صفحه نخست >>  عمومی >> آخرین اخبار
تاریخ انتشار : ۰۲ آذر ۱۳۸۹ - ۱۸:۴۷  ، 
کد خبر : ۱۸۶۱۲۱

چرا بی تفاوت شده ایم؟


بصیرت: نباید از کنار این صحنه ها با بی تفاوتی رد شد و شانه ها را به نشانه «به من و به تو چه» بالا انداخت.
این صحنه چندین بار مشاهده شده و چون به تواتر و تکرار رسیده است می توان آن را مستند دانست و مورد استنادش قرار داد. شاید این صحنه برای خیلی از ما عادی تر از آن باشد که بخواهیم بر آن تأمل و درنگ کنیم. اما با رخدادهای تلخی مانند قتل یک جوان در سعادت آباد آن هم در ملأ عام و چاقوکشی و زورگیری در یکی از اتوبان های تهران که در یکی دو ماه گذشته اتفاق افتاد به نظر می رسد که نباید از کنار این صحنه ها با بی تفاوتی رد شد و شانه ها را به نشانه «به من و به تو چه» بالا انداخت.
چندی است تصادفات، درگیری ها و نزاع های گوناگونی در سطح شهر تهران مشاهده می شود که مردم یا با بی تفاوتی از کنار آن می گذرند، یا در کسوت تماشاچی به نظاره می نشینند و یا با گوشی های همراه خود از حوادث واقعه تصویربرداری می کنند! اما در چنین حوادثی، صحنه ای به چشم می خورد که بسیار جالب توجه است؛ برخلاف مردمی که بی تفاوت هستند، «کودکان کار» که در خیابان ها و سرچهارراه ها به گل فروشی، فال فروشی و یا کارهای دیگری از این قبیل مشغول اند با مشاهده چنین اتفاقاتی بی درنگ در صحنه حاضر شده و در کسوت نیروهای امداد و نجات به میانجیگری و یا امدادرسانی می پردازند.
روز دوشنبه 24 آبانماه در خیابان مطهری، فرد موتورسواری پس از برخورد با یک خودرو نقش زمین شد. عابران پیاده و سرنشینان خودروها با هیجان فقط نظاره گر صحنه بودند. در مقابل، چند «کودک کار» در حالی که گل و فال دستشان بود با سرعت دویدند، یکیشان زیربغل موتورسوار را گرفت و یکی دیگرشان موتور را از کنار خیابان برداشت. شهروندان کماکان تماشاچی بودند! به راستی شهروندان عادی چرا در برابر چنین وقایعی عکس العمل مثبت از خودشان نشان نمی دهند؟ آیا از چیزی می ترسند؟ آیا از این واهمه دارند که به قول معروف «شر ریششان را بگیرد»؟! اگر دلیلش ترس نیست پس چیست؟ اهمیت قائل نشدن برای همنوع؟
البته قضاوت در این باره سخت و دشوار است. اما نکته جالبی که در کمک رسانی کودکان کار در این حوادث و میانجیگری آن ها وجود دارد این است که شاید چون آن ها کودک هستند آن هم از نوع کودک کار و چیزی برای از دست دادن ندارند صمیمت رفتارشان هنوز پررنگ است؛ برخلاف امثال ما که شاید در ظاهر، خیلی چیزها برای از دست دادن داشته باشیم. کودکان مثل ما آدم بزرگ ها خیلی از محدودیت ها را ندارند؛ ذهن کودکان اصولا با پدیده ای به نام محدودیت آشنا نیست و به همین علت است که آرزوهای بزرگی را در سر می پرورانند. البته همین کودکان را هم ما بزرگترها به دیدن و پذیرفتن محدودیت های منفی عادت می دهیم و به این ایده القایی معتادشان می کنیم که «نمی شود، نمی توانیم». اما آن دسته از کودکانی که محدودیت های منفی را باور نکرده و بر آرزوهایشان پافشاری می کنند سر از کسوت بزرگترین مردان تاریخ در می آورند. بر اساس یک اصل اثبات شده روانشناختی «هر طور فکر کنید همان اتفاق برایتان می افتد»؛ در وقوع تصادفات و درگیری های خیابانی هم اگر شهروندان با این پیش فرض که «نکند شر گریبانمان را بگیرد» بی تفاوت و تماشاچی باشند، مسلماً اگر میانجیگری کنند به دردسر می افتند! بر عکس این اصل علمی هم صادق است؛ یعنی اگر شهروندان با نگرشی انسانی و اخلاقی و با این پیش فرض که «خدا پاداش نیکوکاران را تباه نمی کند» و «هیچ اتفاق بدی نمی افتد» به حل و فصل درگیری و کمک رسانی به مصدومین مبادرت کنند، هیچ پیشامد ناگواری رخ نمی دهد. اتفاقات خوب و بد، زاییده تفکرات ماست.
محمد صادق زمانی
 

نظرات بینندگان
آخرین مطلب
پربیننده ترین
ارسال خبرنامه
برای عضویت در خبرنامه سایت ایمیل خود را وارد نمایید.
نشریات