علی مسعودی
امید، نشاط و بالندگی از جمله عناصر موثر در حرکت یک جامعه پویا به شمار میآیند. اینگونه مولفهها در جامعه اسلامی ایران مثالزدنی است. همچنان که غرب علیرغم میل خود بر وجود این مولفهها در ایران اسلامی اعتراف کرده و به زعم خود میکوشد موانعی را برای کمرنگ کردن آنها فراهم کند.
تاسیس شبکههای متعدد ماهوارهای، راهاندازی سایتهای مختلف اینترنتی و تشدید فعالیت بلندگوهای تبلیغاتی غرب را باید در این راستا مورد تحلیل و ارزیابی قرار داد. اما به رغم وجود این مولفههای غرورآفرین و ضرورت تقویت و گسترش آن در سطوح مختلف جامعه، نباید از جریانهای منحرفی که در حاشیه فضای سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی جامعه اسلامی ایران شکل میگیرد و مدت زمان بسیار محدودی نیز توجهها را به خود معطوف میکند، غافل ماند.
به عبارت دیگر، در جامعه پویا و با نشاط و سر زنده ایران اسلامی روزانه موضوعات مختلفی به کانون توجه افکار عمومی و رسانهها ورود میباید و پس از مدتی موضوعات تازهتری جایگزین آنها میشود اما در پروسه این ظهور و افول موضوعات، برخی موضوعات در حاشیه، همچنان ویژگی تحریک افکار عمومی را در متن خود حفظ میکنند.
جریان فتنه پس از انتخابات را باید در ردیف این موضوعات جای داد و به بررسی آن پرداخت. به جرأت میتوان نوشت این جریان طی یک سال گذشته فضای سیاسی داخلی را تحت تاثیر خود قرار داد و اگر چه این قلم معتقد است که واکاوی و بررسی عملکرد این جریان را باید در قالب یادداشتی دیگر پیگیری کرد اما محور اصلی این یادداشت غفلت و بیتوجهی نسبت به این جریان و دنبالههای آن است.
جریان فتنه که ریشه در سالهای قبل از انتخابات 84 و 88 دارد و این که گمان میشود فیالبداهه پس از انتخابات 88 شکل گرفت و فضای جامعه را تحت تاثیر قرار داد گمانی باطل است. همچنان که بررسیها و مطالعات صورت گرفته نشان میدهد این جریان از آبخشورهای داخلی و خارجی ارتزاق کرده و انتخابات 88 بهانهای برای ظهور آن بود.
اما اکنون و با گذشت یکسال و اندی از فعالیت این جریان که ائتلافی از معاندان، مخالفان و افراد بیبصیرت جامعه بوده است باید نسبت به اینده این جریان هشدار داد.
در این نکته شکی نیست که مدیریت راهبردی و خردمندانه حکیم فرزانه انقلاب اسلامی جریان فتنه را مهار و بلکه منکوب کرد و البته هوشیاری و همراهی مردم با بصیرت کشورمان حول محور ولایت فقیه نیز دامنه این جریان را بسیار محدود و محدودتر کرد اما نمیتوان گفت که این جریان به طور کامل از صحنه سیاسی ایران اسلامی زدوده شده است بلکه باید با هوشمندی، بصیرت و آگاهی زمینههای فعالیت دوباره این جریان را از بین برد.
امروز باید صرفا به ضرورت حفظ و تقویت هوشیاری افکار عمومی و مسئولان و مدیران نظام درباره فتنه و زوایای جدید آن تاکید شود.
همچنان که برخی از متعهدان و دلسوزان نظام و انقلاب هشدار میدهند که باید مراقب «فتن» و فتنههای آینده بود.
حال سئوال این است که چرا موضوع «فتنه» و «سران فتنه» به تدریج از کانون توجه عمومی و رسانهای به حاشیه رانده میشود. بیشک باید این حرکت را نیز نوعی تلاش برای حفظ جریان فتنه بنامیم.
البته نمیتوان بالندگی، توجه به آهنگ پیشرفت و حرکت در مسیر توسعه را نادیده گرفت و از آن غافل ماند و بلکه باید به توطئههای ملون جدید غرب توجه کرد اما نباید از جریان فتنه هم غافل شد.
این جریان پایگاه اجتماعی قابل اعتنایی ندارد، ریزشها در این جریان محسوس و غیر قابل انکار است اما سران فتنه همچنان به هماندیشی و رایزنی درباره چگونگی تدوام حیات این جریان رو به زوال میپردازند و باید در این باره هوشیارانه برخورد کرد.
جریان فتنه توجه خود را به اقشار دانشجو، زنان، کارگران و جوانان معطوف کرده و میکوشد به انحای مختلف بخشی از آنان را با تفکرات شبه غربی و مسموم خود همراه کند.
اما نکته بسیار مهم این که این جریان مانند جریانهای سیاسی ضداسلامی پس از رحلت حضرت رسولاکرم(ص) میکوشد با تزئین ادعاهای خود به باورهای دینی و معارف اسلامی و به عبارتی سوءاستفاده از دین به مقصود خود نائل آید.
تردیدی نیست که باید روشنگریها و آگاهیبخشیهای دوران پس از انتخابات و در مواجهه با جریان فتنه را همچنان ادامه داد و بلکه با مستندات و مدارک غیرقابل تردید و انکارناپذیر دنبالهها و دامنههای این جریان نفاق را حذف و معدوم کرد.
جریان فتنه برای دانشگاهها، اجرای طرح هدفمند کردن یارانهها، آشوبهای اجتماعی و ایجاد ناامنی در فضای سیاسی و فرهنگی تقلا میکند و باید در این باره چارهاندیشی کرد.