به گزارش خبرگزاری فارس، فصلنامه ارتباطات بینالمللی در مقالهای به قلم "لی ژیگوانگ " (Li Xiguang) و "وانگ جینگ " (Wang Jing) به بررسی نقش رسانههای اجتماعی در دیپلماسی عمومی پرداخته است.
در این مقاله با مطالعه موردی آشوبهای "سینگکیانگ " و "ایران " در سال 2009، پیامدهای استراتژیک ظهور رسانههای اجتماعی چون "توییتر "، "فیسبوک "، "یوتیوپ " در عرصه سیاست داخلی و بینالمللی بررسی شده و دیپلماسی عمومی وبمحور، به عنوان یکی از الگوهای دارای اهمیت فزاینده در استراتژیهای سیاست خارجی معرفی شده است.
اساس این دارایی استراتژیک بر ارتباطات تکنولوژیکی جدید استوار است و از طریق رسانههای اجتماعی، که دسترسی بدانها از طریق "پروکسیهای " بینام تسهیل میشود، امکانپذیر گشته است. یکی از نتایج جانبی دیپلماسی عمومی وبمحور ایجاد "جمعیتهای هوشمند " (Smart Mobs) است که ممکن است توسط برخی گروهها در برنامههای سیاسی خاص بهکار گرفته شوند. در نهایت، تحقیق حاضر پیشنهاد میکند که "چین " از تمام پتانسیل خود در حوزه رسانههای اجتماعی بهره ببرد تا به اهداف دیپلماسی عمومی خود دست یافته و قدرت خود را در عرصه جهانی افزایش دهد.
نویسندگان در آغاز مقاله خود به تعریف واژه "دیپلماسی عمومی " پرداخته و مینویسند: این اصطلاح که در دهه شصت توسط "ادموند گولیون " (Edmund Gullion)، دیپلمات سابق آمریکایی مورد استفاده قرار گرفت، عبارت است از: "ابزاری شفاف که با استفاده از آن کشورها با مردم کشورهای دیگر ارتباط برقرار میکنند تا در جهت دستیابی به منافع ملی و پیشبرد سیاست خارجی خود به مخاطبین خارجی اطلاعرسانی کرده و بر آنها تأثیر گذارند. " مجامع دانشگاهی، از 11 سپتامبر بدین طرف، توجه بیشتری به مسائل دیپلماسی عمومی نشان دادهاند. این عبارت هماکنون بسیار گستردهتر شده و شامل طیف گستردهای از بازیگران غیردولتی (سازمانهای غیردولتی، شرکتها، افراد و...) شده است که اهمیت فزایندهای در روابط بینالمللی کسب کردهاند.
در دیدگاهی دیگر نسبت به دیپلماسی عمومی، چنین بیان گشته که نمیتوان افکار عمومی داخلی و خارجی را از یکدیگر جدا ساخت. بنابراین دیپلماسی عمومی باید در هر دو حوزه فعالیت و با اتخاذ رهیافتی دیالوگی نسبت به افکار عمومی داخلی، در جهت پیشبرد سیاست خارجی و برنامههای دیپلماسی عمومی حرکت کند. این رهیافت دارای خصوصیتی چون حکومتگردانی مشارکتی قدرتمند (یعنی کنش متقابل بین مردم و دولت) بوده و در جاهایی که جمعیت از سطح آموزشی خوبی برخوردار است بهترین عملکرد را خواهد داشت.
ماهیت فراگیر دیپلماسی وبمحور
آنها در ادامه به تعریف دیپلماسی وبمحور که شاخهای از دیپلماسی عمومی است میپردازند: دیپلماسی وبمحور که با عنوان دیپلماسی 2.0 و یا دیپلماسی الکترونیکی نیز خوانده میشود ماهیت فراگیر دیپلماسی عمومی به رسمیت شناخته شده و میتوان آن را مشتقی از تعریف بالا ذکر کرد. از این رو، این نوع دیپلماسی عمومی به آن دسته از فعالیتهای دیپلماتیک اطلاق میگردد که از طریق تکنولوژیهای شبکهای دیجیتال به مانند اینترنت و دستگاههای موبایل که معمولا با عنوان رسانههای اجتماعی خوانده میشوند، اعمال میگردد.
پس از انتصاب "هیلاری کلینتون " به عنوان وزیر امور خارجه، وی با حرص و ولع زیاد روی به سوی استراتژی "دیپلماسی الکترونیک "، بسیج افکار عمومی آمریکا به منظور "مشغول شدن در اینترنت " و همچنین کنش متقابل گسترده با مخاطبین خارجی آورد تا برخی استراتژیهای دیپلماسی عمومی آمریکا را به پیش راند. "الک راس " (Alec Ross)، مشاور ارشد کلینتون در حوزه نوآوری، معتقد است یکی از جالبترین شاخصههای دولتداری در قرن بیستویکم "مؤلفه مردم-به-مردم " است که میتواند "دیپلماسی دولت-به-دولت " سنتی را کامل کرده و آن را ارتقاء بخشد.
به نوشته نشریه "نیوزویک "، علاقه وافر کلینتون به ابزار وب 2.0 کاملا موجه است، زیرا "این ابزار، نویدبخش ترویج دموکراسی در کشورهایی هستند که هماکنون دردسر بزرگی برای آمریکا محسوب میشوند، کشورهایی مانند ایران، چین و روسیه. "
سیا از اینترنت برای دسترسی به اطلاعات شرکتها و بانکهای بزرگ استفاده میکند
نویسندگان مقاله در ادامه به اهمیت رسانههای جدید دیجیتالی از دید سازمانهای دولتی آمریکا اشاره کرده و مینویسند: سازمانهای دولتی آمریکا مانند "سیا " از همان اوایل سال 2000 اهمیت زیادی برای استفاده از رسانههای جدید دیجیتالی قائل بودند. برای مثال، در نظر سیا اینترنت میتوانست یک ابزار کمکی باشد. سیا یک برنامه اطلاعاتی سایبری داشت که امیدوار بود بتواند از طریق آن اطلاعات شرکتها و بانکهای بزرگ جهانی و همچنین سازمانهای دولتی را جمعآوری کند.
با این حال، پس از اینکه اینترنت در میان مردم جهان شیوع یافت دولت آمریکا نیز فهمید که بهترین استفاده از اینترنت بر قدرت بالقوه آن در تأثیرگذاری گسترده استوار است. در انتخابات ریاستجمهوری آمریکا (2008)، 55 درصد رأیدهندگان و 74 درصد شهروندان اعلام کردند که اطلاعات و اخبار انتخابات را از اینترنت کسب میکردند و در فضای آنلاین به مباحثه با دیگران میپرداختند.
توییتر، دارایی استراتژیک عظیم آمریکا
محبوبیت و شیوع سایتهای شبکههای اجتماعی به مانند فیسبوک، "مایاسپیس "، و وبسایتهای اشتراک تصاویر ویدئویی به مانند یوتیوب دولت آمریکا را تشویق کرده که تأثیرگذاری بیشتری بر ساختار سیاسی کشورهای دیگر بگذارند.
"رابرت گیتس " وزیر دفاع آمریکا، در ژوئن 2009 اعلام کرد، تکنولوژیهای رسانههای اجتماعی به مانند تیوتر که نقشی حیاتی در مستندسازی و هماهنگی اعتراضات در ایران و علی الخصوص تهران، داشتند "یک دارایی استراتژیک عظیم برای آمریکا محسوب میشوند ". گیتس اعتقاد داشت که این نوع پیشرفتهای تکنولوژیکی، شامل اینترنت، تلفنهای همراه و وبسایتهای شبکههای اجتماعی، کنترل اطلاعات را برای دولتها "بسیار مشکل " ساختهاند، زیرا این ابزار، "تکنولوژیهای ارتباطاتی را در اختیار شهروندان متوسط جهان قرار میدهند ".
بنابراین، این تکنولوژیها "نشانگر موفقیتی بزرگ برای آزادی در اقصینقاط جهان هستند زیرا انحصار اطلاعات دیگر در دستان دولتها قرار ندارد ". دیپلماسی الکترونیک آمریکا، به عنوان بخش مهمی از داراییهای استراتژیک و ارتباطات استراتژیک این کشور، سعی دارد در وهله اول برنامههای رسانهای تدوین کند، چهارچوبهای خبری ایجاد کند، محتوای خبری طراحی کند، و روایتهای فرضی در مورد موضوعات حساس ارائه کند.
دولت آمریکا حین انجام این کار سیستم ارزشی و استانداردهای رسانهای خود را بر مابقی جهان تحمیل میکند. این امر باعث میشود فشار فزایندهای از جانب افکار عمومی بینالمللی بر کشور هدف وارد آید. از همه مهمتر، دیپلماسی الکترونیکی میتواند منجر به فشار مارپیچی افکار عمومی در داخل کشور خارجی گشته و موجب بروز مخالفتهای ملی، ناآرامیهای سیاسی و یا آشوبهای قومی گردد.
لی ژیگوانگ و وانگ جینگ مینویسد: اخبار فرد به فرد را میتوان یکی از اولین اشکال ارتباطات خبری نامید. این خروجی خبری جایگزین، نهتنها مورد استفاده روزنامهنگاران بوده بلکه توسط شهروندان اینترنتی نیز بهکار برده میشود. بزرگترین امتیاز این ابزار در درجه کنترل آن نهفته است. بدین معنا که کاربر فرایند، محتوا و ارسال ارتباطات خبری را کنترل میکند.
به منظور تحرکآفرینی در فعالیتهای مرتبط با دیپلماسی الکترونیکی باید یک واقعه خبری و یا موضوع مشخص و یا مهندسی گردد. سپس باید بر اساس ماهیت اخبار، مخاطبین هدف، کانالهای ارتباطاتی و پلتفرمها مشخص گردند. از آنجایی که بسیاری از رسانههای اجتماعی قبلا "گروهها " و "شبکهها " را بر اساس شاخصههای جمعیتی و یا روانشناختی مشخص کردهاند بنابراین مهمترین وظیفه باقیمانده عبارت خواهد بود از انتشار اخبار در میان مخاطبینی که حدالامکان بیشترین واکنش را از خود نشان خواهند داد. از آنجایی که این نوع رسانهها بسیار مستعد "اخبار ویروسی " هستند بنابراین زمانی که "مبتلا " میشوند به احتمال زیاد "ارتباطات خبری ویروسی " وارد چرخه گردشی خواهد شد.
نویسندگان مقاله در ادامه میافزایند: در سالهای اخیر، هم دولتها و هم گروههای تجزیهطلب یا افراطی با انتشار اطلاعات میان حامیان و طرفداران خود، و نیز احیاناً با دعوت به اتخاذ اقدامات خشونتآمیز در رسانههای اجتماعی شروع به استفاده از این ابزار کردهاند. این ابزار میتوانند به آنها کمک کند تا سیستم قضایی محلی را دور زده و بدون اینکه شناسایی گردند اعتراضات سیاسی، شورشها و یا حملات تروریستی را سازماندهی کنند.
توییتر، یوتیوب، فیسبوک و.... در خدمت سازماندهی آشوبها و اعتراضات
این مقاله سپس به انتخابات دوره دهم ریاست جمهوری ایران اشاره کرده و در اینباره معتقد است که پس از انتخابات ریاستجمهوری ایران (2009)، "محمود احمدینژاد "، که در دور اول تصدی خود بر مسند ریاست جمهوری، غرب (بالاخص آمریکا) را به علت اتخاذ موضعی جسورانه در قبال برنامه هستهای ایران بسیار خشمگین کرده بود، در انتخاباتی جنجالی به پیروزی رسید.
نویسنده می فازاید: بلافاصله، توییتر، یوتیوب، فیسبوک و "فلیکر " تبدیل به واسطهها و پلتفرمهای انتشار اطلاعات و سازماندهی اعتراضات و آشوبها توسط گروههای مخالف و حامیان غربی آنها شدند. در گذشته، کشورهای غربی بالاخص آمریکا، از رسانههای سنتی به مانند ایستگاههای رادیویی بینالمللی برای تحریک و سازماندهی مخالفان استفاده میکردند. با این حال، غربیها در انتخابات ریاستجمهوری ایران تنها به ایستگاههای رادیویی و یا خبرگزاریها برای دستیابی به برنامههای سیاسی خود اتکاء نکردند؛ آنها با استفاده از رسانههای اجتماعی جدید توانستند این کار را بهتر و مؤثرتر انجام دهند.
نویسندگان در ادامه به چگونگی طرفداری و حمایت دولتهای غربی و رسانههای وابسته از اعتراضات و آشوبهای پس از انتخابات ایران اشاره کرده و مینویسند: گروههای مخالف از طریق رسانههای اجتماعی شبکهای کمکها و پشتیبانی زیادی از جانب غرب کسب کردند. برای مثال، گوگل و فیسبوک بلافاصله زبان فارسی را نیز به خدمات خود افزودند تا به معترضین ایرانی یاری رسانند. علاوه بر این، وزارت امور خارجه از تیوتر خواست که تعطیلی موقت وبسایت را به علت تعمیرات، به تعویق اندازد تا در روز انتخابات نیز کاربران بتوانند از آن استفاده کنند.
علاوه بر این، از حامیان گروههای مخالف در خارج از کشور خواسته میشد تا اطلاعات مکان و زمان خود را به نحوی تنظیم کنند که به نظر برسد در داخل ایران فعالیت میکنند. همچنین از آنها خواسته میشد ماسکهایی سبز بر صورت کنند و به صفحه "میرحسین موسوی " (رهبر گروه مخالفان) در فیسبوک بپیوندند تا نشانگر حمایت بینالمللی قوی از مخالفین باشد.
اگرچه اعتبار بسیاری از اطلاعات مبادله شده از طریق رسانههای اجتماعی شبکهای را نمیتوان سنجید (برخی اوقات اخباری صرفا به منظور جلب توجه ساخته میشوند)، اما استفاده گسترده از تکنولوژی دیجیتالی نشان میدهد که رسانههای اجتماعی به مثابه شایعترین ابزار برای دستیابی به برنامههای سیاسی و شکلدهی به دیپلماسی عمومی مورد استفاده قرار میگیرد.
هماکنون میتوان گفت عصر اطلاعات به مرحلهای رسیده است که پارادایم "تولید-ارتباط- مصرف " بری ارتباطات اطلاعاتی در حال جایگزینی با پارادایم "تولید استفاده " (produsage ایدهای در مورد تولید اطلاعات و مصرف که توسط "الکس برنز " (Axel Bruns) در کتابی با عنوان "بلگها، ویکیپدیا، زندگی دوم، و فرای آن: از تولید تا تولیدمصرف " (2008) معرفی گردید. "تولیدمصرف " در وبسایت prodousage.org چنین تعریف شده است: "در جوامع مشارکتی تولید محتوای مشترک در یک محیط مشارکتی و شبکهای انجام گرفته و باعث فروپاشی مرز بین تولیدکنندگان و مصرفکنندهها میشود و در عوض تمام طرفین را قادر میسازد که در آن واحد هم تولیدکننده و هم مصرفکننده باشند.) است.
پلتفرم دیپلماسی عمومی وبمحور: رسانههای اجتماعی
رسانه اجتماعی به عنوان رسانه شبکههای اجتماعی نیز خوانده میشود و به عنوان پلتفرمی برای دیپلماسی وبمحور شناخته میشود. علیرغم این حقیقت که در مورد کارآیی و تأثیر رسانههای اجتماعی شبکهای بر ارتباطات بینالمللی و بسیج سیاسی باید تحقیقات زیادی صورت پذیرد اما مورد ایران نشان داد که این ابزار میتواند تأثیر بسیار زیادی در دیپلماسی عمومی الکترونیکی داشته باشد. گروه مخالف و حامیان غربی آنها از طریق تیوتر و وبسایتهای شبکههای اجتماعی، نه تنها در داخل و خارج از ایران به جمعآوری حامی و طرفدار پرداختند بلکه توانست اعتراضات وسیعی در زمان کم ترتیب دهند.
در ماه می صفحه فیسبوک موسوی، رهبر مخالفان، در حدود 5000 عضو داشت، اما این رقم در کمتر از یک ماه مانده به انتخابات 110000 نفر شد. این حامیان به طور فعالی خبرها را که شامل اطلاعات اعتراضات، لیست قربانیها و لینک مقالات مربوطه میشدند را به روزرسانی میکردند. تصاویر ثابت و متحرک اعتراضات خیابانی، بالاخص خشونت پلیس، - در برخی مواقع بهطور مستقیم از تلفنهای همراه - به یوتیوب، فلیکر و دیگر وبسایتهای اشتراک ویدئو و تصویر آپلود میشدند.
رسانههای دولتی غرب حامیان موسوی را بسیج میکردند
در حین ناآرامیهای ایران، برخی رسانههای دولتی در غرب همکاری نزدیکی را با وبسایتهای رسانهای اجتماعی بزرگ آغاز کردند. برای مثال، گروههای مخالف از وبسایتها و تلویزیونهای ماهوارهای "صدای آمریکا " و "بیبیسی " برای بسیج کردن حامیان موسوی استفاده میکردند.
صدای آمریکا در گزارشهای خبری خود، از مطالب ارسالی به تیوتر، وبلاگها و یا ویدئوهای تولید شده توسط کاربران نیز استفاده میکرد. علاوه بر 15 میلیون بیننده صدای آمریکا، در زمان ناآرامیها تعداد مراجعین به وبسایت این شبکه نیز 800 درصد افزایش یافت. با این حال، اگرچه "شبکه خبر فارسی صدای آمریکا " (PPN) هر روز در حدود 300 ویدئو از شهروندان ایرانی دریافت میکرد اما گاهی خود گزارشگران نیز اصالت این کلیپهای ویدئویی را زیر سؤال میبردند. در میزگردی با عنوان "نقش رسانههای جدید در انتخابات ایران " که در "مرکز کمک به رسانههای بینالمللی " (Center for International Media Assistance) برگزار گردید، "ستاره درخشش "، از گزارشگران "شبکه خبر فارسی صدای آمریکا " پرسشی بدین مضمون مطرح کرد: "سؤال اصلی این است: آیا آنها اصالت دارند؟ "
در ادامه این مقاله میخوانیم: در دوران ناآرامیهای ایران، تکنولوژی پروکسیهای بینام به یکی از مهمترین ابزار گروههای مخالف تبدیل شد. از آنجایی که بسیاری مردم میپنداشتند تکنولوژی اینترنتی شهروندان کشورهای غیردموکراتیک را قادر به کسب حقوق بیشتری خواهد کرد، به همین سبب بینام و نشان بودن فضای اینترنتی نقش مهمی در تسهیل هماهنگسازی آنلاین اعتراضات ایفاء کرد.
در زمان ناآرامیها، حامیان معترضان سریعا تکنولوژی سرورهای پروکسی را در اختیار معترضین قرار دادند تا بتوانند سانسور اینترنتی را دور بزنند. این سرورها نه تنها به معترضین اجازه میدادند گزارشها و تصاویر خود را آپلود کنند، بلکه بدانها اجازه دسترسی به وبسایتهایی را میدادند که توسط دولت مسدود شده بودند.
این مقاله در همین زمینه میافزاید: در زمان ناآرامیهای ایران، سرویسهای پروکسی معترضین را قادر ساختند تا اطلاعات را جمعآوری کنند، گزارش لحظه به لحظه ناآرامیها را منتشر کنند، اعتراضات را سازماندهی کنند، و برنامه عملیاتهای احتمالی را اجراء کنند. برای مثال، وبسایت گوگل نقشههایی در مورد تهران منتشر میکرد که در آنها مکان معترضین، نیروهای امنیتی، ایستگاههای بازرسی، هلی کوپترها و غیره مشخص شده بود. دولت ایران به منظور مقابله با ناآرامیها شمار زیادی از وبسایتهای غربی را مسدود کرده بود، از این رو بسیاری از کشورهای غربی به ارائه امکانات پروکسی مستقر در خارج از مرزهای ایران میپرداختند و بدین ترتیب دولت ایران نمیتوانست آنها را شناسایی کند.
ضریب نفوذ اینترنت در ایران 35 تا 40 درصد
نرمافزار "تور " (Tor) کاربران را قادر میسازد که در اینترنت بدون فاش شدن هویت خود با یکدیگر ارتباطات برقرار کنند. این نرمافزار در آزمایشگاه تحقیقاتی نیروی دریایی ارتش آمریکا طراحی شده است. در سال قبل، تور یک تکنولوژی نظامی به حساب میآمد که برای جمعآوری اطلاعات بهکار میرفت اما هماکنون وارد جعبه ابزار کامپیوترهای غیر نظامی نیز میشود و آنها را قادر میسازد که به وبسایتهای مسدود شده به مانند تیوتر، یوتیوب و فیسبوک در ایران دسترسی یابند.
به گفته نویسندگان مقاله، از زمان انتخابات ایران به این طرف استفاده از نرمافزار "تور " در ایران شش برابر شده است. نرمافزار تور معترضین را قادر ساخت که به وبسایتهای مسدود شده، بالاخص شبکههای اجتماعی دسترسی داشته باشند و به آنها کمک کرد تا با یکدیگر و همچنین جهان خارج در ارتباط باشند. ضریب نفوذ اینترنت در ایران 35 تا 40 درصد است. آخرین حربه برای مسدود کردن دسترسی بدین وبسایتها به تعطیلی کشاندن تمام سیستم اینترنتی است.
اینترنت به مثابه یک شمشیر دولبه
نویسندگان با بیان اینکه این شبکههای اجتماعی باعث بهوجود آمدن جامعهای شده است که اصطلاحاً "جمعیت هوشمند " نامیده میشود، در تعریف این جمعیت را اینگونه توصیف میکند: جمعیت هوشمند اشاره به نوعی سازماندهی اجتماعی دارد که از طریق تکنولوژی رسانههای دیجیتالی شکل میگیرد. این مفهوم اولین بار توسط "هوارد رینگلد " (Howard Rheingold) در کتابی با عنوان "جمعیت هوشمند: انقلاب اجتماعی بعدی " (2003) مورد استفاده قرار گرفت.
رینگلد معتقد است بر اثر توسعه تکنولوژی رسانههای اجتماعی در کامپیوترهای شخصی، اشاعه سیستمهای بیسیم، تلفنهای همراه و دیگر دستگاههای دیجیتال شخصی جامعه بشری به تدریج ساختار اجتماعی و روشهای مبادله اطلاعات را تغییر میدهد. تفاوت بین جمعیت هوشمند و جمعیت عادی در روشهای تبادل اطلاعات نهفته است - جمعیت هوشمند از کامپیوترهای شبکهای برای توزیع اطلاعات استفاده میکنند و بدین ترتیب به یک نوع تشریک مساعی جمعی دست مییابند.
از آنجایی که فعالیتهای سیاسی آنلاین، روز به روز راحتتر و ارزانتر میشوند، به همین سبب سازمانها و افراد سیاسی که قبلا به یکدیگر متصل نبودند، هماینک در مباحثات آنلاین دور هم جمع میشوند و بدین ترتیب "بدون وجود سازمان، سازماندهی میشوند ". فعالیتهای سیاسی وبمحور معمولا با یک جمعیت هوشمند ناگهانی و خودجوش به وجود میآید. در این فرآیند یک واقعه خبری بزرگنمایی شده و با استفاده از تکنولوژی شبکهای و با اعلامیههای اینترنتی، عملیاتهای ایذایی، تحقیر کردن، دعا خواندن، هک کردن، فاش کردن رسواییها و یا انتشار اطلاعات تحریف شده اعتراضات سیاسی هماهنگ میشوند.
اینترنت میتواند در جامعه به مانند شمشیری دو لبه عمل کند. رینگلد در مورد پیدایش دو نوع جامعه افراطی ولی محتملالوقوع هشدار میدهد، که عبارتند از: جامعهای که شدیدا توسط دولت و از طریق شبکه دیجیتالی کنترل میشود، آنگونه که در کتاب "1948 " نوشته "جرج اورل " (George Orwell) توصیف شده، یا جامعهای پر از مشکلاتی که توسط جمعیتهای هوشمند با اهداف خاص پدید میآیند. نیاز به گفتن نیست که در اغلب موارد یک موجود مستقل (سازمان و یا فرد) سیستم جمعیت هوشمند را کنترل میکند، موجودیتی که مخاطبان خاص را در زمان مقتضی تحریک میکند تا به قربانی و یا قربانیان مورد نظر حمله کنند.
نویسندگان هدف اصلی دیپلماسی وبمحور را بهوجود آوردن جمعیت هوشمند در دیگر کشورها دانسته و مینویسند: برخلاف دوران جنگ سرد که در آن دولتها افرادی را به کشورهای هدف اعزام میکردند تا در آنجا به اعتراضات خیابانی و امثالهم یاری رسانند، در عصر جدید ، هدف اصلی دیپلماسی عمومی وبمحور پدید آوردن "جمعیت هوشمند " در دیگر کشورها است.
در حقیقت، بعد از آغاز عصر اطلاعات، رهبران برجسته دولتها بدین نتیجه رسیدهاند که اطلاعات و تکنولوژیهای اینترنتی مهمترین اسلحه آنها در نبردهای ایدئولوژیکی بوده و تمام مسائل جهانی را حل و فصل خواهند کرد. برای مثال، "رونالد ریگان " تکنولوژی اطلاعاتی را چنین معرفی میکند: "داوود ریزتراشه که حکومت اقتدارگرای جالوت را سرنگون خواهد کرد "؛ "بیل کلینتون " اعلام کرد که سانسور اینترنتی به مانند "تلاش برای فرو بردن ژله در دیوار است "؛ و "جرج بوش " جهانی را توصیف کرد که در آن "اینترنت بر چین مسلط خواهد شد " و از ما میخواهد "تصور کنیم که چگونه آزادی رواج خواهد یافت ".
کارکرد دوگانه اینترنت
نویسندگان اینچنین نتیجه میگیرند: بنابراین، کاملا منطقی است که فرض کنیم در آینده از رسانههای اجتماعی بیشتر استفاده خواهد شد تا به "کشورهایی که سردردهای ژئوپولیتیکی زیادی برای آمریکا پدید آوردهاند " رسوخ شود؛ کشورهایی چون چین، پاکستان، ملتهای خاورمیانه، ویتنام، کوبا، ونزوئلا، برمه، و دیگر کشورهای آسیا و آمریکای لاتین. برای مثال، بر اساس گفتههای "کرافورد " (Crawford)، مأمور اطلاعاتی سابق آمریکا در قرارگاه فرماندهی اقیانوسیه، سازمان سیا چند سال پیش از کوبا به عنوان محلی برای آزمایش تأثیر اینترنت بر افکار عمومی استفاده کرد. اگرچه در آن زمان مردم کوبا دسترسی چندانی به اینترنت نداشتند اما شایعات پخش شده در مورد بیماری "فیدل کاسترو " و احتمال به قدرت رسیدن برادرش "رائول کاسترو " نگرانیهای زیادی میان مردم کوبا برانگیخت. نیروهای امنیتی کوبا پس از بررسی جریان اطلاعات بدین نتیجه رسیدند افرادی که اطلاعات "حساس " را پخش کردهاند از حمایت سیا یا دیگر سازمانهای فدرال آمریکا برخوردار بودند. دولت کوبا فهمید در حالی که اینترنت میتواند دانش مردم کشور را در مورد جهان افزایش دهد اما میتواند در همان حین درها را به روی اطلاعات نادرست و تحریفشده بگشاید.
بسیاری از محققین دانشگاهی در ده سال گذشته، مفهوم آرمانگرایی سایبری را به چالش کشیدهاند، آنها معتقدند که استفاده از اینترنت برای تغییر رژیم نمودی از جبرگرایی تکنولوژیکی بوده و نمیتواند در برابر موشکافی و بررسیهای دقیق تاب بیاورد. فرضیه اساسی آرمانگرایی سایبری بر این اساس استوار است که هر زمان دولت دسترسی به اینترنت را آزاد گذارد، جوانان به سوی وبسایتهای مخالف دولت روی خواهند آورد، مشروعیت دولت را زیر سؤال خواهند برد و سرانجام خود کنترل کارها را به دست خواهند گرفت. با این حال، نقصان استدلال مذکور در این نکته نهفته است که با آزادی دسترسی جوانان به اینترنت، بسیاری از شهروندان اینترنتی جوان به جای پرداختن به مسائل سیاسی در اینترنت، روی به وبسایتهای مستهجن و قمار خواهند آورد. علاوه بر این، در کشورهای در حال توسعه به مانند چین، آرمانگرایی به معنای تغییر رژیم نیست. آنچه مردم واقعا نیاز دارند یک جامعه باثبات، با اقتصادی شکوفا، فرصتهای اشتغال، برنامههای بیمه بهداشتی، و تضمین آموزش و حقوق بازنشستگی است. در یک کشور ناامن، ناآرام و تجزیه شده نمیتوان بدین اهداف دست یافت. اگرچه این شیوه مبادله اطلاعات و همچنین چگونگی فعالیتهای رسانهای، جامعه را دچار تغییرات شگرفی کرده اما هنوز نتوانسته به طور مستقیم منجر به براندازی حکومت یک کشور گردد.
نویسندگان مقاله مینویسند: با وجود این، باید این موضوع در پرتو ظهور رسانههای اجتماعی به مانند یوتیوب، فیسبوک، مایاسپیس، تیوتر و "ویکیپدیا " مورد بازنگری قرار گیرد. در کشورها و مناطقی به مانند روسیه، خاورمیانه، چین، مصر، ایران، بلاروس، برمه و ... تکنولوژیهای شبکههای دیجیتالی تبدیل به یکی از مهمترین تسلیحات معترضین، آشوبگران، تجزیهطلبها و تروریستها شدهاند. این تکنولوژیها گروههای باسواد را قادر میسازند که "فیسبوک و یوتیوب را به عنوان مقر فرماندهی و "آیتیونز " و ویکیپدیا را به عنوان کلاسهای درسی خود برگزینند ".
اعتراضات خیابانی اخیری که در اقصینقاط جهان شاهد بودیم مثالهای زیادی در مورد تأثیر گسترده رسانههای اجتماعی به ما ارائه میکنند. در آوریل سال 2009، گروهی متشکل از 10000 جوان "مولداویایی " با استفاده از پیامک، فیسبوک و تیوتر گردهم آمدند تا علیه رهبری مولداوی اعتراض کنند. در انتخابات ریاستجمهوری زیمبابوه در سال 2008 با وجود اعمال محدودیت بر رسانهها، تکنولوژیهای جدید تبدیل به ابزاری قدرتمند برای تبلیغات، ارتباطات، طرفداری و بسیج عمومی شدند. در سپتامبر 2007، "اطلاعات اعتراضات [میانمار] از طریق عکسها، تصاویر ویدئویی و فایلهای صوتی که به سرعت توسط تکنولوژیهای جدید شامل اینترنت منتقل میشدند، به بیرون از کشور جریان یافتند. " بهزودی این اطلاعات توانستند حمایتهای زیادی از جهان غرب را متوجه معترضین میانماری کند.
در نوامبر 2005، مسلمانان جوان فرانسه مجموعهای از ناآرامیها را با استفاده از پیامک، وبلاگ و ایمیل، پدید آوردند. در مجموعه گزارشها "مرکز برکمن " (Berkman Center) در دانشگاه هاروارد، با نام "نقش تکنولوژیهای شبکهای دیجیتالی در انقلاب نارجی اوکراین " چنین نوشته شده: "در سپتامبر 2004، "پورا " (Pora) مجموعهای از شبکههای سیاسی باثبات در سطح کشور پدید آورد. در این شبکه، 150 گروه دارای تلفن همراه که به 72 مرکز منطقهای تقسیم شده و دارای 30000 داوطلب ثبتنام شده بودند، پخش اطلاعات و هماهنگسازی فرایند نظارت بر انتخابات را بر عهده گرفتند. [...] یک سیستم پخش فوری اطلاعات از طریق پیامک پیاده شده و نشان داد که میتواند دارای اهمیت زیادی باشد. " در ژانویه 2001، گروهی از معترضین با ارسال پیامک از مردم دعوت نمودند تا علیه "جوزف استرادا " (Joseph Estrada) در یک راهپیمایی در محل یادبود "قدرت مردم " شرکت کنند.
رئیسجمهور که به فساد متهم بود مجبور شد به علت افزایش زیاد معترضین استعفا دهد. در یکی از پیامکها از مردم خواسته شده بود تا "در عذای مرگ دموکراسی، سیاه بپوشند ". قابلیتهای رسانههای اجتماعی در پخش اطلاعات و بسیج مردم در چین نیز خود را نشان داد. حوادثی به مانند ناآرامیهای سینگکیانگ در جولای 2009 ، حادثه "شیاشو " ( Shishou) ، استان "ژیامن " (Xinjiang) در 17 ژوئن 2009 ، ناآرامیهای لاسا در مارس 2008، یا اعتراضات خیایانی علیه "پروژه پیایکس " در ژیامن در 2007 ، همگی شاهدی بر قدرت ارتباطاتی و توانایی سازماندهی تکنولوژیهای شبکهای به مانند اینترنت و دستگاههای موبایل است.
نویسندگان با تاکید بر اینکه اگرچه برخی از فعالیتهای سیاسی وبمحور شاید قابل توجیه باشند میافزایند: اما پس از اینکه هرج و مرج آغاز گشت، برخی افراد دنبال فرصت خواهند بود تا با انتشار اطلاعات نادرست باعث برانگیختن رفتارهای خشونتآمیز و غیرعقلایی جمعی گردند، رفتارهایی که اغلب منجر به ناآرامیهایی خشونتآمیز و مرگبار میشوند و حل و فصل منازعه بوجود آمده را سختتر میسازند. علاوه بر این، از آنجایی که منبع اطلاعات منتشره را نمیتوان به آسانی مشخص کرد، بنابراین قابل تصور است که برخی افراد و یا گروهها با برنامههای خاص که پشت کامپیوترها و یا دستگاههای موبایل پنهان شدهاند، داستانهایی جعلی و تصاویری ساختگی را در میان طرفداران دارای تکنولوژی اما هیجانزده پخش کرده و باعث هرج و مرجهای گسترده شوند.
بینامی شبکههای اجتماعی، استفاده گسترده از تکنولوژیهای شبکهای و سخت بودن امکان بررسی اعتبار اطلاعات منتشره باعث راحتتر شدن طرحریزی ناآرامی در داخل و خارج از کشور شده است. ماهیت بینام و نشان اینترنت به سازماندهندگان فعالیتهای سیاسی اجازه میدهد تا از شناسایی مصون بمانند و در نتیجه فعالیت سیاسی مذکور تحت کنترل مناسب به پیش رود. حضور فراگیر تکنولوژیهای شبکهای باعث شده اعلام راهکارها، استراتژیهای دفاعی و تدوین برنامههای جایگزین از طریق اینترنت و راه دور امکانپذیر باشد. علاوه بر این، ضریب نفوذ بالای این تکنولوژیها آشوبگران و معترضین را قادر ساخته تا از جامعه بینالمللی که ممکن است توسط "حقیقت " یکجانبه کور شده و متمایل به همدردی با اقلیت باشد، کسب حمایت کنند. در نهایت اینکه اطلاعات فیلتر نشده میتواند منجر به پخش عمدی اطلاعات نادرست شده، تولید "ارزش هیجانی " و متعاقب آن حرکتهای غیرعقلایی کند.
نویسندگان سپس به ناآرامیهای که در چین ایجاد شده پرداخته و مینویسند: در آوریل 2008، "نیکلاس دی. کریستول " (Nicholas D. Kristol)، روزنامهنگار روزنامه "نیویورکتایمز " پس از بروز ناآرامیهای "خجند " در "سینگکیانگ " پیشبینی کرد رسانههای اجتماعی شبکهای نقش مهمی در منازعات آتی گروههای قومی ایفاء خواهند کرد.
وی نوشت: "پیشبینی من این است که اگر آنها [اویغورها] فرصتی بدست آورده و احساس کنند که میتوانند کاری انجام دهند [...] در آن زمان به خیابانها خواهند ریخت. امروزه، تلفنهای همراه و ایمیل، سازماندهندهگان را قادر ساخته که بسیار راحتتر از گذشته به برقراری ارتباط بپردازند. تصویر هر سربازی که یک معترض را مورد ضرب و جرح قرار میدهد در عرض چند ساعت به رسانههای بینالمللی ارسال میشود.
سینگکیانگ هیچگاه به مانند تبت توجهات را معطوف به خود نکرده است اما اگر من به جای "هو جینتائو "Hu) (Jintao بودم در مورد وضعیت "کاشغر "، خجند و شهرهای جنوبی سینگکیانک بسیار عصبی میشدم. "در یک سال بعد این پیشبینیها جامه واقعیت پوشیدند. "
نیویورکتایمز " چنین گزارش میدهد: "از آنجاییکه ظهور اینترنت و دیگر رسانهها چالشهای جدیدی پیش روی نسخه چینی حقیقت گذاردهاند، چین به دنبال راههایی است که نه تنها اخبار بد را در نطفه خفه کند، بلکه هر خردهریزی که از تیغ کنترلش فرار میکند را نیز به نفع خود تحریف کند. [...] متخصصین چینی انقلابهای به اصطلاح رنگی - در گرجستان، اوکراین و ماه گذشته در ایران - را به دقت بررسی کردهاند تا بدانند که اینترنت و دستگاههای موبایل چگونه به معترضین در امر سازماندهی و دسترسی به جهان خارج یاری رساندهاند؛ و همچنین دولتها با این پدیده چگونه مقابله کردهاند. [...] این هفته در "ارومچی "، [...] سانسورچیها پوشش رسانهای ناآرامیها را کنترل کرده و سعی کردند شبکههای اجتماعی را نیز مسدود کنند تا مخالفین نتوانند از آنها برای سازماندهی اعتراضات استفاده کنند.
تماسهای تلفن همراه به ارومچی و نواحی و حومه آن مسدود شدند. از روز دوشنبه دسترسی به تیوتر در تمام نقاط کشور مسدود شد. [...] در صبح روز دوشنبه، "دفتر اطلاعات دولت "، سازمان اصلی روابط عمومی دولتی از گزارشگران خارجی خواست تا برای تهیه اخبار دست اول به ارومچی بروند. تور خبری سازماندهی شده برای خبرنگاران خارجی و چینی به صورت نادرست و غیراصولی دنبال میشد تا اینکه در روز سهشنبه صدها تظاهرات کننده اویغور ناگهان ظاهر شدند. [...] جمعتی از زنان نقابدار [...] خواستار آزادی مردان اویغور دربند پلیس بودند. "
به نوشته این مقاله، حین برگزاری تور رسانهای دولت، برخی از خبرنگاران مسیر تور را از طریق اینترنت و تلفنهای همراه فاش کردند. معترضین نیز به سرعت از مسیر آگاه شده و خود را بدانجا میرساندند. به زودی این اعتراضات تبدیل به نمایش خیابانی شدند. معترضین دعوت میشدند تا برای عکس انداختن ژست بگیرند و روزنامهنگاران غربی نیز اخبار دلخواه خود را برای انتشار فراهم میکردند.
مطبوعات بزرگ غربی واقعه را با جزئیاتی زینتی اما لحنی یکسان و مشابه توصیف کردند: "در روز سهشنبه، صدها اویغور بار دیگر با پلیس درگیر شدند و تور دولتی دیدار خبرنگاران داخلی و خارجی از مناطق آشوبزده را متوقف کردند. جمعیتی از زنان نقابدار که بعدها مردان اویغور نیز بدانها پیوستند، با مشتهایی گره کرده و چشمانی اشکبار از خیابانی پهن به سمت پایین حرکت کردند و از پلیس خواستند مردان اویغوری را که به گفته آنها بعد از خشونتها در خانههایشان دستگیر شده بودند، آزاد کنند. [...] معترضین در برابر دیدگان خبرنگاران شیشههای خودروی پلیس را شکستند، چندین افسر پلیس اسلحههای خود را بیرون کشیدند و در نهایت معترضین تحت محاصره نیروهای پلیس و شبهنظامیان مسلح به تجهیزات ضد شورش درآمدند. یک دختر 13 ساله ملبس به تیشرت سفید و روسری سیاه رنگ گفت: "پلیس بسیاری از مردم عادی را دستگیر کرد ". وی در ادامه گفت که نیروهای پلیس در روز دوشنبه، یعنی چند روز پس از ناآرامیها، برادر 19 سالهاش را نیز دستگیر کردهاند. این تظاهرات به برخورد شدید پلیس با حدود 100 معترض زن شد که برخی نوزادانشان را نیز در آغوش داشتند. این برخوردها در یک محله اویغورنشین رخ داد که طی ناآرامیهای روز یکشنبه اغلب خانهها و نیز یک نمایشگاه فروش خودرو در آن در آتش سوخته بودند. "
علاوه بر این، مطبوعات غربی این تور رسانهای دولتی را مانور "کنترل 2.0 " نامیدند، این عبارت اشاره به نظم نوین کنترل و مدیریت اطلاعات در چین دارد. تلاش دولت چین برای اطلاعرسانی به جهان در مورد حقایق وقایع رخداده به مثابه "ارائه توضیحات دولتی در مورد وقایع " به منظور "پیشدستی بر دیگر رسانهها منجمله رسانههای بینالمللی " تبیین شد.
مجموعه گزارشهای ژورنالیستی در مورد ناآرامیهای سینگکیانگ یادآور همان گزارشهایی هستند که چندین سال پیش در مورد به اصطلاح "انقلابهای رنگی " آسیای میانه منتشر میشدند. انقلابهای رنگی با عنوان انقلابهای رسانهای نیز نامیده میشوند. در این جریانات رسانهها نقش عمدهای در شکلدهی به اعتراضات، بزرگنمایی حوادث و اجبار احزاب حاکم به کنارهگیری از قدرت ایفاء کردند.
دیپلماسی عمومی وبمحور برای سیا سودده و برای کشورهای در حال توسعه مضر بوده است
ظاهرا جبهه جدید دیپلماسی عمومی وبمحور برای سیا بسیار سودده و برای کشورهای در حال توسعه بسیار مضر بوده است. پس از ناآرامیهای ایران، یکی از مأمورین اطلاعاتی آمریکا چنین گفت: "سیا ناگهان فهمید که تلقین ارزشهای آمریکا از طریق اینترنت بسیار راحتتر از اعزام مأمور به محلهای مورد نظر برای انجام این کارها است ". ظاهرا ایدئولوژی آمریکا از طریق فعالیتهای اینترنتی تهاجمی نفوذ بیشتری پیدا کرده و کشورهای در حال توسعه را در حالت تدافعی قرار میدهند. این بار سیا یک میدان جنگ پر بازده یافت. استفاده از اینترنت برای انجام برنامههای مورد نظر، حساسیت بسیار کمتری نسبت به دخالت مستقیم برمیانگیزد، و کشورهای در حال توسعه نیز به سوی موضع منفعلانه سوق داده میشوند حتی اگر فعالیتهای آنها مشروع و قانونی باشد. "پس از انتخابات، وضعیت تهران شاهد تغییرات عدیدهای بود. مأمورینی که در خاورمیانه مستقر بودند همه بهتزده شدند و امکان فرستادن تعداد مأمور بیشتر بدان جا وجود نداشت. این تجربه باعث شد سیا و دیگر سازمانها دولت آمریکا به قدرت شگرف رسانههای اجتماعی پی ببرند. "
لی ژیگوانگ و وانگ جینگ سپس به بررسی وضعیت کشور چین در برابر دیپلماسی عمومی وبمحور پرداخته و معتقدند که بر اساس گفتمان کنونی رسانهای و سیاسی بینالمللی، گفتمان سیاسی آمریکا در حوزه دیپلماسی وبمحور تبدیل به استاندارد قضاوت بین خوب و بد شده است. چین در مقام مقایسه، قدرت نرم و نوآوری کمتری در گفتمان سیاسی دارد، از این رو اصول این کشور در مورد خوب و بد کمتر موجه به نظر میرسند. این امر منجر به ایجاد وضعیتی میشود که در آن مشروعیت نظام ارزشی چین به طور مداوم زیر سؤال میرود، موضع سیاسی آن در وضعیت دفاعی قرار میگیرد و توجیهاتش متقاعد کننده به نظر نمیرسند.
اینترنت تبدیل به ظرفی برای رشد و نمو انواع فعالیتهای سیاسی شده است. دیپلماسی عمومی را نیز میتوان با کمک تکنولوژی برای طیف وسیعی از فعالیتها از مبارزه واقعی در جهت حقوق بشر گرفته تا تروریسم، افراطیگرایی، بنیادگرای مذهبی، افراطگرایی زیستمحیطی، نازیسم، فرقهگرایی و بسیاری دیگر بهکار برد. حامیان تمام فعالیتهای فوق همگی ادعا دارند که در جهت آزادی، عدالت یا دموکراسی فعالیت میکنند. با این حال، زمانی که دولتی تصمیم میگیرد وبسایت متعلق به گروهی را مسدود کند، رسانههای غربی اغلب این عمل را بدون استثنا سرکوب آزادی بیان و یا دموکراسی مینامند.
رهبر افراطگرایان مسلمان سینگکیانگ تروریست است یا قهرمان حقوق بشر
نویسندگان با بیان اینکه حقیقت اغلب بسیار پیچیده و هنجارهای جهانشمول برای تمییز خوب و بد نیز بسیار کم هستند مینویسند: به همین دلیل ، مردم اغلب در مورد اینکه چه کسانی مدافعین حقوق بشر و یا دموکراسی هستند اختلاف نظر دارند. اگر "ربیه قدیر "، رهبر افراطگرایان مسلمان سینگکیانگ، علیه آمریکا مبارزه میکرد، بدون شک به صورت یک تروریست ترسیم میشد اما از آنجایی که علیه دولت چین فعالیت میکند (که نماینده کمونیسم و سوسیالیسم است) تبدیل به یکی از قهرمانان حقوق بشر رسانههای غربی میشود.
در جنگافزار ایدئولوژیکی بینالمللی، دموکراسی، حقوق بشر و آزادی اغلب به سطح یک برچسب رسانهای و یا سیاسی تنزل پیدا کرده و در راستای منافع یک کشور خاص بهکار گرفته میشوند. آیا معترضین سینگکیانگ تبهکاران افراطگرا هستند یا فعالین صلحطلب؟ در نظر بسیاری از مردم چین، آنها افرادی هستند که با نقض حقوق اولیه مردم برای زندگی و با سرپوش گذاردن بر فعالیتهای خشونتآمیز خود، برنامههایشان را پیگیری میکنند.
دولت چین همیشه رسانههای غربی را متهم به عدم اشاعه اطلاعات درست در مورد وقایع سینگکیانگ و تبت میکند. زمانی که استانداردهای یک ملت در مورد عدالت از وزن بینالمللی چندانی برخوردار نیست، خوب و بد بستگی به کشورهایی خواهد داشت که دارای بانفوذترین گفتمان سیاسی هستند. یعنی، "درست " یا "نادرست " بودن زندگی سیاسی در چین بستگی به قضاوت غرب خواهد داشت. علاوه بر این، ممکن است چنین به نظر آید که چین با گشایش درهای مناطق آشوبزده بر روی رسانههای غربی، در حقیقت به بیطرفی و بیتعصب بودن آنها اذعان دارد.
برخی از مقامات چینی بر این باور هستند که "بهترین گزینه برای چین ایناست که به خبرنگاران غربی اجازه دهد به اخبار دست اول دسترسی داشته و جهان را در مورد حقایق مطلع کنند. " این طرز تفکر یادآور وقایع حمله به عراق در سال 2003 است، زمانی که خبرنگاران غربی به داخل کشور هجوم بردند و چنین تلقی میشد که اگر جهان حقیقت را بداند به نفع عراق خواهد بود. با این حال، هر چقدر خبرنگاران عکسها و مطالب بیشتری در مورد سینگکیانگ منتشر میکردند، مشاهده میشد که "حقیقت " در جهت دستیازی به اهدافی خاص تحریف میشود هدفی که عبارت بود از: ترسیم یک چین دیوآسا که هر کاری برای سرکوب اقلیتهای قومی و آزادی بیان انجام خواهد داد، نیز به تصویر کشیدن چین زرنگی که سعی دارد با استفاده از سیاست اعطای آزادی به رسانهها بر فعالیتهای خود سرپوش گذارد.
گزارشهای ارسالی نه تنها فاقد عمق کافی و کمبود پوشش وقایع مهم بودند، بلکه پیشزمینه و بافت تاریخی را نیز تحریف میکردند. تصاویر و ویدئوهای تهیه شده توسط دولت، تغییر داده میشدند تا "سندی " برای اثبات یک "واقعیت " کاملا متفاوت باشند. علاوه بر این، تصاویر وقایع نامرتبط (به مانند عکسهای واقعه "شیشوا " در یک ماه پیش) توسط معترضین و خبرنگاران غربی مورد استفاده قرار میگرفت تا ادعاهای خود را ثابت کنند.
در عصر جدید دیپلماسی دیجیتالی، مناقشات افکار عمومی در تمام اینترنت و با سرعت اینترنت گسترده شدهاند. انواع گروههای مختلفی که تهدیدی برای چین محسوب میشوند، به ماننده جداییطلبها، فرقهگرایان، افراطیها و تروریستها از تکنولوژیهای شبکهای به عنوان سلاح استفاده میکنند و برخی کشورها را به عنوان پناهگاههای خود معرفی میکنند، کشورهایی که به لحاظ ایدئولوژیکی با چین مخالف بوده و هیچ معاهدهای با چین در مورد استردداد مجرمین امضاء نکردهاند. چین که در مقابل برنامههای بدنامسازی آنلاین و نیز سازماندهی جنبشهای تروریستی از طریق اینترنت قرار گرفته است، در مقابل یک معمای چالشبرانگیز و ظریف قرار گرفته: قانونگذاری در مورد تروریسم وبمحور و در عین حال حفظ آزادی بیان و نیز تضمین امنیت مردم کشور تبدیل به مسألهای بسیار مشکل برای دولت چین شده است. از طرف دیگر پیشرفت مداوم تکنولوژیهای شبکهای باعث شده که جنگافزار کلمات نیز غیرقابل پیشبینی شوند، بدین معنا که ابزار و نحوه جنگهای پیچیده و متنوعتر خواهند شد و اینکه دولت باید در مواجهه با تروریسم، افراطیگرایی و مداخلات سیاسی وبمحور سازواری و واکنش بیشتری از خود نشان دهد.
نویسندگان به واکنش دولت چین در مقابل فعالیتهای اینترنتی کشورهای غربی اشاره کرده و مینویسند: دولت چین در آشوبهای سینگکیانگ خدمات اینترنتی را در برخی جاها مسدود کرد تا از گسترش خشونتهای جلوگیری بهعمل آورد. به گزارش مؤسسه "جهان کامپیوتر " (Computer World)، "چین در طول ناآرامیهای سینگکیانگ سریعا خدمات اینترنت را در ارومچی مسدود کرد، این در حالی است که طی ناآرامیهای سال گذشته تبت مسدود کردن وبسایت یوتیوب ده روز به طول انجامیده بود. " با این حال، بهتر است دولت چین در زمان بروز واقعهای مهم و برای مدیریت بحرانهای ناشی از آن به جای مسدود کردن اینترنت از تمام ظرفیتهای تکنولوژی بهره ببرد. برای مثال، با دسترسی آزاد به اینترنت، خبرنگار شهروندان آنلاین میتوانند گزارشهایی واقعی و متقاعد کننده در مورد سینگکیانگ به جهان مخابره کنند، زیرا این افراد در کنار هم واکنشدهنده صدای مردم هستند و میتوانند از طریق گفتگوهای اینترنتی که اغلب باعث ایجاد اطمینان و اعتماد میگردند، نظرات افکار عمومی را به بقیه جهان منعکس کنند.
در چین 155 میلیون نفر از طریق تلفن همراه به اینترنت متصل هستند
آنها در ادامه مقاله خود به توان بالقوه کشور چین جهت حضور در فضای مجازی اشاره کرده و اظهار میکنند: تأثیر حضور چین در رسانههای اجتماعی تا حدودی از تعداد زیاد شهروندان اینترنتی، وبلاگنویسها و کاربران وسائل دیجیتالی در این کشور نشأت میگیرد. چین باید از تمام منابع انسانی خود بهره گیرد تا به اهداف دیپلماسی عمومی خود دست یابد. بر اساس آمار 30 ژوئن 2009، چین در حدود 320 میلیون کاربر اینترنت دارد. 155 میلیون نفر در چین از طریق تلفنهای همراه به اینترنت متصل هستند.
71.5 درصد از این افراد از طریق نرمافزار ارسال پیام کوتاه با افراد خانواده و یا دوستان خود چت میکنند. علاوه بر این، 182 میلیون و یا 53.8 درصد از شهروندان اینترنتی چینی هماکنون وبلاگها و یا فضای آنلاین مخصوص به خود را دارند. تعداد مذکور نشانگر رشد 19.84 درصدی نسبت به سال 2008 است.
تعداد وبلاگنویسهای فعال که وبلاگ خود را حداقل هر شش ماه یکبار بهروزرسانی میکنند در حال افزایش است. این رقم از 35.2 درصد در پایان سال 2008 به 35.3 درصد در شش ماه گذشته افزایش یافته است. البته این نرخ رشد بیانگر بالغ شدن وبلاگنویسها در حوزه آشنایی با خدمات وبلاگنویسی است. علاوه بر این، بسیاری از وبلاگهای عادی در حال مهاجرت به وبسایتهای شبکههای اجتماعی با قابلیت کنش متقابل بیشتر هستند. لازم به ذکر نیست که این وبلاگنویسهای عادی و شهروندان اینترنتی ارتشی بزرگ از سخنگوها را تشکیل میدهند که میتوانند باعث افزایش حضور چین در جامعه بینالمللی شده و دیپلماسی عمومی این کشور را تقویت کنند.
"نسل هشتادم " چین با توزیع فیلمهای ویدئویی تحریف نشده از ناآرامیهای تبت و سینگکیانگ در رسانههای اجتماعی، "قدرت نرم " چشمگیر خود را نشان داده است.
اینترنت در حال تبدیل شدن به یک رسانه عامهپسند است و این امر باعث خواهد شد مردم برای دریافت تحلیلها و فهم وقایع جاری به اخبار فرد به فرد (WOM) جاری در رسانههای اجتماعی روی آورند و نقش رسانههای سنتی کاهش یابد. اخبار فرد به فرد وبمحور اغلب در میان خانوادهها، دوستان و همکاران جریان مییابد، یعنی افرادی که قبل از برقراری هر نوع ارتباط فرد به فرد با یکدیگر رابطهای توأم با ارتباط برقرار کردهاند. اخبار فرد به فرد در مقایسه با تولیدات تبلیغاتی دولتها و یا گزارشهای رسانههای سنتی، بیشتر متقاعدکننده و قابل اعتماد به نظر میرسند. همین شاخصه اصلی اخبار فرد به فرد مهمترین دلیل برای انجام دیپلماسی عمومی وبمحور است.
هم دیپلماسی عمومی وبمحور و هم ارتباطات فرد به فرد وبمحور دارای طیف خاصی از مخاطبین هدف هستند. اخبار فرد به فرد وبمحور بر خلاف ارتباطات خبری رسانههای سنتی تفاوت میان مخاطبین خود را نادیده نمیگیرد؛ بلکه شخصیت، پسزمینهها و منافع گوناگون آنها را نیز در نظر میگیرد.
به گفته نویسندگان این مقاله، از آنجایی که فرستنده و گیرنده یک پیام از قبل و از طریق منافع مشترک با یکدیگر متصل شده و به یک فهم متقابل دست یافتهاند، بنابراین فرستنده میتواند پیام را مطابق فهمی که از گیرنده دارد، ویرایش کند. این پیام سفارشی میتواند فرایند ارتباط را تسهیل کند. برای مثال، زمانی که فردی به دوست چینی خود ایمیلی فرستاده و از وی در مورد حوادث سینگکیانگ و یا تبت جویا میشود، دوست چینی ممکن است آنچه را که میداند بازگو کند. بهر حال، این گزارش میتواند همان چیزی باشد که دوست خارجی علاقهمند به شنیدنش است.
در این نیمه دوم از عصر اطلاعات، که در آن قدرت وصلکنندگی کامپیوترهای شبکه شده بر نحوه تبادل اطلاعات میان مردم حکم میرانند، تولیدات روابط عمومی که اغلب بر تلقین فکری اصرار میورزند جذابیت خود را از دست داده و هزینه اجرای بالایی طلب میکنند این در حالی است که ارتقاء آنها نیز بسیار سخت میگردد. ارتباطات فرد به فرد وبمحور که بر مخاطبین خاصی تأکید میکند از نظر سود و هزینه باصرفهتر است. این نوع ارتباطات مواد، منابع انسانی و مالی کمتری طلب میکند و ممکن است به نتایجی بهتری برسد. بنابراین پیشنهاد میگردد آن دسته از فعالیتهای تبلیغاتی دولت که سرمایههای هنگفتی را صرف کردهاند؛ به تدریج با ارتباطات فرد به فرد وبمحور جایگزین شوند. ارتباطات رسانهای آنلاین در اتفاقات ایران، حال چه خودجوش و چه مهندسی شده از جانب غرب، بیانگر قدرت توزیعی دیپلماسی دیجیتال و ارتباطات خبری فرد به فرد وبمحور است.
آنها به فعالیت سازمانهای دولتی آمریکایی در این زمینه اشاره کرده و میافزایند: سازمانهای دولتی آمریکا مجموعهای از برنامههای اینترنتمحور را پیاده میکند تا به اهداف دیپلماسی عمومی خود دست یابند. برای مثال، هماینک کاخ سفید صفحات ویژه خود را در وبسایتهای مایاسپیس، فیسبوک و تیوتر دارد. در مارس 2009، دیپلماتهای آمریکایی از تیوتر نهایت استفاده را بردند تا از محاصره احتمالی سفارت آمریکا در "ماداگاسکار " جلوگیری کنند. در وبسایت وزارت امور خارجه نیز تغییراتی ایجاد شد تا برای مثال مسیر سفرهای "هیلاری کلینتون " در یک نقشه ترسیم گردند و یا کاربران بتوانند سؤالات خود را از طریق ستون "به وزیر بنویسید " مطرح کنند. پلیس فدرال آمریکا هر روز اطلاعات مربوط به پروندههای جنایی را در تیوتر در اختیار کاربران میگذارد. حتی نیروهای نظامی مستقر در افغانستان نیز در وبسایتهایی چون فیسبوک، یوتیوب، و تویتر ثبتنام کردهاند. آمار مرگ سربازان آمریکایی شاید چندین ساعت قبل از اعلان رسمی مقامات در تیوتر پخش شوند.
میلیونها چینی سی سال پس از آغاز اصلاحات و گشوده شدن درهای کشور ، از طریق کانالهای مختلف و به همه زبانهای جهان با خارج ارتباط برقرار کردهاند. این شبکه عظیم اجتماعی یک بنیاد محکم برای ارتباطات فرد به فرد وبمحور است زیرا در آن هم مردم بر اساس منافع مشترک گرد هم آمدهاند و هم پیامهای منتقل شده در این شبکههای خودجوشتر و در نتیجه قابل پذیرشتر باشند. بنابراین باید برای تقویت حضور آنلاین چین موارد زیر رعایت گردند: ایجاد روابط اعتماد برانگیز، مشخص کردن مخاطبین هدف، ایجاد امکان گفتگوهای فرد به فرد، و ایجاد وبسایتها، وبلاگها و یا اکانتهای فیسبوک و تیوتر قابل اطمینان در رسانههای اجتماعی.
آنها در پایان تاکید میکنند: اخبار و پیامهای منتشر شده توسط شهروندان اینترنتی چین بسیار بیشتر از فعالیتهای سازمانهای تبلیغاتی دولتی جذاب خواهند بوده و توجهات بیشتری را جلب خواهند کرد. فعالیتهای تبلیغاتی دولتی اغلب به عنوان ابزاری در راستای خدمت به منافع دولت پنداشته شده و در نتیجه قابلیت اقناعی پایینتری دارند. با این حال، ارتباطات اینترنتمحور توسط مردمی انجام میگیرد که از قبل با یکدیگر احساس همدلی میکنند. به بیان دیگر، دولت چین باید از تمام منابع در دسترس و فرصت جدید ناشی از رسانههای اجتماعی حداکثر استفاده ببرد تا سیاستهای دیپلماسی عمومی پیشفعال را پیاده ساخته و صدای خود را به درستی به گوش همگان برساند.