حامیانش قرار داشت، برای تقویت توجیهات سازمان در مسیر به کارگیری «خشونت کور و سازماندهی شده» بعدی، طراحی شده بود. بخشی از اطلاعیه مزبور از این قرار است: مردم تهران! آماده نجات جان دکتر بنیصدر باشید. ... جان رئیسجمهور علیالقاعده در خطر جدی است و فرد فرد شما، از جانب تمام مردم ایران در دفاع از آزادی و مقاومت در برابر دیکتاتوری و اختناق سیاه وظیفه دارید برای نجات جان دکتر بنیصدر هر لحظه هوشیار و آماده باشید.
تصویب عدم کفایت سیاسی بنیصدر
طرح 2 فوریتی آییننامه چگونگی بررسی کفایت سیاسی رئیسجمهور که از طرف تعدادی از نمایندگان، تقدیم مجلس شورای اسلامی شده بود در 27 خرداد پس از سخنان موافقان و مخالفان، مورد تصویب قرار گرفت. میلیونها تن از مردم در تجمعها و تظاهرات مختلف سراسر کشور و نیز نمازهای جمعه 29 خرداد از اقدام مجلس حمایت کردند و خواستار عزل و محاکمه بنیصدر شدند. درگیریهای پراکنده و خشونتباری نیز در برخی شهرها بین طرفداران بنیصدر و سازمان مجاهدین خلق با مردم رخ داد. آیتالله شهید دکتر بهشتی، رئیس دیوانعالی کشور در مصاحبه مطبوعاتی در 27 خرداد 60، ضمن توضیح ابعاد حقوقی و قضایی رسیدگی به کفایت سیاسی رئیسجمهور و نحوه اجرای قانون مربوط، از افراد و گروههایی که به عنوان حمایت از رئیسجمهور در دام آشوبگری افتاده بودند، دعوت کرد به آغوش نظام اسلامی بازگردند: جوانها با چشمان باز و با دقت هرچه تمامتر درباره گفتهها و عملکردهای افراد و گروهها مطالعه کنند و همانطور که حقپرستی و عدالتدوستی و اسلام دوستی و خدادوستی آنها ایجاب میکند، راه صحیح را بشناسند و انتخاب کنند.
امید ما این است که... آنها هم فرصت را مغتنم بشمارند، مبادا از روی ناآگاهی و بیتوجهی به بیراهه بروند... مگر جوانان عزیز ما آرزویی غیر از استقلال کامل ایران، جامعهای آباد، جامعهای که در آن عدالت اجتماعی و اقتصادی به وجود بیاید، دارند؟... آرزوی ما این است که همه مردان و زنان متدین، دلسوخته و همه جوانان، دختران و پسران علاقهمند و پاک و دلسوخته، موقعیت زمان را خوب درک کرده و توجه داشته باشند که این انقلاب اسلامی با شرکت همه آنها هرچه سریعتر بتواند مراحل پیشرفت را یکی پس از دیگری طی کرده و به صورت یک نهاد استوار در تغییر وضع کلی جهان و تاریخ عصر ما، موثر واقع بشود.
مجاهدین خلق، پی در پی اطلاعیه میدادند و با هر تمهیدی به دنبال آن بودند که چرخه سقوط قانونی بنیصدر را از حرکت بیندازند. از اینرو 3 اعلامیه پیاپی در روزهای 27 و 28 خرداد، انتشار دادند. در یک اطلاعیه 27 خرداد، متعاقب هشدار قبلی درباره تهدید جان رئیسجمهور با عنوان «هشدار مجاهدین خلق در رابطه با تهدید جان زندانیان انقلابی» به منظور تکمیل فرآیند تحریک و تقویت انگیزه خشونت در برابر نظام، ادعا شد که همزمان با «کودتای ارتجاعی- امپریالیستی»، احتمال کشتار زندانیان وابسته به گروهها و ازجمله سازمان وجود دارد و تهدید شده بود که پاسخ لازم، مشابه آنچه «در حق طاغوت و شکنجهگران و دژخیمانش روا بود»، توسط سازمان داده خواهد شد. متن اعلامیه دوم، نشان از عدم شناخت مردم داشت و دقیقا با شبیهسازی ناشیانه از تاکتیکهای ماههای آخر انقلاب، به گونهای نامتعارف، برای حمایت از بنیصدر «مذهب» را مستمسک قرار دادند. نکته جالب این اعلامیه، سرآغاز آن بود که دیگر با «به نام خدا و به نام خلق قهرمان ایران» آغاز نمیشد؛ چرا که مخاطب آن همه مردم بودند: الله اکبر
در آستانه پیاده شدن آخرین مرحله کودتا... سازمان... پیشنهاد میکند که... مردم قهرمان... بار دیگر فریاد پرخروش «اللهاکبر» را در مخالفت با روشهای انحصارطلبانه ضدمردمی و ضداسلامی و در حمایت از آزادیهای اساسی و رئیسجمهور دکتر بنیصدر، در پشت بام خانهها طنینافکن سازند.سازمان ناکام ماند و هیچ «اللهاکبر»ی طنین افکن نشد. اعلامیه سوم، تهدید نمایندگان و بر حذر داشتن آنها از شرکت در جلسه بررسی عدم کفایت سیاسی بنیصدر بود: ... سازمان مجاهدین خلق ایران بدینوسیله به همه نمایندگانی که در مجلس حضور مییابند، نسبت به همه عواقب گسترده عزل رئیسجمهور دکتر بنیصدر در فضای هیستریک اجتماعی حاکم، زنهار میدهد.پنجشنبه 28 خرداد 1360 مصادف بود با صدور پیام مهمی از سوی امامخمینی(ره) به مناسبت نیمه شعبان، با محوریت هشدار درباره توطئههای جبهه داخلی ضدانقلاب.
در قسمتی از این پیام آمده بود: ... امروز و روزهای آینده، روز شکست جریان دشمنان قسم خورده اسلام است. روز شکست فرد یا افراد نیست. روز شکست جریانی است که به اسلام معتقد نیستند و اگر هم باشند، مسلما تا حدودی است که با قوانین غرب برخورد و مخالفتی نداشته باشد... روز شکست جریانی است انحرافی که حضور بموقع شما، پایههای آن را لرزاند و فرو ریخت. دوستان عزیزم! بسیار دقت نمایید و کاملا بههوش باشید و هوشیارانه با آرامش کامل – ولی با تمام توان – در صحنه باشید... خمینی دست یکایک شما را میبوسد و به یکایک شما احترام میگذارد و یکایک شما را رهبر خودش میداند که بارها گفتهام، من با شما یکی هستم و رهبری در کار نیست. من خوب درک میکنم که حضور شما در این روزهای حساس به چه معنایی است و به امید پیروزی نهایی شما بر دشمنانتان روزشماری میکنم.... افسران، درجهداران و سربازان رشید اسلام، شما خوب میدانید که منافقین که امروز به عنوان طرفداران پروپاقرص «بعضیها» اطراف آنها را گرفتهاند و به بهانه طرفداری از آنان دست به انفجار و درگیری مسلحانه میزنند و هر روز در گوشهای تشنج میآفرینند، همانها بودند که از روز اول شعار «انحلال ارتش» را سر میدادند.
من با قدرت ملت دلاور، مقابل ضد انقلاب که تصمیم گرفته است بعضی از افراد را بهانه قرار داده و علیه شما هر روز دست به اغتشاش بزند، خواهم ایستاد... امروز، منافقین و جبهه ملی و حزب دموکرات و تمامی ضد انقلابیون، دست در دست یکدیگر گذاشتهاند تا شما و انقلاب پاک ملت را نابود کنند. مگر نمیبینید که هر روز در گوشهای جمع میشوند و دست به خرابکاری میزنند؟... شما مردم عزیز، هوشیار باشید و آرامش خودتان را حفظ کنید... و با حضور دائمی خود، کید هرج و مرجطلبان را خنثی کنید. فردای آن روز حضرت آیتالله خامنهای در مراسم نماز جمعه تهران - به شکلی مستوفی و جامع- دلایل سقوط بنیصدر را بیان کردند؛ در حالی که شعار «بتشکن بتشکن، بت جدید را بشکن»، یا «خمینی بتشکن، بت جدید را بشکن» لحظهای قطع نمیشد. همچنین میلیونها تن از مردم در نمازهای جمعه سراسر کشور با شعارهای خود و تایید مواضع امامان جمعه «خواستار رای قاطع مجلس شورای اسلامی به عدم کفایت سیاسی رئیسجمهور شدند».