صفحه نخست >>  عمومی >> آخرین اخبار
تاریخ انتشار : ۲۵ مهر ۱۳۸۹ - ۱۲:۰۲  ، 
کد خبر : ۱۷۸۸۷۸

معنویت مدرن در برابر معنویت دینی

اشاره: در بررسی معضلات عرفان های کاذب و ارتباط آن با نظم معنایی مدرنیته به گفت وگو با حجت الاسلام و المسلمین بهمن شریف زاده نشستیم. تاکنون از شریف زاده،40 مقاله و 10 کتاب منتشر شده است. عرفان دینی، معنویت گرایی نوپدید، رسم سلوک، کلیاتی در باب هنر دینی و هنر سکولار، عرض ذاتی و جایگاه موضوع در علم، اخلاق الهی و... از جمله مهم ترین این آثار است.

* پیدایش معنویت مدرن در قالب فرقه های مختلف در جهان ناشی از چیست، آیا اینها محصول مدیریت مرکزی هستند و یا ناشی از عوامل مختلف هستند که عقبه فکری خاص و متمرکزی ندارند؟
** بحث درباره موضوعی که گفتید نیاز به فرصت زیادی دارد، به اختصار عرض کنم که گرایش مردم جهان به معنویت، اربابان قدرت و مدیران جامعه در غرب را بر آن داشت که به مدیریت این گرایش مواج بپردازند.
بیش از بیست سال است که گرایش به معنویت موج بزرگی را در دنیای غرب پدید آورد که به سمت و سوی معنویت دینی جهت می گرفت، علت هم این بود که باورهای معنوی دینی تنها باورهای موجود و به روز در جامعه بودند به ویژه که بعد از نهضت های دینی در شرق عالم به خصوص انقلاب اسلامی ایران، گرایش معنوی در جهان، جهت اسلامی گرفت و گرایش به اسلام در غرب بالا گرفت و افراد و جوانان زیادی را متأثر کرد. گرایش اگرچه یک گرایش فطری بود، اما علل و عواملی این موج را در دنیای غرب پدید آوردند که به یکی از آن موارد بروز و ظهور نهضت های دینی، اشاره کردم اما مهم ترین عامل گرایش مردم غرب به معنویت، بحران معنوی و بحران عاطفی و روانی بود که دنیای غرب به خاطر گریز پانصد ساله خویش از معنویت، باطن و روان و آنچه مربوط به بعد فرامادی می شود به آن مبتلا شد. بحران های عاطفی آنقدر شدت گرفت که نهایتاً با شنیدن زمزمه های معنوی در شرق عالم موجی از گرایش را در مردم غرب پدید آورد.
طبیعتاً در برابر این موج، امکان وجود نداشت که اقدامی پیشگیرانه یا بازدارنده به کار بست یعنی مدیران فرهنگی و مدیران قدرت در دنیای غرب به خوبی دریافتند که در برابر این گرایش نمی توانند رفتارهای بازدارنده داشته باشند. بنابراین از همان آغاز به فکر مدیریت این گرایش افتادند. پیدایش معنویت مدرن در قالب فرقه ای و غیر فرقه ای و آن هم فرقه های متعدد محصول این مدیریت است.
* دنیای غرب، گرایش معنوی مردم جهان و خصوصاً غرب را چگونه و از چه طریقی مدیریت می کند؟
** یکی از این اشکال مدیریت، سکولاریزاسیون اسلام است که اکنون نمی خواهم در مورد آن صحبت کنم و وارد این بحث شوم. یکی از شیوه های دیگر مدیریت ایجاد فرقه های جدید و فرقه های معنویت گرا و باطن گراست، البته هر کدام از این شیوه ها ابواب خاصی را در نظر دارد و مخاطبان خاص خودش را داراست. مدیران فرهنگی ابواب گوناگونی را در نظر می گیرند این گونه نیست که برای یک ذوق و سلیقه برنامه ریزی و مدیریت کنند، بلکه برای همه، مدیریت و برنامه ریزی می کنند و همیشه مخاطبان گوناگون را با ابواب و سلایق خاص مد نظر قرار می دهند مثلاً برای آنها که گرایش اسلامی دارند اسلام را سکولاریزه می کنند. دسته ای از مخاطبان این فرقه ها مسلمان هستند، این فرقه ها اجازه می دهند تا این گروه مسلمان بمانند. معنویت های مدرن با اسلام به صورت مستقیم مقابله نمی کنند تا یک گروه مخالف به وجود بیایند که بر آرمان ها و باورهایشان محکم، راسخ و پایدار باقی بمانند، بلکه بدون مخالفت صریح و مستقیم، این گرایش را مدیریت می کنند تا با مبانی مدرنیسم در دنیای غرب سازگار شود. طبیعی است که اسلام سکولاریزه با مبانی اومانیسم، سکولاریسم و لیبرالیسم خواناست و ناسازگاری چندانی با اینها ندارد. برای طبایع دیگر، شیوه های دیگری به کار می بندند تا گرایش های معنوی آنها را مدیریت کنند از جمله آنها، تولید فرقه های معنویت گراست؛ این معنویت یک نوع معنویت مدرن است.
* با این وصف، ویژگی‌های معنویت مدرن چیست؟
** وقتی که نام مدرن به میان می آید یعنی معنویت مدرن بر پایه هایی استوار است که مدرنیته غرب بر پایه آن استوار است، اگر مدرنیسم غرب را بر اصولی مانند اومانیسم، سکولاریسم و لیبرالیسم و برخی از پایه های دیگر برقرار بدانیم معنویت مدرن نیز بر همین پایه ها استوار است، یعنی معنویت مدرن یک معنویت اومانیستی است، یک معنویت سکولاریستی است، لذا بعضی ها هم به فرقه های عرفانی، فرقه های سکولار و معنویت لیبرالیستی می گویند با تعاریف خاصی که از اومانیسم، لیبرالیسم و سکولاریسم می شود.
این معنویت ها به جای اینکه خدامحور باشند، انسان محور هستند، یعنی تولیت و سرپرستی به جای اینکه به دست خداوند باشد به دست انسان است، در واقع سرپرستی از خداوند گرفته شده است. اومانیسم چنین بود که ولایت و سرپرستی در جامعه غرب از کلیسا گرفته شد و گفته شد مردم خود سرپرست خویش هستند، ولایت با موجودی با نام خداوند نیست درحقیقت خدا از محوریت زندگانی اخراج شد. «نیچه» کتابی می نویسد و نام آن را «وقتی که خدا مرد» می گذارد یعنی وقتی که خداوند از محوریت زندگانی مردم در دنیای غرب بیرون رانده شد و تولیت به خود انسان داده شد، یعنی انسان با میل و سلیقه خویش قانون، وضع و اجرا می کند. دیگر ولایت قوانین با خداوند نیست برخلاف معنویت دینی که بر این باور است که ولایت به دست خداست. «انما ولیکم الله: سرپرستی شما با خداوند است.» لذا خداوند قانون را وضع و باید و نباید را تعیین و معلوم می کند. خداوند مسیر سلوک معنوی را به انسان معرفی می کند، اما ما می بینیم که در معنویت مدرن، این انسان است که خودش حتی سیر و سلوک روحی و باطنی را به ذوق، فکر و سلیقه خود ابتکار می کند. فرقه های گوناگون هر کدام سلیقه ای برای رفتارهای باطنی خویش دارند، یعنی بر این باور نیستند که خداوند باید راه سلوک را حذف به انسان نشان دهد، بلکه می گویند ما خود راه سعادت و معنوی شدن را طراحی می کنیم! این همان معنویت اومانیستی است.
* با این حساب، ویژگی سکولاریستی معنویت مدرن بر چه مقولاتی استوار است؟
** یکی از ویژگی های معنویت مدرن سکولاریستی بودن آن است، یعنی غایت در این معنویت خداوند و بندگی خداوند و سعادت نیست، بلکه همچون یک سکولاریست، غایت بهتر زندگی کردن، رفاه و التذاذ است، معنویت مدرن هم غایتی به عنوان سعادت معرفی نمی کند نهایت غایاتی که معرفی می کند آرامش، شادی و درمانگری است و با همین غایات به جذب هواداران می پردازد و مدعی است که قدرت درمانگری دارد و می گوید که من به زندگی شما شادی می دهم، در حقیقت هدف این معنویت، شاد زیستن است مثلا «دالایی لاما» مسئله شاد زیستن را مطرح می کند، اینها به عنوان غایت، هدف و نهایت حرکت معرفی می شود. نهایت سلوک این است که انسان آرام بگیرد و شاد زندگی کند تا بتواند بیماری های خود و دیگران را درمان کند. اینها غایات دنیایی است. وقتی که دنیای غرب طی پانصد سال گذشته به سمت سکولاریسم حرکت می کرد آرام آرام دین از عرصه اجتماع به عقب رانده شد و به جای سعادت، لذت و رفاه غایت زندگی تعیین شد.
معنویت مدرن، معنویت سکولاریستی است، چون غایت این معنویت، وصل به خداوند و فنای در خداوند نیست، بلکه غایت این معنویت، شادی، آرامش و درمانگری است و نمی خواهم بگویم این امور چیز بد و نادرستی است ولی اینها غایت این گونه معنویت هاست.
* از ویژگی لیبرالیستی معنویت مدرن هم بگویید.
** این معنویت لیبرالیستی، اباحی گراست، یعنی باید و نبایدی زندگی انسان را تعیین نمی کند و خط قرمزی در مقابل آن ترسیم نمی شود، این معنویت به انسان می گوید هرگونه می خواهی زندگی کن.
فرقه های نوپدید که از آن به عرفان های کاذب تعبیر می شود، در حقیقت، فرقه هایی هستند که معنویت عرضه شده از سوی آنها معنویت مدرن است، معنویتی که مبتنی بر مبانی اومانیستی، سکولاریستی و لیبرالیستی است. مدیران فرهنگی در دنیای غرب کوشیدند گرایش معنوی مردم را مدیریت کنند و به سمت و سوی معنویت مدرن با تولید و اشاعه فرقه های گوناگون بکشند و تا برایشان امکان داشت بر تعداد این فرقه ها افزودند.
* مکانیسم مدیریت معنویت مدرن چگونه است، یعنی راه های گسترش این گونه معنویت ها در جهان چگونه است؟
** اینکه مکانیسم معنویت مدرن چگونه گسترش یافته، بحث مفصلی است، اما به هر حال آن چیزی که از تعداد این فرقه ها خبر داده می شود بسیار زیاد است، در آماری که از شش سال پیش به ذهن دارم، در آن زمان نزدیک به 4000 فرقه در آمریکا وجود داشت که روزانه بر این تعداد 10 فرقه افزوده می شود، یعنی اکنون بعد از گذشت این مدت چیزی در حدود 40، 50 هزار فرقه معنوی باید وجود داشته باشد. این تکثیر و اشاعه به شکل های مختلفی ازجمله قالب های هنری انجام می شود که مهم ترین آنها سینما است. وقتی به سینمای معناگرای غرب نگاه می کنیم، می بینیم هفتاد درصد از فیلم های تولیدی هالیوود در سه سال گذشته فیلم های معناگرا بودند و شاید امروز این درصد، رشد قابل توجهی کرده باشد و تقریباً بتوان گفت همه فیلم های هالیوودی، فیلم های معناگراست، در اثری که هنر در جذب مردم به سمت تفکرات معنوی مدرن می گذارد هیچ شک و تردیدی وجود ندارد. همچنین نگارش رمان های گوناگون که چاپ این رمان ها در تیراژهای خارق العاده، موجب اشاعه معنویت مدرن در بین مردم شده است، حالا همین فرهنگ وارد فضای شرق عالم هم شده است.
* آیا استراتژی گسترش معنویت مدرن در شرق با غرب با هم متفاوت هستند؟
** برای نفوذ معنویت مدرن به جهان شرق، استراتژی خاصی طراحی شد، یعنی بعد از مدیریت بر دنیای غرب، نوبت مدیریت معنویت در دنیای شرق رسید، اگرچه مدیریت در دنیای شرق کاری بسیار دشوارتر از مدیریت معنویت در دنیای غرب بوده است و علت آن هم روشن است. مردم غرب نسبت به معنویت فقیر بودند و چیزی نداشتند، لذا آسان می شد به آنها معنویت مدرن را در قالب فرقه های گوناگون القاء کرد، اما مردم شرق و کشورهای اسلامی به ویژه ایران با سخنان خداوند، اولیاء معصوم(ع) و گفته های عارفانه و سخنان عارفانه شان و با اشعار مولانا، حافظ آشنا بودند. بنابراین به آسانی نمی توان، معنویت شرقی ها را مدیریت کرد. به همین خاطر استراتژی برای نفوذ و اشاعه معنویت مدرن در دنیای شرق طراحی شد که برخی از جزئیات آن را ما می شناسیم و شاید برخی از آنها را نمی شناسیم.
یکی از جزئیات آن، تولیدات هنری است، تولیدات هنری در اندازه های بسیار مثل اینکه مثلاً می گویم رمان های «پائولو کوئیلو» در کشور ما آنچنان که در کتاب گزارش شده در یک چاپ نزدیک به صد هزار نسخه منتشر می شود. این حکایت از تولید هنری بی اندازه تفکر معنوی مدرن برای نفوذ و باز کردن فضای مناسب دارد، وقتی کتاب های این شخص به 36 زبان زنده دنیا ترجمه می شود، نشان دهنده حمایت مدیران فرهنگی غرب است، در حالی که مگر این رمان نویس چقدر قدرتمند است، به رمان نویسان مشهور جهان که نمی رسد، ولی چرا باید کتاب های او با چنین تیراژی وارد فضای جامعه شود؟! این یکی از علل نفوذ تولیدات هنری است، تولیدات هنری باید اهمیت داده شود اگر بخواهیم مقابله کنیم نباید از تولیدات هنری در این عرصه غفلت کنیم، بهره برداری که دنیای غرب از هنر برای انتقال معنویت مدرن می کند، بسیار حیرت انگیز است. تولیدات کمپانی بزرگ تولید فیلم یعنی هالیوود، این گونه به ساخت فیلم های معناگرا بها می دهد.
چرا ما برای القای اندیشه های معناگرایی، از هنر خیلی کم بهره می گیریم؟ وظیفه ما بهره گیری قابل توجه از هنر برای اشاعه معنویت دینی، معنویت خدامحور، سعادت گرا و شریعت محور است. درست در نقطه مقابل معنویت مدرن که انسان محور، دنیا گرا(سکولار) و اباحی گرا (لیبرال) است، اما معنویت دینی خدامحور در برابر انسان محور، سعادت گرا در برابر دنیاگرا و شریعت مدار در برابر اباحی گری و رواانگاری معنویت مدرن قرار دارد.
* قدم های دیگر اشاعه معنویت مدرن در دنیای شرق چگونه هستند؟
** قدم دیگر اشاعه معنویت مدرن در دنیای شرق این است که ماهیت این معنویت یک ماهیت تکثرگرا معرفی شود.این معنویت خود را این گونه معرفی کرد که دارای ماهیت تکثرگراست، یعنی مخالفت و تضادی با باورهای دینی مخاطبان خود ندارد. مثلاً برای مخاطبان مسلمان تبلیغ می کنند که شما می توانید مسلمان باشید و باورهای ما را هم بپذیرید. مثلاً فرقه «اکنکار» معتقد است شما می توانید یک اکیست مسلمان، مسیحی و یا یهودی باشید. آموزه «اکنکار» منافاتی با دین ندارد. این دومین قدم بود برای اینکه مخاطبان تبلیغ معنویت مدرن، احساس و باور نکنند که این معنویت با دین آنها سر ستیز دارد؛ این عمل دافعه به وجود می آورد و آنها می خواستند تماماً جاذبه باشند.
قدم سوم اشاعه معنویت مدرن این بود که، در برابر معترضان و منتقدان که می گویند ما انحصارگرا یا شمول گرا هستیم و می گوئیم معنویت دینی و لا غیر، می گویند عرفان دینی هم پلورالیستی است و البته این کار را انجام دادند و مولانا، ابن عربی و ... که از بزرگان عرفان اسلامی هستند را پلورالیست معرفی کردند و گفتند اصلاً ماهیت عرفان دینی، تکثرگراست، یعنی اینکه یک انسان هم می تواند عارف باشد و هم هر دینی داشته باشد و آموزه معنویت مدرن منافاتی با معنویت دیگر ادیان ندارد، یعنی یک مسلمان و جوان مسلمان احساس نکند که اسلام به او اجازه نمی دهد که مثلاً «اکیست» باشد. آنها تبلیغ می کنند که دینی مثل اسلام می تواند با اکیست بودن جمع شود و اسلام در این باره مخالفتی نمی کند.
قدم دیگری که مدیران معنویت های مدرن برداشتند این بود که میان آموزه های معنویت مدرن و معنویت دینی تلفیق کردند تا برای پیروان ادیان آسمانی مختلف، جاذبه به وجود بیاورند. از این تلفیق هم زیاد استفاده کردند و در مجالس خود هم آموزه های معنویت مدرن را ارائه می دادند و هم ادعیه مأثوره، اشعار مولانا و حافظ را می خواندند. پس با این تلفیق، یک جوان مسلمان احساس می کرد که این کارها درست است، البته یک نکته در ذات معنویت های مدرن وجود دارد که به این عرفان ها جاذبه داد که همان ماهیت سکولاریستی و لیبرالیستی داشتن است، به هر حال وقتی جوانی که قدرت غرایز در او بالاست ببیند و احساس کند یک فرقه و تفکری وجود دارد که مدعی است که او را معنوی می کند و در عین حال در زندگی به او آزادی می دهد و برای او خط قرمز و باید و نبایدی ندارد و به او آزادی می دهد که به هر صورتی که خواست زندگی کند و در عین حال، باورهای معنوی را به انسان می دهد، طبیعی است که انسان به دنبال اینها می رود، چون معنویت های دینی خط قرمز و باید و نباید دارد. اینها مجموعه عوامل مهمی است که اجزای یک استراتژی برای نفوذ معنویت در جهان اسلام و ایران هستند.
* در مقابله با این معنویت های مدرن چه کارهایی باید انجام داد؟
** در برابر هر کدام از این معنویت های مدرن باید موضع گرفت و باید نشان داد که معنویت دینی ماهیت پلورالیستی ندارد، بلکه این شعار نخستین معنویت مدرن است که جذب صورت گیرد، اما در ادامه با پیروان مخالفت می کند که دستورات دینی به کار برده شود و اجازه نمی دهند که نماز خوانده شود و باید به جای آن مدیتیشن! انجام داد، این چه ماهیت پلورالیستی است که در آغاز آزادی می دهد و می گوید تو می توانی مسلمان باشی و به فرقه ما هم بگرایی، ولی در ادامه جز باورهای خودش را مهر صحت نمی زند و انسان را از باورهای دینی دور می کند. همچنین اینها معتقدند عرفان دینی، ماهیت پلورالیستی دارد و باید با آن مقابله کرد و نشان داد که معنویت دینی اصلاً نمی تواند با معنویت مدرن سازگار باشد. همچنین با هم نمی توانند تلفیق شوند، معنویت دینی نمی تواند بر معنویت مدرن صحه بگذارد، چون معنویت مدرن در مبانی اصلی خود با معنویت دینی منافات دارد. عرض کردم معنویت مدرن انسان محور و معنویت دینی، خدامحور است، چگونه می شود که انسان دینی و دیندار باورهای آنها را هم قبول داشته باشد. برای این است که عرفان دینی ماهیت پلورالیستی و تکثرگرایی ندارد و این دروغی است که به مولوی، ابن عربی و عارفان شامخ ما بستند.
مدیران فرهنگی در دنیای غرب اصلاً مایل نبودند چنین گرایش هایی پدید بیاید. گرایش به معنویت به خاطر همان بحران هایی است که گفتم از فطرت بشر سرچشمه گرفته است، منتها وقتی دیدند جلوی این گرایش ها را گرفت خودشان آن را مدیریت کردند، یعنی معنویتی را طراحی کردند که در طراحی با پایه ها و مبانی غربی منافاتی نداشته باشد و لذا تبلیغ و اشاعه این معنویت برای مدیران فرهنگی در دنیای غرب خوشایند است، یعنی دوست دارند این تفکرات در همه جای دنیا اشاعه پیدا کند؛ چون مردم احساس می کنند از نظر معنوی اشباع شدند و هم سر ناسازگاری در دنیای غرب نخواهند داشت، یعنی معنویتی که در برابر حاکمیت غرب خنثی است و مخالفتی نخواهد کرد. مخالفتی از هیچ یک از هواداران معنویت مدرن با نحوه مدیریت اجتماعی، سیاسی، فرهنگی و ... در دنیای غرب نمی شود، به همین خاطر این معنویت را اشاعه می دهند و سعی می کنند تا بتوانند در جهان اسلام هم اشاعه دهند، چون اسلام معنویتی ناسازگار با حاکمیت آنها را ارائه می کند و اینها برای اینکه اسلام فضای لازم را به دست نیاورد ناچارند معنویتی را اشاعه دهند که با مبانی خودشان سازگار است.
* برای جلوگیری از رشد معنویت مدرن و رشد معنویت دینی چه راهکاری پیشنهاد می کنید؟
** معنویت مدرن باید شناسانده شود و تمایزها و تفاوت هایش با معنویت مدرن مشخص شود، چون یکی از راه های نفوذ معنویت مدرن استفاده از مشابهت های آنها با معنویت دینی است. مشابهت هایی که معنویت مدرن با معنویت دینی در آموزه ها دارد دافعه را در وجود جوانان مسلمان از بین می برد و احساس می کنند که دین آنها همین چیزهایی را که اینها می گویند تأیید می کنند و این خطر را به وجود می آورد. یکی از مقابله هایی که ما باید بکنیم این است که نگذاریم که از این مشابهت ها استفاده و از آن سوء استفاده کنند. زمانی یک جلد قرآن کریم از فرقه «اکنکار» به دست آمد که در حواشی این قرآن آیات قرآن به آموزه های «اکنکار» تفسیر شده بود. این تفسیر به رأی بود، آموزه های اکنکار را با آموزه های قرآن تطبیق داده بودند که اینها سوء استفاده از مشابهت هاست.
در برابر گسترش معنویت مدرن باید تمایزات به صورت جزئی شفاف شود، با مصداق و از روی سند نشان داده شود که این عرفان مبنای دینی ندارد مهم تر از همه، باید عرفان دینی تسهیل شود و با زبان آسان و قابل فهم جوان این عرفان در جامعه اشاعه داده شود. حضرت موسی(ع) زمانی که عصا را افکند سحر ساحران باطل شد، عرفان دینی همانند عصای موسی(ع) است اگر افکنده شود و اگر خوب در جامعه تبیین شود، سحر ساحران معنویت مدرن باطل می شود منتها عرفان دینی ما معمولاً رمزآلود، پیچیده و غیر قابل فهم است، لذا عالمان و دانشمندان باید وارد این عرصه شوند و آن بخش از عرفانی که قابل عرضه برای مردم است را با زبان سلیس، قابل فهم و جوان پسند به نگارش در بیاورند، این گونه، جوانان متوجه می شوند که تفاوت های معنویت دینی و معنویت مدرن در چیست؟ طبیعی است که عرفان دینی را ترجیح خواهند داد؛ این قدم دیگری است که باید برای مقابله با توسعه عرفان مدرن برداشت.
* آیا این گونه معضلات و مشکلات معنویت های مدرن در همه کشورهای اسلامی وجود دارد؟
** بله! در همه کشورها این معضلات وجود دارد، منتها ممکن است نسبی باشد و به نسبت باورهای دینی شان متفاوت است.
مدیریت معرفت های مدرن که از آن یاد کردم مدیریت جهانی است، یک مدیریت منطقه ای نیست، بلکه دنیای غرب همت کرده و برای معنویت مدرن یک مدیریت جهانی طراحی کرده است، لذا به هر کشوری که امروز برویم با این فرقه ها روبه رو می شویم و افکار و عقایدشان در همه جهان رخنه کرده است. این گونه است که همه دنیا در حقیقت محل فعالیت مدیران فرهنگی به ویژه در کشورهای مسلمان است، چون آنچه را آنها نمی خواهند اشاعه پیدا کند، اسلام و معنویت دینی اسلام است و لذا با آن مقابله می کنند.
طبیعی است وقتی که معنویت مدرن اشاعه پیدا کند به همراه خود مبانی خود را هم گسترش می دهد مثل اینکه امروزه در کشور مطرح است که وقتی علوم انسانی از غرب ترجمه و وارد دانشگاه، مراکز و موسسات علمی می شود باید به این فکر باشیم که علوم انسانی دارای مبانی خاصی است که با وارد شدن آن مبانی هم وارد و تزریق می شود. این علوم باید بومی و اسلامیزه و بعد وارد کشور شود نه اینکه فقط ترجمه شود. ]امروز[ رشته های مردم شناسی، جامعه شناسی و روان شناسی، مبانی اومانیستی، سکولاریستی و لیبرالیستی دارد. همچنین در حوزه تکنولوژی و صنعت نباید بدون برنامه تکنولوژی ها وارد شود تکنولوژی ها مبانی دارد، یعنی هنگام ورود به کشور با مبانی وارد می شود و آرام آرام مبانی وارد می شود و در نتیجه جامعه به سمت سکولاریسم و اومانیسم پیش می رود.
اینها معضلاتی است که در جهان اسلام از بابت این گرایش ها به وجود می آید یعنی جوانی که به پندار خود یک جوان معنوی است می بینید مقید به رعایت آداب شریعت نیست، با آنکه خود را معنوی می داند. می بینید در اندیشه خداوند، قرب و وصل به خداوند نیست با آنکه خود را خیلی معنوی می داند. اینها همه معضلاتی است در فرهنگ جامعه که به واسطه نفوذ این فرقه ها به وجود می آید.
* چرا با توجه به اینکه کتاب ها برای انتشار باید مجوز داشته باشند کتاب های این فرقه های انحرافی در کشور چاپ و منتشر می شود؟
** برخی از مسئولان با مقوله معنویت مدرن و فرقه های نوپدید آشنا نیستند، این یکی از معضلات بزرگ ما است، چون با این مقوله آشنا نیستند می بینید که چند سال پیش با افتخار از ورود سینمای معناگرا به جشنواره فیلم فجر یاد! و فکر می کنند این معناگرایی، همان معنویت گرایی دینی اسلام است در حالی که این، رقیب معنویت دینی است و وقتی سینمای معنویت گرا این گونه وارد می شود در حقیقت داریم به رقیب قدرت می دهیم. عدم آشنایی مسئولان، این معضلات را به بار می آورد برای همین باید آشنایی، آگاهی و معرفت به این مقولات بیشتر شود، اگر مسئولان ما معرفت خوبی به این مقولات داشته باشند آن وقت به راحتی مجوز چاپ این رمان ها را صادر نمی کنند.
* شما چه راهکاری را برای جلوگیری از اقبال عمومی به معنویت های مدرن ارائه می دهید؟
** باید سطح آگاهی مردم و جوان ها را به تفاوت ها و تمایزها میان عرفان دینی و عرفان کاذب بالا برد. ما ممکن است نزدیک به بیست تفاوت از باورها تا مناسک بین عرفان دینی و عرفان مدرن تشخیص دهیم وقتی کسی به این تفاوت ها نپردازد، طبیعی است که نمی توان توقع داشت که صدایی را که جوان دارد از جامعه می شنود و او را به این معنویت ها دعوت می کند چه صدایی است، این داعی کیست؟ آیا واقعاً داعی الی الخیر است یا به الی الشر است؟ نمی تواند تشخیص دهد، ولی اگر به تفاوت ها آگاه باشد آن موقع می تواند به خوبی صداها و فراخوان ها را تشخیص دهد.

نظرات بینندگان
آخرین مطلب
ارسال خبرنامه
برای عضویت در خبرنامه سایت ایمیل خود را وارد نمایید.
نشریات