تاریخ انتشار : ۲۷ خرداد ۱۳۸۹ - ۰۸:۱۴  ، 
کد خبر : ۱۴۴۰۲۱

دین‌ورزی عامه یا دین‌ورزی گزینشی

مقدمه: در این مقاله کوشش می‌شود نحوه دین‌ورزی توده مردم بیان شود و نشان داده شود که آنچه آنان به نام دین انجام می‌دهند، تا چه اندازه با حقیقت آموزه‌های دینی در ارتباط است و تا چه اندازه برآیند فکر خود آنان یا حوزه‌های غیردینی است..3. ازاین‌رو تلاش بر این است که نحوه شناخت طیف عظیم پیروان دین از مفاهیم و مقولات دین بررسی شود و به آثار زیانبار و آسیب‌های ناشی از این نحوه تدین یا شیوه تلقی از دین، اشاره شود. بر این اساس ناگزیر به بررسی اجمالی معنی دین در متون اصلی و دست اول دین می‌پردازیم تا میزان فاصله و گریز این دسته از مومنان از آن اصول و مفاهیم بهتر روشن شود. نکته شایان تذکر نیز این است که در اینجا منظور از دین، دین اسلام،به معنایی است که پس از بعثت حضرت رسول اکرم (ص) به عنوان یک نظام و برنامه مطرح شده است.

معنای اصطلاحی دین در قرآن
با همه کاوش‌ها و جستارهایی که درباره دین صورت گرفته، کمتر اتفاق افتاده است که آن را بر مبنای اصول و مبانی موجود در قرآن و سنت اصیل و تردیدناپذیر بررسی کنند. برعکس بیشتر تعاریف و نظریاتی که درباره دین ارائه شده است، براساس دستمایه‌های علمی جاری در محافل دانشگاهی و بویژه حوزه علوم انسانی است که البته با وجود اهمیت و اعتبار والای این دستاوردها، نمی‌توان از کاستی‌ها و کمبودهای پیدا و پنهان آنها چشم پوشید؛ زیرا نخست، این تعاریف و توضیحات بیش از حد لازم بر سنت فکری غربیان و آیین حاکم بر ساحت فکری – فرهنگی غرب استوار است و کمتر به فرهنگ‌های غیرغربی توجه کرده است.[1] دوم آنکه، سابقه ذهنی و عینی غربیان از دین حاکم بر جامعه و فرهنگ خود (مسیحیت) و چالش‌های ناشی از برخورد کلیسا با حوزه‌های غیر کلیسایی یا غیرمرتبط با کلیسا، در ارائه این تعاریف و توضیحات، نقش مستقیم و انکارناپذیری دارند.[2]
سوم آنکه، آنچه در اکثر این تعاریف محوریت یافته، تاکید و تکیه بر بعد روحی یا «معنوی» دین بوده است. انگار منظور از دین صرفا مجموعه‌ای از افکار و تمایلات ذهنی و روحی است که هیچ‌گونه ربطی به عالم خارج از ذهن ندارد و اگر هم ارتباطی با عالم خارج از ذهن داشته باشد، از محدوده «توصیه» فراتر نمی‌رود؛ به‌طوری‌که می‌توان فارغ از دین و وصایای آن، امور جاری در حوزه زندگی را ساماندهی کرد.
به عبارت دیگر، دین در این گونه تعاریف، بیش از آنکه یک «فعل» به شمار آید، یک «صفت» یا «حالت» است و میزان «مرکزیت» و «محوریت» آن به قدری کمرنگ است که می‌توان آن را به حاشیه راند و بدون حضور آن، امور مربوط به دنیا و مسائل آن را قاعده‌بندی و تعریف کرد.
درحالی‌که براساس آموزه‌های قرآنی این نحوه تلقی از دین نادرست و اساسا ناروا است؛ زیرا معنویت به مثابه بخشی از دین، نمی‌تواند همه ابعاد و زوایای این مفهوم عظیم را نمایان سازد. به علاوه، یک فرهنگ خاص و تجربه ویژه آن با این مفهوم (دین)، منطقا نمی‌تواند به معنای معیاری اساسی تلقی شود و بر پایه آن نتیجه گرفت که سرنوشت محتوم همه فرهنگ‌ها و افکار دیگر نیز خواه ناخواه به مسیری ختم می‌شود که قبلا برای آن فرهنگ خاص اتفاق افتاده است!
در اینجا قصد بررسی رهیافت‌های خاص مرتبط با تعریف و توضیح دین در میان نیست؛ بلکه کوشش می‌شود تعریفی از دین ارائه شود که براساس اصول ثابت و مسلم دینی، مفهوم و مقتضای حقیقی این مفهوم را نمایان سازد تا براساس آن، امکان بررسی ارتباط دین با معرفت و معیشت فراهم گردد و میزان انحراف افراد از چارچوب دین روشن شود. بر این مبنا در ادامه به صورت خلاصه به بررسی کوتاهی درباره معنای اصطلاحی دین در قرآن می‌پردازیم و به همین خاطر، ناگزیر در دایره لغات و واژگان همریشه این اصطلاح قرآنی، در زبان عربی نظری گذرا می‌افکنیم.
در زبان عربی واژه «دین» یک اصل است و همه زیرشاخه‌ها، فروع و مشتقاتش به آن برمی‌گردد. معنای اصلی آن نیز نوعی پیروی و تسلیم شدن است.[3] این واژه معانی مختلفی دارد؛ ولی به طور کلی می‌توان همه آن را در چند بخش دسته‌بندی کرد:
1. سلطه، سیطره، حاکمیت، فرمان دادن، واداشتن به پیروی و فرمانبری و به کارگیری قوه قاهره[4] در برابر طرف مقابل و به اطاعت درآوردن او.‌[5]
2. اطاعت، بندگی، خدمت، در اختیار کسی قرار گرفتن، فرمانبری از امر کسی و پذیرش تسلیم در برابر غلبه و قدرت او.
3. شرع، قانون، طریقه، مسلک، عادت و آداب و رسوم.
4. جزا، سزا، داوری و حساب و کتاب.
براین اساس عرب‌های زمان نزول قرآن هرگاه واژه دین یا یکی از مشتقات آن را به نوعی به کار می‌بردند یا می‌شنیدند، منظورشان یکی از معانی مندرج در دسته‌بندی چهارگانه فوق بود. البته بدیهی است افق واقعی این واژه در سطح روابط و مناسبات حاکم بر امور جاری و ساری در زندگی محدود می‌شد تا اینکه قرآن مجید نازل شد و همه معانی چهارگانه این واژه را نه به عنوان اجزای پراکنده و جدا از هم، بلکه به عنوان یک «اصطلاح» به کارگرفت تا به این صورت بیان‌کننده دیدگاه قرآن درباره «نظام» مورد نظری باشد که دقیقا دارای چهاررکن اساسی است و آن چهار رکن عبارتند از:
1-حاکمیت و سلطه برتر. 2- اذعان به آن حاکمیت و سلطه و اطاعت از آن. 3- نظام فکری و عملی مندرج در ذیل آن حاکمیت. 4- سزا و جزایی که حاکمیت برتر در قبال اجرا یا عدم اجرای آن نظام فکری اعمال می‌کند.
در قرآن مجید، گاه واژه دین به معنای یکم و دوم به کار می‌رود[6، گاه به معنای سوم به کار می‌رود[7، گاه نیز به معنای چهارم به کار می‌رود[8] و بالأخره گاه به صورتی به کار می‌رود که بیانگر همان نظام کامل مورد نظر قرآن با اجزا و ارکان چهارگانه آن است.[9]
بر این اساس، با توجه به آنچه در پژوهش لغوی واژه دین گفته شد، می‌توان معنای اصطلاحی دین در قرآن را به این صورت بیان کرد که دین عبارت است از: برنامه و نظام کامل، شامل و فراگیری که از یک سو بیان‌کننده وجود فرمانروا و فریادرس مطلقی است که بر اجزا و اعضای پیدا و پنهان هستی احاطه کامل دارد و از سوی دیگر نمایانگر فرمان‌پذیری و بندگی پناه‌جویی است که وجود، فرمان، قدرت و احاطه آن فرمانروا را پذیرفته است.آنچه میان این دو طرف موجود در تعریف را پر می‌کند، قوانین، اصول، مبانی و برنامه‌هایی است که از طرف فرمانروا و فریادرس مطلق طراحی و ارائه شده است تا موجود فرمان‌پذیر و فرمانبر براساس آنها عمل کند و ضمن برآورده ساختن نیازهای خود در این دنیا، انتظار دریافت ثواب را داشته باشد. بدیهی است عدم اجرای این برنامه‌ها، علاوه بر پدیدآوردن مشکلاتی در این دنیا، عقاب و عذاب اخروی را نیز به همراه دارد.[10]
مفهوم و مقتضای دین به معنای اصطلاحی آن
ازاین‌رو در ادامه این مقاله دین و نحوه دین‌ورزی افراد و گروه‌های مختلف را با این دید بررسی می‌کنیم که منظور از دین، یک نظام و کل واحد است که اجزای مختلف آن، چنان در هم تنیده و مرتبطند که تصور یکی بدون دیگری ناممکن است و اتفاقا منظور نگارنده از انحراف در دینداری و دین‌ورزی، پیش از هرچیز به معنای «احساس انفکاک این اجزا از هم» یا جدا ساختن عملی این بخش‌ها از یکدیگر است؛ ازاین‌رو باید دید که مفهوم و مقتضای تعریف اصطلاحی دین در قرآن چیست؟
مفهوم یکم: دین؛ یعنی همگرایی عقیده و شریعت
توضیح اجمالی این مفهوم به این صورت است که دین یک حالت «ذهنی»دارد و یک حالت «عینی»، یا یک حالت «نظری» دارد و یک حالت «عملی» و تا آنجا که به موضوع این مقاله مربوط می‌شود، می‌توان گفت یک حالت «معرفتی» دارد و یک حالت «معیشتی».
اما نکته ظریف اینجا است که این دو حالت مختلف که در صورت‌های گوناگونی بیان شد، به مثابه یک جزیره جداگانه و مستقل از هم نیستند؛ یعنی چنان نیست که بتوان هر یک از آنها را بدون دیگری تعریف و معرفی کرد و باز هم ادعا کرد که هر یک از این دو وجه کاملا مجزا، یکی هستند. برعکس، به نظر من جدا کردن حالت‌های دوگانه دین – با توجه به تعریف ارائه شده در ابتدای مقاله – اساسا امکان‌پذیر نیست و در صورت تجزیه و جداسازی آنها از هم، دیگر دین به حساب نمی‌آیند. داستان همگرایی و اجتماع این دو وجه از دین و تفکیک ناپزیر بودن آنها بسان مثالی است که مولوی در مثنوی آورده و گفته است. دقیقا درمورد اجزای دوگانه دین، عقیده و شریعت یا معرفت و معیشت نیز همین‌گونه است؛ به‌طوری‌که حضور یکی بدون دیگری، دقیقا به معنای این است که: «هر دو جفتش کار ناید مر ترا». دلیل این امر هم کاملا واضح است؛ زیرا عقیده یا نظریه‌ای که در عمل نیاید و حالت کاربردی پیدا نکند، هیچ اهمیتی ندارد و صرفا در حد حرف و سخن باقی می‌ماند. عمل یا رفتاری هم که مبتنی بر یک عقیده یا نظریه درست نباشد، نه عمق دارد و نه دوام و استمرار آن تضمین و توجیهی می‌یابد. به همین خاطر دین در اصطلاح قرآنی، همزمان به معنی عقیده و شریعت یا معرفت و معیشت است.[11]
مفهوم دوم: دین؛ فربه‌تر از تدین
در عرف عمومی، دین را به معنای پاره‌ای رفتارهای معطوف به رهبانیت، زهدگرایی، آخرت‌اندیشی و به طور کلی برخی اعمال و مناسک عبادی خاص و مشخص می‌دانند؛ به‌طوری‌که معتقدند کاربرد و کارکرد دین همین امور و موارد است و بس!
درحالی‌که براساس آنچه در تعریف اصطلاحی دین در قرآن بیان شد، منظور از دین یک برنامه و نظام جامع زندگی است که دنیا و عقبی را با هم دربرمی‌گیرد؛ زیرا آنچه درباره اشتمال دین بر عقیده و شریعت یا معرفت و معیشت گفته شد، بسی فراتر از آداب و مناسک خاص و مشخص پرستشی – نیایشی است که به اوقات و اماکن خاص و معینی اختصاص داشته باشد؛ چراکه این امور با هر تفسیر و تاویلی که مدنظر قرار گیرند، بخشی از زندگی (معیشت) را دربرمی‌گیرند و بخش‌های بزرگ‌تر و بیشتر زندگی به امور و موارد دیگری غیر از این آداب و اعمال اختصاص دارد.
ازاین‌رو اگر منظور از دین، صرفا پرداختن به امور پرستشی – نیایشی باشد، عملا جزئی، محدود و ناتمام است؛ زیرا براساس این فرضیه از احاطه و اشتمال بر بخش‌های عظیمی از زندگی بازمی‌ماند؛ درحالی‌که هم براساس تعریف لغوی و هم معنای اصطلاحی واژه دین، این تحدید و انحصار، بی‌معنا است. از آن مهم‌تر، زندگی عملی انبیای کرام و بویژه شخص رسول اکرم (ص) و اولیای حقیقی دین، بیانگر امری غیر از این است.
بر این اساس به نظر می‌آید یکی از مبناهای اصلی انحراف در دین‌ورزی عموم مردم مبتنی بر همین تحدید ناروا است. ازاین گذشته، معنای اصلی و واقعی «عبادت» که به پرستش، نیایش و به طور کلی تدین معنا می‌شود، فراتر از تنسک و نیایش‌گری است؛ زیرا عبادت در اصل به معنای موضع‌گیری عملی مبتنی بر معرفت و شناخت عمیق و باطنی است که معروف‌ترین وجه آن با حالت پرستش و نیایش ظهور کرده است؛ وگرنه پرستش و نیایش بخشی از عبادت است.[12]
به علاوه، فرد یا گروهی که والاترین تجلی روحی خود را براساس موضع‌گیری پرستشی – نیایشی نمایان می‌سازد، مگر ممکن است در احوال دیگری که از لحاظ لطافت و قدسیت فروتر از حالت پرستشی او هستند، در مسیری غیر از مسیر پرستش و نیایش خود حرکت کند؟
براین اساس می‌توان گفت که دین در اصطلاح قرآنی، علاوه بر مفاهیم والای مربوط به روح و معنویت، لوازم و اقتضائات عملی متعددی را نیز دربردارد که بسته به میزان غفلت از آنها، می‌توان میزان انحراف در معرفت و معیشت دینی افراد و گروه‌ها را سنجید. ازجمله بارزترین لوازم و مقتضیات حتمی و انکارناپذیر دین، می‌توان به موارد ذیل اشاره کرد: مقتضای ایمانی، مقتضای تعبدی، مقتضای تشریعی، مقتضای اخلاقی، مقتضای فکری، مقتضای تمدنی و ... [13]
واضح است که توضیح هر یک از امور فوق نیازمند مجال و مقال مفصل و مستوفایی است و در این مقطع نمی‌توان به آنها پرداخت. هدف از ذکر آنها نیز نشان دادن این واقعیت است که بیان شود هدف دین، یک آرمان ماورایی و خیالی نیست و چنان‌که گفته شد، اصول و منابع مسلم آن (کتاب و سنت) و عملکرد اولیای حقیقی دین نشان می‌دهد که دین در اصطلاح قرآنی، معرفت و معیشت، عقیده و شریعت و به عبارت رساتر، دین و دنیا را دربرمی‌گیرد. این است که دعوتگر معاصر، مرحوم سید قطب‌ خطاب به کسانی که می‌خواستند برای مقابله با سوسیالیست‌ها، بخش‌های اقتصادی اسلام (زکات) را به صورت مستقل از عقاید (وجه نظری) به کار گیرند، ندا برآورد که: یا اسلام کامل یا هیچ؟[14]
می‌خواستم برای تکمیل این بحث به آیاتی از قرآن مجید استناد کنم که در بحث معنای اصطلاحی دین در قرآن، بویژه آنجا که بیانگر معنای دین به مثابه یک نظام کامل و فراگیر بود، آورده شد؛ اما برای پرهیز از تفصیل ‌بیشتر این بخش، این کار را به خواننده ارجمند موکول می‌کنم. در اینجا جهت پرهیز از تفصیل این بخش، از بررسی سایر اوصاف واقعی و حقیقی این دین، نظیر توازن، مثبت‌گرایی، واقع‌گرایی، عموم و ... خودداری می‌کنیم.[15]
بدین‌ترتیب، براساس تعریف دین و بررسی فهرست‌وار پاره‌ای از اوصاف و خصایل آن روشن شد که برخلاف تصور رایج، دین نه تنها در معنای پرستش و نیایش و التزام به مناسک و تعبدات فردی مربوط به اوقات و اماکن خاص محدود و منحصر نیست، بلکه ضمن دربرداشتن همه این جنبه، حاوی جوانب و زوایای فراتری است که بدون آنها زندگی افر اد انسانی سامان و انتظام نمی‌یابد. به عبارت دیگر، دین می‌کوشد با ترسیم قلمرو خاص برای یک نظام جامع و تمام‌عیار، از حالت انفعالی و عاطفی تحمیل شده بر آن فراتر رود و به سطح «فعال» بودن و واقع‌گرایی و مواجهه مستقیم با زندگی عینی و عملی برسد و راه روشنی را پیش پای انسان‌ها بگذارد.با این حال به علت تفاوت افراد در نحوه مواجهه با دین و آموزه‌های آن، برداشت‌های مختلفی از قوانین و قواعد روشن دین صورت گرفت و درنتیجه تلقی‌های متفاوتی از دین شایع شد که بسیاری از آنها در اکثر مواضع خود با مفهوم اصلی و واقعی نهفته در بطن دین تفاوت و فاصله فراوانی داشتند. فقها، متکلمان، صوفیان، فلسفه‌پردازان و سایر نحل و رویکردهای دیگری که در جامعه دینی به سرمی‌بردند، براساس شاخص‌های گروهی و مکتبی خود، دین و اصول آن را تفسیر و تأویل کردند و درنتیجه به دستاورهای مختلف و متفاوتی نایل آمدند که گاه تفاوت میان آنها تا حد تناقض و تضاد می‌رسید؛ به طوری که هر کسی تعجب می‌کرد از اینکه می‌دید در متن یک دین و از بطن تعالیم و آموزه‌های واحدو مشخص آن، نتایجی تا این حد متفاوت و مختلف حاصل می‌شد.
ازاین‌رو باید گفت که در نتیجه تعامل گوناگون افراد با اصول و مبانی دین و مواجهه متفاوت آنها با آموزه‌ها و مقاصد آن، اصناف مختلفی از دینداری ظهور و بروز کرد که هر یک از آنان با استناد به دین، بسیاری از افکار و اقوال و حتی اعمال را تجویز و توجیه می‌کردند که اگر نیک بنگریم، هیچ ربط و پیوندی با دین ندارد و حتی مورد نکوهش و سرزنش دین نیز قرار می‌گیرند.
در ادامه جهت تبیین بیشتر جوانب دین به معنای قرآنی آن، به چند ویژگی برجسته آن به صورت اجمالی اشاره می‌شود. با آنکه در تعریف مذکور از دین به‌صورت صریح و ضمنی به بسیاری از اوصاف و خصایل دین اشاره شد، به منظور بررسی روشن‌تر، در ادامه پاره‌ای از این اوصاف و خصایل یا به تعبیر مرحوم مطهری، مشخصات اسلام[16] رده می‌شود؛
1. ربانیت
این خصلت، اولین ویژگی جهان‌بینی اسلامی و مصدر سایر خصایص این دین است و نشان می‌دهد که این دین یک نگرش اعتقادی وحی شده از جانب خداوند است و در همین منبع (یعنی وحی الهی)
منحصر است و از هیچ معدن و منبع دیگری مایه نمی‌گیرد تا به این صورت از آن تصورات و نگرش‌های فلسفی که فکر بشری درباره حقیقت خداوندی، حقیقت مربوط به جهان، و حقیقت انسان و ارتباط میان این حقایق ایجاد می‌کند، جدا و متمایز گردد؛ همچنین از عقاید مشرکانه‌ای که احساسات، خیالات، اوهام و تصورات بشری پدید می‌آورد، متمایز شود.[17] ازجمله پیامدهای ناشی از این دیدگاه نیز می‌توان به کمال و بی نقصی این دین اشاره کرد.[18] به همین خاطر می‌توان از این ویژگی ظاهرا «وصفی»، برداشت عینی، عملی و محسوس داشت.
2. ثبات
براساس ویژگی قبلی، می‌توان گفت از آنجا که جهان‌بینی اسلامی از جانب خداوند صادر شده است، وظیفه انسان دریافت، استجابت، همنوایی و اجرای آن در متن زندگی است. براین‌اساس، قاعده «حرکت درون چارچوب ثابت حول محور ثابت» استخراج می‌شود. به عبارت دیگر، «مقومات» اساسی جهان‌بینی اسلامی و «ارزش»های ذاتی آن «ثبات» دارند. براین‌اساس، به تبعیت از تغییرپذیری «ظواهر» و پدیده‌های زندگی عادی و «اشکال» اوضاع عملی، تغییر و تبدیل نمی‌پذیرند. برعکس این ظواهر و اوضاع همچنان تابع مقومات و ارزش‌های ثابت این دین باقی می‌ماند.
البته مقتضای این ویژگی، «جمود» و بازداشتن فکر و زندگی از حرکت نیست؛ بلکه اجازه می‌دهد که فکر و زندگی حرکت کنند و حتی آنها را به حرکت وامی‌دارد؛ اما درون این چارچوب ثابت (یعنی ربانیت).[19]
به عبارت روشن‌تر، لازمه این ویژگی حفظ چارچوب اصلی این دین از درآمیختن با نگرش‌ها و تصورات غیرربانی و نامعصوم است؛ به طوری که اجازه هیچ‌گونه دخل و تصرفی را در اصول و مبانی محکم دینی نمی‌دهد و به همین خاطر پیروان خود را مطمئن می‌‌سازد که چارچوب موجود، یک «وضع» الهی است.[20]

نظرات بینندگان
آخرین مطلب
پربیننده ترین
ارسال خبرنامه
برای عضویت در خبرنامه سایت ایمیل خود را وارد نمایید.
نشریات