تاریخ انتشار : ۲۹ شهريور ۱۳۸۹ - ۰۹:۰۷  ، 
کد خبر : ۱۸۶۴۳۹
مروری بر برخی عوامل اجتماعی زمینه‌ساز انقلاب مشروطه

آتش زیر خاکستر

احسان محمدی اشاره: بدون تردید نقش اول و اساسی را در جنبش آزادی‌خواهانه و عدالت‌طلبانه مردم در مشروطه، علما برعهده داشتند. آنها با نفوذ عمیق خود در جامعه و سابقه‌ای که به دلیل همین نفوذ معنوی از آن برخوردار بودند، توانستند جنبشی را علیه حکومت ظالمانه قاجار به وجود آورند. "1 امام خمینی(ره) رهبر کبیر انقلاب اسلامی ایران در همین مورد می‌فرمایند:"در این جنبشهایی که در طول زمانی که ما بودیم در آن، یا نزدیک ما بوده، در این جنبشها کسی که قیام کرده باز این طبقه (روحانیون) بودند. طبقات دیگر هم همراهی کردند، لیکن اینها ابتدا شروع کردند. در قضیه تنباکو اینها بودند در قضیه مشروطه اینها بودند که جلو افتادند و مردم هم همراهی می‌کردند با آنها. در این قضایای دیگر هم، روحانیت با شما همه رفیق بوده است."2" این صد سال اخیر را وقتی ما ملاحظه می‌کنیم هر جنبشی که واقع شده است از طرف روحانیون برضد سلاطین، بوده است جنبش تنباکو برضد سلطان آن وقت بوده است. جنبش مشروطه بر ضد رژیم سلطنتی بود. البته با قبول داشتن رژیم، عدالت می‌خواستند ایجاد کنند."3

در نظر گرفتن سهم روحانیت در انقلاب مشروطیت ایران، چندان دشوار نیست و دوست و دشمن می‌دانند که همه چیز از ناخرسندی علما از امور ظالمانه کشور و تحصن آنها در حرم حضرت عبدالعظیم و سپس در قم شروع شد تا به نجف و محضر مراجع تقلید رسید و با پشتوانه دینی و فکری بزرگی وارد عرصه کشمکش با استبداد گشت.
اما روحانیت آگاه آنگاه توانستند رهبری مردم را بطور موثر بعهده بگیرند و انقلاب را پیش ببرند که دریافتند زمینه اجتماعی آن در کشور فراهم است، ظلم حکام به نهایت خود رسیده، بیگانگان آشکارا در امور کشور دخالت می‌کنند و مردم، نیاز به قانون و عدالت را درک کرده‌اند. در مقاله زیر مروری اجمالی بر نقش برخی عوامل اجتماعی زمینه‌ساز در انقلاب مشروطه خواهیم داشت.
وجود "نظام خودکامگی" و "رژیم استبدادی" یعنی فقدان یک قانون مدون و دستورالعمل ثابت و عام برای کنترل اعمال ماموران دولت، که آنان را از صدر تا ذیل، و به اصطلاح از شاه و صدراعظم گرفته تا کوچکترین مامور دیوان، از تجاوز به حقوق رعیت باز دارد و به وظایف و مسوولیتهای خود ملزم سازد. می‌دانید که نظام استبدادی، در برابر رژیم حکومتی قانونمند قرار دارد. در چنین نظامی، عملکرد شاه و دولت، عمدتا مبنایی جز تشخیص و اراده شخصی ارباب قدرت ندارد و عمال حکومت، به طور غیرقانونمند و به یک معنا دلخواهانه و خودسرانه، سرنوشت افراد تحت قلمرو خویش را رقم می‌زنند. طبعا از آنجا که اولا قدرت در ذات خویش تمایل به فساد دارد و ثانیا دستوالعمل مشخص و ثابت و نهاد قدرتمندی که عملکرد ارباب قدرت را تنظیم و کنترل کند وجود ندارد، دامنه ظلم حکام بر مردم به طور فزاینده گسترش می‌یابد، و با اوج‌گیری ظلم و بیداد، موج قیام مردمی بالا می‌گیرد. نخستین عامل از علل مهم جنبش ملت ایران در عصر مشروطه، ظلم و ستم حکام، و بی‌قانونی دوایر حکومت بود.
از طرفی پس از ناصرالدین شاه با آن اقتدار عظیم، مرد ضعیفی که چهل سال نایب‌السلطنه بود و از خستگی طولانی و انواع بیماریها رنج می‌برد و قدرت درک، تجزیه، تحلیل و شهامت تصمیم‌گیری نداشت به قدرت می‌رسد. بدون تردید یکی از پایه‌های مشروطیت عبارت است از ضعف مفرطی که همین پادشاه داشت که نهایتا همین مساله به تسلیم شدن او در واپسین لحظات عمر و امضای قانون اساسی مشروطه منجر شد. در حقیقت مشروطه خواهان تمام تلاششان این بود که به هر نحو ممکن مظفرالدین شاه را آنقدر زنده نگاه دارند که این قانون اساسی را امضاء کند. هیچ کس اطمینان نداشت که جانشین وی (محمدعلی شاه) این راه ادامه دهد. در کنار این مساله می‌بینیم که جامعه هم به حدی از بلوغ فکری رسیده بود که درخواستهای واضح و روشنی داشته باشد. ظلمی که به طور مداوم بر ملت اعمال می‌شد از قبیل ارتباط با بیگانه و تحمل شداید و تحقیر و توهینی که غرب بر ما روا می‌داشت درحقیقت چیزی نبود که فقط بزرگان قوم از آن گاه باشند.
هرچند بسیاری از مردم نمی‌دانستند که دقیقا عدالتخانه چیست اما مفهوم عدالت و تقاضای آن برای ایشان مشخص و روشن بود. خواست عدالتخانه در حقیقت کارکرد دقیق همان چیزی بود که مردم به عنوان یک نوع نیاز حس می‌کردند که در جامعه باید تحقق پیدا کند. در این دوره می‌بینیم که کتاب و روزنامه به تعداد زیادی در ایران و خارج از کشور چاپ می‌شود و مردم رفت و‌ آمدهای خود را با خارج گسترش می‌دهند. در کنار عوامل فوق‌‌ دو نهاد فعال اجتماعی روحانیت و بازار ضمن برقراری یک رابطه تنگاتنگ به عنوان عناصر اصلی وارد صحنه می‌شوند و به تحریک جامعه یا به تعبیر امروزی القای یک ایدئولوژی پویا برای کشاندن آنها به میدان می‌پردازند. در واقع مردم دنبال چیزی بودند که شاید دقیقا نمی‌توانستند به صورت علمی آنرا تبیین کنند. با این وجود آنها می‌دانستند که رژیم قاجار با کارکردی که درخلال صد سال اخیر از خودش نشان داده بود، قابل دفاع نیست و همچنین توانایی برآورده کردن خواستهای مردم را ندارد. قاجاریه حقیقتا کار مملکت‌داری را به خضلان کشیده بودند.
از سوی دیگر تجربیات سایر ملل در این خصوص تاثیراتی در مردم ایران گذاشته بود. انگلیسیها از سال 1215 میلادی از یک نوع قانون مدون برخوردار بودند. انقلاب کبیر فرانسه و حوادث گسترده پس از آن و همچنین تحولات سوسیالیستی که در نیمه دوم قرن نوزدهم به وجود آمد و به تشکیل دولتهای جدید با شعارهای ملی‌گرایانه منجر شد، ایرانیها را نیز تحت تاثیر قرار داد. همچنین ژاپن که با استفاده از شیوه‌های دموکراتیک توانسته بود حکومت میجی را به وجود بیاورد توانست کشور بزرگی مانند روسیه را جنگ سالهای 1904-1905 میلادی شکست دهد. عامل مهم دیگر در برپایی جنبش، دخالت روز افزون بیگانگان در مقدرات کشور بود. امتیازات اقتصادی که در طول دوران قاجار به بیگانگان داده شده بود، همچون قرار دادهای رویتر و رژی و دارسی، امتیاز چاپ و پخش اسکناس توسط بانک شاهنشاهی ایران و انگلیس، و نیز وامهای سنگینی که دولت ایران (در زمان مظفرالدین شاه و پیش از آن) از بیگانگان گرفته و بازپرداخت آنها نوعا همراه با شروطی کمرشکن بود، رجال مردم دوست و وطن‌خواه را به چاره‌جویی واداشته و چاره‌ اساسی این کار را نیز، چیزی جز قانونمند کردن روند اداره کشور و کنترل تصمیمات خودسرانه شاه و دولت با مهار تجربه و عقل جمعی نمایندگان ملت (مجلس شورا) نمی‌دیدند. بویژه، دو قرض عمده‌ای که امین‌السلطان، صدر اعظم مظفرالدین شاه، از روس‌ها گرفته و درآمد گمرکات شمال را وثیقه بازپرداخت آنها قرار داده بود، در فراهم آمدن زمینه جنبش ضداستبدادی، تاثیری بارز داشت. دو کشور که با هم تعامل و داد و ستد دارند، چنانچه از حیث قدرت سیاسی و توان نظامی با هم برابر باشند، نوعا هیچ یک از طرفین صدمه‌ای از این تعامل پایاپای نمی‌بینند و اگر هم ببینند قابل جبران است، اما چنانچه یکی از آن دو، ضعیف و دیگری ابرقدرت (آن هم ابرقدرتی طماع و فزونخواه و سلطه‌جو) باشد، طبعا در این تعامل نابرابر، کشور قویتر به میزانی که در مقدرات کشور ضعیف نفوذ و سلطه می‌یابد، مصالح و منافع آن کشور را دچار آسیب می‌سازد، و فرجام این روند نیز اسارت کامل آن کشور در چنگ حریف قهار است. وقتی که ایران ضعیف عصر مظفری، از روسیه تزاری (که یکی از ابرقدرتهای آن روز جهان محسوب می‌شد) بود وام می‌گیرد و بعد هم قرار می‌شود که آقایان به عنوان تضمین باز پرداخت این وام مثلا بر درآمد گمرکات شمال ایران نظارت داشته باشند، پیدا است که این وام‌گیری، زمینه‌ساز نفوذ روسها در مالیه کشور گردیده‌، و فراتر از آن، روزنه‌ای برای نفوذهای عمیق‌تر و وسیع‌تر می‌شود. نگرانی و نفرت مردم ایران از دخالت روزافزون بیگانگان در مقدرات کشور، عامل مهم دیگری بود که به پیدایی جنبش عدالت‌خواهی صدر مشروطه انجامید.
علاوه بر موارد فوق مقتضیات منفعت‌طلبانه کشورهای خارجی در قضیه مشروطه است. انگلستان ملتفت شده که روسها از زمان مرگ ناصرالدین شاه قدرت فزاینده‌ای در ایران یافته‌اند. در این بین برخی شخصیتهای داخلی نیز نقش بسیار مهمی داشتند. به عنوان مثال میرزا علی‌اصغر خان امین السلطان که سیاست‌مدار چند پهلوی تاریخ ایران است، حداقل در دوره‌ای از عمرش گزارشهایی را به چند نسخه می‌نوشت و همزمان به روسها، انگلیسها، دربار و گروه‌های سیاسی مقتدر ارائه می‌کرد. باید دانست که تا پیش از انعقاد قرار داد سال 1907 انگلیسها تمام تلاششان را صرف مقابله با روسها کرده بودند و سعی می‌کردند تا آنها را وادار به اطاعت و تکمین کنند، اما روسها به هیچ عنوان به این حالت تن نمی‌دادند. حمایت از مشروطه نیز یکی از ترفندهایی بود که بریتانیا جهت مقابله با نفوذ روسیه در ایران و به ویژه در دربار از آن بهره می‌برد. اما پس از پیروزی مشروطه و سپس عقد قرارداد اوت 1907 میلادی مشاهده می‌شود که انگلیسیها نیروهای خود را در اختیار همان روسها می‌گذارند تا مشروطه‌خواهان را سرکوب کنند. با این حال نمی‌توان توطئه خارجی را آنقدر واجد اهمیت دانست، چرا که مردم ایران سابقه چند هزار سال مبارزه با ظلم و زور و تجاوز و تعدی حکام را داشتند و نمی‌توان گفت که مردم ایران تنها به خاطر مثلا فلان شارژدافر انگلیسی و روسی به میدان آمدند.

نظرات بینندگان
آخرین مطلب
ارسال خبرنامه
برای عضویت در خبرنامه سایت ایمیل خود را وارد نمایید.
نشریات