تاریخ انتشار : ۰۲ دی ۱۳۸۹ - ۰۹:۰۶  ، 
کد خبر : ۱۴۴۱۶۹
به مناسبت سومین سالگرد جنگ33 روزه لبنان:

پاورقی از کتاب «آنتونی کردزمن» (بخش یازدهم)

تهیه، ترجمه و ویرایش: ستاد پاسداشت شهدای نهضت جهانی اسلام اشاره: در 30 آوریل 2007، یعنی زمانی که کمیسیون وینوگراد گزارش موقت خود را در اختیار ایهود اولمرت قرار داد، یک گزارش خبری که در پایگاه اینترنتی این کمیسیون انتشار یافت سرفصل یافته‌های اولیه تحقیقات را ارایه کرد و نخست‌وزیر، وزیر دفاع و رئیس مستعفی ستاد ارتش را مسئول اولیه شکست تابستان 2006 عنوان کرد. بسیاری از این یافته‌ها شباهت فراوانی با اشتباهات دولت بوش و فرماندهان ارشد نظامی آن در طول جنگ‌های عراق و افغانستان داشت بعلاوه شبیه اشتباهات تونی‌ بلر، نخست‌وزیر انگلیس بود.

10- شکست‌های اصلی که در تصمیمات اتخاذ شده و یا در روند تصمیم سازی حاصل شد را می‌تواند به شرح زیر جمع‌بندی کرد:
A - تصمیم واکنش با حمله نظامی شدید و فوری بر اساس طرح نظامی مفصل، جامع و تصویب شده‌ای اتخاذ نشد که بر اساس مطالعه و بررسی دقیق ویژگی‌های پیچیده میدان لبنان باشد. بررسی دقیق این ویژگی‌ها موارد زیر را آشکار می‌سازد: توانایی دستیابی به دستاوردهای نظامی‌ای که وزنه سیاسی و بین‌المللی سنگینی داشته باشد، محدود بود. حمله نظامی اسرائیل بدون شک به حمله موشکی به منطقه غیرنظامی شمال اسرائیل منجر می‌شد. واکنش موثر دیگری به چنین حملات موشکی بجز عملیات طولانی و دامنه‌دار زمینی برای تسخیر مناطقی که موشک‌ها از آنجا شلیک می‌شوند، وجود نداشت که این امر به هزینه گزاف منجر شده و از حمایت کافی برخوردار نبود. این مشکلات پیش از اتخاذ تصمیم برای راه‌اندازی جنگ از سوی سران سیاسی به روشنی مطرح نشده بود.
B- متعاقب‌ آن، دولت در تصمیم خود برای راه‌اندازی جنگ همه گزینه‌ها را مدنظر قرار نداد که شامل ادامه سیاست "بازداشتن " و یا ترکیبی از اقدامات سیاسی و دیپلماتیک در کنار حملات نظامی در سطح کمتر از جنگ شدید، آماده‌سازی نظامی بدون دست زدن به اقدام نظامی بود به گونه‌ای که گزینه‌های کامل از واکنش‌ها به ربودن سربازان در اختیار اسرائیل باشد. این شکست نشان دهنده ضعف در اندیشه راهبردی است که واکنش به تحولات را بر اساس تصویری جامع‌ و دربرگیرنده‌تر تدوین می‌کند.
C- حمایت از این عملیات در کابینه تا حدودی بخاطر ابهام در ارایه اهداف و سبک عملیات حاصل شد تا وزرای دارای رویکرد متفاوت و حتی متضاد هم بتوانند از آن حمایت کنند. وزراء به یک تصمیم مبهم رای دادند بدون این که درک و آگاهی از ماهیت و نشانه‌های آن داشته باشند. آنها رای به آغاز عملیات نظامی دادند بدون این که چگونگی برون ‌رفت از آن را مدنظر قرار دهند.
D- برخی از اهداف اعلام شده جنگ روشن نبود و نمی‌توانست محقق شود و یا با توجه به شیوه تصویب شده اقدام نظامی قابل تحقق نبود.
E- نیروهای دفاعی اسرائیل در پیشنهاد احتمالات برای اقدامات جایگزین، خلاقیت به خرج ندادند و به تصمیم‌سازان سیاسی درباره اختلاف میان سناریوهای خود و شیوه تصویب شده اقدام نظامی هشدار نداده و به آنگونه که بر اساس طرح آن لازم بود، خواستار بسیج زودهنگام نیروهای ذخیره نشدند تا این نیروها در صورت لزوم عملیات زمینی بتوانند تجهیز شده و آموزش ببینند.
F- حتی بعد از این واقعیت‌های شناخته شده برای سران سیاسی، آنها نتوانستند راهکار نظامی عملیات و اهداف آن را بر اساس واقعیت‌های موجود تدوین کنند. بلکه برعکس، اهداف اعلامی مبهم بوده و بطور علنی اعلام می‌شد که جنگ تا زمان دستیابی به این اهداف ادامه پیدا خواهد کرد. اما عملیات تصویب‌شده تحقق این اهداف را میسر نمی‌کرد.
11- مسئولیت اصلی این ناکامی‌های جدی برعهده نخست‌وزیر، وزیر دفاع و رئیس مستعفی ستاد ارتش است. ما این سه نفر را به این خاطر برشمردیم که احتمال این امر وجود داشت هر سه آنها بهتر عمل می‌کردند. بنابراین، تصمیمات در دوره زمانی مشخص و نحوه اتخاذ آنها بعلاوه نتیجه جنگ تا حد قابل توجهی بهتر می‌شد.
12- از نخست‌وزیر شروع می‌کنیم:
A- نخست وزیر مسئولیت عالی و جامع تصمیمات دولت خود و عملیات ارتش را برعهده دارد. مسئولیت وی در شکست‌ها در تصمیمات اولیه مربوط به جنگ ریشه در پست وی و رفتار وی دارد، چرا که تصمیماتی که اتخاذ می‌شوند را آغاز و هدایت می‌کند.
B- نخست‌وزیر تصمیم خود را با وجود آن که هیچگونه طرح مفصل نظامی به وی ارایه نشد و درخواستی برای این امر ارایه نشد، با تردید اتخاذ کرد. همچنین،‌ تصمیمات وی بدون مطالعه دقیق از ویژگی‌های پیچیده جبهه لبنان و گزینه‌های نظامی، سیاسی و دیپلماتیک در اختیار اسرائیل اتخاذ شدند. وی تصمیم خود را بدون مشاوره نظام‌مند با دیگران بخصوص محافل خارج از نیروهای دفاعی اسرائیل اتخاذ کرد با وجود آن که تجربه‌ای در امور نظامی و سیاسی بیرونی نداشت. علاوه بر این، وی بطور مناسبی ملاحظات سیاسی و حرفه‌ای ارایه شده به وی قبل از تصمیم سرنوشت‌ساز 12 ژوئیه را مدنظر قرار نداد.
C- نخست‌وزیر مسئول این واقعیت است که اهداف عملیات نظامی بطور روشن و دقیقی تدوین نشده بودند و این که مباحثه‌ای جدی درباره روابط میان این اهداف و شیوه تصویب شده عملیات نظامی انجام نگرفت. وی شخصاً در این واقعیت که اهداف اعلام شده مبهم و غیرمیسر بود، مشارکت داشت.
D- نخست‌وزیر طرح‌های خود را به محض روشن شدن این امر که فرضیات و انتظارات از اقدام نظامی اسرائیل واقعگرایانه نبوده و جامع عمل پوشانده نشد، تهیه نکرد.
E- همه این مسایل افزون بر ناکامی‌ای است که در لحاظ کردن قضاوت، مسئولیت‌پذیری و احتیاط صورت گرفت.
13- وزیر دفاع، وزیر مسئول نظارت بر کار نیروهای دفاعی اسرائیل است و عضو ارشد در تیم رهبری مسئول امور نظامی- سیاسی است.
A- وزیر دفاع در امور نظامی،‌ سیاسی و حکومتی از تجربه و دانش برخوردار نبود. وی همچنین از دانش مناسب از مبانی اصولی استفاده از نیروی نظامی برای رسیدن به اهداف سیاسی برخوردار نبود.
B- با وجود این اختلافات جدی، وی تصمیمات خود را در طول این دوره بدون مشاوره نظام‌مند با کارشناسان حرفه ای و سیاسی کارآزموده از جمله افراد خارج از تشکیلات امنیتی، اتخاذ کرد. علاوه بر این، وی توجه کافی به ملاحظاتی نشان نداد که در طول نشست‌هایی که در آن شرکت داشت ابراز شده بودند.
C- وزیر دفاع در چارچوب مفهوم راهبردی نظام‌هایی که سرپرستی آن را برعهده داشت، عمل نکرد. وی خواستار طرح‌های عملیاتی نیروهای دفاعی اسرائیل نشد و آنها را بررسی نکرد. وی سطح آمادگی و لیاقت نیروهای دفاعی اسرائیل را بررسی نکرد و هماهنگی میان اهداف تعیین شده و یا شیوه ارایه شده و تصویب شده عملیاتی برای دستیابی به این اهداف را تدوین نکرد. تاثیر وی در تصمیمات اتخاذ شده اصولاً عملیاتی و مقطعی بود. وی گزینه‌های راهبردی جدی را برای مباحثه با نخست‌وزیر و نیروهای دفاعی اسرائیل روی میز قرار نداد و خواستار ارایه آن گزینه‌ها نیز نشد.
D- وزیر دفاع ارزیابی مستقلی از نشانه های پیچیدگی جبهه به منظور واکنش مناسب اسرائیل، اهداف عملیات نظامی و رابطه میان اقدامات نظامی و دیپلماتیک در چارچوب آن،‌ انجام نداد. بی‌تجربگی و ناآگاهی وی مانع از این شد که وی بطرز شایسته‌ای نخست‌وزیر و نیروهای دفاعی اسرائیل که مسئولیت نظارت بر آنها را برعهده داشت، به چالش بکشاند.
E- وزیر دفاع در تمام این مسایل، در تحقق عملکردهای خود ناکام ماند. بنابراین، عملکرد وی به عنوان وزیر دفاع در زمان جنگ به تونایی اسرائیل برای واکنش مناسب به چالش‌ها صدمه وارد آورد.
14- رئیس ستاد (COS) فرمانده عالی نیروهای دفاعی اسرائیل است و منبع اصلی اطلاعات مربوط به ارتش، طرح‌های آن، توانایی‌ها و قابلیت‌های آن و پیشنهادهایی است که به رده‌ سیاسی ارایه می‌شود. گذشته از این، مداخله شخصی رئیس ستاد در تصمیم سازی در ارتش و هماهنگی با رده سیاسی بارز است.
A- ارتش و رئیس ستاد با وجود هشدارهای متوالی، برای مواقع ربوده شدن نیروها آماده نبودند. زمانی که سربازان به اسارت رفتند، وی بدون اندیشه واکنش نشان داد. وی درباره پیچیدگی اوضاع به سران سیاسی هشدار نداد و اطلاعات،‌ ارزیابی‌ها و طرح‌هایی را که در سطوح مختلف طرحریزی و تصویبی مختلف نیروهای دفاعی اسرائیل در دسترس بودند و امکان واکنش بهتر به چالش‌ها را فراهم می‌آوردند، ارایه نکرد.
B- از جمله دیگر موارد، رئیس ستاد به رده سیاسی درباره کاستی‌های جدی در آمادگی و شایستگی نیروهای مسلح برای عملیات گسترده زمینی، در صورت نیاز، هشدار نداد. علاوه بر این، وی روشن نکرد که ارزیابی‌های نظامی و تحلیل‌ها درباره میدان نبرد نشان دهنده این امر است که اقدام نظامی علیه حزب‌الله به احتمال فراوان این اقدام [عملیات گسترده زمینی] را ضروری خواهد کرد.
C- مسئولیت رئیس ستاد با توجه به این واقعیت بیشتر می شود که وی می‌دانست نخست‌وزیر و وزیر دفاع فاقد دانش و تجربه کافی در این زمینه هستند. این مسئولیت همچنین با توجه به این واقعیت بیشتر می‌شود که وی باعث شد این دو مقام ارشد باور کنند نیروهای دفاعی اسرائیل آماده بوده و از طرح‌های عملیاتی کافی برای شرایط برخوردار هستند.
D- رئیس ستاد واکنش‌های مناسبی به ملاحظات جدی درباره پیشنهادهای خود که از سوی وزراء و دیگرا در طول روزهای اولیه عملیات نظامی ارایه شده بود، نشان نداد و سران سیاسی را در جریان مباحثات درونی‌ای قرار نداد که در چارچوب نیروهای دفاعی اسرائیل در ارتباط با تناسب میان اهداف اعلامی و شیوه‌ تصویب شده عملیات نظامی انجام گرفت.
E- در همه این موارد رئیس ستاد نتوانست به وظایف خود به عنوان فرمانده کل ارتش و یک عضو حیاتی از سران سیاسی-نظامی عمل کند و کاستی‌های فراوانی در زمینه حرفه‌ای گری، مسئولیت‌پذیری و داوری از خود نشان داد.
15- در همین ارتباط، ما تعیین کردیم که در شکست‌هایی که در اینجا و در نتایج جنگ برشمردیم مسایل دیگر شریک بوده‌اند.
A- پیچیدگی صحنه لبنان اصولاً خارج از کنترل اسرائیل است.
B- توانایی حزب‌الله در "استقرار در مرز ". توانایی آن در دیکته کردن لحظه وخامت جنگ و رشد توانایی و قابلیت نظامی و زرداخانه موشکی آن درنتیجه خروج یکجانبه اسرائیل از لبنان در ماه مه 2000 تاکنون رشد، قابل توجه بوده است. (خروجی که مطابق انتظار پیش نرفت چرا که امید می‌رفت نیروهای ارتش لبنان در امتداد مرزها با اسرائیل مستقر شوند.)
C- کاستی‌ها در آماده‌سازی و آموزش ارتش، دکترین عملیاتی آن، و همه نقایص متعدد در فرهنگ و ساختار سازمانی آن از جمله وظایف فرماندهان نظامی و سران سیاسی‌ای است که سال‌ها پیش از صدارت نخست‌وزیر و وزیر دفاع و رئیس ستاد مشترک کنونی در راس امور بودند.
D- در سطح راهبردی سیاسی و امنیتی، نبود آمادگی همچنین به دلیل ناکامی در به روز کردن و ترسیم کامل دکترین راهبرد امنیتی اسرائیل به صورت تمام و کمال کلمه بود. به گونه‌ای که این دکترین توانست به عنوان پایه‌ای برای انطباق جامع با همه چالش‌های پیش روی اسرائیل مدنظر قرار گیرد. مسئولیت این کاستی در به روز کردن راهبرد امنیت ملی بر دوش دولت‌های اسرائیل در طول این سال‌ها است. این کاستی تدوین یک واکنش مناسب و فوری به ربوده شدن سربازها را دشوار کرد زیرا این کاستی به تاکید بر اتخاذ حمله‌ای فوری و شدید نظامی ختم شد. اگر واکنش اسرائیل برگرفته از یک راهبرد امنیتی جامع می‌بود، بهتر می‌شد توازن قوا و آسیب‌پذیری کلی اسرائیل از جمله آمادگی غیرنظامیان را به حساب آورد.
E- عامل دیگری که تا حدود زیاد در ناکاهمی‌ها دخیل بود، ضعف کار کارکنان ارشد در اختیار سران سیاسی بود. این ضعف در زمان نخست‌وزیر پیشین وجود داشت و این ناکامی‌ مداوم برعهده این نخست‌وزیران و کابینه‌های آنها بود. سران کنونی سیاسی به گونه ای عمل نکرد که این کاستی جبران شده و به اندازه کافی به دیگر نهادها در درون و یا بیرون از سیستم امنیتی که می‌توانستند به آن کمک کنند، تکیه نکرد.
F- دولت اسرائیل بطور همگانی در عملکرد سیاسی خود از قبول مسئولیت کامل تصمیمات خود قصور کرد. این دولت واکنش مناسب با توجه به ملاحظات مطرح شده را بررسی و جستجو نکرد و دستور حمله نظامی فوری داد که از روی اندیشه کافی نبود و از اتکای بیش‌از حد به قضاوت از تصمیم‌سازی‌های اولیه آسیب دید.
G- اعضای ستاد کل نیروهای دفاعی اسرائیل که آشنا با ارزیابی‌ها و اطلاعات مرتبط با جبهه لبنان بودند و کاستی‌های جدی در آماده‌سازی و آموزش بر این امر تاکید نکردند که باید این مسایل را در چارچوب ارتش مدنظر قرار داد و به سران سیاسی درباره نقایص در تصمیمات و راهکارهای اتخاذ شده، هشدار ندادند.
16- در نتیجه تحقیقات ما، تعدادی پیشنهادات نهادی و ساختاری ارایه می‌کنیم که نیازمند توجه فوری است:
A- بهبود کیفیت بحث‌و تبادل نظر و تصمیم سازی در درون دولت از طریق تقویت و عمق دادن به کار کارکناان، تقویت شدت ممانعت از افشای اطلاعاتی،‌ بهبود پایه دانش همه اعضای دولت در مسایل محوری چالش‌های پیش‌روی اسرائیل و ایجاد روند منظم برای طرح مسایل جهت انجام مباحثات و ارایه راهکارها.
B- هماهنگی کامل وزارت امور خارجه در تصمیمات امنیتی همراه با جنبه‌های سیاسی و دیپلماتیک.
C- بهبود اساسی در عملکرد شورای امنیت ملی، تشکیل تیم ارزیابی ملی و ایجاد مرکزی برای مدیریت بحران در دفتر نخست‌وزیر...
در جمع‌بندی یافته‌های کمیسیون وینوگراد آمده است که:
19- نیروهای دفاعی اسرائیل برای این جنگ آماده نبودند. از دلایل متعدد این امر می تواند به چندین مورد اشاره کرد: برخی از نخبگان سیاسی و نظامی اسرائیل به این جمع‌بندی رسیده بودند که اسرائیل از دوره جنگ پا را فراتر گذاشته است و از توان و برتری نظامی کافی برای بازداشتن دیگران از اعلام جنگ علیه اسرائیل برخوردار است. این توانایی پیام کافی به کسانی است که به نظر نترسیده‌اند. از آنجایی که اسرائیل قصد ندارد آغازگر جنگ باشد، جمع‌بندی این بوده است که چالش عمده رو به روی نیروهای زمینی تنها جنگ‌ها و مناقشات شدید نامتقارن خواهد بود.
20- با توجه به این فرضیات، نیروهای دفاعی اسرائیل نیاز ندارند برای جنگ واقعی آماده باشند. همچنین نیاز فوری برای به روز کردن راهبرد کلی امنیتی اسرائیل به صورت نظام‌مند و پیچیده و مدنظر قراردادن چگونگی بسیج و ترکیب همه منابع و منابع قدرت- سیاسی، اقتصادی، اجتماعی، معنوی، فرهنگی و علمی- برای رسیدگی به کلیت چالش‌های پیش‌رو مشاهده نمی‌شود.
هنوز معلوم نیست که این انتقادها چقدر تاثیر داشته و یا در سران ارشد تاثیر خواهد داشت. درخواست‌ها برای استعفای اولمرت، که بلافاصله بعد از اتمام جنگ آغاز شدند همزمان با افشای مشاهدات اولیه کمیسیون وینوگراد و در اختیار عموم قرار گرفتن آن و همزمان با تشکیل تیم‌های ارایه گزارش از سوی دولت برای تحقیق درباره جنبه‌ای خاص جنگ، تردیدهایی درباره قابلیت‌های سران دولتی که مسئول نظارت بر جنگ بودند، مطرح کرد. درخواست برای استعفای اولمرت و عمیر پرتس، وزیر دفاع وی در 17 ژانویه 2007همزمان با استعفای دن حالوتس، رئیس ستاد نیروهای دفاعی اسرائیل که بخاطر اتکای بیش از حد به توان هوایی تا عملیات زمینی در طول جنگ به باد انتقاد قرار گرفته بود، شدت گرفت.
در اول ماه مه 2007، یک روز بعد از انتشار گزارش موقت کمیسیون وینوگراد به دولت اسرائیل، "آویگدور یتزاکی " رئیس ائتلاف حاکم، با بسیاری از اعضای حزب حاکم کادیما درباره جایزگین کردن ایهود اولمرت، نخست‌وزیر اسرائیل گفت‌وگو کرد.
خانم "مارینا سودوکین " یکی از اعضای کادیما در کنیست در همان روز اعلام کرد که "اولمرت باید برود ". وی عنوان کرد که "گزارشی که روز گذشته انتشار یافت چنان جدی بود که بر اساس محتویات آن اولمرت مجبور به استعفاء است... اولمرت اشتباه بزرگی در طول جنگ انجام داد. وی با وجود نداشتن مسئولیت‌پذیر اقدام کرد ".
به هر حال، نتیجه نهایی چنین گزراش‌هایی نامعلوم است. ساختار کلی سیاسی اسرائیل و رهبری آن در هر یک از احزاب بدون شک ضعیف‌تر و نالایق‌تر از هر زمان دیگر از زمان استقلال اسرائیل تاکنون به شمار می‌رود و البته معلوم هم نیست آیا گزینه جایگزین بهتری در دسترس باشد.           ادامه دارد...

نظرات بینندگان
آخرین مطلب
پربیننده ترین
ارسال خبرنامه
برای عضویت در خبرنامه سایت ایمیل خود را وارد نمایید.
نشریات