تاریخ انتشار : ۰۹ دی ۱۳۸۹ - ۰۸:۳۵  ، 
کد خبر : ۱۴۹۸۸۵

تهدید نرم؛ ماهیت، ابعاد، ابزارها و راهکارهای مقابله


ایمان وحدت
1. برای شناخت ماهیت آنچه که از آن به مجموعه «تهدیدات نرم» بر انسجام ساختاری و اهداف امنیت ملی هر کشوری یاد می شود، ناگزیر باید از شناخت مفهوم «قدرت نرم» در برابر ابزارهای متعارفی تر اعمال قدرت آغاز کرد.
در گذشته و به هنگامی که قدرت نظامی و توان اقتصادی تا حد زیادی قابلیت نگاشت به سایر جنبه های کسب استیلاء بر رقبا در عرصه بین المللی را داشته و می توانست آن ها را وادار به بروز رفتارهایی سازگار با اهداف امنیت ملی یک کشور دیگر کند، طرف قدرتمند تر با توسل مستقیم به این دو ابزار اعمال قدرت، گزینه ای جز تسلیم و تن دادن به خواسته ها را در برابر طرف ضعیف تر قرار نداده و در موارد نادر که با مقاومت و عدم تمکین مواجه می گردید، با استفاده از زور که با تبدیل مستقیم توان اقتصادی به کالای نظامی به راحتی نیز تقویت می شد،بقای فیزیکی رقیب را به مخاطره جدی می انداخت. با پیچیده تر شدن نوع مناسبات جهانی و افزایش تعداد پارامترهای دخیل در محاسبات امنیت ملی کشورها، این روش اعمال قدرت که در طول این نوشتار از ابزارهای آن به عنوان «ابزارهای متعارفی قدرت» یاد می شود، تا حد زیادی ارجحیت خود را از دست داده و طی فرآیندی که بی شباهت به گونه ای «دگردیسی در ماهیت قدرت» نمی باشد، زمینه را برای ظهور نوع متمایزی مبتنی بر اعمال فشار بر رقبا برای تعقیب داوطلبانه اهداف سیاست خارجی یک واحد سیاسی- جغرافیایی دیگر از راه خلق جاذبه نسبت به این اهداف یا مقدماتی که پذیرش آن ناگزیر به بروز الگوی رفتاری منتج به این اهداف می گردد، فراهم ساخته است. از این وجهه اعمال قدرت که علی رغم داشتن سابقه تاریخی طولانی، به تازگی مورد «توجه فعال» طراحان چارچوب سیاست خارجی و نوع تعامل کشورها در قلمرو روابط بین الملل قرار گرفته و موجب تحول در چگونگی طی روند دست یابی به اهداف امنیت ملی شده است، با عنوان «قدرت نرم» یاد می گردد.
2. برای داشتن درکی واقع بینانه از چرایی این تحول در ماهیت قدرت در صحنه روابط بین الملل، لازم است به تمایز میان «تسلط بر کشورها» در قالب متعارفی از یک سو و «تسلط برفرآیند منتهی به دست یابی به اهداف» از سوی دیگر اشراف داشت. ذیل ساختار پیچیده روابط بین الملل در دنیای قرن بیست و یکم،تکیه صرف بر برتری در منابع سنتی اعمال قدرت نظیر قدرت فائقه نظامی، توان اقتصادی، عمق استراتژیک سرزمینی و مولفه های جمعیتی، کارآیی چندانی در دست یابی به اهداف سیاست خارجی کشورها نداشته و اگرچه ممکن است در کوتاه مدت، پیروزی های سطحی و کم اثری را نصیب دستگاه دیپلماسی یک کشور نماید، اما به دلیل طبیعت اهداف سیاست خارجی که به دلیل گره خوردن با بقاء نظام های سیاسی و دغدغه های امنیت ملی کشورها نوعاً در زمره «اهداف بلندمدت برای شکل دهی به روندهای دیرپا» به شمار می آیند، طراحان سیاست خارجی وادار به ارائه راهکارهایی مبتنی بر توسل بیش از پیش به جنبه های نرم اعمال قدرت شده اند.
3. پررنگ شدن جنبه نرم اعمال قدرت، هرگز به معنی غافل شدن کشورها از توسعه توانایی های نظامی و سایر ابعاد متعارفی(سخت) اعمال قدرت نمی باشد، بلکه آنچه به وقوع پیوسته در حقیقت وقوف بیشتر و ملموس تر بازیگران صحنه بین الملل به محدودیت کاربرد ابزار متعارفی اعمال قدرت و ناکافی بودن آن در محقق ساختن اهداف سیاست خارجی می باشد. از یک دیدگاه سنتی، دولت ها نقش آفرینان اصلی صحنه سیاست بین الملل بوده و از میان تمامی دولت ها نیز، تنها چند قدرت بزرگ که دسترسی گسترده تری به منابع سخت اعمال قدرت دارند را باید به عنوان بازیگران اصلی به شمار آورد. این در حالی است که در دنیای متحول شده روابط بین الملل امروز، متغیرهای متعدد دیگری به معادله حاکم بر فرآیند دست یابی به اهداف سیاست خارجی افزوده شده اند. آیا به راستی می توان از نقش شرکت های بزرگ چندملیتی که گردش مالی سالانه آن ها بعضاً چندین برابر تولید ناخالص داخلی بسیاری کشورها است، به عنوان بازیگران صحنه روابط بین الملل چشم پوشی کرد؟ آیا در عصر ارتباطات و با در جریان بودن «سیکل 24 ساعته خبری»، می توان تاثیر رسانه ها و سایر ابزار ارتباط جمعی را در شکل دهی به روند تحقق اهداف سیاست خارجی هر کشور نادیده گرفت؟ و آیا می توان از شبکه های ارتباطات اجتماعی که به مدد پیشرفت های خیره کننده حاصل از فنآوری اطلاعات و تکنولوژی ارتباطات، امکان ارتباط میلیون ها کاربر از گوشه و کنار جهان را به سهولت فراهم کرده اند، چشم پوشید؟
4. افزایش تعداد نقش آفرینان بین المللی و تنوع رویکردها و روش ها در میان آنان، خواه نا خواه زمینه را برای بازتعریف اهداف سیاست خارجی فراهم ساخته است. از منظر متعارفی، نظام های سیاسی با ارجحیت قائل شدن برای توانایی های نظامی، سعی در دفع تهدید و تضمین بقای سیاسی خود می کنند. با این حال، امروزه و از پی آمد گسترش دامنه متغیرهای موثر بر امنیت ملی، دولت ها ناگزیر از در نظر گرفتن جنبه های دیگر امنیت شده اند. نوع تهدیدات امروزین که از جنبه نظامی یعنی تهدید مستقیم و بلاواسطه نسبت به تمامیت ارضی یک واحد سیاسی- جغرافیایی فراتر رفته و به عرصه های «فکری»، «ارزشی»، «فرهنگی»، «اقتصادی» و «اکولوژیک» کشیده شده است، فرآیند دفاع از امنیت ملی را به صورتی چشم گیر پیچیده ساخته و دولت ها را به سمت اتخاذ راهکارهای پیچیده و چندلایه سوق داده است. مثلاً اگر در روزگاری امنیت انرژی ایالات متحده تنها با اعزام ناوهای هواپیمابر نیروی دریایی این کشور به خلیج فارس تامین می شد، امروزه این امر مستلزم ایجاد توازن میان عوامل متعددی نظیر شرایط کلی اقتصاد و تجارت جهانی،تصویر امریکا در میان افکار عمومی جهان، میزان نفوذ این کشور در نهادهای تاثیر گذار بین المللی نظیر سازمان جهانی تجارت و آژانس بین المللی انرژی، هندسه تعاملات دیپلماتیک با سایر نقش آفرینان بازار انرژی، سیاست های مالی با هدف کنترل الگوی مصرف داخلی با استفاده از ابزارهایی نظیر مالیات انرژی، سطح ذخایر استراتژیک نفتی و حتی نوع موضع گیری رسانه ها و افکارعمومی راجع به «درجه عقلانیت» سیاست انرژی اتخاذ شده از سوی قوه مجریه و کنگره می باشد.این متغیرهای جدید نیز هریک به نوبه خود، مستلزم تعریف و تعقیب اهدافی جدید در دستگاه دیپلماسی ایالات متحده گردیده اند، مثلاً تداوم وضعیت ثبات در شرایط کلی اقتصاد و تجارت بین الملل وابسته به حفظ روابط حسنه سیاسی با سایر کشورها بوده که این امر گزینه های پیش روی دولتمردان امریکایی برای دست زدن به اقدامات یک جانبه و توسل گشاده دستانه به ابزارهای متعارفی اعمال قدرت را تا حدود زیادی محدود ساخته است.
چگونه می توان بدون در نظر گرفتن ملاحظات راهبردی و امنیتی سایر کشورها، دولتی دیگر را مورد هجمه نظامی قرار داد و در عین حال انتظار هیچ تحولی در شرایط کلی اقتصاد و تجارت جهانی را نداشت؟ چگونه می توان در دنیای امروزه که روابط چندلایه اقتصادی مانند شبکه ای عظیم و پیچ در پیچ کشورهای مختلف را در هم تنیده و به یکدیگر مربوط ساخته است، کشوری را یک جانبه و بدون زمینه سازی بین المللی مورد تحریم اقتصادی قرار داد و در عین حال، انتظار هیچ واکنشی از جانب سایر شرکای اقتصادی- تجاری آن کشور که لاجرم از این اقدام متاثر گردیده اند، نداشت؟ و یا مثلاً نوع موضع گیری رسانه ها و افکار عمومی و میزان توانایی دولت ایالات متحده در اتخاذ سیاست های مالی مورد نظر، تابعی مستقیم از «درجه متصور میزان عقلانیت» و «توجیه پذیری پارادایم حاکم بر الگوی رفتاری» سیاسیون امریکا می باشد. در دنیای امروز، چگونه می توان به مانند سال 953 ، در روز روشن به انجام کودتا1 در یک کشور مستقل و علیه دولت مردمی آن دست زده و یا به مانند سال های دهه 1970، از انواع مختلف دیکتاتوری های نظامی در منطقه امریکای جنوبی حمایت کرد و در عین حال، سیاست خارجی خود را به عنوان نماد اشاعه ارزش های جهانشمول بشری نظیر آزادی و حقوق بشر به مردم و افکار عمومی عرضه نمود و برای آن به کسب مشروعیت پرداخت؟
با فراتر رفتن از چارچوب تحلیلی مثال خاص امنیت انرژی و تعمیم این موضوع به سایر جوانب امنیت ملی کشورها و درک میزان پیچیدگی و تعدد وجوه معادلات حاکم، به راحتی می توان تصویر روشنی از سطوح جدید چشم انداز ها و اهداف امنیت ملی کشورها و لزوم به کارگیری ابزار های جدید در تعقیب این اهداف، به دست آورد.
5. افزایش وزن قدرت نرم و ارتقاء جایگاه توسل به ابزارهای آن در استراتژی های سیاست خارجی کشورهای مختلف، لاجرم منتهی به بروز و ظهور مفهوم جدید «تهدید نرم» در گفتمان امنیت ملی کشورها گردیده است. تهدید نرم را باید مجموعه تهدیدات مترتب بر امنیت ملی یک کشور دانست که «ناشی از سلسله اقدامات یک یا چند کنشگر عرصه بین الملل برای القاء الگوهای رفتاری یا مقدمات فکری منتج به الگوهای رفتاری سازگار با ساحت غیرمشترک منافع ملی آن کشور با اهداف سیاست خارجی آن کنشگر یا کنشگران بین المللی»2 دانست. این تعریف از تهدید نرم در تناظر مستقیم با مفهوم قدرت نرم طراحی گردیده و از این رو مشتمل بر استفاده از ابزارهای متعارفی قدرت نظیر استفاده از توان نظامی یا تحریم مستقیم و بلاواسطه اقتصادی که نیت عامل آن دربه چالش کشیدن بقا یا وادار ساختن طرف مقابل به تغییر رفتار عیان می باشد، نمی گردد. با این حال، برای داشتن درک صحیح از ابعاد این تعریف، لازم است تمایز میان تهدید نرم و «منابع» تهدید نرم را نیز مورد التفات قرار داد. بدیهی است که هر اعمال قدرت و به تبع آن، هر تهدیدی با توسل به یک یا چند منبع صورت می پذیرد. اما باید در نظر داشت که این منابع، از نوع تهدید مستقل بوده و بنابراین، نمی توان به تعریف دامنه تهدیدات نرم بر مبنای منابع مورد استفاده پرداخت، چراکه ممکن است یک منبع قدرت برای خلق انواع مختلف تهدید مورد استفاده قرار گیرد. برای مثال، حتی از قدرت نظامی نیز که علی الظاهر واجد بیشترین فاصله مفهومی با نوع نرم تهدید می باشد، می توان برای ایجاد تهدیدات نرم استفاده کرد. اگر در اثر تبلیغات و یا برخی پیروزی ها، یک نیروی نظامی صاحب اسم و رسم و شهرت شکست ناپذیری گردیده و ضمن ارعاب تصمیم سازان یک کشور، تصویر آن به گونه ای غیر مستقیم در مواجهات دیپلماتیک برای تحمیل خواست ها یا برهم زدن تمرکز حریف و افزایش احتمال اشتباه محاسبه تصمیم سازان آن کشور مورد استفاده قرار گیرد، نوع تهدید حاصل از این تصویر مجازی را باید ذیل تهدیدات نرم طبقه بندی نمود3.
6. بر خلاف تهدیدات سخت که در صدد تحمیل عقاید و تغییر رفتار از راه «ایجاد تغییر در مولفه های شرایط محیطی» می باشند، تهدیدات نرم به «جابه جایی و تغییر ارزش ها، مبانی تحلیلی و ارجحیت های افراد» می پردازند. به عبارت دیگر، تهدیدات نرم با هدف بازتعریف منافع افراد در قالبی سازگار با منافع طراحی کنندگان این نوع تهدید به کار گرفته می شوند.از این رو،مبنای تهدید نرم را باید در ایجاد «جاذبه مجازی» در اذهان نسبت به آن چه در غیاب این تهدید نمی تواند «انتخاب حقیقی» تصمیم گیرندگان با لحاظ کردن ملاحظات مترتب بر منافع آن ها باشد، دانست.
با تحلیلی مبتنی بر این استنباط، می توان سه بعد مفهومی را برای تهدید نرم برشمرد: الف) شکل دهی ذهنیت مثبت نسبت به نیات ب) القاء تحسین نسبت به مهارت ها ج) جلوه بخشیدن به مبانی ارزشی.
6-1. شکل دهی ذهنیت مثبت نسبت به نیات: این بعد از تهدید نرم به رابطه میان عامل تهدید و سایرین علی الخصوص موجودیت مورد تهدید مربوط می گردد. اگر عامل تهدید در ترسیم تصویری مثبت از نیات و اهداف خود برای سایرین مخصوصاً سوژه مورد نظر توفیق یابد، ضمن پایین آوردن گارد دفاعی سوژه، همراهی بیشتری نسبت به اهداف و برنامه های خود ایجاد کرده و راه های زیادی را برای نفوذ با هدف استحاله سوژه به روی خود می گشاید.
6-2. القاء تحسین نسبت به مهارت ها: این بعد از تهدید نرم به رابطه میان عامل تهدید و زمینه فعالیت خاص مورد نظر مربوط می گردد. با ایجاد تحسین در سوژه نسبت به مهارتی چشمگیر، عامل تهدید ضمن متزلزل ساختن اعتماد به نفس موجودیت مورد تهدید و القاء نوعی وادادگی و ارعاب ذهنی، زمینه «تعمیم» این مهارت به سایر جنبه های مورد نظر را فراهم می سازد و از این مجرا، همراهی سوژه را در تعقیب اهداف ترسیم شده به دست می آورد. اگر ایالات متحده موفق به بنا نهادن این امپراطوری عظیم اقتصادی گردیده است، چرا باید به سایر جنبه های زندگی امریکایی مثلاً دستگاه ارزشی آن با دیده تردید نگریست؟ این بعد از تهدید نرم، ضمن ارائه غیرشفاف و غیردقیق صورت مساله، با مانور بر خواست فطری بشر برای مدل سازی از موفقیت های سایرین، موجب یک پرش فکری شده و از خلال استقرایی ناقص که از زاویه منطقی فاقد اعتبار است، باعث به اشتباه افتادن سوژه در تشخیص اولویت ها و اتخاذ راهکار می گردد.
6-3. جلوه بخشیدن به مبانی ارزشی: این بعد از تهدید نرم به رابطه میان عامل تهدید و مجموعه ارزش ها، ایده آل ها و چشم انداز های عیان و نهان در دستگاه فلسفی خاص مورد نظر می پردازد. مکانیسم کار این بعد از تهدید بر پایه تمایل فطری بشر به حرکت در مسیر کمال بنیان نهاده شده است. اگر عامل تهدید موفق به القای برتری ارزشی و زیباشناسانه دستگاه ارزشی خود شود، ضمن بدیهی ساختن لزوم تبعیت از هنجارها و باید و نبایدهای این ساختار، زمینه القاء الگوی رفتاری سازگارتر با اهداف اعلام نشده خود را نیز فراهم می سازد.
7. در تلاش برای شناخت ابزار به کار رفته در تهدیدات نرم، باید به این مهم توجه کرد که نظر به ماهیت این گونه از تهدیدات، کلیه تهدیدات نرم لااقل در یک سطح با استفاده از «ابزارهای سیاست گذاری» در اختیار دولت ها، طراحی، اجرایی، کنترل، جهت دهی و هدایت می گردند. لازمه دیگر ابزارشناسی، توجه به مفهوم «تفویض اختیار» و «انتقال مسوولیت» در این چارچوب می باشد. درست به مانند یک اتحاد نظامی که در آن قدرت برتر با ائتلاف با چند کشور دیگر و با طراحی هدفمند یک چارچوب همکاری، سایر کشورها را به دفاع از منافع خود در ازای دریافت تضمین های امنیتی یا کمک های تسلیحاتی وا می دارد، در مورد تهدید نرم نیز در بسیاری مواقع، دولت ها ضمن هدایت و خط دهی غیر مستقیم نهادهای اجتماعی، نقش طراح کلی عملیات را بر عهده گرفته و اختیارات و مسوولیت ها را به این سازمان های علی الظاهر غیردولتی واگذار می نمایند. نمونه بارز این پدیده را می توان در نهادها و NGOهای حقوق بشری در سطح دنیا مشاهده نمود. ترویج «جهانشمولی» دستگاه حقوق بشر تدوین شده بر مبنای ملاحظات و تمایلات غربی، به کارگیری استانداردهای دوگانه در مواجهه با نقض حقوق بشر در نقاط مختلف جهان با هدف ایجاد فشار سیاسی- دیپلماتیک بر کشورهای ناهمسو و ایجاد فشار اجتماعی در خود کشورهای غربی برای دعوت از دول متبوع به دخالت نظامی در سایر کشورها به بهانه اهداف انسان دوستانه که ضمن ایجاد جای پای نظامی برای دول قدرتمند، زمینه پیرایش تصویر کشور متجاوز در صحنه افکار عمومی بین المللی را فراهم ساخته و از دیگر سو، سیاستمداران موثر در تصمیم گیری منجر به دخالت نظامی را نیز در کاهش هزینه های سیاسی- انتخاباتی در کشور خود مساعدت می نماید را باید از جمله کارکردهای متصور برای این سازمان ها در عرصه تهدید نرم به شمار آورد.در بررسی ابزارشناسانه تهدیدات نرم، بی تردید بایدجایگاهی تاثیرگذار نیز برای رسانه های ارتباط جمعی در نظر گرفت که با تاثیرپذیری از سیاست های رسانه ای عاملان تهدید که منطقاً در راستای تحقق اهداف سیاست خارجی این کشورها طراحی شده اند، ضمن ارائه ظاهری بی طرف، منطقی و حقیقت جو در ایجاد «تکانه» برای تهدیدات نرم در هر سه بعد مورد بحث یعنی شکل دهی ذهنیت مثبت نسبت به نیات، القاء تحسین نسبت به مهارت ها و جلوه بخشیدن به مبانی ارزشی مشارکت می ورزند. دامنه این نقش را باید بسیار گسترده و شامل کلیه ابزارهای رسانه ای که به نحوی از انحاء از سیاست های عاملان تهدید نرم تاثیر پذیرفته اند، دانست. شبکه های خبری بین المللی و چند زبانه، روزنامه ها، مجلات، اینترنت، صنعت سینما و سایر انواع محصولات فرهنگی را می توان در یک نگاه کلی نگر به عنوان ابزارهایی واجد پتانسیل لازم برای نقش آفرینی در قلمرو تهدیدات نرم به حساب آورد. افسانه سرایی و ارایه تصویر موهومی و غیر واقعی از مولفه های قدرت یک موجودیت سیاسی را نیز باید در زمره ابزارهای اعمال تهدید نرم به شمار آورد. به عنوان مثال اگر چه توفیقات اقتصادی و پیروزی های نظامی را در وهله نخست نمی توان به عنوان ابزارهای سیاست گذاری در اختیار دولت ها برشمرد، اما بزرگ نمایی و هدایت تمرکز افکار عمومی بر این موارد را می توان از روش های اعمال تهدید نرم با هدف ارعاب و القاء حس وادادگی به خصوص در میان نخبگان صاحب تحلیل که هر یک به نحوی در پروسه تصمیم سازی ذی مدخل می باشند، دانست. همچنین دولت ها می توانند با ایجاد ابزارهای تشویقی- حمایتی از جوانان و دانشجویان کشورهای هدف، از بعد نخست تهدید نرم یعنی شکل دهی ذهنیت مثبت نسبت به نیات به گونه ای کارا بهره مند گردیده و زمینه را برای اعمال سیاست هایی مبتنی بر ابعاد دیگر این پدیده فراهم سازند. نگاه ابزارشناسانه به تهدیدات نرم بدون پرداختن به استفاده از ابزار اقتصاد در این وادی بدون شک ناقص و سطحی خواهد بود. ترویج لزوم ادغام کشورها در اقتصاد معماری شده توسط عاملان تهدید و از آن فراتر، مهندسی پارامترهای اقتصاد جهانی به گونه ای که این امر تنها گزینه قابل اعتنای پیش روی کشورها باشد، ارائه کمک های اقتصادی به کشور های هدف در ازای کسب همکاری آن ها برای پیشبرد اهداف، وابسته سازی اقتصاد کشورهای هدف، ممانعت از شکوفا شدن الگوهای توسعه درون زا با توسل به ابزار نامحسوس و ایجاد تزلزل در ساختار اقتصادی موجودیت های مورد تهدید را می توان از جمله بدیهی ترین ابزارهای اقتصادی به کار رفته در قلمرو جنگ نرم به شمار آورد.
8. با توجه به ماهیت تهدید نرم که بر مبنای ایجاد جاذبه فکری- عاطفی در موجودیت مورد تهدید، در نهایت منجر به ایجاد میل خودآگاه در وی برای تعقیب اهداف طراحی شده عامل تهدید می گردد، ارائه راهکار برای مقابله با آن، امری پیچیده است. برای توفیق در این امر، لازم است که در فرآیند اتخاذ راهکار برای خنثی سازی تهدیدات نرم، سه اصل ذیل را مورد توجه قرار داد:
الف) لزوم اتخاذ رویکرد کنشی و فعالانه4: در مواجهه با تهدید نرم، باید دشمن را فعال، با شعور و صاحب استراتژی فرض کزد، روندها و تسلسل تحرکات عامل تهدید را پیش بینی نمود و به گونه ای فعال و پیش دستانه، قبل از ریشه دواندن و استحکام مواضع دشمن، راهکار مناسب برای کم اثر کردن محور تهدید را عملی ساخت. هر جا ابزاری برای اعمال قدرت نرم موجود است، ناگزیر باید برای مقابله با تهدیدی نرم نیز مهیا بود. از این رو و نظر به گستردگی دامنه این تهدید و مخفی ماندن برنامه ها و طرح های عامل تهدید که هر گونه ارزیابی از آن را به استفاده گشاده دستانه از ابزار گمانه زنی مبتلا می نماید، لازم است که در مقابله با تهدید نرم، رویکردی فعالانه اتخاذ نمود و در این مسیر، شجاعانه و با فرض وجود تهدید نرم به سناریو پردازی و اتخاذ راهکار مقابله اقدام کرد.
ب) لزوم دست یافتن به ترکیب بهینه انسجام استراتژیک و انعطاف تاکتیکی: جبهه و سطح تماس با دشمن در جنگ نرم را باید بسیار گسترده و شامل تمامی مواردی دانست که یک شهروند در برخورد با آن به موضع گیری خودآگاه یا ناخودآگاه پرداخته یا می تواند دچار تردید گردد. علاوه بر این وسعت مکانی، وسعت زمانی نبرد نرم با دشمن را نیز باید ملحوظ داشته و نوعی استمرار در طول زمان را برای آن فرض نمود، به گونه ای که هیچ مقطعی رانمی توان به عنوان نقطه پایانی یا توقف موقتی تهدید نرم دشمن فرض کرد. بر این مبنا، مواجهه با تهدید نرم را باید فرآیندی مستمر و انرژی بر دانسته و اتخاذ راهکارهایی برای کمینه سازی استهلاک منابع در این مسیر را به عنوان اصلی غیرقابل اجتناب در جنگ نرم مورد توجه قرار داد. انسجام استراتژیک یعنی افزایش توان بسیج منابع و ایجاد هم افزایی در به کارگیری آنها و انعطاف تاکتیکی یعنی کاستن از نیروهای اصطکاکی درون ساختاری و تلاش در جهت سازگار ساختن راهکارها با مورد خاص تهدید. در جنگ نرم، اگر چه باید تلاشی حداکثری را مصروف تدوین استراتژی برای خنثی سازی تحرکات عامل تهدید کرد، اما هرگز نباید دچار این توهم شد که روش هرچند موفق در دفع تهدید قبلی را می توان عیناً در موارد دیگر با ویژگی های خاص خود به کار برد.
ج) لزوم ارتقاء دینامیسم(پویایی) رویه اتخاذ راهکار: فرآیند تماس با دشمن در جنگ نرم، فرآیندی پویا و سیال می باشد و در این مسیر، لاجرم تجربه شکست ها و پیروزی های متعددی به ثبت خواهد رسید. با توجه به ماهیت جنگ نرم، ایجاد توانایی پردازش موثر بازخوردهای حاصل از مواجهه با عامل تهدید را باید به عنوان عنصری جایگزین ناپذیر در «سازمان و ساختار»5 رویه اتخاذ راهکار دفع تهدید نرم تعبیه کرد.
8-1. باید توجه داشت که اهمیت تهدیدات نرم در دنیای سیاست بین الملل امروز، ذاتاً ناشی از پیشرفت های تکنولوژیک طی چند دهه گذشته بوده و از این رو، ساده لوحی است اگر با استناد به جنس نرم این نوع تهدیدات و بدون توجه به لایه های سخت افزاری تشکیل دهنده مبنای آن مانند فنآوری، هر نوع برخورد سخت افزاری با آن را مردود دانست. بی شک در فرآیند مواجهه با تهدیدات نرم، می توان و باید از ابزارهای سخت افزاری موثر در محدودسازی دامنه تاثیرگذاری این تهدیدات به گونه ای هدفمند بهره جست و نسبت به مشکل ساختن فرآیند دسترسی به اهداف توسط عامل تهدید نرم، اقدام نمود.
8-2. با در نظر داشتن بند 8-1، باید دانست که لازمه به ثمر رسیدن هر تهدید نرمی، توفیق در اقناع سوژه نسبت به عقلانی بودن طی مسیری است که از پی طراحی عامل تهدید، در نهایت به تحقق اهداف وی منجر خواهد شد. این عامل کلیدی در موفقیت تهدید نرم، همواره مبتنی بر پذیرش خودخواسته موضوع تهدید در اثر القائات عامل تهدید می باشد. از این رو و با مفروض داشتن قاعده «حریص شدن انسان به آنچه از آن منع گردد»، هر نوع برخورد سخت افزاری توام با عصبیت، بدخلقی یا کج سلیقگی را باید در واقع حرکتی در راستای طراحی عامل تهدید و تسهیل کننده دست یابی وی به اهداف خود ارزیابی کرد. در مواجهه با تهدیدات نرم، کفه ترازوی ارزیابی راهکارها همواره باید به گونه محسوسی به سمت راهکارهای نرم افزاری سنگینی کرده و اقدامات سخت افزاری لازم که در بند 8-1 بر لزوم آن تاکید شده است، باید در قالب یک استراتژی بلندمدت و تنها پس از ارزیابی همه جانبه از پی آمدها و حتی الامکان به صورتی «نامرئی» طراحی و اجرا گردند.
8-3. در مقابله با تهدید نرم، همه راهکارها را باید با التفات به مجاری سه گانه اعمال این تهدید طراحی و اجرا نمود و همواره مسیر «غیرمستقیم و زاویه دار» را بر مسیر مواجهه مستقیم و ایجاد «مقاومت منفی» در گروه هدف ترجیح داد. مثلاً در مواجهه با مثبت جلوه دادن نیات توسط عامل تهدید، می توان به جای حمله مستقیم و تلاش برای افشاء نیات واقعی عامل تهدید که لاجرم به سبب باز بودن راه انکار از سوی وی فرآیندی دایره وار خواهد بود، به مانور بر سر نیات مثبت مطروحه پرداخته و ضمن تشریح لوازم این امر، التزام جبهه خودی به این لوازم را به مخاطب یادآوری کرد.
9. با مروری گذرا بر شرایط امروز کشور در منطقه پربحران خاورمیانه و با در نظر گرفتن موارد افتراق جدی قدرت های بین المللی با اهداف امنیت ملی ایران نظیر اصرار بر محروم ساختن کشور از فناوری صلح آمیز هسته ای علی رغم برخورد سازنده دستگاه دیپلماسی نظام در اتخاذ تمامی تدابیر اعتمادساز، رمزگشایی از علل و انگیزه های جنگ نرم تمام عیار دشمن علیه ملت ایران چندان دشوار نخواهد بود. باید توجه داشت که بخشی از این تهدید نرم جنبه عمومی داشته ودر جریان آزاد اطلاعات در دنیای امروز که در بستری از تبادلات فرهنگی صورت می پذیرد، لاجرم شامل تمامی کشورها خواهد گردید. اما برخی کشورها و از همه بارزتر، جمهوری اسلامی ایران با ارائه الگویی نوین از رابطه ملت- دولت طی سی سال گذشته، ضمن به چالش کشیدن برخی اصول موضوعه نظم حاکم بر عرصه مناسبات بین المللی، زمینه بیداری و حساس شدن ملت ها نسبت به حقوق طبیعی و غیر قابل انکار خویش را فراهم ساخته اند و از این رو، به عنوان نقطه کانونی عداوت های عنصر هژمون در این نظم به چالش گرفته شده، در استراتژی های جنگ سرد ایالات متحده جایگاه ویژه ای را به خود اختصاص داده اند.
10. امروزه امریکا با تمام توان مشغول برنامه ریزی و اجرایی کردن طرح ها در هر سه بعد تهدید نرم یعنی شکل دهی ذهنیت مثبت نسبت به نیات، القاء تحسین نسبت به مهارت ها و جلوه بخشیدن به مبانی ارزشی خاص خود می باشد. شاید بارزترین زمینه تلاش امریکا را بتوان در عرصه رسانه و وسایل ارتباط جمعی مشاهده نمود. دولت و کنگره ایالات متحده با صرف بودجه های قابل توجه، ضمن راه اندازی شبکه های مختلف فارسی زبان، سعی وافری در به دست گرفتن ابتکار عمل در شکل دهی به پروسه انتقال اطلاعات به مخاطب ایرانی کرده اند. این رسانه ها، با تکیه بر مفاهیم موجهی مانند حقوق بشر و آزادی مطبوعات، ضمن تئوریزه نمودن اهداف امنیت ملی امریکا در قبال ایران در بستر این مفاهیم، مثبت انگاری در مورد نیات، رویکرد ها و روش های ایالات متحده را به مخاطب ایرانی القاء می کنند. هر ناظر آگاه و منصفی که در ضمن به تعقیب اخبار تحولات و مباحثات سیاست داخلی ایالات متحده از کانال رسانه های مکتوب یا چندرسانه ای انگلیسی زبان این کشور می پردازد نیز با انجام یک ارزیابی بی طرفانه از چگونگی بازتاب وقایع داخلی امریکا در این رسانه ها، به خوبی به طراحی آگاهانه راهبرد اطلاع رسانی آن ها در «بی نقص نمایی» پروسه فعالیت سیاسی در امریکا، اسطوره سازی از توانایی های تکنولوژیک، اقتصادی و نظامی این کشور و مبالغه سرایی در مورد نظامات حاکم بر جامعه امریکایی پی می برد که این امر را باید دقیقاً، ذیل تلاش امریکا در توسل به مجرای دیگر اعمال تهدید نرم یعنی القاء تحسین نسبت به مهارت ها تحلیل نمود.
امید است کلیه سازمان ها و نهادهای صاحب سهم در سامانه دفاعی کشور در برابر تهدیدات نرم، ضمن افزایش سطح تعامل با مراجع تولید فکر نظیر دانشگاه که اساتید و دانشجویان شاغل در آن در تعبیری حکیمانه از سوی رهبر انقلاب، امرا و افسران نظام در مواجهه با جنگ نرم دشمن لقب گرفته اند، به پشتوانه تئوریک لازم برای خنثی سازی این نوع از تهدیدات دشمن مجهز شده و با به کارگیری راهکارهای مناسب و متناسب با هر بخش، زمینه صیانت هرچه بهتر از منافع ملی و ارتقاء مولفه های صاحب سهم در سلامت ساحت سیاسی کشور را فراهم سازند.

نظرات بینندگان
آخرین مطلب
ارسال خبرنامه
برای عضویت در خبرنامه سایت ایمیل خود را وارد نمایید.
نشریات