تاریخ انتشار : ۲۸ مرداد ۱۳۸۹ - ۱۰:۰۲  ، 
کد خبر : ۱۵۰۶۴۶

نومحافظه‌کاران و مرگ احزاب آمریکا


حنیف غفاری
ساختار حزبی موجود در ایالات متحده آمریکا به طور کامل دگرگون شده است. پس از پایان انتخابات سال 2004میلادی و شکست دموکرات‌ها از جمهوری‌خواهان امروزه شاهد هستیم که مرزبندی‌های موجود میان دو حزب اصلی آمریکا کاملاً بر هم ریخته است. اختلافات درون حزبی گریبانگیر هر دو حزب دموکرات و جمهوری‌خواه شده است و کبوترها و بازها در حال از دست‌دادن تعاریف و چارچوب‌های حزبی خود هستند. سوال اصلی این است که چرا این حادثه رخ داد و چه اشخاص یا جریان‌هایی در بر هم ریختن ساختارهای سیاسی و حزبی حاکم بر آمریکا نقش دارند؟
بوش پسر هنگامی که خبر استعفای دو تن از مقامات اصلی حزب جمهوری‌خواه در مجلس سنای ایالت متحده آمریکا را شنید دریافت که سیاست‌های وی باعث ایجاد نوعی برهم ریختگی مزمن در میان حزب جمهوری‌خواه آمریکا شده است.
«کالین پاول»، «دیویدکی». و دیگر کسانی که از سمت خود استعفا دادند جملگی بر یک باورند و آن سیاست‌های غلط نومحافظه‌کاران و تئوریسین‌های آنها در ایجاد اختلاف در حزب جمهوری‌خواه است.
پس از برگزاری انتخابات سال 2000در ایالات متحده آمریکا و اعمال تقلب گسترده جمهوری‌خواهان در آن که در نهایت موجب پیروزی بوش پسر بر «ال‌گور» شد بسیاری از محافل داخلی و سیاسی ایالات متحده آمریکا تصور کردند بوش همانند پدر خود و یا شخصیت‌هایی مانند «ریگان» در قالب افکار و عقاید پذیرفته شده در حزب جمهوری‌خواه و در قالب تفاوتهای موجود با حزب دموکرات به اداره کشور خواهد پرداخت. هیچ‌کس تصور نمی‌کرد که بوش پسر روزی به نقطه اختلاف و افتراق میان افراد باسابقه جمهوری‌خواه تبدیل شود. «جرج واکر بوش» در سال اول ریاست جمهوری خود به حفظ کلیت و بستر تعریف شده قبلی در میان جمهوری‌خواهان پرداخت. نفوذ عناصری افراطی و ایده‌آل‌گرا در کابینه بوش مانند «رایس»، «رامسفلد»، «چنی»، «پرل»و «اشکرافت» باعث شد تا زمینه‌سازی برای ایجاد نقطه تفکیک میان نومحافظه‌کاران و جمهوری‌خواهان ایجاد شود. در این راستا افراد فوق‌الذکر سعی داشتند تا هرچه سریعتر از اعضای اصلی و تعریف شده در حزب جمهوری‌خواه فاصله بگیرند. از نظر آنها «بوش پدر» و «ریگان» باید هرچه زودتر به دست فراموشی سپرده می‌شدند و در مقابل «ایده‌آل‌گرایان» جای آنها را بگیرند. عقاید و نظرات افراطی مانند جنگ تمدنهای ساموئل هانتینگتن و پایان تاریخ فرانسس فوکویاما استناد و مبنای کار انشعاب گروه جدید جمهوری‌خواه قرار گرفت و بالاخره پس از مدتی نه چندان زیاد نومحافظه‌کاران به صورتی آشکارا و رسمی عقاید و نظریات خود را در کاخ سفید بر دیگر هم‌حزبیهای خود و نیز احزاب مخالف عرضه داشتند.
ظهور نومحافظه‌کاران مصادف با مرگ حیات حزبی در آمریکا بود. پس از حضور نومحافظه‌کاران در حیات سیاسی ایالات متحده بسیاری از دموکرات‌ها نیز که در پی فرصتی مناسب برای ابراز نظر در صحنه سیاست بودند مقدمات ایجاد انشعاب در حزب خود را به وجود آوردند. همین رویکرد غلط برخی دموکرات‌ها باعث شکست «جان کری» در انتخابات 2004 ریاست‌جمهوری شد. اشخاصی مانند «دیویدکی» و «کالین پاول» در جبهه جمهوری‌خواهان که خود را هم سبک نومحافظه‌کاران نمی‌دیدند همواره با اعضای اصلی نومحافظه‌کاران در حال اختلاف بودند. «کالین پاول» در طول جلسات مختلف کاخ سفید نسبت به برخی عملکردهای افراطی افرادی مانند«رایس» و«رامسفلد» معترض بود.
تز اصلی نومحافظه‌کاران براساس ایده‌آلها بود. غلبه بر تمامی جهان، در اختیار گرفتن نفت خاورمیانه، تعریف اسلام سکولار در خاورمیانه و جلوگیری از تقویت اسلام پویا و مواردی از این قبیل در فراسوی ذهن و ضمیر نومحافظه‌کاران مشاهده می‌شدند. «افراط» جز لاینفک نومحافظه‌کاران است و هرگاه «عقل» و «محاسبات منطقی» در برابر اعمال و رفتارهای آنها قرار گیرد آن را با «ایده‌آل‌گرایی» سرکوب می‌کنند. آنها معتقدند جهان برای نومحافظه‌کاران بوده و حق هرگونه دخالت در امور سایر کشورهای تعریف شده در نظام بین‌المل وظیفه آنهاست.
گذشت زمان باعث پررنگ‌تر شدن اختلافات در میان جمهوری‌خواهان سنتی و نومحافظه‌کاران شد. «کالین‌پاول» و «دیویدکی» به بهانه‌هایی از سمت خود استعفا دادند ولی بر همگان آشکار بود که نقطه تحمل و صبر بسیاری از جمهوری‌خواهان در برخورد با نومحافظه‌کاران سرآمده بود. پس از آغاز جنگ عراق این فاصله‌ها در روندی خودکار بیشتر شدند. در حقیقت بوش پسر با جنگ‌افروزی در افغانستان و عراق سعی کرد تا نومحافظه‌کاران را از جمهوری‌خواهان سنتی تمییز دهد. حمایت کارخانه‌های اسلحه‌سازی و کارتل‌های صهیونیستی از بوش و نومحافظه‌کاران باعث شد تا رئیس‌جمهور افراطی ایالات متحده آمریکا رو به سوی چنین رویکردی آورد. ولی بدون آن‌که نسبت به عواقب و تبعات عمل کودکانه خود فکر کند ساختار تثبیت شده در حزب جمهوری‌خواه را درهم شکست.
بسیاری از اعضای سنتی حزب جمهوری‌خواه از جمله بوش پدر«جرج واکر بوش» را نسبت به اتخاذ موضعی واقع‌گراینه‌تر در قبال نظام جهانی فراخواندند ولی او راه خود را در پیش می‌رفت و رایس و چنی هم مشوقان اصلی وی بودند.
البته استراتژی اصلی جمهوری‌خواهان نیز تصرف جهان و دخالت در امور کشورهای دیگر است ولی در نحوه به فعلیت رساندن آن با بوش پسر تفاوتهایی اساسی دارند. جنایات بوش پدر در استفاده از سلاحهای میکروبی در جنگ خلیج‌فارس که موجب تاثیرات مخرب زیست‌محیطی و بشری شد بر هیچ‌کس پوشیده نیست. هم‌اکنون بسیاری از سربازان آمریکایی از بیماری «سندروم» رنج می‌برند و پس از گذشت 15سال از جنگ خلیج‌فارس هیچ‌کس پاسخگوی آنها نیست. در هر حال ماهیت پلید ریگان و بوش پدر در زمان حیات سیاسی آنها در صدر معادلات کاخ سفید بر هیچ‌کس پوشیده نبود.
اما از طرف دیگر جنایات بوش پسر در عراق و محاسبات ایده‌آل‌گرایانه وی که منجر به اتلاف انرژی سیاسی و استراتژیک «واشنگتن» شد موجب انزجار برخی از دیگر اعضای حزب جمهوری‌خواه از نومحافظه‌کاران شده است.
هم‌اکنون میان جمهوری‌خواهان نزاعی سخت بر سر مسایلی مانند بحران عراق و ... در جریان است. مسئول مستقیم این نزاع‌ها کسی جز بوش پسر و تیم افراطی همراه او نیست. هم‌اکنون حمایت های درون‌حزبی از نومحافظه‌کاران به پائین‌ترین حد ممکن رسیده است. جمهوری‌خواهان سنتی بوش را محکوم می‌کنند که چرا تمرکز افراطی بر عراق باعث شده است تا مسایل و بحران‌هایی مانند «طوفان کاترینا» در میان نومحافظه‌کاران ناچیز جلوه کنند. ایده‌آل‌گرایان نیز پاسخی در قبال این گونه اتهامات ندارند.
اما در درون حزب دموکرات نیز «بی‌نظمی» بیداد می‌کند. پس از این که در فاصله یک سال مانده تا انتخابات ریاست‌جمهوری سال 2004 ایالات متحده آمریکا نزاع میان دموکراتهای آمریکا بر سر تعیین نامزد حزبی خود دامنه‌ای گسترده یافت، بوش و همراهان وی از فرصت پیش آمده استفاده نموده و بیشترین ضربه را به حریف خود وارد ساختند. یکی از مهمترین عوامل شکست دموکرات‌ها در انتخابات ریاست‌جمهوری اخیر آمریکا عدم انسجام و هماهنگی لازم میان آنها بود. دموکراتها همواره سعی دارند در فضای «خودبرتربینی» به روابط خود با مخالفان حزبی بنگرند. نخوت و غرور در میان اعضای حزب دموکرات نهادینه شده است. در جریان انتخابات درون حزبی میان دموکرات‌ها در آستانه انتخابات ریاست‌جمهوری آمریکا پیروزی «جان کری» موجبات نارضایتی شدید افرادی مانند «هوارد دین» و«وسلی کلارک» را فراهم ساخت. در این میان «ال گور» و «آلبرایت» و «بیل کلینتون» نظاره‌گر دو دستگی ایجاد شده در حزب دموکرات بودند.
سخنان «جان کری» در جریان مبارزات انتخاباتی وی با «جرج واکربوش» بحران درون‌حزبی دموکراتها را بر همگان به اثبات رساند. میان برخی سخنان جان‌ کری و مواضع اصلی حزب دموکرات هیچگونه تطبیقی وجود نداشت، به گونه‌ای که بسیاری از مردم آمریکا دموکرات‌ها را (Dino) یعنی «دموکرات فقط در اسلام» خواندند. جان کری در انتخابات شکست خورد. شکستی که دلیل عمده آن عدم تعریف دقیق و واضح از خود بود. هنوز پس از گذشت مدت زمانی زیاد هیچ‌کس موضع دقیق جان‌کری را در خصوص تحولات موجود در عراق نمی‌داند. وی و بوش در مبارزات انتخاباتی آمریکا همانند دو کودک هم‌دیگر را نسبت به نکاتی مانند فرار از خدمت سربازی و یا عدم شجاعت در جنگ ویتنام متهم می‌ساختند.
ظاهر امر نشان می‌داد که اعتراض بسیاری از دموکرات‌ها همانند «هواردین» نسبت به نامزدی«جان‌کری» درست بود ولی امروزه پس از پایان انتخابات 2004 هنوز رگه‌های اختلاف شدیدی در میان دموکرات‌ها حکم‌فرماست.
دموکرات‌ها به هیچ عنوان در مجموعه واحدی تعریف نمی‌شوند. میان شخصیت افرادی مانند «ال‌گور» و «آلبرایت» تا شخصیت افرادی مانند «هوارد دین» و «جان کری» فاصله بسیار است. همین امر باعث شده است تا تمرکز دقیق و صحیح دموکرات‌ها بر فضای کنونی نظام جهانی از بین برود .
در جریان مبارزات انتخابات آمریکا که نمایانگر ضعف درونی و مفرط هردو حزب دموکرات و جمهوری‌خواه بود طبقه‌بندی دقیق و مستند از رفتارهای حریفان وجود نداشت. «جان ادواردز» و«دیک چنی» بیشتر از این که به صورتی عمیق یکدیگر را مورد حمله قرار دهند سعی داشتند در ظاهرسازی و استفاده از واژگان فریبنده و حتی لباس‌های خوش‌فرم‌تر با یکدیگر دست و پنجه نرم کنند!
هم‌اکنون جمهوری‌خواهان در راس معادلات سیاسی کاخ سفید قرار دارند و ریاست حزب دموکرات نیز بر عهده «هوارد دین» است. در نقطه کنونی تمایز میان بازها و کبوترها به نقطه اوج خود رسیده است. ضعف حیات حذبی در ایالات متحده باعث سردرگمی افکار عمومی این کشور شده است.
نکته جالب توجه این که مطابق نظرسنجی‌های صورت گرفته در آمریکا در صورت برگزاری مجدد انتخابات دموکرات‌ها به پیروزی دست ‌می‌یابند. این واقعیت‌ها نشان‌دهنده برهم خوردن تعادل و توازن موجود در ایالات متحده آمریکاست.
دموکرات‌ها و جمهوری‌خواهان پس از گذشت سالیان دراز در ارایه تعریفی جامع و کامل از خود با مشکلات عدیده روبرو شده‌اند. آسیب‌پذیری کاخ سفید و واشنگتن از همین نقطه قابل مشاهده است. در صورت بر سر کار آمدن هریک از دو حزب عمده آمریکا شکست آنها قطعی است. در حقیقت فاصله میان افراد و احزاب آمریکا نقطه آسیب این دو حزب در حال انحطاط محسوب می‌شود.

نظرات بینندگان
آخرین مطلب
ارسال خبرنامه
برای عضویت در خبرنامه سایت ایمیل خود را وارد نمایید.
نشریات