تاریخ انتشار : ۱۷ آبان ۱۳۸۹ - ۰۹:۵۴  ، 
کد خبر : ۱۸۸۹۲۹
در گفت‌وگو با دکتر اعظم روادراد بررسی شد؛

تلویزیون خصوصی؛ فعالیت «محدود» یا حرکت در «محدوده»؟

جواد صبوحی اشاره: وقتی تلویزیون بعد از جنگ جهانی دوم اختراع شد، خیلی ها گمان نمی کردند با فراگیر شدن آن امکان ارتباط بهتر میان اقوام و ملتها تحقق خواهد یافت. این گمان بعدها با پیدایش ابزارهای دیگر رسانه ای همچون شبکه های ماهواره ای و کابلی، به پیشگویی پیدایش اینترنت مبدل شد. چندی بعد ساکنان دهکده جهانی دیگر نگران انتشار امواج تک صدایی نبودند. با فعال شدن مخاطبان، بسیاری از نظریاتی همچون نظریه تزریقی پیام که بر انفعالی بودن مخاطبان بنیان نهاده شده بود، رنگ باخت. امروز دیگر بسیاری از ساکنان این دهکده امیدوارند با تحقق آرمانهایی که تحقق جوامع بدون مرزهای زبانی و فرهنگی را میسر می سازد، امکان گفتمان و ارتباط با دیگر اقوام را نیز بیابند. در چنین شرایطی، در برخی جوامع به دلیل شرایط خاص فرهنگی و ملاحظات و نگرانیهایی که همواره به دلایل مختلف وجود داشته، زمینه نفوذ فناوریهای ارتباطی مختلف با دشواریهایی همراه بوده است. در کشور ما نیز با وجود حضور فناوریهای پیشرفته چون اینترنت، تأسیس برخی از ابزارهای ارتباطی چون شبکه تلویزیونی کابلی، همچنان مورد ملاحظات فرهنگی و سیاسی قرار گرفته است. اینکه آیا با پیدا شدن ابزار پیشرفته تر رسانه ای چون اینترنت آیا بحث از تلویزیون کابلی جایگاهی دارد یا نه، می تواند به عنوان یکی از دهها پرسش در این خصوص مطرح شود؛ اما این که آیا وقت آن نرسیده است تا ما نیز وجود این ابزار را در کشور خود تجربه کنیم، خود موضوع دیگری است. دکتر اعظم روادراد، عضو هیأت علمی دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران، در گفتگوی خود با ما، به برخی از این پرسشها پاسخ داده است.ماحصل این گفتگو را تقدیمتان می کنیم:

* ایجاد شبکه های خصوصی و یا همان تلویزیون کابلی در کشور چه قدر قابل مطرح شدن است و اصولاً چه ضرورتی را برای راه اندازی آن می توان تبیین کرد؟
** تلویزیون کابلی می تواند فضای رقابت آمیزی برای تلویزیون دولتی که شبکه های مختلفی دارد به وجود بیاورد تا فضای رقابت آمیز ایجاد شده باعث شود برنامه های تلویزیون دولتی از نظر کیفی ارتقا پیدا کند. در فضای رقابتی دیگر تلویزیون دولتی خود را یکه تاز میدان نمی داند و متوجه می شود هر چه در اختیار مخاطب قرار می دهد، الزاماً به استفاده از سوی او منجر نمی شود. به همین دلیل، تمامی تلاش خود را برای ارتقای کیفیت برنامه های تولیدی به کار خواهد بست. پس ضرورت وجود این شبکه ها قابل دفاع است، زیرا هم اکنون در دوره ای به سر می بریم که مخاطبان رسانه های ما جدا افتاده از سایر جوامع دنیا نیستند تا مجبور باشند خود را تنها به تلویزیون دولتی محدود کنند. از آنجا که معمولاً محتوای این شبکه ها در خارج از مرزهای جغرافیایی، فرهنگی و اعتقادی و بدون توجه به معیارهای اخلاقی جامعه تولید و عرضه می شوند، طبیعی است که ممکن است فرهنگ داخلی و ارزشهای حاکم بر آن را نشانه گیرند. اما اگر این جایگزینها به جایگزینهای داخلی تبدیل شود، امکان همخوانی تولیدات این شبکه ها با مخاطبان بیشتر است. این شبکه ها در صورت توفیق در ارایه اطلاعات مورد نیاز مخاطبان داخلی، شانس بیشتری را برای حضور در این رقابت به دست خواهند آورد.
* ماهیت شبکه های کابلی چگونه باید باشد و چه تفاوتهایی را با برنامه های شبکه های غیرکابلی خواهد داشت؟
** در مقایسه با تلویزیونی که پخش گسترده دارد، پخش این تلویزیون محدود و تنها به مشترکینی مربوط است که حق اشتراک آنها را خریداری کرده اند و از آن استفاده می کنند، بنابراین مخاطب این تلویزیون در مقایسه با تلویزیون معمول محدودتر است و مخاطبی است که با اولویت دادن به برخی از نیازهای خود، آن را انتخاب کرده است. انگیزه های مخاطب در گزینش این شبکه، ویژگی هایی را به این مخاطب می دهد که شاید بتوان در قیاس با مخاطبان تلویزیون دولتی، آنها را «مخاطبان خاص» نامید. چیزی شبیه مخاطبان سینما. شما امروز به راحتی می توانید تفاوتهایی که سینما و تولیدات سینمایی در مقایسه با تولیدات تلویزیونی دارد را از یکدیگر تشخیص دهید. این تفاوتها چه به لحاظ تصویرسازی و چه به لحاظ گستره موضوعات مطرح شده ای است که تولیدکنندگان در آن لحاظ کرده اند. من فکر می کنم چنین تفاوتهایی را نیز می توان بین شبکه های دولتی و تلویزیونهای کابلی مشاهده کرد، ضمن این که دایره تفاوت سینما و تلویزیون محدود به فیلم است، اما تلویزیون کابلی می تواند جنبه های دیگر اطلاع رسانی را نیز تقویت کند. به دلیل زمان محدودی که رسانه های سمعی و بصری در اختیار دارند، ناچار به گزینش اخبار و اطلاعات هستند؛ تلویزیونهای کابلی می توانند این محدودیت را جبران کنند و با در اختیار قرار دادن اطلاعات مکمل، این نقص را جبران کنند، ضمن این که می توانند تحلیلهای مربوط به خود را ارایه دهند. محدودیت اطلاع رسانی این شبکه ها گر چه در چارچوب قواعد نظام است، اما کمتر از تلویزیونی می باشد که مخاطب آن عامتر است.
تولیدکنندگان تلویزیون همیشه این گونه عنوان می کنند که ما برای سنجش واکنش مخاطبان خود در خصوص برخی از موضوعات واکنش برانگیز اجتماعی مثل موضوع دختران خیابانی ترجیح می دهیم این موضوعات ابتدا از شبکه 5 تلویزیون مطرح شود، چون واکنش مخاطبان در شهری همچون تهران که با توجه به بافت جمعیتی گسترده از قومیتهای مختلف ایرانی تشکیل شده است، برای برنامه سازان تلویزیونی مهم تلقی می شود و بعد از زمینه چینی های لازم امکان پخش این تولیدات از دیگر شبکه های تلویزیونی فراهم می شود. در مورد شبکه های کابلی نیز چنین کارکردی را می توان متصور شد که البته محدودیت کمتری نسبت به شبکه های آزادتر تلویزیونی دارد، در این شبکه ها وجود دارد. بنابراین این تلویزیونها می توانند مسایل متفاوت اجتماعی را در بخشهای مختلف مطرح کنند، اما در عین حال محتوای متفاوت خود را نیز حفظ کنند.
* در این شبکه ها تبلیغات چقدر می تواند نقش گذشته خود را حفظ کند؟
** وقتی می گوییم تلویزیون کابلی، با مفهوم تلویزیون خصوصی سروکار داریم، این تلویزیون سوبسیدهای تلویزیون دولتی را ندارد و باید مستقل از درآمدهای دولتی و به طور مستقل درآمدزا باشد. معمولاً درآمد تلویزیونهای خصوصی از طریق تبلیغات تجاری تأمین خواهد شد، بنابراین تبلیغات تجاری از یکسو اهمیت زیادی در این رسانه پیدا می کند.
* از سوی دیگر ممکن است به دلیل همان کارکرد آزادتر آسیب زا باشد؟
** بله، طرح مسایل خیرخواهانه با هدف از میان برداشتن مشکلات و معضلات اجتماعی از مسیر حرکت جامعه توسط این تلویزیونها تبعاتی هم دارد؛ وابستگی بیش از اندازه آنها به تبلیغات تجاری، اهمیت یافتن تعداد مخاطبان را نیز برای این شبکه ها در پی دارد، یعنی این ریسک وجود دارد که تلویزیونهای خصوصی به تدریج تنها به سمت برنامه سازی در جهت سلیقه و خواست مخاطبان خود حرکت کنند، برعکس این آرمان که این شبکه ها به سویی حرکت کنند که رقابت سالم ایجاد شود و بر کیفیت برنامه های تلویزیون دولتی نیز تأثیر مثبت داشته باشند ممکن است ارتقای کیفی قربانی افزایش تعداد مخاطبان شود و بنابراین برنامه ها به سمت و سوی خاصی جهت گیری کند؛ مثلاً در فیلمهای سینمای غرب که با هدف جذب مخاطبان بیشتر تهیه و تولید می شوند، همواره خشونت و سکس به عنوان دو عامل جاذب مخاطب در سینمای داستان گوی غربی بیشترین کاربرد را داشته است. می خواهم بگویم اگر تلویزیون کابلی تنها هدف خود را بر پایه کسب سود بیشتر اقتصادی قرار دهد، ممکن است دیر یا زود در بیراهه ای که هالیوود و سینمای غرب در آن قرار دارد، سوق پیدا کند، اما چنانچه تعالی هدفهای فرهنگی را در صدر برنامه های خود جای دهد حتی می تواند با استفاده از برخی کمکهای دولتی همچون برخی از نشریات فرهنگی به حیات خود ادامه دهد. جذب مخاطب یکی از مهمترین هدفهای تمامی رسانه هاست، چون اگر مخاطب وجود نداشته باشد رسانه ای هم وجود نخواهد داشت، اما جذب مخاطب بیشتر با هدف سود اقتصادی تبعات زیادی دارد که قاعدتاً نمی تواند در جهت هدفهای از پیش تعیین شده این رسانه تعریف شود.
* شما به برخی کمکهای دولتی اشاره کردید، در کشور ما صدا و سیما می تواند متولی اداره این شبکه ها مطرح شود، بالاخره وقتی از کمکهای دولتی صحبت می شود این شبهه مطرح می شود که شاید مقصود به میان آمدن پای صدا و سیما به ساختار اداره این شبکه‌هاست؟
** نه، به نظر من صدا و سیما نمی تواند به عنوان متولی مطرح شود، اما نهادهای اجتماعی بالاتر و یا همتراز آن مثل وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی آن هم از منظر نظارتی و حمایتی نه آن که به عنوان مؤسس اگر مطرح شوند، می توانند عهده دار این نقش گردند. به هر حال به دلیل آنکه این شبکه ها در داخل کشور فعالیت خواهند داشت، باید از نظارتی کمتر برخوردار باشند. من فکر نمی کنم صدا و سیما از آنجا که روند مشخصی را طی کرده و برخی مسایل در آن نهادینه شده است بتواند نقش متولی را بازی کند، ضمن این که توجه داشته باشید ، تلویزیونهای کابلی نیز از یک منظر نوعی رقیب برای این سازمان شمرده می شوند.
* مقصودتان از نقش حمایتی چیست؟
** مقصودم؛ دادن سوبسیدهاست. به این خاطر که این شبکه ها به انگیزه کسب منافع اقتصادی به سوی همان بیراهه هایی که اشاره کردم سوق پیدا نکنند.
* با توجه به اینکه راه اندازی چنین شبکه هایی به بودجه زیادی نیاز دارد و یکی از مراکزی که این مقدار بودجه را در اختیار دارد، همین صدا و سیماست اصلاً فکر می کنید راه اندازی چنین شبکه هایی توسط افراد و یا شرکتهای خصوصی می تواند مقرون به صرفه باشد؟
** من فکر می کنم اگر تأسیس این شبکه ها بر روی سرمایه های شخصی متمرکز شود، مقرون به صرفه نخواهد بود و انتظار نمی رود که روان مثبت و تأثیرگذاری که از آن انتظار می رود تحقق یابد؛ چون افراد حقیقی سرمایه های خود را به این دلیل وارد چرخه اقتصادی می کنند که به منافع آن برسند، اما اگر این مسؤولیت به نهادهای اجتماعی مورد حمایت مالی و اقتصادی نظام، البته تا حد مشخصی سپرده شود، می توانند در ابتدا سروپا بمانند. بعد از آن سودآوری و یا ضرر اقتصادی منوط به محتوای برنامه هایی خواهد بود که در تولیدات برنامه ای خود چقدر موفق باشند و بتوانند مخاطب خود را جذب کنند. من معتقدم تلویزیون کابلی در ابتدا نمی تواند با سرمایه های خصوصی افراد حقیقی تأسیس شود و مدت زمانی لازم است تا بین مخاطبان خود شناخته شود آن وقت با جذب مخاطب و آگهی های تلویزیونی می تواند به حیات خود ادامه دهد. پس به نظر می رسد ابتدا نهادهایی که بالاتر از رادیو و تلویزیون هستند اما جنبه فرهنگی دارند، می توانند این شبکه ها را تأسیس کنند.
* به نظر می رسد ما از نظر فرهنگی هم مشکل داریم، چون بالاخره آن کارکردی که این شبکه ها می تواند در غرب داشته باشد، با کارکردی که شما از آن در کشور ما متصور هستید متفاوت است.
** من اسمش را مشکل نمی گذارم. اسمش را می گذارم در نظر داشتن موضوع؛ یعنی توجه به فرهنگ هر جامعه. تصور نمی کنم هیچ تولیدکننده فرهنگی در مقام عمل نیز بدون توجه به این فرهنگ، کالای فرهنگی خود را تولید و عرضه کند. این است که وقتی این شرایط خاص فرهنگی در نظر گرفته شود، طبیعی است که تولید فرهنگی با آنچه در غرب تولید می شود متفاوت خواهد بود.
* بالاخره این تفاوت محدودیت نیست؟
** نه، من محدودیت را جایی تعریف می کنم که جنبه قانونگذاری داشته باشد، ولی وقتی جنبه فرهنگی داشته باشد نمی توان به آن محدودیت گفت. این زمینه ای است که ما در این زمینه کار می کنیم. در واقع می توان گفت «محدوده» است، اما «محدودیت» نیست.
* پس چه تفاوتی را با تلویزیون دولتی می توانیم تصور کنیم، وقتی چارچوبی را به نام فرهنگ در آن تعریف می کنیم؟
** تلویزیون دولتی دو مسأله دارد؛ اول فضای فرهنگی جامعه است که باید خود را با آن تطبیق دهد که مشکل چندانی را ایجاد نمی کند. آن چه به نظر می رسد از حیث محدود شدن و یا نشدن ایجاد مشکل می کند تطبیق یافتن با قوانین و سیاستگذاریهای سلبی و ایجابی است که در سطح کلان مطرح می شود و در سطح متوسط میان مدیران سازمان به استراتژیها و راهکارها تبدیل می شود. در این بخش چون تلویزیون دولتی است، نوعی محافظه کاری توسط تولیدکنندگان صورت می گیرد. آنها ترجیح می دهند حتی به خط قرمزها نگاه هم، نکنند در حالی که این خط قرمزها را اگر نتوان به شکل (الف) طرح کرد، حتماً می توان به اشکال (ب)، (ج)، و یا (د) مطرح ساخت، شبکه دولتی این محدودیت را دارد که افرادی در آن مشغول فعالیت اند که با حقوق ثابت ماهیانه امرار معاش می کنند و برای حفظ شغل خود ناگزیر به محافظه کاری اند. در این شبکه ها اعمال سلیقه هایی صورت می گیرد که عرصه فعالیت را محدودتر از قبل می کند، این اعمال سلیقه ها می تواند در تلویزیونهای کابلی کمتر باشد و یا در حالت ایده آل آن از بین برود. گر چه من در مورد تلویزیون دولتی هم معتقدم با وجود قوانین موجود اگر تولیدکنندگان تلویزیونی دچار خود سانسوری نشوند شاهد تولید و پخش برنامه های بهتری خواهیم بود که در همین چارچوب قابل ارایه باشد، اما به هر حال در تلویزیون کابلی افراد وابستگی زیادی به شغل خود ندارند، پیشرفت شغلی مستلزم ارایه برنامه های بهتر است و به وجود آمدن رقابتها زمینه را برای ارتقای کار و فعالیت فراهم می آورد. بنابراین از دو زمینه قانونی و فرهنگی در تلویزیون دولتی، زمینه قانونی در تلویزیون خصوصی می تواند ایجاد محدودیت کند، اما در مورد زمینه فرهنگی تفاوتی میان این دو رسانه نیست؛ بالاخره وقتی قرار است حرفی به مردم زده شود که تاکنون آن را نشنیده اند ابتدا باید زمینه سازیهایی در مورد این پیام ایجاد شود.
* با این وجود اگر بخواهیم عوامل موفقیت این تلویزیون را در کشوری مثل ایران نام ببریم باید به چه نکاتی اشاره کنیم؟
** نام بردن از این عوامل کمی مشکل است، چون سابقه چنین تلویزیونی را در کشور نداریم. اما می توان این شبکه ها را با نشریه ها مقایسه کرد، زمانی ما صرفاً چند نشریه داشتیم که با حمایت دولت اداره می شدند، اما در مقطعی خاص نشریاتی به میدان آمدند که ویژگی خصوصی- فرهنگی در آن لحاظ شده بود و نه خصوصی صرف. البته وابستگی های گروهی و حزبی در آنها وجود داشت، اما مدیران این نشریات می کوشیدند که این وابستگی را در نشریه های خود آشکار نکنند. یکی از این نشریات که بعد از آن شاهد انتشار نمونه هایی از آن بودیم، در اندک زمانی پس از انتشار خود توانست با اقبال عمومی مواجه شود و از مخاطبان دیگر نشریات بکاهد به دلیل آنکه توانسته بود اطلاع رسانی سریع و به موقع داشته باشد و اگر وابستگی خاصی نیز در اداره خود داشت این موضعگیری را به طور آشکار بیان نمی کرد و بنابراین تمامی مخاطبان حرفهای خود را از زبان این نشریه می شنیدند و مخاطبان بودند که می توانستند انتخاب کنند که کدام حرف را باید پذیرفت و کدام را نباید پذیرفت، در حالی که تا قبل از آن بسیاری از روزنامه ها از مواضع صرفاً مشخصی به مسایل می پرداختند. اگر این مقایسه را به تلویزیونهای کابلی و دولتی تعمیم دهیم می توانیم بگوییم که تلویزیونهای دولتی از مواضع کاملاً مشخصی مسایل را تورق می کند و یا حداقل از نظر مردم این مواضع مشخص است، گر چه ممکن است این تلویزیون چنین اعتقادی نداشته باشد. اما تلویزیون کابلی می تواند صدای همه اقوام، فرهنگها و احزاب مختلف را در خود منعکس کند می تواند مخاطبان خود را جذب نماید به ویژه در حوزه خبر و اطلاع رسانی. نکته دیگری که می تواند به عنوان عامل موفقیت تلویزیون کابلی مطرح شود، کیفیت هنری در تولید برنامه ها و فیلمهای این شبکه هاست. اگر این تلویزیون بتواند با بها دادن به آن چه تولید می کند، امکان رقابت با تلویزیون دولتی و سایر منابع رسانه ای را تقویت کند، در مسیر هدفهای تعیین شده خود به موفقیت نایل خواهد شد.
* با در نظر گرفتن این که ما امروز با فعالیت گسترده شبکه های مختلف ماهواره ای و اینترنت مواجهیم و فعالیت این دسته رسانه ها تا حد زیادی بخش قابل توجهی از همان هدفهای شبکه های کابلی را تأمین کرده است چه نیازی به تأسیس این شبکه هاست و به نظر نمی رسد قدری از قافله راه اندازی این شبکه ها عقب مانده ایم؟
** نه، من فکر نمی کنم از این قافله عقب افتاده ایم؛ چون معتقدم ایجاد هر پدیده زمان خاص خود را می طلبد و تاکنون زمینه ایجاد این شبکه ها در کشور وجود نداشته است، حتی زمینه بحث آن هم نبوده است و کاملاً طبیعی است که تا وقتی زمینه پذیرش چیزی وجود نداشته باشد اقدام به ایجاد آن نمی تواند چندان موفقیت آمیز تلقی شود، اما با طرح موضوع در افکار عمومی و امکان بحث و تبادل نظر در خصوص آن شانس ایجاد و راه اندازی آن بالا می رود.

نظرات بینندگان
آخرین مطلب
پربیننده ترین
ارسال خبرنامه
برای عضویت در خبرنامه سایت ایمیل خود را وارد نمایید.
نشریات